حس های پیکری

Download Report

Transcript حس های پیکری

‫حواس‬
‫حس های پیکری‬
‫تماس ی(سوماتیک)‬
‫حس بینایی‬
‫حس شنوایی‬
‫حس تعادلی‬
‫حس چشایی‬
‫حس بویایی‬
‫حس عضوی‬
‫{‬
‫حس های پیکری مکانیکی‬
‫حس های پیکری حرارتی‬
‫(گرما و سرما)‬
‫حس درد‬
‫{‬
‫حس های تماس ی‪ :‬ملس‪،‬‬
‫فشار‪ ،‬خارش‪ ،‬قلقلک‪،‬‬
‫ارتعاش‬
‫حس های وضعی‪:‬‬
‫طرز قرار گرفتن اندامها‬
‫نسبت به همدیگر(استاتیک)‪،‬‬
‫حس مربوط به حرکت‬
‫اندامها( دینامیک)‬
‫حس های پیکری‬
‫‪ ‬حس های پیکری ‪: Extroceptive‬‬
‫درد‪ ،‬ارتعاش‪ ،‬فشار‪ ،‬تماس و ‪...‬‬
‫‪ ‬حس های پیکری ‪ : Introceptive‬از بخشهای درونی به ‪ CNS‬می رسند‪.‬‬
‫‪ ‬حس های پیکری‪ :Proprioceptive‬از عضالت و زردپی ها به ‪ CNS‬می رسند‪.‬‬
‫‪ ‬تغییر ایجاد شده در پتانسیل غشا توسط محرک پتانسیل گیرنده یا پتانسیل مولد است‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪.3‬‬
‫‪.4‬‬
‫نرون آوران رده اول ‪ :‬جسم سلولی آن در شاخ خلفی‬
‫نرون آوران رده دوم ‪ :‬در نخاع یا در ساقه مغز (تقاطع)‬
‫نرون آوران رده سوم‪ :‬در هسته های رله کننده تاالموس اند‬
‫نرون آوران رده چهارم‪ :‬قشر مغز‬
‫‪ ‬هر یک از انواع اصلی احساس که قادر به درک آن هستیم یک مودالیتی احساس نامیده شده است‪.‬‬
‫‪ ‬اصل خطوط عالمت گذاری شده‪ :‬اختصاص ی بودن فیبرهای عصبی برای انتقال فقط یک مودالیته‬
‫احساس‬
‫‪ ‬سازش‪ :‬زمانی که یک گیرنده به طور مداوم در معرض یک محرک با شدت ثابت باشدبه تدریج فرکانس شلیک‬
‫پتامسیل عمل در پاسخ به آن محرک کاهش و سپس نادیده گرفته می شود‪.‬‬
‫اهمیت افزایش کارایی پاسخدهی به محرکهای مفید‬
‫قشر حسی پیکری‪-‬آدمک حسی‬
‫• ‪ SII,SI‬نواحی حس ی پیکری اصلی قشر مغزاند‪.‬‬
‫• ‪ SI‬مشابه تاالموس نمایش توپوگرافی دارد‪.‬‬
‫• ‪ SI‬درک و تفسیر اشیا مشاهده شده در این ناحیه وسیعتر و قویتر از ‪ SII‬می باشد‪ .‬درجه‬
‫لوکالیزاسیون باالتری دارد‪.‬‬
‫رسپتورهای تماس ی‬
‫‪ ‬پایانه عصبی آزاد ‪ ( :‬رسپتور احساسهای فشار‪ ،‬ملس‪ ،‬خارش‪ ،‬درد‪ ،‬قلقلک و ‪ -)...‬تند سازش‬
‫‪ ‬اجسام مایسنر( رسپتورهای کپسول دار)‪ -‬تند سازش‬
‫• پایانه عصبی داخل آن پیچ خورده‬
‫• اختصاص ی برای درک ملس دقیق و حرکت اجسام بسیار سبک‬
‫• توزیع در نواحی بدون موی بدن مثل نوک انگشتان‪ ،‬لبها و ‪...‬‬
‫‪ ‬دیسکهای مرکل ( رسپتورهای با انتهای متسع) ‪ :‬درک ملس خام ( در نواحی مودار)‪ -‬کند سازش‬
‫‪ ‬اجسام رافینی ( رسپتورهای کپسول دار)‪-‬کند سازش‬
‫• پایانه عصبی داخل آن منشعب شده‬
‫• مسئول دریافت گرما ( در بافتهای سطحی)‬
‫• مسئول درک فشار( ملس شدید) ( در بافت های عمقی)‬
‫‪ ‬گیرنده های کراوز ‪ :‬درک سرما‪ -‬تند سازش‬
‫‪ ‬اجسام پاچینی ‪ :‬تخصص جهت حس ارتعاش و فشار‪ -‬تند سازش‬
‫‪ ‬رسپتورهای قاعده موها‪ :‬مطلع شدن حرکات مو‪ -‬تند سازش‬
‫رسپتورهای تماس ی‬
‫درد و سیستم های کنترل آن در بدن‬
‫‪ ‬انواع درد‪:‬‬
‫• درد سریع ( درد سوزنی‪ ،‬درد الکتریکی‪ ،‬درد گزش ی) شروع و اتمام سریع دارد و لوکالیزه است(فرو رفتن‬
‫سوزن در پوست‪ ،‬بريده شدن پوست با چاقو و…)‬
‫•‬
‫•‬
‫درد کند ( درد سوزش ی‪ ،‬درد مبهم) این درد ضرباندار لوکالیزاسیون کمی دارد‪( .‬درد سينوسها در بيماري‬
‫سينوزيت و …)‬
‫درد انتشاری‪:‬درد احشایی به قسمتهایی از پوست ارجاع می یابد و از قانون درماتوم تبعیت می کند‪ .‬این نواحی‬
‫از اعصابی که از قطعه نخاعی مشابه منشا می گیرند عصب دهی می شوند‪.‬‬
‫درماتوم قطعه ای از پوست است که توسط اعصاب منشا گرفته از یک گانگلیون ریشه خلفی عصبدهی می شوند‪1‬ـ‬
‫درد گیرندههاي درد و تحريك آنها (تمام گیرندههاي درد انتهاهاي آزاد عصبياند)‬
‫• محركهاي مكانيكي‪ ،‬حرارتي و شيميايي محرك گیرندههاي درد هستند‪.‬‬
‫• انتقال درد (درد سریع در فیبرهای قطور ‪ Aσ‬و درد کند در فیبرهای نوع ‪)C‬‬
‫‪ ‬عدم سازش پذیری رسپتورهای درد‬
‫سیستم های مهار درد(‪)Analgesia‬‬
‫سیستم انکفالینی‪:‬‬
‫‪ -1‬ناحیه خاکستری دور قنات سیلویوس(دارای نورون های انکفالینی)‬
‫‪ -2‬هسته بزرگ رافه (در بخش خلفی ‪ : )Pons‬سیناپس نورونهای انکفالینی با نورونهای سروتونرژیک)‬
‫‪ -3‬کمپلکس مهار درد (در ناحیه خلفی ماده خاکستری نخاع)‪ :‬دارای نورونهای انکفالینی ‪‬سیناپس با‬
‫نورونهای حس ی انتقال دهنده درد ‪ ‬مهار درد‬
‫مهار انتقال درد توسط سیگنالهای تماس ی=اصل مهار جانبی – مهار سیگنالهای درد در ابتدای ورودشان به‬
‫نخاع‬
‫‪Chemoreception‬‬
‫‪‬‬
‫هیستامین ‪ ,‬برادی کینین ‪ ,‬استیل کولین و ماده ‪ P‬جزء این مواد هستندکه همگی انتقال و احساس درد را زیاد‬
‫می کنند ‪.‬‬
‫‪‬‬
‫پروستا گالندین ها موادی هستند که حساسیت گیرنده ها را افزایش داده و این کار را از طریق افزایش اثر ماده برادی‬
‫کینین انجام می دهند ‪ .‬این مواد شیمیایی واسطه ای ایجاد اتساع عروقی کرده و قابلیت نفوذ عروق نیز زیاد شده در‬
‫نتیجه در آن محل قرمزی ‪ ,‬گرمی و تورم ایجاد می شود‪.‬‬
‫مسیرهای انتقال سیگنالهای سوماتیک به ‪CNS‬‬
‫‪‬‬
‫مسیر قدامی جانبی (‪)Spinotalamic=Ventrolateral‬‬
‫•( ملس خفیف‪ ،‬حس های حرارت‪،‬جنس ی‪ ،‬فشار خام‪،‬درد)‬
‫•عمدتا فیبرهای گروه ‪IV , III‬‬
‫•ریشه خلفی نخاع‪---‬عبور از خط وسط در نخاع‪---‬صعود تا تاالموس مقابل‪---‬فشر حس ی پیکری‬
‫‪ ‬مسیر ستون خلفی ( ‪) Lemniscal‬‬
‫‪ ‬انتقال سریع ‪ ‬انتقال در فیبرهای ضخیم‬
‫‪ ‬ملس دقیق‪ ،‬تمیز دو نقطه ‪ ،‬فشار دقیق حسهای وضعی ( ‪)Properioseptive‬‬
‫• عمدتا فیبر گروه‪II‬‬
‫• ریشه خلفی نخاع– هسته های گراسیلیس و کونئاتوس بصل النخاع‪---‬تاالموس طرف مقابل—قشر حس ی‬
‫پیکری‬
‫‪‬‬
‫انواع گیرندههاي حس ي ‪:‬‬
‫‪1‬ـ گیرندههاي مكانيكي‬
‫‪2‬ـ گیرندههاي حرارتي‬
‫‪4‬ـ گیرندههاي درد‬
‫‪5‬ـ گیرندههاي الكترومغناطيس ي‬
‫‪6‬ـ گیرندههاي شيميايي‬
‫‪‬‬
‫اعمال ناحيه حس پيكري‬
‫‪.1‬‬
‫ً‬
‫تعيین محل غیردقيق حسها (مثال كدام دست)‬
‫‪.2‬‬
‫درك درجات مشخص ي از فشار وارده بر بخش ي از بدن‬
‫‪.3‬‬
‫درك و وزن اشياء‬
‫‪‬‬
‫عدم توانايي قضاوت در مورد شكل يا حالت اشياء‪ ،‬قوام مواد و اجسام‪-----‬آسترئوگنوری‬
‫‪ ‬نواحی ارتباطی پیکری‪ :‬سیگنالهای ناحیه ‪ ، SI‬نواحی بینایی و شنوایی و تاالموس دریافت و با هم‬
‫جمع کرده تا معنی آنها روشن شود‬
‫‪‬‬
‫آسیب به این ناحیه‪ :‬باعث عدم شناسایی اشیاء و اشکال پیچیده است توسط حس کردن انها در طرف‬
‫مقابل بدن است‪ -----‬آمورفوسنتز‬
‫‪‬‬
‫علل ايجاد درد‪:‬‬
‫‪ ‬محركهاي شيميايي (برادي كينین‪ ،‬يون پتاسيم‪ ،‬آنزيمهاي پروتئوليتيك)‬
‫‪‬‬
‫ايسكمي‬
‫‪‬‬
‫اسپاسم‬
‫‪‬‬
‫هدايت دوگانه پيامهاي درد در دستگاه مركزي اعصاب‪:‬‬
‫‪‬‬
‫پیام های درد پس از ورود به نخاع دو مسیر را به مغز پیش می گیرند‪.‬‬
‫‪1‬ـ فیبرهاي محيطي تند (فيبرهاي ‪ A‬دلتا‪ ،‬سرعت ‪  )6--30m/s‬مسیر نئواسپينو تاالميك‬
‫‪2‬ـ فيبرهاي محيطي كند (فيبرهاي ‪ ،C‬سرعت ‪  )5/0m/s‬مسیر پالئواسپينوتاالميك‬
‫مسیر نئو اسپینو تاالمیک برای درد تند‬
‫عمدتا به تیغه ‪ I‬در شاخ خلفی ختم می شود ودر انجا نرون های رده دوم راه ِن ِِئو اسپینو تاالمیک را تحریک می کنند‪.‬‬
‫این نورون ها فیبر های طویلی را می سازند که باال فاصله از طریق رابط قدامی به سمت مقابل نخاع می روند و سپس در‬
‫ستون های قدامی طرفی به سوی مغز باال میروند‪.‬‬
‫تعداد کمی از فیبر های این مسیر به رتیکولر ساقه مغز ختم می شوند وبیشتر انها تمام مسیر تا تاالموس طی می کنند وبه‬
‫همراه ستون خلفی‪-‬نوار میانی که ناقل حس المسه است به کمپلکس شکمی قاعده ای تاالموس منتهی می گردد‪.‬‬
‫تعداد کمی هم به گروه هسته های خلفی در تاالموس ختم می شوند‪.‬‬
‫پیام ها از این نواحی تاالموس به دیگر نواحی قاعده مغز و قشر حس پیکری ارسال می گردند‪.‬‬
‫مسیر پالئواسپینوتاالمیک برای هدایت درد کند‬
‫‪‬‬
‫تمام فیبرهای محیطی این مسیربه تیغه های ‪ II‬و ‪ III‬در شاخ خلفی ختم می شوند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫سپس بیشترپیامها از طریق یک یا چند نرون کوتاه دیگر وارد تیغه ‪ V‬در شاخ خلفی می شوند‪.‬در انجا اخرین‬
‫نورون های این سری اکسون هایی دراز ایجاد می کنند که بیشتر ان ها به فیبرهای مسیر تند درد می پیوندند و‬
‫پس از عبور از طریق رابط قدامی به سمت مقابل نخاع در مسیر قدامی طرفی به سوی مغز باال می روند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫برخي از اختالالت باليني درد و ساير حسهاي پيكري‬
‫‪1‬ـ پردردي‬
‫الف) پردردي اوليه ‪ :‬حساسيت بيش از حد گیرندههاي درد‪-‬سندرو تاالمیک‪-‬آسیبشاخه‬
‫خلفی جانبی شریان مغزی‪-‬هسته قدامی میانی سالم‪-‬حس خام سالم ولی حسهای دقیق‬
‫از بین میروند‬
‫ب) پردردي ثانويه ‪ :‬تسهيل هدايت حس ي – سندرم براون سکوار‪-‬قطع عرض ی یک نیمه از‬
‫نخاع‪--‬‬
‫هرپس زوستر (زونا) –ویروس به عقده ریشه خلفی نخاع—درد شدید درماتوم می کند‬
‫‪2‬ـ تيك دردناك –درد اشک آور در یک طرف صورت‪ -‬فیبرهای حس ی اعصاب ‪ 5‬تا ‪9‬‬
‫پايین بودن فشارمايع مغزي—تحریک گیرنده مکانیکی –حتی خروج ‪ 20‬میلی لیتراز‬
‫مجرای مهره ای‪-‬شناوری‪ -‬وزن مغز سخت شامه را تحت کشش قرار داده‬
‫سردرد با منشأجمجمهاي‬
‫سردرد ميگرني—‪ 1‬ساعت قبل از سر درد اسپاسم رفلکس ی شریانهای‬
‫سر و ایسکمی بخشهایی از سر‬
‫سردرد الكلي—مستقیما باعث تحریک مننژ شده‬
‫سردرد‬
‫سردرد ناش ي از اسپاسم و فشار هيجاني– هیجان—اسپاسم عضالت سر و‬
‫پوست سر‬
‫سردرد با منشأخارج جمجمهاي‬
‫سردرد ناش ي از آزردگي ساختمانهاي بيني و اطراف آن‬
‫سردرد ناش ي از مشكالت چشمي‬
‫تقسیم بندی عمومی تارهای عصبی محیطی‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫گروه ‪. A‬قطورترین فیبرهای حاوی میلین بوده و فیبرهای بدنی(سوماتیک) آوران و وابران در این گروه قرار می گیرند‪.‬‬
‫رشتههای حرکتی گروه ‪A‬‬
‫نوع ‪. A alpha‬سرعت هدایت باالیی دارند‪.‬فیبرهای خارج دوک عضالنی‪ ،‬ازطریق این گروه عصب دهی می گردند و نورون آنها به نام نورون‬
‫حرکتی آلفا خوانده می شوند‪.‬نورونهای حرکتی آلفا به عضالت خارج دوکی آهسته و سریع می روند‪.‬‬
‫نوع ‪ . A beta‬فیبرهای دوک عضالنی را عصب رسانی می کنند و انشعاباتی به عضالت خارج دوکی آهسته می دهند‪.‬‬
‫نوع ‪. A gamma‬فیبرهای دوک عضالنی را عصب دهی می کنند‪.‬نورونهای این رشتهها نورون حرکتی گاما نامیده می شوند‪.‬‬
‫‪ ‬رشتههای حس ی گروه ‪A‬‬
‫‪ ‬نوع ‪.A alpha‬دو نوع وجود دارد که عبارتنداز‪:‬‬
‫‪-1‬گیرندههای اولیه دوک عضالنی که دارای فیبر حس ی ‪ Ia‬هستند‪.‬‬
‫‪-2‬اندام وتری گلژی که دارای فیبر حس ی ‪ Ib‬هستند‪.‬‬
‫نوع ‪.A beta‬دو نوع اصلی گیرنده حس ی در این دسته عبارتنداز‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪-1‬گیرندههای ثانویه دوک عضالنی که دارای فیبر حس ی ‪ II‬هستند‪.‬‬
‫‪-2‬گیرندههای مکانیکی پوستی که دارای فیبر حس ی ‪ II‬هستند‪.‬گیرندههای مکانیکی یا مکانورسپتورها‪ ،‬گیرنده هایی هستند که به نیروهای مکانیکی‬
‫همانند ملس‪ ،‬کشش‪ ،‬فشار و حس موقعیت مفصل پاسخ می دهند‪.‬‬
‫‪ ‬نوع ‪.A delta‬دارای گیرندههای درد و سرما و بعض ی از گیرندههای ملس ی بوده که دارای فیبر حس ی ‪ III‬هستند‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫گروه ‪. B‬شامل رشتههای حاوی میلین نوع پیش عقده ای(‪ )Preganglionic‬در دستگاه عصبی خودکار هستند‪.‬‬
‫گروه ‪. C‬این گروه فاقد میلین بوده و سرعت هدایت عصبی بسیار پایینی دارند‪.‬این فیبرها بیش از نیمی از رشتههای‬
‫حس ی بیشتر اعصاب محیطی و کلیه رشتههای پس عقده ای(‪ )Postganglionic‬دستگاه عصبی خودکار را تشکیل‬
‫می دهند‪.‬‬
‫گروه ‪ ،C‬حسهای درد‪ ،‬درجه حرارت‪ ،‬ملس و خارش را انتقال می دهند و دارای فیبر حس ی ‪ IV‬هستند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫بینایی یعنی درک نور توسط موجود زنده‪ .‬نور قسمتی از امواج الکترومغناطیس است‪.‬‬
‫شنوایی یعنی درک صدا‪ .‬صدا همان جنبش هوا با فرکانسهای مختلف است‪.‬‬
‫بویایی یعنی درک وجود ذرات معلق در هوا‪ .‬بعض ی اجسام بوی شدیدتری دارند‪ .‬یعنی ذرات بیشتری از خود‬
‫متصاعد میکنند‪.‬‬
‫چشایی درک مولکولهای خاص ی در مواد است‪ .‬در موجودات زنده به مولکولهای خاص ی حساسیت وجود دارد‬
‫‪ ‬المسه حس ی مکانیکی ‪ -‬حرارتی است‪ .‬که شامل حس گرما و سرما و زبری و سختی است‪ .‬درد و خارش هم جزو‬
‫همین حس است‬
‫ارتباط بین حسهای المسه(ملس‪ ،‬فشار و ارتعاش)‬
‫‪‬‬
‫هرچند ملس‪ ،‬فشار و ارتعاش اغلب در گروههای جداگانه قرار میگیرند و همگی به وسیله یک نوع گیرنده درک‬
‫میشوند‪ ،‬اما سه تفاوت مهم بین آنها وجود دارد‪:‬‬
‫الف‪ .‬حس ملس عمدتا از تحریک گیرندههای ملس ی در پوست یا در بافتهای زیر پوست حاصل میشود‪.‬‬
‫ب‪ .‬حس فشار عموما از تغییر شکل بافتهای عمقی ناش ی میشود‪.‬‬
‫ج‪ .‬حس ارتعاش از تغییر مکرر سیگنالهای حس ی ایجاد میشود‪ ،‬ولی برخی از انواع این گیرندهها با گیرندههای ملس ی و‬
‫فشار یکسان هستند‪.‬‬
‫نقاط ملس و آستانه‬
‫‪‬‬
‫اگر دو سوزن پرگار که فاصله آنها ‪ 10‬میلیمتر است‪ ،‬با سطح داخل انگشت تماس یابد‪ ،‬هر دو سوزن پرگار را‬
‫بهطور جداگانه احساس میکنیم‪ ،‬در حالی که هنگام تماس این دو سوزن با پشت دست‪ ،‬تفاوت آنها را‬
‫احساس نخواهیم کرد‪ .‬این آزمایش ساده نشان میدهد که سطح پوست در تحریکهای یکسان حساسیت‬
‫نشان نمیدهد و بین این دو قسمت‪ ،‬آستانه اختالف فضایی وجود دارد‪.‬‬
‫حس وضعیت یا احساس وضعی – عضالنی‬
‫انسان به هنگام بیداری قادر است از وضعیت اندام خود آگاهی یابد‪ .‬همچنین میتواند از حرکت غیرفعال مفاصل‬
‫در اثر نیروهای خارجی یا داخلی اطالع یابد‪ .‬این نوع توانایی به نام "احساس وضعی – عضالنی" معروف است‬
‫گیرندههای آن که از نوع دانههای رافینی(که به گرما و تحریکات مفصلی حساساند) است‪ ،‬در پوست‪ ،‬ماهیچهها‪،‬‬
‫زردپیها و مفاصل قرار دارند‪.‬‬
‫در تاریکی یا هنگامی که چشم خود را بستهاید‪ ،‬متوجه شدهاید که میتوانید با دقت زیاد موقعیت اندام و‬
‫وضعیت دست و پای خود را به خوبی تشخیص دهید؛ این کیفیت احساس وضعی – عضالنی را‪ ،‬حس جا و‬
‫مکان مینامیم‪ .‬این حس از زاویه قرار گرفتن مفاصل و در نتیجه از وضعیت دست و پا خبر میدهند‬
‫حس‌های‌حرارت‬
‫‪‬‬
‫الف‪ .‬احساس حرارت و سازشیافتگی‪ :‬وقتی فرد دست خود را در آب گرم ‪ 33‬درجه سانتیگراد قرار میدهد‪،‬‬
‫نخست گرمی آب را احساس میکند که در صورت ثبات درجه آب‪ ،‬این احساس گرمی با گذشت زمان کاهش‬
‫مییابد‬
‫قلمرو درجه حرارتی که در آن احساس سازش کامل دست میدهد به درجه حرارت خنثی معروف است‪ .‬در‬
‫درجه حرارت بیشتر یا کمتر از درجه حرارت خنثی(بیش از ‪ 36‬درجه و کمتر از ‪ 30‬درجه سانتیگراد) معموال به‬
‫فرد احساس گرما یا سرمای دائمی دست میدهد‪.‬‬
‫در درجه حرارت بیش از ‪ 43‬درجه و یا کمتر از ‪ 17‬درجه سانتیگراد احساس گرما یا سرما با احساس درد همراه‬
‫است‪.‬‬
‫احساس حرارت ناش ی از تغییر درجه حرارت پوست به درجه حرارت آغاز‪ ،‬سرعت تغییر آن درجه و وسعت منطقه‬
‫پوست بستگی دارد‪.‬‬
Thermoreception
‫‪‬‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫ج‪ .‬گیرندههای گرما و سرما‪ :‬گیرندههای سرما و گرما به تعداد متفاوتی در زیر پوست و اندامهای داخلی بدن‬
‫قرار دارند‪ .‬اگر گرما یا سرما از حدی بیشتر شود‪ ،‬گیرندههای درد را تحریک میکند‪ .‬گیرندههای گرما و سرما‬
‫نسبتا سازشپذیرند‪.‬‬
‫سرما‪ :‬فيبرهاي ‪ A‬دلتا‬
‫گرما‪ :‬فيبرهاي ‪C‬‬
‫تعداد نقاط سرما ‪ 3‬تا ‪ 10‬برابر نقاط گرما ست‪.‬‬
‫تحریک‪ :‬تغییر سرعت متابولیسم‬
‫درک حرارت‪ :‬تحریک شیمیایی انتهای عصبی آزاد‬
‫انواع مزهها‬
‫‪‬‬
‫مزه ترش ی‪ :‬شدت درك این طعم نیز تقریبا متناسب با لگاریتم غلظت یون هیدروژن است‪.‬‬
‫مزه شوری‪ :‬مزه شوری به وسیله نمكهای یونیزه و عمدتا یون سدیم ایجاد میشود‪.‬‬
‫‪‬‬
‫مزه شیرینی‪ :‬مزه شیرینی ناش ی از دسته واحدی از مواد شیمیایی نیست‪ .‬قندها‪ ،‬گلیكولها‪ ،‬الكلها‪ ،‬كتونها‪ ،‬آمیدها‬
‫و‪...‬؛ بیشتر موادی كه موجب بروز طعم شیرینی میشوند‪ ،‬مواد شیمیایی آلی هستند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫مزه تلخی‪ :‬همانند شیرینی‪ ،‬طعم تلخی نیز ناش ی از یك ماده شیمیایی نیست‪ .‬دو گروه ویژه مواد كه به احتمال زیاد‬
‫میتوانند طعم تلخی را ایجاد كنند عبارتند از‪ :‬مواد آلی كه محتوی نیتروژن هستند و آلكالوئیدها كه شامل كافئین‪،‬‬
‫نیكوتین و كینین میباشند‪ .‬خیلی از مواد ابتدا سبب بروز طعم شیرینی میشوند‪ ،‬اما بعد یك مزه تلخ ایجاد میكنند‪.‬‬
‫مانند ساخارین(نوعی شیرینكننده)‬
‫‪‬‬
‫مزه اومامی‪ :‬اومامی یك كلمه ژاپنی به معنای "لذیذ" است كه برای توصیف یك مزه مطلوب بهكار میرود و از نظر‬
‫كیفی با مزههای ترش ی‪ ،‬شوری‪ ،‬شیرینی یا تلخی متفاوت است‪ .‬اومامی‪ ،‬مزه غالب غذاهای حاوی عصاره گوشت و‬
‫پنیر تخمیرشده است‪.‬‬
‫‪‬‬
‫حس چشایی‬
‫‪Chemoreceptioin‬‬
‫‪‬‬
‫گیرندههای اصلی‪ ،‬سلولهای حس ی هستند كه‬
‫گروههای پنجاهتایی را تشكیل دادهاند و جوانه چشایی‬
‫نامیده میشوند‪ .‬محل استقرار جوانههای چشایی در‬
‫برجستگیهای چشایی است‬
‫‪‬‬
‫طول عمر سلولهای حس ی بهطور متوسط ده روز است‬
‫كه پس از آن سلولهای حس ی جدید جایگزین میشوند‪.‬‬
‫این جایگزینی با سلولهای محافظ پدیدآمده از‬
‫سلولهای پایه امكانپذیر است‪.‬‬
‫‪‬‬
‫سلولهای حس ی چشایی از نوع ثانویه هستند؛ یعنی‬
‫این سلولها فاقد زایده آكسون بوده و با یك تار عصبی‬
‫مركزی‪ ،‬ارتباط سیناپس ی برقرار میكنند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫معموال هر تار عصبی با چندین سلول حس ی مرتبط‬
‫است‪.‬‬
‫مکانیسم تحریک‬
‫گیرنده های چشایی‬
‫‪‬‬
‫مسیر اعصاب چشایی‬
‫گیرندههای چشایی جلو و وسط زبان به وسیله اعصاب هفتم مغز یا عصب صورتی و‬
‫گیرندههای عقب زبان و حلق به وسیله شاخههای حس ی اعصاب نهم یا زبانی – حقلی و عصب دهم یا واگ به‬
‫بصلالنخاع منتقل میشوند‪------‬پل مغز رفته‪--------‬به وسیله مسیرهای موازی با اعصاب پیكری ناحیه دهان و‬
‫زبان به تاالموس ‪--------‬به مركز قشر المسه در بخش آهیانهای مغز ختم میشوند‪.‬‬
‫مركز چشایی در قشر مخ كمی عقبتر از مركز حسهای پیكری ناحیه دهان و زبان قرار گرفته است‪.‬‬
‫از مسیر حس چشایی پیامهایی به هیپوتاالموس و همچنین به هستههای بزاقی بصلالنخاع ارسال میشود كه چشایی را‬
‫با مراكز گرسنگی و سیری در هیپوتاالموس مربوط میسازند و در انعكاس ترشح بزاق شركت میكنند‪.‬‬
‫تطابق یا سازش چشایی‬
‫احساس چشایی به سرعت تطابق پیدا میكنند) ‪ 1‬دقیقه(‪---‬تطابق در خود جوانههای چشایی و سیستم عصبی مركزی‬
‫پدیده ذائقه تقریبا ناش ی از مكانیسمی است كه در سیستم عصبی مركزی می باشد و مربوط به مكانیسمی در خود گیرندههای چشایی‬
‫نیست‬
‫آستانه ادراك چشایی برای مواد مختلف‪ ،‬متفاوت بوده و به غلظت محلول بستگی دارد‪.‬‬
‫آستانه تحریك برای مواد تلخ‪ 6 ،‬میلیگرم در لیتر‪ ،‬برای مواد شیرین ‪ 4/3‬تا ‪ 5/5‬میلیگرم در لیتر‪ ،‬برای مواد ترش ‪ %108‬گرم در لیتر و‬
‫برای مواد شور ‪ %585‬گرم در لیتر است‪.‬‬