دندريت ها

Download Report

Transcript دندريت ها

‫فیزیولوژی عصب وعضله‬
‫سازمان بندی دستگاه عصبی‬
‫• نورونها‬
‫• هر نرون شامل يك جسم سلولي و دو نوع زائده است‪ .‬جسم‬
‫سلولي را جسم عصبي يا سوما (به معني جسم) مي خوانند‬
‫و زائده ها شامل دندريت ها و آكسونها هستند‪ .‬دندريت به‬
‫معني درخت است ‪.‬آكسون به معني محور است و به خاطر‬
‫ترتيب قرار گرفتن بصورت مستقيم و قطر يكسان اين نام‬
‫به آن اطالق مي شود‪ .‬آكسونها همچنين تارهاي عصبي‬
‫خوانده مي شوند‪.‬‬
‫دندريت ها‬
‫• دندريت ها كوتاه بوده و اغلب با شاخه هاي زياد گسترش‬
‫يافته اند كه از قسمت پايه خود در جسم سلولي به طرف‬
‫نوك از ضخامت آنها كاسته مي شود‪ .‬بسياري از سطوح‬
‫دندريتي داراي گسترش هاي كوچكي هستند كه به آنها‬
‫خارهاي دندريتي مي گويند‪ ،‬در واقع آكسون هاي نرون‬
‫هاي ديگر در اين نقطه با دندريت ها سيناپس تشكيل مي‬
‫دهند‪ .‬هنگامي كه تحريك شوند جريان هاي الكتريكي‬
‫كوچكي توليد مي كنند كه به طرف جسم سلولي هدايت مي‬
‫شوند‪.‬‬
‫آكسون ها‬
‫• در اكثر نرون ها يك آكسون منفرد از يك منطقه از جسم‬
‫سلولي موسوم به تپه آكسوني خارج مي شود‪ .‬قسمت ابتدايي‬
‫آكسون را بخش نخستين مي گويند‪ .‬يك آكسون مي تواند به‬
‫صورت يك ساختار منفرد باقي بماند يا مي تواند به شكل‬
‫آكسونهاي جانبي يا پيراموني تقسيم شود‪ .‬هر آكسون داراي‬
‫يك قطر ثابت است‪ ،‬اما طول آن ممكن است از چند ميليمتر‬
‫تا بيش از يك متر متغير باشد‪.‬‬
‫بافت عضالنی‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫عضالت بهطور كلي به سه نوع اسكلتي‪ ،‬قلبي و صاف‬
‫تقسيم ميشوند‪.‬‬
‫انقباض عضلة اسكلتي كه به استخوانها چسبيده است باعث‬
‫حركت اسكلت ميشود‪.‬‬
‫عضلة قلب بهطور ريتميك منقبض ميشود و مانند پمپي‬
‫براي حركت دادن خون در دستگاه قلبي عروقي عمل‬
‫ميكند‪.‬‬
‫انقباض عضلة صاف يا احشايي به حركت مواد در داخل‬
‫بدن از قبيل پيش راندن غذا در لوله گوارشي ميانجامد‪.‬‬
‫• عضالت اسكلتي ‪ 40‬درصد وزن بدن را و عضالت صاف‬
‫و عضلة قلب تقريبا ً ‪ 3‬درصد وزن بدن را تشكيل ميدهند‪.‬‬
‫عضالت اسكلتي از هزاران تار قابل انقباض تشكيل شده كه‬
‫بهطور موازي در كنار يكديگر قرار گرفتهاند‪.‬‬
‫• غالف هايي از بافت همبند (پيوندي) تارهاي قابل انقباض‬
‫عضالني را احاطه كردهاند‪ .‬بخشي از اين بافت كه يك تار‬
‫عضالني را ميپوشاند به نام «آندوميوزوم» ناميده ميشود‪.‬‬
‫درست در طرف داخل و چسبيده به اين غالف‪ ،‬غشاي‬
‫نازك داراي خاصيت ارتجاعي تار عضالني را‬
‫دربرميگيرد‪ .‬اين غشا «ساركولما» خوانده ميشود‪.‬‬
‫• درون ياختة عضالني از پروتوپالسم ويژهاي به نام‬
‫ساركوپالسم اشغال شده است‪ .‬ياختههاي عضالني (تارها)‬
‫نيز در كنار هم قرار گرفتهاند تا دسته تار عضالني يا‬
‫«فاسيكول» را بهوجود آورند‪ .‬اين دسته تارها شامل تعداد‬
‫نابرابري تار عضالنياند كه بافت همبند مشخصي به نام‬
‫«پري ميوزوم» آنها را به هم پيوند ميدهد‪.‬‬
‫• بافت هاي همبند به موازات تارهاي عضالني در انتهاي‬
‫عضله به شكل محكم و فشردهاي به يكديگر ميچسبند كه‬
‫تشكيل «تاندون» را ميدهند‪ .‬تاندون ها به الية خارجي‬
‫استخوان به طرز محكمي متصل ميشوند و همچون رابط‬
‫بين عضالت مخطط و استخوانها انجام وظيفه ميكنند‪.‬‬
‫بدينترتيب‪ ،‬تارهاي عضالني هيچ تماس مستقيمي با‬
‫استخوان ها ندارند‪ .‬بنابراين‪ ،‬كشش هاي بسيار شديد‬
‫عضالت را تاندونها مربوط به آنها متحمل و دفع ميكنند‪.‬‬
‫• عضالت داراي عروق خوني فراوانياند كه به همراه بافت‬
‫همبند به درون عضالت رخنه ميكنند و به موازات تارهاي‬
‫عضالني آرايش مييابند‪ .‬با توجه به گسترش عروق خوني‪،‬‬
‫عضالت‪ ،‬اكسيژن را از طريق خون سرخرگي دريافت‬
‫ميكنند و از طريق خون سياهرگي مواد حاصل از سوخت‬
‫و ساز مواد غذايي چون دياكسيدكربن را دفع ميكنند‪.‬‬
‫• اگر يك تار عضالني را در زير ميكروسكوپ نوری‬
‫بگذاريم‪ ،‬به علت وجود مناطق تيره و روشني كه متناوبا ً به‬
‫موازات يكديگر قرار گرفتهاند‪ ،‬عضلة اسكلتي بعضا ً به نام‬
‫عضلة مخطط يا راه راه خوانده ميشود‪ .‬در ساخت يك تار‬
‫عضالني‪ ،‬ساركوپالسم در درون ساركولما (غشاي تار‬
‫عضالني) جاي گرفته است‪ ،.‬صدها الياف نخ مانند‬
‫پروتئيني به نام «تارچههاي عضله» در اين مايع لزج و‬
‫قرمز پراكندهاند‪ .‬واحدهاي منقبض شونده در داخل همين‬
‫تارچهها جاي دارند‪.‬‬
‫• تارچههاي عضله نيز چون تار عضله از مناطق روشن و‬
‫تيرهاي تشكيل شدهاند‪ .‬مناطق روشن به نام نوار ‪ I‬و مناطق تيره‬
‫به نام نوار ‪ A‬معروفند‪ .‬در وسط هر يك از نوارهاي ‪ I‬خط تيرة‬
‫ديگري وجود دارد كه به آن غشاي ‪ Z‬گفته ميشود‪ .‬قسمتي از‬
‫تارچه كه بين دو خط ‪ Z‬قرار دارد‪ ،‬ساركومر ناميده ميشود و‬
‫ناحية وسط هر نوار ‪ ، A‬كه داراي تراكم كمتري است‪ ،‬منطقة‬
‫‪ H‬خوانده ميشود‪ .‬نوارهاي ‪ I‬و ‪ A‬از دو رشتة پروتئيني‬
‫جداگانه ساخته شدهاند‪ .‬رشتههاي باريكتر ‪ I‬از جنس آكتين و‬
‫رشتههاي ضخيمتر ‪ A‬از جنس ميوزيناند‪.‬‬
‫• غشاي ‪ Z‬به ساركولما چسبندگي دارد‪ .‬همين باعث استحكام‬
‫عمومي ساخت و احتماالً حفظ الياف آكتين در رديفهاي منظم‬
‫ميشود‪ .‬همچنين غشاي ‪ Z‬ممكن است نقش مهمي نيز در‬
‫دريافت و ارسال تحريكات عصبي از ساركولما به تارچهها‬
‫داشته باشد‪.‬‬
‫عمل عضالت اسكلتي‬
‫• هنگامي كه عضله منقبض ميشود يا طول آن تغيير ميكند‪،‬‬
‫رشتههاي پروتئيني آكتين (نازك) و ميوزين (ضخيم) آن‬
‫ساركومر كوتاه نميشوند‪ .‬بلكه بر روي يكديگر ميلغزند‪.‬‬
‫رشتههاي آكتين به داخل فضاهاي بين رشتههاي ميوزين‬
‫ميلغزند و خط ‪ Z‬را كه به آن چسبيدهاند همراه با خود ميكشند‪.‬‬
‫• شدت انقباض را درجة در هم فرورفتگي تعيين ميكند‪ .‬هنگامي‬
‫كه انتهاي رشتههاي نازك در وسط ساركومر به يكديگر‬
‫ميرسند‪ ،‬عضله بهطور كامل و به حداكثر منقبض شده است‪.‬‬
‫در اين اوضاع منطقة ‪ H‬كامالً ناپديد ميگردد‪.‬‬
‫• همراه با انقباض تارهاي عضلة اسكلتي‪ ،‬حوادث الكتريكي‬
‫ايجاد ميشود‪ .‬در سلول غيرفعال پتانسيل غشا «پتانسيل‬
‫استراحت» ناميده ميشود‪ .‬هنگامي كه يكي از تارهاي‬
‫عضله تحريك ميشود‪ ،‬قابليت نفوذ غشاي سلول عضالني‬
‫تغيير مييابد‪ .‬تغييرات پتانسيل در هنگام فعاليت تار‬
‫عضالني «پتانسيل عمل» توليد ميكند‬
‫پتانسیل عمل داراي دو قسمت است‪:‬‬
‫• قسمت اول «پتانسيل نوك» است كه در زمان‬
‫«دپوالريزاسيون»‪ ،‬هنگامي كه پتانسيل معكوس ميشود‪ ،‬ايجاد‬
‫ميگردد‬
‫• قسمت دوم در هنگام «رپوالريزاسيون» حادث ميشود‪ .‬پتانسيل‬
‫نوك به اين ترتيب توليد ميشود كه‪ ،‬متعاقب افزايش در قابليت‬
‫نفوذ غشا به يونهاي سديم‪ ،‬اين يونها به سرعت به طرف داخل‬
‫سلول عضالني حركت ميكنند و با خود مقدار كافي يونهاي‬
‫مثبت براي ايجاد يك پتانسيل مثبت در داخل سلول و در نتيجه‬
‫تجمع بارهاي منفي در خارج غشاي سلول به همراه ميآورند‪.‬‬
‫• فعاليت الكتريكي انقباض عضالني‪ ،‬كه با دستگاهي موسوم‬
‫به اوسيلوسكوپ ثبت ميشود‪ ،‬الكتروميوگرافي ناميده‬
‫ميشود‪ .‬الكتروميوگرافي را با قرار دادن الكترودهاي‬
‫سوزني در داخل عضله انجام ميدهند‪ .‬در حالت طبيعي‪،‬‬
‫عضالت در حال استراحت فعاليت الكتريكي نشان نميدهند‪.‬‬
‫هنگامي كه عصب عضله آن را تحريك ميكند‪ ،‬تعدادي از‬
‫واحدهابهطور ناهمزمان دپالريزه ميشوند و انقباض عضله‬
‫حادث ميشود‪.‬‬
‫• انقباض عضالني نياز به انرژي دارد‪ .‬عضله را «ماشين‬
‫تبديل انرژي شيميايي به انرژي مكانيكي» ناميدهاند‪ .‬در‬
‫عضله‪،‬انرژي از واكنشهاي شيميايي كه با پتانسيل عمل‬
‫آغاز ميشود بهدست ميآيد‪.‬‬
‫• وجود پتانسيل عمل سبب تجزية آدنوزين تري فسفات يا‬
‫‪ ATP‬ميشود‪ ATP .‬داراي اتصاالت فسفاتي پر انرژي است‬
‫كه در سلول عضالني ذخيره ميشود‪ .‬با شكسته شدن اين‬
‫اتصاالت‪ ،‬مقدار زيادي انرژي توليد ميشود‬
‫• انرژي آزاد شده از ‪ ATP‬نيروهايي بين رشتههاي آكتين و‬
‫ميوزين تار عضالني ايجاد ميكند كه سبب ميشود آنها به‬
‫روشي كه در تغييرات ساختماني توصيف شد به طرف يكديگر‬
‫كشيده شوند‪.‬‬
‫• عالوه بر ‪ ، ATP‬كراتين فسفات( ‪(CP‬مادة شيميايي مهم ديگري‬
‫است كه بخشي از انرژي ذخيره را تأمين ميكند‪ .‬در واقع‪،‬‬
‫هنگامي كه مقادير بيش از حد ‪ ATP‬در سلول وجود دارد‪،‬‬
‫انرژي اضافي آن براي توليد ‪ CP‬بهكار ميرود و به اين ترتيب‬
‫يك مقدار بيشتري از ذخيرة انرژي تشكيل ميدهد‪.‬‬
‫• هنگامي كه ذخيرة ‪ ATP‬در انقباض عضالني به مصرف‬
‫ميرسد‪ CP ،‬به سرعت و به سهولت تجزيه شده و انرژي‬
‫حاصل از آن براي سنتز مجدد ‪ ATP‬از ‪ ADP‬به كار‬
‫ميرود‪ .‬به اين ترتيب‪ ،‬ميتوان گفت كه غلظت ‪ ATP‬در‬
‫ازاي مصرف ‪ CP‬در يك حد ثابت نگهداري ميشود‪.‬‬
‫عصبگیري عضالت‬
‫• اعصاب كنترلكنندة عضله شامل هر دو نوع تار عصب‬
‫حركتي و حسي است‪ .‬اعصاب حسي مسئول انتقال‬
‫تحريكات از عضالت به طرف دستگاه عصبي مركزي‬
‫(مغز و نخاع) هستند‪ ،‬در حالي كه اعصاب حركتي كه با‬
‫تحريك آنها عضله منقبض ميشود از دستگاه عصبي‬
‫مركزي سرچشمه ميگيرند‪ .‬انتهاي هر عصب حركتي‬
‫(آكسون) در يك تار عضله اتصال عصبي عضالني يا‬
‫صفحه محركه خوانده ميشود‪ .‬تقريباً‪ 60 ،‬درصد اعصابي‬
‫كه به عضله وارد ميشوند اعصاب حركتي و ‪ 40‬درصد‬
‫بقيه را اعصاب حسي تشكيل ميدهند‪.‬‬
‫• در عضالت بزرگ‪ ،‬از قبيل عضالت پشت يا عضالت پا‪،‬‬
‫يك واحد حركتي ممكن است بين ‪ 200‬تا ‪ 500‬تار‬
‫عضالني را تحت پوشش داشته باشد‪ .‬در حالي كه در‬
‫عضالت كوچك كه كارهاي حساس‪ ،‬ظريف و با دقت را‬
‫انجام ميدهند‪ ،‬فقط ‪ 10‬تا ‪ 15‬تار عضالني در هر واحد‬
‫حركتي يافت ميشود‪.‬‬
‫• واحد حركتي اساس حركت ارادي را تشكيل ميدهد‪ .‬هر‬
‫عضله محتوي چندين هزار واحد حركتي است‪ ،‬اما حركات‬
‫ارادي براساس واحدهاي حركتي انجام ميشوند‪ ،‬نه‬
‫براساس تمام عضله‪.‬‬
‫اتصال عصبي عضالني‬
‫• اتصال عصب به عصب ديگر را سيناپس مينامند و اتصال‬
‫عصب به عضله سيناپس ويژه «اتصال عصبي عضالني»‬
‫يا «اتصال عضالني عصبي» و يا «صفحة محركه»‬
‫بهوجود ميآورد‪ .‬جريان دقيق سازوكار اتصال عصبي‬
‫عضالني بدينترتيب است‪:‬‬
‫• آكسوني كه به تار عضالني عصب ميدهد‪ ،‬به تدريج كه به‬
‫مقصد خود نزديك ميشود‪ ،‬غالف ميلين خود را از دست‬
‫ميدهد و به تعدادي «پايكهاي انتهايي» تقسيم ميشود‪.‬‬
‫پايكهاي انتهايي حاوي تعداد زيادي وزيكولهايكوچك‬
‫روشناند كه محتوي «استيل كولين»‪ ،‬يعني ماده شيميايي‬
‫ميانجي در اين سيناپسهايند‪ .‬در صفحة محركه ارتباط‬
‫مستقيمي بين آكسون و عضله وجود ندارد‪ .‬لذا هنگامي كه‬
‫يك موج عصبي (تحريك) به صفحة محركه ميرسد‪ ،‬استيل‬
‫كولين از وزيكولها آزاد و از فضاي بين انتهاي عصب و‬
‫غشاي تار عضالني (موسوم به شكاف سيناپسي) عبور‬
‫ميكند و به تحريك در رشتة عضالني و انقباض ميانجامد‪.‬‬
‫• بايد توجه داشت كه غشاي تار عضالني در ناحية شكاف‬
‫سيناپسي داراي چينخوردگيهايي است كه به درون شكاف‬
‫سيناپسي برجستگي پيدا ميكنند‪ .‬كاركرد اين چينخوردگي‬
‫افزايش سطح آن است‪ ،‬زيرا اجازه ميدهد كه قسمت‬
‫بزرگتري از غشا تحتتأثير استيل كولين قرار گيرد‪ .‬در‬
‫نتيجة اين تأثير غشا دپوالريزه ميشود و در عضله پتانسيل‬
‫عمل بهوجود ميآورد‪ .‬سپس انقباض تار عضالني ظاهر‬
‫ميشود‬
‫• پس از آنكه يك موج عصبي استيل كولين را آزاد ميكند‪،‬‬
‫ممانعت از انقباض طوالني عضله به كمك آنزيمي انجام‬
‫ميگيرد كه به سرعت استيل كولين را خراب ميكند‪.‬‬
‫• اين آنزيم كه «كولين استراز» نام دارد‪ ،‬به سرعت‪ ،‬استيل‬
‫كولين را تجزيه و آن را غيرفعال ميسازد‪ .‬كولين ـ استراز‬
‫به مقدار فراوان در ناحية صفحة محركه يافت ميشود‪.‬‬