CNS - دستگاه عصبی مرکزی ( 2

Download Report

Transcript CNS - دستگاه عصبی مرکزی ( 2

‫فصل ‪٤‬‬
‫‪ -1‬ساختار دستگاه عصبی‬
‫‪ - 2‬دستگاه عصبی مرکزی‬
‫‪ -3‬دستگاه عصبی محیطی‬
‫اعصاب محیطی ‪1‬‬
‫اعصاب محیطی ‪2‬‬
‫( ‪) CNS‬‬
‫‪central nervous system‬‬
‫) ‪( PNS‬‬
‫‪peripheral nervous system‬‬
Parietal
‫لوب های آهیانه ای‬
Temporal
‫لوب های گیجگاهی‬
‫لوب پیشانی‬
Frontal
Occipital
‫پایک های مغزی‬
Crus cerebri
‫لوب پس سری‬
‫ گانه‬4 ‫برجستگی های‬
Mamillary body’s
‫قنات سیلویوس‬
Aqueduct of sylvius
Pons
Medulla oblongata
‫نیم کره های مخ‬
)cerebrum)
‫مخچه‬
) Cerebellum(
‫مغزمیانی‬
Midbrain
Brain ‫مغز‬
(Encephalon)
( Stem brain )
‫ساقه ی مغز‬
‫پل مغزی‬
‫بصل النخاع‬
‫ساختمان‬
‫وظیفه‬
Spinal cord ‫نخاع‬
‫نام اعصاب مغزی‬
‫در نیمکره چپ ‪ ،‬مرکز‬
‫حرکتی تکلم ناحیه ی بروکا‬
‫درلوب پیشانی می باشد ‪ .‬از‬
‫هم پاشیدگی نسوج این‬
‫ناحیه باعث گنگی شده و‬
‫بیمار قادر به گفتار نیست‬
‫‪.‬آنچه از لوب پیشانی باقی‬
‫می ماند عبارتست از ناحیه‬
‫ای که در جلو قرار داشته و‬
‫مرکز شعور ‪ ،‬منطق ‪ ،‬تفکر‬
‫و تا حدودی حافظه است ‪.‬‬
‫از بین رفتن این قسمت از‬
‫مغز در دو طرف منجر به کم‬
‫اهمیت دادن اصول اخالقی‬
‫شده و تصمیمات بیمار‬
‫انفعالی می گردد اگر آسیب‬
‫بسیار شدید باشد خالقیت‬
‫حرکات از بین رفته و ممکن‬
‫است با حالت اغماء اشتباه‬
‫شود ‪.‬‬
‫‪Return‬‬
‫لوب آهیانه ای‬
‫وظایف لوب های آهیانه ای در طرف راست و‬
‫چپ تا حدودی با هم فرق می کنند ‪ .‬عالوه بر‬
‫تشخیص محل درد ‪ ،‬گرما ‪ ،‬لمس و‬
‫محسوسات عمقی در باریکه پشت شیار‬
‫مرکزی ‪ ،‬لب آهیانه ای در طرف راست بینش‬
‫فضائی را در شخص بوجود می آورد ‪.‬‬
‫عوارض عمقی لوب طرف راست منجر به از‬
‫دست دادن جهت یابی فضائی فرد گشته‬
‫وطرف چپ بدن را در کارهای روزمره‬
‫فراموش می کند ‪ .‬به حوزه بینائی چپ توجه‬
‫نکرده و مثالا ریش خود را در طرف چپ نمی‬
‫تراشد ‪ ،‬چنین شخصی ردیابی فضائی خود را‬
‫از دست می دهد ‪ .‬شدت عارضه در بعضی‬
‫بحدی است که بیمار عضوی در طرف چپ‬
‫بدن خود را از یاد می برد و فکر می کند‬
‫مربوط به شخص دیگری است ‪ .‬لب آهیانه ای‬
‫در طرف چپ عالوه بر جهت یابی فضائی و‬
‫محسوسات طرف راست ‪ ،‬وظیفه تکلم را نیز‬
‫بعهده دارد ‪ .‬اختالل در ریاضیات ‪ ،‬محاسبه ‪،‬‬
‫تشخیص راست و چپ بدن ‪،‬خواندن و نوشتن‬
‫و تکلم پس از آسیب رسیدن به لوب آهیانه‬
‫‪.‬‬
‫شود‬
‫می‬
‫دیده‬
‫چپ‬
‫‪Return‬‬
‫‪Parietal Lobe‬‬
‫لوب گیجگاهی‬
‫این لوب در طرف راست نقش مهمی از نظر هنر‬
‫تشخیص رنگها و جوانب مختلف دستگاههای‬
‫موسیقی داشته و در طرف چپ تأثیر مهم آن‬
‫درتکلم انسان است ‪ .‬درک صداهای شنیده شده و‬
‫پردازش دستوری گفتار و آماده کردن پاسخ‬
‫شایسته ‪ ،‬به وسیله لوب گیجگاهی چپ صورت‬
‫می گیرد ‪ .‬آسیب رسیدن به لوب گیجگاهی گاهی‬
‫باعث از بین رفتن توانائی نامگذاری افراد و‬
‫اشیاء می شود ‪ .‬همچنین لوب های گیجگاهی‬
‫راست و چپ با هم نقش مهمی در فعال‬
‫نگهداشتن حافظه دارند‪ .‬دروازه اصلی ورود‬
‫اطالعات محیطی به مغز و ثبت آنها در گرو‬
‫سالمتی لوب گیجگاهی است ‪.‬‬
‫در سال ‪ ،1874‬دانشمند آلمانی‪ ،‬کارل ورنیکه‪،‬‬
‫کشف کرد که اگر آسیب در نیمکره چپ‪ ،‬عقبتر‬
‫از ناحیه بروکا و عمدتا ا در قطعه گیجگاهی باشد‪،‬‬
‫باعث از بین رفتن فهم زبان‪ ،‬چه به صورت گفتار‬
‫و چه به صورت نوشتار‪ ،‬میشود‪ ،‬در حالی که‬
‫قدرت تکلم کمتر دچار نابسامانی خواهد شد‪ .‬این‬
‫ناحیه از مغز‪ ،‬که امروز به نام ناحیه ورنیکه‬
‫معروف است‪ ،‬نزدیک به قشر شنیداری مخ‪ ،‬که‬
‫عهدهدار تجزیه و تحلیل صداها است‪ ،‬قرار گرفته‬
‫است‪.‬‬
‫‪Return‬‬
‫‪Temporal Lobe‬‬
‫بصل النخاع ‪Medulla oblongata‬‬
‫این قسمت از ساقه مغز از ساختمان‬
‫مشبک ‪ ،‬مراکز کنترل تنفس و گردش‬
‫خون‪ ،‬اعصاب جمجمه ای ‪،9‬‬
‫‪ 10،11،12‬و الیاف حسی و حرکتی‬
‫ای که مخچه ‪ ،‬نخاع ‪ ،‬ساقه مغز و‬
‫نیمکره ها را به یکدیگر مربوط می‬
‫کنند درست شده است ‪ .‬در بصل‬
‫النخاع ‪ ،‬ساختمان مشبک نقشی در‬
‫تأمین سطح هوشیاری نداشته و بلکه‬
‫آسیب به این قسمت از مغز به‬
‫صورت نارسائی شدید و تنفس و‬
‫گردش خون خود را نشان داده و‬
‫رفلکس سرفه از بین می رود ‪ .‬در‬
‫صورتی که بیمار هوشیار باشد ‪،‬‬
‫قدرت بلع در او از بین خواهد رفت‬
‫‪Return‬‬
‫نیمکره های مخ‬
‫مخ بزرگترین قسمت مغز است و دارای دو نیمکره است که توسط رشتههای عصبی محکم و‬
‫سفید رنگی بهم متصلند و ارتباط دو نیمکره نیز از طریق همین رشتههای عصبی صورت‬
‫میگیرد‪ .‬قسمت سطحی مخ ‪ ،‬خاکستری رنگ است و قشر مخ نامیده میشود‪ .‬قشر مخ در‬
‫انسان به علت وسعت زیاد خود و جای گرفتن در فضای محدود حالت چین خورده دارد‪ .‬در زیر‬
‫قشر مخ ماده سفید رنگی وجو دارد که از اجتماع رشتههای عصبی میلین دار تشکیل شده‬
‫است و این رشته همان دنبالههای نورونهایی هستند که در قشر خاکستری با سایر قسمتهای‬
‫دستگاه عصبی قرار دارند‪.‬‬
‫عالوه بر قشر مخ چند هسته خاکستری در بخش سفید آن وجود دارد که مهمترین آنها غده‬
‫تاالموس و غده هیپوتاالموس است‪ .‬هر قسمت از قشر خاکستری کار ویژهای انجام میدهد‪.‬‬
‫مراکز مربوط به دریافت و تفسیر اطالعات رسیده از اندامهای حسی مختلف مانند چشم و‬
‫گوش و پوست در این قسمت است‪ .‬قسمتی از قشر خاکستری مرکز حرکات ارادی است‪ .‬مخ‬
‫مرکز احساسات ‪ ،‬فکر کردن و حافظه است‪ .‬نیمکره چپ مخ حرکات طرف راست و نیمکره‬
‫چپ بدن حرکات طرف راست بدن را کنترل میکنند‪ .‬هر نیمکره کارهای ویژهای را نیز انجام‬
‫میدهد‪.‬‬
‫نیمکره چپ در زبان آموزی ‪ ،‬یادگیری ‪ ،‬تفکر ریاضی و منطق ‪ ،‬تخصص دارد‪ .‬نیمکره راست‬
‫انجام دادن کارهای ظریف هنری ‪ ،‬موسیقی را کنترل میکند‪ .‬تاالموسها مرکز تقویت پیامهای‬
‫حسی مانند چشم ‪ ،‬درد و ترس هستند و پیامهای حسی را قبل از اینکه به قشر مخ برسند‬
‫تقویت میکنند‪ .‬هیپوتاالموس مرکز تنظیم اعمال مختلفی از جمله گرسنگی ‪ ،‬تشنگی ‪ ،‬خواب و‬
‫بیداری و دمای بدن است‪.‬‬
‫‪return‬‬
‫در بیشتر افراد‪ ،‬نیمکره چپ مغز زبان و گفتار‪ ،‬ریاضیات و دیگر تواناییهای تجزیه و تحلیل را تنظیم میکند‪ .‬نیمکره راست‪،‬‬
‫مسئوول پردازشهای بینایی و فضایی است‪ .‬بسیاری از اعمال‪ ،‬از جمله جنبههای مختلف اعمالی که ذکر شد‪ ،‬با همکاری هر‬
‫دو نیمکره تنظیم میشوند‪ .‬دستجاتی از رشته های عصبی که جسم پینهای نامیده میشوند دو نیمکره را به هم مرتبط میسازند‬
‫و به این ترتیب‪ ،‬ارتباط بین دو نیمکره امکانپذیر میشود‪ .‬نوعی جراحی نامعمول‪ ،‬استثنای جالبی برای این اصل همکاری دو‬
‫نیمکره آشکار کرد و پیچیدگی مغز را بیش از پیش نشان داد‪ .‬در موارد شدید صرع (نوعی بیماری عصبی که باعث حمالت‬
‫مغزی میشود) با عمل جراحی رشتههای جسم پینهای را پاره میکنند و به این ترتیب ‪ ،‬ارتباط دو نیکره را قطع میکنند‪ .‬این‬
‫جراحی تعداد و شدت حمالت مغزی را به میزان زیادی کاهش میدهد و بیشتر بیماران هیچ گونه اختاللی در حرکت یا درک‬
‫خود احساس نمیکنند‪ .‬با وجود این‪ ،‬درک آنان تا حدودی آسیب میبیند‪ .‬پیامهای دست راست آنان فقط به وسیله نیکره چپ و‬
‫پیامهای دست چپ آنان فقط به وسیله نیکره راست دریافت میشود‪ .‬در واقع‪ ،‬به خاطر این جراحی‪ ،‬نیمکرهها نمیتوانند از‬
‫اطالعات یکدیگر استفاده کنند‪.‬‬
‫بیماران به طور معمول متوجه این آسیب نمیشوند زیرا با استفاده از چشمهایشان آن را جبران میکنند‪ .‬بر خالف پیامهایی که‬
‫از دستها میآیند‪ ،‬پیامهای هر چشم در هر دو نیمکره دریافت میشود‪ .‬بعضی از مطالعات جالبی که روی این بیماران انجام‬
‫شده است‪ ،‬ماهیت این آسیب را آشکار کردهاند‪ .‬وقتی محققی چشمهای بیمار را با چشمبند میبندد و در دست چپش چیزی مانند‬
‫مسواک قرار میدهد‪ ،‬بیمار میتواند خصوصیات آن چیزی را توصیف کند‪« :‬دستهای بلند و سخت و موهایی نرم دارد‪ ».‬گاهی‬
‫بیمار میتواند چگونگی استفاده از آن چیز را توصیف کند‪ « :‬هر روز از آن استفاده میکنم ‪ ».‬اما نمیتواند نام آن چیز‬
‫رابگوید‪ .‬وقتی محقق آن چیز را در دست راست بیمار قرار میدهد‪ ،‬او میتواند نام آن را بگوید‪« :‬چیزی که در دست من است‬
‫یک مسواک است‪ ».‬اما نمیتواند چگونگی استفاده از آن را توصیف کند‪ .‬در شرایط عادی که بیمار میتواند هم از دستها هم‬
‫از چشمهایش استفاده کند‪ ،‬مغز میتواند از عهده آسیب وارده برآید و بیمار کمتر با مشکل روبه رو میشود‪.‬‬
‫این نمونه و مشاهدات به دست آمده از جراحیها و آزمایشهای دیگر‪ ،‬نشان میدهدکه مغز میتواند اطالعات را در بیش از‬
‫یک روش پردازش کند‪ .‬به عالوه‪ ،‬بعضی اعمالی که در حالت عادی به وسیله یک ناحیه انجام میشوند‪ ،‬میتوانند بر بخشهای‬
‫دیگر تحمیل شوند‪ .‬این وضعیت اغلب زمانی میتواند رخ بدهد که فرد بسیار جوان است‪ .‬برای مثال‪ ،‬وقتی کودکی دچار‬
‫سکتهای میشود که نیمکره چپش را تخریب میکند‪ ،‬به جای از دست رفتن مقداری ازتواناییهای گفتاری یا همه آن‪ ،‬نیمکره‬
‫راست مغزش جور این عمل را میکشد‪ .‬همچنین اگر دریافتی از یکی از حسها آسیب ببیند‪ ،‬دریافتی از حس دیگر جبران‬
‫خواهد کرد‪ .‬به این دالئل اغلب گفته میشود مغز همچون الستیک است‪ ،‬یعنی میتواند از بعضی وقایع و تجربیات تاثیر پذیر و‬
‫با شرایط ویژه سازگاری پیدا کند‪.‬‬
‫دانشمندان توانستهاند بسیاری از‬
‫بخشهای قشر حرکتی را که به‬
‫بخش بخصوصی از بدن مربوط‬
‫میشوند‪ ،‬مشخص کنند‪ .‬آنان‬
‫همین کار را برای قشر حسی‬
‫انجام دادهاند‪ .‬به عبارت دیگر‪،‬‬
‫وقتی شما بخشخاصی از بدنتان‬
‫را حرکت میدهید‪ ،‬دانشمندان‬
‫میدانند کدام بخش قشر حرکتی‪،‬‬
‫آن حرکت را امکان پذیر میسازد‬
‫و هنگامی که ُگل خوشبویی را‬
‫میبویید‪ ،‬دانشمندان میدانند کدام‬
‫بخش قشر حسی‪ ،‬اجازه درک آن‬
‫عطر را به شما داده است‪ .‬شکل‬
‫روبرو نتیجه فعالیت دانشمندان را‬
‫نشان میدهد‪.‬شخصی که در این‬
‫شکل ترسیم شده‪ ،‬کج و کوله و‬
‫بیریخت است‪ ،‬زیرا اندازه‬
‫ناحیهای که به بخش خاصی از‬
‫بدن نسبت داده شده‪ ،‬با اندازه‬
‫واقعی آن تناسبی ندارد بلکه با‬
‫میزان د قتی که برای انجام کار‬
‫آن بخش نیاز است‪ ،‬تناسب دارد‪.‬‬
‫در انسان‪ ،‬فضای زیادی به‬
‫صورت‪ ،‬زبان و دست ها‬
‫اختصاص داده شده است‪.‬‬
‫به‌نظر می‌رسد قاعده‌ کلی این باشد که هر اندازه بخش معینی از بدن حساس‌تر و‬
‫پرکارتر باشد بخش بزرگتری از منطقه‌ حسی ‪ -‬تنی و منطقه‌ حرکتی به آن اختصاص‬
‫دارد‪ :‬در میان پستانداران چهارپا‪ ،‬در سگ‌ها بخش بسیار کوچکی از قشر مخ به‬
‫پاهای جلو اختصاص یافته‪ ،‬حال آنکه در راکون‌هاکه پاهای جلو را ب ‌ه وفور برای‬
‫کاوشگری و دستکاری محیط به‌کار می‌برند‪،‬‬
‫بخش بزرگی از قشر مخ به پاهای جلو اختصاص یافته و حتی برای هریک از‬
‫انگشتان پاهای جلوئی منطقه‌ای در مغز وجود دارد‪ .‬موهای حساس صورت موش‬
‫نیز که وسیله‌ یادگیری‌های فراوان موش است هریک دارای ناحیه‌ اختصاصی در‬
‫قشر مخ است‪.‬‬
‫ویژگی‌های‌ظاهری‌قشرمخ‌‬
‫ِ‬
‫نیمکره های مخ از دو بخش خاکستری وسفید تشکیل شده اند بخش خاکستری به‬
‫صورت یک الیه نازک قسمت قشری دو نیمکره را می پوشاند وماده سفید در داخل ماده‬
‫خاکستری جای دارد قشر مخ از ‪ 6‬الیه سلول تشکیل شده است وحدود ‪3‬ـ‪2‬‬
‫میلیمترضخامت دارد ‪.‬‬
‫شیار اصلی‪ ،‬مخ را به دو نیم کره ی راست و چپ تقسیم می کند‪ .‬این دو نیم کره در‬
‫قسمت تحتانی شیار ‪ ،‬به وسیله ی جسم پینه ای به هم متصل می شوند‪ .‬سطح نیم کره‬
‫ظاهر چین خورده دارد که علت آن الیه های چین خورده ای است که در واقع همان چین‬
‫و شکنج مخ هستند و به شکل قابل توجهی سطح مغز را افزایش داده اند‪ .‬الیه ی داخلی‬
‫تر را ماده ی سفید رنگی تشکیل داده است که شامل رشته های عصبی است‪.‬‬
‫منطقه بينايي‪ :‬در پشت هر يك از‬
‫قطعه هاي پس سري يك ناحيه قشري‬
‫مهم از لحاظ بينايي‪ ،‬به نام «منطقه‬
‫بينايي» وجود دارد‪ .‬بعض ي از رشته‬
‫هاي عصب بينايي از چشم راست به‬
‫قشر نيمكرده راست و از چشم چپ به‬
‫قشر نيمكرده چپ مي روند؛ در‬
‫حاليكه برخي رشته هاي ديگر در پيوند‬
‫گاهي به نام «چليپاي بينايي» با يكديگر‬
‫تقاطع كرده و به نيمكرده مقابل مي‬
‫روند‪ .‬رشته هايي كه از سمت راست‬
‫هر دو چشم مي آيند به نيمكرده راست‬
‫مغز و رشته هايي كه از سمت چپ دو‬
‫چشم مي آيند به نيمكرده چپ مغز‬
‫وارد مي روند‪ .‬از اينرو‪ ،‬آسيبي كه ابه‬
‫منطقه بينايي يكي از نيمكره ها (مثل‪،‬‬
‫نيمكره چپ) وارد مي شود موجب‬
‫پيدايش ميدانهاي كور در (سمت چپ)‬
‫هر دو چشم مي شود و ديد سمت‬
‫راست محيط را از بين مي برد‪ .‬اين‬
‫موضوع گاهي به مشخص كردن محل‬
‫دقيق يك غده يا (تومور) ضايعه‬
‫نيمکرههای مخ بعض ی رفتارها را به طور جداگانه تنظيم می کنند‪ :‬نيمکره راست اعمال حس ی وحرکتی طرف چپ‬
‫بدن را تنظيم میکند و برعکس اما بعض ی اعمال نيزبا همکاری هردونیمکره به انجام می رسد در بيشتر افراد‪،‬‬
‫نيمکره چپ مغز زبان و گفتار‪ ،‬رياضيات و ديگر توانايیهای تجزيه و تحليل را تنظيم میکند‪ .‬نيمکره راست‪،‬‬
‫مسئول پردازشهای بينايی و فضايی است‪ .‬بسياری از اعمال‪ ،‬از جمله جنبههای مختلف اعمالی که ذکر شد‪ ،‬با‬
‫همکاری هر دو نيمکره تنظيم میشوند‪ .‬دستجاتی از رشته های عصبی که جسم پينهای ناميده میشوند دو نيمکره‬
‫را به هم مرتبط میسازند و به اين ترتيب‪ ،‬ارتباط بين دو نيمکره امکانپذير میشود‪ .‬در موارد شديد صرع (نوعی‬
‫بيماری عصبی که باعث حملت مغزی میشود) با عمل جراحی رشتههای جسم پينهای را پاره میکنند و به اين‬
‫ترتيب ‪ ،‬ارتباط دو نيکره را قطع میکنند‪ .‬اين جراحی تعداد و شدت حملت مغزی را به ميزان زيادی کاهش‬
‫میدهد و بيشتر بيماران هيچ گونه اختللی در حرکت يا درک خود احساس نمیکنند‪ .‬با وجود اين‪ ،‬درک آنان تا‬
‫حدودی آسيب میبيند‪ .‬پيامهای دست راست آنان فقط به وسيله نيکره چپ و پيامهای دست چپ آنان فقط به‬
‫وسيله نيکره راست دريافت میشود‪ .‬در واقع‪ ،‬به خاطر اين جراحی‪ ،‬نيمکرهها نمیتوانند از اطلعات يکديگر‬
‫استفاده کنند‪.‬‬
‫بيماران به طور معمول متوجه اين آسيب نمیشوند زيرا با استفاده از چشمهايشان آن را جبران میکنند‪ .‬بر‬
‫خلف پيامهايی که از دستها میآيند‪ ،‬پيامهای هر چشم در هر دو نيمکره دريافت میشود‪ .‬بعض ی از مطالعات‬
‫جالبی که روی اين بيماران انجام شده است‪ ،‬ماهيت اين آسيب را آشکار کردهاند‪ .‬وقتی محققی چشمهای بيمار‬
‫را با چشمبند میبندد و در دست چپش چيزی مانند مسواک قرار میدهد‪ ،‬بيمار میتواند خصوصيات آن چيزی را‬
‫توصيف کند‪« :‬دستهای بلند و سخت و موهايی نرم دارد‪ ».‬گاهی بيمار میتواند چگونگی استفاده از آن چيز را‬
‫توصيف کند‪ « :‬هر روز از آن استفاده میکنم ‪ ».‬اما نمیتواند نام آن چيز رابگويد‪ .‬وقتی محقق آن چيز را در دست‬
‫راست بيمار قرار میدهد‪ ،‬او میتواند نام آن را بگويد‪« :‬چيزی که در دست من است يک مسواک است‪ ».‬اما‬
‫نمیتواند چگونگی استفاده از آن را توصيف کند‪ .‬در شرايط عادی که بيمار میتواند هم از دستها هم از‬
‫چشمهايش استفاده کند‪ ،‬مغز میتواند از عهده آسيب وارده برآيد و بيمار کمتر با مشکل روبه رو میشود‪.‬‬
‫اين نمونه و مشاهدات به دست آمده از جراحیها و آزمايشهای ديگر‪ ،‬نشان میدهدکه مغز میتواند اطلعات را‬
‫در بيش‬
‫مخچه ‪Cerebellum‬‬
‫مخچه يکي از قسمت هاي مغز است‪ .‬مخچه در قاعده مغز قرار گرفته و باعث اهماهنگي تمام حرکات بدن‬
‫مي شود و به حفظ وضعيت قائم بدن در فضا کمک مي کند‪ .‬مخچه تقريبا بيض ي شکل است و قطر‬
‫عرض ي آن بزرگ تر از قطر جلويي‪-‬پشتي آن است‪ .‬وزن متوسط مخچه ‪ 150‬گرم است‪.‬‬
‫نسبت اندازه مخچه به نیمکره هاي مغز در نوزادان یک به ‪ 20‬است در حالي که در افراد بالغ‬
‫یک به ‪ 8‬است‪ .‬این نشان دهنده رشد قابل مالحظه مخچه بعد از تولد است‪.‬‬
‫مخچه در عقب بصل النخاع و پل مغزي قرار گرفته است و از دو نيمکره راست و چپ تشکيل شده است‪.‬‬
‫اين دو نيمکره به وسيله ساختماني که در وسط قرار دارد و "کرمينه" يا "ورميس مخچه” ناميده مي شود‬
‫با يکديگر ارتباط دارند‪ .‬ماده سفيد مخچه در وسط قرار گرفته و ماده خاکستري در پيرامون آن قرار‬
‫گرفته است‪ .‬در ضخامت ماده سفيد‪ ،‬توده هاي خاکستري وجود دارد که به آن ها هسته هاي مخچه مي‬
‫گويند‪.‬‬
‫مخچه از لحاظ تاریخچه شکل گیري و تکامل خود به سه بخش باستاني‪ ،‬قدیمي و نوین تقسیم‬
‫مي شود که هر کدام با یک عمل و وظیفه ارتباط دارند‪.‬‬
‫قسمتي‌از‌مخچه‌که‌در‌ارتباط‌با‌حفظ‌تعادل‌است‪‌،‬قدیمي‌ترین‌قسمت‌مخچه‌از‌نظر‌تکامل‌‌‌‌‌‌‌‬
‫است‌و"مخچه‌باستاني" نامیده‌مي‌شود‪ .‬نام‌دیگر‌مخچه‌باستاني‪"‌،‬مخچه‌دهلیزي" است‪.‬‬
‫قسمتي‌از‌مخچه‌که‌در‌ارتباط‌با‌هماهنگي‌حرکات‌است‪،‬ازنظر‌تکاملي‌نسبت‌به‌مخچه‌باستاني‌‬
‫جدیدتر‌است‌و"مخچه‌قدیمي" نام‌دارد‪.‬‬
‫قسمتي‌از‌مخچه‌که‌در‌ارتباط‌با‌تنظیم"تونسیته‌عضالني" (تونسیته‌حالت‌طبیعي‌انقباض مالیم‌‬
‫عضالت‌مخطط‌است) و‌هماهنگي‌حرکات‌است‪‌،‬جدیدترین‌قسمت‌مخچه‌بوده‌و‌"مخچه‌جدید"‬
‫نام‌دارد‪.‬‬
‫مخچه به تنهایي نمي تواند باعث کنترل اعمال عضالني شود‪ .‬بلکه همیشه با همکاري سایر سیستم هاي کنترل حرکت‪،‬‬
‫عمل مي کند‪ .‬مخچه نقش هاي عمده اي در زمان بندي فعالیت هاي حرکتي و در رفتن سریع و نرم از یک حرکت به‬
‫حرکت بعدي بازي مي کند‪ .‬به طورکلي مخچه داراي تقریبا ا ‪ 30‬میلیون واحد عملي تقریبا ا یکسان است‪ .‬اگر چه اکثر‬
‫تصمیم گیري ها به وسیله قشر(کورتکس) مغز صورت مي گیرد‪ ،‬اما چگونگي تنظیم تعادل‪ ،‬تونسیته عضالت‪ ،‬جهت‬
‫حرکات و میزان نیروي الزم جهت انجام یک حرکت به وسیله عضالت و نیز تعیین این که کدام عضو این حرکت را انجام‬
‫دهد به عهده مخچه است‪.‬‬
‫مخچه از قديم يک "ناحيه ساکت مغز" خوانده شده است و این موضوع به طور عمده به این دلیل است که تحریک‬
‫الکتریکي این ساختار هیچ گونه احساسي تولید نمي کند و به ندرت موجب حرکت مي شود‪ .‬با این وجود حذف مخچه‬
‫واقعا ا موجب غیرطبیعي شدن شدید حرکت ما مي شود‪ .‬مخچه به ویژه براي کنترل فعالیت هاي عضالني بسیار سریع از‬
‫قبیل دویدن‪ ،‬ماشین نویسي‪ ،‬نواختن پیانو و حتي صحبت کردن اهمیت حیاتي دارد‪ .‬نبود این ناحیه از مغز موجب‬
‫ناهماهنگ شدن تقریبا ا کامل این فعالیت ها مي شود‪ .‬با وجودي که نبود مخچه موجب فلج شدن هیچ عضله اي نمي شود‪.‬‬
‫اما چگونه مخچه مي تواند تا این حد مهم باشد در حالي که هیچ گونه توانایي مستقیمي براي ایجاد انقباض عضله ندارد؟‬
‫پاسخ این است که مخچه به برنامه ریزي متوالي(حرکت پشت سر هم) فعالیت هاي حرکتي کمک کرده و هم چنین فعالیت‬
‫هاي حرکتي بدن را به طور مرتب کنترل مي کند و آن ها را تصحیح مي کند تا این حرکات با پیام هایي که از طرف مغز‬
‫دیکته مي شود‪ ،‬مطابقت پیدا کند‪.‬‬
‫در واقع مخچه به طور مداوم اطالعات جدید را از نواحي کنترل حرکت(در مغز و نخاع) دریافت مي کند‪ .‬هم چنین‬
‫اطالعاتي از قسمت هاي مختلف بدن از قبیل ماهیچه‪ ،‬مفصل‪ ،‬پوست‪ ،‬چشم و گوش دریافت مي کند‪ .‬سپس مخچه حرکاتي‬
‫را که واقعا ا انجام شده اند را با حرکاتي که مورد نظر سیستم حرکتي بوده مقایسه مي کند‪ .‬اگر این دو حرکت به طور‬
‫رضایت بخشي با هم نخوانند‪ ،‬آن گاه پیام هاي مناسب براي لحظه اي مجدداا به داخل سیستم حرکتي ارسال مي شوند تا‬
‫سطوح فعالیت عضالت ویژه را کاهش یا افزایش دهند‪ .‬همچنین مخچه هنگامي که حرکت کنوني فرد هنوز در حال انجام‬
‫است‪ ،‬در برنامه ریزي حرکت متوالي بعدي(در جزیي از ثانیه جلوتر از آن) به قشر مغز کمک مي کند‪ .‬مخچه از حرکات‬
‫کنوني خود نیز درس مي گیرد‪ .‬به این معني که اگر حرکتي آن طوري که دقیقا ا مورد نظر بوده انجام نشود‪ ،‬مدار نوروني‬
‫مخچه یاد مي گیرد که دفعه بعد حرکت قوي تر یا ضعیف تري انجام دهد و انقباضات بعدي عضله را با حرکات مورد نظر‬
‫تطبیق دهد‪ .‬از جمله عالیمي که نشانه صدمه خوردن به مخچه است‪ ،‬عبارتند از‪ :‬اختالل در تکلم‪ ،‬تلوتلو خوردن هنگام‬
‫راه رفتن و لرزش در جریان انجام کار ارادي‪ .‬هم چنین صدمه به مخچه باعث مي شود که شخص توانایي انجام حرکات‬
‫دقیق را نداشته باشد‪ .‬به عنوان مثال نتواند خط راست بکشد یا با چکش روي میخ بکوبد‪ .‬البته باید توجه داشت که نوع‬
‫اختالل ایجاد شده بستگي به نوع آسیب وارد شده دارد‪ .‬به عنوان مثال در صورت وارد آمدن آسیب جزیي به قشر مخچه‪،‬‬
‫فرد مي تواند حرکات معمول خود را به آهستگي انجام دهد‪.‬‬
‫سه منبع اصلی ارتباط مخچه با اطالعات محیطی عبارتند از ‪:‬‬
‫‪ -1‬پیام‌هائی‌که‌از‌نخاع‌به‌مخچه‌می‌رسند‌و‌نقطه‌شروع‌آنها‌در‌ماهیچه‌ها‌‪‌،‬زردپی‌‬
‫ها‌‪‌،‬پوست‌و‌مفاصل‌است‌‪ .‬این‌پیام‌ها‌به‌سرعت‌مخچه‌را‌از‌وضعیت‌اندام‌ها‌‪‌،‬‬
‫مخصوصاً‌اندام‌های‌تحتانی‌‪‌،‬در‌فضا‌آگاه‌می‌سازند‌‪ .‬توسط‌همین‌پیام‌هاست‌که‌انسان‌‬
‫دائماً‌بررسی‌کرده‌و‌حرکات‌را‌ظریف‌تر‌می‌سازد‌‪ .‬اشکال‌در‌این‌سیستم‌باعث‌تلوتلو‬
‫خوردن‌شخص‌هنگام‌راه‌رفتن‌می‌شود‌‪ .‬کرمینه‌قسمتی‌از‌مخچه‌است‌که‌پردازش‌‬
‫اطالعات‌فوق‌را‌در‌دست‌دارد‌‪.‬‬
‫‪ -2‬پیام‌هائی‌که‌از‌گوش‌درونی‌به‌مخچه‌رسیده‌و‌دائماً‌آن‌را‌در‌جریان‌موقعیت‌فضایی‌‬
‫سروگردن‌قرار‌می‌دهند‌‪ .‬به‌وسیله‌این‌اطالعات‌مرکز‌ثقل‌انسان‌درون‌سطح‌مقطع‌بدن‌‬
‫بر‌روی‌زمین‌قرار‌می‌گیرد‌‪ .‬کنترل‌اصلی‌تعادل‌حرکات‌چشمها‌و‌محور‌عمودی‌بدن‌‬
‫از‌وظایف‌این‌سیستم‌است‌‪ .‬حفظ‌تعادل‌در‌حرکات‌چرخشی‌مستلزم‌سالمتی‌این‌قسمت‌‬
‫از‌مخچه‌است‌که‌در‌قاعده‌آن‌قرار‌دارد‌‪.‬‬
‫‪ -3‬اطالعاتی‌که‌از‌مغز‌رسیده‌و‌نقش‌اصلی‌کنترل‌حرکات‌ظریف‌اندام‌ها‌( مخصوصاً‌‬
‫دست‌ها‌) را‌به‌عهده‌دارند‌‪ .‬اختالل‌در‌این‌سیستم‌باعث‌شلختگی‌در‌حرکات‌مهارتی‌‬
‫می‌شود‌‪ .‬نیمکره‌های‌مخچه‌همگام‌با‌مغز‌در‌این‌مورد‌به‌انسان‌یاری‌می‌کنند‌‪.‬‬
‫عملکرد‌مخچه‌در‌بیماری‌که‌به‌حالت‌اغماء‌است‌از‌اهمیت‌کمتری‌برخوردار‌است‌‪.‬‬
‫قشر‌مخچه‌انسان‌در‌واقع‌یک‌صفحه‌چین‌خورده‌و‌بزرگ‪‌،‬به‌عرض‌تقریبي‌‪ 17‬سانتي‌‬
‫متر‌و‌طول‌‪ 120‬سانتي‌متر‌است‪.‬‬
‫نخاع‬
‫‪Spinal cord‬‬
‫نخاع یا مغز تيره ‪ ،‬به بخش ی از دستگاه عصبی مرکزی گفته میشود که در درون‬
‫مجرای ستون مهرهها قرار دارد‪ .‬بخش باالی آن در مجاورت اولين مهره گردن و‬
‫انتهای آن در سطح دومين مهره کمری است‪ .‬رنگ آن از بيرون سفید و قطر آن در‬
‫حدود ‪ ۱‬سانتیمتر است طول آن در مرد و زن به ترتیب ‪ ۴۵‬و ‪ ۴۲‬سانتیمتر است‬
‫نخاع به صورت یک استوانه طویل و نازک است و در مقطع آن ماده سفید در‬
‫بخش خارجی و ماده خاکستری در بخش داخلیتر قرار دارد‪.‬در انسان ‪ 3۱‬جفت‬
‫عصب نخاعی وجود دارد‪ .‬اعصاب نخاعی به ترتیب از گردن تا کمر قرار دارند و هر‬
‫یک از آنها به قسمت خاص ی از بدن مربوطند‪ .‬این اعصاب به ترتیب شامل ‪ ۸‬زوج‬
‫گردنی ‪ ۱۲ ،‬زوج سینه ای ‪5‬زوج کمری ‪ ۵ ،‬زوج خاجی و ‪ ۱‬زوج دنبالچهای است‪.‬‬
‫هر عصب نخاعی پس از آن که از نخاع خارج شد به انشعاباتی تقسیم میشود و هر‬
‫شاخه از آن به بخش ی از بدن منتهی میگردد‪ .‬در مقطع نخاع ‪ ،‬ماده خاکستری که‬
‫در وسط ماده سفید قرار دارد‪ ،‬تقریبا به شکل حرف اچ به نظر میرسد دروسط‬
‫ماده خاکستری مجرای مرکزی نخاع قرار دارد‪ .‬قطر این مجرا در انتهای نخاع ‪ ،‬یعنی‬
‫در ناحیه مخروط نخاعی بیشتر است‪.‬درزمان نوزادی طناب نخاع تمام طول کانال‬
‫ستون مهره را پرمی کند اما بعد ازآن طول نخاع حدود دو سوم مجرای ستون مهره‬
‫خواهد شد زیرا رشدستون مهره ازرشد طناب نخاع بیش ترخواهد بود مجرای‬
‫مرکزی طناب نخاعی مانند یک بطن انتهایی دوکی شکل اتساع مییابد که قطر آن در‬
‫سطح مخروط انتهایی تقریبا ‪ 8‬الی ‪ 10‬میلی متر است‪ .‬این بطن که بخش متسع‬
‫انتهای مجرای مرکزی است‪ ،‬در تمام دوران حیات باقی میماند مجرای مرکزی طناب‬
‫) نامیده می شودومحتوی مایع مغزی نخاعی‬
‫نخاعی یا مجرای اپاندیم‬
‫)‪Ependymal canal‬است‬
‫‪return‬‬
‫طناب نخاعی قسمتی از دستگاه عصبی مرکزی است که‬
‫در اعمال حس ی و حرکتی نقش دارد‪.‬درک محرک های‬
‫حس ی محیطی همچون گرما‪،‬سرما‪،‬فشار و‪...‬ازطریق‬
‫انتقال این پیام ها از ریشه حس ی نخاع به مراکز باالتر‬
‫ادراکی در مغز صورت می گيرد‪.‬ازجمله اعمال مهم نخاع‬
‫شوکی نقش ی است که در عمل حرکتی دارد‪.‬پیام های‬
‫حس ی از مسير ریشه حس ی وارد نخاع می شوند‪.‬ورودی‬
‫های حس ی با محرک قوی می تواند یک پاسخ رفلکس ی‬
‫حتی در سطح نخاعی ایجاد کند‪.‬یک تحریک دردناک(مثل‬
‫یک ش ی نوک تيز یا بسیار گرم)باعث یک پاسخ حرکتی به‬
‫صورت دورکردن اندام از محرک آسیب رسان می‬
‫گردد‪.‬پاسخ حرکتی از مسير ریشه حرکتی عصب نخاعی‬
‫صورت می گيرد‪.‬هر نوع آسیب به مسيرهای عصبی‬
‫حس ی یا حرکتی در خارج از طناب نخاعی و یا در خود تنه‬
‫نخاع باعث اختلل در عملکرد حس ی یا حرکتی می‬
‫گردد‪.‬این اختلل با توجه به نوع و ميزان آسیب از یک‬
‫ضعف حس ی‪-‬حرکتی تا عدم ادراک حس و فلج اندام‬
‫است‪.‬‬
‫متغير‬
‫‪return‬‬
‫انواع‌سلول‌های‌عصبی‬
‫‪-1‬سلول های تحریک پذیر‬
‫(نورون ها)‬
‫‪ -1‬آستروسیتها یا آستروگلیا‬
‫‪ -2‬میکروگلیال‬
‫‪-2‬سلول های تحریک ناپذیر‬
‫‪Glial cells‬‬
‫نوروگلیاها)‬
‫(‬
‫‪ -3‬الیگودندروسیت‬
‫‪- 4‬یاخته های شوان‬
‫سلول های عصبی تحریک پذیر‬
‫سلول عصبي (نورون) ‪ :‬سلولهای عصبی یا نورون ها ( ‪)neurons‬سازندگان دستگاه عصبی مرکزی و محیطی‬
‫هستند‪ .‬هر نورون از یک جسم سلّولی( ‪)cell body‬که شامل هسته و سیتوپالسم و سایر اندامکها می باشد‬
‫تشکیل شده است‪ .‬جسم سلّولی نورون بر خالف یاخته های دیگر دارای زایده یا زایده هایی میباشد‪ .‬که به این‬
‫زایده ها دندریت( ‪)Dendrite‬و در نورون حرکتی به طویلترین آنها آکسون ( ‪)axon‬می گویند‪ .‬دندریت ها‬
‫هرچه از جسم سلولی دور می شوند‪ ،‬باریک تر شده و شاخه شاخه می شوند‪ .‬نورون ها تنها یاخته های بدن‬
‫هستند که تکثیر نمی شوند‪ .‬تعداد نورون ها در مغز انسان حدود ‪ 100‬میلیارد می باشد‪ .‬جالب است بدانید‬
‫که سلولهای عصبی (نورون ها) نیز همانند سایر سلول ها بدن دارای‪ ،‬هسته‪ :‬مرکز ف ّعالیتهای سلّول ‪ ،‬مولکول‬
‫( )‪ ،DNA‬میتوکندری‪ :‬نیروگاه سلّول برای تولید انرژی‪ ،‬ریبوزوم‪ :‬مولّدان پروتیین‪ ،‬لیزوزوم‪ :‬گوارش دهنده و‬
‫به عبارتی کشتارگاه سلّول و سانتروزوم‪ :‬تنظیم کننده ی تقسیم سلّولی می باشد‪.‬‬
‫انواع سلول های عصبی ( نورون )‬
‫انواع سلول های عصبی ( نورون )‬
‫انواع سلول عصبی(نورون)‪ :‬نورون ها سلول هایی با اندازه های بسیار متفاوت‬
‫هستند که قطر کوچک ترین نورون ها درحدود پنج میکرون و قطر بزرگ ترین‬
‫نورون ها حدود ‪ 120‬میکرون است (هر میکرون یک میلیونیوم یک متر است)‪.‬‬
‫طول آکسون نورون ها از چند میلی متر تا حدود یک متر است و گاهی حجم‬
‫آکسون یک نورون صد برابر بزرگ تر از حجم جسم سلولی آن است‪.‬‬
‫‪ -1‬نورون حس ی‪ :‬پیام ها را از اندام های حس ی به مراكز عصبی ‪CNS‬انتقال‬
‫میدهند و دندریت بلند دارند با آکسون کوتاه که هردو غلف میلين دارند‬
‫‪ -2‬نورون حرکتی‪ :‬فرمان ها را از مراكز عصبی به اندام های عمل كننده (‬
‫ماهیچه یا غده ) انتقال می دهند و آكسون بلند با غلف میلين اند دندریت‬
‫کوتاه ومنشعب بدون غلف میلين با جسم سلولی بزرگ دارند‬
‫‪ -3‬نورون رابط ‪ :‬در مراكز عصبی قرار دارند و بين نورون حس ی و حركتی ارتباط‬
‫برقرار می كنندفاقد غلف میلين اند با دندریت های کوتاه وبسیارمنشعب که‬
‫طول آنها ازآکسون آن کوتاه تر است‬
‫شکل نورون حس ی‬
‫شکل نورون حرکتی‬
‫شکل نورون رابط‬
‫نحوه ی ارتباطات انواع نورون ها درسیستم عصبی‬
‫نحوه ی ارتباطات انواع نورون ها درسیستم عصبی‬
‫غالف شوآن‬
‫میلین در آکسونهای اعصاب پیرامونی به وسیله سلولهایی به نام شوآن )‪ ) schwann‬و در مراکز‬
‫عصبی به وسیله یک نوع از بافت همبند عصبی به نام "اولیگودندروگلیا" ساخته میشود‪.‬‬
‫غالف شوآن بیرنگ میباشد‪ .‬یک رشته عصبی ممکن است فقط دارای غالف شوآن باشد و ممکن‬
‫است هم دارای غالف شوآن و هم غالف میلین باشد‪ ،‬که طبعا چون غالف شوآن بیرنگ است‪ ،‬در‬
‫قسمتهایی که غالف شوآن با میلین همراه است‪ ،‬تار عصبی به رنگ سفید دیده میشود و در‬
‫قسمتهایی که غالف میلین وجود ندارد‪ ،‬تار عصبی به رنگ خاکستری دیده میشود‪.‬‬
‫آکسونهای بدون میلین‪ :‬در اطراف این نوع آکسونها ممکن است غالفهایی از جنس بافت پیوندی‬
‫دیده شود‪ .‬رنگ این تارهای عصبی خاکستری و شبیه به رنگ پریکاریون میباشد‪ .‬تجمع اجسام سلولی‬
‫و رشتههای بدون میلین‪ ،‬ماده خاکستری مغز و نخاع را به وجود میآورد‪ .‬اعصاب بیمهرگان‪ ،‬همگی‬
‫از رشتههای عصبی بدون میلین ساخته شدهاند‬
‫درسیستم عصبی محیطی هرآکسون یا تارعصبی توسط سلول شوان احاطه می شود خواه میلین داشته‬
‫باشد وخواه نداشته باشد امادرسیستم عصبی مرکزی رشته های بدون میلین توسط الیگودندروسیت ها‬
‫احاطه نمی شوند‬
‫اعصاب محیطی (‪)1‬‬
‫اعصاب مغزی‬
‫‪ 12‬جفت عصب مغزی‬
‫بترتیب از بخش جلویی به انتهایی‬
‫( عصب حس ی)‬
‫‪ -1‬عصب بویایی ‪ ( :‬الفکتوری )‬
‫( عصب حس ی) ‪-3‬عصب‬
‫‪ -2‬عصب بینایی ‪( :‬اپتیک )‬
‫حرکتی چشم ‪( :‬اکولوموتور) (عصب حرکتی)‬
‫(عصب حرکتی)‬
‫‪ -4‬عصب قرقره ای‪ ( :‬تروکلئار)‬
‫هسته های مربوطه در مغزمیانی‬
‫‪ -5‬عصب سه شاخه ‪ ( :‬تری ژمینال ) ( عصب حس ی – حرکتی )‬
‫( عصب حرکتی)‬
‫‪ -6‬عصب اشتیا قی‪ ( :‬آبدوسنس)‬
‫(عصب حرکتی)‬
‫‪ -7‬عصب چهره ای ‪ ( :‬فا سیال )‬
‫(عصب حس ی)‬
‫‪ -8‬عصب شنوایی ‪ ( :‬وستیبولوکوکلئار)‬
‫هسته های مربوطه درپل مغزی‬
‫‪ -9‬عصب زبانی حلقی ‪( :‬گلوسوفارینژیال)( عصب حس ی – حرکتی)‬
‫( عصب حس ی – حرکتی)‬
‫‪ -10‬عصب مبهم ‪ ( :‬واگ )‬
‫(عصب حرکتی)‬
‫‪ -11‬عصب فرعی ‪ ( :‬اکسسوری )‬
‫(عصب حرکتی)‬
‫‪ -12‬عصب زیرزبانی ‪ ( :‬هیپوگلوسیال )‬
‫هسته های مربوطه در بصل النخاع‬