ْ َ َّ َّ الر ِحيم هللا الرحم ِن َّ ِبس ِم ِ امام علي (ع) آزادي و نجات در صداقت رفتار است غررالحكم جلد اول مدير اسالمي فردي صادق.

Download Report

Transcript ْ َ َّ َّ الر ِحيم هللا الرحم ِن َّ ِبس ِم ِ امام علي (ع) آزادي و نجات در صداقت رفتار است غررالحكم جلد اول مدير اسالمي فردي صادق.

‫ْ‬
‫َ‬
‫َّ‬
‫َّ‬
‫الر ِحيم‬
‫هللا الرحم ِن َّ‬
‫ِبس ِم ِ‬
‫امام علي (ع)‬
‫آزادي و نجات در صداقت رفتار است‬
‫غررالحكم جلد اول‬
‫مدير اسالمي فردي صادق در برابر همكاران و مراجعان است كه‬
‫تجلي عيني او صداقت در رفتار ‪ ،‬صداقت در گفتار وصداقت در‬
‫كاربرد قوانين ومقرراتي است كه براي اجراي آنها‬
‫ماموريت يافته است‪.‬‬
‫مقام معظم رهبری‬
‫صداقت سازماني‬
‫(تعاريف ‪ ،‬كاربردها ‪ ،‬ايجاد صداقت و از بين بردن عوامل ناراستي)‬
‫صرفا يك مساله‬
‫عده ای فكر مي كنند صداقت و راستگويی َّ‬
‫اخالقی است و از اين رو ناخودآگاه می خواهند آن را در بررس ی‬
‫مسائل و مشكالت اجتماعی به حاشيه برانند ‪ ،‬اما بايد گفت‬
‫كه صداقت و دروغگويی موضوعی كليدی در فهم و نقد كليه‬
‫حوزه های اجتماعی است‬
‫• نقش صداقت در اقتصاد و تجارت كمتر از سرمايه‪ ،‬نيروي انساني و‬
‫ديگر عوامل نيست‪.‬‬
‫دراين مجال برآنيم تا مفاهيم صداقت و لزوم پايبندي به آند َّرسازمان‪ ،‬علل‬
‫عدم وجود صداقت در سازمان ها‪ ،‬آسيب شناس يسازمان در‬
‫توسعهارزشها و اصول اخالقي و درپايان نقش مديران در افزايش صداقت‬
‫و درستكاري در سازمان رامورد بررس ي قراردهيم‪ .‬اميد كه بتوانيم يادآور‬
‫فطرت پاك انسان باشيم‪ ،‬چرا كه معتقديم‪:‬‬
‫انسانها فطرتا پاك و درستكار آفريده مي شوند و نيازها وشرايط حاكم‬
‫باعث مي شود ذات خود را فراموش نمايند‪.‬‬
‫مقاله حاضر در سه بخش به موضوع خطير صداقت سازماني‬
‫و نقش مديران در آن پرداخته است‪.‬‬
‫‪ ‬مفاهيم و تعريف صداقت‬
‫ستكاریَّ در سازمان‬
‫‪ ‬علل و انگيزه های عدم صداقت و يا عدم در َّ‬
‫ی در سازمان‬
‫اعتمادساز َّ‬
‫َّ‬
‫‪ ‬نقش مديران در مسير توسعه صداقت و‬
‫• مفاهيم و تعريف صداقت‬
‫دهخدا در لغت نامه خود صداقت و راستگويي را سخن راست‪ ،‬قول حق‪ ،‬فعل و عمل حق مي داند‬
‫و دروغگويي را سخن ناراست‪ ،‬قول ناحق‪ ،‬خالف حقيقت‪ ،‬مقابل راست و مقابل صدق تعريف مي كند‪.‬‬
‫• روانشناسان دروغگويي را به ‪ 8‬دسته تقسيم مي كنند ‪:‬‬
‫دروغ بازي ‪ :‬با اين دروغ فرد مي خواهد حوادث تخيلي و يا ذهني خود را به ديگران بفهماند‪ ...‬اغلب دروغگويي‬
‫كودكان از اين نوع است ‪.‬‬
‫دروغ مبهم ‪ :‬اين دروغ از ناتواني فرد در گزارش دهي دقيق جزئيات و يا مغالطه كردن ناش ي مي شود‪.‬‬
‫دروغ پوچ ‪ :‬فرد جهت جلب توجه كردن ديگران و مطرح شدن اين دروغ را مي گويد‪.‬‬
‫دروغ انتقام جويانه ‪ :‬اين دروَّغ از نفرت فرد به شخص و يا ش يء ناش ي مي شود‪.‬‬
‫دروغ محدود ‪ :‬اين دروغ در نتيجه ترس از مقررات شديد و يا تنبيه سخت ناش ي مي شود‪.‬‬
‫دروغ خودخواهانه ‪ :‬دروغ حساب شده اي است جهت گول زدن ديگران براي بدست آوردن آنچه را كه مي خواهد‪.‬‬
‫دروغ عرفي يا وفادارانه ‪ :‬اين دروغ به منظور حفظ ومراقبت از دوستان انجام مي شود‪.‬‬
‫دروغ عادتي ‪ :‬اين دروغ به دليل الگوبرداري از والدين و يا محيط پرورش ي فرد برايش عادت شده است‪.‬‬
‫• در تمامي اديان از جمله اسالم بر قبح دروغ تاكيد شده است و قرار گرفتن آن در ذيل عنوان‬
‫گناهان كبيره معرف اين اهميت است‪.‬‬
‫پيامبر اكرم فرمودند‪ :‬دروغگو‪ ،‬دروغ نمي گويد مگر به سبب حقارتي كه در نفس خود دا َّرد‪.‬‬
‫• جامعهاي را در نظر بگيريد كه دروغگويي در آنقاعدهواصلباشد و نه استثناء‪ ،‬در اين جامعه‬
‫اعتماد متقابل وجود نخواهد داشت‪ ،‬روابط افراد كامال غيراخالقي خواهد شد‪ ،‬فساد و‬
‫تباهي در همه سطوح رخنه خواهد كرد و نيز چنين جامعه اي كمترين نزديكي را با يك جامعه‬
‫ديني و اخالق مدار خواهد داشت‪.‬‬
‫• اولين گام براي رواج دروغگويي‪ ،‬شكسته شدن قبح دروغ است‪ .‬در جامعه اي كه دروغگويي‬
‫نوعي زرنگي تلقي شود و مردم با شنيدن سخن دروغ لبخندي حاكي از سرور و شعف بر لبان خود‬
‫ظاهر سازند طبعا دروغگويي رواج مي يابد‪ .‬در سازماني كه عدم صداقت‪ ،‬ناراستي‪ ،‬نادرستي و ناپاكي‬
‫در آن رواج دارد‪:‬‬
‫اعتماد و اطمينان افراد از يكديگر سلب گرديده و تحمل فضاي سازمان بسيار تلخ و طاقت فرسا‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫• دروغ خالف فطرت انسان است و او را از درستي‪ ،‬درستكاري به نادرستي و تباهكاري مي كشاند و بطور كلي از هريك از افراد‬
‫سازمان به فرد ديگر سرايت مي كند‪.‬‬
‫• دروغ سرچشمه نفاق در سازمان است چرا كه صداقت هماهنگي زبان و دل است و عدم آن ناهماهنگي زبان و دل‬
‫• در جو اجتماعي مملو از بي اعتمادي‪ ،‬روابط از دوستي هاي مشكوك و نافرجام گرفته تا رو دربايستي ها و مالحظه‬
‫كاريها‪ ،‬مصلحت جويي ها‪ ،‬پنهان كاري ها‪ ،‬بازيها و در نهايت انواع دشمني ها پيش مي رود و به صورتهاي بسيار متنوعي از‬
‫روابط رواني‪ ،‬اجتماعي از قبيل فتنه‪ ،‬تملق ‪ ،‬مبالغه‪ ،‬عيب پوش ي‪ ،‬نيرنگ‪ ،‬فرصت طلبي‪ ،‬تحريك و دهها خصيصه منفي‬
‫ديگر كه جملگي بر پايه دروغ شكل گرفته‪ ،‬تجلي مي كند‪.‬فرهنگ دروغ به فرهنگ اصيل قومي‪ ،‬محلي و ملي پيوند مي‬
‫خورد و آن را آلوده مي سازد‪.‬‬
‫• در جو بي اعتمادي شخصيت پايه دستكاري مي شود ‪ :‬آدمها به مالكان طماع‪ ،‬اطباي بي وجدان‪ ،‬كسبه حقه باز‪،‬‬
‫كارگران تنبل‪ ،‬دانش آموزان متقلب‪ ،‬معلمان بي مسئوليت‪ ،‬سربازان خائن‪ ،‬پدران بي فكر‪ ،‬سرايداران سارق‪ ،‬نانواهاي‬
‫رفيق نواز‪ ،‬كارمندان رابطه باز ورؤساي تبعيض كار تبديل مي شوند و ده ها برچسب از اين قبيل در كنار مشاغل‬
‫پرزحمت و آبرومند و ضروري جامعه نقش مي بندد و دو گانگي بيان و رفتار در جامعه نهادينه مي شود‪.‬‬
‫• صداقت در سازمان به معناي شفافيت است‬
‫و‬
‫نه به معناي فرو ريختن و منتشر كردن همه جزئيات‬
‫• توسعه منابع انساني بدون شناخت انسان و ظرافت هاي روحي و سعه وجودي او ممكن نيست‪ .‬جك ولش مدير ارشد جنرال‬
‫الكتريك خود را مربي مي داند و معتقد است موضوع اصلي رهبري و مديريت انسانها هستند‪ .‬او مي گويد‪ :‬همه وظيفه َّو هنر‬
‫من كار با انسان هاست‪ .‬دامنه ارزشهاي انساني و سازماني بايد از صدر تا ذيل سازمان را در بر گيرد و فعاليت هاي كسب‬
‫و كار منجر به خلق ارزشهاي پايدار نه تنها براي كاركنان بلكه براي سهامداران‪ ،‬مشتريان و اجتماع شود‪ .‬او بيان مي كند كه‬
‫ارزشهاي ما اصول ما هستند ارزشهايي كه تعريف كرده ايم عبارتنداز صداقت‪ ،‬احترام‪ ،‬كار تيمي‪ ،‬تشريك مساعي و‬
‫ي‪ .‬هريك از اين ارزشها به اندازه هر جز از فن آوري كه ما توسعه مي دهيم براي موفقيت آينده شركت ما اهميت‬
‫درستكار َّ‬
‫دارد ارزشها و اصول اخالقي كه بر اتاق هيئت مديره حاكم است نبايد با ارزشهايي كه در محل كارخانه و يا كارگاه حاكم‬
‫است تفاوت كند‪.‬‬
‫هيچ سازماني را نمي توان بي نياز از اصول اخالقي و به ويژه سرآمدترين آنها كه همانا‬
‫صداقت و درستكاري است دانست‪ .‬سازمان مجموعه اي از افراد است و در هر‬
‫سازمان نقش افراد انجام دادن كارها و پيشبرد وظايفي است كه به آنها محول مي‬
‫شود‪.‬‬
‫براي اجتناب از آسيب ديدن سازمان اگر اخالق بر سازمان حاكم باشد و اصول اخالقي‬
‫از طرف سازمان و كاركنانش مراعات گردد از چند جهت در موفقيت سازمان موثر‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫‪ ‬اول ‪ :‬اصول اخالقي به عنوان يك ارزش در سازمان نهادينه خواهد شد‪.‬‬
‫‪ ‬دوم ‪ :‬بين سازمان و كاركنان آن روابط موثر‪ ،‬شفاف و دوستانه برقرار شود‪.‬‬
‫‪ ‬سوم ‪ :‬سازمان شاهد پويايي و عملكرد مثبت كل سازمان خواهد بود‪.‬‬
‫• ارزشهاي اخالقي خوب و ناهنجاريهاي اخالقي بد در همه سازمانها وجود دارد اما به محيط فرهنگ َّو‬
‫شيوه رفتار افراد بستگي دارد‪ .‬رفتار اخالقي كارمند به دو عامل ارزشهاي شخص ي و جو حاكم بر‬
‫سازمان وابسته است‪ .‬براي مثال چنانچه سيستم پاداش سازمان به گونه اي باشد كه از رفتار‬
‫نادرست افراد چشم پوش ي نمايد و حتي آنها را مثبت جلوه دهد افراد شايسته هم ممكن است دست‬
‫به كارهاي نادرست بزنند‪ .‬هنگامي كه سازمان به افراد دروغگو و متقلب و يا كساني كه اعمال خالف‬
‫را انجام مي دهند ارتقا مقام بدهد و يا آنها را مورد ستايش قرار دهد چنين برداشت مي شود كه‬
‫رفتارهاي غيراخالقي بازدهي مناسبي دارند‪ .‬اينجاست كه اصول غيراخالقي در سازمان ريشه مي گيرد‪.‬‬
‫• يك سازمان همواره بايد براي بقاي خود در مقابل مشكالت موجود‪ ،‬چه در ارتباط با محيط َّو چه‬
‫در درون سازمان در حال مبارزه با مشكالت‪ ،‬شناختن مشكل وابعاد مختلف آن باشد‪ .‬سازمان‬
‫سالم‪ ،‬سازماني است كه براي ادامه حيات خود قادر است به هدفها و مقاصد انساني خود‬
‫دست يابد‪ .‬موانعي را كه در دستيابي به هدفهايش با آن مواجه مي شود بشناسد واين موانع را از‬
‫پيش پاي خود بردارد‪ .‬سازمان سالم سازماني است‬
‫كه درباره خود و موقعيتي كه در آن قرار گرفته است واقع بين بوده‪ ،‬قابليت انعطاف داشته و قادر‬
‫باشد براي مقابله با هر مشكلي بهترين منابع خود را‬
‫به كار گيرد‪.‬‬
‫• علل و انگيزه هاي عدم صداقت و يا عدم درستكاري در سازمان‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫اصرار مديران و يا سرپرستان براي گفتن جزئيات دقيق يك موضوع غالبا فرد را تشويق به‬
‫دروغگويي مي كند‪.‬‬
‫دروغگويي آموختني است‪ .‬جو سازمان و يا رفتار و گفتار سرپرستان ميتواند آموزگار خوبي باشد‬
‫بدين فرض كه در گزينش كاركنان دقت الزم انجام شده باشد‪.‬‬
‫علل ديگر دروغگويي در فرد آن است كه دروغ او را از تنبيه شدن و يا تهديد در موقعيت شغلي‬
‫خود محافظت مي كند‪.‬‬
‫زماني كه فرد مورد مخالفت و استيضاح واقع مي گردد به دروغگويي رو مي آورد‪.‬‬
‫ترس از پيامدها و عواقب كارهاي فرد عاملي است بسيار موثر در اينكه كاركنان به دروغ متوسل‬
‫شوند‪.‬‬
‫جلوگيري از خجالت و شرمنده شدن چه در مقابل ساير همكاران و چه در برابر سرپرست و مافوق‬
‫جلب توجه و عالقه به مطرح شدن در جمع همكاران‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫بي ايماني و عدم اعتقاد به باورهاي ديني و مذهبي‬
‫جلوگيري از رسوايي برخي از افراد كار خالف و نادرست انجام ميدهند و براي جلوگيري از كيفر و‬
‫مجازات رسوايي متوسل به دروغ ميشوند و خود را فردي پاك و متعهد جلوه مي دهند‪.‬‬
‫اظهار فضل و كمال‪ ،‬گاهي افراد براي آنكه خود را بيش از آنچه هست بنمايانند اظهار علم َّو اطالع‬
‫كنند در مسائل مختلف علمي‪ ،‬تاريخي و غيره دروغ مي گويند‪.‬‬
‫سودجويي انسان فطرتا مخلوقي است منفعت طلب و از زيان و ضرر گريزان است پيوسته‬
‫ميكوشد درصدد كسب منافع باشد و از چيزهايي كه موجب ضرور وزيان اوست پرهيز كند لذا به‬
‫خاطر عالقه شديد به مال وجاه و مقام و سهولت ديگر زبان به دروغ مي گشايد و از اين وسيله‬
‫نامشروع براي تامين مقصود خود كمك مي گيرد‪.‬‬
‫حب و بغضهاي افراطي‪ ،‬گاهي تعصبهاي شديد سبب مي شود كه انسان خالف واقع سخن بگويد‪.‬‬
‫شخصيت طلبي انگيزه ديگري است براي روراست نبودن‬
‫احساس كمبود و حقارت‪ ،‬كساني كه گرفتار چنين عقده اي هستند سعي مي كنند با انواع‬
‫دروغها و الف و گزافها حقارتهايي را كه در خود احساس مي نمايند جبران كنند‪.‬‬
‫• نقش مديران در مسير توسعه صداقت و اعتماد سازي در سازمان‬
‫• اعتماد در سازمان از باال به پايين جريان مي يابد و اگر مديران ارشد قابل اعتماد باشند‬
‫حس اعتماد به سطوح پايين سازمان رخنه مي كند‪ .‬بنابراين به سطوح كارشناس ي سازمان‬
‫اعتماد كنيد تا مسير توسعه صداقت و صميمت هموار گردد‪.‬‬
‫• به شيوه هاي مختلف تالش كنيد فضايي دوستانه و صميمي در سازمان ايجاد كنيد و از‬
‫اين طريق گشودگي‪ ،‬صداقت و اعتماد متقابل را تقويت نمائيد‪ .‬به اين منظور رويارويي‬
‫مستقيم و گفتگوي بي واسطه با سطوح مختلف كاركنان را حتي به اندازه چند جمله‪،‬‬
‫فراموش نكنيد‪ .‬همچنين براي تزريق نشاط و شادي در ميان كاركنان خود از لطايف َّو‬
‫ظرايف مرتبط و قريب به ذهن آنان استفاده كنيد‪.‬‬
‫• ايجاد اعتماد در كاركنان بعنوان فرايندي تدريجي محسوب مي شود يكي از اهداف شما به عنوان مدير‬
‫بايد اين باشد كه اعتماد كاركنان بر پايه موفقيتهايشان ايجاد شود بنابراين وظايفي را به زيردستان‬
‫خود محول كنيد كه از عهده آن به خوبي برآيند و مجبور نشوند به دروغ متوسل شوند تا كار خود را‬
‫خوب جلوه دهند‪ .‬بويژه در مورد كاركنان جديد‪ ،‬بايد به خاطر داشت كه وظايفي را به آنها واگذار‬
‫كنيم كه بتوانند آن را به خوبي و درستي انجام دهند و بدين ترتيب عادت موفق شدن در آنها به‬
‫وجود آوريم‪.‬‬
‫• گاهي اوقات كاركنان وظيفه اي را درست انجام نمي دهند‪ .‬نحوه برخورد با اين نوع‬
‫وضعيتها مي تواند تاثير بسزايي بر اعمال كاركنان داشته باشد‪ .‬هرگز درصدد اصالح آنها‬
‫نزد سايرين برنياييد‪ .‬حتي وقتي در خفا با زير دستي در مورد اشتباهي صحبت مي كنيد‬
‫هدف شما بايد اين باشد كه به او آموزش دهيد تا ماهيت مشكل را بشناسد و دوباره‬
‫مرتكب همان خطا نشود‪ .‬در اين گونه موارد هرگز چيزي نگوييد كه كارمندتان احساس‬
‫عجز و ناتواني كند يا چيزي نگوييد كه او مايوس شود زيرا قصد شما ايجاد اعتماد‬
‫است نه تخريب اعتماد‪.‬‬
‫• مديران و سرپرستان بايد به زيردستان خود ياد بدهند كه درستي و صداقت مهمترين‬
‫اصل سازمان است‪ .‬فرد بداند پس از گفتن حقيقت تنبيه نخواهد شد بلكه اگر صادق‬
‫نباشد تنبيه سختي خواهد شد‪.‬‬
‫• هرگز به كاركنان خود قول و وعده اي ندهيد كه قادر به انجام آن نيستيد چرا كه به َّزودي‬
‫شما به دروغگويي متهم خواهيد شد‪.‬‬
‫• آمادگي شنيدن حقايق تلخ و شيرين را داشته باشيد و به كاركنانتان اجازه دهيد حرفهاي‬
‫خود را بدون ترس و واهمه اي بيان كنند‪ .‬عكس العمل شما زمينه فكري را در مورد‬
‫سودمندبودن يا نبودن راستگويي شكل مي دهد‪.‬‬
‫• هرگز كاركنان خود را سوال پيچ نكنيد و از طرح سواالتي كه جنبه دام و تله دارد و‬
‫ايشان را وادار به دروغ ميكند بپرهيزيد‪.‬‬
‫• قوانين و مقررات سختي را در سازمان ايجاد نكنيد زيرا كاركنان شما راههاي فرار از آن‬
‫را پيدا خواهند كرد‪.‬‬
‫• براي ارتقاء و رشد كاركنانتان فرصتهاي مساوي ايجاد كنيد‪ ،‬توزيع عادالنه قدرت‪ ،‬اطالعات‬
‫و امكانات در محيط كار ضروري است‪.‬‬
‫• اطالع رساني نمودي از مديريت شفاف و صادق است‪ .‬دسترس ي به اطالعات در حكم سنگ‬
‫زير بناي حاكميت دموكراتيك در سازمان است‪.‬‬
‫• نداشتن امنيت شغلي و اضطراب ناش ي از آن دليل عمده توليد شايعات در سازمان است‪.‬‬
‫در سازمان آن دسته از كارگران و كارمنداني كه احساس امنيت شغلي در آنان پايين است‬
‫گرفتار اضطراب ناش ي از بيكاري‪ ،‬تبعيد‪ ،‬عزل از موقعيت مطلوب و محروميت از ساير‬
‫امتيازات و امكانات مي باشند‪ .‬در اين سازمانها دائما تعارضاتي بين كاركنان با يكديگر و نيز‬
‫با مديران وجود دارد كه منجر به عدم توافق بين آنها شده و نهايتا حرمت و قداست افراد‬
‫نسبت به مديران از بين رفته و در نتيجه عدم اعتماد نسبت به يكديگر َّرابه دنبال دارد‪.‬‬
‫• براي شناختن نيازهايي كه افراد سازمان را به ناراستي وا مي دارد‬
‫بايد شرايط افراد را بررس ي و پس از شناسايي داليل فردي و سازماني‬
‫اقدام به اصالح نمود‪.‬‬
‫پايان‬