بررسي نقش منابع ملي در توسعه با تاكيد مدل نظري كارل ماركس

Download Report

Transcript بررسي نقش منابع ملي در توسعه با تاكيد مدل نظري كارل ماركس

‫بررس ي نقش منابع ملي در توسعه با تاكيد مدل نظري كارل ماركس‬
‫‪Analysis of national resources in development,‬‬
‫‪based on karl marx,s theorical model‬‬
‫دکتر مهرداد ناظري‬
‫جامعه شناس و عضو كارگروه منابع ملي و توسعه‬
‫مرکز اندیشه و پژوهش طرح هزاره‬
‫نام کارگروه‪ :‬توسعه و منابع ملي‬
‫رئیس کارگروه‪ :‬آقاي عبدالرسول دیوساالر‬
‫تاریخ‪1390/1/24 :‬‬
‫تهیه کننده‪ :‬دكتر مهرداد ناظري‬
‫همکاران (اعضای کارگروه)‪:‬معصومه ثانی‪ ،‬دکتر غالمرضا حداد‪ ،‬دکتر آمنه جعفري قدوس ي‪ ،‬عبدالرسول‬
‫ديوساالر‪ ،‬دکتر محمود فرهادي نيا‪ ،‬زهرا میراحسنی‪ ،‬دکتر مهرداد ناظري‬
‫عنوان‪ :‬بررس ي نقش منابع ملي در توسعه با تاكيد مدل نظري كارل ماركس‬
‫کلیدواژه‪:‬منابع ملی‪،‬توسعه‪ ،‬مدل نظري ماركس‬
‫بدون شك نقش منابع در توسعه انكارناپذير است‪ .‬هر‬
‫چند كه مي توان رابطه ميان منابع و توسعه را يك‬
‫رابطه دو سويه دانست‪.‬‬
‫منابع‬
‫منابع‬
‫توسعه‬
‫توسعه‬
‫يكي از موضوعات مهم دراین زمينه رابطه ميان منابع و‬
‫توسعه شيوه هاي تخصيص آن است‪.‬‬
‫تخصيص مهم است چون در صورت عدم رعايت تخصيص‬
‫بهينه يك جامعه دچار تضادهاي اساس ي خواهد شد‪ .‬از اين‬
‫منظر توجه به رابطه ميان منابع ملي و توسعه براساس‬
‫نظريه هايي كه به تخصيص توجه دارند ضروري است‪.‬‬
‫يكي از معروف ترين نظريه ها‪ ،‬در اين زمينه نظريه‬
‫تضادگرايان )‪ (Conflict theorist‬است‪ .‬هر‬
‫چند كه مي توان از زواياي ساير نظريه ها به اين‬
‫موضوع پرداخت‪.‬‬
‫منابع ملي و توسعه را مي توان در جامعه شناس ي از زواياي‬
‫گوناگوني بررس ي كرد كه مهم ترين آنها چهار نظريه زير است‪:‬‬
‫‪ -1‬نظريه كاركرد گرايي ‪Functional theory‬‬
‫‪ -2‬نظريه تضادگرايي ‪Conflict theory‬‬
‫‪ -3‬نظريه فمينيست ها ‪Feminist theory‬‬
‫‪ -4‬نظريه كنش متقابل نمادين‬
‫‪Symbolical interactional theory‬‬
‫در اين تحقيق به دليل توجه تضادگرايان به شيوه هاي‬
‫بهينه تخصيص از اين نظريه استفاده شده است‪ .‬و از‬
‫بین نظريه هاي تضادگرايان نظريه كارل ماركس براي‬
‫مطالعه تطبيقي استفاده شده است‪.‬‬
‫چرا ماركس؟‬
‫به اين دليل كه ماركس اولین متفكر در پارادايم تضادگرايان است كه به طور‬
‫دقيق و همه جانبه اي نظام سرمايه داري را مورد بررس ي و نقد قرار مي دهد‪.‬‬
‫نكاتي در نظريه ماركس وجود دارد كه در موضوع مورد مطالعه قابل توجه‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -1‬تضاد منافع‬
‫‪ -2‬توزيع عادالنه ثروت‬
‫‪ -3‬اولويت ارزش اضافي به نیروي كار‬
‫‪-4‬عدم آگاهي‬
‫پرسش هاي اصلي تحقيق‪:‬‬
‫با این مقدمه پرسش های اصلی این مقاله این است که‬
‫‪ -1‬اساسا آیا تضادگرایان (مارکس) به نقش منابع در توسعه توجه‬
‫دارند؟‬
‫‪ -2‬از چه زاویه ای به آن نگاه می کنند؟‬
‫‪ -3‬آیا منابع در جامعه سرمایه داری به شیوه صحیح و درستی مدیریت‬
‫می شود؟‬
‫‪ -4‬شیوه مطلوب مدیریت یا تخصیص منابع طبق نظریه مارکس‬
‫فرضيه هاي تحقيق‪:‬‬
‫فرضیه اول‪ :‬تضاد نقش اساس ی در رابطه میان توسعه و منابع ایفا‬
‫می کند‪.‬‬
‫فرضیه دوم‪ :‬منابع در نظام سرمایه داری به شیوه صحیحی مدیریت‬
‫نمی شود و منافع حاصل از آن به شکل ناعادالنه ای توزیع می‬
‫شود‪.‬‬
‫فرضیه سوم‪ :‬منابع زمانی در راستای توسعه به کار گرفته می شود‬
‫که الگوی توزیع منابع براساس حذف استثمار طبقات علیه‬
‫مرور ادبياتي نظريه هاي تضادگرايان‪:‬‬
‫الف – سوسياليسم غارنشيني‬
‫در مورد نظریه های تضاد و به ویژه اندیشه های سوسیالیستی می توان‬
‫به دوران غارنشینی نیز رجوع کرد‪ .‬گفته می شود ترس و احتیاج‬
‫باعث گروه گرایی مردم جامعه ابتدایی شده بود در هر غاری چند‬
‫خانواده و قبیله زندگی می کرد و یک واحد سوسیالیستی به وجود‬
‫آورد‪.‬‬
‫مارکس در این خصوص می گوید ‪« :‬انسان های اولیه به‬
‫صورت حیوانات خام خوار بودند‪ .‬هر فردی مانند زنبور‬
‫عسل به کندویش وابسته بوده است این همان عصر‬
‫سوسیالیسم خودبخودی است که در آن یک خون و یک زبان‬
‫و یک نوع آداب و رسوم وجود داشت» (سدی یو ‪)8:1366‬‬
‫ب‪ -‬كنفوسيوس‬
‫وی وقتی می خواهد جامعه آرمانی خود را عنوان نماید چنین سخن می‬
‫گوید‪« :‬چون اصل بزرگ همانندی بزرگ استیال یابد‪ ،‬سراسر جهان‬
‫به صورت یک جمهوری در آید؛ مردان با استعداد و فضیلت و‬
‫لیاقت را بر گزینند‪ ،‬صادقانه‪ ،‬برای توافق‪ ،‬گفتگو کنند و صلح‬
‫عمومی پدید آورند‪ .‬به این شیوه‪ ،‬مردم تنها والدین خود ندانند‪ ،‬و‬
‫تنها کودکان خود را کودکان خود نشمرند‪ .‬سالخوردگان تا هنگام‬
‫مرگ از وسایل معاش برخوردار گردند‪ .‬میانساالن به کار اشتغال‬
‫ورزند و جوانان از لوازم نشو و نما بهره گیرند‪.‬‬
‫بیوگان و یتیمان و بی فرزندان و علیالن از مراقبت محروم نمانند‪ .‬حقوق هر‬
‫مرد محفوظ و فردیت هر زني محترم باشد‪ .‬همه به تولید ثروت پردازند و‬
‫دور ریختن آن را نپسندند‪ ،‬اما برای کامرانی‪ ،‬در نگاهداری ثروت‪ ،‬اهتمام‬
‫نورزند‪ .‬چون از کاهلی بیزارند‪ ،‬کار کنند‪ ،‬ولی در کار تنها منافع خود را‬
‫بجویند‪ .‬به این طریق تدابیر خود پرستانه سرکوب شوند و توان تظاهر‬
‫نیابند و دزدان و کج دستان و خائنان فتنه جو به ظهور نرسند‪ .‬در نتیجه‬
‫درهای خارجی گشاده مانند و بسته نشوند‪ ،‬این است دولتی که به آن‬
‫«همانندی بزرگ» نام می دهد‪(.‬دورانت‪)748 :1376 ،‬‬
‫ج‪ -‬توماس مور‬
‫او سرزمینی را تصویر می کند که برای همه چیز در آنجا برنامه‪ ،‬استراتژی و هدف‬
‫وجود دارد‪ .‬وی این جزیره را به این صورت توصیف می کند‪ :‬در میان اهالی‬
‫اوتوپیا ‪ ...‬همه چیز مشترک است ‪ .‬و مردم همگی در آسایش و تنعم به سر می‬
‫برند ‪ ...‬آنان را با ملت هایی می سنجیم که افرادشان دارایی خودیش را مایملک‬
‫خصوص ی خود می شمارند ‪ ...‬با افالطون همداستانم که همه مردم باید از‬
‫نعمت های جهان یکسان و متساوی بهره برند ‪ ...‬زیرا در جایی که هر کس ی به‬
‫حد مقدور برای خویشتن مال و منال می اندوزد‪.‬‬
‫ثروت در انحصار محدودی از مردم است و دیگران با فقر و محرومیت‬
‫دست به گریبانند در قوانین او تقریبا این اصل صریح و آشکار وضع‬
‫شده که همه چیز به همگان تعلق دارد‪ .‬در اوتوپیا‪ ،‬مالکیت‬
‫خصوص ی لغو و اشتراک اموال و استفاده از پول و مسکوکات گرانبها‬
‫ممنوع است (سدی یو‪)165 :1366 ،‬‬
‫د – توماس مالتوس‬
‫توماس مالتوس نیز به رابطه ميان منابع و جمعيت توجه ويژه‬
‫اي دارد‪ .‬بر طبق نظر وي منابع غذايي كره زمین محدود است‬
‫و با اين اوصاف الزم است در رشد جمعيت روش هاي كنترلي‬
‫مورد استفاده قرار گیرد‪ .‬چون اگر جمعيت بيش از حد رشد‬
‫نمايد منابع زمین پاسخگوي نيازهاي جمعيت انبوه نخواهد‬
‫بود‪( .‬مارتيندال‪)1387 ،‬‬
‫ه – تئودور آدورنو‬
‫تئودور آدورنو معتقد است كه همه گیر شدن فرآيند شيئي‬
‫شدگي و شيئي گونگي اساس ي ترين معضل نظام سرمايه داري‬
‫است كه مانع از شكل گیري جنبش ها و نیروهاي رهايي‬
‫بخش مي شود‪(Adorno, 1972) .‬‬
‫و‪ -‬هربرت ماركوزه‬
‫هربرت ماركوزه معتقد است نظام سرمايه داري باعث رشد‬
‫رباتيسم به جاي ارزش هاي انساني شده است و اين موضوع‬
‫خود باعث فراموش ي انسان و رسيدن آن به پوچي شده است‪.‬‬
‫(اينتاير‪)1352 ،‬‬
‫الگوي نظري ماركس‬
‫الف – تضاد طبقاتي ‪Class conflict‬‬
‫تاريخ تمام جوامع تا كنون موجود‪ ،‬تاريخ مبارزه طبقاتي بوده است‪.‬‬
‫آزاده و برده‪ ،‬پاتريسین ها و پليبن ها‪ ،‬ارباب و سرف‪ ،‬استاد كارگاه و‬
‫پيشه ور روزمزد در يك كالم ستمگر و ستم ديده با يكديگر ستیزي‬
‫دائمي داشته و به پيكاري بي وقفه‪ ،‬گاه نهان و گاه آشكار‪ ،‬دست‬
‫یازيده اند‪ ،‬پيكاري كه هر بار يا به نوسازي انقالبي كل جامعه يا به‬
‫نابودي توامان طبقات در حال پيكار انجاميده است‪.‬‬
‫جامعه بورژوازي نوين‪ ،‬كه از ويرانه هاي جامعه فئودالي سر بر‬
‫آورده‪ ،‬تضادهاي طبقاتي را از ميان نبرده است‪ .‬در عوض‬
‫اما‪ ،‬طبقات جديد‪ ،‬شرايط نوين ستمگري و شكل هاي نوين‬
‫مبارزه را جايگزين انواع كهنه آن كرده است‪( .‬ماركس‪،‬‬
‫‪)276 :1380‬‬
‫ماركس خود در تز يازدهم از تزهايي درباره فوئر باخ چنین مي گويد‪:‬‬
‫فالسفه جهان را فقط به شيوه هاي گوناگون تفسیر كرده اند‪،‬‬
‫حال آنكه مساله بر سر تغيیر جهان است (لئونارد‪)11 :1363 ،‬‬
‫ب‪ -‬زير ساخت (‪)infrastructure‬و روساخت (‪)Superstructure‬‬
‫انسان تنها موجودي است كه مي داند كه كار مي كند و در كار است كه‬
‫انسان‪ ،‬انسان مي شود‪ .‬در واقع انسان مولد كه مي تواند ابزار كار و‬
‫محصوالت مورد نياز را از قبل براي توليد طراحي كند‪ ،‬مورد توجه‬
‫ماركس مي باشد‪ .‬اما مقوله دوم طبيعت است كه به دليل اين كه‬
‫انسان ناچار است با منابع طبيعي و منابع حياتي كار كند داراي‬
‫اهميت است و مقوله سوم ابزار است‪.‬‬
‫انساني كه مي خواهد با منابع طبيعي كار كند‪ ،‬احتياج به وسايلي دارد كه‬
‫اين وسايل را ابزار مي ناميم‪ .‬اين ‪ 3‬عنصر (انسان و طبيعت و ابزار) در‬
‫مجموع شرايط مادي زندگي بشر را مي سازند‪ .‬اين مجموعه را اصطالح‬
‫شناس ي ماركس تحت عنوان نیروهاي توليدي (‪)force of production‬‬
‫قرار مي گیرند‪ .‬با تاثیرات متقابلي كه عناصر نیروهاي توليدي بر يكديگر‬
‫مي گذراند‪ ،‬در مجموع فعاليت هاي واحدي را تشكيل مي دهد كه منجر‬
‫به شكل گیري زير ساخت مي شود‪( .‬تنهايي‪)79 ،‬‬
‫وقتي انسان در طبيعت با ابزار خاص ي به كار مي پردازد براي اينكه بتواند به‬
‫اهدافش دست يابد‪ ،‬ناگزير به برقراري يك سري‪ ،‬آيین ها‪ ،‬مراسم‪ ،‬قوانین و‬
‫الگوهايي مي باشد‪ .‬از اين رو‪ ،‬روابطي بین آنها به وجود مي آيد كه به تدريج‬
‫ساختي‪ ،‬ثابت‪ ،‬منسجم و متشكل مي شوند و قانون و امثالهم را شكل مي‬
‫دهند‪ .‬در واقع براساس اين ديدگاه وقتي كارگر جهت انجام كار به كارخانه رفت‪،‬‬
‫بايد بداند كه با چه كس ي يا كساني سر و كار دارد؟ در طول روز چه زماني كار‬
‫شروع و چه زماني به پايان مي رسد؟ چه چیز بايد توليد كند؟ اينها قوانین‪،‬‬
‫آيین ها و رسوم و آداب و سنتي است كه آنها را روابط توليدي ( ‪relation of‬‬
‫‪ )production‬مي ناميم‪( .‬تنهايي‪)79 ،‬‬
‫ج‬
‫– آگاهي طبقاتي (‪)class consciousness‬‬
‫ماركس بر اين باور است كه طبقه كارگر در نظام سرمايه داري‪ ،‬طبقه اي‬
‫بي شكل‪ ،‬بي هويت و فاقد آگاهي طبقاتي است‪ .‬در نظر ماركس طبقه در‬
‫خود طبقه اي است كه خود آگاهي ندارد و طبقه براي خود طبقه اي‬
‫است كه داراي آگاهي طبقاتي است و اين قشر پيشرو كارگران است كه‬
‫به شكل گیري آگاهي و رسيدن به مرحله تغيیر در نظام سرمايه داري‬
‫كمك مي كنند‪.‬‬
‫چند نكته اساس ي كه مي توان در تبيین نقشه منابع در توسعه از‬
‫ماركس استفاده نمود‪.‬‬
‫اول آنكه وقتي در اقتصاد از توسعه صحبت مي كنيم‪ ،‬بايد مشخص‬
‫گردد كه منابع اقتصادي يك جامعه به چه صورتي مديريت مي‬
‫شود‪ .‬ولي از آنجايي كه نظام سرمايه داري يك نظام نابرابر است و‬
‫روندهاي اقتصادي و مالي آن به جاي پاسخگويي به نيازهاي واقعي‬
‫جامعه‪ ،‬توسط سوداگران و سرمايه داران تعيین مي شود‪ ،‬لذا در‬
‫اين نظام توسعه الزاما‪ ،‬به مديريت بهينه منابع منجر نمي گردد‪.‬‬
‫نكته دوم در نظريه ماركس توجه به رابطه ميان انسان و كار و‬
‫ابزار و طبيعت است‪ ،‬از لحاظ ماركس نیز مثل بسياري از‬
‫متفكران علوم اجتماعي انسان محور توسعه است‪ .‬اما‬
‫انسان در فرآيند كار خود را مي يابد اما نكته مهم اين است‬
‫كه انسان دائم در حال رشد است و به موازات رشد آگاهي‬
‫وي رابطه انسان با طبيعت نیز تغيیر مي كند‪.‬‬
‫تضادهاي سرمايه داري و توزيع ناعادالنه منابع‬
‫ماركس اساسا در تحليل هاي اقتصادي‪ ،‬اجتماعي خود شيوه توليد‬
‫نظام سرمايه داري را به تصوير و نقد مي كشد در اين نظام به دليل‬
‫وجود نابرابري ها‪ ،‬سطح دسترس ي ها به منابع متفاوت است‪ .‬جامعه‬
‫بورژوازي شرايطي را ايجاد كرده است كه تنوع و وفور شرايط مادي‬
‫زمينه ادامه حيات آن است‪.‬‬
‫اما منافع حاصل از آن به يكسان در اختيار افراد جامعه قرار نمي‬
‫گیرد‪ .‬اصوال در شيوه ي توليد سرمايه داري همانطور كه در‬
‫چارچوب نظري بحث ارائه شده به دليل وجود تضاد ساختاري‪،‬‬
‫توافق يا اجماعي شكل نمي گیرد و اگر اجماعي هم وجود دارد نه‬
‫براساس منافع جمع‪ ،‬بلكه تا حد زيادي تابع پول‪ ،‬بازار و سود‬
‫سرمايه است‪.‬‬
‫ماركس در خصوص سلطه سرمايه بر كار و انگیزه هاي سرمايه داران‬
‫مي گويد‪« :‬تنها انگیزه اي كه سبب مي شود صاحب سرمايه در‬
‫كشاورزي‪ ،‬صنعت يا عمده فروش ي يا خرده فروش ي كااليي خاص‬
‫سرمايه گذاري كند‪ ،‬سود شخص ي خويش است‪ .‬كميت هاي‬
‫متفاوت كار توليدي كه سرمايه دار جريان مي اندازد و ارزش هاي‬
‫متفاوتي كه ممكن است به توليد ساالنه ي زمین يا كار كشورش‬
‫بيفزايد‪ ،‬بنابراين اينكه سرمايه به چه شيوه اي به كار برده شده‬
‫است‪ ،‬هرگز به انديشه سرمايه دار راه نمي يابد‪.‬‬
‫براي سرمايه دار‪ ،‬مفيدترين شيوه ي به كار انداختن سرمايه در‬
‫شرايطي كه يك میزان خطر وجود داشته باشد‪ ،‬شيوه اي است كه‬
‫بيشترين سود را نصيب او سازد‪ .‬اما هميشه اين شيوه كاربرد‬
‫سرمايه مفيدترين شيوه براي جامعه نيست‪ ،‬مفيدترين شيوه اي‬
‫كه مي توان سرمايه را به كار بست‪ ،‬بهره بردن از نیروهاي توليدي‬
‫طبيعت است‪.‬‬
‫)‪(marx, 1844.83‬‬
‫در نگاه ماركس اگر منابع به همزيستي طبقات اجتماعي منجر نگردد و در‬
‫نتيجه توليد بین منافع بورژواها و پرولتاريا توافقي حاصل نيايد‪ ،‬مي‬
‫توان گفت كه منابع در راستاي ضد توسعه عمل كرده و نتيجه چنین‬
‫روند توسعه اي‪ ،‬تضاد بيشتر‪ ،‬سود آوري و انباشتن سرمايه براي‬
‫سرمايه دار و فقر خانمانسوز براي طبقات محروم خواهد بود‪ .‬پس به‬
‫واقع مي توان گفت ماركسيست ها نه تنها به منابع توجه دارند‪ ،‬بلكه‬
‫اساسا به تخصيص و مديريت و نحوه به كارگیري آن براي بهره وري‬
‫اجتماعي توجه اساس ي و ويژه اي دارند‪.‬‬
‫مالكيت خصوص ي (‪ ،)private property‬زوال منابع‬
‫دولت سرمايه داري است كه با ايجاد دژ مستحكمي مانع از دستيابي‬
‫فقیران به حقوق بر حقه شان مي شود و در چنین جامعه اي كارگر‬
‫مزد واقعي خويش را دريافت نمي كند و به اين شكل طبقه سرمايه‬
‫دار كه مالك ابزار توليد است از بهره ي كار كارگر و با توجه به جذب‬
‫سود به سمت خويش و يا به تعبیر خود ماركس با ايجاد ارزش‬
‫اضافي مازاد را با خود اختصاص مي دهد‪.‬‬
‫در انديشه ماركس مالكيت بر ‪ 3‬نوع است‪ .‬مالكيتي كه افراد در خصوص اشيا و‬
‫لوازم زندگي شخص دارند و در چارچوب مالكيت شخص ( ‪personal‬‬
‫‪ )property‬قرار مي گیرد‪ ،‬نه مالكيت خصوص ي‪ .‬وي مالكيت شخص ي را مي‬
‫پذيرد و آنچه كه مورد اعتراض شديد او قرار مي گیرد‪ ،‬مالكيت خصوص ي مي‬
‫باشد كه صنايع توليد‪ ،‬ابزار توليد و منابع حياتي را در بر مي گیرد جنگل ها‪،‬‬
‫مراتع‪ ،‬كوه ها‪ ،‬معادن‪ ،‬كارخانه ها و چیزهايي از اين قبيل را كه به واسطه ي‬
‫آن بتوان نیروي كار ديگران را به استثمار كشيد در اين مقوله جاي مي دهد‪.‬‬
‫ابتدايي ترين و عمومي ترين نوع مالكيت را نیز كه در شرح جوامع ابتدايي از آن‬
‫نام برديم و در جوامع كمونيست نهايي به عنوان مالكيت كليه منابع‪ ،‬ابزار و‬
‫نیروهاي توليدي تعبیر مي شود كه وي آن را مالكيت اشتراكي‬
‫( ‪common‬‬
‫ناكارآمدي دولت ها‪ ،‬اضمحالل و تخريب منابع‬
‫دولت ها خواسته يا ناخواسته وارد بازي مي شوند كه با كانالیزه كردن منابع براي‬
‫عده قليلي از جامعه (طبقه سرمايه دار) راه را براي فرسايش و نابودي منابع‬
‫باز مي كنند‪.‬‬
‫ارزش‬
‫اضافي‬
‫در خدمت‬
‫سرمايه‬
‫داري‬
‫ايجاد سود‬
‫حاصل از‬
‫منافع‬
‫توليد‬
‫منابع در‬
‫خدمت‬
‫سرمايه‬
‫تخصيص‬
‫منابع‬
‫دولت‬
‫لذا در انديشه ي ماركس در نظام سرمايه داري با توجه‬
‫به عناصر و ماهيت اين سيستم‪ ،‬منابع به تشديد‬
‫تضاد‪ ،‬غلبه بيشتر سرمايه بر كار‪ ،‬منجر مي گردد‪.‬‬
‫آيا همه دولت ها در تزريق منابع به جامعه يكسان عمل مي كنند؟‬
‫پاسخ منفي است‪ .‬چرا كه اگر يك جامعه توسعه يافته باشد‪ ،‬راه را‬
‫براي رشد نهادهاي مدني فراهم مي سازد و اين نهادهاي مدني به‬
‫رشد و گسترش توسعه هه جانبه كمك مي نمايد در حالي كه در‬
‫كشورهاي در حال رشد و توسعه نيافته به دليل ضعف نهادهاي‬
‫مدني مسیر حركت به سوي توسعه ناقص و يك بعدي مي باشد‪.‬‬
‫اين موضوعي است كه ماركس هم به گونه ديگري به آن‬
‫اشاره داشته است‪ .‬او در سلسه ي مقاالتش در دهه‬
‫‪ 1840‬در راين لنددايت به اين موضوع اشاره دارد كه‬
‫آزادي بيان و مطبوعات به پاسخگو كردن دولت در‬
‫برابر طبقه كارگر مي انجامد )‪(marx,1840‬‬
‫در مقاله اي در اينيش زايتونگ ماركس مطبوعات را نهادي ميانجي قلمداد كرد كه‬
‫ميان اراده ي عمومي دولت و منافع خصوص ي اشخاص قرار مي گیرد‪ .‬مطبوعات‬
‫«سرو قلب» شهروندان است و به عنوان ميداني قلمداد مي شود كه در آن‬
‫حكومت كنندگان و حكومت شوندگان به يكسان مجال دارند از اصول‬
‫درخواست هايشان تنقيد كنند و اين ارتباط ديگر از سر تبعيت نخواهد بود بلكه‬
‫برحسب برابري به مثابه ي شهروندان يك كشور خواهد بود‪ .‬شهروندان‪ ،‬ديگر‬
‫نه به مثابه اي افراد بلكه به مثابه ي نیروهاي روشنفكرانه به مثابه طرفداران‬
‫خرد مطرح مي شوند‪(Salivan,2002:p:18) .‬‬
‫تخصيص بهينه منابع ملي‬
‫توسعه‬
‫رشد آزادي و عدالت‬
‫منافع عام‬
‫رشد بهره وري در فرآيند كار‬
‫دولت توسعه گرا‬
‫تقسيم بهينه منابع‬
‫تخصيص نامتوازن منابع ملي‬
‫فقر گسترده‬
‫منافع اقليت‬
‫بي عدالتي و محو آزادي هاي فردي‬
‫استثمار‬
‫دولت توسعه نيافته‬
‫ايجاد سلطه‬
‫فرآيند شكل گيري آگاهي و افزايش ميزان بهره وري منابع‬
‫در چارچوب نظري تحقيق تاكيد شد در نظام سرمايه داري جدلي جدي‬
‫بین طبقه بورژوا و پرولتاريا وجود دارد‪ .‬اما واقعيت اين است كه اگر‬
‫اين فرايند تقابلي همواره ادامه داشته باشد‪ .‬شايد هيچ زماني را‬
‫نتوان براي وروود به فاز توسعه يافتگي در نظر گرفت‬
‫ماركس صريحا پاسخ مي دهد كه در جوامع بايد فرآيند آگاهي‬
‫شكل بگیرد‪ .‬در واقع همانطور كه در چارچوب نظري بحث‬
‫شد‪ ،‬فرآيند تحول طبقه در خود‬
‫(‪)class- in- it self‬‬
‫به‬
‫طبقه براي خود (‪ (class- for- it self‬يعني طبقه كارگر بي‬
‫شكل و بي هويت‪ ،‬طبقه اي كه مسلح به آگاهي طبقاتي است‬
‫راه رسيدن به تغيیر در نظام سرمايه داري است‪.‬‬
‫حال اگر ما اين نظر ماركس را قدري كالن تر و متفاوت تر در نظر بگیريم‪ ،‬شايد‬
‫نتايج مورد نظر و مطلوب تري در كار تحقيق به دست آيد‪ .‬از اين منظر مي توان‬
‫چنین تفسیر نمود كه بدون وجود آگاهي در هر جامعه اي و در هر سطحي (فراتر‬
‫از تفاوت ميان بورژوا و پرولتاريا) امكان تحول و رسيدن به پيشرفت و ترقي‬
‫وجود ندارد‪ .‬هر چند امروز نظام سرمايه داري با دوران زندگي و حيات ماركس‬
‫تفاوت زيادي كرده است‪ ،‬اما شايد بتوان گفت كه عدم شكل گیري آگاهي در‬
‫سطح عام هنوز شكل نگرفته و به همین دليل است كه كشورها در استفاده و‬
‫تخصيص منابع دچار اتالف و بحران مي شوند‪.‬‬
‫گسترش‬
‫زياد‬
‫نهادينه شدن روحيه تغيیر‬
‫شكل گیري آگاهي در سطح عام‬
‫احساس سرخوردگي عمومي‬
‫غلبه نگاه ابزاري‬
‫ا‬
‫كم‬
‫انگیزه هاي اجتماعي‬
‫استفاده بهينه‬
‫از منابع‬
‫محدوديت‬
‫لذا اگر بخواهيم جايگاه و اعتقاد تضاد گرايان را به اين الگو‬
‫مورد بررس ي قرار دهيم‪ ،‬به نظر مي رسد كه اكثر متفكريان‬
‫اين حوزه نگاه عميق‪ ،‬اساس ي به بخش الگوي بهينه‬
‫تخصيص منابع دارند‪ .‬همانطور كه در نظريات ماركس‬
‫مشاهده گرديد‪ ،‬توجه به منافع عام حاصل از منابع و‬
‫چگونگي تخصيص منابع به همه اقشار جامعه در راستاي‬
‫توسعه يك موضوع و مولفه كليدي محسوب مي شود‪.‬‬
‫اگر بخواهيم به طور خالصه نظريه ي تضاد را در ارتباط با منابع تشريح نمايم‪ ،‬مي‬
‫توان به موارد زير اشاره نمود‪.‬‬
‫الف‪ :‬تخصيص منابع در هر جامعه اي بايد مبتني بر منافع عام صورت گیرد‪.‬‬
‫ب‪ :‬منابع صرفا نبايد در راستاي منافع طبقه سرمايه دار مصرف شود‪ .‬ج‪ :‬منابع و‬
‫نحوه بهره برداري از آن بايد مبتني بر رفع استثمار فرد عليه فرد گردد‪ .‬د‪ :‬منابع‬
‫بايد به افزايش سطح زندگي و محو فقر در جامعه كمك نمايد‪ .‬و‪ :‬منابع بايد به‬
‫منافع كليه ي گروه هاي اجتماعي و رشد جامعه مدني كمك نمايد‪ .‬ه‪ :‬منابع بايد‬
‫به توزيع عادالنه تر ثروت در جامعه منجر گردد‪ .‬به طوري كه حقوق انساني همه‬
‫اعضاي يك جامعه حفظ و تثبيت شود‪ .‬ي ‪ :‬منابع بايد به رشد سوسياليسم و‬
‫ايجاد شرايط مناسب انساني منجر گردد‪.‬‬
‫نتيجه گيري‪:‬‬
‫در اين مقاله به بررس ي نظريه ماركس و تطبيق آن با منابع ملي‬
‫پرداخت شد‪ .‬هر چند ماركس در ظاهر و به طور مستقيم به‬
‫بررس ي نقش منابع در توسعه نپرداخته است اما به طور‬
‫غیرمستقيم و در مطالعه تطبيقي مي توان نظريه ي او را يك‬
‫نظريه ي منسجم و قابل قبول در راستاي اهميت تخصيص‬
‫منابع در توسعه دانست‪.‬‬
‫هر چند كه تئوري ماركس قابليت مناسبي براي مطالعه رابطه‬
‫ميان منابع و توسعه دارد اما نبايد از نكات زير غافل شد‪:‬‬
‫اوال نظريه ماركس همه ابعاد منابع ملي و رابطه آن با توسعه را‬
‫پوشش نمي دهد‪ .‬دوم اينكه براي رسيدن به يك الگوي‬
‫مفهومي در زمينه توسعه همه جانبه و نقش منابع ملي بايد‬
‫به ديدگاه هاي ديگر نیز توجه نمود‪.‬‬
‫ماركس در تحقيق خود تاكيد مي كند كه بدون داشتن يك نگاه‬
‫همه جانبه و عميق به ذات و ماهيت تحوالت يك جامعه نمي‬
‫توان براي آن نسخه صادر نمود‪ .‬او به تضاد و نقش نظام‬
‫سرمايه داري در باز توليد ارزش اضافي تاكيد دارد‪ .‬ارزش ي كه در‬
‫فرمول اولويت سرمايه بر كار نهفته است‪ .‬لذا تا زماني كه به‬
‫نقش واقعي كار انسان ها در فرآيند اجتماعي توجه نشود و‬
‫استثمار فرد از فرد از بین نرود‪ ،‬جامعه در تخصيص منابع به‬
‫سمت نابرابري و تضاد بيشتر حركت مي كند‪.‬‬
‫دولت‬
‫دولت‬
‫جامعه مدني‬
‫توده مردم‬
‫توده مردم‬
‫جدول رابطه دولت با مردم در دو سطح توسعه يافته و توسعه نيافته‬
‫براي آنكه در يك جامعه تخصيص منابع به درستي صورت گیرد‬
‫بايد زمينه رشد جامعه مدني را فراهم آورد‪ .‬هر اندازه گستره‬
‫جامعه مدني بيشتر باشد‪ ،‬زمينه تخصيص بهينه و مديريت منابع‬
‫به شيوه كارامدتري صورت مي گیرد‪ .‬لذا اگر اين جامعه مدني‬
‫ميان دولت و مردم شكل گیرد‪ ،‬جامعه مدني به پيوندهاي متقابل‬
‫ارتباطي افراد و گروه ها كمك خواهند نمود و در چنین فضايي‬
‫گسترش حقوق شهروندي همگان مصداق مي يابد و منابع در‬
‫اختيار حوزه عمومي قرار مي گیرد و مشروعيت يك سيستم باال‬
‫توسعه همه جانبه‬
‫فرهنگ ارتقا يافته‬
‫خود شكوفايي‬
‫كار خالق‬
‫قدرت در كار‬
‫نقش آگاهي در فرآيند توسعه‬
‫درجه تغيیر در جامعه سرمايه داري‬
‫تخصيص بهينه‬
‫منابع‬
‫لذا در پاسخ به سوال دوم تحقيق بايد گفت در جامعه سرمايه‬
‫داري به شيوه صحيحي منابع مديريت نمي شود و همین‬
‫مساله باعث تحريف فرآيند كار و نهايتا غلبه از خود بيگانگي‬
‫در كار و ضعف در خود شكوفايي فرد مي شود‪ .‬ماركس تاكيد‬
‫دارد كه انباشت سرمايه براي سرمايه دار‪ ،‬سود و منافع و‬
‫براي طبقات پرولتاريا فقر را به همراه دارد‪.‬‬
‫در پاسخ به سوال سوم بايد گفته شود كه ماركس به شيوه‬
‫مطلوب مديريت يا تخصيص منابع توجه دارد‪ .‬او به دنبال‬
‫جامعه ايست كه هر انساني بدون توجه به داشتنش مورد‬
‫توجه قرار مي گیرد‪ .‬توجه به داشتن نه بودن‪ ،‬ماهيت بي دوام‬
‫كاالها را برمال مي سازد و اين احساس كه تبليغات جهاني‬
‫دائما مردم را به زيستن و راي استطاعتشان اغوا مي كنند را‬
‫پر رنگ مي نمايد‪(Saliva, 2002) .‬‬
‫ماركس نسبت به آينده بي تفاوت نيست و به توسعه همه جانبه ايمان دارد‪.‬‬
‫اما براي رسيدن توسعه بايد به شکل گیري فرآيند آگاهي در جامعه توجه نمود‪.‬‬
‫بايد دانست كه توسعه جز با تكيه به عامل انساني ميسر نمي شود‪ .‬بدون‬
‫عامل انساني‪ ،‬نه تكنولوژي و نه امكانات طبيعي كمكي نخواهند كرد‪ .‬تنها مردم‬
‫هستند كه قادرند اين امر را به انجام برسانند‪ .‬آنها هستند كه تعيین كننده‬
‫ارتباط خود با ابزار هستند‪ ،‬كه در اين رابطه آگاهي آنها مالك است و آنها‬
‫هستند كه راه زندگي را انتخاب مي كنند‪ .‬اين مردم هستند كه سبك و كيفيت‬
‫كار خود را بر مي گزيند‪ .‬پس مهم ترين ضمانت رسيدن به توسعه همه جانبه‬
‫برخورد فعال توده هاي مردم و حمايت آنها و شركتشان در اين فرآيند است‪.‬‬