به نام خدا دستگاه گردش خون دکتر ظهیری اجزاء سيستم : سيستم رگهاي خوني و رگهاي لنفي          سيستم رگهاي خوني : قلب - شريانها - مويرگها و وريدها سيستم رگهاي لنفي : مجاري.

Download Report

Transcript به نام خدا دستگاه گردش خون دکتر ظهیری اجزاء سيستم : سيستم رگهاي خوني و رگهاي لنفي          سيستم رگهاي خوني : قلب - شريانها - مويرگها و وريدها سيستم رگهاي لنفي : مجاري.

‫به نام خدا‬
‫دستگاه گردش خون‬
‫دکتر ظهیری‬
‫اجزاء سيستم‪ :‬سيستم رگهاي خوني و رگهاي لنفي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫سيستم رگهاي خوني‪:‬‬
‫قلب‪ -‬شريانها‪-‬مويرگها و وريدها‬
‫سيستم رگهاي لنفي‪:‬‬
‫مجاري بن بستي كه بعد از بهم پيوستن در نهايت به سيستم رگهاي خوني ختم مي شود‪.‬‬
‫تقسيم بندي كلي دستگاه گردش خون ‪:‬‬
‫‪ :Microvasculature‬شريانچه ها‪ ،‬مويرگها و وريدچه هاي پس مويرگي كه تنها با ميكروسكوپ قابل‬
‫رؤيتند‪.‬‬
‫‪ :Macrovasculature‬رگهايي با قطر بيش از ‪ 0.1‬ميلي متر‬
‫شريانچه هاي بزرگ‪ ،‬شرايين االستيك و وريدهاي عضالني‪.‬‬
‫اهميت رگهاي ريز در اين است كه محل مبادله مواد بين خون و بافتهاي اطراف در شرايط طبيعي و‬
‫التهابي است‪.‬‬
‫اجزاء بافتي ديواره رگ‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫اندوتليوم(اليه انتيما)‪ -‬بافت عضالني( اليه مديا)‪ -‬بافت همبندي( اليه ادونتيشيا)‬
‫اندوتليوم‪:‬‬
‫نوع خاص ي از اپي تليوم كه به صورت سدي نيمه تراوا بين خون و مايع بينابيني قرار دارد‪.‬‬
‫به شدت تمايز يافته تا تبادل دو طرفه مولكولهاي كوچك را كنترل كند‪.‬‬
‫اعمال اندوتليوم‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫تبادالت بين خون و بافتهاي اطراف‬
‫تبديل آنژيوتانسين ‪ 1‬به ‪ 2‬تنظیم فشار خون‬
‫تبديل برادي كينين‪ ،‬سروتونين‪ ،‬پروستاگلندين‪،‬نوراپي نفرين‪،‬ترومبين و ‪ ...‬به تركيبات از نظر بيولوژيك خنثي‪.‬‬
‫ليپوليز ليپوپروتئينها توسط آنزيمهاي مستقر بر سطح اندوتليال سل ها‪،‬جهت توليد تري گليسريد ها و كلسترول‪.‬‬
‫توليد عوامل وازواكتيو مؤثر بر تون عروقي مثل اندوتلينها و اكسيد نيتريك‬
‫عوامل رشد مثل ‪ vascular endithelial growth factor‬در تشكيل دستگاه عروقي در دوره روياني و تنظيم‬
‫رشد مويرگها در بزرگساالن نقش دارد‪.‬‬
‫عملكرد ضد تشكيل لخته كه با آسيب به اندوتليوم اين اثر برداشته شده و با تجمع پالكتها و تبديل فيبرينوژن‬
‫به فيبرين لخته ايجاد مي شود‪(.‬خطر آمبولي)‬
‫اليه داخلي(‪:)tunica intima‬‬
‫‪ ‬سلولهاي اندوتليال ‪ +‬يك اليه ساب اندوتليال كه بافت همبندي با سلولهاي پراكنده عضله صاف‬
‫حمايت مي شود‪.‬‬
‫‪ ‬در شريانها مديا توسط يك اليه االستيك داخلي(‪ )internal elastic lamina‬از انتيما جدا مي شود‪.‬‬
‫‪ ‬اين اليه مركب از االستين است كه داراي منافذي مي باشد براي انتشار مواد به داخل و تغذيه بافتهاي‬
‫داخلي‪.‬‬
‫‪ ‬بدلیل نبود فشار خون وانقباض رگ طي مرگ در برشهاي بافتي داراي ظاهري موجدار مي باشد‪.‬‬
‫اليه مياني(‪:)tunica media‬‬
‫‪ ‬اليه هاي متحدالمركز عضله صاف كه مارپیچ قرار دارند‪.‬‬
‫‪ ‬بینابین آنها مقادير متغیري رشته ها و تیغه هاي االستیك رتیكولر ‪ PG-‬قرار دارد‪.‬‬
‫‪ ‬خود اين سلولها منبع اين ماتريكس هستند‪ .‬در شريانها خارج مديا اليه نازكتر‬
‫ديگري به نام اليه االستیك خارجي داردكه آنرا از ادوانتیس جدا مي كند‪.‬‬
‫اليه ادوانتيس(‪:)tunica adventitia‬‬
‫‪ ‬از رشته هاي كالژن و االستیك تشكیل شده‪.‬‬
‫‪ ‬كالژن از نوع ‪ 1‬مي باشد‪.‬‬
‫‪ ‬اين اليه بتدريج در امتداد بافت همبندي بافتي كه از آن رگ عبور مي كند قرار‬
‫دارد‪.‬‬
‫‪ ‬رگ رگها(‪:)vasa vasarum‬‬
‫‪ ‬در عروق بزرگ وجود دارد‪.‬‬
‫‪ ‬شريانچه هاو وريدچه ها و مويرگهايي اند كه در ادوانتیس و حد خارجي مديا‬
‫انشعاب دارند‪.‬‬
Largest, conducting arteries – lead directly
from heart, subject to high pressures
Superior & inferior
vena cava and their
tributaries
Dr. Maria Zahiri
Pulmonary trun
and their major b
Regulation of blood flow with their T.M.L.
↑subendothelial
I.E.L is prominence
↑ T.M.L
External and internal jugular,
brachial & femoral veins
 2 - 9 mm
Dr. Maria Zahiri
External and internal
carotids, brachial & femoral
arteries
 ~ 4 mm
↓subend
(
↓subendothelial
pericyte
↓ T.M.L
 ~ 10-50 µm
Dr. Maria Zahiri
 ~ 30 µm
‫تغييرات تخريبي شريانها‪:‬‬
‫‪Carotid body:‬‬
‫‪ ‬در محل ‪ 2‬شاخه شدن شريان كاروتید مشترك‬
‫‪ ‬گیرنده شیمیايي حساس به غلظت ‪ O2-co2‬خون‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫با مويرگهاي منفذ دار احاطه مي شوند‪.‬‬
‫سینوس كاروتید‪:‬‬
‫اتساع هاي كوچك كاروتید داخلي محتوي گیرنده هاي فشاري‪.‬‬
‫اليه مديا در سینوس نازك تر است تا بتواند به تغییرات فشاري پاسخ دهد‪.‬‬
‫‪Arteriovenous anastomoses:‬‬
‫ارتباط مستقیم بین شريانچه و وريدچه ها براي تنظیم جريان خون در منطق خاصي‬
‫تغییر در اين قطر سبب تنظیم فشار خون‪ ،‬میزان جريان خون‪ ،‬دماي خون و حفظ گرما در‬
‫مناطق مختلف‪.‬‬
‫كالفه ( ‪ :)glomus‬ساختمانهايي پیچیده تر در سر انگشتان‪ ،‬بستر ناخنها و گوش‪.‬‬
‫عصب دهي اينها به طور غني با سمپاتیك و پاراسمپاتیك است‪.‬‬
‫مويرگها‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫داراي تنوع ساختماني اند و تبادالت متابولیك بین خون و بافتهاي اطرااف را انجام مي دهند‪.‬‬
‫يك اليه واحد اندوتلیال سل‪.‬‬
‫در بخش خارجي روي يك اليه قاعده اي هستند‪.‬سلولهاي اندوتلیال چند وجهي و كشیده شده در‬
‫جهت جريان خون‪.‬‬
‫هسته به سمت لومن برجسته شده‪.‬‬
‫پیوند بین اغلب آنها از نوع انسدادي‬
‫( اتصاالت وريدچه اي از نوع سست ترين اتصاالت است‪ .‬طي پاسخ التهابي در اين مناطق آب‬
‫از دست مي رود و ‪ edema‬مي دهد‪.‬‬
‫‪ ‬پريسیت ها‪ :‬در فواصل متغییر از طول مويرگها و وريدچه ها سلولهايي با منشاء مزانشیمي و‬
‫داراي استطاله هاي سیتوپالسمي بلند احاطه كننده اندوتلیال سل ها‪.‬درون اليه قاعده اي‬
‫مخصوص به خود كه ممكن است با اليه قاعده اي اندوتلیوم يكي شود ‪،‬محصور مي باشد‪.‬‬
‫‪ ‬وجود اكتین ‪،‬میوزين‪ ،‬تروپومیوزين و خاصیت بنیادي نشانه اين است كه در انقباض و ترمیم‬
‫نقش دارند‪.‬‬
‫انواع مويرگها بر اساس پيوستگي غالف اندوتليال و غشاء پايه‪:‬‬
‫‪-1 ‬پیوسته يا سوماتیك(‪ :)continous‬فقدان منفذ در ديواره‪ -‬موجود در تمام انوع بافت هاي عضالني‪،‬‬
‫همبند‪،‬غدد برون ريز و دستگاه عصبي يافت مي شود‪.‬‬
‫‪ ‬وزيكولهاي پینوسییتوزي‪.‬‬
‫انواع مويرگها بر اساس پيوستگي غالف اندوتليال و غشاء پايه‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪-2‬مويرگهاي منفذ دار يا احشايي (‪ :)fenestrated‬با حضور روزنه هاي خالل سلولي حلقوي‬
‫متعدد در غشاء اندوتلیوم كه توسط غشاء سلول محدود مي شود‪.‬‬
‫اليه قاعده اي پیوسته است‪.‬‬
‫در گلومرول کلیه ديده می شود‪.‬‬
‫‪ -3‬مويرگهاي سينوزوئيدي ناپيوسته‪ :‬مسیر پر پیچ و خم زيادي دارند كه باعث كندي جريان خون‬
‫مي شود‪.‬‬
‫سلولهاي اندوتلیال اليه اي ناپیوسته مي سازد كه با فضاهاي عريضي ازهم جدا شده اند‪ .‬ديافراگم‬
‫ندارند‪.‬‬
‫اليه قاعده اي ناپیوسته دارند‪.‬‬
‫در كبد و اعضاء خونساز مثل مغز استخوان و طحال وجود دارد‪.‬‬
‫(پس شريانچه)‪Metarteriole:‬‬
‫‪ ‬رگ هاي كوچكي حد فاصل شريانچه ها و مويرگها كه با اليه اي غیر پیوسته از عضله‬
‫صاف احاطه شدهاند‪.‬‬
‫‪ ‬وقتي كه بافت نیاز ندارد كه خون در سرتاسر شبكه مويرگي جريان داشته باشد‪ ،‬پس‬
‫شريانچه تنگ مي شود و به تنظیم جريان خون کمک می کند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫ارتباط مستقيم شريان و وريد‪:‬‬
‫با انقباض اين بخش تمام خون از شبكه مويرگي می گذرد‪.‬‬
‫اينگونه ارتباطات در عضله اسكلتي و پوست دست و پا فراوان است‪.‬‬
‫تنظیم گردش خون مويرگي توسط تحريك عصبي و هورموني مي باشد‪.‬‬
‫فراواني شبكه مويرگي به میزان فعالیت متابولیک بافت وابسته است‪.‬‬
‫اهميت مویرگها‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫قطر آنها رويهم ‪ 800‬برابر قطر آئورت و سرعت جريان خون از میان آنها حدود ‪ 0.3‬میلیمتر در‬
‫ثانیه می باشد(در آئورت ‪ 320‬میلی متر در ثانیه )‪.‬‬
‫وجود ديواره نازک در مويرگها و آهسته بودن جريان خون درآنها‪:‬‬
‫مکانی مناسب برای تبادل اب و مواد محلول و ماکرومولکولها بین خون و بافتها می باشند‪.‬‬
‫‪ :Exchange vessels‬نام ديگر مويرگهاست‪.‬‬
‫عبور يا از طريق انتشار می باشد‪.‬‬
‫وریدچه های پس مویرگی‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫قطر ‪ 0.1‬تا ‪ 0.5‬میلیمتر و طول ‪ 0.5‬تا ‪70‬میلیمتر‬
‫مشخصه آنها حضور پری سیت ها می باشد‪.‬‬
‫اليه انتیما متشکل از اندوتلیوم و يک اليه نازک ساب اندوتلیوم بسیار نازک‪.‬‬
‫دارای سست ترين اتصاالت اندوتلیال در کل سیستم عروقی است‪.‬‬
‫مديا گاه فقط همان پری سیتهای انقباضی می باشند‪.‬‬
‫ويژگی مشترک آنها با بقیه مويرگها‪ :‬شرکت در روندهای التهابی و تبادل سلولهاو مولکولها‬
‫بین بافت و خون‬
‫قلب‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫ديواره قلب ‪ 3‬اليه دارد‪:‬‬
‫اليه داخلی يا ‪ :endocardium‬اليه میانی يا میوکارد و اليه خارجی يا پريکارد‪.‬‬
‫‪ :fibrous skeleton‬ناحیه مرکزی رشته ای قلب که پايه دريچه های قلب و جايگاه منشاء و اتصال‬
‫سلولهای عضالنی قلب می باشد‪.‬‬
‫اندوکارد‪ :‬مشابه انتیما از يک رديف سلولهای سنگفرشی روی يک اليه نازک ساب اندوتلیال حاوی‬
‫االستیک ‪ ،‬کالژن و عضله صاف میباشد‪.‬‬
‫‪ :Subendocardial layer‬اليه زير اندوکارد که حاوی وريدها‪ ،‬اعصاب و شاخه هايی از دستگاه هدايت‬
‫تکانه قلب می باشد‪.‬‬
‫‪:Myocardium‬ضخیم ترين اليه قلب و شامل سلولهای عضالنی قلبی که به صورت مارپیچی درهم‬
‫می باشند‪.‬‬
‫‪ :epicardium:‬اپی تلیوم سنگفرشی که از خارج قلب را می پوشاند‪.‬زير اين اليه فضايی از بافت همبند‬
‫است که حاوی وريدها‪ ،‬اعصاب و عقده های عصبی و بافت آديپوز می باشد‪( .‬معادل اليه احشايی پری‬
‫کارد می باشد)‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫اسکلت فیبری قلب‪ :‬بافت همبند متراکم‬
‫دارای ‪ 3‬جزء می باشد‪ :‬ديواره غشايی(‪)septum membranaceum‬مثلث فیبری( ‪trigona‬‬
‫‪)fibrosa‬و حلقه های فیبری(‪)anuli fibrosa‬‬
‫اين ها دارای الیاف کالژن در جهات مختلف و گاه حاوی ندولهای غضروف فیبری می باشد‪.‬‬
‫دريچه های قلبی‪:‬‬
‫يک قسمت مرکزی از بافت همبند متراکم و در دو طرف دارای سلولهای اندوتلیال می باشد‪.‬‬
‫قاعده دريچه ها به اسکلت فیبری متصل است‪.‬‬
‫قلب دستگاهی تخصص يافته برای تولید يک محرک ريتمیک که به کل میوکارد گسترده می‬
‫باشد است‪.‬‬
‫دارای ‪ 2‬گره مستقر در دهلیز می باشد‪:‬گره سینوسی – دهلیزی و دهلیزی – بطنی‬
‫سلولهای دستگاه هدايت تکانه دارای اتصاالت شکافدار می باشند ‪.‬‬
‫‪ :SA node‬در واقع سلولهای تغییر يافته عضله قلبی است(دوکی ‪ ،‬کوچکتر‪،‬میوفیبريل کمتر)‬
‫‪ :AV node‬شبیه قبلی است ولی برآمدگی های سیتوپالسمی آنها در جهات مختلف است‪ .‬و‬
‫سلولها به سمت ديستال بزرگ می شوند‪.‬و به آنها سلولهای پورکنژ دو هسته ای گويند‪ ،‬که‬
‫سیتوپالسم آنها غنی از میتوکندری و گلیکوژن است‪..‬‬
‫سیستم رگهای لنفاوی‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫عملکرد آن برگرداندن مايع خارج سلولی به جريان خون(لنف)‪.‬‬
‫رگهايی با ديواره های نازک پوشیده از اندوتلیوم و يک اليه قاعده ای نا کامل‪.‬‬
‫لنف بر خالف خون تنها در يک جهت حرکت دارد‪.‬‬
‫مويرگهای لنفاوی‪ :‬رگهای نازکی که يک طرف آنها بن بست می باشد‪.‬‬
‫اين مويرگها توسط سیستم رشته های االستیک باز نگه داشته می شودو توسط آنها به بافت همبند اطراف‬
‫محکم می شود‪.‬در نهايت تمام رگهای لنفی متقارب شده و به صورت ‪ 2‬تنه بزرگ به نام مجرای توراسیک‬
‫و مجرای لنفاوی راست خاتمه می يابد‪(.‬تخلیه در محل اتصال وريد های ژوگولر و سابکالوين‪.‬‬
‫به جز ‪ BM‬و ‪ CNS‬سیستم لنفاوی در تمام اعضاء يافت می شود‪.‬‬
‫رگهای لنفاوی بزرگتر ساختمانی شبیه وريد دارند ولی با ديواره نازک تر‪.‬‬
‫‪ 3‬اليه ديواره دقیقا از هم جدا نشده‪.‬‬
‫نسبت به وريدها دارای دريچه های بیشتری می باشد‪.‬‬
‫ضخامت مديا در رگهای بزرکتر بیشتر است‪.‬‬
Artery
White blood cells
Platelets
Red blood cells
Plasma-55%
Buffy coat-<1%
Formed
elements-45%
‫‪ ‬اريتروسيتها‪:‬‬
‫‪ ‬سلولهايی فاقد هسته و حاوی پروتئین حامل اکسیژن (هموگلوبین)‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫در شرايط طبیعی هیچ گاه گردش خون را ترک نمی کنند‪.‬‬
‫در اغلب پستانداران مقعرالطرفین( افزايش سطح به حجم) و بدون هسته‬
‫در محیط ايزوتون قطری حدود ‪ 7.5‬میکرومتر و ضخامت در کناره‪ 2.6‬و در مرکز ‪0.8‬‬
‫میکرومتر می باشد ‪.‬‬
‫غلظت طبیعی ‪ F: 3.9-5.5 :‬و ‪ M: 4.1 – 6‬میلیون در هر میکرولیتر‪.‬‬
‫کاربرد طبی‪ :‬آنمی – اريتروسیتوزيز يا پلی سايتمی(فیزيولوژيک و پاتولوژيک)‪-‬‬
‫اريتروسیت ماکروسیتیک و میکروسیتیک – هیپرکروم و میکروکروم ‪ -‬آنیزوسیتوزيز(سايز)‪-‬‬
‫پوی کیلوسیتوزيز(شکل)‬
‫‪ ‬کاربرد طبی‪:‬‬
‫‪:Sickle cell disease ‬از جمله تغییر ژنتیکی ‪ Hb‬می باشد‪ .‬جهش نقطه ای در زنجیره بتا‪Hb .‬‬
‫با از دست دادن اکسیژن خود پلیمريزه می شود و تجمعاتی می سازد که به اريتروسیت نمای‬
‫داسی می دهد‪.‬‬
‫‪ ‬اين اريتروسیت شکننده و انعطاف ناپذيرو عمر کوتاهی دارد‪.‬ويسکوزيته خون را باال برده و می‬
‫تواند به ديواره ها آسیب زده و روند انعقاد را راه بیندازد‪.‬‬
‫‪ ‬جريان خون از مويرگها كند و يا متوقف می شود و در بافتها آنوکسی رخ می دهد‪.‬‬
‫‪ ‬اريتروسيت اسفروسيتوز ارثی‪ :‬حضور اريتروسیتهای کروی که به دريافت و تخريب‬
‫توسط ماکروفاژ ها مستعدترند‪ .‬بنابراين منجر به کم خونی وساير عالئم می شود‪.‬‬
‫‪ ‬گاه اين بیماری با کمبود اسپکترين همراه است‪(.‬درمان ‪ :‬برداشت طحال)‬
‫لكوسیتها‪:‬‬
‫‪ ‬سلولهاي مهاجر – سايت عملكردي آنها در بافت است – مرگ به صورت آپوپتوز‬
‫‪ ‬تقسیم بندي بر اساس نوع گرانولها و شكل هسته‪(granulocytes :‬پلي مورفونوكلئر) –‬
‫‪(agranulocyte‬تك هسته اي يا منو نوكلئر)‬
‫‪ ‬گرانولوسيتها‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪2‬نوع گرانول دارند‪ :‬گرانولهاي اختصاصي كه به اجزاي اسیدي ‪ ،‬بازي و يا خنثي مخلوط‬
‫رنگ آمیزي متصل مي شوند و عملكرد اختصاصي دارند‪.‬‬
‫گرانول آزوروفیل‪:‬به رنگ ارغواني بوده و لیزوزوم مي باشد‪.‬‬
‫نوتروفیل – ائوزينوفیل و بازوفیل‬
‫منبع انرژي گرانولوسیتها(‪)GLN‬‬
‫‪ ‬اگرانولوسيتها‪:‬‬
‫‪ ‬فقط گرانول آزور دارند‪ -‬هسته گرد يا دندانه دار‬
‫‪ ‬شامل لنفوسیتها و منوسیتها‬
‫‪ ‬عملكرد كلي لكوسیتها‪ :‬دفاع هومورال و سلولي‬
‫‪ ‬دياپدز(‪ :)diapedesis‬مسؤل جريان يكطرفه لكوسیتها و منوسیتها از خون به بافتها‬
‫‪ :Chemotaxis ‬روند جذب سلولهاي خاص توسط واسطه هاي شیمیايي‬
‫نوتروفیلها‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪: 60%‬‬
‫‪ %70‬لوكوسیتهاي در گردش است‬‫قطر‪ 12 :‬تا ‪ 15‬میكرومتر‬
‫هسته اي ‪ 2‬تا ‪ 5‬لوبه‬
‫كاربرد بالیني ‪:‬‬
‫نوتروفیل هیپرسگمانته‬
‫حضور كروموزوم ‪ x‬غیر فعال در روي يكي از لوبهاي هسته‬
‫دلیل توانايي حضور در منطق بدون ‪o2‬‬
‫‪ ‬طول عمر كوتاه و نیمه عمر ‪ 7-6‬ساعت در خون و در‬
‫بافت همبند ‪ 2-1‬روز‬
‫ائوزينوفیل ها‪:‬‬
‫‪-%3-2 ‬‬
‫‪ ‬هم اندازه با نوتروفیل‪-‬‬
‫‪ ‬هسته دو لوبه‪ -‬مشخصه آن‪ :‬گرانولهاي اختصاصي بزرگ رنگ گیرنده با ائوزين‬
‫‪ ‬اجزاء گرانول اختصاصي‪:‬‬
‫‪ ‬هسته كريستالي (انتروم) اين پروتئین در نابودي كرمهاي انگلي مؤثر مي باشد‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫اكسترنوم يا ماتريكس‪ :‬ماده اي با تراكم كمتر كه انتروم را احاطه كرده‪.‬‬
‫ائوزينوفیلي در انگلها و آلرژي‬
‫تعديل كنندگي التهاب‬
‫فاگوسیته كردن ‪Ag-Ab‬‬
‫‪ ‬كاهش سريع در ائوزينوفیل خون ‪:‬كورتیكواستروئید ها‬
‫بازوفیل ها‪:‬‬
‫كمتر از ‪ - %1‬قطر مشابه قبلي ها‪ -‬هسته لوبوله‪ -‬گرانولهاي‬
‫فراوان اختصاصي‬
‫خاصیت متاكروماتیك‪ :‬واكنش به رنگ قلیايي‬
‫هپارين‬
‫در بیماري افزايش حساسیت پوستي بازوفیلي‬
‫لنفوسیتها‬
‫‪ ‬بر اساس ماركرهايشان مشخص مي شوند‪.‬‬
‫‪ ‬دفاع هم سلولي و هم همورال‪.‬‬
‫‪ ‬طول عمرشان متفاوت است‪.‬‬
‫منوسیتها‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫قطر بین ‪ 12‬تا ‪20‬‬
‫هسته تخم مرغي ‪،‬نعل اسبي يا لوبیايي‬
‫تراكم كروماتین آن نسبت به لنفوسیت كمتر‬
‫سیتوپالسم حاوي گرانول آزور‬
‫‪ ‬پس از عبور از ديواره هاي مويرگي و‬
‫نفوذ به بافت همبندي به ‪ ...‬تمايز مي يابد‪.‬‬
‫پالكتها(ترومبوسیتها)‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫بدون هسته و صفحه اي با قطر ‪ 3-2‬میكرومتر‬
‫مگاكاريوسیتها‬
‫عملكرد‪ :‬ايجاد لخته و ترمیم آسیبهاي كوچك وارده به رگ‬
‫‪ 200‬تا‪ 400‬در هر میكرولیتر خون‬
‫عمر ‪ 10‬روز‬
‫‪ 2‬بخش دارد‪ :‬منطقه محیطي شفاف آبي رنگ به نام هیالومر‬
‫منطقه مركزي ارغواني به نام گرانولومر‬
‫اعمال پالكت‪:‬‬
‫‪Primary aggregation ‬تجمع اوليه‪:‬‬
‫‪ ‬از بین رفتن پیوستگي اندوتلیوم – تجمع پالكتها بر روي كالژن و‬
‫تشكیل توپ پالكتي‪platelet plug‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫تجمع ثانويه‪:‬‬
‫آزاد شدن يك پروتئین چسبنده و ‪ ADP‬كه محرك قوي براي تجمع پالكت است‪.‬‬
‫‪ :Blood coagulation‬آزاد شدن فاكتورهايي از پالسماي خون‪ ،‬رگهاي آسیب ديده و پالكتها‬
‫براي آغاز آبشاري از ‪ 13‬پروتئین و تشكیل پلیمر فیبرين‬
‫فیبرين شبكه اي غني از رشته ها به طور ‪ 3‬بعدي است كه ‪RBC-‬لكوسیت و پالكتها را به دام مي‬
‫اندازد و ترومبوس يا لخته را مي سازد‪.‬‬
‫جمع شدگي لخته) ‪ )clot retraction‬جمع شدن لخته بدنبال تقابل بین اكتین ومیزين مي باشد‪.‬‬
‫‪ :Clot removal ‬يا برداشت لخته‪:‬ديواره رگ كه توسط لخته محافظت مي شده سپس با تشكیل‬
‫بافت جديد بر مي گردد‪.‬‬
‫‪ ‬عمدتا توسط آنزيم پروتوولیتیك پالسمین (كه خود توسط فعال كننده هاي پالسمینوژن اندوتلیوم‬
‫از پالسمینوژن حاصل شده) انجام مي شود‪.‬‬
‫‪ ‬ترومبوسیتوپني‬
‫خونسازی‬
‫‪ ‬لزوم خونسازي‪ :‬محدود و كوتاه بودن عمر سلولهاي بالغ خوني‬
‫‪ ‬ارگانهاي هماتوپويتیك‪ :‬در ابتدا در كیسه زرده‪ -‬كبد و طحال‪ -‬مغز استخوان‬
‫‪ ‬پس از تولد‪ :‬در ‪BM‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫تئوري هاي موجود ‪:‬‬
‫تصور مي شود تمام سلولهاي خوني از يك سلول ‪ ( pluripotent stem cell‬چون قادر به‬
‫ساخت تمام انواع است) مشتق مي شود‪.‬‬
‫با تكثیر اين سلولها ‪ 2‬رده سلولي حاصل مي شود‪:‬‬
‫سلولهاي لنفوئیدي( لنفوسیت) و میلويیدي(ساخت گرانولوسیت‪ -‬منوسیت‪-‬اريتروسیت و‬
‫مگاكاريوسیت‪.‬‬
‫سلولهاي لنفويیدي در اوايل تكامل از ‪ BM‬به تیموس وعقده هاي لنفاوي و طحال مهاجرت‬
‫ودر آنجا تكثیر مي يابند‪.‬‬
‫‪ ‬سلول اجدادي‪ :‬سلول پلوري پوتنت كه با تقسیمات خود سلولهاي اجدادي يك يا دوظرفیتي‬
‫و سلول پیش ساز را مي سازد‪.‬‬
‫‪ ‬براي اولین بار در سلولهاي پيش ساز ) ‪ )precursor‬است كه مشخصات مورفولوژيك‪،‬‬
‫تمايز يافته و نوع سلولي كه در آينده به آن تبديل خواهند شد‪ ،‬نمايان مي شود‪.‬‬
‫‪CFC: colony-forming cells ‬‬
‫‪ ECFC ‬سازنده اريتروسیت و ‪ MCFC‬تولید كننده منوسیت و گرانولوسیت‬
‫‪ ‬عوامل مؤثر در خونسازي‪ :‬ريز محیط مطلوب و فاكتور هاي رشد‪ ،‬فاكتورهاي محرك‬
‫كلوني – هماتوپويتینها‪.‬‬
‫مغز استخوان‬
‫‪ ‬بر حسب نیازهاي بدن‪:‬عملكرد خونسازي در مغز استخوان تنظیم میشود‪.‬‬
‫‪ ‬مغز استخوان قرمز‪ :‬خونساز و فعال است‬
‫‪ ‬مغز استخوان زرد‪ :‬حاوي تعداد بااليي سلول چربي‬
‫‪ ‬در نوزاد تمام مغز استخوان از نوع قرمز است‪.‬‬
‫‪ ‬مغز قرمز حاوي داربست(استروما) ‪ ،‬طنابهاي خونسازو مويرگهاي سینوزوئیدي‬
‫‪ ‬استروما‪ :‬شبكه ‪ 3‬بعدي از سلولهاي رتیكولرو پرده اي ظريف از رشته هاي رتیكولر حاوي‬
‫سلولهاي خونساز و ماكروفاژها‬
‫اعمال ‪BM‬قرمز‪ :‬توليد سلولهاي خوني و تخريب سلولهاي خوني‬
‫فرسوده و ذخيره آهن حاصل از تجزيه ‪ Hb‬در ماكروفاژ‬
‫‪ ‬عوامل ضروري براي براي توليد اريتروسيت‪:‬‬
‫هورمون اريتروپويتین‪ ،‬موادي مثل آهن‪ ،‬اسید فولیك‪،‬ويتامین ‪B12‬‬
‫‪ ‬تمايز و بلوغ اريتروسيتها‪:‬‬
‫‪ ‬پرواريتروبالست‪ :‬اولین سلول قابل شناسايي –‬
‫بزرگ با كروماتیني مشبك و سست و‬
‫هستكي واضح‪-‬سیتوپالسم بازوفیل‬
‫اريتروبالست بازوفیل‪ :‬وجود پلي ريبوزومهاي متعدد كه در سنتز ‪ Hb‬نقش‬
‫دارند‪.‬‬
‫‪ ‬اريتروبالست پلي كروماتوفيليك‪:‬‬
‫‪ ‬كاهش پلي ريبوزومها‪-‬آغاز پر شدن برخي مناطق‬
‫با ‪ Hb‬رنگ آمیزي در اين مرحله سبب ظهور رنگهاي متعددي مي شود‪.‬‬
‫‪ ‬اريتروبالست اورتوكروماتوفيليك‪:‬‬
‫‪ ‬ادامه تراكم هسته‪-‬سیتوپالسم ديگر بازوفیل نیست‬
‫‪ ‬ايجاد سیتوپالسمي تماما اسیدوفیلي‬
‫‪ ‬رتيكولوسيت‪:‬‬
‫در زماني معین اورتوكروماتوفیلیك تعدادي بیرون زدگي سیتوپالسمي مي يابد –‬
‫بیرون راندن هسته در حالیكه در اليه نازك از سیتوپالسم پیچیده شده‪-‬‬
‫هسته بیرون رانده شده توسط ماكروفاژ در بر گرفته مي شود‬
‫سلول هنوز اندكي پلي ريبوزوم دارد ‪.‬‬
‫گرانولوپوئز‪:‬‬
‫‪ ‬میلوبالست‪:‬‬
‫‪ ‬نابالغ ترين سلول قابل شناسايي در رده میلويید‪.‬‬
‫‪ ‬پرومیلوسیت‪:‬‬
‫‪ ‬سیتوپالسم بازوفیل‬
‫‪ ‬گرانول آزوروفیل(اينها آنزيمهاي لیزوزومي و میلوپراكسیدازدارند‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫مرحله میلوسیت‪:‬‬
‫اولین مرحله تمايز در میلوسیت است‬
‫افزايش تدريجي گرانولهاي اختصاصي‬
‫باند سل نوتروفیلیك‬
‫بلوغ لنفوسيتها و منوسيتها‪:‬‬
‫‪ ‬لنفوسيتها‪:‬‬
‫اولین دودمان‪:‬لنفوبالست سلول بزرگ‬
‫پرولنفوسیت‪ :‬كوچكتر و كروماتین متراكم تر‬
‫منوسيتها‪:‬‬
‫منوبالست‪ :‬شبیه میلوبالست‬
‫پرومنوسیت‪:‬درشت با سیتوپالسم بازوفیلیك و‬
‫هسته بزرگ دندانه دار‪ -‬كروماتین مشبک هستك واضح‬
‫منوسیت‪:‬‬
‫‪ RER‬و گلژي وسیع دارد‪.‬‬
‫پالكت ها‪:‬‬
‫‪ ‬مگاكاريوبالستها‪:‬قطر ‪ 50-15‬میكرون‬
‫‪ ‬هسته اي بیضوي يا لوبیايي بزرگ‬
‫‪ ‬تعداد زيادي هستك‬
‫‪ ‬مگاكاريوسيتها‪:‬‬
‫‪ ‬سلول غول آسا با قطر ‪ 150-35‬میكرومتر‬
‫‪ ‬با بلوغ تو رفتگي هاي زيادي از غشاء پالسمايي در سراسر سیتوپالسم گسترش مي يابدو‬
‫غشاء هاي مرزبندي را مي سازد ‪demarcation membrane‬‬
‫موفق باشید‬