روابط عمومي نوين بين المللي و جايگاه آن در ديپلماسي عمومي نوين نظام بينالملل امروز بيش از هر زمان ديگري با تعدد بازيگران مواجه.
Download
Report
Transcript روابط عمومي نوين بين المللي و جايگاه آن در ديپلماسي عمومي نوين نظام بينالملل امروز بيش از هر زمان ديگري با تعدد بازيگران مواجه.
روابط عمومي نوين بين المللي
و جايگاه آن در
ديپلماسي عمومي نوين
نظام بينالملل امروز بيش از هر زمان ديگري با
تعدد بازيگران مواجه است بازيگراني كه يا نماينده
چند دولت هستند و يا حافظ منافع گروهي خاص.
ظهور و گسترش كمي و كيفي بازيگران بينالمللي
غير دولتي تا بدان حد رسيده است كه گفته مي شود
اصول اساسي نظام بينالملل دچار فرسايش شده و
ارتباطات بينالمللي دولتمحور جاي خود را به
ارتباطات معنوي و مادي ويژهاي ميان شهروندان
جوامع ،وراي ساختارهاي دولتهاي داراي حاكميت
داده است.
با اين ويژگيها ،از يك سو ،عصر اطالعات به سمتي
مي رود که روابط عموميهاي سنتي بر پايه واقع
گرايي سياسي و تکيه بر قدرت سخت در حال
جايگزيني با روابط عموميهاي نوين و برپايه
سياست انديشه گرا هستند که در آن به قدرت نرم
برتري داده مي شود و در آن روابط دستگاه روابط
عمومي کشورها ( شامل کليه فعاليتهاي بين المللي
بخش خصوصي و دولتي کشورها) با خواص يعني
دولتها به روابط با عموم مردم در گستره اي جهاني
تغيير ميکند.
در فضاي روابط عموميهاي مبتني بر قدرت
نرم عقايد جاري مي شوند .از اين رو آناني
که از روابط عمومي هاي بين المللي مبتني
بر قدرت نرم استفاده مي کنند بايد ضمن
بهره گيري از ديدگاههاي آينده نگر،
جسارت پذيرش چالشهاي حاصل از
وضعيتهاي ناشناخته و مبهم را در خود
ايجاد نمايند.
قدرت نرم تعداد بيشماري روابط متعامل را
ميان جوامع معرفتي مختلف دانشگاهي،
موسسات تحقيقات سياسي ،سازمانهاي غير
دولتي ( ) NGOsو رهبران رسانه ها به
وجود مي آورد .اين تعامل دوجانبه به خلق
محيطي مي انجامد که براي ايجاد نوآوريها
الزم و ضروري است .اين نوع قدرت،
مستقيما افکار عمومي خارجي را تحت
تاثير قرار مي دهد.
ديپلماسي عمومي نوين کشورها به عنوان بخش
قابل توجهي از قدرت نرم آنها ،از بر آيند
ارتباطات و تعامالت اطالعاتي کشورها اعم از
ارتباطات و تعامالت الکترونيک سازمانها و
نهادهاي خصوصي و دولتي کشورها با افکار
عمومي ،سازمانها و نهادهاي خصوصي و دولتي
ساير ملل و نيز بازيگران غيردولتي تجاري و
غيرانتفاعي ناشي مي شود كه جايگاه خاصي در
قدرت نوين کشورها و به ويژه قدرت نرم آنها
يافته است.
مفهوم ديپلماسي عمومي
به طور كلي ،در تعريف هاي ارائه شده از
ديپلماسي عمومي ،ويژگيهاي مشتركي
يافت ميشوند كه ميتوان آنها را بهعنوان
مخرج مشترك در نظر گرفت:
-1اگر ديپلماسي رسمي نوعي رابطه ميان
دولتهاست ،در ديپلماسي عمومي رابطه
دولتها با ملتهاي ديگرمطرح است.
-2هدف از ديپلماسي عمومي نفوذ در
افكار عمومي جهان و ساير ملتها
بهمنظور تاثيرگذاري بر آنها و قبوالندن
سياستهاي يك دولت به مردم جهان است.
-3در ديپلماسي عمومي حضور بازيگران
مختلف بينالمللي مانند سازمانهاي
غيردولتي ،نهادهاي بينالمللي و انجمنهاي
مردمي به رسميت شناخته ميشود.
-4در ديپلماسي عمومي توجه به قدرت
نرم ،نقش رسانه و وزن دادن به نقش
عوامل رواني در صعود و سقوط
بحرانهاي داخلي بينالمللي برجسته است.
-5ديپلماسي عمومي مكمل و تقويتكننده
ديپلماسي رسمي است و در صورتي موفق
است كه شكاف ميان دولت و ملت در
پايينترين حد ممكن باشد و دولت با افكار
عمومي داخلي رابطه مثبتي داشته باشد.
ابزارهای ديپلماسی عمومی
بر خالف دیپلماسی سنتی که مجاری خاص خود را داشته و ابزاری محدود
در اختیار دارد ،دیپلماسی عمومی با استفاده از ابزارهایی متنوع قابل
اعمال است .از آن جمله می توان به مواردی چون ؛
حمايت
پخش بين المللی رسانه ای
مبادالت بين المللی ( برنامه های آموزشی و اعطای بورس های تحصيلی )
ديپلماسی فرهنگی
کمک های خارجی
روابط عمومی بين المللی
مديريت اطالعات ( تالش کشورها برای تنظيم و کنترل اخبار و اطالعات)
استفاده از ابزارهای تجاری
نهادهای غير دولتی
حقوق بين الملل
ساير ديپلماسی عمومی ،تصوير مجازی و ....اشاره نمود .
چالش بهره گيري از تبليغات؛
مناظره ديپلماسي عمومي و
روابط عمومي بين المللي
در ميان متخصصان ديپلماسي عمومي و
روابط عمومي بين المللي همواره اين
مناظره وجود داشته است كه تا چه حد بايد
يا مي توان از تكنيكهاي تبليغاتي براي نفوذ
در افكار عمومي خارجي بهره گرفت .و آيا
اصوال در ديپلماسي عمومي مي توان از
تبليغات استفاده كرد؟
برخي تبليغات و ديپلماسي عمومي را دو
روش كامال متفاوت مي بينند .تبليغات
مخفي كاري و فريب و تحميل است در حالي
كه ديپلماسي عمومي در برگيرنده ارتباط
عمومي باز است
در مورد روابط عمومي بين المللي؛
روابط عمومي بايد بر برداشتهاي عمومي
و تصاوير درون ذهن عموم تاثر بگذارد .ا
زاين منظر اجزاء ارتباطات سياسي مي
كوشند تا خروجي رسانه هاي بين المللي را
به منظور گفتن اين كه عموم به چه چيز
فكر نكنند ،اما درباره چه چيزي بينديشند،
با خود همراه سازند.
دپپلماسي عمومي حركتي را ارائه مي دهد
كه فاقد جنبه هاي تبليغاتي و داراي جنبه
هاي همكارانه است و از تبليغات به سوي
شيوه هاي شفاف ارتباطي و از مانورهاي
تاكتيكي كوتاه مدت به سمت رهيافتي
بلندمدت و منسجم جهت گرفته است.
و اين يك اصل در روابط عمومي بين
المللي هم سو با ديپلماسي عمومي
است كه بايد در تدوين و معرفي
سياستهاي خود به ديگران ،ويژگيهاي
سياسي و فرهنگي آنها را نيز درنظر
گرفته شوند.
بازاريابي و ديپلماسي عمومي
دومين مفهومي كه در ارتباط با ديپلماسي عمومي
مطرح است ،برجسته ساختن يك ملت و تصوير
آن در اذهان مردمان خارجي است كه يكي از
جديدترين فعاليتها در حوزه بازاريابي بين المللي
نيز محسوب مي شود.
در اين ديدگاه بازاريابي به عنوان سير اصلي همه
نظام ها تلقي مي شود و ارتباط با مردمان خارجي
بيش از هر چيز ديگري داراي اهميت است.
اما براي ديپلماتهاي عمومي ،جهان ،بازار
نيست و دست اندركاران ديپلمات اين موضوع
را به خوبي لمس كرده اند ارتباطات آنها با
مردمان خارجي ،از جمله فرآينده هاي ارتباطي
ناپايدار است .از اين رو هر گونه تالشي ،حتي
اگر با اهداف مشخص تصوير سازي از يك ملت
همراه باشد ،باز هم نمي تواند عامل قاطع و
روشني در تعيين برداشت هاي خارجي تلقي
شود.
همپوشاني روابط فرهنگي با ديپلماسي
عمومي نوين؛
بحثي در حوزه روابط عمومي
تبادل فرهنگي فقط در هنر و فرهنگ نيست ،بلكه
به حوزه تفكري ،پژوهش ها ،ژورناليسم و
گفتمان ملي يك كشور هم مربوط مي شود .در
اين ديدگاه حوزه هاي سنتي تبادل فرهنگي
بخشي از يك نوع جديد روابط عمومي بين
المللي هستند كه رشد «ديپلماسي عمومي» در
واقع واكنشي در برابر اين ارتباط نزديك ميان
فرهنگ ،مطبوعات و فعاليت هاي اطالعاتي به
مثابه واقعيت هاي نوين سياسي ،اقتصادي و
اجتماعي ،است.
ديپلماسي شبكه اي بر پايه
الگوي ارتباطات شبكه اي در صحنه بين المللي
نظام سلسله مراتبي ديپلماسي سنتي كه متكي بر اهرم
اطالعات بود ،امروزه به واسطه پيدايش شبكه هاي ارتباطي
ديپلماتيك جهاني متحول شده است و امروزه انواع مختلفي
ديپلماسي عمومي شبكه اي ظهور كرده است .از ديپلماسي
عمومي آمريكا ،كانادا ،نروژ ،ژاپن ،چين و هند گرفته تا
ديپلماسي عمومي طالبان.
در اين ميان ،ديپلماسي عمومي نوين و ديپلماسي شبكه اي
همزيستند .بدين معنا كه ديپلماسي عمومي نوين بدون وجود
شبكه هاي ارتباطي ،قادر به تاثيرگذاري باال نخواهد بود
توسعه فناوري كه در واژه هايي مانند
ديپلماسي سايبري ،مندرج است ،موجب
شده است تا پيوندهاي جديدي ناشي از
تاثير ابتكارات جديد در ارتباطات و فناوري
اطالعات با ديپلماسي و سياست خارجي به
وجود آيد .كه بحث شبكه هايي از روابط
اجتماعي در گستره اي جهاني در اين متن
قابل بررسي است.
واقعيت اين است كه دو جهان در ديپلماسي عمومي
وجود دارد كه در تنوعي از زمينه ها با يكديگر
متقاطع ،متضاد ،هم پوشان و يا هم يار هستند .از يك
سو تصويري سنتي و سلسله مراتبي از سيستم هاي
ديپلماتيك داريم و از سوي ديگر چيزي مرسوم به
مدل شبكه اي ظهور كرده است .هر دو اين موارد
(تصوير سلسله مراتبي و مدل شبكه اي ) تا اندازه
قابل توجهي در مباحث مربوط به اهميت قدرت نرم
وجود دارند .اما اين دو مدل ظاهرا الزامات بسيار
متفاوتي را براي درك قدرت نرم و ارتباطش با روابط
عمومي بين المللي مطرح مي كنند.
با نگاه به مدل اول – مدل سلسله مراتبي –
با تصويري از ديپلماسي كه محدوديت
روابط عمومي دولتي را بيان مي دارد،
روبرو مي شويم كه در آن وزارت خارجه و
سيستم ديپلماتيك ملي به مثابه ناظران،
عمل نظارتي را انجام مي دهند ،تعامالت
بين محيط هاي بين المللي و داخلي را
كنترل مي كنند و اطالعات ميان آنها را به
يك كانون هدايت مي كنند.
اما در مدل شبكه اي ديپلماسي عمومي ،اهميت توسعه در
راهبردهاي ديپلماتيك رسمي به كلي نفي نمي شود .اما اساسا
تصويري متفاوت از آن ارائه مي كند كه توجه و تاكيد به عموم
در آن بسيار بيشتر است .شالوده تعاريف مشترك كليه شبكه ها
اين موضوع است كه اكنون آنها در مديريت محيط هاي فزاينده
سياسي از طريق ترويج اعتماد و ارتباط ،ضروري هستند.
به اين معني كه يك شبكه سياسي مي تواند به مثابه مجموعه اي
از ارتباطات نسبتا ظريف كه داراي يك طبيعت مستقل و
غيرسلسله مراتبي هستند و تنوعي از بازيگران را به هم مرتبط
مي كنند -بازيگراني كه با درنظر گرفتن يك سياست در منافع
مشتركي سهيم هستند ،-شناخته شود .كساني كه براي پيگيري
اين منافع مشترك با ترغيب به اين كه همكاري بهترين راه براي
دستيابي به اهداف مشترك است ،به تبادل منابع مي پردازند.
موسسات فعال در عرصه شبكه اي هر چند
دولتي نيستند و با يكديگر نامرتبط اند ،اما
وجود اعضاء متنوع تر و ويژگي هاي
غيرسلسله مراتبي در اين شبكه هاي
سياسي عمومي؛ ارتباطات،همكاري و
روابط عمومي ميان آنها را تسريع كرده و
اشكال ْن را بسيار متنوع مي كند.
تصميم گيران ديپلماتيك كه فعاليت هاي آنها
تمركز يافته است ،در ديپلماسي عمومي
شبكه اي با اين شبكه هاي غيرمتمركز
روبرو هستند .همين امر آنها را در وضع
نابرابري نسبت به هم قرار مي دهد.
وضعيتي كه شبكه هاي غيرمتمركز را قادر
مي سازد با سرعت بيشتر و بدون مانع ،به
انتقال هر چه بيشتر اطالعات و برقراري
ارتباطات حتي تا سطحي جهاني بپردازند.
جايگاه روابط عمومي بين المللي
در ديپلماسي عمومي
ريشههاي تاريخي حوزه روابط عمومي بين المللي به
ديپلماسي عمومي برميگردد .ديپلماسي عمومي حقيقتا ً
روابط عمومي است که بوسيله يک دولت -ملت ،يک
مخاطب خارجي را نشانه ميرود و ترکيبي از تعداد
زيادي استراتژيهاي روابط عمومي و تاکتيکهايي
است که فقط در يک عرضه متفاوت از آنچه در روابط
بين الملل سنتي مورد توجه بود ،اجرا ميشود .دولت -
ملتهاي مدرن نظير اياالت متحده خودشان را بيشتر و
بيشتر در فضايي از روابط عمومي ميبينند که مبادرت
به ايجاد تأثير در افکار همگانهاي خارجي ميکنند.
ديپلماسي عمومي و روابط عمومي دو حوزه
ارتباطي هستند كه به لحاظ اهداف ،فرايندها
مفاهيم و ابزارهايشان با هم همپوشاني دارند.
ديپلماسي عمومي شامل ارتباط يک حکومت با
مردم ساير ملتها با هدف تأثيرگذاري انگاره ملت
فرستنده است .ديپلماسي عمومي در تالش است تا
ادراک و افکار افراد دولت هدف را در
جهت انگاره منبع (ملت) تحت تأثير قرار دهد و
به شکلي از روابط عمومي درآمده است.
به طور خالصه ديپلماسي عمومي،
آنگونه که در اينجا تعريف شده ،تالش
يک دولت -ملت براي ساختن
انگارهاي براي همگانهاي دولتي
ديگر است .براي اينکه هدف
ديپلماسي عمومي دست يافتن به
ارتباطات ميان دولت -ملتهاست.
در اين ميان دو عنصر « ارتباطات » و
«عموم » در هر دو موضوع « روابط
عمومي بين المللي » و « ديپلماسي
عمومي » به عنوان عناصر كليدي و اصلي
شناخته مي شوند .همين دو عنصر ،نقاط
اشتراكي فراواني ميان ديپلماسي عمومي
نوين و روابط عمومي بين المللي نوين نيز
محسوب مي شوند.
تكنولوژيهاي نوين ارتباطات و اطالعات با
شاهراههاي جهاني ،در هر دو بافت ديپلماسي
عمومي و روابط عمومي بين المللي تحوالت
بساير جديد و متنوعي به وجود آورده اند و هر
دو را متاثر نموده اند.
«شبكه اي شدن ارتباطات» و
«دموكراتيزاسيون» هر دو عرصه را مي توان
از مهمترين تحوالت هر دو بافت محسوب كرد.
ارتباطات بين المللي
عنصر مشترك ديپلماسي عمومي و
روابط عمومي بين المللي
ديپلماسي عمومي اساسا فرايندي است كه دو
وجه دارد :جوهره ي سياستگذاري خارجي و
تبادل پيام ارتباطات بين المللي .ايجاد ارتباط،
در بلندمدت براي ترويج اعتماد و درك متقابل
ميان گروههاي مردمي ( اعم از سازمان ها،
ملتها و ) ...با كشور مبدع از اهم فعاليتهاي
ديپلماسي عمومي است ،كه بخش عمده برنامه
ريزي و هدفگذاري آن در برنامه هاي روابط
عمومي كشورها جاي مي گيرد.
در واقع محور اصلي روابط عمومي بين المللي و
ديپلماسي عمومي «ايجاد رابطه» است .ايجاد روابط
با ساير ملتها و اذهان به منظور:
درك ديدگاههاي ساير كشورها ،فرهنگها و ملتها
نسبت به كشور
ارائه ديدگاههاي كشور و ملت به ساير كشورها،
فرهنگها و ملتها
اصالح سوءبرداشتها از كشور و مردم
جستجو و رصد زمينه هايي كه در آن مي توان
اهداف مشترك يافت
عموم عنصر مشترك ديپلماسي
عمومي و روابط عمومي بين المللي
ديپلماسي عمومي و روابط عمومي بين
المللي نوين در بافت هاي عمومي و مردمي
جهاني و نه در نظام بين الملل و نظام دولت
– ملت گستره فعاليت بيشتري دارد.
از اين رو ،در اين فضا ،اولويت با منافع
ملي است كه هم راستا با منافع مشترك
بشري باشند.
مردم همواره براي ديپلماتها مهم بوده اند ،
اما اين نكته در ديپلماسي عمومي نوين ،به
معناي جديدي به كار گرفته شده است.
دموكراتيزه كردن دستيابي به اطالعات و
ارتباطات ،شهروندان را به ناظران مستقل
و همچنين به سهم خواهان مدعي تبديل
كرده است و برنامه جديد ديپلماسي فقط به
قدرت نفوذ گروههاي افراد كم و بيش
سازمان يافته اضافه كرده است.
ديپلماسي عمومي و روابط عمومي
بين المللي در راستاي تامين و حفظ
منافع كشورها
هماهنگي ديپلماسي عمومي و روابط عمومي
بين المللي در هر كشوري بسيار مهم تلقي مي
شود .در عرصه سياست خارجي كشورها براي
حضور ،نفوذ و تاثيرگذاري در صحنه بين
المللي ،بايد يک سری مفاهيم ،راهکارها،
مواضع واحد درباره مسايل مختلف سياسی،
اقتصادی و فرهنگی يک کشور وجود داشته
باشد که کارگزاران روابط عمومی بين المللی و
ديپلماسی عمومی بر سر آن توافق داشته باشند.
در اين ميان ،ديپلماسی عمومی و روابط عمومي
بين المللي در راستاي تامين و حفظ منافع
درصحنه بين المللی ،مي توانند سه دست آورد
عمده براي كشورها به ارمغان بياورند:
برقراری ارتباط با ساير ملت ها بر مبنای
اطمينان و اعتماد
تأمين واسطه ای برای ارتباط بين المللی
زمينه سازي برای نيل به منافع ملی
ايجاد جو اعتماد ( اعتماد سازی)
دولت ها ،در قالب برنامه هاي دیپلماسي
عمومي و با بهره گیري از فنون روابط
عمومي بین المللي؛ اطالعات و ارزش های
فرهنگی خود را در سطح دنیا ،اشاعه و
انتشار می دهند و معتقدند که این عمل در
راستای تأمین و پیشبرد منافع ملی شان است
علت اصلی اين که تأمين اطالعات برای
رسانه ها و برنامه های تبليغات فرهنگی ،
بخشی عمده از فعاليت های سياسی خارجی
در کشورهای پيشرفته را به خود اختصاص
داده ،اين است که به نظر می رسد اين
گونه فعاليت ها ،وسيله ای مناسب برای
اعتمادسازی و تفاهم با ساير کشورهاست .
برقراری ارتباط با افراد کليدی و زمينه سازی ارتباطات
ديپلماسی عمومی و روابط عمومي بين المللي ،از طريق
کار بر روی افکار عمومی ،نخبگان فکری و افراد کليدی
،دولت ها را قادر می سازد تا دولت ها و کشورهای ديگر
را کم و بيش مستقيم تحت تأثير قرار دهند .مدت ها پيش
از ظهور و توسعه ی وسايل و ادوات ارتباطاتی مدرن
امروزين ،هانس مورگنتا به ظرفيت موجود در اين شکل
از ديپلماسی اشاره نموده بود که « هدف آن نه فتح
سرزمين ها و يا اعمال کنترل بر معيشت اقتصادی ،بلکه
فتح ،غلبه و کنترل ذهن شهروندان می باشد » .
روابط عمومي بين المللي نوين از طريق
برقراری روابط مبتنی بر اطمينان و هم دلی
،ايجاد رابطه ی ديپلماتيک را فراهم نموده
و هم چنين کشور مزبور را از موقعيت
بهتر بين المللی برخوردار می سازد .يک
کشور از طريق جذب افکار عمومی
جهانيان و برقراری ارتباط احساسی و
عاطفی با مردم کشورهای خارجی ،بهتر
می تواند به منافع ملی خود دست يابد .
طيف ديپلماسي عمومي نوين و روابط
عمومي بين المللي؛ مردمي يا دولتي؟
امروز روابط عمومي بين المللي حكومتها ،تنها كسر كوچكي
از روابط واقعي مردم در سراسر جهان است .براي حكومتها
واجب است كه با حفظ چارچوب و سياست هاي كلي خود ،با
بازيگران خصوصي و غيردولتي نيز كار كنند.
ضمن آن كه افكار عمومي پست مدرن امروز كه اغلب مردم
سراسر جهان را دربرمي گيرد ،معموال به حكومتها و پيامهاي
رسمي حكومتي اعتقاد ندارند و نسبت به قدرت و اخيتار خود
در ارتباط با آن شكاك هستند .برخي سازمانهاي غيردولتي نزد
مردم از اعتماد بيشتري نسبت به حكومت برخوردارند ،كنترل
آنها از سوي حكومت سخت است اما اين سازمانها مي توانند
كانالهاي مفيدي براي برقراري روابط باشند.
برخي از ين سازمانها داراي مهارتهاي
ارتباطي و زبان شناسي بااليي هستند كه
فرهنگهاي كشورهاي ديگر آنها را مي
پذيرند .در اين ميان مي توان به مبادالت
ميان شهروندان متخصص شهرهاي مختلف
جهاني اشاره كرد .اهميتهاي شهرهاي
جهاني نيز اينجا مفهوم مي يابد و اين كه
روابط عمومي اين شهرها در گستره بين
المللي داراي چه ابهاد كمي و كيفي است.
برخي شركتها و تجار نيز توان برقراري روابط
عمومي بين المللي باال را با مردم ساير
كشورها در بيشتر اوقات بيشتر از دولتها
دارند .ارتش و سازمانهاي اطالعاتي نيز مي
توانند نقشي مهم در روابط عمومي بين المللي
كشور ايفا نمايند .برنامه هاي آموزشي
تحصيلي و نظامي بين المللي و برقراري
نشستهاي موثر فكري در مورد فلسفه امنيتي
كشورها مي تواند تاثير بااليي داشته باشد.
در اين ميان ايجاد يك جبهه ديپلماسي
عمومي به رهبري عموم مردم و نه به
رهبري دولت ضروري به نظر مي رسد.
به اين منظور بايد اجازه داده شود كه
كانالهاي بيشتري براي غيردولتيها براي
ايجاد تصوير بين المللي از كشور ايجاد
شود .همچنين بايد كانالهاي ارتباطي ميان
دولت و غيردولتيها بازتر شود.
محمد سلطاني فر
بهار 1389