بسم اهلل الرحمن الرحيم روز 12 فروردین 1334 ه . ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد . اودر رحم مادر.

Download Report

Transcript بسم اهلل الرحمن الرحيم روز 12 فروردین 1334 ه . ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد . اودر رحم مادر.

Slide 1

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 2

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 3

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 4

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 5

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 6

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 7

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 8

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 9

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 10

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 11

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 12

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 13

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬


Slide 14

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫روز ‪ 12‬فروردین ‪ 1334‬ه‪.‬ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف‬
‫و متدین بدنیا آمد‪ .‬اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم‬
‫ّ‬
‫كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار‬
‫شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال‪ ،‬عطر‬
‫عاشورایی را به این امانت الهی دمید‪.‬‬
‫محمد ابراهیم درسایه ّ‬
‫محبت ‍ های پدر ومادر پاكدامن‪،‬‬
‫وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت‍سر گذاشت و بعد‬
‫وارد مدرسه شد‪ .‬در دوران تحصیلش از هوش واستعداد‬
‫فوق‍ ‍العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران‬
‫دبستان و‬
‫دبیرستان را پشت سر گذاشت‪.‬‬
‫هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش‬
‫فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد ‍و‬
‫از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای‬
‫می‍كرد‪ .‬او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه‬
‫داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری‬
‫می‍بخشید‪.‬‬

‫پدرش از دوران كودكی او چنین می‍گوید‪ « :‬هنگامی كه خسته از كار‬
‫روزانه به خانه برمی‍گشتم‪ ،‬دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و‬
‫مرارت‍ها را از وجودم پاك می‍كرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم‬
‫برایم بسیار تلخ و ناگوار بود‪» .‬‬
‫اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد‬
‫كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او‬
‫را در حفظ سوره ها كمك كند‪ .‬این عالقه تا حدی بود كه از‬
‫آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب ‍آسمانی قرآن ‍را‬
‫ً‬
‫كامال فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای كوچك را نیز حفظ كند‪.‬‬

‫دوران سربازی‍‬
‫در سال ‪ 1352‬مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان‬
‫به ادامه ‍ تحصیل پرداخت‪ .‬پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران‬
‫عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي‍)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او‬
‫گذاشته شده بود‪.‬‬
‫ماه مبارك ‍رمضان فرا رسید‪ ،‬ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها‬
‫هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند‪ ،‬می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند‪« .‬ناجی»‬
‫معدوم فرمانده لشكر‪ ،‬وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد‪ ،‬دستور داد‬
‫همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند‪ .‬پس از این جریان ابراهیم‬
‫گفته بود‪ « :‬اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی می‍كردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه‬
‫چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا‬
‫بگذاریم‪» .‬‬
‫ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از‬
‫جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)‬
‫دست یابد‪ .‬مطالعه آن كتاب‍ها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان‪ ،‬برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده ای‬
‫در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد‪ .‬مطالعه همان كتاب‬
‫ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان‪ ،‬باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز‬
‫كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد‪.‬‬

‫دوران معلمی‬
‫پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید‪ .‬در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این‬
‫مرز و بوم همت گماشت‪ .‬ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست‬
‫با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد‪ .‬به دنبال این آشنایی و شناخت‪ ،‬سعی می‍كرد تا در محیط مدرسه و‬
‫كالس درس‪ ،‬دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند‪.‬‬
‫او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین‬
‫نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود‪ .‬لیكن روح بزرگ و بی‍باك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون‬
‫اندك تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمي ورزید‪.‬‬
‫با گسترش تدریجی انقالب اسالمی‪ ،‬ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت‪ .‬پس از انتقال وی به شهرضا‬
‫برای تدریس در مدارس شهر‪ ،‬ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود‪ ،‬مالقات با روحانیون‬
‫و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد می‍كرد‪.‬‬
‫سخنرانی ‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام می‍شد‪ ،‬مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته‬
‫بود‪ ،‬به گونه ای كه او شهر به شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد‪ .‬نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست‬
‫به تبلیغ و ارشاد مردم زد‪ .‬پس از چندی به یاسوج رفت‪ .‬موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و‬
‫سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید‪ .‬در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش‬
‫عكس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد‪.‬‬
‫بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم‪ ،‬فعالیت و كوشش خود را افزایش‬
‫داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی ‍های پرشورمردمی‪ ،‬قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود‪ ،‬توسط شهید‬
‫همت قرائت شد‪ .‬به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان‪ ،‬سرلشكر معدوم «ناجی»‪ ،‬صادر‬
‫گردید‪.‬‬
‫مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند‪ ،‬ولی او با تغییر لباس وقیافه‪،‬‬
‫مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍كرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره‪ ،‬به پیروزی رسید‪.‬‬

‫فعاليت هاي پس از انقالب‬
‫پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی‬
‫شهرضا نقش اساس ی داشت‪ .‬او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك‬
‫دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد‪.‬‬
‫درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار‬
‫گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از‬
‫طریق مردم‪ ،‬سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع كردند‪.‬‬
‫به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند‪ .‬هنگامی كه مجموعه‬
‫سپاه سازمان پیدا كرد‪ ،‬او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت‪.‬‬
‫به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ‪،58‬‬
‫یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم می‍پرداختند‪ ،‬دستگیر و به‬
‫دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و‬
‫قاچاقچی پاكسازی گردید‪.‬‬
‫از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع‪ ،‬سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی‪،‬‬
‫تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی‬
‫داشت‪.‬‬
‫اواخر سال ‪ 58‬برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور‬
‫فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و‬
‫بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت‪.‬‬

‫مقابله با ضد انقالب در كردستان‬
‫شهید همت در خرداد سال ‪ 1359‬به منطقه كردستان كه بخش هایی‬
‫از آن در چنگال گروهك ‍های مزدور گرفتار شده بود‪ ،‬اعزام‬
‫گردید‪ .‬ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و‬
‫همه جانبه ‍ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك‍ های‬
‫عرصه را برآنها‬
‫خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ‬
‫تنگ‍تر نمود‪ .‬از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع‬
‫مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر‬
‫فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی‬
‫كه هنگام ترك آنجا‪ ،‬مردم منطقه گریه می‍كردند و حتی تحصن‬
‫نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند‪.‬‬
‫رشادت های او دربرخورد با گروهك‍ های یاغی قابل تحسین‬
‫وستایش است‪ .‬براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به‬
‫دست آمده است‪ ،‬سپاه پاسداران پاوه از مهر ‪ 59‬تا دی ماه ‪60‬‬
‫(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی‬
‫روستاها از وجود اشرار‪ ،‬آزادسازی ارتفاعات و درگیری با‬
‫نیروهای ارتش بعث داشته است‪.‬‬

‫شهيد همت و دفاع مقدس‬
‫پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق‪ ،‬شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در‬
‫جبهه‍ های نبرد‪ ،‬خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید‪.‬‬
‫او و سردار رشید اسالم‪ ،‬حاج احمد متوسلیان‪ ،‬به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام‬
‫به جبهه جنوب‪ ،‬تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند‪.‬‬
‫در عملیات سراسری فتح املبین‪ ،‬مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود‪ .‬موفقیت عملیات‬
‫درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست‪.‬‬
‫شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین‬
‫برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت كه او یگان تحت امرش‬
‫سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود‪ ،‬شهید حاج همت با استفاده از‬
‫بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد‪.‬‬
‫در سال ‪ 1361‬با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم‬
‫مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از‬
‫دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت‪.‬‬
‫با شروع عملیات رمضان در تاریخ ‪ 23/4/1361‬درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ‪ 27‬حضرت رسول اكرم‬
‫(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر‪ ،‬تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه‬
‫نمود‪ .‬پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون‬
‫جنگید‪ .‬در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت‪ ،‬مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر ‪27‬‬
‫حضرت محمدرسول هللا (ص) ‪ ،‬لشكر ‪ 31‬عاشورا‪ ،‬لشكر ‪ 5‬نصر و تیپ ‪ 10‬سیدالشهدا (ع) بود‪ ،‬برعهده گرفت‪.‬‬

‫سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر ‪ 27‬تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ‪ 4‬و‬
‫تصرف ارتفاعات كانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود‪.‬‬
‫صالبت‪ ،‬اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر‬
‫محمدرسول‍اهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و‬
‫حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن‪ ،‬از افتخارات تاریخ جنگ محسوب‬
‫می‍گردد‪.‬‬
‫مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده‬
‫سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود ‪:‬‬
‫« ‪ ...‬ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید‬
‫نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »‬
‫اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی‍های مكرر همچنان‬
‫به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می‬
‫اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت ‪:‬‬
‫« برادران‪ ،‬امروز مسأله ما‪ ،‬مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است‪.‬‬
‫بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست‬
‫مكتبمان‪ ،‬مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به‬
‫حفظ جزیره‪ ،‬همت نمائیم‪ ،‬یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال‬
‫ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم‪ ،‬كه اطمینان دارم‬
‫شما طالبان حریت و شرف هستید‪ ،‬نه ننگ و بدنامی‪» .‬‬

‫ویژگی‍های برجسته شهید‬
‫او عارفی وارسته‪ ،‬ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق‬
‫رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت‪ ،‬شب و روز تالش می‍كرد و سخت‍ترین و مشكل‍ترین‬
‫مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت‪.‬‬
‫سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید ‪:‬‬
‫« او انسانی بود كه برای خدا كار می‍كرد و اخالص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست‪ .‬ایشان یكی از افراد درجه اولی بود‬
‫كه همیشه مأموریت ‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت‪ .‬حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی‬
‫كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت‪ ،‬درمقابله با دشمن همچون شیری ّ‬
‫غران از مصادیق «اشداء‬
‫الكفار‪ ،‬رحماء بینهم» بود‪ .‬همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت‪.‬‬
‫علی ً‬
‫او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد‪ ،‬كه عاقبت هم چنین كرد‪ .‬همیشه‬
‫سفارش می‍كرد كه دستورات را باید اجرا كرد‪ .‬وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ می‍شد‪ ،‬از آن دفاع‬
‫می‍كرد‪ .‬ابراهیم از زمان طفولیت‪ ،‬روحی لطیف‪،‬عبادی و نیایشگر داشت‪» .‬‬
‫پدر بزرگوارش می‍گوید ‪:‬‬
‫« محمدابراهیم از سن ‪ 10‬سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاس ی ونظامی‪ ،‬هرگز نمازش ترك نشد‪.‬‬
‫روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت‪ .‬پس از استراحت مختصر‪ ،‬شب فرا رسید‪ .‬ابراهیم آن شب‬
‫را با همه خستگی هایش تا پگاه‪ ،‬به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود‪ ،‬گفت‪ :‬مادر!‬
‫حال عجیبی داشتم‪ .‬ای كاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی‪».‬‬
‫این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود‪ ،‬دست از دعا ونیایش برنداشت‪ .‬نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم‬
‫می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود‪ .‬او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود‪ .‬آن چیزی كه برای او‬
‫مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود‪ .‬هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا می‍رفت‪ ،‬درآنجا لحظه ای‬
‫از گره گشایی مشكالت و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود‪.‬‬

‫شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها‬
‫یكبار در آغوش گرفته بود‪.‬‬
‫او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه ‍ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد‪ .‬روحیه ایثار و استقامت او‬
‫شگفت انگیز بود‪ .‬حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم‪ ،‬قانع بود و درپاسخ كسانی كه می‍پرسیدند چرا‬
‫لباس خود را كه به آن نیازمند بودی‪ ،‬بخشیدی؟ می‍گفت‪ « :‬من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »‬
‫او فرماندهی مدیرو ّ‬
‫مدبر بود‪ .‬قدرت عجیبی درمدیریت داشت‪ .‬آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها‪ .‬با وجود آنكه به مسائل‬
‫عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍كرد‪ ،‬درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود‪ .‬او نیروهای تحت امر خود را خوب‬
‫توجیه می‍كرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت‪ .‬كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی می‍نمود بازخواست می‍كرد و كس ی را كه خوب‬
‫عمل می‍كرد تشویق می‍نمود‪.‬‬
‫بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار می‍رفت‪ .‬به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می‬
‫اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است‪ .‬او با‬
‫وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت‪.‬‬
‫از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود‪ .‬به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از‬
‫این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی می‍كرد‪ « .‬من خاك پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم‪ .‬ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از‬
‫آنان جدا نمی‍شدم‪».‬‬
‫ّ‬
‫وقتی درسنگرهای نبرد‪ ،‬غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍كرد ‪ :‬آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در‬
‫سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد‪.‬‬
‫شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت‪ .‬او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری‬
‫برخوردار بود‪ ،‬با برخوردها و صفات اخالقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه‬
‫می‍گفت‪ ،‬عمل می‍كرد‪ .‬عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت‪ .‬برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است‪،‬‬
‫فرمانده است یا نه‪ .‬همت یك رزمنده بود‪ ،‬همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته‪.‬‬

‫نحوه شهادت‬
‫شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود‪« :‬باید مقاومت‬
‫كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده‪ ،‬توسط دشمن شد‪.‬‬
‫یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم‪».‬‬
‫رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی‬
‫كردند‪ .‬حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی‬
‫كند‪ ،‬كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت می‍كند و این سردار دالور‬
‫به همراه معاونش‪ ،‬شهید اكبر زجاجی‪ ،‬دعوت حق را لبیك گفتند و‬
‫سرانجام در ‪ 24‬اسفند سال ‪ 62‬در عملیات خیبر به لقاء خداوند‬
‫شتافتند‪.‬‬

‫تهيه و تنظيم‬
‫تهيه و تنظيم‪ :‬وب سايت كبوتران زميني‬
‫آدرس اينترنتي‪www.k-zaminy.ir:‬‬
‫شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد‬

‫حضرت امام خامنه اي‬