مقدم ه به معنای جلوگیری از بروز اقدامات تهدید آمیز از طریق تهدید کردن و بلوف زدن ، مفهومی استراتژیک می باشد . به عقیده.
Download
Report
Transcript مقدم ه به معنای جلوگیری از بروز اقدامات تهدید آمیز از طریق تهدید کردن و بلوف زدن ، مفهومی استراتژیک می باشد . به عقیده.
مقدم
ه
به معنای جلوگیری از بروز اقدامات تهدید آمیز از طریق تهدید کردن و
بلوف زدن ،مفهومی استراتژیک می باشد .به عقیده بسیاری از صاحبنظران،
کاربست این استراتژی منجر به برقراری ثبات نسبی( تا پیش از حوادث 11
سپتامبر) ،شده بود.
لذا شاید بتوان ادعا نمودکه بازدارندگی،
ویژگی اصلی
آن است که ایجاد
آن،هزینه هایی بسیار
در بر دارد.
همچنین بازدارندگی یک
تلقی می شود که تحقق آن یکی از دغدغه های
اصلی بیشتر دولت ها می باشد.
البته باید یاد آور شد که بازدارندگی یک راه حل
بازدارندگی در لغت
واژه بازدارندگی در مقابل واژه انگلیسی Deterrenceبه کار می
رود و به معنی منع کردن و توقیف کردن و جلوگیری کردن است
یعنی پیشگیری (کسی)از انجام عملی به سبب ترس،وحشت،تهدید و
ترور.
فرهنگ معین «بازداشتن» را در فارسي به معني «منع كردن،
تعاریفي ازبازدارندگي:
بازدارندگي يعني بلوف زدن در تهديد وتالشي است در جهت اينكه طرف مقابل اقدام به عملي ننمايد.
------------------------------------------------------------------بازدارندگي بعنوان يك استراتژي در پ ي انستكه متخاصمان را بنحوي تشويق و ترغيب كند تا در پيگيري منافع
خويش،از انجام برخي اقدامات پرهيز كند.
------------------------------------------------------------------بازدارندگي نوعي اعمال نفوذ است كه ضمن ان طرف مقابل تهديد مي شود كه چنانچه در جهت مطلوب عمل
كند،مورد مجازات يا دست كم محروميت قرار نخواهد گرفت.
ژنرال بوفر استراتژيست معروف فرانسوي مي گويد:
باز دارندگي دشمن را از نظرفيزيكي دفع نمي كند بلكه به لحاظ رواني از تجاوز او جلوگيري ميكند.
مفاهيمي از بازدارندگي
•استراتژي بازدارندگي ،سد یا مهار حمله نظامي رقیب است.
•در بازدارندگي به رقیب تفهیم مي شود كه اگر در جهت مطلوب عمل نماید
مورد مجازات قرار نخواهد گرفت.
•بازدارندگي براي حفظ وضع موجود و حفظ تداوم صلح است.
معمولا در بازدارندگي ،
نفس اساسي دارد .این
پیام باید طوري باشد كه اگر دشمن ،جنگ را آغاز كند ،بهاي بسیار سنگیني
را بپردازد .پس بازدارندگي بین دو دولت الف و ب عبارت است از قدرت
تهدید از ناحیه الف علیه ب به منظور پیش گیري از آغاز جنگ از ناحیه ب،
به نحوي كه در فقدان این قبیل تهدیدات ب بتواند به جنگ مبادرت ورزد.
البته باید متوجه بود كه بین بازدارندگي از طریق انكار (
denial
بازدارندگي از طریق عمل متقابل و تالفي (
Retaliation
) و
) تفاوتهایي وجود دارد.
نظریه ي بازدارندگی به طور ناگهانی ظهور نکرد،
بلکه به تدریج و با طی مراحلی تکامل یافت.
بازدارندگي یكي از شعبات مكتب رئالیسم است كه
دست كم در طول نیم قرن گذشته با تعریف جدید خود
و تكیه بر سالحهاي غیرمتعارف ،توانسته است تعبیین
این دیدگاه با تأكید بر اصالت قدرت در روابط انسان ها،
ميداند .در طول دورانی که ایالت متحده ،سالح اتمی را در
انحصار خود داشت ،هیچ نظریه ي استراتژیک منظمی در مورد بازدارندگی وجود
نداشت ،قبل از آن به پیشنهاد "جورج کنان" اندیشمند روابط بین الملل ،سیاست تحدید
یا سد نفوذ پدید آمد ،در واقع ،کنان نه بر ابزارهای سد نفوذ تاکید و نه آنها را رد می
کرد ،بلکه اعتقاد داشت که این ابزارها در کنار اهرم های سیاسی و اقتصادی موجود،
از نظر تاریخي ،بازدارندگي تنها به دوران پس از جنگ جهاني دوم مربوط
نميشود و قدمتي به طول پیدایش دولت دارد ،اما نكته اساسي این است كه این
نظریه با چنین سابقهاي هیچگاه ضمانت اجرایي چنداني نداشته است .از فرداي
جنگ جهاني دوم با اختراع بمب اتم و توسعه سالحهاي اتمي صحبت بر سر این
بود كه مبحث بازدارندگي باید به صورت دكترین سیاسي با ضمانت اجرایي در آید
براین اساس ،دكترین بازدارندگي كه روي تعادل و توازن اتمي بین دو ابر قدرت
طرحریزي شد ،به دنبال ممانعت از جنگ بود ،و هم به این دلیل كه جنگ اتمي
پیروز نداشت .در حاليكه تا آن زمان تمام نظ
براساس تعاریف كالسیك ،نظریه بازدارندگي عبارت است از كوشش یكي براي اعمال
نفوذ در دیگري تا او را از اقدام به عمل كه متضمن خسارت یا هزینهاي براي اولي است
بازدارد .این نظریه براساس
براساس
بنا شده است و هدفش آن بازداشتن بازیگر از بازياش
است .در حقیقت ،نظریه بازدارندگي بر این باور است كه در
شرایطي كه هزینه پیشبیني شده براي یك تجاوز نظامي از منافع مورد نظر بیشتر باشد،
تصمیم گیرندگان از توسل به جنگ خودداري ميكنند .به عبارت بهتر ،تا هنگامي كه
در این سیاست ،سعي ميشود تا تصور خطرهاي تحمل ناپذیر
،طرف مخالف را از ارتكاب به عمل باز دارد .پیروزي این سیاست
بستگي دارد به آگاهي كامل از محاسبات طرف مخالف ،نسبت به
حیلهاي كه جدي گرفته شود كه به مراتب موثرتر از تهدیدي است
كه به عنوان یك بلوف تلقي شود براي مقاصد سیاسي ،میزان قدرت
موثر نظامي یك كشور ،ارزیابي كشور دیگر از آن قدرت است .پس
بازدارندگي را از یك نظر ميتوان با مفهوم سنتي نظیر
برابر دانست .توازن قدرت به منزله یك وضعیت
یا نوعي شرایط است كه متضمن ترتیباتي عیني است و در آن
رضایت خاطر نسبتا گسترده اي در ارتباط با نحوه قدرت
وجود
كه
دارد .شباهت این دو نظریه از اینجا
برجسته ميشود
،بلكه نوعي
در واقع با نابهنگام شدن نظریه موازنه قوا ،که در پیام آن
جنگ با سالح های متعارف نه تنها ممکن بلکه واقعیتی انکار
پذیر است ،پیدایش سالح های کشتارجمعی که کاربرد آن برای
جلوگیری از جنگ و نه امکان جنگ بود ،باعث شد گروهی
از واقع گرایان به جرح و تعدیل نظریه موازنه قوا پرداخته
به طور كلي
از بازدارندگي این است كه كشورهاي
مختلف به ویژه كشورهاي دارنده نیروهاي هستهاي بتواند به
تعقیب سیاستهاي مبتني بر منافع خود بپردازند و در عین حال
از ایجاد شرایطي كه منتهي به درگیري با كشور یا كشورهاي
رقیب شود جلوگیري كنند .با توجه به این نكته كه دو كشور
آمریكا و شوروي نسبت به سایر كشورهاي اتمي توانایي كامل
با عنایت به این كه بتوان گفت بازدارندگی بر پایههاي مكتب رئالیسم
متكي است ،لذا با محور قرار دادن مفاهیم اصلي رئالیسم ،بحث
بازدارندگي را پي ميگیریم .براي شروع بحث ابتدا به سه مفروض
اصلي مكتب رئالیسم به صورت اجمالي اشاره ميكنیم.
دولت سالري :دولتها بازیگران اصلي سیاست بینالمللي هستند
بقا :كه پیش شرط دسترسي به همه اهداف ملي است.
مكتب
با اعتقاد به این مسئله كه با خلع سالح كامل و
دنیاي عاري از سالح ،بهتر ميتوان صلح و امنیت بینالمللي
را كسب و حفظ كرد ،با این تئوري به مخالفت برخاسته و
قبول آن را مستلزم قبول رقابت تسلیحاتي ميداند ،اما مكتب
با اتكاي به محورها و مفروضات خود نگاه مثبتتري
رئالیستها ضمن تاكید بر موضوع
معتقدند كه چنانچه دولتي
نتواند امنیت خود را حفظ كند قادر به انجام هیچ كاري نخواهد
بود،همچنین اعتقاد دارند كه
ميشود .بنابراین از این
تئوري حمایت ميكنند به نظر نظریهپردازان این مكتب (مورگنتا،
كیسنجر و جرج كنان) چون سازمانهاي بینالمللي و حقوق بینالملل
اگر بازدارندگي از طریق سالحهاي سنتي و غیر هسته اي انجام
گیرد ،آن را
گویند؛ یعني تهدید به رنج از
طریق سالحهاي متعارف صورت مي گیرد و برعكس اگر تهدید به
رنج از طریق سالحهاي هسته اي انجام گیرد ،آن را
گویند .از آنجا كه درد و رنج سالحهاي هسته اي شدیدتر
از سالحهاي متعارف است ،لذا تهدید به آسیب رساني از طریق
باز دارندگي هسته اي ممكن است
نیز
و
باشد .
بازدارندگي كلي یا آني سیاستي است كه تمام
دارندگان سالحهاي هسته اي در آرزوي به دست
نظریه پردازان بازدارندگی:
در میان نظریهپردازان بازدارندگي ،افرادي چون برنارد برودي،
ریچارد اسموك ،هرمان كان ،رابرت جرویس از دهه 60به تبیین
تئوریك بازدارندگي همت گماشتند .از میان آنها برودي به عنوان اولین
و مهمترین نظریهپرداز بازدارندگي در دوران جنگ سرد انتخاب شد.
برودي عمده نظرات خود را دو كتاب استراتژیك در عصر موشكها و
-1جنگ هستهاي تمام عیار كلیه ارزشهاي سیاسي و
اجتماعي را نابود ميكند در نتیجه باید از آن پرهیز
كرد .البته باید در نظر داشت كه در هر حال به
كارگیري تسلیحات هسته اي در راستاي تهدیدي موثر
بسیار تعیین كننده است.
-2تهدید اعالم شده در بازدارندگي باید از تاثیري تعیین
كننده و قاطع برخوردار باشد هیچ خللي در آن راه نیابد
و حداقل ضمانت اجراي آن مبهم نباشد .در هر حال
تهدید بازدارنده موجب ميشود تا هزینههاي اقدام نخست
والترميليس
معتقد است كه اصول سالحهاي هستهاي موجب آن
نشده كه دولتها و مشاوران نظامي آن ،مطلوبیت قدرت نظامي را زیر
سوال ببرند و معتقد است كه نیروهاي نظامي غیرهستهاي هنوز از
قدرتي برخوردارند كه ميتوانند فعالیتهاي سیاسي كشورها را تحت
تاثیر قرار دهند و جنگ غیر هستهاي هنوز هم ميتواند صورت پذیرد
چرا كه هر چند در زیر آستانه جنگ هستهاي هستند ،اما اثرات بین
الکساندر جورج و ریچارد اسموک
:بازدارندگی را
به عنوان سیاستی معرفی می کند که هدفش مجاب کردن
حریف نسبت به برتری خود و افزایش
چمشگیر هزینه ها
نسبت به منافع حاصله از تهاجم است .به نظر
اسموک ،
بازدارندگی ،از قصد و کوشش و تصمیم گیرندگان یک ملت یا
رابرت جرویس
بازدارندگی را مجموعه ای از روش های مقتضی برای
وادار کردن طرف مقابل به عکس العمل در مقابل
پاتریک مورگان
معتقد است بازدارندگی ،تحت تأثیر قرار دادن
رفتار انسانی به واسطه تهدید وی است.
بازدارندگی مستلزم تهدید به استفاده از زوربرای
کالین گری معتقد است که بازدارندگی نوعی دیپلماسی بوده و
نباید آن را صرفا ا یک استراتژی برای حفظ وضع موجود و
درنهایت دستیابی به صلح و استتقرار آن دانست و به منظور
متقاعد کردن طرف مقابل طرح می شود تا به او ثابت شود که
بر اساس آن چه بیان گردید می توان گفت که در سیاست بین الملل ،به
بازدارندگی یا به عنوان استراتژی نگریسته شده و یا به مثابه یک
وضعیت،مورد نظر بوده است.بازدارندگی به عنوان استراتژی می
تواند کوششی حساب شده از طرف کشور Aبرای تشویق کشور Bبه
خودداری از انجام اقدام یا اقداماتی تعریف شود،اما بازدارندگی به
توجه به این نکته لزم است که بازدارندگی صرفا ا
در چارچوب قدرت سخت افزاری معنا یابی نمی
شود.به بیان روشن تر در کنار ابعاد فیزیکی،
نیز بسیار حائز
اهمیت است.
بازدارندگی مبتنی بر تبادل نظر صریح است به گونه ای که
برخوردی رخ ندهد .دراین رابطه آندره بوفر معتقد است:
بازدارندگی فرآیندی روانی است که در آن،
جای مهمی
دارد ولی اهمیتی انحصاری ندارد .در واقع بازدارندگی ،دشمن
را از نظر فیزیکی دفع نمی کند بلکه به لحاظ روانی از
کسینجر نیز بر این اعتقاد است که بازدارندگی پیش از هر چیزی به
وابسته می باشد .در این سیاست تالش می شود تا با
تجلی خطرات غیر قابل تحمل ،طرف مخالفت از ارتکاب به عمل
بازداشته شود.
بستگی دارد
در کنار مطالب بیان شده ،تجارب گذشته مبین آن است که کشورها از
نیز برای ایجاد بازدارندگی استفاده نموده اند .به طورکلی دولت ها
برای ممانعت نمودن از اتخاذ سیاست های نا مطلوب از سوی کشور هدف ،از
حربه تحریم یا مشوق های اقتصادی استفاده می نمایند .تحریم با هدف ایجاد دو
تأثیر کارساز طراحی می شود .اولا هزینه هایی اقتصادی را بر دولت هدف
تحمیل کنند ،واز این طریق انگیزه های اقتصادی را برای جلوگیری از اتخاذ
ا
نظریاتي كه در تائید تئوري بازدارندگي ارائه شدهاند
توماس شلینگ معتقد است كه داشتن سالح اتمي و قصد استفاه از آن براي ایجاد بازدارندگي
چند مرحله را در بر ميگیرد بیش از هر چیزي وي معتقد است این سالح طرفین را به نوعي
چانهزني خاموش وا ميدارد .بازدارندگي در واقع حاصل موفقیتآمیز این نوع چانهزني
است .در این نوع چانهزني تهدید یا وعده مساعد به طور مستقیم و یا با واسطه به طرف رقیب
اعالم ميشود تا وي را از اقدام خود منصرف كند .وي ميگوید« :توان نظامي در خشونت
نهفته است نه در كاربرد عملي آن .تهدید به درد و رنج در تاریخچه نظامي وجود داشته است
تئوریهاي مرتبط با بازدارندگي
لورنس فریدمن دلیل پیدایش تفكر بازدارندگي را
ميداند و معتقد است كه
دولتها و بازیگران اصلي نظام بینالملل براي دوري گزیدن از درگیريهاي هستهاي احتمالي ناگریزند به
سالحهاي استراتژیك خود تكیه كنند و هر قدر این سالحها پیشرفتهتر باشند ،تهدیداتي كه از محیط بیرون بر این
بازیگران وارد ميشود به همان مقدار خنثي ميشود.
كاردنیال هیوم معتقد است در پارهاي از موارد استفاده از سالحهاي هستهاي شامل نابودي جمعیت شهري و مردم
غیرنظامي نميشود ،پس بدون هیچ مشكل جدي توجیهپذیر است و بدین ترتیب ،نتیجه ميگیرد كه هرگاه
نظریاتي كه در رد تئوري بازدارندگي ارائه شدهاند
جرویس ماهیت تئوري بازدارندگي را زیر سوال ميبرد .به نظر او بازدارندگي
صرفا مقولهاي است كه به بهبود اوضاع امنیتي راهبردي كمك نميكند ،بلكه به
حفظ روابط خصمانه منجر ميشود.
گاروین با اعتقاد به عامل آسیبپذیري ،هشدار ميدهد كه نباید به محض دریافت
هشدارها اقدام به تهدید كرد .به نظر وي تصمیم گیرندگان كشور لزم است
عالوه بر توجه به بازدارندگي ناشي از تسلیحات ،به عامل انساني در كنترل
كارآیي تئوري بازدارندگي
بسیاري از اندیشمندان معتقدند بازیگران هستهاي علت اصلي صلح و ثبات بینالمللي بوده و
بازیگران كوشیدهاند تا از طریق دستیابي به توان نظامي و هستهاي مورد نظرشان ،ابتدا بقا
و منافع ملي خود و سپس ثبات جهاني را حفظ كنند .به همین جهت سعي كردهاند تا در زمینه
توان خود را افزایش دهند.
جهاني شدن و تئوري بازدارندگي
جهاني شدن عبارت است از گسترش فزاینده ارتباط میان پدیدهها در
مقیاس جهاني ،یعني یك پدیده فرضي در اثر جهاني شدن نه تنها در
معرض اثرپذیري از كل پدیدههاي دیگر جهان قرار ميگیرد بلكه به
تنهایي نیز ميتواند بر آنها اثر بگذارد و به عبارت دیگر یك ابزار،
سیاست و ساختار نظامي در عین اثر پذیري از دیگر پدیدههاي عالم
همچنین ،باید اشاره كرد كه اگر چه دكترین و ساختار نیروي نظامي
تغییر یافته است ولي اگر نیك نگریسته شود ساختار نیروهاي نظامي
هنوز به طور عمده بر جنگ پيریزي شده و كنترل سنتي دولتها بر
نیروهاي نظامي همچنان ادامه دارد .همچنین در دوران جهاني شدن،
تهدیدات نظامي جدیدي همچون
و
و
مطرح شده و اصول گروههاي تروریستي با اتكا به
پیشرفتهاي تكنولوژیكي از قدرت عمل بسیاري برخوردار شدهاند
همچنین ،وجود جنگهاي نامتقارن ،عدم شكلگیري نظام حقوقي و
سیاسي بینالمللي و تثبیت اوضاع و همچنین به ثمر نرسیدن كامل
مقولههاي خلع سالح و كنترل تسلیحات و امكان نقض آن توسط
كشورهاي جهان از جمله مسائل بسیار تعیین كننده هستند .به طور كلي
نتایج مفهومي
در اثر جهاني شدن -1 :بازدارندگي ( در بعد نظامي) به صورت عملیاتي و گسترده كنار
گذاشته شده است؛ -2بازدارندگي از حوزه سخت افزاري نظامي به حوزههاي نرم افزاري
دیگر ،مثل مسائل سیاسي و اقتصادي نیز سرایت كرده است -3بازدارندگي از سطح سیستم
بینالمللي موجود در دوران جنگ سرد به سطوح پایینتر و به روابط خاص انتقال یافته است
-4از نظر تئوریك نیز در حال حاضر به بازدارندگي مثل گذشته پرداخته نميشود و در
مطالعات امروزي روابط بینالمللي ،حتي در حوزه مباحث امنیتي و استراتژیك همكاري و هم
گرایي بیش از منازعه و واگرایي مورد توجه است .البته نباید فراموش كرد كه در دنیاي به
نتایج عملي
در واقع باید گفت جهاني شدن تاثیرات دو گانهاي داشته است .از یك طرف
موجب
شده است و از سوي دیگر جهاني شدن فرهنگ
و رفتار خاصي را ترویج ميكند و آن
است .پس جهاني
شدن از یك طرف با تقویت بازدارندگي و از سوي دیگر با گسترش فرهنگ
صلح و عدم توسل به زور موجب تضعیف بازدارندگي ميشود .ضمن آن كه بر
عناصر بازدارندگي
-1شرایط عیني
-2شرایط ذهني
-3مبادله اطالعات
-4عقالنیت طرفین
-5عدم توسل به زور
-6شرایط خاص
شرایط عيني
براي تامین توان بازدارندگي داشتن میزاني از توانایيهاي
نظامي و تكنولوژیك لزم است و بدون آن در حقیقت رسیدن
به مرحله بعدي كه اثرگذاري در ذهن و باور طرف مقابل
است ،میسر نخواهد بود .بنابراین گام اول براي تامین
بازدارندگي ،داشتن
است كه اصول میزان و نوع
فناوري آن در افزایش یا كاهش سطح بازدارندگي موثر است.
البته ،درجه معیني نیز بر این امر مشخص نیست و در این
شرایط ذهني
مقصود از شرایط ذهني این است كه محیط رواني طرفین بازدارندگي
از منظر راهبردي ،بسیار با اهمیت است به عبارت دیگر از نظر
ذهني كشور الف باید آمادگي عملي ساختن تهدید را داشته باشد و
كشور ب نیز از نظر ذهني اقناع شود كه در صورت در پیش نگرفتن
عدم توسل به زور
براساس محاسبه عقالني ،حتي با وجود تهدید به اعمال
زور ،جنگي بین طرفین صورت نخواهد گرفت و صرفا
مفهوم بازدارندگي بر این عقیده استوار است كه طرفین
محاسبات خود را به صورت عقالني انجام ميدهند و بدیهي
است كه عقل در مقایسه با منافع به دست آمده هزینههاي گزاف
مبادله اطالعات
براي حصول بازدارندگي ،اطالعات مربوط به شرايط عيني و ذهني طرفين بايد مبادله شود تا سطحاگاهي
انها افزايش يابد .اين امر به دو گونه انجام ميپذيرد؛ نخست از طريق مبادله يا اعالم اشكار از اطالعات كه
نشانگر تواناي يها و مقاصد طرفين است .در حال حاضر چنين ساز و كاري از طريق برنامه ثبت تسليحات
در سازمان ملل متحد رايج است و دوم اينكه به صورت شيوههاي پنهاني اطالعاتي به دست ميايد .يعني
يك كشور در عين اينكه براي كنترل صحت اطالعات ارائه شده از سوي حريف ميتواند جاسوساني به ان
كشور اعزام كند ،حتي ممكن است براي بيشتر تاثيرگذار نمودن اطالعات ارائه شده از سوي نهادهاي
خودي؛ اگاهانه به جاسوسان طرف مقابل اجازه ورود و اقدامات جاسوسي را بدهد و در كار انها مشكلي
ايجاد نكند .چنين روشي در دوران جنگ سرد بين امريكا و شوروي سابق رايج بود به عنوان مثال به
جاسوسهاي طرف مقابل اجازه ميدادند تا از مراكز هستهاي و سايتهاي موشكي بازديد كنند و مراتب را
به كشور متبوع خود گزارش دهند.
شرایط خاص
شرایط خاص ناظر بر ویژگيهاي خاص هر كشور است ،به
طوري كه هر تهدیدي علیه هر كشور ،نتیجه مشخصي را به
بار نخواهد آورد ،یعني این كه ممكن است كشوري در مقابل
تهدیدهاي سطح پایینتر نیز تسلیم شود در حالي كه كشوري
دیگر ،در مقابل تهدیدات بسیار شدیدتر نیز سر تسلیم فرود
توانائي
باید بر انتظارات طرف مقابل چنان نفوذ كرد كه اوبه اینكه
تهدید بازدارنده واقعا به مرحله اجرا در خواهد آمدباورداشته
ارعاب و تهدید
رایجترین شيوه بازدارندگي،
اعتماد سازي
دراین شیوه دولتها تالش مي كنند تا دشمنان
خود رامتقاعد نمایند
كه اقدامات مورداعتراضشان،خطري
را
امتياز دهي
اعطاي امتياز یا بعبارتي باج دهي روشي است كه گاهي
كشورهاي ضعيف تربراي پرهيز از دست دادن منافع بيشتر،به
منظور ازاقدام :بكار گیري نیروهاي مسلح درتعقیب اهداف
بازدارندگي از نظر كشورهاي اتمي
بدین معني است كه نیروهاي نظامي اعم از سنتي یا هسته اي خود را
در سطحي نگه دارندكه حریف اجازه تجاوز را به خود ندهد و این
بمعناي درگیر شدن در نوعي مسابقه شدیدتسلیحاتي است.
اولین بارازسالحهاي هسته اي در بمباران هیروشیماوناكازاكي درسال
1945توسط آمریكااستفاده شد وپس از آن با دستیابي شوروي به این سالح جنگ
سرد آغازو رهبران دوكشورمتقاعد شدندكه باید تنش هاي خود را باخویشتن
داري وگفتگوحل وفصل نمایند.
بوجود آمدن حالت بازدارندگي ،دو كشوررابه این فكر انداخت كه تنهاراه دفاع
ازكیان خود،دستیابي به سالحهاي پیشرفته ترازسالح رقیب است ولذابدنبال آن
اهمیت سالحهاي هسته اي
-1قدرت تخریب(بمب هیروشیما 25معادل هزارتن تي ان تي بود)
-2برد زیاد (بعضي حاملها مساحتي تقریبا نصف محیط كره زمین)
-3كم بودن تعداد مورد نیاز ازنظر خدمه
براي حفظ بازدارندگي كشور داراي سالح هسته اي بایدپس از
حمله اول طرف مقابل توان واردكردن ضربه متقابل را داشته
باشد.
شيوه هاي بازدارندگي هسته اي
بازدارندگي حداقل
مخالف جنگ هسته اي عمومي بوده ومعتقداست حتي چند سالح هسته اي كه علیه شهر ها نشانه گیري شده باشد
دراین استراتژي به یك جنگ فراگیر هسته اي كم تر اعتنا میشود.
كشورهاي داراي این راهبرد:
انگلیس –فرانسه -چین – هند -پاكستان
بازدارندگي حد اكثر
عبارت است از ”قدرت بازدارندگي متنوع،قابل دوام باكيفيت وظرفيتي
كه قادر به تامين
مطلوب براي ممانعت از تجاوز در تمام پهناي طيف مخاصمه باشد.
كشورهاي داراي این روش در بازدارندگي :
آمریكا و روسيه
بازدارندگي محدود
سپر دفاعي بهتري را از بازدارندگي حد اقل فراهم مي كند
هدفگیري علیه شهر هاراتوصیه مي كند وتوانایي قانع كننده
تري را ارائه میدهد (حدود500الي 1000سرجنگي براي
ایجاد ضربه فیزیكي كافي)
امنيت
جمعي
وپيمانها
اتحادها وپیمانهاي نظامي
پيمانهاي نظامي با اتحاد كشورهاي ي كه دشمن مشترك دارند
تشكيل ميشود.كشور ها باتشكيل اتحاديه هاو پيمانهاي نظامي،
قدرت بازدارندگي و پرهيز ازدرگيري ويااقدام خودراافزايش
مي دهند.
اتحاد پيمانهاي نظامي ممكن است رسمي باشد يا غير رسمي
اتحاد رسمي ممكن است دو جانبه باشد ماننداتحاد امريكا و كره جنوبي ويا چند جانبه مانند ناتو ،سنتو(ايران
پاكستان تركيه انگلستان)واتحاديه اروپاي ي وتصويب تشكيل ارتش اروپاي ي درسال 2001براي ايجاد امنيت جمعي
اتحاد غيررسمي بين حكومتها وبازيگران غير حكومتي مانند
متفقين وجنبشهاي مقاومت در جنگ دوم جهاني يا حمايت نظامي بدون تعهد و ساختارمشخص وبدون قرارداد
مشخص
بين حكومتها مانند امريكا و اسرائيل
قرن 19تنها 59اتحاد ولي دودهه بعداز 1919تعداد 71اتحادمنعقدشده كه افزايش چشمگيري را در تفاهم و پرهيز از
جنگ نشان مي دهد.
منافع پیمانهاي نظامي
-1ايجادقدرتبازدارندگي-2بهرهگيريازپشتيبانياطالعاتياعضا-3احساسامنيتازتعرضسايراعضا
-4هماهنگيدرطرحريزيعليهدشمنمشترك
-5استفادهاززمينوفضايسايراعضاجهتعمليات-6ممانعتازمنزويشدنكشورها-7دسترسياعضايضعيفبه
تسليحاتوفناوريپيشرفتهنظامياعضايقويتر-8دراختيارگرفتنپايگاهنظاميتوسطكشورهايقويتر
درسايركشورها
ضررهاي پیمانها
-1خريدتسليحاتازكشورهايقوي
-2حضورنظاميكشورقويدركشورضعيفباعثچالشدرامنيتداخليكشورضعيفميشود
تكيه بر
سالح ها
متعارف
تكيه بر سالحهاي متعارف
اياايجاد بازدارندگي با تكيه برسالحهاي متعارف امكان پذيراست؟
-1درمقابل كشورهاي فاقدسالح هسته اي قطعا امكان پذيراست.
-2دربرابر كشورهاي هسته اي:
بدون سالح متعارف اسيپ پذيري بيشتري خواهدداشت و هر زمان احتمال حمله متصوراستسالحهاي متعارف هنوز موردتوجه كشورهاي هسته اي نيز هست.چنانچه كشوري بتواند دربرابر ضربه اول هسته اي دشمن باسالح متعارف منافع حياتي دشمنرا به مخاطره اندازد قطعا بازدارندگي ايجادكرده است.
بعلت تلفات زياد غيرنظاميان در انفجاربمبهاي هسته اي افكار عمومي جهان اين نوع سالح رابشدت تقبيح مي كند.
بسيج ملي
وتكيه بر
نيروهاي
مردمي
بسیج ملي
عامل انساني به عنوان محور اساسي ميدان نبرد مورد تاكيداست.وجود پایگاه
مردمي –بسيج توده مردم در پشتيباني از نظام –ميزان ميل جنگجوئي-وجود
اراده ملي وانگيزه مردمي براي دفاع همه جانبه در مقابل دشمن -باالبودن
آستانه تحمل مردم
عامل اثرگذاروتقویت توان رزمي كشور مي باشد.و چون كشورهاي مهاجم
این موضوع را
درتصميم گيري شروع جنگ لحاظ مي كنند
ایجاد مي شود.
بازدارندگی بر مبنای یک استراتژی مشخص
باز دارندگی استراتژیک
در این نوع از باز دارندگی ،کشورAاز طریق کنش رفتاری/گ فتاری خود در صدد
مهار کردن یا مانع شدن از اقدام یا حرکت بازیگر مقابل از طریق تفهیم نوعی سرانجام
خطرناک یا پرهزینه می باشد.
بازدارندگی درونی شده
در این حالت ،بازیگرAبه صورت از پیش طراحی شده و با قصد/کنش معطوف به
بازدارندگی اقداماتی را انجام نمی دهد ولی بازدارندگی به واسطه سایر شرایط و
اقدامات به صورت موفقیت امیزی حاصل می شود .به این شرایط ،بازدارندگی درونی
شده اطالق می گردد.
بازدارندگی بر مبنای زمان
بازدارندگی فوری
ً
معموال در شرایط بحرانی اعمال میگردد که در ان وضعیت
این نوع بازدارندگی
اضطراری و زمان محدود بوده و حساسیت ها باال می باشد .در این بازدارندگی ،حداقل
بازیگرAاماده حمله به طرفBمی باشد که دولتBتالش می کند با مطرح ساختن
تهدید به تالفی ،مانع از انجام ان حمله شود .دراین بازدارندگی ،امادگی و کارارای ی
نظامی بسیار حایز اهمیت است.
بازدارندگی غیر فوری
این بازدارندگی در شرایط غیر بحرانی دنبال می شود و بازیگران بدون
محدودیت های حالت پیشین ،از طریق حفظ توازن نیروی ی و تسلیحاتی
مناسب ،روابط خود را تنظیم می نماید و بازدارندگی را به وجود می
اورند.
بازدارندگی بر مبنای اعتبار تهدید
بازدارندگی ممانعتی
هر چند این نوع بازدارندگی در بردارنده عناصر اجباری است ولی به طور کلی به
کنترل تمایل دارد.در این بازدارندگی،کنترل گزینه های استراتژیک طرف مقابل
است.به عبارتی ،بازیگر Aبرای رسیدن به هدف خود ،تهدیداتش را در راستای عدم
تحقق گزینه های استراتژیک بازیگر Bبه کار می گیرد.
بازدارندگی تنبیهی
در این بازدارندگی،بازیگر ً A
صرفا از اجبار استفاده می نماید.هر چند در این
بازدارندگی،بازیگر Bاز انتخاب های خود منع نمی شود ولی بازیگر Aتالش می
نماید تهدیدات خود را به گونه ای مطرح نماید تا طرف مقابل یک رفتار وراه مشخص
(که مطلوب بازیگر Aمی باشد)را انتخاب کند.
بر مبنای بازیگر هدف بازدارندگی
بازدارندگی مرکزی
این نوع از بازدارندگی در خصوص یک کشور اعمال می شود
.به عبارتی ان بازدارندگی که یک بازیگر محوری برای تامین
امنیت خود اعمال می کند،بازدارندگی مرکزی نام دارد.
بازدارندگی بسيط
این بازدارندگی در قبال گروهی از کشورها اعمال می شود.به
بیان دیگر ان بازدارندگی که یک بازیگر محوری در قبال متحین
خود اعمال می نماید،بازدارندگی بسیط نام دارد.
چالش های فراروی بازدارندگی
-1مهمترین چالش فراروی بازدارندگی موفق،پدیده جهانی شدن است.مطالعه
روندها مبین آن است که محیط استراتژیک کشورها در عرصه سیاست بین
الملل ،تحت تأثیر پدیده جهانی شدن می باشد.جهانی شدن به مثابه یکی از
فرآیندهای اصلی نظام بین الملل به معنای در هم تنیدگی عرصه
ها(اقتصادی،سیاسی،فرهنگی)و حوزه ها(داخلی و خارجی) است.برآیند این
-2چالش دیگر بازدارندگی،سیاست بازیگران خارج از مدار اصلی قدرت
جهانی مبنی بر برخورد نامتقارن با قدرت های بزرگ می باشد.واقعیت آن است
که برتری های فناورانه،قدرت های بزرگ را به لحاظ سخت افزاری در مقایسه
با سایر دولت ها در شرایط نا همترازی قرار داده است.به عبارتی این برتری
فناورانه که در ساخت و تولید تجهیزات پیشرفته تجلی می یابد،مبنای سیاست ها
بازدارنده قدرت های بزرگ به شمار می آید.پرواضح است که این شکاف
-3چالش بعدی مربوط به شرایط تصمیم گیری می شود.زمانی که
رهبرن در شرایط حساس تصمیم گیری،تحت فشار شدید قرار می
گیرند،روندهای معرفتی گوناگون باعث محدود شدن توانایی آنان در
اتتخاذ تصمیمی عقالیی و صحیح که برای بازدارندگی لزم است،می
گردد.رهبران ممکن است واقعیت را تکذیب،انکار یا مخدوش کنند،این
در مورد واقعیت هایی است که با انتخاب آنها مغایر است.