به سوی مدل های اقتصادی تصمیم گیری

Download Report

Transcript به سوی مدل های اقتصادی تصمیم گیری

‫دانشگاه تهران (پردیس بین امللل)‬
‫دکتری حسابداری‬
‫فصل‪6‬‬
‫مدل های اقتصادی تصمیم گیری‬
‫تقدیم به استاد گرانقدر جناب آقای دکتر نیک بخت‬
‫ترجمه و ارائه ‪ :‬علیرضا رامروز‬
‫‪decision-making‬‬
‫‪models‬‬
‫مدل های اقتصادی تصمیم‬
‫گیری‬
‫نقطۀ آغاز ‪ :‬انسان های مقتصد در جهانی اقتصادی‬
‫در گذشته ‪ 3‬دسته انسان به عنوان انسان های مقتصد‪-‬منطقی در یک‬
‫جامعه شناخته می شدند‪:‬‬
‫• تولیدکنندگان‬
‫• مصرف کنندگان‬
‫• و حکمفرمایانشان‬
‫• تعادل ‪ ،‬وضعیت ایده آل این جامعه به حساب می آمد و رقابت تنها راه‬
‫رسیدن به آن بود‪.‬‬
‫• سیستم تولید ‪ ،‬مصرف ‪ ،‬مبادله و حکومتشان به عنوان «دموکراس ی لیبرال‬
‫اقتصادی» شناخته میشود‪.‬‬
‫• براساس نظریۀ میلتون فرید من ‪ ،‬هرکس در نقش خاص خود ‪ ،‬چه در تولید‬
‫و چه در مصرف باید منطقی رفتار کند تا به بازارها در جهت رسیدن به تعادل‬
‫کمک کند‪.‬‬
‫در فصل ‪ 3‬به روش های سنتی جذب و تخصیص سربار جهت تعیین‬
‫هزینۀ کال پرداختیم و دریافتیم که این روش ها برای حل مشکل‬
‫شناخت هزینۀ واقعی کالی تولید و فروخته شده توسط شرکت ها‬
‫‪ ،‬ابداع شده اند‪.‬‬
‫در فصل ‪4‬و‪ 5‬با شناخت روش های هزینه یابی استاندارد و بودجه بندی ‪،‬‬
‫دریافتیم که این روش ها نیز همچون هزینه یابی کال ‪ ،‬در جنبش مدیریت‬
‫علمی ریشه دارند‪.‬‬
‫به طور خالصه ‪ ،‬هزینه یابی کال ‪ ،‬هزینه یابی استاندارد و بودجه بندی ‪ ،‬حاصل‬
‫ً‬
‫روش های تجربی هستند که عمدتا برای رسیدن به اهداف زیر به کار گرفته‬
‫می شوند‪:‬‬
‫• تعیین هزینۀ واقعی کال و خدمات‬
‫• کنترل دستمزد‬
‫حال در این فصل ‪ ،‬هدف‪ ،‬پرداختن به جزییات «ابزار تصمیم گیری مدیریتی»‬
‫است‪.‬‬
‫‪ 2‬شاخۀ اصلی اقتصاد نئوکالسیک ‪ ،‬نظریۀ اقتصاد خرد رفتار شرکت ها و‬
‫نظریۀ اقتصاد کینزی در باب تصمیمات سرمایه گذاری است که در این فصل‬
‫برای تأکیید بر دو مجموعۀ متفاوت از ابزارهای کاربردی در سناریو های‬
‫تصمیم گیری بلندمدت و کوتاه مدت ‪ ،‬بحث می شوند ‪.‬‬
‫• این فصل ‪ ،‬در بخش اول ‪ ،‬چکیده ای از نظریۀ اقتصاد خرد نئوکالسیک‬
‫شرکت ها و نحوۀ اتخاذ آن در حسابداری مدیریت به دست می دهد‪.‬‬
‫• در بخش دوم ‪ ،‬در باب مفاهیم حسابداری و اقتصادی سود ‪ ،‬به عنوان هدف‬
‫اصلی شرکت های بازرگانی بحث خواهد شد‪.‬‬
‫• در بخش سوم ‪ ،‬به مفهوم اقتصادی درآمد ‪ ،‬به عنوان یکی از دو عنصر سود‬
‫می پردازد‪.‬‬
‫• در بخش چهارم ‪ ،‬به رابطۀ بین وظایف کال و هزینه و همچنین نحوۀ به‬
‫کارگیری فرضیات اقتصادی این وظایف ‪ ،‬در حسابداری مدیریت بحث می‬
‫کند‪.‬‬
‫• در بخش های پایانی ‪ ،‬بحث در مورد سناریو های تصمیم گیری بلندمدت را‬
‫ادامه داده ‪ ،‬و تئوری سرمایه گذاری کینزی را برای توضیح تکنیک های‬
‫بودجه بندی سرمایه در حسابداری مدیریت را ارائه می کند‬
‫مدل اقتصادی نئوکالسیک شرکت و حسابداری مدیریت‬
‫مدل اقتصاد نئوکالسیک شرکت ها ‪ ،‬مبنایی برای تکنیک های حسابداری‬
‫مدیریت فراهم می کند که متشکل از موارد زیر است‪:‬‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪.3‬‬
‫‪.4‬‬
‫‪.5‬‬
‫حد اکثر سازی سود ‪ ،‬هدف اصلی موسسات می باشد‪.‬‬
‫کارکرد درآمد‬
‫کارکرد هزینه‬
‫ابزار ریاض ی تحلیل نهایی برای تعیین نقطۀ بهینه‬
‫مجموعه ای از قوانین و طرح ها برای تعیین تعادل شرکت‬
‫کارکرد سود‪ :‬مفهوم اقتصادی و حسابداری سود‬
‫تمرکز اصلی مدل های تحلیلی تصمیم گیری در اقتصاد ‪ ،‬یافتن سطح تولیدی‬
‫است که سود در آن حداکثر می شود‪.‬‬
‫در شکل ساده شده ‪ ،‬در وضعیت تک کالیی کارکرد سود به صورت زیر نوشته می‬
‫شود‪:‬‬
‫در شرایطی که‪ = :‬سود‬
‫= درآمد کل‬
‫= هزینۀ کل‬
‫بنابر نظریات اقتصادی نئوکالسیک ‪ ،‬منابع اقتصادی در ‪ 4‬نوع اصلی طبقه‬
‫ً‬
‫بندی می شوند که معمول به عنوان عوامل تولید شناخته می شوند‪:‬‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪.3‬‬
‫‪.4‬‬
‫زمین‬
‫نیروی کار‬
‫سرمایه‬
‫کارآفرینی‬
‫• بر اساس نظریه های اقتصاد نئوکالسیک ‪ ،‬هزینه‪ ،‬ارزش بازار تمامی این‬
‫منابع ‪ ،‬بعالوۀ هزینۀ کارآفرینی که در تولید و خدمات صرف شده است‪ ،‬می‬
‫باشد‪.‬‬
‫• هر گونه مازاد درآمد بر این هزینه ها ‪ ،‬سود اقتصادی نامیده می شود که‬
‫تفاوت آشکاری با مفهوم حسابداری سود دارد‪ .‬این تفاوت در مثال ‪ 6-1‬نشان‬
‫داده شده است‬
‫مثال ‪ : 6-1‬سود حسابداری در مقابل سود اقتصادی‬
‫آقای ‪ A‬یک کارآفرین است ‪ .‬اطالعات زیر مربوط به تولید کالی ‪ x‬می باشد‪:‬‬
‫سرمایه گذاری = ‪30000‬پوند‬
‫وام با نرخ بهرۀ سالنه ‪ 20000 = %10‬پوند‬
‫نتایج حاصل از عملیات سال گذشته‪:‬‬
‫درآمد فروش = ‪ 120000‬پوند‬
‫دستمزد ها و حقوق سالنه = ‪ 26000‬پوند‬
‫مواد خام و دیگر محصولت = ‪36000‬پوند‬
‫دیگر هزینه ها (معاف از بهره) = ‪18000‬پوند‬
‫او ارزیابی کرده است که اگر به جای سرمایه گذاری فعلی ‪ ،‬در بهترین جایگزین‬
‫ممکن ‪ ،‬سرمایه گذاری می کرد ‪ ،‬سالنه ‪ %8‬از پول او بازمی گشت‪ .‬بعالوه بر‬
‫این باورست که می توانست از شغل سابقش‪ 18000 ،‬پوند دستمزد سالنه‬
‫کسب کند‪.‬‬
‫• یک حسابدار ‪ ،‬سود آقای ‪ A‬را باید به صورت زیر محاسبه می کند‪:‬‬
‫فروش‬
‫کسر می گردد ‪:‬‬
‫مواد خام و دیگر ملزومات‬
‫دستمزد و حقوق سالنه‬
‫بهره بانکی‬
‫جمع هزینه ها‬
‫سود حسابداری‬
‫‪£‬‬
‫‪£‬‬
‫‪120000‬‬
‫‪36000‬‬
‫‪26000‬‬
‫‪2000‬‬
‫(‪)82000‬‬
‫‪38000‬‬
‫• یک اقتصاددان ‪ ،‬سود آقای ‪ A‬را باید به صورت زیر محاسبه کند‪:‬‬
‫فروش‬
‫کسر میگردد‪:‬‬
‫هزینه های صریح (هزینه های حسابداری)‪:‬‬
‫دستمزد و حقوق سالنه‬
‫دیگر صورتحسابها‬
‫بهرۀ بانکی‬
‫‪£‬‬
‫‪120000‬‬
‫هزینه های ضمنی(به معنای سودی که‬
‫کارآفرین می توانست به عنوان حقوق سالنه از‬
‫شغل سابقی که رها کرده ‪ ،‬بدست آورد)‬
‫درآمد ممکن حاصل بهترین گزینۀ جایگزین سرمایه گذاری‬
‫جمع هزینۀ اقتصادی (هزینه های صریح ‪ +‬هزینه های ضمنی)‬
‫سود اقتصادی‬
‫‪£‬‬
‫‪26000‬‬
‫‪2000‬‬
‫‪24000‬‬
‫(‪)102400‬‬
‫‪17600‬‬
‫‪18000‬‬
‫‪82000‬‬
‫‪18000‬‬
‫• سود محاسبه شده توسط اقتصاددانان بسیار کمتر از سود محاسبه شده‬
‫توسط حسابداران است‪ .‬به این علت که مفهوم اقتصادی سود ‪ ،‬شامل‬
‫«سود عادی» و یا «هزینۀ فرصت» (یا قیمت سایه ای) منابع کارآفرینی می‬
‫باشد‪.‬‬
‫• سود آقای ‪ 17600 A‬است ‪ ،‬به این معنا که معاملۀ فعلی خیلی بیشتر از‬
‫اینکه زمان و پول خود را در بهترین جایگزین ممکن سرمایه گذاری کند ‪،‬‬
‫(‪ ، )£24000+18000‬درآمد ایجاد می کند‪ .‬از این رو سود حسابداری به دو‬
‫مفهوم اقتصادی سود تقسیم می شود‪:‬‬
‫سود اقتصادی ‪ +‬سود عادی = سود حسابداری‬
‫‪£ 38000 = 20400 + 17600‬‬
‫• مفهوم سود اضافی ‪ ،‬منشأ حسابداری مدیریتی سود اقتصادی است‪ -‬سودی‬
‫است که گذشته از هزینۀ فرصت سرمایه حاصل می شود‪.‬‬
‫• مفهوم سود اضافی از دهه ‪ 1970‬بطور گسترده در حسابداری مدیریت وارد‬
‫شد و به مفهوم ارزش افزوده اقتصادی )‪ (EVA‬انجامید‪.‬‬
‫محاسبۀ سود اضافی و دیگر سود های مرتبط با اندازه گیری های عملکرد‬
‫بخش ی درکادر ‪ 6-2‬نشان داده شده است‬
‫کادر ‪ : 6-2‬محاسبات متفاوت سود در حسابداری مدیریت‬
‫خالصه ای از فعالیت های مرکز سود‪:‬‬
‫درآمد‬
‫هزینه های مستقیم مرکز سود ‪:‬‬
‫هزینه های متغیر‬
‫هزینه های نامتغیر قابل کنترل‬
‫هزینه های نامتغیر غیر قابل کنترل‬
‫هزینه های غیر مستقیم مرکز سود ‪:‬‬
‫سربار تخصیص یافته‬
‫نرخ بازده سرمایه (مخارج سرمایه ای)‬
‫میلیون پوند‬
‫‪2000‬‬
‫‪1200‬‬
‫‪200‬‬
‫‪75‬‬
‫‪90‬‬
‫‪%10‬‬
‫توزیع سود نهایی‬
‫بخش‬
‫سود قابل کنترل‬
‫بخش‬
‫(میلیون پوند)‬
‫درآمد‬
‫‪2000‬‬
‫سود اضافی‬
‫خالص بخش‬
‫درآمد‪/‬سود سود خالص‬
‫بخش‬
‫مستقیم بخش‬
‫(میلیون پوند) (میلیون پوند) (میلیون پوند)‬
‫‪2000‬‬
‫‪2000‬‬
‫‪2000‬‬
‫(میلیون پوند)‬
‫‪2000‬‬
‫کسر می گردد ‪ :‬هزینۀ‬
‫متغیر مرکز سود‬
‫‪1200‬‬
‫حاشیۀ فروش‬
‫‪800‬‬
‫‪1200‬‬
‫‪1200‬‬
‫‪1200‬‬
‫‪1200‬‬
‫کسر می گردد ‪ :‬هزینۀ‬
‫قابل کنترل نامتغیر‬
‫‪200‬‬
‫سود خالص قابل کنترل مرکز‬
‫‪600‬‬
‫هزینه های غیر قابل کنترل نامتغیر‬
‫‪75‬‬
‫‪200‬‬
‫‪75‬‬
‫سود خالص مستقیم مرکز‬
‫‪200‬‬
‫‪200‬‬
‫‪75‬‬
‫‪525‬‬
‫هزینه های غیر مستقیم مرکز‬
‫‪90‬‬
‫سود خالص‬
‫‪435‬‬
‫‪90‬‬
‫مخارج سرمایه ای ‪%10‬بر‬
‫‪ 2500‬پوند سرمایه گذاری‬
‫سود اضافی‬
‫‪250‬‬
‫‪550‬‬
‫‪350‬‬
‫‪250‬‬
‫‪275‬‬
‫‪250‬‬
‫‪250‬‬
‫‪185‬‬
‫کارکرد درآمد کل‬
‫بنابر نظریۀ اقتصادی ‪ ،‬کاکرد درآمد کل ‪ ،‬برگرفته از وظیفۀ تقاضای کال(منحنی‬
‫تقاضاویا منحنی قیمت) می باشد‬
‫کارکرد تقاضا بر شرایط بازاری که شرکت درآن به سر می برد ‪ ،‬مبتنی است‪:‬‬
‫– شرایط بازار رقابت کامل‬
‫– شرایط بازار فاقدرقابت کامل(رقابت انحصاری ‪ /‬رقابت ناقص ‪ ،‬رقابت چند قطبی و‬
‫انحصار)‬
‫اگر شرکتی در بازار رقابت کامل قرار گرفته باشد ‪ ،‬شرایط زیر حکمفرماست‪:‬‬
‫‪ .1‬هر شرکت در بازار ‪ ،‬کالهای یکسان تولید می کند و امکان بال بردن قیمت‬
‫را ندارد‪.‬‬
‫‪ .2‬شرکت های بسیاری در بازار وجود دارد که در اینصورت یک شرکت فردی‬
‫نمی تواند قیمت بازار را تحت تأثیر قرار دهد‪ .‬شرکت در این بازار «قیمت‬
‫پذیر» است‪.‬‬
‫‪ .3‬شرکت با یک منحنی افقی روبروست ‪ :‬قیمت ثابت است و بنا بر تعداد کالی‬
‫فروخته شده تغییر نمی یابد‪.‬‬
‫شکل ‪ :6-1‬شرکت در بازار رقابت کامل ‪ ،‬قیمت می پذیرد‬
‫قیمت‬
‫قیمت‬
‫شرکت‬
‫بازار‬
‫عرضۀ بازار = ‪Ms‬‬
‫منحنی تقاضای شرکت ‪p=c :‬‬
‫تقاضای بازار = ‪Md‬‬
‫تعداد‬
‫تعداد‬
‫قیمت بازار ‪C‬‬
‫) =به معنای‬
‫قیمت تعادلی(‬
‫شکل ‪ 6-1‬شامل دو پنل است‪ :‬بازار و شرکت‪.‬‬
‫• شکل اول نشان می دهد که قیمت بازار چگونه از طریق رابطۀ عرضه و‬
‫تقاضای بازار تعیین می شود‪.‬‬
‫• شکل دوم با نشان دادن منحنی تقاضای شرکت به سادگی بیان می کند که‬
‫شرکت می تواند هر میزان کال که بخواهد را بفروشد اما فقط به قیمت روز‬
‫بازار‪.‬‬
‫بنابراین معادلۀ منحنی تقاضا به صورت زیر است‪:‬‬
‫·‪p=c‬‬
‫اگر شرکت در بازار فاقد رقابت کامل فعالیت کند ‪:‬‬
‫• کالهایش مشابه دیگری نیست‬
‫• «شرکت قیمت گذار» بازار است‬
‫• در این بازار منحنی تقاضا و قیمت کال شیب نزو لی دارد که بر رابطۀ منفی بین‬
‫قیمت و کمیت فروخته شده دللت می کند که به آن«قانون تقاضا» می‬
‫گویند‪.‬‬
‫شکل ‪ : 6-2‬منحنی تقاضای کال در بازار رقابت کامل‬
‫قیمت‬
‫‪a‬‬
‫تقاضا‬
‫‪P = a - bq‬‬
‫تعداد‬
‫منحنی تقاضا در شکل ‪ 6-2‬از نظر ریاض ی به صورت تابع زیر نشان داده می شود‪:‬‬
‫در شرایطی که ‪ :‬عرض از مبدأ منحنی در محور ‪y‬ها می باشد‪(.‬به معنای ارزش ‪p‬‬
‫باشد )‬
‫‪،‬زمانیکه‬
‫شیب منحنی است (به معنای‬
‫)‬
‫• آنچه برای ما مهم است ‪ ،‬ماهیت منحنی درآمد کلی می باشد که این منحنی‬
‫های تقاضا باید تولید کنند‪.‬‬
‫• درآمد کل ‪ ،‬تمامی عایدی های حاصل از فروش تعداد معینی کال به قیمت‬
‫مشخص است‪.‬‬
‫• اگر قیمت و تعداد کال باشد ‪ ،‬آنگاه درآمد کل به صورت زیر نوشته می‬
‫شود‪:‬‬
‫• در سناریوی رقابت کامل ‪ ،‬قیمت در هر سطح از کمیت کال ثابت است ‪ ،‬در‬
‫حالیکه در بازار فاقد رقابت کامل ‪ ،‬هر چه تعداد فروش بیشتر باشد ‪ ،‬قیمت‬
‫کاهش می یابد‪.‬‬
‫در این شرایط متفاوت ‪ ،‬درآمد کل نیز شکل های متفاوتی به خود می گیرد که در‬
‫کادر ‪ 6-3‬نشان داده شده است‪.‬‬
‫جدول ‪ : 6-3‬تفاوت مفاهیم درآمدی در بازار های رقابت کامل و فاقدرقابت کامل‬
‫در بازار فاقد رقابت کامل‬
‫در بازار رقابت کامل‬
‫وظیفۀ تقاضا‬
‫در شرایطی که قیمت ثابت بازار است‬
‫وظیفۀ درآمد‬
‫این معادلۀ معمولی منحنی تقاضا با شیب‬
‫نزولی است‪.‬‬
‫‪TR‬‬
‫‪TR‬‬
‫نمایش گرافیکی‪TR‬‬
‫‪TR = Aq-bq2‬‬
‫‪TR= cq‬‬
‫تعداد فروش‬
‫‪TR‬خط مستقیم با شیب صعودی‪،‬‬
‫نشاندهندۀ این است که شرکت‬
‫می تواند با افزایش‬
‫خودرا افزایش دهد‬
‫تعداد فروش‬
‫‪TR‬منحنی غیر خطی(منحنی درجه‪)2‬‬
‫است که نشان می دهد پس از یک‬
‫سطح معین ‪ ،‬افزایش فروش ‪ ،‬به‬
‫درآمد کمتر می انجامد ‪ ،‬به همین دلیل ‪،‬‬
‫شرکت موظف است قیمت را کاهش دهد تا‬
‫بیشتر بفروشد‬
‫ادامۀ جدول ‪: 6-3‬‬
‫بازار رقابت کامل‬
‫بازار فاقد رقابت کامل‬
‫درآمد متوسط (به معنای درآمد‬
‫حاصل از هر واحد که از طریق‬
‫محاسبه می شود)‬
‫که قیمت بازار است‪ .‬توجه کنید‬
‫که دوباره منحنی تقاضا‪ /‬قیمت میباشد‬
‫که ‪ AR‬قیمت است ‪ .‬چون قیمت‬
‫‪ C‬است ‪ C ، AR ،‬می شود‪.‬‬
‫درآمد نهایی‬
‫دو ردیف آخر این جدول ‪ ،‬دو مفهوم مهم درآمد ‪ ،‬درآمد متوسط و درآمد نهایی را نشان می دهد ‪ .‬توجه‬
‫داشته باشید که در شرایط بازار رقابت کامل ‪ ،‬درآمد نهایی و متوسط برابر قیمت بازار هستند‪ .‬در‬
‫حالیکه در بازار فاقد رقابت ‪ ،‬درآمد نهایی ‪ ،‬نمی تواند مساوی قیمت محصول باشد‬
‫کارکرد هزینه و تولید‬
‫• هزینه ‪ ،‬به دو مورد زیر بستگی دارد‬
‫– شرایط بازارعامل ‪ :‬قیمت عوامل تولید را تعیین می کند‬
‫– تکنولوژی تولید ‪ :‬بهره وری عوامل تولید را مشخص می کند‬
‫• به زبان ساده ‪ ،‬هزینه ارزش منابع اقتصادی به کاررفته در تولید است‪.‬‬
‫پیش از مطرح کردن فرضیات اقتصاد نئوکالسیک دربارۀ ارتباط تکنولوژیکی بین‬
‫ورودی و خروجی‪ ،‬لزم است بدانیم‪:‬‬
‫عوامل تولید به دو دستۀ ثابت و متغیر تقسیم می شوند‪:‬‬
‫– عوامل ثابت ‪ ،‬به عنوان آنچه در کوتاه مدت ثابت است ‪ :‬ظرفیت تولید (تعداد ماشین‬
‫آلت ‪ ،‬فضای کارخانه ‪)... ،‬‬
‫– عوامل متغیر‪ ،‬ممکن است در کوتاه مدت تغییر یابند‪:‬نیروی کار و مواد‬
‫‪2‬فرضیۀ مختلف تکنولوژیکی وجود دارد که رابطۀ ورودی و خروجی را در کوتاه‬
‫مدت حفظ می کند‪:‬‬
‫• بازده ثابت عوامل متغیر‪ :‬در صورتی که عوامل ثابت بدون تغییر بمانند و شما‬
‫استفاده از عوامل متغیر را افزایش دهید ‪ ،‬تولید نهایی هر واحد اضافی عوامل‬
‫متغیر ‪ ،‬ثابت خواهد بود ‪،‬‬
‫• بازده نزو لی عوامل متغیر ‪ :‬در صورتی که عوامل ثابت بدون تغییر بمانند و شما‬
‫استفاده از عوامل متغیر را افزایش دهید ‪ ،‬تولید نهایی هر واحد اضافی عوامل‬
‫متغیر کاهش می یابد‬
‫جدول‪ 6-4‬بازده ثابت و بازده نزو لی عوامل متغیر‬
‫بازده ثابت عامل متغیر(کارگر)‬
‫‪9‬‬
‫‪8‬‬
‫‪0‬‬
‫عوامل متغیر تولید کل‬
‫تولید نهایی‬
‫‪100‬‬
‫‪100 100‬‬
‫‪100‬‬
‫عامل نتغیر (کارگر)‬
‫بازده نزولی‬
‫‪9‬‬
‫‪8 7‬‬
‫عوامل متغیر تولید کل‬
‫‪870‬‬
‫‪744‬‬
‫تولید نهایی‬
‫‪128‬‬
‫‪126‬‬
‫‪1‬‬
‫‪10‬‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪13 12 11‬‬
‫‪4‬‬
‫‪16 15 14‬‬
‫‪5‬‬
‫‪7‬‬
‫‪6‬‬
‫‪1600 1500 1400 1300 1200 1100 1000 900 800 700 600 500 400 300 200 100 0‬‬
‫‪100 100 100 100 100 100 100 100 100 100‬‬
‫‪0‬‬
‫‪10‬‬
‫‪30 0‬‬
‫‪990‬‬
‫‪126‬‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪13‬‬
‫‪12‬‬
‫‪11‬‬
‫‪260‬‬
‫‪164‬‬
‫‪86‬‬
‫‪1360 1360‬‬
‫‪1274 1196 1100‬‬
‫حسب‬
‫‪1330‬کل بر‬
‫تولید‬
‫‪78‬‬
‫‪56‬‬
‫‪30 0‬‬
‫‪78‬‬
‫‪96 110 120‬‬
‫‪100‬‬
‫‪5‬‬
‫‪4‬‬
‫‪14‬‬
‫‪370‬‬
‫‪15‬‬
‫‪490‬‬
‫‪96‬‬
‫‪30 56‬‬
‫‪110‬‬
‫‪0‬‬
‫‪100 100‬‬
‫‪6‬‬
‫‪16‬‬
‫‪616‬‬
‫بازده ثابت عوامل متغیر‬
‫تولید کل بر حسب‬
‫بازده ثابت متغیر‬
‫‪0 2 4 6 8 10121416‬‬
‫‪120‬‬
‫‪1800‬‬
‫‪1600‬‬
‫‪1400‬‬
‫‪1200‬‬
‫‪1000‬‬
‫‪800‬‬
‫‪600‬‬
‫‪400‬‬
‫‪200‬‬
‫‪0‬‬
‫تولید کل بر اساس بازده نزو لی عامل متغیر‬
‫‪1600‬‬
‫‪1400‬‬
‫‪1200‬‬
‫‪1000‬‬
‫‪800‬‬
‫تولید کل بر اساس بازده‬
‫نزولی عامل متغیر‬
‫‪600‬‬
‫‪400‬‬
‫‪200‬‬
‫‪0‬‬
‫‪8 10 12 14 16 18‬‬
‫‪6‬‬
‫‪4‬‬
‫‪2‬‬
‫‪0‬‬
‫تولید نهایی بر حسب بازده ثابت عامل متغیر‬
‫‪125‬‬
‫‪100‬‬
‫‪75‬‬
‫تولید نهایی بر حسب بازده ثابت‬
‫عامل متغیر‬
‫‪50‬‬
‫‪25‬‬
‫‪0‬‬
‫‪16‬‬
‫‪14‬‬
‫‪12‬‬
‫‪10‬‬
‫‪8‬‬
‫‪6‬‬
‫‪4‬‬
‫‪2‬‬
‫‪0‬‬
‫تولید نهایی بر حسب بازده نزولی عامل متغیر‬
‫‪150‬‬
‫‪125‬‬
‫‪100‬‬
‫تولید نهایی بر حسب بازده‬
‫نزولی عامل متغیر‬
‫‪75‬‬
‫‪50‬‬
‫‪25‬‬
‫‪0‬‬
‫‪16‬‬
‫‪14‬‬
‫‪12‬‬
‫‪10‬‬
‫‪8‬‬
‫‪6‬‬
‫‪4‬‬
‫‪2‬‬
‫‪0‬‬
‫• منحنی های هزینه ‪ ،‬نتیجۀ مستقیم منحنی های تولیدهستند ‪ ،‬که رابطۀ‬
‫سطح تولید و هزینۀ منابع را نشان می دهد‪.‬این منحنی ها در کادر ‪ 5-6‬ترسیم‬
‫شده اند‬
‫• به طور مثال در کادر ‪ 5-6‬زمانیکه ‪ 5‬واحد نیروی کار ‪ ،‬به کار گرفته شوند‪ ،‬در‬
‫فرض بازده ثابت ‪ ،‬تولید کل ‪ 500‬واحد است‪.‬در حالی که در فرض بازده نزو لی‬
‫می باشد ‪ 370‬واحد می باشد‪.‬‬
‫جدول ‪ 6-5‬استخراج منحنی های هزینه از منحنی های تولید‬
‫بازده نزو لی عوامل متغیر از دید اقتصادی‬
‫‪9‬‬
‫‪990‬‬
‫‪13‬‬
‫‪16‬‬
‫(نیروی کار)‬
‫‪0‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫‪4‬‬
‫‪5‬‬
‫‪6‬‬
‫‪7‬‬
‫‪8‬‬
‫‪870‬‬
‫‪5000‬‬
‫‪11‬‬
‫‪12‬‬
‫‪1274‬‬
‫‪14‬‬
‫‪15‬‬
‫‪1360‬‬
‫‪0‬‬
‫‪30‬‬
‫‪86‬‬
‫‪164‬‬
‫‪260‬‬
‫‪370‬‬
‫‪490‬‬
‫‪616‬‬
‫‪744‬‬
‫‪4500‬‬
‫‪5.05‬‬
‫‪1100‬‬
‫‪1196‬‬
‫‪6500‬‬
‫‪1330‬‬
‫‪1360‬‬
‫‪8000‬‬
‫عامل متغیر‬
‫کل‬
‫‪0‬‬
‫‪500‬‬
‫‪1000‬‬
‫‪1500‬‬
‫‪2000‬‬
‫‪2500‬‬
‫‪3000‬‬
‫‪3500‬‬
‫‪4000‬‬
‫‪5.17‬‬
‫‪4.17‬‬
‫‪5500‬‬
‫‪6000‬‬
‫‪5.10‬‬
‫‪7000‬‬
‫‪7500‬‬
‫‪5.88‬‬
‫تولید کل‬
‫متوسط‬
‫‬‫‪16.67‬‬
‫‪11.63‬‬
‫‪9.15‬‬
‫‪7.69‬‬
‫‪6.76‬‬
‫‪6.12‬‬
‫‪5.66‬‬
‫‪5.38‬‬
‫‪3.97‬‬
‫هزینۀدستمزد‬
‫نهایی‬
‫‬‫‪16.67‬‬
‫‪8.93‬‬
‫‪6.41‬‬
‫‪5.21‬‬
‫‪4.55‬‬
‫‪4.17‬‬
‫‪3.97‬‬
‫‪3.91‬‬
‫‪5.00‬‬
‫‪5.02‬‬
‫‪6.41‬‬
‫‪5.26‬‬
‫‪5.51‬‬
‫‪-‬‬
‫‪4.55‬‬
‫‪5.21‬‬
‫‪8.93‬‬
‫‪16.67‬‬
‫هزینۀ دستمزد‬
‫هزینۀ دستمزد‬
‫‪10‬‬
‫بازده ثابت عوامل متغیر از دید حسابداری‬
‫عامل متغیر‬
‫‪1‬‬
‫‪200‬‬
‫‪1500‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪9‬‬
‫‪1000‬‬
‫‪5500‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫(نیروی کار)‬
‫‪0‬‬
‫‪100‬‬
‫‪1000‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪8‬‬
‫‪900‬‬
‫‪5000‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪16‬‬
‫‪0‬‬
‫‪500‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪7‬‬
‫‪800‬‬
‫‪4500‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪15‬‬
‫‪1600‬‬
‫کل‬
‫‪0‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪6‬‬
‫‪700‬‬
‫‪4000‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪14‬‬
‫‪1500‬‬
‫‪8000‬‬
‫هزینۀدستمزد‬
‫تولید کل‬
‫نهایی‬
‫متوسط‬
‫‬‫‬‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪600‬‬
‫‪3500‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪13‬‬
‫‪1400‬‬
‫‪7500‬‬
‫‪5‬‬
‫‪4‬‬
‫‪500‬‬
‫‪3000‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪12‬‬
‫‪1300‬‬
‫‪7000‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫هزینۀ دستمزد‬
‫‪3‬‬
‫‪400‬‬
‫‪2500‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪11‬‬
‫‪1200‬‬
‫‪6500‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫هزینۀ دستمزد‬
‫‪2‬‬
‫‪300‬‬
‫‪2000‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪10‬‬
‫‪1100‬‬
‫‪6000‬‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫هزینۀ دستمزد کل براساس بازده ثابت عوامل متغیر‬
‫‪8000‬‬
‫‪7000‬‬
‫‪6000‬‬
‫‪5000‬‬
‫‪4000‬‬
‫‪Column1‬‬
‫‪3000‬‬
‫‪2000‬‬
‫‪1000‬‬
‫‪0‬‬
‫‪1000 1200 1400 1600‬‬
‫‪800‬‬
‫‪600‬‬
‫‪400‬‬
‫‪200‬‬
‫‪0‬‬
‫هزینۀ متوسط و نهایی بر اساس بازده نزولی عامل متغیر‬
‫‪20‬‬
‫‪18‬‬
‫‪16‬‬
‫‪MC‬‬
‫‪14‬‬
‫‪12‬‬
‫‪10‬‬
‫‪Y-Values‬‬
‫‪8‬‬
‫‪AC‬‬
‫‪6‬‬
‫‪4‬‬
‫‪AC‬‬
‫‪2‬‬
‫‪0‬‬
‫‪1600‬‬
‫‪1400‬‬
‫‪1200‬‬
‫‪1000‬‬
‫‪800‬‬
‫‪600‬‬
‫‪400‬‬
‫‪200‬‬
‫‪0‬‬
‫تعادل شرکت و تجزیه و تحلیل بهای تمام شده‬
‫اقتصاددانان از مفهوم «تعادل شرکت» برای شناسایی سطح تولید مطلوب‬
‫شرکت استفاده می کنند‬
‫برای تعیین این سطح تعادلی از یک معادلۀ اقتصادی خاص استفاده می کنند‪:‬‬
‫– در سطح حداکثر تولید ‪ ،‬درآمد نهایی باید مساوی هزینۀ نهایی باشد‬
‫‪MR=MC‬‬
‫• اگر ‪ MR>MC‬باشد ‪ ،‬آنگاه یک واحد اضافی تولید سبب می شود ‪ ،‬درآمد‬
‫بیشتر از هزینه افزایش یابد‪.‬‬
‫• اگر‪ MR<MC‬باشد ‪ ،‬شرکت در نقطه ای فراتر از سطح مطلوب تولید ‪،‬‬
‫مشغول فعالیت است‪ .‬در نتیجه ‪ ،‬یک کاهش در تولید ‪ ،‬سبب می شود هزینۀ‬
‫کل بیشتر از درآمد کل افزایش یابد‬
‫• حداکثر سازی سود فقط در حالت ‪ MC = MR‬رخ می دهد‪.‬‬
‫شکل ‪ 6-3‬مدل اقتصاد نئوکالسیک رفتار تعادلی شرکت‬
‫پوند‬
‫‪ (P-AC)=Q‬قسمت رنگی‪،‬‬
‫سود کل را نشان می دهد‬
‫‪MC‬‬
‫‪AC‬‬
‫‪P‬‬
‫‪AC‬‬
‫‪MR=MC‬‬
‫‪AR‬‬
‫تولید ‪Q‬‬
‫‪BEP2‬‬
‫‪MR‬‬
‫*‪Q‬‬
‫‪BEP1‬‬
‫سود حداکثر‬
‫در شرایطی که‬
‫‪MC=MR‬باشد‬
‫هزینۀ کل‬
‫درآمد کل‬
‫تولید ‪Q‬‬
‫‪BEP2‬‬
‫سود‬
‫*‪Q‬‬
‫‪BEP1‬‬
‫سود حداکثر‬
‫در شرایطی که‬
‫‪MC=MR‬باشد‬
‫پوند‬
‫شکل ‪ 6-3‬حاوی ‪ 2‬پنل است‪:‬‬
‫– در پنل ‪ 1‬نقطۀ سود حداکثر شرکت ‪ ،‬از طریق منحنی های درآمد و هزینۀ‬
‫متوسط و نهایی بدست می آید (قسمت رنگی شکل)‬
‫– پنل‪ 2‬شبیه به پنل ‪ 1‬است ‪ ،‬اما به جای ارزش متوسط ‪ ،‬از ارزش کل‬
‫استفاده می کند‪(.‬مثال درآمد کل)‬
‫تجزیه تحلیل بهای تمام شده ‪ :‬کاربرد حسابداری مدیریتی اقتصاد‬
‫نئوکالسیک‬
‫شکل ‪ 6-3‬همان تجزیه و تحلیل بهای تمام شده می باشد‪.‬‬
‫تفاوت اساس ی بین کاربرداقتصادی و حسابداری این مدل ‪ ،‬در به کارگیری منحنی‬
‫خطی درآمد و هزینه می باشد که نشاندهندۀ فرض ما برموارد زیر می باشد‪:‬‬
‫– سناریوی رقابت کامل‬
‫– بازده ثابت عوامل متغیر‬
‫منحنی خطی درآمد‬
‫منحنی خطی هزینه‬
‫در مدل حسابداری مدیریت ‪ ،‬مشکل حداکثر سازی سود ‪ ،‬به علت زیر هرگز رخ‬
‫نمی دهد‪:‬‬
‫– قیمت ثابت ‪ ،‬که مستقل از تعداد فروش است‪.‬‬
‫– بازده ثابت عوامل متغیر‪ ،‬نشاندهندۀ بی حدو مرز بودن پتانسیل شرکت‬
‫برای کسب سود است‪.‬‬
‫این موضوع در شکل ‪ 6-4‬ترسیم شده است‪.‬‬
‫شکل ‪ 6-4‬نمایش گرافیکی ساختار تجزیه و تحلیل بهای تمام شده‬
‫درآمد کل‬
‫هزینۀ متغیر ‪+‬هزینۀ ثابت =هزینۀ کل‬
‫هزینۀ متغیر‬
‫سود‬
‫هزینۀ ثابت‬
‫سطح تولید‬
‫برنامه ریزی‬
‫شده‬
‫حاشیۀ ایمنی‬
‫‪BEP‬‬
‫طبقه بندی هزینه به ثابت و متغیر‬
‫اصل اساس ی تجزیه و تحلیل بهای تمام شده‪ ،‬طبقه بندی عناصر هزینه به ثابت و‬
‫متغیر است‪.‬‬
‫• هزینۀ ثابت مربوط به عوامل ثابت تولید است که در کوتاه مدت تغییر نمی یابند‪ .‬فقط در‬
‫صورت تغییرات ظرفیت تولید ‪ ،‬تغییر می یابند‬
‫• تغییرات هزینۀ ثابت نشاندهندۀ حرکت تصمیمات بلندمدت به طرف تغییرات در ظرفیت‬
‫تولید است‪.‬‬
‫• در متون حسابداری این هزینه به عنوان «هزینه های ثابت پله ای» شناخته می شوند که‬
‫در شکل ‪ 6-5‬ترسیم شده است‬
‫شکل ‪ 6-5‬هزینۀ ثابت و ظرفیت تولید‬
‫هزینه‬
‫هزینۀ ثابت در سطح ظرفیت‪3‬‬
‫هزینۀ ثابت در سطح ظرفیت‪2‬‬
‫هزینۀ ثابت در سطح ظرفیت‪1‬‬
‫تولید‬
‫تغییر ظرفیت‪2‬‬
‫تغییر ظرفیت ‪1‬‬
‫شکل ‪ 6-6‬مدلسازی هزینۀ متغیر کل‬
‫‪TVC = VQ‬‬
‫‪ =TVC‬هزینۀ متغیر کل‬
‫‪ =V‬هزینۀ متغیر به ازای هر‬
‫واحد محصول‬
‫‪ =q‬سطح کمیت تولید‬
‫توجه ‪ V :‬هم چنین به عنوان‬
‫شیب منحنی ‪ TVC‬نشان داه‬
‫شده است‬
‫‪TVC1= V1Q‬‬
‫‪TVC2=V2Q‬‬
‫بعد از توسعۀ‬
‫تکنولوژیکی‬
‫‪V2‬‬
‫‪V1‬‬
‫تغییرات در هزینۀ متغیر به ازای هر واحد می تواند به دو علت رخ دهد‪:‬‬
‫– تغییرات در قیمت منابع بازار ‪ :‬مثل قیمت مواد خام ‪ ،‬نرخ دستمزد‬
‫– بهبود کارایی استفاده از منابع در فرایند تولید‬
‫تغییرات در هزینۀ متغیر ‪ ،‬از لحاظ تکنولوژیکی فقط در طولنی مدت ‪ ،‬در صورت‬
‫لزوم تغییر در ظرفیت و تکنولوژی ‪ ،‬حاصل خواهد شد‬
‫ترکیب ‪ :‬حاشیۀ فروش ‪ ،‬نقطۀ سر به سرایمنی ‪ ،‬حاشیۀ ایمنی‬
‫تجزیه و تحلیل بهای تمام شده بر مفهوم خاص سود حسابداری مبتنی است که‬
‫ما آن را «حاشیۀ فروش» می نامیم‬
‫حشیۀ فروش ‪ ،‬مابه تفاوت فروش و هزینۀ متغیر است‪:‬‬
‫در شرایطی که ‪c :‬حاشیۀ فروش‬
‫‪p‬قیمت هر واحد محصول‬
‫‪v‬هزینۀ متغیر هر واحد است‬
‫تجزیه تحلیل بهای تمام شده در حسابداری مدیریت در خصوص موارد زیر به کار‬
‫می رود‪:‬‬
‫–‬
‫–‬
‫–‬
‫–‬
‫تعیین نقطۀ سر به سر‬
‫برآورد سود در سطحی از تولید نسبت به فروش پیش بینی شده‬
‫برآورد حاشیۀ ایمنی‬
‫برآورد سطح فروش به نسبت تولید مورد نیاز برای دستیابی به سود پیش بینی شده‬
‫مثال ‪ 6-1‬راه های استفاده از تجزیه و تحلیل بهای تمام شده را نشان می دهد‪:‬‬
‫اطالعات زیر از کارت هزینۀ استاندارد محصول ‪EXE‬بدست آمده است ‪:‬‬
‫–‬
‫–‬
‫–‬
‫–‬
‫–‬
‫–‬
‫مواد مستقیم ‪ 10 : A‬واحد × ‪ 5‬پوند به ازای هر واحد‬
‫مواد مستقیم ‪ 2: B‬واحد × ‪ 15‬پوند به ازای هر واحد‬
‫دستمزد مستقیم ‪ 3 :‬ساعت × ‪ 10‬پوند به ازای هر ساعت‬
‫سربار متغیر ‪ :‬هزینه های اضافه بر ساعت دستمزد مستقیم × ‪ 5‬دلر به ازای هر‬
‫ساعت‬
‫هزینۀ ثابت کل برای دورۀ بعد ‪ 18000 :‬پوند‬
‫قیمت هدف برای هر محصول ‪ 200 :‬پوند‬
‫تجزیه تحلیل را با محاسبۀ حاشیۀ فروش هر محصول آغاز میکنیم‪:‬‬
‫مواد مستقیم ‪:‬‬
‫‪ 10 – A‬واحد × ‪ 5‬پوند به ازای هر واحد‬
‫‪ 2- B‬واحد × ‪ 15‬پوند به ازای هر واحد‬
‫دستمزد مستقیم ‪ 3 -‬ساعت × ‪ 10‬پوند به ازای هر ساعت ‪30‬‬
‫سربار مستقیم ‪3 -‬ساعت × ‪ 5‬دلر به ازای هر ساعت‬
‫‪15‬‬
‫جمع‬
‫قیمت‬
‫‪125‬‬
‫‪200‬‬
‫حاشیۀ فروش‬
‫‪75‬‬
‫‪50‬‬
‫‪30‬‬
‫• حاشیۀ فروش ‪ 75‬پوند به ازای هر واحد یعنی هر واحد فروش می تواند ‪75‬‬
‫پوند جهت پوشش هزینۀ ثابت ایجاد کرده و از آن به بعد سود خالص ایجاد‬
‫می کند‬
‫• زمانیکه این حاشیۀ فروش به عنوان درصدی از قیمت تعریف شود ‪ ،‬نسبت‬
‫حاشیۀ فروش به میزان فروش یا نسبت نامیده می شود‪.‬‬
‫نقطۀ سر به سر به معنای مقدار فروش مورد نیاز برای پوشش هزینه های ثابت‬
‫است و از فرمول زیر بدست می آید‪:‬‬
‫در مثال ما‪:‬‬
‫برای به دست آوردن تعدادی که باید فروخته شود تا به سود پیش بینی شده دست یابیم‪ ،‬از‬
‫فرمول زیر استفاده می کنیم‪:‬‬
‫و اگر حجم فروش به جای تعداد برآورد شود ‪،‬آن گاه فرمول شک زیر را به خود می گیرد‪:‬‬
‫در مثال ما ‪:‬‬
‫= حجم فروش برای سود پیش بینی شده‬
‫• نقش مدل اقتصاد نئوکالسیک و حسابداری مدیریت برگرفته از تجزیه تحلیل بهای تمام‬
‫شده در ایجاد نظام سازمانی مکانیکی ‪ ،‬بسیار عمیق و ریشه ای است‪.‬‬
‫• یکی از مهمترین ویژگی های ساختار سازمانی مکانیکی ‪ ،‬مرکزیت سود به عنوان مهمترین‬
‫هدف شرکت است‪.‬‬
‫• معیار اصلی مدیران برای تصمیم گیری در این سازمان ها ‪ ،‬اثرات سود حاصل از گزینه‬
‫های مختلف تصمیم گیری است‬
‫• نظریۀ اقتصاد نئوکالسیک شرکت و حسابداری مدیریت برگرفته از تجزیه و تحلیل بهای‬
‫تمام شده ‪ ،‬به نهادینه کردن انگیزۀ سود در درون ساختار این سازمان ها کمک می کنند‪.‬‬
‫تجزیه و تحلیل عوامل محدود کننده‬
‫• کمبود منابع یک واقعیت کلی است ‪ :‬ما منابع کافی برای انجام هرآنچه که نیاز‬
‫است را نداریم‬
‫• این تجزیه و تحلیل ایجاب می کند که تصمیمات تولید در چارچوب تنگناهای‬
‫عوامل محدود کننده (دسترس ی محدود به مواد خام ‪ ،‬ساعات ککار با دستگاه‬
‫و‪ )...‬گرفته شوند‬
‫• موضوع اصلی این تجزیه و تحلیل ‪ ،‬محاسبۀ حاشیۀ فروش هر عامل محدود‬
‫کننده است‪ .‬در مثال ‪ 6-2‬این موضوع توضیح داده می شود‬
‫مثال ‪ : 6-2‬حاشیۀ فروش حاصل از هر عامل محدود کننده‬
‫‪A‬‬
‫‪B‬‬
‫‪Y‬‬
‫‪18800‬‬
‫‪X‬‬
‫حاشیۀ فروش به ازای هر واحد ‪13500‬‬
‫‪2/50‬‬
‫‪1/50‬‬
‫ساعت کار کارگران‬
‫‪7520‬‬
‫حاشیۀ فروش به ازای هر ساعت کار‪9000‬‬
‫همانطور که می بینید ‪ ،‬حاشیۀ فروش‪ Y‬از ‪ X‬است ‪ .‬بنابراین باید در تصمیمات در اولویت‬
‫قرار گیرد‪ .‬اما از نظر ساعت کار کارگران ‪ X ،‬از ‪ Y‬سودآورتر است‪.‬یعنی ساعات کار کارگر‬
‫یک منبع کمیاب است ‪ .‬به همین دلیل با محدودیت امکان تولید هر دو کال ‪ ،‬تولید سود‬
‫آوری بیشتری دارد‬
‫حد اکثر سازی سود در بلند مدت ‪:‬‬
‫بودجه بندی سرمایه‬
‫• تا کنون با بحث در مورد تصمیم گیری های کوتاه مدت دریافتیم که این‬
‫تصمیم گیری است ‪ ،‬که سطح تولید را در ظرفیت مفروض ‪ ،‬تعیین می نماید‬
‫• ظرفیت تولید که اغلب به عنوان حداکثر تعداد دستگاه یا ساعات کار‬
‫کارگران منطبق باظرفیت موجود تعریف می شود‪ ،‬محدودیتی برای تصمیمات‬
‫کوتاه مدت به حساب می آید‬
‫• تصمیم گیری بلند مدت ‪ ،‬با توسعۀ ظرفیت از نظر تکنولوژی و دارایی ثابت‬
‫جدید مرتبط است‪.‬‬
‫• این نوع تصمیم شامل تصمیمات در مورد تغییر مسیر تولید شرکت ‪ ،‬آماده‬
‫سازی شرکت برای تولید بیشتر و کسب سود بیشتر از چرخه های تولید متوالی‬
‫کوتاه مدت است‪.‬‬
‫• در ادبیات حسابداری مدیریت ‪ ،‬تصمیم برای سرمایه گذاری در ازایش ظرفیت‬
‫ً‬
‫تولید شرکت ‪ ،‬معمول به عنوان «تصمیمات بودجه بندی سرمایه‬
‫ای»شناخته می شود‬
‫• جان مینارد کینز در سال ‪ ، 1936‬نخستین کس ی است که نظریۀ اقتصاد را با‬
‫عنوان چگونگی تصمیم گیری شرکت ها در مورد هزینه های سرمایه گذاری‬
‫ارائه کرده است ‪ .‬که روش های معروف بودجه بندی سرمایه از آن گرفته‬
‫شده است ‪:‬‬
‫کینز ‪:‬‬
‫«زمانیکه فردی ‪ ،‬یک دارایی سرمایه ای را خریداری می کند ‪ ،‬به همراه‬
‫آن حق دریافت بازده آتی که انتظار می رود از محل فروش کال ‪ ،‬در طول عمر‬
‫مفید دارای ‪ ،‬پس از کسرهزینه های جاری حاصل شود را نیز ‪ ،‬خریداری می‬
‫کند‪.‬این مجموعۀ اقساط سالنه ‪ Q1,Q2,…Qn‬را می توان ‪ ،‬بازده آتی‬
‫سرمایه گذاری نامید»‬
‫در اصطالحات حسابداری ‪ ،‬این مجموعۀ اقساط سالنه یا بازده آتی سرمایه‬
‫گذاری را «جریانات نقدی خالص آتی » شناخته می شود‪.‬‬
‫نظریۀ اقتصاد کینزی در مورد سرمایه گذاری بر ‪ 3‬مفهوم مرتبط باهم ‪ ،‬مبتنی‬
‫است‪:‬‬
‫– ارزش فعلی بازده آتی‬
‫– کارایی نهایی سرمایه‬
‫– هزینۀ سرمایه‬
‫ارزش فعلی جریان نقدی آتی‬
‫• «ارزش خالص فعلی» معیاری برای تصمیم گیری و سرمایه گذاری است و‬
‫فقط در صورتیکه مثبت باشد ‪ ،‬در طولنی مدت سودآور خواهد بود‪.‬‬
‫• ارزش فعلی مبالغ آینده که می بایست در ‪n‬سال از الن به بعد دریافت شود ‪،‬‬
‫زمانیکه هزینۀ سرمایه به ازای هر سال ‪ k‬باشد ‪ ،‬از نظر ریاض ی به صورت زیر‬
‫تعریف می شود‪:‬‬
‫شکل ‪ 6-9‬معیار ارزش خالص فعلی تصمیم گیری‬
‫کارایی نهایی سرمایه‬
‫• کارایی نهایی سرمایه در حسابداری مدیریت به عنوان نرخ بازده داخلی ترجمه‬
‫می شود‪.‬‬
‫• معیار تصمیم گیری مرتبط با نرخ بازده داخلی و یا کارایی نهایی سرمایه ‪ ،‬این‬
‫است که هزینۀ سرمایه باید کوچکتر از نرخ بازده داخلی باشد تا سرمایه‬
‫گذاری سودآور شود‪.‬‬
‫• بر اساس نظریۀ کینز ‪ ،‬وقتی هزینۀ سرمایه برابر کارایی نهایی سرمایه باشد ‪،‬‬
‫شرکت در تعادل طولنی مدت است‪.‬‬
‫هزینۀ سرمایه‬
‫• هزینۀ سرمایه ‪ ،‬هزینۀ فرصت از دست رفتۀ سرمایه می باشد‪.‬‬
‫• نرخی است که به وسیلۀ آن جریانات خالص نقدی را کاهش می دهیم تا به‬
‫ارزش خالص فعلی سرمایه گذاری دست یابیم‪.‬‬
‫• از پیچیدگی های هزینۀ سرمایه این است که ‪:‬‬
‫‪ .1‬سرمایه متشکل از منابع مختلفی باشد‬
‫برای مثال ‪ ،‬یک پروژۀ سرمایه گذاری از دو بخش ‪ ،‬یکی حقوق صاحبان سهام و دیگری سرمایۀ‬
‫قرض ی تامین مالی شود‬
‫‪ .2‬ساختار یا اهرم سرمایه ‪.‬اهرم به معنای نسبت یا درصدی از سرمایۀ قرض ی است که‬
‫شرکت باید در مقابل حقوق صاحبان سهام حفظ کند‪.‬‬
‫مثال ‪6-3‬هزینۀ سرمایه و ساختار سرمایه‬
‫برآورد هزینۀ سرمایه در ابتدا شامل برآورد هزینۀ عناصر سرمایه و سپس شامل برآورد‬
‫میانگین وزنی هزینۀ سرمایه می شود‪:‬‬
‫شرکت تولیدی ‪: xyz‬‬
‫سرمایه گذاری ‪ 50‬میلییون پوند ‪ 10 :‬میلیون تامین مالی داخلی ‪،‬‬
‫تامین مالی خارجی شامل ‪:‬‬
‫نشر اوراق قرضه با نرخ بهرۀ سالنه ‪ 11‬درصد‬
‫سهام ممتاز با ‪ 11.5‬درصد سود سهمی‬
‫سهام عادی به ارزش اسمی ‪ 1‬پوند و به قیمت ‪ 5‬پوند فروخته خواهد شد‪.‬‬
‫سود سهمی در ابتدا ‪ 30‬پنس با نرخ رشد سالنه ‪ 8‬درصد‬
‫نرخ مالیات ‪40‬درصد‬
‫• مدیریت پروژه را به روش های زیر تامین مالی میکند ‪:‬‬
‫– درآمد انباشته ‪ 10 :‬میلیون‬
‫– سهام عادی جدید ‪ 15 :‬میلیون‬
‫– سهام ممتاز ‪ 5 :‬میلیون‬
‫– اوراق قرضه ‪ 20 :‬میلیون‬
‫ هزینۀ سرمایۀ اوراق قرضه‬‫= هزینۀ بدهی پس از کسر مالیات‬
‫در شرایطی که ‪ kb :‬نرخ بهره است‬
‫‪ t‬نرخ مالیات می باشد‬
‫در مثال ما ‪:‬‬
‫ هزینۀ سرمایۀ سهام ممتاز‬‫برخالف سرمایۀ قرض ی ‪ ،‬سود سهام ممتاز هزینۀ مالیاتی قابل کسر نیست و‬
‫تحت تاثیر مالیات قرار نمی گیرد در نتیجه در مثال ما ‪ 11.5‬درصد مستقیما به‬
‫عنوان عنصر هزینۀ سرمایۀ سهام ممتاز پروژه تلقی می شود‬
‫ هزینۀ سرمایۀ سهام عادی‬‫براساس مدل رشد سود سهام ‪ ،‬هزینۀ حقوق صاحبان سهام به صورت زیر‬
‫محاسبه می شود‪:‬‬
‫= حقوق صاحبان سهام‬
‫در شرایط‪ d1 :‬سود مورد انتظار د پایان سال اول‬
‫‪ p0‬قیمت سهام منتشره‬
‫‪ g‬نرخ رشد سود‬
‫‪ f‬هزینۀ انتشار اوراق بهادار به عنوان‬
‫درصدی از قیمت سهام منتشره ‪ ،‬باشند‬
‫در مثال ما ‪:‬‬
‫– هزینۀ عایدی های انباشته‬
‫درآمد انباشته ‪ ،‬سود های تقسیم نشدۀ شرکت هستند و از طریق فرمول زیر به‬
‫دست می آید‪:‬‬
‫= هزینۀ درآمد انباشته‬
‫و در مثال ما ‪:‬‬
‫بنابر اطالعات مثال ‪ 4 ،‬منبع سرمایه باید با هم ترکیب شوند تا شکلی کاربردی‬
‫به سرمایۀ کل جهت انجام پروژه بخشند‪ .‬در نتیجه میانگین وزنی به صورت‬
‫زیر محاسبه می شود‪:‬‬
‫‪WACC=14×20% +14.67×30%+11.50×10%+46.60×40%=10.99%‬‬
‫مدلسازی اقتصادی شرکت‬
‫• اقتصاد نئوکالسیک ‪ ،‬سهم چشمگیری در ساخت سبک های سازمانی مکانیکی‬
‫داشته است‪.‬‬
‫• سازمان ها به عنوان ماشین هایی تلقی می شوند که اهداف و پارامترهای‬
‫وظیفه ای مشخص ی رفتارشان را کنترل می کند‪.‬‬
‫• این تالش ها جهت قابل برنامه سازی اهداف و محدودیت ها و متغیر در‬
‫سازمان صورت گرفته اند‪.‬تا مدیران بتوانند به نحو مؤثری به آنها رسیدگی‬
‫کنند‪.‬‬
‫اقتصاد نئوکالسیک و اصول آن در مدلسازی حسابداری مدیریت شرکت شامل‬
‫مجموعه ای از پارامترها می شود ‪:‬‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪.3‬‬
‫‪.4‬‬
‫‪.5‬‬
‫تمایز بین سناریوهای تصمیم گیری بلندمدت و کوتاه مدت‬
‫اهداف بلند مدت و کوتاه مدت مشخص ی برای موسسات بازرگانی طراحی‬
‫شده اند‬
‫مجموعه معیارهای تصمیم گیری به عنوان راهنمایی برای تصمیمات سرمایه‬
‫گذاری می باشند‬
‫رابطۀ بین سناریوهای تصمیم گیری کوتاه مدت و بلندمدت‬
‫مجموعه معیار های تصمیم گیری به عنوان راهنمایی برای تصیمات کوتاه‬
‫مدت محسوب می شوند‬
‫• اقتصاد نئوکالسیک موسسات اقتصادی را به عنوان ماشین های اقتصادی با هدف‬
‫تخصص ی نهایی حداکثرسازی ثروت سهامداران تلقی می کند ساختار این ماشین در شکل‬
‫‪ 6-10‬نشان داده شده است‪.‬‬
‫• در نتیجه نقش اصلی اقتصاد نئوکالسیک در حسابداری مدیریت ‪ ،‬فراهم کردن مبنایی‬
‫نظری است که ما بر اساس آن ابزار تصمیم گیری بلندمدت و کوتاه مدت را برای اطمینان‬
‫از دستیابی شرکت به اهداف از پیش تعیین شدۀ حداکثر سازی سود را ایجاد کردیم‪.‬‬
‫تئوری اقتصاد کینزی در بارۀ سرمایه گذاری‬
‫هدف بلندمدت شرکت ‪ :‬حداکثرسازی‬
‫ثروت سهامداران‬
‫جریانات خالص نقدی بلندمدت‬
‫کارایی نهایی سرمایه‬
‫نرخ بازده داخلی‬
‫محدودیت منابع‬
‫محدودیت تصمیم گیری‬
‫شرایط بازار محصول‬
‫تقاضای بازار ‪ ،‬قیمت ها و‬
‫درآمدها‪:‬‬
‫•درآمد کل‬
‫•درآمد نهایی‬
‫•درآمد متوسط‬
‫تصمیمات سرمایه گذاری ‪:‬‬
‫•نرخ بازده داخلی > هزینۀ سرمایه‬
‫•ارزش خالص فعلی مثبت‬
‫ظرفیت تولید کوتاه مدت شامل ‪:‬‬
‫تکنولوژی‬
‫تصمیمات تولید کوتاه بر موارد زیر مبتنی‬
‫هستند‪:‬‬
‫•قانون ‪MR=MC‬‬
‫•حاشیۀ فروش به عامل محدودکننده‬
‫•نقطۀ سر به سرو غیره‬
‫سودآوری کوتاه مدت شرکت‬
‫تئوری اقتصاد نئوکالسیک شرکت‬
‫شرایط بازار مالی‬
‫هزینۀ سرمایه‪:‬‬
‫•هزینۀ حقوق صاحبان سهام‬
‫•هزینۀ سرمایۀ قرض ی‬
‫•میانگین وزنی هزینۀ سرمایه‬
‫درخواست‬
‫منابع برای‬
‫تولید‬
‫شرایط‬
‫بازار عامل‬
‫قیمت عامل‬
‫هزینه های تولید‪:‬‬
‫•هزینه کل‬
‫•هزینۀ نهایی‬
‫•هرینۀ متوسط‬
‫•هزینۀ متغیر‬
‫•هزینۀ ثابت‬
‫سواالت‬
‫‪ .1‬ازنظر ریشه های تحولی ‪ ،‬چگونه بین هزینه یابی کال و تجزیه تحلیل بهای‬
‫تمام شده تفاوت قائل می شوید؟‬
‫هزینه یابی کال درجنبش مدیریت علمی ریشه دارد‪ .‬این روش حاصل کارتجربی‬
‫بوده و از هیچ مدل پیچیدۀ ریاض ی یا اقتصادی استفاده نمی کنند‪ .‬برخالف‬
‫آن روش تجزیه و تحلیل بهای تمام شده‪ ،‬چارچوب اقتصادی و ریاض ی‬
‫خاص ی را به کار می برد‪.‬‬
‫‪ .2‬ویژگی های تشکیل دهندۀ مدل اقتصاد نئوکالسیک شرکت کدام‬
‫اند؟‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪.3‬‬
‫‪.4‬‬
‫‪.5‬‬
‫حد اکثر سازی سود ‪ ،‬هدف اصلی موسسات می باشد‪.‬‬
‫کارکرد درآمد‬
‫کارکرد هزینه‬
‫ابزار ریاض ی تحلیل نهایی برای تعیین نقطۀ بهینه‬
‫مجموعه ای از قوانین و طرح ها برای تعیین تعادل شرکت‬
‫‪-3‬تفاوت بین مفهوم اقتصادی و مفهوم مرسوم حسابداری سود چیست؟‬
‫بنابر نظریات اقتصادی نئوکالسیک ‪ ،‬منابع اقتصادی در ‪ 4‬نوع اصلی طبقه بندی می شوند‬
‫ً‬
‫معمول به عنوان عوامل تولید شناخته می شوند‪:‬‬
‫که‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪.3‬‬
‫‪.4‬‬
‫زمین‬
‫نیروی کار‬
‫سرمایه‬
‫کارآفرینی‬
‫هزینه‪ ،‬ارزش بازار تمامی این منابع ‪ ،‬بعالوۀ هزینۀ کارآفرینی که در تولید و خدمات صرف شده‬
‫است‪ ،‬می باشد‪.‬هر گونه مازاد درآمد بر این هزینه ها ‪ ،‬سود اقتصادی نامیده می شود که‬
‫در محاسبۀ حسابداری سود هزینۀ کارآفرینی منظور نمی شود‪.‬‬
‫‪ .4‬فرض شرایط بازار رقابت کامل و بازار فاقد رقابت چگونه بر شکل منحنی های‬
‫درآمد کل ‪ ،‬متوسط و نهایی تاثیر می گذارد؟‬
‫در بازار رقابت کامل‪ :‬منحنی درآمد کل به صورت خط مستقیم با شیب صعودی‬
‫می شود‪.‬درآمد نهایی و متوسط مساوی قیمت بازار می شوند‬
‫در بازار فاقد رقابت ‪:‬درآمد کل منحنی غیر خطی است که نشان می دهد پس از‬
‫یک سطح مشخص ‪ ،‬افزایش فروش به درآمد کمتر می انجامد شرکت باید با‬
‫کاهش قیمت فروش خود را بیشتر کند‬
‫درآمد نهایی و متوسط نمی توانند مساوی قیمت باشند‬
‫‪ .5‬فرضیات مختلف تکنولوژیکی تولید ‪ ،‬که بر اساس آن می توانیم رابطۀ بین‬
‫ورودی و خروجی عامل متغیر را نگه داریم‪ ،‬کدام اند؟‬
‫• بازده ثابت عوامل متغیر‪ :‬در صورتی که عوامل ثابت بدون تغییر بمانند و شما‬
‫استفاده از عوامل متغیر را افزایش دهید ‪ ،‬تولید نهایی هر واحد اضافی عوامل‬
‫متغیر ‪ ،‬ثابت خواهد بود ‪،‬‬
‫• بازده نزو لی عوامل متغیر ‪ :‬در صورتی که عوامل ثابت بدون تغییر بمانند و شما‬
‫استفاده از عوامل متغیر را افزایش دهید ‪ ،‬تولید نهایی هر واحد اضافی عوامل‬
‫متغیر کاهش می یابد‬
‫‪ -6‬فرضیات مختلف تکنولوژیکی تولید ‪ ،‬چگونه بر منحنی های هزینه تاثیر می‬
‫گذارد؟‬
‫منحنی های هزینه ‪ ،‬نتیجۀ مستقیم منحنی های تولید هستند که رابطۀ ‪ ،‬سطح تولید و هزینۀ‬
‫منابع را نشان می دهد‪ .‬این رابطه در نمودارهای جدول ‪ 6-5‬نشان داده شده است‬
‫‪-7‬قانون اقتصادی که شرکت براساس آن در کوتاه مدت ‪ ،‬سود خود را به‬
‫حداکثر می ساند را توضیح دهید؟‬
‫شرکت فقط در حالت ‪ MC = MR‬می تواند سود خود را به حداکثر برساند‪.‬‬
‫شکل ‪6-3‬‬
‫‪ -8‬مدل اقتصاد خرد نئوکالسیک رفتار تعادلی شرکت را توضیح دهید ‪ .‬تجزیه‬
‫تحلیل بهای تمام شده در حسابداری مدیریت چقدر به این مدل اقتصادی‬
‫شباهت دارد؟‬
‫اقتصاددانان از مفهوم «تعادل شرکت» برای شناسایی سطحی از تولید استفاده می کنند که‬
‫شرکت میتواند درآن سطح سود خود را به حداکثر برساند‪ .‬اگر ‪ MR>MC‬باشد ‪ ،‬آنگاه‬
‫یک واحد اضافی تولید سبب می شود ‪ ،‬درآمد بیشتر از هزینه افزایش یابد‪.‬‬
‫اگر‪ MR<MC‬باشد‪ ،‬یک کاهش در تولید ‪ ،‬سبب می شود هزینۀ کل بیشتر از درآمد کل‬
‫افزایش یابد‪ .‬شرکت فقط در حالت ‪ MR=MC‬به سود حداکثر و وضعیت تعادل طولنی‬
‫مدت می رسد‪.‬‬
‫اقتباس حسابداری مدیریتی مدل نئو کالسیک اقتصادی همان تجزیه و تحلیل بهای تمام شده‬
‫است‬
‫‪ -9‬هزینۀ متغیر و ثابت را در رابطه با عوامل متغیر و ثابت تولید را با هم مقایسه‬
‫کنید‪.‬‬
‫• هزینۀ ثابت مربوط به عوامل ثابت تولید است که در کوتاه مدت تغییر نمی یابند‪ .‬فقط در‬
‫صورت تغییرات ظرفیت تولید ‪ ،‬تغییر می یابند‪ .‬تغییرات هزینۀ ثابت نشاندهندۀ حرکت‬
‫تصمیمات بلندمدت به طرف تغییرات در ظرفیت تولید است‪..‬‬
‫• تغییرات در هزینۀ متغیر به ازای هر واحد می تواند به دو علت رخ دهد‪:‬‬
‫– تغییرات در قیمت منابع بازار ‪ :‬مثل قیمت مواد خام ‪ ،‬نرخ دستمزد‬
‫– بهبود کارایی استفاده از منابع در فرایند تولید‬
‫تغییرات در هزینۀ متغیر ‪ ،‬از لحاظ تکنولوژیکی فقط در طولنی مدت ‪ ،‬در صورت لزوم تغییر در‬
‫ظرفیت و تکنولوژی ‪ ،‬حاصل خواهد شد‬
‫‪-10‬تفاوت بین سناریو های تصمیم گیری بلند مدت و کوتاه مدت چیست؟ کدام‬
‫شاخه از اقتصاد نئو کالسیک به هر یک از این سناریو ها مربوط است؟‬
‫• در مورد تصمیم گیری های کوتاه مدت دریافتیم که این تصمیم گیری است ‪ ،‬که سطح‬
‫تولید را در ظرفیت مفروض ‪ ،‬تعیین می نمایدظرفیت تولید که اغلب به عنوان حداکثر‬
‫تعداد دستگاه یا ساعات کار کارگران منطبق باظرفیت موجود تعریف می شود‪ ،‬محدودیتی‬
‫برای تصمیمات کوتاه مدت به حساب می آید‬
‫• تصمیم گیری بلند مدت ‪ ،‬با توسعۀ ظرفیت از نظر تکنولوژی و دارایی ثابت جدید مرتبط‬
‫است‪ .‬این نوع تصمیم شامل تصمیمات در مورد تغییر مسیر تولید شرکت ‪ ،‬آماده سازی‬
‫شرکت برای تولید بیشتر و کسب سود بیشتر از چرخه های تولید متوالی کوتاه مدت است‪.‬‬
‫• نظریۀ اقتصاد خرد رفتار شرکت برای تصمیم گیری های کوتاه مدت و نظریۀ اقتصاد‬
‫کینزی(بودجه بندی سرمایه) تصمیم گیری بلند مدت‬
‫‪ – 14‬مفاهیم اصلی تئوری سرمایه گذاری کینزی را بر شمرید ‪.‬‬
‫نظریۀ اقتصاد کینزی در مورد سرمایه گذاری بر ‪ 3‬مفهوم مرتبط باهم ‪ ،‬مبتنی‬
‫است‪:‬‬
‫– ارزش فعلی بازده آتی‬
‫– کارایی نهایی سرمایه‬
‫– هزینۀ سرمایه‬
‫‪-15‬توضیح دهید ‪ ،‬زمانیکه یک پروژه سرمایه گذاری از طریق منابع چندگانۀ‬
‫سرمایه تامین مالی می شود ‪ ،‬چگونه هزینۀ سرمایه محاسبه می شود ؟‬
‫در این حالت ‪ ،‬اول به محاسبۀ عناصر هزینه و سپس به برآورد میانگین وزنی‬
‫هزینۀ سرمایه می پردازیم‪(.‬مثال ‪)6-3‬‬
‫‪ -16‬دربارۀ نقش اقتصاد نئوکالسیک در تشکیل ساختار های سازمان های‬
‫مکانیکی بحث کنید‪.‬‬
‫اقتصاد نئوکالسیک ‪ ،‬سهم چشمگیری در ساخت سبک های سازمانی مکانیکی داشته‬
‫است‪.‬سازمان ها به عنوان ماشین هایی تلقی می شوند که اهداف و پارامترها ی وظیفه ای‬
‫مشخص ی رفتارشان را کنترل می کند‪.‬‬
‫این تالش ها جهت قابل برناریزی سازی اهداف و محدودیت ها و متغیر در این سازمان ها‬
‫صورت گرفته اند‪.‬تا مدیران بتوانند به نحو مؤثری به آنها رسیدگی کنند‪.‬‬
‫پایان‬