Transcript مساله عمده
چگونه با نظریه های گوناگون روبرو شویم؟
* جامعه شناسی فقط توصیف نیست بلکه تبیین هم هست.
*تبیین بدون ذخیره نظری ناممکن است.
*پژوهشهای اجتماعی نیز بدون نظریه ناممکن است.
هشت پیش فرض
* تعریف پسینی به جای تعریف پیشینی.
*اغلب تحقیقات نظری تحت تاثیر یک یا چند دیدگاه نظری هستند.
*واقعیات اجتماعی واقعیاتی بیرونی هستند.
*معیار راه گشا بودن نظریه
*جامعه شناسی را نمی توان به گ فتارهای ایدوئلوژیک یا گ فتمان قدرت تقلیل داد.
*جامعه شناسی علم شناخت تعلیلی-تحلیلی است.
*ذخیره نظری در خدمت به پژوهشگر
* ترکیب نظری
منتقدان نظریه های جامعه شناسی
* ریشه های فکری و خاستگاه
*مصباح در مقابل سروش
*ایدوئلوژی جامعه شناسانه.
*دک تر سید جواد طباطبائی.
*پیروان مک تب انتقادی.
*ارزیابی انتقادی از نظریات موجود.
* یوسفعلی اباذری
طبقه بندی چهارگانه نظریه ها
* دسته اول (نظریه های رایج یا متداول)
*نمونه ها:
*محرومیت نسبی تاخر فرهنگی توسعه نامتوازن بسیج منابع...
*ویژگی های اصلی و نسبت انها با جریان اصلی جامعه شناسی:
*تبیین عمده ترین مسائل جامعه.
*قابلیت ارزیابی تجربی.
*از شاخه های فربه جریان اصلی نظریه ورزی.
* دسته دوم (نظریه های کالن)
*نمونه ها:
*جامعه سرمایه داری مارکس جامعه ارگانیک دورکیم عقالنی شدن وبر جامعه بحرانی هابرماس جامعه
باز اندیشانه گیدنز جامعه نظارتی فوکو جامعه ریسکی اریک بک جامعه شبکه ای کاستلز ...
*ویژگی های اصلی و نسبت انها با جریان اصلی جامعه شناسی:
*تبیین ریشه های بنیادی جهان مدرن و روندهای اصلی ان.
*از لحاظ تجربی راه گشا بودن ان مورد توجه است.
*از شاخه های فربه جریان اصلی نظریه ورزی.
* دسته سوم (مکاتب یا مدرسه ها)
*نمونه ها:
*وفاق تضاد کنش متقابل نمادی انتقادی پدیدارشناسی روش شناسی مردمی مبادله انتخاب عقالنی ساخت یابی
فمینیستی ...
*ویژگی های اصلی و نسبت انها با جریان اصلی جامعه شناسی:
*تبیین معماهای پنجگانه.
پوزیتویسم در مقابل تفهم توافق یا تضاد عاملیت یا ساختار ریشه های جوامع مدرن؟ تحول ذهن یا تغییر روابط معیشتی؟ علت بنیادی تبعیض جنسیتی؟ ساختار زیست شناسانه یا ساختار اجتماعی؟*میزان اقبال اندیشمندان از سرمشق های انها.
*از شاخه های فربه جریان اصلی نظریه ورزی.
* دسته چهارم (جریانات فکری معاصر)
*نمونه ها:
*پساختارگرای ی مطالعات فرهنگی پسا استعماری فمینیستی پست مدرنی دین گرایانه ...
*ویژگی های اصلی و نسبت انها با جریان اصلی جامعه شناسی:
*اغلب در بیرون جریان اصلی جامعه شناسی قرار دارند.
*با نگاه انتقادی و هنجاری قابل ارزیابی هستند.
*اغلب بدبین به نظریات جریان اصلی جامعه شناسی.
* حتی از دوره دیگری بنام پسامدرن و پساجامعه شناسی اسم می برند.
تفاوت و تشابه نظریات اجتماعی و جامعه شناختی
* تفاوت اول
*نظریات اجتماعی ریشه در مطالعات بین رشته ای و سایر رشته های علوم اجتماعی درند ولی نظریات جامعه شناختی
ریشه در فعالیت دپارتمانهای جامعه شناسی دارند.
*تفاوت دوم:
*نظریه های جامعه ناختی تجربی ترند ولی نظریات اجتماعی انتزاعی ترند.
*تفاوت سوم:
*پاره ای از نظریات اجتماعی از لحاظ معرفت شناختی با خردورزی و عقالنیت گرای ی متفکران کالسیک جامعه شناسی
مشکل دارند.
* تفاوت چهارم.
*تاثیر بر یکدیگر.
علل تنوع نظریات متاخر جامعه شناسی
* دلیل اول
*تاثیرات فکری نظریه پردازان کالسیک بر نظریه پردازان متاخر.
*دلیل دوم:
*اثرپذیری از بیرون جامعه شناسی.
*دلیل سوم:
*عوامل اجتماعی تاثیرگذار در زندگی نظریه پرداز متاخر.
* دلیل چهارم.
*عوامل اجتماعی خارج از زندگی متفکر.
چهارچوب نظری راه گشا و رفع تکلیفی
* اول
*فقط فهرست علل ذکر نمی شود بلکه علل موثر مهم است.
+دغدغه اصلی تفکیک علل اصلی از زمینه ای نیست.
* دوم:
*ک فایت ذهنی نظریات و فرضیات.
+عدم ک فایت ذهنی و پیچیده و بی معنا.
* سوم:
*استفاده از چند روش تجربی برای نشان داده ک فایت عینی.
+صرفا نمایش جداول اماری
* چهارم.
*انتظار روشن از هر کدام از نظریات چهارگانه.
+چهارچوب ترکیبی نامناسب
* پنجم
*کار ابراهامیان با استفاده مدرسه تضاد و نظریه کالن جامعه در حال توسعه.
+پژوهشهای وزارتخانه ای و کارهای پایان نامه ای.
*ششم:
*عالقه محقق به رائه در عرصه عمومی.
+تحقیقات ارشیوی.
*هفتم:
*لزوما به نفع و مصلحت محقق تمام نمی شود.
+معموال با مقاومت روبرو نمی شود.
مروری بر نگاه کالسیک
الف -نظریه اجتماعی کالسیک،فمینیسم و مدرنیته
* درامد
* مدرنیته
* پیشرفت اجتماعی و یکپارچگی اجتماعی
* تردید نسبت به سالمت و عدالت جامعه
* بدنبال تغییر( اصالح و انقالب)
* پروژه دورکم :پیشرفت اجتماعی با استفاده از خرد جامعه شناختی
* پیشرفت به سمت نظم اجتماعی نه رهای ی افراد انسانی
* بازسازی انسجام اجتماعی و وفاق اخالقی در جهان صنعتی
* جامعه شناسی مبنای شناخت مناسب برای رسیدن به جامعه سالم
* رهیافت نظری دورکم :اهمیت نظم اخالقی
* مهمترین نیاز فرد= کنترل شدن و نظارت اخالقی #بی نظمی و فالکت
* اجتماعی شدن -----نظم و رضایت افراد
* ماهیت عینی هنجارها و ارزش ها -----جامعه شناسی ساختاری
* واقعیت های اجتماعی(هنجارها و ارزش ها) به منزله اشیاء
* جامعه به شکل یک نظام اجتماعی عمل می کند(کارکردگرای ی)
* استفاده از تکنیک ها و روش های علوم طبیعی
* مدرنیته به مثابه یک نظم اجتماعی پیچیده تر
* تقسیم کار اجتماعی= تمایز میان جامعه سنتی و صنعتی
* تکامل از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیکی
* جوامع ابتدای ی ----تکه تکه ،گروههای خویشاوندی
* خود بسندگی ------انسجام کم
* انسجام اجتماعی مبتنی بر هنجارهای سختگیرانه
* وجدان جمعی درونی شده
* تکامل جامعه=== ظرفیت بیشتر برای انسجام با ثبات تر و پیچیده تر
* تکامل اجتماعی= تمایز یابی اجتماعی=نهادهای تخصصی
* نظام اخالقی انعطاف پذیر
* رقابت اقتصادی اشفته و بی نظم= ریشه تضاد و تخاصم طبقاتی
* پاداشهای نابرابر به موقعیتهای متفاوت=تضاد
* علل بیماریهای فردی و اجتماعی= فقدان نظم هنجارین(انومی)
* الگوی جامعه شناسی علمی دورکم=== مطالعه خودکشی
* استفاده از همبستگیهای اماری
* تح تاثیر عوامل اجتماعی تا گرایش های فردی
* گرایش به همبستگی اجتماعی
* خودکشی= انومیک خودخواهانه ایثارگرانه
* شناخت قوانین جهانشمول به جای تحلیل تاریخی
* مارکس=== مدرنیته به مثابه ازادسازی ظرفیت های انسانی
* تبیین ماتریالیستی تاریخ
* دولت بازتاب مناسبات تاریخی طبقاتی
* تحلیلی اقتصادی – سیاسی از سرمایه داری
* بحران های سرمایه داری و راه حل های ان از نظر مارکس===
* تضاد و نبرد طبقاتی
= مناسبات تولید استثماری
+سازمان اجتماعی جدید ،عدالت از طریق پایان دادن به استثمار
* از خود بیگانگی
= مناسبات اقتصدی سرمایه داری
+مناسبات اقتصادی سوسیالیستی
* بیگانگی از کار
= نیروی کار کاالی ی قابل خری و فروش
+پایان دادن به کاالی ی شدن کار و تولیدات
* بحران های سرمایه داری و راه حل های ان از نظر مارکس===
* بیگانگی کارگر از کاالهای ی که می سازد
= مالکیت و کنترل ابزار تولید در دست کارفرماست
+پایان دادن به تقسیم کار سخت و طاقت فرسا به ویژه کار فیزیکی و ذهنی
* بیگانگی از انسانهای دیگر
= نابودی همکاری
+رشد کامل استعدادهای هر شخص
* بیگانگی از ظرفیت انسان برای فعالیت سازنده و خالق
= کارگران از کنترل کار خد و خالق بودن منع می شوند
* شکست در انباشت سرمایه،انحصار به جای رقابت ،موثرتر شدن مقاومت کارگران
= کاهش نرخ بهره ،جایگزینی سرمایه های بزرگ ،اتحاد طبقات کارگر
+انقالب و ایجاد نظام سوسیالیستی
* ماکس وبر
* نگرانی نسبت به اینده
* عدم براوردن نیازهای انسانی در حین پیشرفت
* اخالق پروتستان و روح سرمایه داری
* اهمیت نظام های باور و جهان بینی های دینی در زندگی اجتماعی
* پیوریتنیسم
* ماکس وبر :نظریه کنش اجتماعی
* کنش در مدرنیته
* شاخصه کنش ها در زندگی اجتماعی مدرن
* انواع کنش ها:
* سنتی
* عاطفی
* معطوف به ارزش
* عقالنی
* به اعتقاد وبر مدرنیته مستلزم فائق امدن عقالنیت محدود بر دیگر اشکال کنش بود.
* ماکس وبر :نظریه کنش اجتماعی
* نمونه بارز عقالنی شدن==== بروکراتیزاسیون
* قفس اهنین بروکراسی
* طاعون زندگی یعنی عقالنی شدن همه گیر درمان ندارد
* ماکس وبر :فواید و مشکالت عقالنی شدن و مدرنیته و راه حل انها
*افزایش قدرت انسان
= بردگی و اسارت انسان در اشکال جدید سلطه
*کنترل بیشتر بر طبیعت و جامعه و حق انتخاب بیشتر
= کنترل غیر شخصی بر افراد ،قدرت بروکراسی
+کنترل بروکراسی از طریق مجلس ،حکومت منتخبان
*عرفی شدن ،ازادی از باورهای تحمیلی
= بحران باور ،از دست رفتن معنای زندگی و قواعد اخالقی
+عالقه به ارزش های لیبرالی
*خرد عقالنی ،پایان ایمان غیر انتقادی
= نسبی شدن ارزش ها ،تنزل اهداف غای ی ،سلطه اهداف مادی و دنیوی
+وفاداری به ارزش ها ،پیشبرد معرفت علمی اخالقی ،رهبران کاریزماتیک
* ماکس وبر :فواید و مشکالت عقالنی شدن و مدرنیته و راه حل انها
*ظهور خود بازتابی ،فردیت
= برخورد با دیگران به عنوان ابزار
+دفاع از خالقیت فرد انسانی
*رویکرد عقالنی به ذهن و بدن
= کاهش شهوت انگیزی ،جسمانیت لذت جنسی
+حمایت از زندگی و امیال شخصی و خصوصی
*توسعه پویای سرمایه داری
= سلطه نیروهای بازار
* فمینیسم :نظریه اجتماعی و مدرنیته
*اهمیت سیاسی و اقتصادی مناسبات جنسیتی
* نظریه های اصلی فمینیست ها
+نظریه لیبرالی کالسیک
+نظریه اجتماعی مدرن
+نظریه های پساساختارگرای ی و پسامدرن
* نظریه فمینیستی و نظریه لیبرالی کالسیک
*در سده هجدهم ظهور کرد.
* دغدغه اصلی :ازادی فردی برای زنان همانند مردان
* فقط موجودات عقالنی می توانستند ازادی را تجربه کنند .اما مساله این بود که زنان به اندازه مردان
عقالنی محسوب نمی شدند.
* اندیشمندان کالسیک لیبرال ظرفیت های فکری و اخالقی زنان را بسیار متفاوت و کمتر از مردان می
دانستند.
* ماری ولستونکرافت :غیر عقالنی است این عقالنیت را شامل حال زنان ندانیم.
* نظریه فمینیستی و نظریه لیبرالی کالسیک
*نظام اموزشی به شدت تفکیک یافته تا مردان را جذب کنند.
* راه حل :ارائه اموزشهای غیر تفکیک شده و کمک به زنان برای برز استعداد و توانای ی هایشان.
* سده نوزدهم :مبارزه برای حق رای زنان در امریکا و انگلیس.
* نظریه فمینیستی و نظریه اجتماعی مدرن
*فرد محصول جامعه.
* دهه 1960و 1970
* تاکید بر قدرت جامعه در شکل دهی به ارزش ها و رفتار فرد.
* تمایز میان تفاوت های جنسی و جنسیتی
* تحت تاثیر رادیکالیسم نابرابری.
شعار اصلی :امر شخصی امری سیاسی است.
* عرصه خصوصی و عرصه عمومی
* فمینیسم لیبرال
*بتی فریدان
*محدودیت به عرصه خصوصی= افسردگی و اعتیاد برای زنان
* بار اشتغال و نان اوری بر دوش مردان= عدم لذت کامل از زندگی
* بنابراین ارزش ها و هنجارهای ی که در بین مردان و زنان درونی شده اند باید به شکل انعطاف پذیری توزیع
شود.
* راه حل :اصالحات حقوقی در عرصه های نظام اموزشی ،سیاست و بازار کار.
* فمینیسم رادیکال
*تاکید بر سرکوب نظام مند و جمعی زنان از سوی مردان
*تقسیم بندی رایج میان عرصه عمومی و خصوصی را بکار می گرفتند
* عرصه خصوصی به حوزه ای تبدیل شده بود که به شدت سیاسی بود.
* نظام مردساالر الگوی ی برای اشکال بعدی استثمار و سرکوب.
* مهمترین ویژگی جامعه :کنترل مردساالرانه رفتار جنسی زنان و فرزنداوری انها.
* فمینیسم مارکسیستی
*ستم دیدگی زنان یکی از نشانه های بیماری سرمایه داری است.
*میشل برت
* خانواده بصورت بنیادین از طریق نیازهای سرمایه داری شکل میگیرد.
* خانواده محملی مهم برای فرودست کردن زنان است.
* ریشه ستمدیدگی زنان :کار بدون دستمزد زنان در خانه و با دستمزد در بیرون از خانه.
* فمینیسم سوسیالیستی:
*ترکیب عناصر فمینیسم رادیکال و مارکسیستی.
*نیروهای مردساالری و سرمایه داری توامان
* نظریه نظام های دوگانه :مردساالری و نظام سرمایه داری را دو شکل مجزای سرکوب زنان می دانست.
* نظریه نظام های یکپارچه :نظامی واحد و یکپارچه
* ضعف ها و مشکالت نظریات فمینیستی مدرن:
*عدم موفقیت در برقراری تعادل میان ازادی/محدودیت ،ساختار/عاملیت.
*بدبینی نسبت به ارمانهای مدنیته و میراث روشنگری(عقالنیت خرد)
* رهیافتی جدید به تلفیق نظری تحلیل خرد و کالن:
*در تحقیقات عملی ساده است.
*تبیین ساختار اجتماعی ،فرهنگ و رفتار با نظریه های عامتر و انتزاعی
* مساله :ایجاد سازگاری میان تبیین های سطح جمعیتی یا اجتماعی با تبیین های رفتری و فردی است.
نتیجه
* شکاف بین خرد و کالن
* ناسازگاری علوم اجتماعی
* عاملیت و ساختار:
*عاملیت :اراده ازاد انسانی.
*ساختار:کنش انسانی به شدت تحت تاثیر عوامل ساختاری و فرهنگی
* این دو نگرش متضاد نیستند.
* ابهام
* امیختگی عاملیت-ساختار با مسائل خرد-کالن
* انتونی گیدنز:
*ساختار :قواعد و منابعی که کنشگران در عمل از انها استفاده می کنند.
*پ ی یر بوردیو:
*مفهوم عادتواره :شیوه ها و روال های افراد در طبقه بندی ،شناخت ،فهم و رفتار به جایگاهشان مخصوصا
در نظام طبقاتی مربوط است.
* کنش های افراد این ساختارها را تقویت می کند.
* ارتباط میان ساختار و عاملیت به واسطه عادتواره برقرار می شود.
* تمایز میان ذهنی و عینی:
*ذهنی :چیزی است که در سر انسان می گذرد ---عاملیت و اراده.
*عینی :چیزی است که خارج از سر انسان قابل مشاهده است-ساختار.
*فرض باطل :نمی توان بطور عینی امر ذهنی را مطالعه کرد.
* پیشرفت علوم در تصویرسازی ذهنی و ترسیم عصب شناسی مغز.
* جهان چند بعدی:
*از کنش و سامان(نظم) تشکیل شده است.
*جفری الکساندر :میان کنش و سامان تفکیک قائل می شود.
*کنش :عقالنی و غیر عقالنی.
*سامان :تضاد و وفاق.
* با ارجاع به دوگانه های کهنه ای نظیر عاملیت-ساختار ،عقالنی-غیر عقالنی ،عینی-ذهنی ،کنش-سامان و غیره تمایز
خرد و کالن از لحاظ نظری حل نخواهد شد.
* استراتژی های ی برای پر کردن شکاف میان خرد و کالن:
*خرد گرای ی افراطی.
*فرض :جهان خرد برای تبیین نظری مقدم است.
*ساختار :ساخته ذهن جامعه شناسان.
*تنها مساله قابل مشاهده :افراد درگیر رابطه و مواجهه رو در رو.
* سنجش فرایندهای خرد -------تبیین ساختارها.
* استراتژی های ی برای پر کردن شکاف میان خرد و کالن:
*کالن گرای ی افراطی.
*فرض :نیروهای محدود کننده کنش ها.
*ساختار :تاثیرگذار بر میزان و نوع کنش ها.
* چیزهای تحت تملک ساختارها قابل فروکاستن به امر خرد نیستند.
* استراتژی های ی برای پر کردن شکاف میان خرد و کالن:
*تخته پرش های مفهومی.
*پیشروی مفهومی از خرد به کالن.
*جامعه شناسی صوری:
* به جای توجه به ماهیت واحدها باید بر خود رابطه و متعلقات ان و پویش شناسی توجه کنیم.
*تقلیل گرای ی استنتاجی:
* پایه ها و اصول بنیادین فرایندهای خرد در راس دستگاهی استنتاجی قرار می گیرد و قوانین ساختار اجتماعی از دل
این اصول استنتاج می شود.
* رهیافتی جایگزین برای پل زدن میان خرد و کالن:
*نظریات خرد ،میانه کالن .هم تحلیلی و هم واقعیتی اجتماعی هستند.
*واقعی در سه سطح ظاهر می شود و ما هم باید به دنبال راه های ی برای مفهوم پردازی برای ویژگی ها و پویش شناسی
هر کدام از ابعاد واقعیت باشیم.
*واقعیت اجتماعی:
* تحت نفوذ نیروهای پایه و بنیادینی است که در سه سطح خرد،میانه و کالن عمل می کنند.
نیروهای سطح کالن
جمعیت
تعداد مطلق ،نرخ رشد ،ترکیب و توزیع انسانها
تولید
گرداوری منابع محیط،تبدیل منابع به کاالها و سرویس ها برای تسهیل گرداوری و تبدیل
توزیع
احداث زیرساخت های ی برای انتقال منابع ،اطالعات و انسانها در مکان و استفاده از ظام های مبادله برای
توزیع منابع ،اطالعات و انسانها
بازتولید
زاد و ولد اعضای جدید یک جمعیت و انتقال فرهنگ به این اعضاء
قدرت
استفاده از اجبار ،ساختارهای اجرای ی و اداری ،بهره گیری از مشوق های مادی و نمادها برای کنترل اعضای
یک جمعیت و میزان تمرکز هریک از انها و پایه های قدرت
نیروهای سطح میانه
تقسیم
ایجاد واحدهای رسته ای در راستای اهداف سازمان
تمایز
ایجاد واحدهای دسته ای و قرار دادن افراد در دسته های مختلف
انسجام
حفظ حدود و مرزها،انتظام بخشیدن به روابط درون واحدهای رسته ای و دسته ای ،انتظام
بخشیدن به روابط میان واحدهای رسته ای و دسته ای
نیروهای سطح خرد
عواطف
ترس ،خشم ،ناراحتی و خوشحالی.
نیازهای پیوند جویانه
تحکیم ”خود“ ،مبادله مثبت ،اعتماد و پیش بینی پذیری ،واقعیت مندی ،شمول گروه.
نقشها
نمایش و خوانش حرکات (ایجاد و فهم نقش).
پایگاه
جایابی و ارزیابی افراد در موقعیت ها در مقایسه با موقعیت های دیگر.
جمعیت شناسی
تعداد افرادی که باهم زندگی می کنند ،فشردگی و حرکات انها ،و معانی که به انها نسبت داده می شود.
بوم شناسی
حدود ،تقسیمات و ویژگی های مکان و معانی مربوط به ان
فرهنگ حوزه های نهادی
ارزش های اصلی حوزه های مختلف
ایدوئلوژی های ی که مقدمات ارزشی را به حوزه های خاص ترجمه می کنند
هنجارهای نهادی برای حوزه ها
فرهنگ واحد رسته ای
ایدوئلوزی ها و قواعدی که اقتدار/منزلت اجتماعی،دسته ها و طبقه
بندی اجتماعی و پیوند میان موقعیت ها را در واحدهای رسته ای
خاص مشخص می کند.
فرهنگ واحدهای دسته ای
تعاریف دسته ها و طبقه بندی اجتماعی و انتظاراتی که درواحدهای
دسته ای قرار دارند و رتبه بندی دسته های اجتماعی از لحاظ ارزش ها
و هنجارها
فرهنگ مواجهه ها
هنجارین کردن مواجهه
اسکلت بندی :مشخص کردن چیزهای دخیل و قابل حذف
مناسکی کردن :رشته های کلیشه ای حرکات و اشارات مورد استفاده
ارتباطات :اشکال حرکات اشارات کالمی و غیر کالمی
طبقه بندی :میزان نسبی رابطه نزدیک و محتوای کاری-عملی،ایینی و اجتماعی
احساس :انواع و سطوح عواطف و احساساتی که تجربه و ابزار می شوند
* جامعه شناسی خرد:
*الفرد شوتس :پیدارشناسی جهان اجتماعی
*سرشت بین االذهانی:
*تجربه های زیسته مشابه.
*توجه به بافت و زمینه.
*تثبیت معنا و تفسیر معنا:
* کارکرد داللتی و بیانی نشانه.
*معنای عینی و معنای ذهنی نشانه.
*افکار به تدریج شکل میگیرند و بتدریج هم تفسیر میشوند.
*هستی گوینده و شنونده منوط به مکالمه است.
*قلمرو واقعیت اجتماعی مستقیما تجربه شده
*جهان زندگی معاصران و گذشتگان
* جمع بندی :زمینه-معنای ارتباط
*علت یابی و انگیزه یابی.
*طرح و انگیزه دانسته و علی.
*معنای ذهنی و عینی :تولید و اثر
* نقطه شروع تفسیرگر تجربه در مورد جسم زنده و دستاوردهای تولیدی دیگری.
* پیتر ال برگر و تامس الکمن :ساخت اجتماعی واقعیت
*ریشه های شکل گیری نهادها.
*تکرار کنش -------الگو
* نهادی شدن زمانی اتفاق می افتد که نمونه سازی متقابل کنشهای عادی شده از جانب تیپهای کنشگران موجود
باشد.
* نمونه سازی های مشترک در دسترس همه
* نهادها تعیین می کنند که کدام کنشها را کدام کنشگران باید انجام دهند
*نهادها نشانگر تاریخمندی و کنترل هستند.
*بخشی از کنش انسانی نهادینه است ------بخشی از کنش انسانی به کنترل اجتماعی درامده است.
* دیگر مکانیسم های کنترل فقط وقتی به کار می ایند که فرایندهای نهادی شدن با موفقیت عمل نکنند ........زنای با
محارم
* نمونه سازی متقابل حتی در بین دو نفر
* نقطه شروع -----دو شخص از دو دنیای متفاوت
*الف دیدن کنشهای ب
* نسبت دادن انگیزه به کنشهای ب
* دسته بندی انگیزه های تکرار شونده
*پیش بینی فرجام کنشهای ب
* الف تصور می کند که ب در تعامل با او نیز این کنشها را انجام خواهد داد.
* در جریان کنش نمونه سازیها ------ایجاد الگوهای کنش یعنی
* الف و ب نقشهایشان را در برابر یکدیگر و در ارتباط با همدیگر انجام می دهند.
* مهمترین وجه --------پیش بینی کنش طرف مقابل
* دوری از اضطراب و نگرانی و صرفه جوی ی در وقت و هزینه
* ویژگی بارز زندگی مشترک انها وجود حوزه گسترده ای از امور عادی و بدیهی است.
* زمینه مشترک -----تقسیم کار ---نواوری ----عادت های جدید
*قلمروهای ی همچون کار ،جنسیت و سرزمین از جمله کانونهای نمونه سازی و عادتمند شدن هستند.
* خصلت عینیت -----پدرساالری
* جهان نهادی در اگاهی افراد ثبات و استحکام پیدا میکند.
* مراحل اولیه جامعه پذیری کودکان
* برای کودکان این جهان بطور کامل قابل فهم نیست ---واقعیتی بیرونی
* عینیتی که کودکان تجربه میکنند بر تجربه خود والدین در مورد جهان اثر میگذارد.
* امور دنیا همواره به این روال بوده است..
*نهادها در خارج از فرد و اراده او قرار دارند و سرپیچی از انها با مقاومت مواجه می شود..
* نهادها-----قدرت الزام اوری دارند
* درک نهادها از طریق شهود و درون نگری امکان پذیر نیست بلکه باید وارد جامعه شد..
* عینیت جهان نهادی محصول فعالیت انسان می باشد ----عینیت یابی
* فرایند دیالک تیکی
* تحقق بیرونی
*عینیت یابی
* درونی سازی
*جامعه ساخته دست انسان است ---جامعه واقعیتی عینی است---انسان محصول جامعه است.
* به سبب تاریخمند شدن و عینیت یافتن نهادها رشد و گسترش مجموعه مشخصی از کنترل های اجتماعی
نیز ضرورت می یابد.
* اروینگ گافمن :نمایش خود در زندگی روزمره
* باور فرد به نقشی که اجرا میکند
*جدی گرفتن نقش
* تصور خود فرد در مورد اثر یا تصویری که از واقعیت برای تماشاگران خلق میکند چیست؟
* کلبی مسلک
*صادق
* روی صحنه
* صحنه ارای ی
* روی صحنه شخصی -----حضور و حالت
* همسازی بین حضور و حالت و صحنه ارای ی
* تحقق نمایشی
* برجسته سازی واقعیت
*نمایش دادن با برخی جایگاهها مشکل ندارد– مشت زنان حرفه ای ،جراحان ،نوازندگان ویولن و مامورین نیروی
انتظامی
*نمایش دادن با برخی جایگاهها مشکل است– پرستارا بخش درمانی ،صاحبین بنگاه ،مامورین ک فن و دفن،
تاجران
* دوراهی کنش و نمایش
* ارمانی کردن
* تطابق نقش با ارزشهای مطلوب جامعه
*خود بشری و خود اجتماعی شده
*به واسطه انضباط اجتماعی نوعی نقاب منش در ما درونی می شود.
* بازنمای ی غلط
* حق مشروع اجرای نقش
*توانای ی اجرای نقش
* هربرت بلومر:مک تب کنش متقابل نمادین
*موضع روش شناختی مک تب کنش متقابل نمادین
* کاوش و تبیین یا توصیف و تحلیل روشهای اساسی مطالعه مستقیم جهان اجتماعی
* مطالعه مستقیم جهان اجتماعی تجربی---کنش متقابل نمادین
* مک تب کنش متقابل نمادین این فرضیه را رد میکند که علمی بودن لزوما به معنی تبعی از مجموعه ای از اصول از
پیش تعیین شده پژوهش میباشد
* محقق زندگی گروهی انسانها و کنش اجتماعی را چگونه مطالعه میکند.
* هربرت بلومر:مک تب کنش متقابل نمادین
*چهار ایده محوری
-1افرد چه به شکل فردی و چه بصورت جمعی بر اساس معنای چیزهای ی که جهان انان را تشکیل میدهد دست به
کنش میزنند.
-2رابطه افراد الزاما در قالب فرایندی است که طی ان نشانه های ی را با یکدیگر رد و بدل میکنند و نشانه های همدیگر
را تفسیر میکنند.
-3کنشهای اجتماعی خواه فردی و خواه جمعی از طریق فرایندی شکل میگیرند که طی ان کنشگران به بررسی ،تفسیر
و ارزیابی موقعیت های ی میپردازند که با ان مواجه میشوند.
-4روابط در هم تنیده کنشها که زمینه شکل گیری سازمانها و نهادها و تقسیم کار و شبکه های وابستگی متقابل را
فراهم میسازند اموری پویا و متحرک هستند نه ایستا.
* هربرت بلومر:مک تب کنش متقابل نمادین
*جامعه به مثابه کنش متقابل نمادین
* واکنش صرف نه بلکه تفسیر
* محرک تفسیر پاسخ
* مفهوم خود نزد مید
* انسان مخاطب کنشهای خود
* توانای ی مخاطب قرار دادن خود ----ارتباط با جهان اطراف
* از طریق نشانه گذاری چیزها برای خود
* این مکانیسم در تفسیر کنشهای دیگران نیز موثر است.
* هربرت بلومر:مک تب کنش متقابل نمادین
*جامعه به مثابه کنش متقابل نمادین
* مید معتقد است که شکل گیری کنش بشری در فرایند تعریف و تفسیر چیزها همواره در متنی اجتماعی انجام
میگیرد.
* کنش گروهی اساسا چیزی نیست جز کنشهای افرادی که با یکدیگر همسو و سازگار شده اند.
* ایفای نقش دیگران -----دیگری تعمیم یافته
* هربرت بلومر:مک تب کنش متقابل نمادین
*سه پیش فرض اصلی:
* جامعه بشری متشکل از افرادی است که دارای خود هستند یعنی چیزها را برای خود تعریف و تفسیر میکنند.
* کنش فردی امری خلق الساعه نیست ،بلکه برساخته میشود یعنی فرد از طریق تعریف و تفسیر ویژگیهای وضعیتی
که در ان قرار دارد به کنش شکل میدهد.
* کنش گروهی یا جمعی چیزی نیست جز کنشهای فردی همسو و هماهنگ و این خود ریشه در تعریف و تفسیری دارد
که فرد از کنشهای دیگران به دست میدهد.
* اثار فوکو
*جنون و تمدن
* شرایط تاریخی حبس و طرد گروههای مختلف
* جذامیان در قرون وسطی دیوانگان در عصر رنسانس و فقرا و دیوانگان و بی خانمانها در عصر کالسیک.
* این رویکرد طرد مکانی نوعی تکنولوژی قدرت برای دسته بندی اقشار مختلف مردم بود.
* تاریخ پیدایش تیمارستان—شرایط تاریخی شکل گیری علوم انسانی و پزشکی و روانپزشکی
* پرده برداری از رابطه میان دانش و قدرت
* اثار فوکو
*تولد درمانگاه
* دیرینه شناسی دانش پزشکی
* فاصله گیری از خرافات و روی اوردن به حقیقت عینی بدن در قرن هیجدهم
* چگونه پزشکی مدرن انسان را به ابژه دانش بدل کرده است.
* تاریخ پیدایش تیمارستان—شرایط تاریخی شکل گیری علوم انسانی و پزشکی و روانپزشکی
* پرده برداری از رابطه میان دانش و قدرت
* یورگن هابرماس
*توجه به حوزه عمومي(:)PUBLIC SPHERE
-1تعريف حوزه عمومي:
از نظر هابرماس ،حوزه عمومي عرصه اي است که در آن افراد به
منظور مشارکت در مباحث باز و علني گرد هم مي آيند .به عبارت
بهتر ،افراد در حوزه عمومي(عرصه اجتماعي) از طريق مفاهمه و
استدالل و در شرايطي عاري از هر گونه فشار ،اضطرار يا اجبار
دروني(خودخواسته) يا بيروني(قهري) و بر مبناي آزادي و
آگاهي تعاملي و در شرايط برابر براي تمام طرفهاي مشارکت
کننده در حوزه عمومي مذکور ،مجموعه اي از رفتارها ،مواضع و
جهتگيري هاي ارزشي و هنجاري را توليد مي کنند که در نهايت به
صورت ابزاري موثر براي تاثير گذاردن بر رفتار و عملکرد دولت به ويژه
در عقالني ساختن قدرت دولتي عمل مي کنند.
مضامين نيازهاي
کارکردي
عالئق
شناختي
نوع
شناخت
انواع علم
رسانه
(واسطه
اجتماعي)
حوزه يا
قلمرو عمل
علووووووووووووووووووووووو بقااايا ياااي ي
طبيعي(تجرب بيزتولياااااااااااااااا
ي -تحليلي) اجتميعي
عالئااان ف اااي شااااااااااااااااا ي ت کااايا کاااي کااا
نظااايان ف اااي اباااااازااي کااااااي ابزااي
کاااي هااا بااا ف ي
طبيعت
طبيعت
علو توارييي تااا ا و ا ابااا
اجتميعي
–
اجتموواعي(هوور
منوتيکي)
عالئااااااااااااااااااان شااااااااااااااااا ي ت زباايي کااي کا
تفسااااااااااي ي – تفساااااي ي کاااااي يتقيبل(تعييل)
ه ي وتيکي
عم ي
تياکخ
علووو انسوواني آاز بااااااا اي عالئن اهيکي شااااااااااااااااا ي ت
تحقااان جييعااا بخ اهتقالل اهيکي بخ
–
اهيکي بخ
اجتماعي(انت اتوپييکي
قادي)
اقتااااااااا اا يوووووووووا
خودآگوووووووووووووووووواهي
مناسووووووووووووووووووووووبا
نامتقارن فشوار و
وابستگي(قدر )
جييع
-2بازسازي نظريه مارکس:
نظريه پرداز
مارکس
هابرماس
مفاهيم ومضامين
مساله عمده
تقليل کنش خودافريننده نوع بش ر تم ايز مي ان ک ار و ک نش متقاب ل و تاکي د
بر کنش ارتباطي
به کار
مبناي تحليل
کار ازاد و خالقانه(انساني)
هدف سياسي
ايج اد ي ک جامع ه کمونيس تي ک ه ايج اد ي ک جامع ه اي ک ه در ان ارتب اط
در ان کار تحريف نشده بوجود ايد تحريف نشده برقرار گردد
حذف موانع(سرمايه داري) موجود بر س ر رف ع موان ع موج ود ب ر س ر راه ارتب اط
کار تحريف نشده
ازادانه
اقدامات اساسي
ارتباط تحريف نشده و بدون اجبار