به نام خدا دستگاه گردش خون دکتر ظهیری اجزاء سيستم : سيستم رگهاي خوني و رگهاي لنفي سيستم رگهاي خوني : قلب - شريانها - مويرگها و وريدها سيستم رگهاي لنفي : مجاري.
Download
Report
Transcript به نام خدا دستگاه گردش خون دکتر ظهیری اجزاء سيستم : سيستم رگهاي خوني و رگهاي لنفي سيستم رگهاي خوني : قلب - شريانها - مويرگها و وريدها سيستم رگهاي لنفي : مجاري.
به نام خدا
دستگاه گردش خون
دکتر ظهیری
اجزاء سيستم :سيستم رگهاي خوني و رگهاي لنفي
سيستم رگهاي خوني:
قلب -شريانها-مويرگها و وريدها
سيستم رگهاي لنفي:
مجاري بن بستي كه بعد از بهم پيوستن در نهايت به سيستم رگهاي خوني ختم مي شود.
تقسيم بندي كلي دستگاه گردش خون :
:Microvasculatureشريانچه ها ،مويرگها و وريدچه هاي پس مويرگي كه تنها با ميكروسكوپ قابل
رؤيتند.
:Macrovasculatureرگهايي با قطر بيش از 0.1ميلي متر
شريانچه هاي بزرگ ،شرايين االستيك و وريدهاي عضالني.
اهميت رگهاي ريز در اين است كه محل مبادله مواد بين خون و بافتهاي اطراف در شرايط طبيعي و
التهابي است.
اجزاء بافتي ديواره رگ:
اندوتليوم(اليه انتيما) -بافت عضالني( اليه مديا) -بافت همبندي( اليه ادونتيشيا)
اندوتليوم:
نوع خاص ي از اپي تليوم كه به صورت سدي نيمه تراوا بين خون و مايع بينابيني قرار دارد.
به شدت تمايز يافته تا تبادل دو طرفه مولكولهاي كوچك را كنترل كند.
اعمال اندوتليوم:
تبادالت بين خون و بافتهاي اطراف
تبديل آنژيوتانسين 1به 2تنظیم فشار خون
تبديل برادي كينين ،سروتونين ،پروستاگلندين،نوراپي نفرين،ترومبين و ...به تركيبات از نظر بيولوژيك خنثي.
ليپوليز ليپوپروتئينها توسط آنزيمهاي مستقر بر سطح اندوتليال سل ها،جهت توليد تري گليسريد ها و كلسترول.
توليد عوامل وازواكتيو مؤثر بر تون عروقي مثل اندوتلينها و اكسيد نيتريك
عوامل رشد مثل vascular endithelial growth factorدر تشكيل دستگاه عروقي در دوره روياني و تنظيم
رشد مويرگها در بزرگساالن نقش دارد.
عملكرد ضد تشكيل لخته كه با آسيب به اندوتليوم اين اثر برداشته شده و با تجمع پالكتها و تبديل فيبرينوژن
به فيبرين لخته ايجاد مي شود(.خطر آمبولي)
اليه داخلي(:)tunica intima
سلولهاي اندوتليال +يك اليه ساب اندوتليال كه بافت همبندي با سلولهاي پراكنده عضله صاف
حمايت مي شود.
در شريانها مديا توسط يك اليه االستيك داخلي( )internal elastic laminaاز انتيما جدا مي شود.
اين اليه مركب از االستين است كه داراي منافذي مي باشد براي انتشار مواد به داخل و تغذيه بافتهاي
داخلي.
بدلیل نبود فشار خون وانقباض رگ طي مرگ در برشهاي بافتي داراي ظاهري موجدار مي باشد.
اليه مياني(:)tunica media
اليه هاي متحدالمركز عضله صاف كه مارپیچ قرار دارند.
بینابین آنها مقادير متغیري رشته ها و تیغه هاي االستیك رتیكولر PG-قرار دارد.
خود اين سلولها منبع اين ماتريكس هستند .در شريانها خارج مديا اليه نازكتر
ديگري به نام اليه االستیك خارجي داردكه آنرا از ادوانتیس جدا مي كند.
اليه ادوانتيس(:)tunica adventitia
از رشته هاي كالژن و االستیك تشكیل شده.
كالژن از نوع 1مي باشد.
اين اليه بتدريج در امتداد بافت همبندي بافتي كه از آن رگ عبور مي كند قرار
دارد.
رگ رگها(:)vasa vasarum
در عروق بزرگ وجود دارد.
شريانچه هاو وريدچه ها و مويرگهايي اند كه در ادوانتیس و حد خارجي مديا
انشعاب دارند.
Largest, conducting arteries – lead directly
from heart, subject to high pressures
Superior & inferior
vena cava and their
tributaries
Dr. Maria Zahiri
Pulmonary trun
and their major b
Regulation of blood flow with their T.M.L.
↑subendothelial
I.E.L is prominence
↑ T.M.L
External and internal jugular,
brachial & femoral veins
2 - 9 mm
Dr. Maria Zahiri
External and internal
carotids, brachial & femoral
arteries
~ 4 mm
↓subend
(
↓subendothelial
pericyte
↓ T.M.L
~ 10-50 µm
Dr. Maria Zahiri
~ 30 µm
تغييرات تخريبي شريانها:
Carotid body:
در محل 2شاخه شدن شريان كاروتید مشترك
گیرنده شیمیايي حساس به غلظت O2-co2خون.
با مويرگهاي منفذ دار احاطه مي شوند.
سینوس كاروتید:
اتساع هاي كوچك كاروتید داخلي محتوي گیرنده هاي فشاري.
اليه مديا در سینوس نازك تر است تا بتواند به تغییرات فشاري پاسخ دهد.
Arteriovenous anastomoses:
ارتباط مستقیم بین شريانچه و وريدچه ها براي تنظیم جريان خون در منطق خاصي
تغییر در اين قطر سبب تنظیم فشار خون ،میزان جريان خون ،دماي خون و حفظ گرما در
مناطق مختلف.
كالفه ( :)glomusساختمانهايي پیچیده تر در سر انگشتان ،بستر ناخنها و گوش.
عصب دهي اينها به طور غني با سمپاتیك و پاراسمپاتیك است.
مويرگها:
داراي تنوع ساختماني اند و تبادالت متابولیك بین خون و بافتهاي اطرااف را انجام مي دهند.
يك اليه واحد اندوتلیال سل.
در بخش خارجي روي يك اليه قاعده اي هستند.سلولهاي اندوتلیال چند وجهي و كشیده شده در
جهت جريان خون.
هسته به سمت لومن برجسته شده.
پیوند بین اغلب آنها از نوع انسدادي
( اتصاالت وريدچه اي از نوع سست ترين اتصاالت است .طي پاسخ التهابي در اين مناطق آب
از دست مي رود و edemaمي دهد.
پريسیت ها :در فواصل متغییر از طول مويرگها و وريدچه ها سلولهايي با منشاء مزانشیمي و
داراي استطاله هاي سیتوپالسمي بلند احاطه كننده اندوتلیال سل ها.درون اليه قاعده اي
مخصوص به خود كه ممكن است با اليه قاعده اي اندوتلیوم يكي شود ،محصور مي باشد.
وجود اكتین ،میوزين ،تروپومیوزين و خاصیت بنیادي نشانه اين است كه در انقباض و ترمیم
نقش دارند.
انواع مويرگها بر اساس پيوستگي غالف اندوتليال و غشاء پايه:
-1 پیوسته يا سوماتیك( :)continousفقدان منفذ در ديواره -موجود در تمام انوع بافت هاي عضالني،
همبند،غدد برون ريز و دستگاه عصبي يافت مي شود.
وزيكولهاي پینوسییتوزي.
انواع مويرگها بر اساس پيوستگي غالف اندوتليال و غشاء پايه:
-2مويرگهاي منفذ دار يا احشايي ( :)fenestratedبا حضور روزنه هاي خالل سلولي حلقوي
متعدد در غشاء اندوتلیوم كه توسط غشاء سلول محدود مي شود.
اليه قاعده اي پیوسته است.
در گلومرول کلیه ديده می شود.
-3مويرگهاي سينوزوئيدي ناپيوسته :مسیر پر پیچ و خم زيادي دارند كه باعث كندي جريان خون
مي شود.
سلولهاي اندوتلیال اليه اي ناپیوسته مي سازد كه با فضاهاي عريضي ازهم جدا شده اند .ديافراگم
ندارند.
اليه قاعده اي ناپیوسته دارند.
در كبد و اعضاء خونساز مثل مغز استخوان و طحال وجود دارد.
(پس شريانچه)Metarteriole:
رگ هاي كوچكي حد فاصل شريانچه ها و مويرگها كه با اليه اي غیر پیوسته از عضله
صاف احاطه شدهاند.
وقتي كه بافت نیاز ندارد كه خون در سرتاسر شبكه مويرگي جريان داشته باشد ،پس
شريانچه تنگ مي شود و به تنظیم جريان خون کمک می کند.
ارتباط مستقيم شريان و وريد:
با انقباض اين بخش تمام خون از شبكه مويرگي می گذرد.
اينگونه ارتباطات در عضله اسكلتي و پوست دست و پا فراوان است.
تنظیم گردش خون مويرگي توسط تحريك عصبي و هورموني مي باشد.
فراواني شبكه مويرگي به میزان فعالیت متابولیک بافت وابسته است.
اهميت مویرگها:
قطر آنها رويهم 800برابر قطر آئورت و سرعت جريان خون از میان آنها حدود 0.3میلیمتر در
ثانیه می باشد(در آئورت 320میلی متر در ثانیه ).
وجود ديواره نازک در مويرگها و آهسته بودن جريان خون درآنها:
مکانی مناسب برای تبادل اب و مواد محلول و ماکرومولکولها بین خون و بافتها می باشند.
:Exchange vesselsنام ديگر مويرگهاست.
عبور يا از طريق انتشار می باشد.
وریدچه های پس مویرگی:
قطر 0.1تا 0.5میلیمتر و طول 0.5تا 70میلیمتر
مشخصه آنها حضور پری سیت ها می باشد.
اليه انتیما متشکل از اندوتلیوم و يک اليه نازک ساب اندوتلیوم بسیار نازک.
دارای سست ترين اتصاالت اندوتلیال در کل سیستم عروقی است.
مديا گاه فقط همان پری سیتهای انقباضی می باشند.
ويژگی مشترک آنها با بقیه مويرگها :شرکت در روندهای التهابی و تبادل سلولهاو مولکولها
بین بافت و خون
قلب:
ديواره قلب 3اليه دارد:
اليه داخلی يا :endocardiumاليه میانی يا میوکارد و اليه خارجی يا پريکارد.
:fibrous skeletonناحیه مرکزی رشته ای قلب که پايه دريچه های قلب و جايگاه منشاء و اتصال
سلولهای عضالنی قلب می باشد.
اندوکارد :مشابه انتیما از يک رديف سلولهای سنگفرشی روی يک اليه نازک ساب اندوتلیال حاوی
االستیک ،کالژن و عضله صاف میباشد.
:Subendocardial layerاليه زير اندوکارد که حاوی وريدها ،اعصاب و شاخه هايی از دستگاه هدايت
تکانه قلب می باشد.
:Myocardiumضخیم ترين اليه قلب و شامل سلولهای عضالنی قلبی که به صورت مارپیچی درهم
می باشند.
:epicardium:اپی تلیوم سنگفرشی که از خارج قلب را می پوشاند.زير اين اليه فضايی از بافت همبند
است که حاوی وريدها ،اعصاب و عقده های عصبی و بافت آديپوز می باشد( .معادل اليه احشايی پری
کارد می باشد).
اسکلت فیبری قلب :بافت همبند متراکم
دارای 3جزء می باشد :ديواره غشايی()septum membranaceumمثلث فیبری( trigona
)fibrosaو حلقه های فیبری()anuli fibrosa
اين ها دارای الیاف کالژن در جهات مختلف و گاه حاوی ندولهای غضروف فیبری می باشد.
دريچه های قلبی:
يک قسمت مرکزی از بافت همبند متراکم و در دو طرف دارای سلولهای اندوتلیال می باشد.
قاعده دريچه ها به اسکلت فیبری متصل است.
قلب دستگاهی تخصص يافته برای تولید يک محرک ريتمیک که به کل میوکارد گسترده می
باشد است.
دارای 2گره مستقر در دهلیز می باشد:گره سینوسی – دهلیزی و دهلیزی – بطنی
سلولهای دستگاه هدايت تکانه دارای اتصاالت شکافدار می باشند .
:SA nodeدر واقع سلولهای تغییر يافته عضله قلبی است(دوکی ،کوچکتر،میوفیبريل کمتر)
:AV nodeشبیه قبلی است ولی برآمدگی های سیتوپالسمی آنها در جهات مختلف است .و
سلولها به سمت ديستال بزرگ می شوند.و به آنها سلولهای پورکنژ دو هسته ای گويند ،که
سیتوپالسم آنها غنی از میتوکندری و گلیکوژن است..
سیستم رگهای لنفاوی:
عملکرد آن برگرداندن مايع خارج سلولی به جريان خون(لنف).
رگهايی با ديواره های نازک پوشیده از اندوتلیوم و يک اليه قاعده ای نا کامل.
لنف بر خالف خون تنها در يک جهت حرکت دارد.
مويرگهای لنفاوی :رگهای نازکی که يک طرف آنها بن بست می باشد.
اين مويرگها توسط سیستم رشته های االستیک باز نگه داشته می شودو توسط آنها به بافت همبند اطراف
محکم می شود.در نهايت تمام رگهای لنفی متقارب شده و به صورت 2تنه بزرگ به نام مجرای توراسیک
و مجرای لنفاوی راست خاتمه می يابد(.تخلیه در محل اتصال وريد های ژوگولر و سابکالوين.
به جز BMو CNSسیستم لنفاوی در تمام اعضاء يافت می شود.
رگهای لنفاوی بزرگتر ساختمانی شبیه وريد دارند ولی با ديواره نازک تر.
3اليه ديواره دقیقا از هم جدا نشده.
نسبت به وريدها دارای دريچه های بیشتری می باشد.
ضخامت مديا در رگهای بزرکتر بیشتر است.
Artery
White blood cells
Platelets
Red blood cells
Plasma-55%
Buffy coat-<1%
Formed
elements-45%
اريتروسيتها:
سلولهايی فاقد هسته و حاوی پروتئین حامل اکسیژن (هموگلوبین)
در شرايط طبیعی هیچ گاه گردش خون را ترک نمی کنند.
در اغلب پستانداران مقعرالطرفین( افزايش سطح به حجم) و بدون هسته
در محیط ايزوتون قطری حدود 7.5میکرومتر و ضخامت در کناره 2.6و در مرکز 0.8
میکرومتر می باشد .
غلظت طبیعی F: 3.9-5.5 :و M: 4.1 – 6میلیون در هر میکرولیتر.
کاربرد طبی :آنمی – اريتروسیتوزيز يا پلی سايتمی(فیزيولوژيک و پاتولوژيک)-
اريتروسیت ماکروسیتیک و میکروسیتیک – هیپرکروم و میکروکروم -آنیزوسیتوزيز(سايز)-
پوی کیلوسیتوزيز(شکل)
کاربرد طبی:
:Sickle cell disease از جمله تغییر ژنتیکی Hbمی باشد .جهش نقطه ای در زنجیره بتاHb .
با از دست دادن اکسیژن خود پلیمريزه می شود و تجمعاتی می سازد که به اريتروسیت نمای
داسی می دهد.
اين اريتروسیت شکننده و انعطاف ناپذيرو عمر کوتاهی دارد.ويسکوزيته خون را باال برده و می
تواند به ديواره ها آسیب زده و روند انعقاد را راه بیندازد.
جريان خون از مويرگها كند و يا متوقف می شود و در بافتها آنوکسی رخ می دهد.
اريتروسيت اسفروسيتوز ارثی :حضور اريتروسیتهای کروی که به دريافت و تخريب
توسط ماکروفاژ ها مستعدترند .بنابراين منجر به کم خونی وساير عالئم می شود.
گاه اين بیماری با کمبود اسپکترين همراه است(.درمان :برداشت طحال)
لكوسیتها:
سلولهاي مهاجر – سايت عملكردي آنها در بافت است – مرگ به صورت آپوپتوز
تقسیم بندي بر اساس نوع گرانولها و شكل هسته(granulocytes :پلي مورفونوكلئر) –
(agranulocyteتك هسته اي يا منو نوكلئر)
گرانولوسيتها:
2نوع گرانول دارند :گرانولهاي اختصاصي كه به اجزاي اسیدي ،بازي و يا خنثي مخلوط
رنگ آمیزي متصل مي شوند و عملكرد اختصاصي دارند.
گرانول آزوروفیل:به رنگ ارغواني بوده و لیزوزوم مي باشد.
نوتروفیل – ائوزينوفیل و بازوفیل
منبع انرژي گرانولوسیتها()GLN
اگرانولوسيتها:
فقط گرانول آزور دارند -هسته گرد يا دندانه دار
شامل لنفوسیتها و منوسیتها
عملكرد كلي لكوسیتها :دفاع هومورال و سلولي
دياپدز( :)diapedesisمسؤل جريان يكطرفه لكوسیتها و منوسیتها از خون به بافتها
:Chemotaxis روند جذب سلولهاي خاص توسط واسطه هاي شیمیايي
نوتروفیلها:
: 60%
%70لوكوسیتهاي در گردش استقطر 12 :تا 15میكرومتر
هسته اي 2تا 5لوبه
كاربرد بالیني :
نوتروفیل هیپرسگمانته
حضور كروموزوم xغیر فعال در روي يكي از لوبهاي هسته
دلیل توانايي حضور در منطق بدون o2
طول عمر كوتاه و نیمه عمر 7-6ساعت در خون و در
بافت همبند 2-1روز
ائوزينوفیل ها:
-%3-2
هم اندازه با نوتروفیل-
هسته دو لوبه -مشخصه آن :گرانولهاي اختصاصي بزرگ رنگ گیرنده با ائوزين
اجزاء گرانول اختصاصي:
هسته كريستالي (انتروم) اين پروتئین در نابودي كرمهاي انگلي مؤثر مي باشد.
اكسترنوم يا ماتريكس :ماده اي با تراكم كمتر كه انتروم را احاطه كرده.
ائوزينوفیلي در انگلها و آلرژي
تعديل كنندگي التهاب
فاگوسیته كردن Ag-Ab
كاهش سريع در ائوزينوفیل خون :كورتیكواستروئید ها
بازوفیل ها:
كمتر از - %1قطر مشابه قبلي ها -هسته لوبوله -گرانولهاي
فراوان اختصاصي
خاصیت متاكروماتیك :واكنش به رنگ قلیايي
هپارين
در بیماري افزايش حساسیت پوستي بازوفیلي
لنفوسیتها
بر اساس ماركرهايشان مشخص مي شوند.
دفاع هم سلولي و هم همورال.
طول عمرشان متفاوت است.
منوسیتها
قطر بین 12تا 20
هسته تخم مرغي ،نعل اسبي يا لوبیايي
تراكم كروماتین آن نسبت به لنفوسیت كمتر
سیتوپالسم حاوي گرانول آزور
پس از عبور از ديواره هاي مويرگي و
نفوذ به بافت همبندي به ...تمايز مي يابد.
پالكتها(ترومبوسیتها):
بدون هسته و صفحه اي با قطر 3-2میكرومتر
مگاكاريوسیتها
عملكرد :ايجاد لخته و ترمیم آسیبهاي كوچك وارده به رگ
200تا 400در هر میكرولیتر خون
عمر 10روز
2بخش دارد :منطقه محیطي شفاف آبي رنگ به نام هیالومر
منطقه مركزي ارغواني به نام گرانولومر
اعمال پالكت:
Primary aggregation تجمع اوليه:
از بین رفتن پیوستگي اندوتلیوم – تجمع پالكتها بر روي كالژن و
تشكیل توپ پالكتيplatelet plug
تجمع ثانويه:
آزاد شدن يك پروتئین چسبنده و ADPكه محرك قوي براي تجمع پالكت است.
:Blood coagulationآزاد شدن فاكتورهايي از پالسماي خون ،رگهاي آسیب ديده و پالكتها
براي آغاز آبشاري از 13پروتئین و تشكیل پلیمر فیبرين
فیبرين شبكه اي غني از رشته ها به طور 3بعدي است كه RBC-لكوسیت و پالكتها را به دام مي
اندازد و ترومبوس يا لخته را مي سازد.
جمع شدگي لخته) )clot retractionجمع شدن لخته بدنبال تقابل بین اكتین ومیزين مي باشد.
:Clot removal يا برداشت لخته:ديواره رگ كه توسط لخته محافظت مي شده سپس با تشكیل
بافت جديد بر مي گردد.
عمدتا توسط آنزيم پروتوولیتیك پالسمین (كه خود توسط فعال كننده هاي پالسمینوژن اندوتلیوم
از پالسمینوژن حاصل شده) انجام مي شود.
ترومبوسیتوپني
خونسازی
لزوم خونسازي :محدود و كوتاه بودن عمر سلولهاي بالغ خوني
ارگانهاي هماتوپويتیك :در ابتدا در كیسه زرده -كبد و طحال -مغز استخوان
پس از تولد :در BM
تئوري هاي موجود :
تصور مي شود تمام سلولهاي خوني از يك سلول ( pluripotent stem cellچون قادر به
ساخت تمام انواع است) مشتق مي شود.
با تكثیر اين سلولها 2رده سلولي حاصل مي شود:
سلولهاي لنفوئیدي( لنفوسیت) و میلويیدي(ساخت گرانولوسیت -منوسیت-اريتروسیت و
مگاكاريوسیت.
سلولهاي لنفويیدي در اوايل تكامل از BMبه تیموس وعقده هاي لنفاوي و طحال مهاجرت
ودر آنجا تكثیر مي يابند.
سلول اجدادي :سلول پلوري پوتنت كه با تقسیمات خود سلولهاي اجدادي يك يا دوظرفیتي
و سلول پیش ساز را مي سازد.
براي اولین بار در سلولهاي پيش ساز ) )precursorاست كه مشخصات مورفولوژيك،
تمايز يافته و نوع سلولي كه در آينده به آن تبديل خواهند شد ،نمايان مي شود.
CFC: colony-forming cells
ECFC سازنده اريتروسیت و MCFCتولید كننده منوسیت و گرانولوسیت
عوامل مؤثر در خونسازي :ريز محیط مطلوب و فاكتور هاي رشد ،فاكتورهاي محرك
كلوني – هماتوپويتینها.
مغز استخوان
بر حسب نیازهاي بدن:عملكرد خونسازي در مغز استخوان تنظیم میشود.
مغز استخوان قرمز :خونساز و فعال است
مغز استخوان زرد :حاوي تعداد بااليي سلول چربي
در نوزاد تمام مغز استخوان از نوع قرمز است.
مغز قرمز حاوي داربست(استروما) ،طنابهاي خونسازو مويرگهاي سینوزوئیدي
استروما :شبكه 3بعدي از سلولهاي رتیكولرو پرده اي ظريف از رشته هاي رتیكولر حاوي
سلولهاي خونساز و ماكروفاژها
اعمال BMقرمز :توليد سلولهاي خوني و تخريب سلولهاي خوني
فرسوده و ذخيره آهن حاصل از تجزيه Hbدر ماكروفاژ
عوامل ضروري براي براي توليد اريتروسيت:
هورمون اريتروپويتین ،موادي مثل آهن ،اسید فولیك،ويتامین B12
تمايز و بلوغ اريتروسيتها:
پرواريتروبالست :اولین سلول قابل شناسايي –
بزرگ با كروماتیني مشبك و سست و
هستكي واضح-سیتوپالسم بازوفیل
اريتروبالست بازوفیل :وجود پلي ريبوزومهاي متعدد كه در سنتز Hbنقش
دارند.
اريتروبالست پلي كروماتوفيليك:
كاهش پلي ريبوزومها-آغاز پر شدن برخي مناطق
با Hbرنگ آمیزي در اين مرحله سبب ظهور رنگهاي متعددي مي شود.
اريتروبالست اورتوكروماتوفيليك:
ادامه تراكم هسته-سیتوپالسم ديگر بازوفیل نیست
ايجاد سیتوپالسمي تماما اسیدوفیلي
رتيكولوسيت:
در زماني معین اورتوكروماتوفیلیك تعدادي بیرون زدگي سیتوپالسمي مي يابد –
بیرون راندن هسته در حالیكه در اليه نازك از سیتوپالسم پیچیده شده-
هسته بیرون رانده شده توسط ماكروفاژ در بر گرفته مي شود
سلول هنوز اندكي پلي ريبوزوم دارد .
گرانولوپوئز:
میلوبالست:
نابالغ ترين سلول قابل شناسايي در رده میلويید.
پرومیلوسیت:
سیتوپالسم بازوفیل
گرانول آزوروفیل(اينها آنزيمهاي لیزوزومي و میلوپراكسیدازدارند
مرحله میلوسیت:
اولین مرحله تمايز در میلوسیت است
افزايش تدريجي گرانولهاي اختصاصي
باند سل نوتروفیلیك
بلوغ لنفوسيتها و منوسيتها:
لنفوسيتها:
اولین دودمان:لنفوبالست سلول بزرگ
پرولنفوسیت :كوچكتر و كروماتین متراكم تر
منوسيتها:
منوبالست :شبیه میلوبالست
پرومنوسیت:درشت با سیتوپالسم بازوفیلیك و
هسته بزرگ دندانه دار -كروماتین مشبک هستك واضح
منوسیت:
RERو گلژي وسیع دارد.
پالكت ها:
مگاكاريوبالستها:قطر 50-15میكرون
هسته اي بیضوي يا لوبیايي بزرگ
تعداد زيادي هستك
مگاكاريوسيتها:
سلول غول آسا با قطر 150-35میكرومتر
با بلوغ تو رفتگي هاي زيادي از غشاء پالسمايي در سراسر سیتوپالسم گسترش مي يابدو
غشاء هاي مرزبندي را مي سازد demarcation membrane
موفق باشید