Transcript Document

‫تابع تولید‬
‫تابع تولید‪ ،‬تولید مقدار بازده در یک اقتصاد را به درداده عوامل تولید و وضعیت دانش فنی‬
‫ارتباط می دهد‪ .‬تابع زیر تابع تولید را برحسب نماد نشان میدهد‪:‬‬
‫) ‪Y  AF( K , N‬‬
‫که در رابطه‪ N ،‬و ‪ K‬نشان دهنده درداده سرمایه و نیروی کارو ‪ A‬نشان دهنده وضع دانش فنی است‪.‬‬
‫تابع تولید )‪ AF(K,N‬در معادله باال مبین آن است که بازده تولید شده به عوامل درداده ‪ K‬و ‪ N‬و‬
‫وضعیت دانش فنی بستگی دارد‪ .‬افزایش عوامل درداده و بهبود دانش فنی به افزایش در عرضه بازداده‬
‫می انجامد‪.‬‬
‫عوامل تولیدکننده رشد بازداده را نشان می دهد‪:‬‬
‫‪Y / Y  (1  )  N / N    K / K  A / A‬‬
‫پیشرفت دانش فنی‪ +‬رشد سرمایه × سهم سرمایه نیروی کار‪ +‬رشد × سهم نیروی کار= رشد بازداده‬
‫که در آن ‪ 1-ө‬و ‪ ө‬اوزانی هستند که سهم درآمد نیروی کار و سرمایه را در تولید نشان میدهند‪.‬‬
‫این معادله تأثیر رشد درداده و بهبود فرآوری را در رشد بازداده خالصه می کند‪:‬‬
‫‪ -1‬تأثیر رشد عوامل درداده در دو قلم اول مشاهده می شود‪ .‬نیروی کار و سرمایه هریک معادل میزان‬
‫رشد خود ضرب در سهم آن داده در درآمد‪ ،‬به رشد بازداده کمک می کند‪.‬‬
‫‪ -2‬میزان بهبود دانش فنی‪ ،‬که پیشرفت دانش فنی یا رشد فرآوری کل عوامل نامیده می شود‪ .‬میزان‬
‫رشد فرآوری کل عوامل عبارت از مقداری است که بازداده در نتیجه بهبود شیوه تولید‪ ،‬بدون تغییر‬
‫کلیه درداده ها‪ ،‬افزایش می یابد‪ ،‬به دیگر سخن هنگامی که فرآوری کل عوامل دارای رشد است که‬
‫با همان عوامل تولید‪ ،‬بازداده بیشتری به دست آید‪.‬‬
‫‪ -3‬یک تابع تولید‪ ،‬عوامل درداده و دانش فنی را به سطح بازداده ارتباط می دهد‪ .‬رشد بازداده با‬
‫فرض ثبات سطح دانش فنی‪ ،‬عبارت از میانگین وزنی رشد در داده هاست که اوزان برابر با سهم‬
‫درآمدند‪ .‬تابع تولید توجیهات را به عوامل درداده و تغییرات در دانش فنی‪ ،‬به منزله منابع رشد بازداده‬
‫معطوف می کند‪.‬‬
‫‪ -4‬نظریه رشد‪ ،‬عوامل تشکیل دهنده رشد میان مدت و بلندمدت بازداده را مورد مطالعه قرار می‬
‫دهد‪.‬‬
‫نتیجه گیری‪:‬‬
‫اقتصاد دانان طرفدار دیدگاه عرضه‪ ،‬افزایش سطح و میزان رشد بازداده اشتغال کامل را‪ ،‬از طریق‬
‫ایجاد انگیزه های بهتر برای کارکردن‪ ،‬پس انداز و سرمایه گذاری و از طریق کاهش مقررات پیشنهاد‬
‫می کنند‪ ،‬پژوهشهای تجربی نشان می دهد که این انگیزه ها در بخش طرف عرضه نیروی کار موفق‬
‫است و اینکه کاهش کسری دولت سبب تهییج سرمایه گذاری می شود‪.‬‬
‫)…‪Y=F(N,‬‬
‫‪∆Y‬‬
‫‪YO‬‬
‫‪∆N‬‬
‫‪NO‬‬
‫تابع تولید مقدار بازداده را به درداده نیروی کار‪ ،‬باتوجه به سایر عواملف‪ ،‬نظیر سرمایه‪ ،‬ارتباط می‬
‫دهد‪ .‬افزایشهای متوالی نیروی کار‪ ،‬اضافه بازداده کمتر و کمتری را به دست می دهد‪ .‬تولید نهایی نیروی‬
‫کار ‪ ∆Y /∆X‬یعنی افزایش بازداده برای هر واحد افزایش در اشتغال با شیب تابع تولید نشان داده‬
‫شده است‪ .‬مسطح شدن شیب نشان دهنده آن است که تولید نهایی نیروی کار نزو لی است‪.‬‬
‫رشد اقتصاد‬
‫رشد سولو‬
‫با وجود اینکه الگوی سولو بهترین چارچوب را برای آغاز بررس ی مبحث رشد اقتصادی ارائه می کند ‪،‬‬
‫درواقع این الگو فقط آغازگر راه است‪ .‬در این الگو بسیاری از جنبه های جهان به ساده ترین شکل‬
‫خود درآمده اند و بسیاری از عوامل به حساب نیامده است‪ .‬اقتصاددانانی که مبحث رشد اقتصادی را‬
‫مورد بحث و مطالعه قرار می دهند‪ ،‬سعی می کنند تا بتوانند پرسشهای بیشتری را مطرح نمایند‪ .‬در‬
‫الگوهای پیشرفته تر هریک از عواملی را که در الگوی سولو عامل برونزا به حساب آمده است به یک‬
‫عامل درونزا تبدیل می کنند‪ .‬میزان مصرف باتوجه به نوع تصمیماتی که خانوارها نسبت به مقدار‬
‫ً‬
‫مصرف امروز و فردای خود می گیرند‪ ،‬تغییر می کند و احتماال افزایش می یابد‪ .‬الگوهای رشد پیشرفته‬
‫تر و پیچیده تری که براساس تئوری رفتار خانوارها قرار دارد‪ ،‬جایگزین تابع مصرف الگوی سولو شده‬
‫است‪ .‬برای مثال در الگوی سولو نرخ رشد جمعیت یک عامل برونزا به حساب آمده است‪ .‬در برخی از‬
‫الگوهای پیچیده تر در محاسبه نرخ رشد اقتصادی نرخ زاد و ولد را هم به حساب می آورند‪.‬‬
‫شاید مهمترین مطلب این باشد اقتصاددانان کوشیده اند تا الگوهایی را ارائه نمایند که بتوانند‬
‫بدان وسیله میزان و رشد کارایی کارگر را توجیه نمایند‪ .‬برخی از اقتصاددانان مسأله آموزش را ( کسب‬
‫دانش و مهارت کارگران) یعنی انباشت سرمایه های انسانی‪ ،‬مورد تأکید قرار داده اند‪ .‬سایرین براین‬
‫نکته تأکید کرده اند که پیشرفت تکنولوژی مرهون منافعی است که در سایه محصوالت فرعی‬
‫فعالیتهای خاص اقتصادی نصیب جامعه می گردد‪ .‬یکی از محصوالت جانبی را صرفه های خارجی می‬
‫نامند) برای مثال‪ ،‬شاید در طی فرایند اقزایش سرمایه برای تولید‪ ،‬روشهای بهتر و جدیدی ارائه و‬
‫توصیه شود‪ .‬اگر این آینده نگری درست از آب درآید‪ ،‬منافع افزایش سرمایه که نصیب جامعه‬
‫خواهد شد ‪ ،‬بس ی بیش از میزانی است که رهاورد الگوی سولو می باشد‪.‬الگوی سولو فقط مؤید این‬
‫مطلب است که رشد پایدار سطح زندگی در گرو پیشرفت تکنولوژی است‪.‬‬
‫خالصه‬
‫‪ -1‬الگوی رشد سولو بیانگر این مطلب است که نرخ پس انداز در یک سیستم اقتصادی تعیین کننده‬
‫میزان کاالهای سرمایه ای( ودرنتیجه سطح تولید) است‪ .‬هرقدر نرخ پس انداز باالتر رود میزان‬
‫کاالهای سرمایه ای افزایش خواهد یافت و سطح تولید باالتر خواهد رفت‪.‬‬
‫‪ -2‬افزایش نرخ پس انداز باعث می شود که سیستم دریک دوره زمانی شاهد رشد باالیی باشد تا‬
‫اینکه آن سیستم به یک وضع پایدار جدید برسد‪ .‬نرخ پس اندازدر بلند مدت نمی تواند بر نرخ رشد‬
‫اقتصادی اثر بگذارد‪ .‬رشد مداوم یا پایدار تولید در ازای هر کارگر در گرو پیشرفت تکتولوژی است‪.‬‬
‫ً‬
‫‪ -3‬غالبا سیاستگذارهای اقتصادی مدعی اند که باید نرخ افزایش سرمایه را باال برد‪ .‬افزایش پس‬
‫اندازهای دولت و ایجاد انگیزه های مالیاتی برای پس اندازهای خصوص ی از روشهای دوگانه برای‬
‫تشویق به افزایش سرمایه است‪.‬‬
‫‪ -4‬الگوی سولو نشان می دهد که در یک سیستم اقتصادی نرخ رشد جمعیت عامل دیگری برای‬
‫تعیین سطح زندگی است‪ .‬هرقدر نرخ رشد جمعیت باالتر رود میزان تولید هر کارگر کمتر خواهد شد‪.‬‬
‫تقاضا نیروی کار‬
‫از تابع تولید به بررس ی تقاضا برای نیروی کار می پردازیم‪ .‬پرسش این است که یک بنگاه تا چه‬
‫اندازه می خواهد نیروی کار استخدام کند‪ .‬قانونمندی سالم این است که بنگاه تاجایی که‬
‫استخدام نیروی کاراضافی و گسترش تولید‪ ،‬سود بنگاهی را فزونی بخشد‪ ،‬این کار را ادامه می‬
‫دهد‪ .‬بنگاه تا آنجا که بیشتر درآمدش را بیش از هزینه های دستمزدش افزایش دهد‪ ،‬به استخدام‬
‫نیروی کار اضافی می پردازد‪.‬‬
‫افزایش بازداده ناش ی از نیروی کار اضافی را تولید نهایی نیروی کار می نامند‪ .‬تولید نهایی نیروی کار‬
‫برابر با شیب تابع تولید است‪ .‬تابع نهایی هم مثبت و هم نزو لی است‪.‬‬
‫بدین معنا که اشتغال اضافی به طور تصاعدی دارای فرآوری کمتری می شود‪ .‬بنگاه تاجایی نیروی‬
‫کار اضافی استخدام می کند که تولید نهایی نیروی کار یا به طور خالصه ‪ MPN‬از هزینه اشتغال‬
‫اضافی فزونی یابد‪ .‬هزینه نیروی کار اضافی عبارت از دستمزد واقعی یعنی دستمزد اسمی تقسیم بر‬
‫سطح قیمت است‪ .‬دستمزد واقعی‪ ،‬مقدار درداده واقعی را که بنگاه ناگزیر است به هر کارگر‬
‫بپردازد اندازه می گیرد‪.‬‬
‫منحنی تقاضا برای نیروی کار همان ‪ MPN‬است‪ ،‬بنگاهها تا نقطه ای که ‪ MPN‬برابر دستمزد‬
‫واقعی شود نیروی کار استخدام می کنند‪.‬‬
‫عرضه نیروی کار‬
‫عرضه نیروی کار را به منزله تابعی از دستمزد پولی نشان میدهد‪ .‬تا ‪ N‬هر مقدار نیروی کار در دستمزد‬
‫معلوم ‪ WO‬عرضه می شود‪.‬‬
‫‪W‬‬
‫)‪SN=Pe g(N‬‬
‫‪WO‬‬
‫)‪DN=Pe f(N‬‬
‫‪N‬‬
‫‪NO‬‬
‫عرضه کل‬
‫منحنی عرضه کل‪ ،AS ،‬مقدار بازداده واقعی یا محصول ناخالص ملی را که بنگاهها در هر سطح از‬
‫قیمت تمایل به عرضه آن دارند‪ ،‬نشان میدهد‪.‬‬
‫منحنی عرضه کینزیها افقی است و این بدان مفهوم ضمنی است که بنگاهها هر مقدار کاالیی را که در‬
‫سطح قیمت موجود‪ ،‬مورد تقاضا وارد می شود عرضه می کنند‪ .‬منحنی عرضه کالسیکها عمودی‬
‫است‪ .‬این منحنی در اقتصادی که دارای انعطاف پذیری کامل قیمت و دستمزد است مصداق پیدا نمی‬
‫کند‪ .‬درچنین اقتصاد بدون برخوردی‪ ،‬اشتغال و بازداده هماره در سطح اشتغال کامل قرار دارند‪.‬‬
‫‪AS‬‬
‫‪P‬‬
‫‪P‬‬
‫سطح قیمت‬
‫سطح قیمت‬
‫‪Y‬‬
‫‪Y‬‬
‫‪AS‬‬
‫`‪P‬‬
‫‪Y‬‬
‫عرضه کل کینزیها افقی است که بر این داللت دارد که هر مقدار بازداده در سطح قیمتهای موجود‬
‫عرضه خواهد شد‪ .‬این حالت در نمودار سمت چپ که در آن ‪ AS‬در سطح قیمت `‪ P‬افقی است‪،‬‬
‫نشان داده شده است‪ .‬تابع عرضه کالسیکها بر پایه این فرض قرار دارد که هماره نیروی کار در‬
‫اشتغال کامل به سر می برد ‪ ،‬و بنابراین بازداده هماره در سطحی که در انطباق با اشتغال کامل‬
‫نیروی کار است‪ ،Y ،‬و مستقل از سطح قیمت‪ ،‬قرار دارد‪ .‬این حالت با منحنی عرضه کل عمودی‬
‫نشان داده شده است‪.‬‬
‫‪P‬‬
‫‪AS‬‬
‫‪B‬‬
‫‪C‬‬
‫‪AD‬‬
‫‪Y‬‬
‫‪YB‬‬
‫‪PC‬‬
‫سطح قیمت‬
‫‪PB‬‬
‫‪YC‬‬
‫در هر نقطه روی منحنی تقاضای کل‪ ،‬مانند نقطه ‪ B‬هم بازار کاال و هم بازار دارایی در تعادل قرار‬
‫دارند‪ .‬این تعادلی است که بوسیله محل تالقی منحنیهای ‪ IS-LM‬توصیف شد‪ .‬به طور مثال در‬
‫سطح قیمت ‪ PB‬سطح بازداده ای که بازارهای کاال و دارایی هر دو را در تعادل قرار می دهد‪YB ،‬‬
‫است‪ .‬منحنی عرضه کل ‪AS‬رابطه میان سطح قیمت و مقدار بازداده ای که بنگاهها تمایل به‬
‫ً‬
‫عرضه آن دارند را توصیف می کند‪ .‬مثال در قیمت ‪ PC‬بنگاهها تمایل به عرضه بازداده به مقدار ‪YC‬‬
‫را دارند‪.‬‬
‫‪AS‬‬
‫‪P‬‬
‫َََََ‬
‫ََ‪AD‬‬
‫‪AD‬‬
‫‪Y‬‬
‫׳ ‪Yo y‬‬
‫‪AS‬‬
‫׳‪E‬‬
‫‪E‬‬
‫َََََ‬
‫ََ‪AD‬‬
‫‪AD‬‬
‫‪Y‬‬
‫׳‪y‬‬
‫׳‪p‬‬
‫‪Po‬‬
‫سطح قیمت‬
‫‪E‬‬
‫‪Po‬‬
‫سطح قیمت‬
‫׳‪E‬‬
‫׳‪p‬‬
‫‪P‬‬
‫‪Yo‬‬
‫آثار جابجایی منحنی تقاضای کل از ‪ AD‬به `‪ AD‬به شیب منحنی عرضه کل بستگی دارد‪ .‬اگر منحنی‬
‫ً‬
‫ً‬
‫‪ AS‬همانند شکل نسبتا مسطح باشد جابه جایی منحنی عرضه کل عمدتا به افزایش بازداده می‬
‫ً‬
‫انجامد‪ .‬در مقابل در شکل دیگر جابه جایی منحنی تقاضای کل عمدتا سبب افزایش سطح قیمت می‬
‫شود و دارای اثر افزایش ی اندکی بر سطح بازداده است‪.‬‬
‫‪P‬‬
‫‪AS‬‬
‫َََََ‬
‫ََ‪AD AD‬‬
‫‪Y‬‬
‫׳‪y‬‬
‫‪Y‬‬
‫ً‬
‫در قضیه کینزیها که بازداده در سطح معلوم قیمت دارای عرضه کامال کشش پذیر است‪ ،‬انبساط‬
‫مالی‪ ،‬درآمد تعادلی را از ‪Y‬به׳‪Y‬افزایش می دهد‪ .‬این درست همان نتایجی است که از پیش از‬
‫منحنیهای ‪ IS‬و ‪ LM‬به دست آمد‪.‬‬
‫سطح قیمت‬
‫׳‪E‬‬
‫‪E‬‬
‫‪Po‬‬
‫‪AS‬‬
‫‪P‬‬
‫׳‬
‫‪E‬‬
‫َََََ‬
‫ََ‪AD AD‬‬
‫‪Y‬‬
‫‪Po‬‬
‫سطح قیمت‬
‫׳‪E‬‬
‫׳‪E‬‬
‫׳‪p‬‬
‫‪Y‬‬
‫ً‬
‫عرضه بازداده در سطح اشتغال کامل بازداده‪ ،Y ،‬کامال کشش ناپذیر است‪ .‬انبساط مالی مخارج‬
‫تعادلی را‪ ،‬در سطح اولیه قیمت ‪ ، PO‬از ‪ E‬به ́ ́ ‪E‬افزایش می دهد‪ .‬اما اکنون ‪ ،‬فزونی تقاضا وجود‬
‫دارد‪ ،‬چون بنگاهها تمایل ندارند بازداده ای به این مقدار عرضه کنند‪ .‬قیمتها فزونی می یابد و این‬
‫نقطه ́ ‪ E‬حاصل گردد‪ .‬در́ ́ ‪ E‬مخارج دولت باالتر‬
‫́‬
‫امر سبب کاهش مانده واقعی می شود‪ ،‬تا آنکه‬
‫است‪ ،‬اما سطح باالتر قیمت به معنای مانده واقعی پایین تر‪ ،‬میزان بهره باالتر‪ ،‬و بنابراین مخارج‬
‫خصوص ی کاهش یافته است‪ .‬در ́ ́ ‪E‬افزایش مخارج دولت ‪ ،‬مخارج خصوص ی را به مقدار برابری‬
‫جانشین جبری کرده است‪.‬‬
‫خالصه‬
‫‪ -1‬در شرایط عرضه کینزیها‪ ،‬با فرض ثبات قیمت‪ ،‬سیاست انبساط پولی و انبساط مالی‪ ،‬هر دو سبب‬
‫افزایش بازداده تعادلی می شوند‪ .‬انبساط پولی میزان بهره را کاهش می دهد درحالی که انبساط مالی‬
‫موجب افزایش آن می شود‪.‬‬
‫‪ -2‬در شرایط عرضه کالسیکها‪ ،‬انبساط مالی دارای هیچ اثری بر بازده نیست‪ .‬اما انبساط مالی قیمتها را‬
‫افزایش‪ ،‬مانده واقعی را کاهش و میزان بهره تعادلی را افزایش می دهد‪.‬‬
‫‪ -3‬در شرایط عرضه کالسیکها‪ ،‬جانشینی جبری کامل وجود دارد مخارج خصوص ی درست به اندازه‬
‫افزایش تقاضای دولت کاهش می یابد‪.‬‬
‫‪ -4‬انبساط پولی در شرایط عرضه کالسیکها‪ ،‬قیمتها را به همان نسبت افزایش پول اسمی‪ ،‬افزایش می‬
‫دهد‪ .‬کلیه متغیرهای واقعی‪ ،‬بویژه بازداده و میزان بهره تغییر نمی نمایند‪ .‬هنگامی که تغییر در ذخیره پول‬
‫دارای آثار واقعی نیست ‪ .‬می گویند پول بی طرف است‪.‬‬
‫‪ -5‬اثر کامل تغییر در تقاضای کل بر قیمتها فقط طی زمان به وقوع می پیوندد‪ .‬افزایش دایمی در تقاضای‬
‫کل به آهستگی به افزایش تقاضا برای نیروی کار می انجامد‪ ،‬که به نوبه خود بدان معناست که‬
‫دستمزدها بکندی فزونی می یابند‪ ،‬به باز به نوبه خود بدان معناست که قیمتها فقط طی زمان تعدیل‬
‫می شوند‪ .‬اگر اشتغال به شیوه هایی در باالتر از سطح اشتغال کامل حفظ شود‪ ،‬دستمزدها و قیمتها‪،‬‬
‫بی پایان به افزایش خود ادامه خواهند داد‪.‬‬
‫‪ -6‬قیمتهای مواد‪ ،‬به همراه دستمزدها‪ ،‬عوامل تعیین کننده هزینه ها و قیمتها هستند‪ .‬تغییر در قیمتهای‬
‫مواد‪ ،‬درتغییر در قیمتها و بنابراین تغییر در دستمزدهای واقعی بازتاب می یابند‪ .‬تغییر در قیمتهای مواد‬
‫منبعی مهم برای تکانهای عرضه کل بوده اند‪.‬‬
‫‪ -7‬تکانهای عرضه‪ ،‬مانند افزایش در قیمت مواد‪ ،‬مسئله ای مشکل برای سیاست اقتصاد کالن است‪.‬‬
‫این تکانها را می توان از طریق سیاست انبساط تقاضای کل که دارای اثر افزایش ی بر قیمت‪ ،‬اما ثبات‬
‫در بازداده است همساز کرد‪ .‬یا آنکه می توان این تکانها را به گونه ای که قیمتها به سبب بکارگیری‬
‫سیاست انقباض تقاضا ثابت باقی بماند ‪ ،‬خنثی کرد‪ ،‬اما در این صورت بازداده کاهش می یابد‪.‬‬
‫‪ -8‬هم بنگاهها و هم کارگران از داشتن رابطه پایدار و بلندمدت اشتغال سود می برند‪ .‬هیچ یک از آنها به‬
‫طور متوسط از تغییر‪ ،‬بتناوب‪ ،‬در اشتغال و شرایط در اشتغال سود نمی برند‪ .‬چنین فضایی تعدیل در‬
‫دستمزد را آهسته می کند‪.‬‬
‫‪ -9‬نظریه کالسیکها درمورد تقاضا برای نیروی کار‪ ،‬تقاضا برای نیروی کار را فقط به دستمزد واقعی‪،‬‬
‫باتوجه به مقدار معلوم سایر عواملی که بنگاه به کار می گیرد‪ ،‬ارتباط می دهد‪ .‬بنگاههای رقابتی که‬
‫آزادانه می توانند مقدار نیروی کاری را که مورد استفاده قرار می دهند‪ ،‬در دم و بدون هزینه تغییر‬
‫دهند‪ ،‬تاجایی که دستمزد واقعی برابر با تولید نهایی نیروی کار شود ‪ ،‬به استخدام می پردازد‪.‬‬
‫‪ -10‬بنگاهها قیمتهای خود را بر پایه هزینه های تولید تعیین می کنند‪ .‬بنابراین هنگامی که دستمزدها به‬
‫سبب آنکه سطح اشتغال باالتر از سطح اشتغال کامل است‪ .‬افزایش می یابند‪ ،‬قیمتها نیز فزونی می‬
‫یابند‪.‬‬
‫‪ -11‬اقتصاددانان طرفدار دیدگاه عرضه‪ ،‬افزایش سطح و میزان رشد بازداده اشتغال کامل را ‪ ،‬ازطریق‬
‫ایجاد انگیزه های بهتر برای کارکردن‪ ،‬پس انداز و سرمایه گذاری‪ ،‬و ازطریق کاهش مقررات پیشنهاد می‬
‫کنند‪ .‬پژوهشهای تجربی نشان می دهند که این انگیزه ها در بخش عرضه نیروی کار موفق است و اینکه‬
‫کاهش کسری دولت سبب تهییج سرمایه گذاری می شود‪.‬‬
‫بخش خارج‪ -‬ترازپرداختها‬
‫حساب ترازپرداختها‪ ،‬سوابق معامالت یک اقتصاد را با اقتصادهای دیگر ثبت می کند‪ .‬حساب سرمایه‪،‬‬
‫معامالت در دارایی را تشریح می کند‪ ،‬درحالی که حساب جاری معامالت درکاال و خدمات و پرداختهای‬
‫انتقالی را دربر می گیرد‪.‬‬
‫هر پرداخت به خارجیان یک قلم کسری در ترازپرداختها تلقی می شود‪ .‬هر دریافت از خارجیان یک قلم‬
‫مازاد است‪ .‬کسری (یا مازاد) ترازپرداختها‪ ،‬عبارت از مجموع کسری (یا مازاد) حسابهای جاری و سرمایه‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -3‬درنظام ارزی نرخ ثابت‪ ،‬بانک مرکزی آماده است تا کل تقاضا برای ارز خارجی را که از کسری یا‬
‫مازاد ترازپرداختها حاصل می شود‪ ،‬به قیمت ثابتی برحسب پول محلی تأمین با تقبل کند‪ .‬بانکهای‬
‫مرکزی ناگزیرند فزونی تقاضا یا عرضه ارز خارجی (یعنی به ترتیب کسری یا مازاد ترازپرداختها) را به نرخ‬
‫ثابت‪ ،‬با کاهش یا افزایش ذخایر ارز خارجی خود‪ ،‬بفروشند یا خریداری کنند‪.‬‬
‫‪ -4‬در نظام ارزی نرخ انعطاف پذیر‪ ،‬تقاضا و عرضه ارز خارجی می توانند ازطریق تغییر نرخ ارز برابر‬
‫برابر شوند‪ .‬تحت نظام شناور پالوده‪ ،‬هیچ گونه مداخله بانک مرکزی وجود ندارد و تراز پرداختها برابر‬
‫با صفر است‪ .‬اما بانکهای مرکزی گاه درنظام ارزی شناور مداخله می کنند و خود را درگیر به اصطالح‬
‫شناور آلوده می سازند‪.‬‬
‫)‪Q(Y‬‬
‫‪NX= O‬‬
‫‪Q‬‬
‫‪NX< O‬‬
‫‪B‬‬
‫‪NX> O‬‬
‫‪Y‬‬
‫صادرات‪-‬واردات‬
‫‪AS‬‬
‫‪X‬‬
‫‪YB‬‬
‫سطح صادرات معلوم و برابر با ‪X‬است ‪ .‬واردات به سطح درآمد بستگی دارد‪ .‬منحنی )‪(Q‬نشان می‬
‫دهد که واردات همراه با سطح درآمد افزایش می یابد‪ .‬شیب منحنی‪ ،‬میل نهایی به واردات را تشکیل‬
‫می دهد‪ .‬برای سطوح درآمدی پایین تر از ‪ YB‬درآمد صادراتی فزونتر از مخارج وارداتی می شود‪ ،‬و‬
‫بنابراین مازاد تجاری برابر با فاصله عمودی میان دو منحنی‪ ،‬مثبت است‪ .‬در ‪ YB‬تعادل تراز تجاری‬
‫وجود دارد‪ .‬و برای سطوح درآمدی باالتر‪ ،‬کسری به صورت فزاینده بزرگتر می شود‪.‬‬
‫‪NX= O‬‬
‫‪LM‬‬
‫‪iO‬‬
‫میزان بهره‬
‫‪E‬‬
‫‪IS‬‬
‫‪Y‬‬
‫‪YB‬‬
‫‪YO‬‬
‫با منحنی ‪ LM‬از اقتصاد بسته آشناییم ‪ .‬منحنی ‪ IS‬نشاندهنده تعادل بازار کاالست‪ .‬اما اکنون خالص‬
‫صادرات‪ NX‬را به عنوان یکی از اجزای تشکیل دهنده تقاضا دربرمی گیرد‪ .‬در سطح معلوم صادرات‪،‬‬
‫یک سطح درآمد منحصر به فرد ‪YB‬وجود دارد که در آن تجارت در تراز قرار می گیرد‪ .‬این سطح با‬
‫منحنی عمودی ‪ NX=O‬نشان داده شده است‪ .‬تعادل در نقطه ‪ E‬به دست می آید که در آن بازار کاال و‬
‫پول تسویه می شوند‪ .‬در نقطه ‪ E‬که در آن بازار کاال و پول در تعادل قرار دارند مازاد تجاری وجود‬
‫دارد‪.‬‬
‫تراز داخلی و تراز خارجی و بن بست سیاست‬
‫‪Y‬‬
‫‪NX= O‬‬
‫سیاست انقباضی‬
‫سیاست انبساطی‬
‫سیاست انبساطی‬
‫‪Y‬‬
‫‪Y‬‬
‫میزان بهره‬
‫سیاست انقباضی‬
‫سیاست انقباضی‬
‫سیاست انبساطی‬
‫‪i‬‬
‫‪YB‬‬
‫مازاد ترازپرداختها ‪ BOP‬برابر با مازاد تجاری‪ ، NX ،‬به اضافه مازاد حساب سرمایه ‪ ،CF ،‬است‪:‬‬
‫)*‪BOP  NX (Y , X ,...) CF (i,i‬‬
‫در این معادله نشان داده ایم که تراز تجاری تابعی از درآمد‪ ،‬و حساب سرمایه تابعی از میزان بهره‬
‫داخلی است‪ .‬افزایش درآمد‪ ،‬تراز تجاری را بدتر می کند‪ ،‬و افزایش میزان بهره جریان ورودی سرمایه به‬
‫داخل را افزایش می دهد و بدین ترتیب حساب سرمایه را بهبود می بخشد‪ .‬این بدان معناست که به‬
‫هنگام افزایش درآمد‪ ،‬افزایش در میزان بهره ممکن است تعادل تراز کل پرداختها را حفظ کند‪ .‬کسری‬
‫تجاری با جریان ورودی سرمایه تأمین می شود‪.‬‬
‫‪LM‬‬
‫‪E‬‬
‫میزان بهره‬
‫‪BB‬‬
‫*‪i‬‬
‫‪IS‬‬
‫‪Y‬‬
‫با منحنی ‪ LM‬از اقتصاد بسته آشنا هستیم‪ ،‬منحنی ‪IS‬به ازای نرخ ازر معلوم ترسیم شده است‪.‬‬
‫منحنی ‪ BB‬تعادل در تراز پرداختها را همراه با جریان سرمایه نشان می دهد که ناترازی تجاری را‬
‫تأمین می کند‪ .‬این منحنی درحالت تحرک کامل سرمایه افقی است یعنی هنگامی که تفاوت میان‬
‫میزان بهره داخلی و میزان بهره خارجی به خروج نامحدود سرمایه می انجامد‪ .‬فقط در میزان بهره *‪i=i‬‬
‫است که تراز پرداختها می تواند در تعادل قرار گیرد‪.‬‬
‫آثار سیاست پولی و مالی تحت شرایط تحرک کامل سرمایه‬
‫نظام ارزی نرخ ثابت‬
‫انبساط پولی‬
‫انبساط مالی‬
‫بازداده تغییر نمی کند‬
‫کاهش ذخایر به میزان‬
‫افزایش پول‬
‫افزایش بازداده‬
‫بدتر شدن اوضاع‬
‫تراز تجاری‬
‫نظام ارزی نرخ انعطاف پذیر‬
‫افزایش بازداده‬
‫بهبود اوضاع تراز تجاری‬
‫کاهش ارزش پول‬
‫بازداده تغییر نمی یابد‬
‫کاهش خالص صادرات‬
‫افزایش ارزش پول‬
‫خالصه‬
‫‪ -1‬در نظام ارزی انعطاف پذیر و بدون مداخله دولت‪ ،‬نرخ ارز برای تضمین تراز کل پرداختها‪ ،‬تعدیل می‬
‫شود‪ .‬مجموع کسریهای حساب جاری و سرمایه درصورت وجود نرخ ارز شناور و بدون مداخله‪ ،‬صفر‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -2‬تقاضا برای کاالهای داخلی به نرخ ارز بستگی دارد که باتوجه به قیمتهای داخلی و خارجی‪ ،‬بر قیمتهای‬
‫نسبی واردات در مقابل صادرات تأثیر می گذارد‪ .‬افزایش در نرخ ارز‪-‬کاهش ارزش پول‪ -‬با کاهش واردات و‬
‫افزایش صادرات‪ ،‬تقاضا برای کاالهای تولید داخلی را افزایش می دهد‪.‬‬
‫ً‬
‫‪ -3‬هنگامی که قابلیت تحرک سرمایه بسیار باالست‪ ،‬به گونه ای است که میزان بهره اساسا نمی تواند‬
‫ً‬
‫متفاوت با میزان بهره جهانی باشد‪ ،‬سیاست مالی برای تغییر سطح درآمد‪ ،‬کامال غیر مؤثر می شود‪.‬‬
‫ً‬
‫افزایش درمخارج دولت صرفا خالص صادرات را کاهش می دهد و کسری تجاری از طریق جریان ورود‬
‫سرمایه تأمین می شود‪.‬‬
‫‪ -4‬هنگامی که سرمایه از قابلیت تحرک باالیی برخوردار است‪ ،‬سیاست پولی‪-‬باتوجه به قیمتها‪ -‬مؤثر‬
‫بودن خود را حفظ می کند‪ .‬افزایش در ذخیره پول به کاهش ارزش پول‪ ،‬و بهبود تراز خارجی می انجامد‬
‫که سبب فزونی تقاضا برای بازداده داخلی می شود‪.‬‬
‫‪-5‬در کوتاه مدت‪ ،‬آشفتگیهای پولی به اضافه جهش نرخ ارز می انجامد‪.‬‬
‫‪ -6‬انتظارهای تغییر در نرخ ارز سبب ایجاد تفاوت درمیان میزانهای بین املللی بهره اسمی می شود‪ .‬تفاوت‬
‫بین املللی میزانهای بهره‪ ،‬به هنگام تحرک باالی سرمایه‪ ،‬با میزان مورد انتظار کاهش ارزش پول برابر‬
‫است‪ .‬کشوری که انتظار می رود ارزش پولش کاهش یابد دارای میزان بهره اسمی باالتری نسبت به‬
‫بقیه جهان خواهد بود‪.‬‬
‫‪ -7‬کاهش ارزش پول‪ ،‬در کوتاه مدت می تواند به بدترشدن تراز تجاری بینجامد‪ .‬این امر هنگامی روی می‬
‫دهد که تغییرات در قیمتهای نسبی بر حجم تجارت اثر اندکی دارد‪ ،‬بدان سبب که تطبیق نیازمند زمان‬
‫است‪ .‬طی زمان تجارت تطبیق می یابد و کاهش ارزش پول تراز تجاری را بهبود می بخشد‪ .‬این امر‪ ،‬اثر‬
‫منحنی ‪J‬خوانده می شود‪.‬‬
‫‪ -8‬کاهش ارزش پول بدان سبب که موجب افزایش قیمتهای وارداتی می شود‪ ،‬هزینه زندگی را افزایش‬
‫می دهد که ممکن است به صورت تقاضای افزایش دستمزد متجلی شود‪ .‬اگر چنین اثری چشمگیر‬
‫باشد‪ ،‬در این صورت نظام نرخ ارز انعطاف پذیر دارای تغییرات زیاد در قیمتهای اسمی خواهد بود و‬
‫تغییرات در نرخ ارز ممکن است درتغییر دادن قیمتهای نسبی به طرز ضعیفی عمل کند‪.‬‬
‫‪-9‬حسابهای ترازپرداختها عبارت از سوابق معامالت بین املللی در اقتصاد است‪ .‬حساب جاری‪ ،‬تجارت‬
‫درکاال و خدمات و نیز پرداختهای انتقالی را ثبت می کند‪ .‬حساب سرمایه خرید و فروش دارایی را ثبت می‬
‫کند‪ .‬هر معامله ای که سبب فزونی پرداخت اهالی کشوری شود یک قلم کسری برای آن کشور تلقی می‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ -10‬تراز کل پرداختها عبارت از مجموع حسابهای جاری و سرمایه است‪ .‬اگر تراز کلی در کسری باشد‬
‫پرداخت کشور به خارجیان از پرداخت کشور از خارجیان به کشور بیشتر خواهد بود‪ .‬ارز خارجی برای‬
‫این پرداختها را بانکهای مرکزی عرضه می کنند‪.‬‬
‫‪ -11‬درنظام ارزی نرخ ثابت‪ ،‬بانک مرکزی قیمت ارز خارجی را برحسب پول محلی ثابت نگه داری می‬
‫دارد‪ .‬بانک مرکزی این کار را با خرید و فروش ارز خارجی به نرخ ارز انجام می دهد‪ .‬برای این منظور‬
‫بانک مرکزی ناگزیر به داشتن ذخایر ارز خارجی است‪.‬‬
‫‪ -12‬درنظام ارزی شناور یا انعطاف پذیر‪ ،‬نرخ ارز هر لحظه ممکن است تغییر یابد‪ .‬در یک نظام ارزی‬
‫شناور پالوده‪ ،‬نرخ ارز را عرضه و تقاضا‪ ،‬بی مداخله بانک مرکزی تعیین می کنند‪ .‬در نظام ارزی شناور‬
‫آلوده‪ ،‬بانک مرکزی با خرید و فروش ارز خارجی در کوشش درتغییر نرخ ارز‪ ،‬در بازار ارز مداخله می‬
‫کند‪.‬‬
‫‪-13‬ورود تجارت در کاال بدان معناست که بخش ی از تقاضا برای بازداده داخلی از خارج است و بخش ی از‬
‫مخارج اهالی کشور صرف کاالهای خارجی می شود‪ .‬تعادل در بازار کاال هنگامی حاصل می شود که‬
‫تقاضا برای کاالهای تولید داخلی برابر با تولید این کاالها شود‪.‬‬
‫‪ -14‬جریان ورود سرمایه بر آثار سیاستهای پولی و مالی روی ترازپرداختها از طریق تأثیر میزان بهره بر‬
‫جریان سرمایه ‪ ،‬اشاره دارد‪ .‬افزایش میزان بهره داخلی نسبت به میزان بهره جهانی‪ ،‬به جریان ورودی‬
‫سرمایه می انجامد که می تواند کسری تراز تجاری را تأمین کند‪.‬‬
‫‪ -15‬بنابراین بن بست سیاست را می توانیم با ادغام سیاستهای پولی انقباض ی برای بهبود اوضاع تراز‬
‫پرداختها ازطریق میزان بهره باالتر و جریان ورودی سرمایه همراه با سیاست مالی انبساطی برای افزایش‬
‫اشتغال داخلی‪ ،‬باز کنیم‪.‬‬
‫‪ -16‬اما چنین سیاستهایی را نمی توانیم در بلندمدت برای حفظ ترازپرداختها درنظام ارزی نرخ ارز ثابت‬
‫مورد استفاده قرار دهیم ‪ .‬پرداخت بهره چنین سیاستهایی در بلندمدت غیرقابل تحمل می شود و نرخ ارز‬
‫نمی تواند حفظ شود‪ .‬اگر کسری ترازپرداختها موقتی نباشد در این صورت سیاستهای تطبیق پولی‬
‫همراه با تغییر در سیاستهای پولی و مالی‪ ،‬باید برای تصحیح ناترازی مورد استفاده قرار گیرد‪.‬‬
‫‪-17‬تجارت در کاال بدان معناست که مخارج اهالی کشور دیگر برابر با تقاضا برای کاالهای تولید داخلی‬
‫نیست‪ .‬بخش ی از تقاضای داخلی برای کاال‪ ،‬معطوف کاالهای وارداتی می شود و بخش ی از تقاضا برای‬
‫کاالهای داخلی‪ ،‬از خارجیانی است که به آنان صادر می شود‪.‬‬
‫‪ -18‬هنگامی تعادل در بازار کاال برقرار می شود که تقاضا برای کاالهای داخلی شامل مخارج اهالی کشور‬
‫به اضافه خالص صادرات‪ ،‬برابر با بازده کاالهای داخلی باشد‪.‬‬
‫‪ -19‬در تعادل کوتاه مدت هیچ تضمینی برای تعادل تراز تجاری وجود ندارد‪ .‬در ساده ترین الگوی ما یک‬
‫ً‬
‫سطح منحصر به فرد درآمد وجود دارد که در آن تجارت در تراز قرار می گیرد‪ .‬و این سطح الزاما سطح‬
‫درآمدی نیست که اقتصاد به تعادل کوتاه مدت می رسد‪.‬‬
‫‪ -20‬افزایش تقاضای مستقل برای کاالهای داخلی سبب فزونی بازداده داخلی می شود و تراز تجاری را‬
‫بدتر می کند‪ .‬افزایش صادرات درآمد داخلی را افزایش و کسری تجاری را کاهش یا مازاد تجاری را‬
‫افزایش می دهد‪.‬‬
‫ً‬
‫ی‬
‫و‬
‫‪ -21‬چون تجارت الزاما درتعادل کوتاه مدت در تراز تجار قرار نمی گیرد‪ ،‬از این ر ممکن است یک بن‬
‫بست سیاست درکوشش برای هم افزایش درآمد به سطح بازداده بالقوه و هم برقراری تراز تجاری به‬
‫ً‬
‫وجود آید‪ .‬افزایش سطح درآمد و حرکت به سوی بازداده بالقوه کامال ممکن است تراز تجاری را بدتر‬
‫کند‪.‬‬
‫‪-22‬به کارگیری سیاستهای جابه جایی مخارج که قیمتهای نسبی کاالهای داخلی و وارداتی را تغییر می دهد‬
‫همراه با سیاستهای کاهش مخارج می تواند اقتصاد را به سوی اشتغال کامل با تراز تجاری حرکت دهد‪.‬‬
‫‪ -23‬تقاضای خارجیان برای کاالهای داخلی یعنی واردات خارجیان به سطح درآمد آنان بستگی دارد‪.‬‬
‫بنابراین تقاضا برای کاالهای داخلی همچنین به سطح درآمد خارجیان بستگی دارد‪ .‬افزایش درآمد‬
‫خارجی موجب افزایش صادرات و سطح درآمد داخلی می شود و بدین ترتیب واردات داخلی را فزونی می‬
‫بخشد‪.‬‬
‫‪ -24‬اثر بازتاب عبارت از این است که تغییر در درآمد خارجیان سرانجام موجب افزایش تقاضا برای‬
‫کاالهای خارجی از طریق صادرات می شود‪ .‬اندازه این وابستگی متقابل و اثر بازتاب به درجه نسبی‬
‫بازبودن اقتصاد بستگی دارد‪ .‬یک اقتصاد کوچک ممکن است به اقتصاد بزرگتر بسیار وابسته باشد‪،‬‬
‫اما سطح درآمد اقتصاد بزرگتر چندان به سطح درآمد اقتصادهای خارجی کوچک بستگی ندارد‪.‬‬