CNS - دستگاه عصبی مرکزی ( 2
Download
Report
Transcript CNS - دستگاه عصبی مرکزی ( 2
فصل ٤
-1ساختار دستگاه عصبی
- 2دستگاه عصبی مرکزی
-3دستگاه عصبی محیطی
اعصاب محیطی 1
اعصاب محیطی 2
( ) CNS
central nervous system
) ( PNS
peripheral nervous system
Parietal
لوب های آهیانه ای
Temporal
لوب های گیجگاهی
لوب پیشانی
Frontal
Occipital
پایک های مغزی
Crus cerebri
لوب پس سری
گانه4 برجستگی های
Mamillary body’s
قنات سیلویوس
Aqueduct of sylvius
Pons
Medulla oblongata
نیم کره های مخ
)cerebrum)
مخچه
) Cerebellum(
مغزمیانی
Midbrain
Brain مغز
(Encephalon)
( Stem brain )
ساقه ی مغز
پل مغزی
بصل النخاع
ساختمان
وظیفه
Spinal cord نخاع
نام اعصاب مغزی
در نیمکره چپ ،مرکز
حرکتی تکلم ناحیه ی بروکا
درلوب پیشانی می باشد .از
هم پاشیدگی نسوج این
ناحیه باعث گنگی شده و
بیمار قادر به گفتار نیست
.آنچه از لوب پیشانی باقی
می ماند عبارتست از ناحیه
ای که در جلو قرار داشته و
مرکز شعور ،منطق ،تفکر
و تا حدودی حافظه است .
از بین رفتن این قسمت از
مغز در دو طرف منجر به کم
اهمیت دادن اصول اخالقی
شده و تصمیمات بیمار
انفعالی می گردد اگر آسیب
بسیار شدید باشد خالقیت
حرکات از بین رفته و ممکن
است با حالت اغماء اشتباه
شود .
Return
لوب آهیانه ای
وظایف لوب های آهیانه ای در طرف راست و
چپ تا حدودی با هم فرق می کنند .عالوه بر
تشخیص محل درد ،گرما ،لمس و
محسوسات عمقی در باریکه پشت شیار
مرکزی ،لب آهیانه ای در طرف راست بینش
فضائی را در شخص بوجود می آورد .
عوارض عمقی لوب طرف راست منجر به از
دست دادن جهت یابی فضائی فرد گشته
وطرف چپ بدن را در کارهای روزمره
فراموش می کند .به حوزه بینائی چپ توجه
نکرده و مثالا ریش خود را در طرف چپ نمی
تراشد ،چنین شخصی ردیابی فضائی خود را
از دست می دهد .شدت عارضه در بعضی
بحدی است که بیمار عضوی در طرف چپ
بدن خود را از یاد می برد و فکر می کند
مربوط به شخص دیگری است .لب آهیانه ای
در طرف چپ عالوه بر جهت یابی فضائی و
محسوسات طرف راست ،وظیفه تکلم را نیز
بعهده دارد .اختالل در ریاضیات ،محاسبه ،
تشخیص راست و چپ بدن ،خواندن و نوشتن
و تکلم پس از آسیب رسیدن به لوب آهیانه
.
شود
می
دیده
چپ
Return
Parietal Lobe
لوب گیجگاهی
این لوب در طرف راست نقش مهمی از نظر هنر
تشخیص رنگها و جوانب مختلف دستگاههای
موسیقی داشته و در طرف چپ تأثیر مهم آن
درتکلم انسان است .درک صداهای شنیده شده و
پردازش دستوری گفتار و آماده کردن پاسخ
شایسته ،به وسیله لوب گیجگاهی چپ صورت
می گیرد .آسیب رسیدن به لوب گیجگاهی گاهی
باعث از بین رفتن توانائی نامگذاری افراد و
اشیاء می شود .همچنین لوب های گیجگاهی
راست و چپ با هم نقش مهمی در فعال
نگهداشتن حافظه دارند .دروازه اصلی ورود
اطالعات محیطی به مغز و ثبت آنها در گرو
سالمتی لوب گیجگاهی است .
در سال ،1874دانشمند آلمانی ،کارل ورنیکه،
کشف کرد که اگر آسیب در نیمکره چپ ،عقبتر
از ناحیه بروکا و عمدتا ا در قطعه گیجگاهی باشد،
باعث از بین رفتن فهم زبان ،چه به صورت گفتار
و چه به صورت نوشتار ،میشود ،در حالی که
قدرت تکلم کمتر دچار نابسامانی خواهد شد .این
ناحیه از مغز ،که امروز به نام ناحیه ورنیکه
معروف است ،نزدیک به قشر شنیداری مخ ،که
عهدهدار تجزیه و تحلیل صداها است ،قرار گرفته
است.
Return
Temporal Lobe
بصل النخاع Medulla oblongata
این قسمت از ساقه مغز از ساختمان
مشبک ،مراکز کنترل تنفس و گردش
خون ،اعصاب جمجمه ای ،9
10،11،12و الیاف حسی و حرکتی
ای که مخچه ،نخاع ،ساقه مغز و
نیمکره ها را به یکدیگر مربوط می
کنند درست شده است .در بصل
النخاع ،ساختمان مشبک نقشی در
تأمین سطح هوشیاری نداشته و بلکه
آسیب به این قسمت از مغز به
صورت نارسائی شدید و تنفس و
گردش خون خود را نشان داده و
رفلکس سرفه از بین می رود .در
صورتی که بیمار هوشیار باشد ،
قدرت بلع در او از بین خواهد رفت
Return
نیمکره های مخ
مخ بزرگترین قسمت مغز است و دارای دو نیمکره است که توسط رشتههای عصبی محکم و
سفید رنگی بهم متصلند و ارتباط دو نیمکره نیز از طریق همین رشتههای عصبی صورت
میگیرد .قسمت سطحی مخ ،خاکستری رنگ است و قشر مخ نامیده میشود .قشر مخ در
انسان به علت وسعت زیاد خود و جای گرفتن در فضای محدود حالت چین خورده دارد .در زیر
قشر مخ ماده سفید رنگی وجو دارد که از اجتماع رشتههای عصبی میلین دار تشکیل شده
است و این رشته همان دنبالههای نورونهایی هستند که در قشر خاکستری با سایر قسمتهای
دستگاه عصبی قرار دارند.
عالوه بر قشر مخ چند هسته خاکستری در بخش سفید آن وجود دارد که مهمترین آنها غده
تاالموس و غده هیپوتاالموس است .هر قسمت از قشر خاکستری کار ویژهای انجام میدهد.
مراکز مربوط به دریافت و تفسیر اطالعات رسیده از اندامهای حسی مختلف مانند چشم و
گوش و پوست در این قسمت است .قسمتی از قشر خاکستری مرکز حرکات ارادی است .مخ
مرکز احساسات ،فکر کردن و حافظه است .نیمکره چپ مخ حرکات طرف راست و نیمکره
چپ بدن حرکات طرف راست بدن را کنترل میکنند .هر نیمکره کارهای ویژهای را نیز انجام
میدهد.
نیمکره چپ در زبان آموزی ،یادگیری ،تفکر ریاضی و منطق ،تخصص دارد .نیمکره راست
انجام دادن کارهای ظریف هنری ،موسیقی را کنترل میکند .تاالموسها مرکز تقویت پیامهای
حسی مانند چشم ،درد و ترس هستند و پیامهای حسی را قبل از اینکه به قشر مخ برسند
تقویت میکنند .هیپوتاالموس مرکز تنظیم اعمال مختلفی از جمله گرسنگی ،تشنگی ،خواب و
بیداری و دمای بدن است.
return
در بیشتر افراد ،نیمکره چپ مغز زبان و گفتار ،ریاضیات و دیگر تواناییهای تجزیه و تحلیل را تنظیم میکند .نیمکره راست،
مسئوول پردازشهای بینایی و فضایی است .بسیاری از اعمال ،از جمله جنبههای مختلف اعمالی که ذکر شد ،با همکاری هر
دو نیمکره تنظیم میشوند .دستجاتی از رشته های عصبی که جسم پینهای نامیده میشوند دو نیمکره را به هم مرتبط میسازند
و به این ترتیب ،ارتباط بین دو نیمکره امکانپذیر میشود .نوعی جراحی نامعمول ،استثنای جالبی برای این اصل همکاری دو
نیمکره آشکار کرد و پیچیدگی مغز را بیش از پیش نشان داد .در موارد شدید صرع (نوعی بیماری عصبی که باعث حمالت
مغزی میشود) با عمل جراحی رشتههای جسم پینهای را پاره میکنند و به این ترتیب ،ارتباط دو نیکره را قطع میکنند .این
جراحی تعداد و شدت حمالت مغزی را به میزان زیادی کاهش میدهد و بیشتر بیماران هیچ گونه اختاللی در حرکت یا درک
خود احساس نمیکنند .با وجود این ،درک آنان تا حدودی آسیب میبیند .پیامهای دست راست آنان فقط به وسیله نیکره چپ و
پیامهای دست چپ آنان فقط به وسیله نیکره راست دریافت میشود .در واقع ،به خاطر این جراحی ،نیمکرهها نمیتوانند از
اطالعات یکدیگر استفاده کنند.
بیماران به طور معمول متوجه این آسیب نمیشوند زیرا با استفاده از چشمهایشان آن را جبران میکنند .بر خالف پیامهایی که
از دستها میآیند ،پیامهای هر چشم در هر دو نیمکره دریافت میشود .بعضی از مطالعات جالبی که روی این بیماران انجام
شده است ،ماهیت این آسیب را آشکار کردهاند .وقتی محققی چشمهای بیمار را با چشمبند میبندد و در دست چپش چیزی مانند
مسواک قرار میدهد ،بیمار میتواند خصوصیات آن چیزی را توصیف کند« :دستهای بلند و سخت و موهایی نرم دارد ».گاهی
بیمار میتواند چگونگی استفاده از آن چیز را توصیف کند « :هر روز از آن استفاده میکنم ».اما نمیتواند نام آن چیز
رابگوید .وقتی محقق آن چیز را در دست راست بیمار قرار میدهد ،او میتواند نام آن را بگوید« :چیزی که در دست من است
یک مسواک است ».اما نمیتواند چگونگی استفاده از آن را توصیف کند .در شرایط عادی که بیمار میتواند هم از دستها هم
از چشمهایش استفاده کند ،مغز میتواند از عهده آسیب وارده برآید و بیمار کمتر با مشکل روبه رو میشود.
این نمونه و مشاهدات به دست آمده از جراحیها و آزمایشهای دیگر ،نشان میدهدکه مغز میتواند اطالعات را در بیش از
یک روش پردازش کند .به عالوه ،بعضی اعمالی که در حالت عادی به وسیله یک ناحیه انجام میشوند ،میتوانند بر بخشهای
دیگر تحمیل شوند .این وضعیت اغلب زمانی میتواند رخ بدهد که فرد بسیار جوان است .برای مثال ،وقتی کودکی دچار
سکتهای میشود که نیمکره چپش را تخریب میکند ،به جای از دست رفتن مقداری ازتواناییهای گفتاری یا همه آن ،نیمکره
راست مغزش جور این عمل را میکشد .همچنین اگر دریافتی از یکی از حسها آسیب ببیند ،دریافتی از حس دیگر جبران
خواهد کرد .به این دالئل اغلب گفته میشود مغز همچون الستیک است ،یعنی میتواند از بعضی وقایع و تجربیات تاثیر پذیر و
با شرایط ویژه سازگاری پیدا کند.
دانشمندان توانستهاند بسیاری از
بخشهای قشر حرکتی را که به
بخش بخصوصی از بدن مربوط
میشوند ،مشخص کنند .آنان
همین کار را برای قشر حسی
انجام دادهاند .به عبارت دیگر،
وقتی شما بخشخاصی از بدنتان
را حرکت میدهید ،دانشمندان
میدانند کدام بخش قشر حرکتی،
آن حرکت را امکان پذیر میسازد
و هنگامی که ُگل خوشبویی را
میبویید ،دانشمندان میدانند کدام
بخش قشر حسی ،اجازه درک آن
عطر را به شما داده است .شکل
روبرو نتیجه فعالیت دانشمندان را
نشان میدهد.شخصی که در این
شکل ترسیم شده ،کج و کوله و
بیریخت است ،زیرا اندازه
ناحیهای که به بخش خاصی از
بدن نسبت داده شده ،با اندازه
واقعی آن تناسبی ندارد بلکه با
میزان د قتی که برای انجام کار
آن بخش نیاز است ،تناسب دارد.
در انسان ،فضای زیادی به
صورت ،زبان و دست ها
اختصاص داده شده است.
بهنظر میرسد قاعده کلی این باشد که هر اندازه بخش معینی از بدن حساستر و
پرکارتر باشد بخش بزرگتری از منطقه حسی -تنی و منطقه حرکتی به آن اختصاص
دارد :در میان پستانداران چهارپا ،در سگها بخش بسیار کوچکی از قشر مخ به
پاهای جلو اختصاص یافته ،حال آنکه در راکونهاکه پاهای جلو را ب ه وفور برای
کاوشگری و دستکاری محیط بهکار میبرند،
بخش بزرگی از قشر مخ به پاهای جلو اختصاص یافته و حتی برای هریک از
انگشتان پاهای جلوئی منطقهای در مغز وجود دارد .موهای حساس صورت موش
نیز که وسیله یادگیریهای فراوان موش است هریک دارای ناحیه اختصاصی در
قشر مخ است.
ویژگیهایظاهریقشرمخ
ِ
نیمکره های مخ از دو بخش خاکستری وسفید تشکیل شده اند بخش خاکستری به
صورت یک الیه نازک قسمت قشری دو نیمکره را می پوشاند وماده سفید در داخل ماده
خاکستری جای دارد قشر مخ از 6الیه سلول تشکیل شده است وحدود 3ـ2
میلیمترضخامت دارد .
شیار اصلی ،مخ را به دو نیم کره ی راست و چپ تقسیم می کند .این دو نیم کره در
قسمت تحتانی شیار ،به وسیله ی جسم پینه ای به هم متصل می شوند .سطح نیم کره
ظاهر چین خورده دارد که علت آن الیه های چین خورده ای است که در واقع همان چین
و شکنج مخ هستند و به شکل قابل توجهی سطح مغز را افزایش داده اند .الیه ی داخلی
تر را ماده ی سفید رنگی تشکیل داده است که شامل رشته های عصبی است.
منطقه بينايي :در پشت هر يك از
قطعه هاي پس سري يك ناحيه قشري
مهم از لحاظ بينايي ،به نام «منطقه
بينايي» وجود دارد .بعض ي از رشته
هاي عصب بينايي از چشم راست به
قشر نيمكرده راست و از چشم چپ به
قشر نيمكرده چپ مي روند؛ در
حاليكه برخي رشته هاي ديگر در پيوند
گاهي به نام «چليپاي بينايي» با يكديگر
تقاطع كرده و به نيمكرده مقابل مي
روند .رشته هايي كه از سمت راست
هر دو چشم مي آيند به نيمكرده راست
مغز و رشته هايي كه از سمت چپ دو
چشم مي آيند به نيمكرده چپ مغز
وارد مي روند .از اينرو ،آسيبي كه ابه
منطقه بينايي يكي از نيمكره ها (مثل،
نيمكره چپ) وارد مي شود موجب
پيدايش ميدانهاي كور در (سمت چپ)
هر دو چشم مي شود و ديد سمت
راست محيط را از بين مي برد .اين
موضوع گاهي به مشخص كردن محل
دقيق يك غده يا (تومور) ضايعه
نيمکرههای مخ بعض ی رفتارها را به طور جداگانه تنظيم می کنند :نيمکره راست اعمال حس ی وحرکتی طرف چپ
بدن را تنظيم میکند و برعکس اما بعض ی اعمال نيزبا همکاری هردونیمکره به انجام می رسد در بيشتر افراد،
نيمکره چپ مغز زبان و گفتار ،رياضيات و ديگر توانايیهای تجزيه و تحليل را تنظيم میکند .نيمکره راست،
مسئول پردازشهای بينايی و فضايی است .بسياری از اعمال ،از جمله جنبههای مختلف اعمالی که ذکر شد ،با
همکاری هر دو نيمکره تنظيم میشوند .دستجاتی از رشته های عصبی که جسم پينهای ناميده میشوند دو نيمکره
را به هم مرتبط میسازند و به اين ترتيب ،ارتباط بين دو نيمکره امکانپذير میشود .در موارد شديد صرع (نوعی
بيماری عصبی که باعث حملت مغزی میشود) با عمل جراحی رشتههای جسم پينهای را پاره میکنند و به اين
ترتيب ،ارتباط دو نيکره را قطع میکنند .اين جراحی تعداد و شدت حملت مغزی را به ميزان زيادی کاهش
میدهد و بيشتر بيماران هيچ گونه اختللی در حرکت يا درک خود احساس نمیکنند .با وجود اين ،درک آنان تا
حدودی آسيب میبيند .پيامهای دست راست آنان فقط به وسيله نيکره چپ و پيامهای دست چپ آنان فقط به
وسيله نيکره راست دريافت میشود .در واقع ،به خاطر اين جراحی ،نيمکرهها نمیتوانند از اطلعات يکديگر
استفاده کنند.
بيماران به طور معمول متوجه اين آسيب نمیشوند زيرا با استفاده از چشمهايشان آن را جبران میکنند .بر
خلف پيامهايی که از دستها میآيند ،پيامهای هر چشم در هر دو نيمکره دريافت میشود .بعض ی از مطالعات
جالبی که روی اين بيماران انجام شده است ،ماهيت اين آسيب را آشکار کردهاند .وقتی محققی چشمهای بيمار
را با چشمبند میبندد و در دست چپش چيزی مانند مسواک قرار میدهد ،بيمار میتواند خصوصيات آن چيزی را
توصيف کند« :دستهای بلند و سخت و موهايی نرم دارد ».گاهی بيمار میتواند چگونگی استفاده از آن چيز را
توصيف کند « :هر روز از آن استفاده میکنم ».اما نمیتواند نام آن چيز رابگويد .وقتی محقق آن چيز را در دست
راست بيمار قرار میدهد ،او میتواند نام آن را بگويد« :چيزی که در دست من است يک مسواک است ».اما
نمیتواند چگونگی استفاده از آن را توصيف کند .در شرايط عادی که بيمار میتواند هم از دستها هم از
چشمهايش استفاده کند ،مغز میتواند از عهده آسيب وارده برآيد و بيمار کمتر با مشکل روبه رو میشود.
اين نمونه و مشاهدات به دست آمده از جراحیها و آزمايشهای ديگر ،نشان میدهدکه مغز میتواند اطلعات را
در بيش
مخچه Cerebellum
مخچه يکي از قسمت هاي مغز است .مخچه در قاعده مغز قرار گرفته و باعث اهماهنگي تمام حرکات بدن
مي شود و به حفظ وضعيت قائم بدن در فضا کمک مي کند .مخچه تقريبا بيض ي شکل است و قطر
عرض ي آن بزرگ تر از قطر جلويي-پشتي آن است .وزن متوسط مخچه 150گرم است.
نسبت اندازه مخچه به نیمکره هاي مغز در نوزادان یک به 20است در حالي که در افراد بالغ
یک به 8است .این نشان دهنده رشد قابل مالحظه مخچه بعد از تولد است.
مخچه در عقب بصل النخاع و پل مغزي قرار گرفته است و از دو نيمکره راست و چپ تشکيل شده است.
اين دو نيمکره به وسيله ساختماني که در وسط قرار دارد و "کرمينه" يا "ورميس مخچه” ناميده مي شود
با يکديگر ارتباط دارند .ماده سفيد مخچه در وسط قرار گرفته و ماده خاکستري در پيرامون آن قرار
گرفته است .در ضخامت ماده سفيد ،توده هاي خاکستري وجود دارد که به آن ها هسته هاي مخچه مي
گويند.
مخچه از لحاظ تاریخچه شکل گیري و تکامل خود به سه بخش باستاني ،قدیمي و نوین تقسیم
مي شود که هر کدام با یک عمل و وظیفه ارتباط دارند.
قسمتيازمخچهکهدرارتباطباحفظتعادلاست،قدیميترینقسمتمخچهازنظرتکامل
استو"مخچهباستاني" نامیدهميشود .نامدیگرمخچهباستاني"،مخچهدهلیزي" است.
قسمتيازمخچهکهدرارتباطباهماهنگيحرکاتاست،ازنظرتکاملينسبتبهمخچهباستاني
جدیدتراستو"مخچهقدیمي" نامدارد.
قسمتيازمخچهکهدرارتباطباتنظیم"تونسیتهعضالني" (تونسیتهحالتطبیعيانقباض مالیم
عضالتمخططاست) وهماهنگيحرکاتاست،جدیدترینقسمتمخچهبودهو"مخچهجدید"
نامدارد.
مخچه به تنهایي نمي تواند باعث کنترل اعمال عضالني شود .بلکه همیشه با همکاري سایر سیستم هاي کنترل حرکت،
عمل مي کند .مخچه نقش هاي عمده اي در زمان بندي فعالیت هاي حرکتي و در رفتن سریع و نرم از یک حرکت به
حرکت بعدي بازي مي کند .به طورکلي مخچه داراي تقریبا ا 30میلیون واحد عملي تقریبا ا یکسان است .اگر چه اکثر
تصمیم گیري ها به وسیله قشر(کورتکس) مغز صورت مي گیرد ،اما چگونگي تنظیم تعادل ،تونسیته عضالت ،جهت
حرکات و میزان نیروي الزم جهت انجام یک حرکت به وسیله عضالت و نیز تعیین این که کدام عضو این حرکت را انجام
دهد به عهده مخچه است.
مخچه از قديم يک "ناحيه ساکت مغز" خوانده شده است و این موضوع به طور عمده به این دلیل است که تحریک
الکتریکي این ساختار هیچ گونه احساسي تولید نمي کند و به ندرت موجب حرکت مي شود .با این وجود حذف مخچه
واقعا ا موجب غیرطبیعي شدن شدید حرکت ما مي شود .مخچه به ویژه براي کنترل فعالیت هاي عضالني بسیار سریع از
قبیل دویدن ،ماشین نویسي ،نواختن پیانو و حتي صحبت کردن اهمیت حیاتي دارد .نبود این ناحیه از مغز موجب
ناهماهنگ شدن تقریبا ا کامل این فعالیت ها مي شود .با وجودي که نبود مخچه موجب فلج شدن هیچ عضله اي نمي شود.
اما چگونه مخچه مي تواند تا این حد مهم باشد در حالي که هیچ گونه توانایي مستقیمي براي ایجاد انقباض عضله ندارد؟
پاسخ این است که مخچه به برنامه ریزي متوالي(حرکت پشت سر هم) فعالیت هاي حرکتي کمک کرده و هم چنین فعالیت
هاي حرکتي بدن را به طور مرتب کنترل مي کند و آن ها را تصحیح مي کند تا این حرکات با پیام هایي که از طرف مغز
دیکته مي شود ،مطابقت پیدا کند.
در واقع مخچه به طور مداوم اطالعات جدید را از نواحي کنترل حرکت(در مغز و نخاع) دریافت مي کند .هم چنین
اطالعاتي از قسمت هاي مختلف بدن از قبیل ماهیچه ،مفصل ،پوست ،چشم و گوش دریافت مي کند .سپس مخچه حرکاتي
را که واقعا ا انجام شده اند را با حرکاتي که مورد نظر سیستم حرکتي بوده مقایسه مي کند .اگر این دو حرکت به طور
رضایت بخشي با هم نخوانند ،آن گاه پیام هاي مناسب براي لحظه اي مجدداا به داخل سیستم حرکتي ارسال مي شوند تا
سطوح فعالیت عضالت ویژه را کاهش یا افزایش دهند .همچنین مخچه هنگامي که حرکت کنوني فرد هنوز در حال انجام
است ،در برنامه ریزي حرکت متوالي بعدي(در جزیي از ثانیه جلوتر از آن) به قشر مغز کمک مي کند .مخچه از حرکات
کنوني خود نیز درس مي گیرد .به این معني که اگر حرکتي آن طوري که دقیقا ا مورد نظر بوده انجام نشود ،مدار نوروني
مخچه یاد مي گیرد که دفعه بعد حرکت قوي تر یا ضعیف تري انجام دهد و انقباضات بعدي عضله را با حرکات مورد نظر
تطبیق دهد .از جمله عالیمي که نشانه صدمه خوردن به مخچه است ،عبارتند از :اختالل در تکلم ،تلوتلو خوردن هنگام
راه رفتن و لرزش در جریان انجام کار ارادي .هم چنین صدمه به مخچه باعث مي شود که شخص توانایي انجام حرکات
دقیق را نداشته باشد .به عنوان مثال نتواند خط راست بکشد یا با چکش روي میخ بکوبد .البته باید توجه داشت که نوع
اختالل ایجاد شده بستگي به نوع آسیب وارد شده دارد .به عنوان مثال در صورت وارد آمدن آسیب جزیي به قشر مخچه،
فرد مي تواند حرکات معمول خود را به آهستگي انجام دهد.
سه منبع اصلی ارتباط مخچه با اطالعات محیطی عبارتند از :
-1پیامهائیکهازنخاعبهمخچهمیرسندونقطهشروعآنهادرماهیچهها،زردپی
ها،پوستومفاصلاست .اینپیامهابهسرعتمخچهراازوضعیتاندامها،
مخصوصاًاندامهایتحتانی،درفضاآگاهمیسازند .توسطهمینپیامهاستکهانسان
دائماًبررسیکردهوحرکاتراظریفترمیسازد .اشکالدراینسیستمباعثتلوتلو
خوردنشخصهنگامراهرفتنمیشود .کرمینهقسمتیازمخچهاستکهپردازش
اطالعاتفوقرادردستدارد.
-2پیامهائیکهازگوشدرونیبهمخچهرسیدهودائماًآنرادرجریانموقعیتفضایی
سروگردنقرارمیدهند .بهوسیلهایناطالعاتمرکزثقلانساندرونسطحمقطعبدن
بررویزمینقرارمیگیرد .کنترلاصلیتعادلحرکاتچشمهاومحورعمودیبدن
ازوظایفاینسیستماست .حفظتعادلدرحرکاتچرخشیمستلزمسالمتیاینقسمت
ازمخچهاستکهدرقاعدهآنقراردارد.
-3اطالعاتیکهازمغزرسیدهونقشاصلیکنترلحرکاتظریفاندامها( مخصوصاً
دستها) رابهعهدهدارند .اختاللدراینسیستمباعثشلختگیدرحرکاتمهارتی
میشود .نیمکرههایمخچههمگامبامغزدراینموردبهانسانیاریمیکنند.
عملکردمخچهدربیماریکهبهحالتاغماءاستازاهمیتکمتریبرخورداراست.
قشرمخچهانساندرواقعیکصفحهچینخوردهوبزرگ،بهعرضتقریبي 17سانتي
متروطول 120سانتيمتراست.
نخاع
Spinal cord
نخاع یا مغز تيره ،به بخش ی از دستگاه عصبی مرکزی گفته میشود که در درون
مجرای ستون مهرهها قرار دارد .بخش باالی آن در مجاورت اولين مهره گردن و
انتهای آن در سطح دومين مهره کمری است .رنگ آن از بيرون سفید و قطر آن در
حدود ۱سانتیمتر است طول آن در مرد و زن به ترتیب ۴۵و ۴۲سانتیمتر است
نخاع به صورت یک استوانه طویل و نازک است و در مقطع آن ماده سفید در
بخش خارجی و ماده خاکستری در بخش داخلیتر قرار دارد.در انسان 3۱جفت
عصب نخاعی وجود دارد .اعصاب نخاعی به ترتیب از گردن تا کمر قرار دارند و هر
یک از آنها به قسمت خاص ی از بدن مربوطند .این اعصاب به ترتیب شامل ۸زوج
گردنی ۱۲ ،زوج سینه ای 5زوج کمری ۵ ،زوج خاجی و ۱زوج دنبالچهای است.
هر عصب نخاعی پس از آن که از نخاع خارج شد به انشعاباتی تقسیم میشود و هر
شاخه از آن به بخش ی از بدن منتهی میگردد .در مقطع نخاع ،ماده خاکستری که
در وسط ماده سفید قرار دارد ،تقریبا به شکل حرف اچ به نظر میرسد دروسط
ماده خاکستری مجرای مرکزی نخاع قرار دارد .قطر این مجرا در انتهای نخاع ،یعنی
در ناحیه مخروط نخاعی بیشتر است.درزمان نوزادی طناب نخاع تمام طول کانال
ستون مهره را پرمی کند اما بعد ازآن طول نخاع حدود دو سوم مجرای ستون مهره
خواهد شد زیرا رشدستون مهره ازرشد طناب نخاع بیش ترخواهد بود مجرای
مرکزی طناب نخاعی مانند یک بطن انتهایی دوکی شکل اتساع مییابد که قطر آن در
سطح مخروط انتهایی تقریبا 8الی 10میلی متر است .این بطن که بخش متسع
انتهای مجرای مرکزی است ،در تمام دوران حیات باقی میماند مجرای مرکزی طناب
) نامیده می شودومحتوی مایع مغزی نخاعی
نخاعی یا مجرای اپاندیم
)Ependymal canalاست
return
طناب نخاعی قسمتی از دستگاه عصبی مرکزی است که
در اعمال حس ی و حرکتی نقش دارد.درک محرک های
حس ی محیطی همچون گرما،سرما،فشار و...ازطریق
انتقال این پیام ها از ریشه حس ی نخاع به مراکز باالتر
ادراکی در مغز صورت می گيرد.ازجمله اعمال مهم نخاع
شوکی نقش ی است که در عمل حرکتی دارد.پیام های
حس ی از مسير ریشه حس ی وارد نخاع می شوند.ورودی
های حس ی با محرک قوی می تواند یک پاسخ رفلکس ی
حتی در سطح نخاعی ایجاد کند.یک تحریک دردناک(مثل
یک ش ی نوک تيز یا بسیار گرم)باعث یک پاسخ حرکتی به
صورت دورکردن اندام از محرک آسیب رسان می
گردد.پاسخ حرکتی از مسير ریشه حرکتی عصب نخاعی
صورت می گيرد.هر نوع آسیب به مسيرهای عصبی
حس ی یا حرکتی در خارج از طناب نخاعی و یا در خود تنه
نخاع باعث اختلل در عملکرد حس ی یا حرکتی می
گردد.این اختلل با توجه به نوع و ميزان آسیب از یک
ضعف حس ی-حرکتی تا عدم ادراک حس و فلج اندام
است.
متغير
return
انواعسلولهایعصبی
-1سلول های تحریک پذیر
(نورون ها)
-1آستروسیتها یا آستروگلیا
-2میکروگلیال
-2سلول های تحریک ناپذیر
Glial cells
نوروگلیاها)
(
-3الیگودندروسیت
- 4یاخته های شوان
سلول های عصبی تحریک پذیر
سلول عصبي (نورون) :سلولهای عصبی یا نورون ها ( )neuronsسازندگان دستگاه عصبی مرکزی و محیطی
هستند .هر نورون از یک جسم سلّولی( )cell bodyکه شامل هسته و سیتوپالسم و سایر اندامکها می باشد
تشکیل شده است .جسم سلّولی نورون بر خالف یاخته های دیگر دارای زایده یا زایده هایی میباشد .که به این
زایده ها دندریت( )Dendriteو در نورون حرکتی به طویلترین آنها آکسون ( )axonمی گویند .دندریت ها
هرچه از جسم سلولی دور می شوند ،باریک تر شده و شاخه شاخه می شوند .نورون ها تنها یاخته های بدن
هستند که تکثیر نمی شوند .تعداد نورون ها در مغز انسان حدود 100میلیارد می باشد .جالب است بدانید
که سلولهای عصبی (نورون ها) نیز همانند سایر سلول ها بدن دارای ،هسته :مرکز ف ّعالیتهای سلّول ،مولکول
( ) ،DNAمیتوکندری :نیروگاه سلّول برای تولید انرژی ،ریبوزوم :مولّدان پروتیین ،لیزوزوم :گوارش دهنده و
به عبارتی کشتارگاه سلّول و سانتروزوم :تنظیم کننده ی تقسیم سلّولی می باشد.
انواع سلول های عصبی ( نورون )
انواع سلول های عصبی ( نورون )
انواع سلول عصبی(نورون) :نورون ها سلول هایی با اندازه های بسیار متفاوت
هستند که قطر کوچک ترین نورون ها درحدود پنج میکرون و قطر بزرگ ترین
نورون ها حدود 120میکرون است (هر میکرون یک میلیونیوم یک متر است).
طول آکسون نورون ها از چند میلی متر تا حدود یک متر است و گاهی حجم
آکسون یک نورون صد برابر بزرگ تر از حجم جسم سلولی آن است.
-1نورون حس ی :پیام ها را از اندام های حس ی به مراكز عصبی CNSانتقال
میدهند و دندریت بلند دارند با آکسون کوتاه که هردو غلف میلين دارند
-2نورون حرکتی :فرمان ها را از مراكز عصبی به اندام های عمل كننده (
ماهیچه یا غده ) انتقال می دهند و آكسون بلند با غلف میلين اند دندریت
کوتاه ومنشعب بدون غلف میلين با جسم سلولی بزرگ دارند
-3نورون رابط :در مراكز عصبی قرار دارند و بين نورون حس ی و حركتی ارتباط
برقرار می كنندفاقد غلف میلين اند با دندریت های کوتاه وبسیارمنشعب که
طول آنها ازآکسون آن کوتاه تر است
شکل نورون حس ی
شکل نورون حرکتی
شکل نورون رابط
نحوه ی ارتباطات انواع نورون ها درسیستم عصبی
نحوه ی ارتباطات انواع نورون ها درسیستم عصبی
غالف شوآن
میلین در آکسونهای اعصاب پیرامونی به وسیله سلولهایی به نام شوآن ) ) schwannو در مراکز
عصبی به وسیله یک نوع از بافت همبند عصبی به نام "اولیگودندروگلیا" ساخته میشود.
غالف شوآن بیرنگ میباشد .یک رشته عصبی ممکن است فقط دارای غالف شوآن باشد و ممکن
است هم دارای غالف شوآن و هم غالف میلین باشد ،که طبعا چون غالف شوآن بیرنگ است ،در
قسمتهایی که غالف شوآن با میلین همراه است ،تار عصبی به رنگ سفید دیده میشود و در
قسمتهایی که غالف میلین وجود ندارد ،تار عصبی به رنگ خاکستری دیده میشود.
آکسونهای بدون میلین :در اطراف این نوع آکسونها ممکن است غالفهایی از جنس بافت پیوندی
دیده شود .رنگ این تارهای عصبی خاکستری و شبیه به رنگ پریکاریون میباشد .تجمع اجسام سلولی
و رشتههای بدون میلین ،ماده خاکستری مغز و نخاع را به وجود میآورد .اعصاب بیمهرگان ،همگی
از رشتههای عصبی بدون میلین ساخته شدهاند
درسیستم عصبی محیطی هرآکسون یا تارعصبی توسط سلول شوان احاطه می شود خواه میلین داشته
باشد وخواه نداشته باشد امادرسیستم عصبی مرکزی رشته های بدون میلین توسط الیگودندروسیت ها
احاطه نمی شوند
اعصاب محیطی ()1
اعصاب مغزی
12جفت عصب مغزی
بترتیب از بخش جلویی به انتهایی
( عصب حس ی)
-1عصب بویایی ( :الفکتوری )
( عصب حس ی) -3عصب
-2عصب بینایی ( :اپتیک )
حرکتی چشم ( :اکولوموتور) (عصب حرکتی)
(عصب حرکتی)
-4عصب قرقره ای ( :تروکلئار)
هسته های مربوطه در مغزمیانی
-5عصب سه شاخه ( :تری ژمینال ) ( عصب حس ی – حرکتی )
( عصب حرکتی)
-6عصب اشتیا قی ( :آبدوسنس)
(عصب حرکتی)
-7عصب چهره ای ( :فا سیال )
(عصب حس ی)
-8عصب شنوایی ( :وستیبولوکوکلئار)
هسته های مربوطه درپل مغزی
-9عصب زبانی حلقی ( :گلوسوفارینژیال)( عصب حس ی – حرکتی)
( عصب حس ی – حرکتی)
-10عصب مبهم ( :واگ )
(عصب حرکتی)
-11عصب فرعی ( :اکسسوری )
(عصب حرکتی)
-12عصب زیرزبانی ( :هیپوگلوسیال )
هسته های مربوطه در بصل النخاع