سرمایه گذاری بین شرکتها ۲
Download
Report
Transcript سرمایه گذاری بین شرکتها ۲
واحد علوم و تحقیقات اردبیل
موضوع ارائه:
سرمایه گذاری بین شرکتها
فصل پانزده كتاب تئوری حسابداری 2
دكتر رضا شباهنگ
استاد :دكتر اصالني
گردآورندگان:
فتح اله نوروزي
در آغاز هزاره سوم در دنيا شاهد تنگ شدن عرضه رقابت هستيم و اين موضوع سبب
شده برخي شركتها مجبور به ترك بازار شوند يا براي روياروئي با شرايط جديد بطور
اساس ي تغيير نمايند در چنيني محيطي برخي شركتها را چاره را در تركيب عمليات خود با
ساير شركتها يافته اند.
واحدهاي تجاري به دو نوع توسعه عمده مبادرت مي نمايند .توسعه از درون شامل
تحصيل انواع دارائيها و توسعه از بيرون كه همان تركيبهاي تجاري مي باشد .
واحدهاي تجاري براي افزايش حجم ،گستردگي و حفظ بازارهاي توليدي و فروش اقدام
به تركيب تجار ي نموده و با ين كار سود و فروش خود را حفظ مي نمايند .
عموما تركيب تجاري واحدهاي تجاري مستقل قبلي را به يكديگر متصل مي نمايد و
هدف نهائي از تركيب معمول افزايش سودآ.وري است .
عواملی که بر رونق کشورهای صنعتی در دهه 1990اثر داشته است شامل :
)1:افزایش بهره وری با کامپیوتر و توسعه اینترنت
)2ادغام و تحصیل شرکتها است که باعث افزایش کارایی و هم افزایی شده و اثر مثبتی
بر فرایند تولید در واحدهای انتفاعی داشته است .
دردهه 1980تحصیل شرکت از طریق نقدی و اهرمی بوده است
در دهه 1990نحوه تحصيل تغيير يافته و معاوضه سهام شركتهاي طرف معامله
مورد تاكيد قرار گرفت و سطح مبادلت افزايش يافت .
روش خرید اهرمی :
در این روش شرکت سرمایه گذار تمام سهام عادی واحد انتفاعی دیگر را تحصیل
می کند .پس از تحصیل،کل دارائی شرکت قدیم به شرکت جدید واگذار می شود و
بخش اعظم سرمایه شرکت جدید نوعی بدهی است از این رو به آن روش اهرمی
می گویند .سرمایه اندک شرکت جدید توسط گروه کوچکی از سهامداران قبلی
شرکت قدیم که معمول مدیران بوده اند تامين می شود.
خرید اهرمی ( )leveraged buyoutوقتی انجام می شود که گروه کوچکی
مبادرت به گرفتن وام برای تأمين مالی خرید سهام مورد نظر می کند .وام دریافتی
مزبور نهایتا از محل نقدینۀ ایجاد شده از عملیات شرکت تحصیل شده یا فروش
دارایی های آن بازپرداخت می شود.
نـوعی دارایی است که واحـد سـرمایه گـذار برای افزایش منافع اقتصادی(و نه
استفاده عملیاتی) نگهداری می کند.
بعض ي از شركتهاعالوه بر انجام عمليات بازرگاني و توليدي خود تمايل دارند كه
قسمتي از وجوه نقد مازاد خود را صرف سرمايه گذاري كنند.
منافع اقتصادی
افزایش ارزش سرمایه گذاری(سود سرمایه ای)
توسعه روابط تجاری یا ایجاد مزیت تجاری ( تنوع تجاري )
ثبات دستيابي به مواد اوليه
اعمال نفوذ قابل مالحظه يا اعمال كنترل برسياستهای مالي و عملياتی واحد
تجاری دیگر.
اعمال نفوذ يا افزايش قدرت رقابت .
گسترش بازار
اصول تركيبهاي تجاري برسه دسته تقسيم مي باشند :
-1تركيب افقي :تركيب شركتها در فعاليت و بازارهاي مشابه تجاري است .در اين
نوع تركيب هم افزائي از حذف هزينه هاي موازي و غير ضروري ايجاد مي
گردد.
-2تركيب عمودي :تركيب شركتها با عمليات مختلف اما پشت سرهم يا در سطوح
مختلف توليدي يا توزيع كال و يا تركيبي از هر دوي آنهاست .
در اين نوع ( بين خريدار و فروشنده مواد اوليه )عموما هم افزائي و كارائي از
حذف هزينه هاي مرتبط با با مذاكرات و چانه زني ايجاد مي شود
-3تركيب ناهمگن :تركيب شركتهائي با محصولت و خدمات متنوع مي باشد .
در اين نوع ( كروهي از واحدهاي تجاري با فعاليت متفاوت ) هم افزائي با تحت
كنترل درآوردن ريسك تجاري محقق مي شود .
تحصيل دارائي از تحصيل سهام متمايز مي باشد .در تحصيل دارائي ،دارائي واقعي
مورد مبادله قرار مي گيرد در حالي كه در تحصيل سهام دارائيهاي مالي خريداري مي
شوند .در مورد اول كنترل بطور مستقيم و در مورد اخير اين كنترل بر دارائيها بطور
غيرمستقيم صورت مي گيرد .
براي مقاصد حسابداري تمامي تركيبهاي تجاري به عنوان تحصيل تلقي مي شوند .كه
اين مي تواند تحصيل يك واحد تجاري يا تحصيل دارائي و تقبل بدهيهاي آن باشد .
طبق بند 5استاندارد شماره : 19دو نوع تركيب بيان شده است :
-1خريد حقوق مالكانه ( سهم يا سهم الشركه )
-2خريد كل يا بخش ي از خالص دارائيهاي يك واحد تجاري
همچنين از نظر نوع معامله دو نوع تركيب به قرار ذيل مي باشد :
-1معامله بين سهامداران واحدهاي تركيب شونده ( معامله بين اشخاص حقيقي )
-2معامله بين واحد تجاري و سهامداران واحد تجاري ديگر ( مبادله بين اشخاص
حقوقي و حقيقي )
انواع سرمایه گذاری
(برحسب ماهیت)
سرمایه گذاری فیزیکی
سرمایه گذاری
درامالک
8
سرمایه گذاری
در
فلزات قیمتی
سرمایه گذاری مالی
سرمایه گذاری در
اوراق مشارکت
سرمایه گذاری در
سهام
تركيب واحدهاي تجاري از نظر شخصيت حقوقي بعد از تركيب به سه دسته تقسيم مي
شوند :
- 2تلفيق ( ادغام دو طرفه)
-1جذب (ادغام )
-3تحصيل
جذب :هر گاه دو یا چند شرکت به گونهای ترکیب شوند که در نتیجه آن،کلیه شرکتهای
عضوترکیب ،جز یکی از آنها ،منحل شده و کلیه دارایيها و بدهيهای آنها به شرکت
باقیمانده تعلق گيرد ،این ترکیب را از نوع جذب (ادغام) گویند.در این حالت شرکت
ترکیبکننده (شرکت باقیمانده) به منظور تحصیل خالص دارایيهای شرکتهای ترکیب
شونده وجه نقد پرداخت نموده و یا سهام جدید منتشر مینماید (بخش الف بند 6
ب
استاندارد شماره ) 19
الف
تركيب شونده
ج
د
تركيب كننده
الف
هر گاه دو یا چند شرکت به گونهای ترکیب شوند که در نتیجه آن،کلیه شرکتهای عضو
ترکیب منحل شده و همزمان با انحالل آنها شرکت جدیدی ایجاد شود به گونهای
که کلیه دارایيها و بدهيهای شرکت ترکیب شونده در اختیار شرکت جدید قرار
گيرد،ترکیب از نوع تلفیق نامیده میشود .نکتهای که در این زمینه باید به آن دقت
کرد این است که تاسیس شرکت جدید همزمان با انحالل شرکتهای ترکیب شونده
صورت میگيرد
(بخش ب بند 6استاندارد شماره )19
تركيب شونده
ب
كننده
ل
ج
ج
تركيب
الف
هر گاه دو یا چند شرکت به گونهای ترکیب شوند که هیچیک از آنها منحل نشود بلکه کنترل
و اداره آنها به دست یکی از شرکتهای عضو ترکیب افتد،ترکیب از نوع تحصیل (تملیک) نامیده
میشود.در این حالت شرکت کنترلکننده باید در پایان دورههای مالی اقدام به تهیه صورتهای
مالی تلفیقی مجموعه شرکتهای گروه نماید.
كنترل عبارت است از توانائي راهبري سياستهاي مالي و عملياتي يك واحد يا فعاليت تجاري به
منظور كسب منافع اقتصادي حاصل از فعاليتهاي آن.
اين نوع تركيب كه مرسوم ترين آن نيز بوده به رابطه اصلي و فرعي منجر مي شود و تحصيل
كننده را واحد تجاري اصلي و تحصيل شده را واحد تجاري فرعي مي نامند .
از آنجائيكه هيچ يك از شركتها منحل نمي شوند هر كدام صورتهاي مالي خود را بطور
جداگانه تهيه مي نمايند .عالوه بر اين تحصيل كننده بايد بر اساس مفهوم رجحان محتوا بر
شكل و به تبعيت از فرض تفكيك شخصيت حسابداري صورتهاي مالي تلفيقي را تهيه نمايد .
.
كنترل
الف
ب
الف
ب
تحصيل كننده ( اصلي )
تحصيل شده (فرعي )
براساس استاندارد حسابداری مالکیت 20تا 50درصد سهام عادی شرکت سرمایه
پذیر به منزله داشتن نفوذ با اهمیت است .به طور کلی در استاندارد حسابداری
مربوط تصریح شده است که نفوذ با اهمیت مالک است و تملک 20تا 50درصد تنها
یک رهنمود محسوب می شود.
تركيب تجاري
سرمايه گذاري از طريق
تحصيل سهام
سرمايه گذاري از طريق خريد
خالص دارائيها
شركت تركيب
شونده منحل مي
شود ؟
خير
تركيب از نوع تحصيل است
تركيب از نوع جذب يا
تلفيق است
طبق بند شماره 12استاندارد شماره 18حسابداری ،هنگامی که یک واحد تجاری اصلی ،به
طور مستقیم یا غير مستقیم از طریق واحدهای تجاری فرعی دیگر خود ،دارنده
بیش از نصف سهام با حق رای یک واحد تجاری باشد ،فرض بر وجود کنترل بر
آن واحد تجاری است.
در صورت تحقق هر یک از وضعیتهای زیر ،حتی اگر ميزان مالکیت واحد تجاری اصلی بر
سهام با حق رأی واحد تجاری فرعی 50،درصد یا کمتر باشد ،باز هم کنترل وجود
خواهد داشت:
الف) توانایی اعمال کنترل بر بیش از نصف آرای واحد تجاری از طریق توافق با
سایر صاحبان سرمایه؛
ب) توانایی هدایت سیاستهای مالی و عملیاتی واحد تجاری از طریق قانون یا
قرارداد؛
ج) توانایی نصب و عزل اکثریت اعضای هیئت مدیره یا سایر ارکان اداره کننده
مشابه.
وضعيتي كه بكار گيري روشهاي مختلف حسابداري را براي سرمايه گذاري در سهام ساير
شركتها توجيه مي كند میزان نفوذ شركت سرمايه گذار بر شركت سرمايه پذير است.
اگرچه ضوابط مختلفي نظير درصد تملك سهام عادي با حق راي ،داشتن كنترل در
هيات مديره و كنترل عمليات مد نظر قرار گرفته اما هيئت تدوين ستانداردها غالبا يك
ضابطه كمي درصد تملك را تاكيد نموده است .اين ضابطه را سطح كنترل مي نامند .
در استاندارد های قدیمی حسابداری در عملیات نامتجانس با وجود تملک اکثریت سهام
عادی عدم تلفیق را مجاز دانسته است لیکن در استانداردهای جدید تلفیق صورتهاي
مالي در تمامي موارد تملك اكثريت سهام عادي الزام شده است و تنها وجود کنترل موقت
یا نبود کنترل مالک اکثریت سهام مستثنی است .
نتیجه اقتصادی با اهميت اجراي استاندارد تلفیق ،ورود دیون به ترازنامه تلفیقی است که در
صورت عدم تلفیق در ترازنامه شرکتهای سرمایه پذیر انعکاس می یابد .
عدم کنترل مالکیت اکثریت زمانی اتفاق می افتد که شرکت سرمایه پذیر در مرحله
تجدید سازمان یا انحالل باشد یا عملیات در کشورهای خارجی تابع مقررات محدود
کشور متبوع شرکت فرعی باشد
گزارشگري تلفيقي تكنيكي است كه در آن دو يا چند شخصيت حقوقي مجزار به عنوان يك
شخصيت حسابداري يگانه تلقي مي شوند .استفاده كنندگان از گزارشات مالي شركت اصلي
براي تصميم گيري هاي اقتصادي به اطالعاتي در باره وضعيت مالي ،عملكرد و جريان نقدي
گروه نياز دارند كه اين نياز از طريق صورتهاي مالي تلفيقي به عنوان يك شخصيت حقوقي
جداگانه بدون توجه به مرزهاي قانوني شخصيتهاي حقوقي جداگانه ارائه مي گردد .
گروه ( شخصيت تلفيقي )
شركتهاي اصلي و فرعي بعنوان دو شخصيت قانوني جداگانه كليه
شركت
اصلي
كنترل
شركت فرعي
معامالت را در فاتر ثبت مي نمايند وصورتهاي مالي جداگانه را ارائه مي دهند .
دايره اي كه شامل هر دو شركت مي باشد بعنوان گروه ( تلفيقي ) در نظر گرفته
مي شود .اين گروه عليرغم اينكه وجود قانوني ندارد ولي يك واقعيت اقتصادي است و معامالتي كه
خارج دايره تلفيق مي باشد بايد در صورتهاي مالي تلفيقي گزارش و واحدهاي تجاري بايد به همراه
صورتهاي مالي جداگانه خود ارائه نمايند .
تهيه صورتهاي مالي تلفيقي بر پايه مفهوم رجحان محتوا بر شكل تهيه مي شود .يعني محتوا ( وجود
كنترل ) بر شكل ( ماهيت قانوني ) ارجحيت دراد .
-1دارائيها و بدهيهاي شركتهاي گروه كه مشابه هستند (وجوه ،دريافتني ،پرداختني در هر
يك از شركتهاي گروه ) بايستي با هم جمع و در ترازنامه تافيقي منعكس شوند ..
-2هر گاه بخش ي از دارائيها و بدهيها شركت هاي گروه حاصل معامالت فيمابين باشد(
نظير حسابهاي دريافتني اصلي از فرعي كه حسابهاي پرداختني فرعي به اصلي مي باشد)
اينگونه حسابها حذف و در گزارش تلفيقي منعكس نمي شوند .به اين درائيها و بدهيها
اصطالحا حسابهاي متقابل اطالق مي شود .
-3در ترازنامه تلفيقي حساب سرمايه گذاري شركت اصلي در شركت فرعي با حقوق
صاحبان سهام شركت فرعي با يگديگر تهاتر مي شوند .
-4هر گونه تفاوت بين مانده حساب سرمايه گذاري در شركت فرعي و سهم شركت اصلي
از ارزش منصفانه خالص دارائيهاي شركت فرعي سرقفلي تلقي مي شوند .
-5بخش ي از حقوق صاحبان سهام شركت فرعي كه متعلق به شركت اصلي نيست تحت
عنوان سهم ( حقوق ) اقليت در سمت چپ ترازنامه تلفيقي منعكس مي گردد .
-1ممكن است عملكرد و وضعيت مالي ضعيف يك يا چند شركت در عملكرد و وضعيت ديگر شركتها
پنهان شود .
-2اطالعت اضافي ارائه شده در باره شركتهاي گروه تلفيق موجب حجيم شدن يادداشتهاي مالي گردد .
-3دوره هاي مالي شركتهاي اصلي و فرعي متفاوت مي باشند .
-4روشهاي حسابداير بكار گرفته شده متفاوت هستند .
بند 29استاندارد شماره 18ايران :
هنگاميكه تاريخهاي گزارشگري يكسان نباشد واحدهاي تجاري فرعي بايد صورتهاي مالي به
تاريخ گزارشگري اصلي تهيه نمايند .اگر مقدور نباشد صورتهاي مالي فرعي براي آخرين
سال مالي آن بكار رود مشروط بر آنكه پايان سال مالي فرعي بيشتر از سه ماه قبل از پايان
سال مالي اصلي نباشد در چنين مواردي بايد تعديالت لزم اعمال گردد .
در مورد محدوديت چهارم بند 28استاندارد 19بيان مي دارد تا آنجا كه ممكن است رويه هاي
يكسان بكار رود در غير اينصورت تعديالت لزم صورت پذيرفته و در صورت امكانپذير
نبودن افشاي كامل انجام گيرد .
يكي ازموضوعات مهم ر هنگام تهيه صورتهاي مالي تلفيقي ،اين امر مي باشد كه اين صورتهاي
مالي تا چه حد بايد به سهامداران اقليت بها مي دهد .
سهم اقليت :بند 4استاندارد شماره 18ايران سهم اقليت را به قرار زير تعريف نموده است :
آن بخش از سود يا زيان و خالص دارائيهاي يك واحد تجاري فرعي ،با در نظر گرفتن تعديالت
تلفيقي كه قابل انتساب به سهامياست كه بطورمستقيم يا غير مستقيم از طريق واحدهاي
تجاري فرعي ديگر به واحد اصلي تعلق ندارد .
برطبق بند 21استاندارد مذكور خالص دارائي هاي قابل انتساب به اقليت در تاريخ ترازنامه بايد
بهعنوان سهم اقليت در ترازنامه تلفيقيدر بخش حقوق صاحبان سهام جدا از صاحبان سهام
واحد تجاري اصلي ارائه شود .
در اين خصوص نظريه پردازان تئوريهاي مختلفي ارائه نمودند كه بر خي از آنها بشرح ذيل مي باشد :
-1تئوري مالكانه
-2تئوري شركت اصلي (مادر)
-3تئوري شخصيت اقتصادي( واحد تجاري )
-4تئوري واحد تجاري – سرقفلي تحصل شده ( تئوري ايران)
كاربرد اين تئوري در تهيه صورتهاي مالي تلفيقي ،منجر به تلفيق نسبي مي گردد يعني
شركت اصلي صرفا سهم خود از ارزش منصفانه ي دارائي و بدهي شركت فرعي در تاريخ
تحصيل را با مبلغ دفتري دارئي و بدهي خود تلفيق مي كند .
بعبارت ديگر مبالغ تلفيقي عبارت است از جمع ارزش دفتري دارائيها و بدهيهاي شركت
اصلي ،با سهم شركت اصلي از ارزش منصفانه دارائيها و بدهيهاي قابل شناسائي فرعي .
مبلغي كه شركت اصلي مازاد بر ارزش منصفانه سهم خود از خالص دارائيهاي قابل
شناسائي فرعي پرداخت كرده بعنوان سرقفلي در ترازنامه تلفيقي گزارش مي گردد .
از آنجائيكه بر پايه اين تئوري تلفيق بطور نسبي صورت مي گيرد لذا در ترازنامه تلفيقي و
صورت سود و زيان تلفيقي به ترتيب سهم اقليت و سهم سود اقليت گزارش نمي شوند.
دليل اصلي عدم بكارگيري تلفيق نسبي ،كنترل شركت اصلي بر تمامي خالص دارائي هاي
شركت فرعي است .يعني به سبب عدم وجود پشتوانه تئوريك و گرايش بيش از حد به
عاليق شركت اصلي در عمل چندان مورد استفاده قرار نمي گيرد .
بر طبق اين تئوري اگرچه شركت اصلي مالكيت مستقيم بر دارائيها و مسئوليت بدهيهاي
شركت فرعي را ندارد ،اما توانائي اعمال كنترل موثر بر تمامي دارائيها و بدهيهاي فرعي را دارد.
در اين تئوري مركز ثقل و كانون توجه در گزارشگري مالي تلفيقي شركت اصلي است .
ويژگي هاي تئوري :
-1دارائيها و بدهيهاي شركت فرعي متناسب با درصد مالكيت اصلي مورد تجديد ارزيابي قرار
مي گيرد .
-2هرگونه تفاوت بين مانده حساب سرمايه گذاري و ارزش منصفانه خالص دارائيهاي فرعي(
متناسب با نسبت مالكيت ) سرقفلي تلفيقي نام داشته و متعلق به شركت اصلي است .
-3سهم اقليت بر اساس ارزش دفتري خالص دارائيهاي شركت فرعي محاسبه مي شود .
-4سهم اقليت در ترازنامه تلفيقي پس از بدهيها و قبل از حقوق صاحبان سهام منعكس و
نوعي بدهي تلقي مي شود .
-5سهم اقليت از سود نوعي هزينه است .
-6بريا بدست آوردن اقالم تلفيقي مانده حسابهاي شركت اصلي و شركت فرعي كه مشابه
هستند بايد بطور كامل با هم جمع شوند .
اين تئوري براي مقاصد صورتهاي مالي تلفيقي ،بر حقوق مالكيت سهامداران اكثريت و
اقليت و بر شركت بعنوان يك واحد تجاري مجزا تاكيد دراد .بر طبق اين تئوري تاكيد بر
شخصيت يگانه است يعني هيچيك از از دو گروه اصلي و اقليت به تنهائي مورد تاكيد قرار
نمي گيرد .
به تبع خصوصيات اين تئوري در خصوص هر دوي سهامداران اكثريت و اقليت ،
ارزشهاي منصفانه شركت فرعي در تاريخ تحصيل مورد استفاده قرار مي گيرد و نيز كل
سرقفلي محاسبه و گزارش مي گردد .
ويژگيهاي تئوري :
-1تجديد ارزيابي دارائيها و بدهيهاي شركت فرعي بر مبناي صد در صد صورت مي گيرد .
-2سهم اقليت بر اساس ارزش روز شركت فرعي محاسبه مي شود .
-3سهم حقوق اقليت در بخش حقوق صاحبان سهام طبقه بندي مي شود .
-4سهم اقليت از سود نوع توزيع سود در نظر گرفته مي شود .
-5براي بدست آوردن اقالم تلفيقي مانده حسابهاي شركت اصلي و شركت فرعي كه
مشابه هستند بايد بطور كامل با هم جمع شوند .
موضوع بحث انگيز حسابداري در تركيب واحد تجاري ،ارزشيابي دارائيها و بدهيهاي
شركتهاي جداگانه اي است كه براي مقاصد گزارشگري تركيب مي شوند .
چهار روش در اين ارتباط توصيه شده است :
-1اتحاد منافع -2روش خريد -3تلفيق نسبي -4رويكرد شخصيت حسابداري
روش اتحاد منافع :
اتحاد منافع هنگامي واقع مي شوند كه شركت اصلي سهام عادي خود را
درقبال كليه يا بخش عمده سهام عادي شركت فرعي صادر و واگذار مي كند .
سهامداران شركت فرعي به سهامداران شركت اصلي تبديل مي شوند زيرا
سهام خود در شركت فرعي را با سهام شركت اصلي مبادله نمودند .در اين
روش سرمايه گذاري بر مبناي ارزش دفتري خالص دارائيهاي شركت فرعي
ثبت مي گردد .در روش اتحاد منافع سرقفلي تركيب شناسائي نمي شود
.روش اتحاد منافع حال حاضر توسط برخي مجامع غير مجاز شناخته شده
در اين روش فرض بر اينست كه شركت تركيب كننده شركت اصلي است كه تركيب
شونده را خريداري نموده و حسابداري آن نيز همانند هر دارائي تحصيل شده ديگر انجام
مي شود .سرمايه گذاري در شركت فرعي توسط شركت اصلي بر مبناي بهاي تمام شده آن
در تاريخ تحصيل ثبت مي شود .
در اين روش درائيها و بدهيهاي شركت فرعي بر مبناي ارزشهاي بازار در تاريخ خريد و دارائي و
بدهيهاي شركت اصلي بر مبناي ارزشهاي دفتري ارزشيابي مي گردند .
دليل پيچيده بودن روش خريد :
-1چنانچه بخش ي از قيمت پرداختي شركت اصلي ماهيت غير نقدي داشته باشد جمع بهاي
تمام شده خريد به روشني قابل تعيين نيست .
-2ارزش متعارف دارائيها و بدهيهاي شركت فرعي ممكن است در دسترس نباشد زيرا
ترازنامه اين شركت بر ارزشهاي دفتري مبتني است .
-3در اغلب موارد جمع بهاي تمام شده خريد مساوي جمع ارزشهاي متعارف دارائيها منهاي
بدهيهاي شركت فرعي نيست و تفاوت آن بعنوان سرقفلي شناسائي مي شود .
در اين روش واحد تركيبي به عنوان شخصيتي كامال جديد تلقي مي شود .اين
رويكرد موجب مي شود كه ارزشهاي جاري براي تمامي دارائيها و بدهيهاي همه
شركتهاي تركيب شونده در تاريخ تركيب مورد استفاده قرار مي گيرد .اين
رويكرد حسابداري براي تركيب واحدهاي تجاري در عمل مورد استفاده قرار
نمي گيرد اما در ادبيات حسابداري به عنوان روش ي ممكن مطرح شده است .
تلفيق نسبي
همانطوريكه از نام اين روش استنباط مي گردد تلفيق دارائيها و بدهيها به
نسبت تحصيل سهام شركت سرمايه پذير توسط شركت سرمايه گذار انجام
مي پذيرد .
در تلفيق نسبي بخش ي از درائيها و بدهيهاي شركت تركيب شونده تلفيق مي
شود در حالي كه در تلفيق كامل با فرض اينكه شركت اصلي تمامي درائيها و
بدهيهاي شركت فرعي را كنترل مي كند تمامي درائيها و بدهيها تلفيق مي گردد.
در مواردي كه شركت سرمايه گذار نفوذ با اهميتي را بر شركت سرمايه پذير
اعمال مي كند حسابداري سرمايه گذاري در سهام شركت سرمايه پذير به روش
ارزش ويژه انجام مي پذيرد .بر اساس اين روش حساب سرمايه گذاري شركت
سرمايه گذار تغيير خالص در ارزش دفتري حقوق صاحبان سهام شركت سرمايه
پذير مي باشد .
اگر درصد سرمايه گذاري بيش از 50درصد باشد استفاده از روش بهاي تمام
شده يا ارزش ويژه اختياري است چرا كه واحد تجاري ملزم به تهيه صورتهاي
مالي تلفيقي مي باشد ولي در صورت قرارداشتن ميزان سرمايه گذاري در محدوده
20تا 50درصد بكارگيري روش ارزش ويژه الزامي مي باشد .
سرمايه گذاري در شركت سرمايه پذير بر مبناي بهاي تمام شده به عالوه ساير
هزينه هاي تحصيل ثبت مي شود .در زمان سرمايه گذاري ،سركت سرمايه گذار
بايد مبلغ مازاد بر ارزش دفتري تحصيل شده را تعيين نمايد .
در روش ارزش ويژه شركت سرمايه گذار و سرمايه پذير به عنوان يك شخصيت يگانه
در نظر گرفته مي شوند .اين مفهوم بدين معني است كه حساب سرمايه گذاري در هر
مقطع زماني بايد معرف سهم واحد تجاري از ارزش دفتري خالص دارائيهاي واحد
سرمايه پذير باشد.
از اينرو در اين روش سهم واحد سرمايه گذار از سود خالص شركت سرماه پذير به
عنوان افزايش در حساب سرمايه گذاري و سود سهام توزيع شده به عنوان كاهش در
سرمايه گذاري در نظر گرفته مي شود و در واقع مانده حساب سرمايه گذاري بر اساس
روش ارزش ويژه در هر تاريخ برابر است با بهاي تمام شده خريد به اضافه سهم واحد
سرمايه گذار از سود (زيان) انباشته شركت سرمايه پذير بعد از تاريخ سرمايه گذاري .
در اين روش در هر دوره مالي سه رويداد بايستي در حساب سرمايه گذاري شركت
سرمايه گذار ثبت شود :
-1سهم متناسب از سود سهام پرداختي شركت سرمايه پذير – 2سهم متناسب از
سود و زيان خالص شركت سرمايه پذير – 3استهالك مبلغ اضافه پرداختي
شركت الف 40درصد سهام شركت ب را به مبلغ 22ميليون ريال خريداري نمود.
در سال مالي جاري سود خالص شركت ب 50ميليون ريال و سود تقسيم شده آن
25ميليون ريال است .مانده سرمايه گذاري درپايان دوره مالي برابر است با :
50× %40 = 20
سهم شركت الف از سود شركت ب
سهم شركت الف از سود تقسيم شده شركت ب 25 ×%40 = 10
22 + 20- 10 =32
مانده سرمايه گذاري پايان سال
در واقع سهم متناسب سرمايه گذار از سود خالص دوره جاري بشرح ذيل ثبت مي
گردد :
حساب سرمايه گذاري
20
درآمد سرمايه گذاري
20
سپس سود سهام دريافتي به حساب نقد و حساب سرمايه گذاري منظور مي گردد
بشرح :
10
حساب بانك
حساب سرمايه گذاري
10
در موارديكه سرمايه گذار بيشتر از ارزش دفتري خالص درائيهاي سرمايه پذير پرداخت
نمايد مبلغ اضافه پرداختي بايستي تحت عنوان سرقفلي شناسائي گردد :
استهالك مبلغ اضافي پرداخت شده در دوره مالي به بدهكار حساب سود حاصل از
سرمايه گذاري و بستانكار حساب سرمايه گذاري شركت سرمايه گذار منظور مي شود .
نتيجه اين ثبتها انعكاس يك در ترازنامه ( سرمايه گذاري در شركت سرمايه پذير) و يك
سطر در صورت سود وزيان( سود حاصل از سرمايه گذاري در سهام شركت سرمايه
پذير) خواهد بود .
سهم واحد سرمايه گذار از خالص ارزش روز دارائي -مبلغ پرداختي بابت سرمايه گذاري = سرقفلي
بر اساس بيانيه FASB 110سرقفلي بايستي ظرف 40سال مستهلك گردد ولي طبق استاندارد شماره 17ايران ،اين
محدوده زماني 20سال تعيين شده است .
روش ارزش ویژه
50%-100%
• كنترل
20%-50%
• نفوذ موثر
روش ارزش ويژه
صورتهاي مالي تلفيقي
0 - 20%
• نفوذ جزئي
روش ارزش
متعارف
حساب سرمايه گذاري در ترازنامه
در این روش ،سرمایه گذاری به بهای تمام شده ،ثبت و سپس به نسبت سهم واحد
سرمایه گذار از بابت تغييرات در حقوق صاحبان سهام شرکت سرمایه پذیر ،تعدیل
می شود.
30
نشريه 117سازمان
ویژگی های روش ارزش ویژه
سرمایه گذاری به بهای تمام شده ثبت می شود.
مبلغ دفتری سرمایه گذاری متناسب با سهم سرمایه گذار از سود یا زیان واحد سرمایه پذیر،
افزایش یا کاهش می یابد.
سهم واحد سرمایه گذار از سود یا زیان واحد سرمایه پذیر ،در صورت سودوزیان آن ثبت و
گزارش می شود.
مبلغ دفتری سرمایه گذاری ،به ميزان سهم واحد سرمایه گذار از سود دریافتنی یا دریافت شده،
کاهش می یابد.
مبلغ دفتری سرمایه گذاری به ميزان سهم واحد سرمایه گذار از تغیير در حقوق صاحبان سهام
شرکت سرمایه پذیر تعدیل می یابد
31
مالي-تاريوردي
50%-100%
• كنترل
20%-50%
• نفوذ موثر
روش ارزش ويژه
صورتهاي مالي تلفيقي
0 - 20%
• نفوذ جزئي
روش ارزش
متعارف
حساب سرمايه گذاري در ترازنامه
نشريه 117سازمان
با سپاس از توجه شما