بسم اهلل الرحمن الرحيم روز 12 فروردین 1334 ه . ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد . اودر رحم مادر.
Download ReportTranscript بسم اهلل الرحمن الرحيم روز 12 فروردین 1334 ه . ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد . اودر رحم مادر.
Slide 1
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 2
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 3
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 4
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 5
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 6
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 7
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 8
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 9
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 10
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 11
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 12
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 13
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 14
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 2
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 3
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 4
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 5
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 6
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 7
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 8
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 9
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 10
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 11
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 12
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 13
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي
Slide 14
بسم اهلل الرحمن الرحيم
روز 12فروردین 1334ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف
و متدین بدنیا آمد .اودر رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم
ّ
كربالی معلی و زیارت قبرساالرشهیدان و دیگر شهدای آن دیار
شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربال ،عطر
عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه ّ
محبت های پدر ومادر پاكدامن،
وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد
وارد مدرسه شد .در دوران تحصیلش از هوش واستعداد
فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران
دبستان و
دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیالت تابستانی با كار وتالش
فراوان مخارج شخص ی خود را برای تحصیل بدست میآورد و
از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای
میكرد .او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه
داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری
میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید « :هنگامی كه خسته از كار
روزانه به خانه برمیگشتم ،دیدن فرزندم تمامی خستگیها و
مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم
برایم بسیار تلخ و ناگوار بود» .
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد
كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او
را در حفظ سوره ها كمك كند .این عالقه تا حدی بود كه از
آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را
ً
كامال فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی
در سال 1352مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان
به ادامه تحصیل پرداخت .پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران
عمرش همان دوسال سربازی (در دوران پهلوي)بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او
گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید ،ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها
هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند ،میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند« .ناجی»
معدوم فرمانده لشكر ،وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد ،دستور داد
همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند .پس از این جریان ابراهیم
گفته بود « :اگر آن روز با چند تیر مغزم را متالش ی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه
چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا
بگذاریم» .
ّاما این دوسال برای شخص ی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از
جوانان روشنفكر و انقالبی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك)
دست یابد .مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان ،برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازنده ای
در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد .مطالعه همان كتاب
ها و برخورد و آشنایی با بعض ی از دوستان ،باعث شد كه ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز
كند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید .در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این
مرز و بوم همت گماشت .ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقالبی ارتباط پیدا كرد و در اثر مجالست
با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد .به دنبال این آشنایی و شناخت ،سعی میكرد تا در محیط مدرسه و
كالس درس ،دانش آموزان را با معارف اسالمی و اندیشه های انقالبی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا كند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و كسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد كه چندین
نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود .لیكن روح بزرگ و بیباك او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون
اندك تزلزلی پی میگرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمي ورزید.
با گسترش تدریجی انقالب اسالمی ،ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت .پس از انتقال وی به شهرضا
برای تدریس در مدارس شهر ،ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود ،مالقات با روحانیون
و دریافت اعالمیه و نوار به قم رفت وآمد میكرد.
سخنرانی های پرشور و آتشین او علیه رژیم كه بدون مصلحت اندیش ی انجام میشد ،مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته
بود ،به گونه ای كه او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری درامان باشد .نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست
به تبلیغ و ارشاد مردم زد .پس از چندی به یاسوج رفت .موقعی كه درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت كرد و
سپس به اهواز رفت و در آنجا سكنی گزید .در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش
عكس العمل نشان میدادند و ابراهیم احساس كرد كه برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم ،فعالیت و كوشش خود را افزایش
داد تا اینكه در یكی از راهپیمایی های پرشورمردمی ،قطعنامه مهمی كه یكی از بندهای آن انحالل ساواك بود ،توسط شهید
همت قرائت شد .به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان ،سرلشكر معدوم «ناجی» ،صادر
گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند كه این فرزند شجاع و رشید اسالم را از پای درآورند ،ولی او با تغییر لباس وقیافه،
مبارزات ضد دولتی خود را دنبال میكرد تا اینكه انقالب اسالمی به رهبری حضرت امام خمینی ره ،به پیروزی رسید.
فعاليت هاي پس از انقالب
پیروزی انقالب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی كمیته انقالب اسالمی
شهرضا نقش اساس ی داشت .او از جمله كسانی بود كه سپاه شهرضا را با كمك
دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی كه درشهر داشتند مكانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار
گرفته و مقادیر قابل توجهی سالح از شهربانی شهر به آنجا منتقل كردند و از
طریق مردم ،سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع كردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند .هنگامی كه مجموعه
سپاه سازمان پیدا كرد ،او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیتهای شبانهروزی برادران پاسدار در سال ،58
یاغیان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار واذیت مردم میپرداختند ،دستگیر و به
دادگاه انقالب اسالمی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و
قاچاقچی پاكسازی گردید.
از كارهای اساس ی ایشان در این مقطع ،سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی،
تبلیغی منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقالبی تأثیر بسزایی
داشت.
اواخر سال 58برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور
فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سیستان و
بلوچستان) عزیمت كرد و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.
مقابله با ضد انقالب در كردستان
شهید همت در خرداد سال 1359به منطقه كردستان كه بخش هایی
از آن در چنگال گروهك های مزدور گرفتار شده بود ،اعزام
گردید .ایشان با توكل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بي امان و
همه جانبه ای را علیه عوامل استكبار جهانی و گروهك های
عرصه را برآنها
خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز ُ
تنگتر نمود .از طرفی در جهت جذب مردم محروم كرد و رفع
مشكالت آنان به سهم خود تالش داشت و برای مقابله با فقر
فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی
كه هنگام ترك آنجا ،مردم منطقه گریه میكردند و حتی تحصن
نموده و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او دربرخورد با گروهك های یاغی قابل تحسین
وستایش است .براساس آماری كه از یادداشت های آن شهید به
دست آمده است ،سپاه پاسداران پاوه از مهر 59تا دی ماه 60
(بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاكسازی
روستاها از وجود اشرار ،آزادسازی ارتفاعات و درگیری با
نیروهای ارتش بعث داشته است.
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق ،شهید همت به صحنه كارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در
جبهه های نبرد ،خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسالم ،حاج احمد متوسلیان ،به دستور فرماندهی محترم كل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام
به جبهه جنوب ،تیپ محمدرسول هللا (ص) را تشكیل دهند.
در عملیات سراسری فتح املبین ،مسؤولیت قسمتی از كل عملیات به عهده این سردار دالور بود .موفقیت عملیات
درمنطقه كوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تالش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت املقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول هللا (ص) فعالیت و تالش تحسین
برانگیزی را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق میتوان گفت كه او یگان تحت امرش
سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینكه منطقه عملیاتی دشت بود ،شهید حاج همت با استفاده از
بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی كرد.
در سال 1361با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم
مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از
دو ماه حضور در این خطه به میهن اسالمی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27حضرت رسول اكرم
(ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشكر ،تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه
نمود .پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون
جنگید .در عملیات والفجر مقدماتی بود كه شهیدحاج همت ،مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را كه شامل لشكر 27
حضرت محمدرسول هللا (ص) ،لشكر 31عاشورا ،لشكر 5نصر و تیپ 10سیدالشهدا (ع) بود ،برعهده گرفت.
سرعت عمل و صالبت رزمندگان لشكر 27تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4و
تصرف ارتفاعات كانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
صالبت ،اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید واالمقام و رزمندگان لشكر
محمدرسولاهلل (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طالئیه و تصرف جزایرمجنون و
حفظ آن با وجود پاتك های شدید دشمن ،از افتخارات تاریخ جنگ محسوب
میگردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود كه حتی فرمانده
سپاه سوم عراق در یكی از اظهاراتش گفته بود :
« ...ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید
نمودیم كه از جزایر مجنون جز تلی خاكستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابیهای مكرر همچنان
به ادای تكلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظجزایر می
اندیشید و خطاب به برادران بسیجی میگفت :
« برادران ،امروز مسأله ما ،مسأله اسالم و حفظ و حراست از حریم قرآن است.
بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش كشیم و قداست
مكتبمان ،مملكت و ناموسمان را پاسداری و حراست كنیم و با گوشت و خون به
حفظ جزیره ،همت نمائیم ،یا اینكه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا باال
ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،كه اطمینان دارم
شما طالبان حریت و شرف هستید ،نه ننگ و بدنامی» .
ویژگیهای برجسته شهید
او عارفی وارسته ،ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق
رسیدن به هدف متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت ،شب و روز تالش میكرد و سختترین و مشكلترین
مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخالص در عمل از ویژگیهای بارز اوست .ایشان یكی از افراد درجه اولی بود
كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت .حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی
كه درمقابل خدا و در برابر دالورمردان بسیجی داشت ،درمقابله با دشمن همچون شیری ّ
غران از مصادیق «اشداء
الكفار ،رحماء بینهم» بود .همت كس ی بود كه برای این انقالب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت.
علی ً
او واقعا به امروالیت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد ،كه عاقبت هم چنین كرد .همیشه
سفارش میكرد كه دستورات را باید اجرا كرد .وقتی دستوری هرچند خالف نظرش به وی ابالغ میشد ،از آن دفاع
میكرد .ابراهیم از زمان طفولیت ،روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت» .
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاس ی ونظامی ،هرگز نمازش ترك نشد.
روزی از یك سفرطوالنی و خسته كننده به منزل بازگشت .پس از استراحت مختصر ،شب فرا رسید .ابراهیم آن شب
را با همه خستگی هایش تا پگاه ،به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود ،گفت :مادر!
حال عجیبی داشتم .ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی».
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود ،دست از دعا ونیایش برنداشت .نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم
میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود .او به راستی همه چیزش را فدای انقالب كرده بود .آن چیزی كه برای او
مطرح نبود خواب وخوراك و استراحت بود .هر زمان كه برای ًدیدار خانواده اش به شهرضا میرفت ،درآنجا لحظه ای
از گره گشایی مشكالت و گرفتاریهای مردم بازنمیایستاد و دائما در اندیشه انجام خدمتی به خلق هللا بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها
یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمه ساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك باز نمی ایستاد .روحیه ایثار و استقامت او
شگفت انگیز بود .حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران مي بخشید و با همان كم ،قانع بود و درپاسخ كسانی كه میپرسیدند چرا
لباس خود را كه به آن نیازمند بودی ،بخشیدی؟ میگفت « :من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو ّ
مدبر بود .قدرت عجیبی درمدیریت داشت .آن هم یك مدیریت سالم در اداره كارها و نیروها .با وجود آنكه به مسائل
عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد ،درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود .او نیروهای تحت امر خود را خوب
توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت .كس ی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و كس ی را كه خوب
عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاس ی ُبعد دیگری از شخصیت واالی او به شمار میرفت .به مسائل لبنان و فلسطین وسایر كشورهای اسالمی بسیار می
اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول (ص) درستیز بوده است .او با
وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاس ی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی های اخالقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود .به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از
این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناس ی میكرد « .من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم .ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از
آنان جدا نمیشدم».
ّ
وقتی درسنگرهای نبرد ،غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد :آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در
سنگرها همین غذا را میخورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤالن امر تأكید و توصیه داشت .او كه از روحیه ایثار واستقامت كم نظیری
برخوردار بود ،با برخوردها و صفات اخالقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه
میگفت ،عمل میكرد .عشق وعالقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه میگرفت .برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است،
فرمانده است یا نه .همت یك رزمنده بود ،همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
نحوه شهادت
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود« :باید مقاومت
كرده و مانع از بازپس گیری مناطق تصرف شده ،توسط دشمن شد.
یا همه اینجا شهید میشویم ویا جزیره مجنون را نگه میداریم».
رزمندگان لشكر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی
كردند .حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیك بررس ی
كند ،كه گلوله توپ در نزدیكی اش اصابت میكند و این سردار دالور
به همراه معاونش ،شهید اكبر زجاجی ،دعوت حق را لبیك گفتند و
سرانجام در 24اسفند سال 62در عملیات خیبر به لقاء خداوند
شتافتند.
تهيه و تنظيم
تهيه و تنظيم :وب سايت كبوتران زميني
آدرس اينترنتيwww.k-zaminy.ir:
شهادت گل خوشبو و معطري است كه جز دست برگزيدگان خداوند به آن نمي رسد
حضرت امام خامنه اي