شخصیت چیست؟ شخصیت تشکیل شده است از الگوهای ویژه فکری ، احساسی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز میسازد . شخصیت

Download Report

Transcript شخصیت چیست؟ شخصیت تشکیل شده است از الگوهای ویژه فکری ، احساسی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز میسازد . شخصیت

‫شخصیت چیست؟‬
‫شخصیت تشکیل شده است از الگوهای ویژه فکری‪،‬‬
‫احساسی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز‬
‫میسازد‪ .‬شخصیت‪ ،‬سرچشمه درونی دارد و در طول‬
‫حیات‪ ،‬تقریبا ً پایدار باقی میماند‪.‬‬
‫روانشناسان شخصیت‪ ،‬ویژگیهای یگانه افراد و نیز‬
‫مشابهتها بین گروههایی از افراد را مورد مطالعه قرار‬
‫میدهند‪.‬‬
‫ویژگیهای شخصیت‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫شخصیت‪ ،‬سازمان یافته و سازگار است‪.‬‬
‫شخصیت‪ ،‬هر چند پدیدهای روانی است امّا تحت تاثیر‬
‫فرایندها و نیازهای بیولوژیک قرار دارد‪.‬‬
‫شخصیت باعث پدیدآمدن رفتارها میگردد‪.‬‬
‫شخصیت از طریق افکار‪ ،‬احساسات‪ ،‬رفتارها و بسیاری‬
‫چیزهای دیگر نمود مییابد‪.‬‬
‫مطالعه شخصیت‬
‫روشهای چندی برای مطالعه شخصیت وجود دارد‪ .‬هر روش دارای نقاط قوت و ضعف خاص‬
‫خود است‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫روشهای تجربی‪ .‬در این روشها پژوهشگر متغیرهای مورد نظرش را کنترل و دستکاری‬
‫میکند و نتایج را میسنجد‪ .‬این علمیترین روش تحقیق است‪ ،‬ا ّما پژوهشهای تجربی‪،‬‬
‫هنگامی که مطالعه جنبههایی از شخصیت نظیر انگیزهها‪ ،‬هیجانات و تمایالت مورد نظر باشد‪،‬‬
‫ممکن است بسیار پیچیده باشد‪.‬‬
‫مطالعات موردی و روشهای خود‪-‬گزارشی‪ .‬این روش بر تحلیل عمیق فرد و همچنین اطالعات‬
‫فراهم شده از فرد تکیه دارد‪ .‬مطالعات موردی به شدّت وابسته به تفسیر مشاهده کننده است‬
‫در حالی که روشهای خود‪-‬گزارشی به حافظه فرد مورد نظر بستگی دارد‪ .‬به این دلیل‪ ،‬این‬
‫روشها بسیار ذهنی هستند و تعمیم یافتهها به جامعهای بزرگتر دشوار است‪.‬‬
‫تحقیقات بالینی‪ .‬این روش بر اطالعات جمعآوری شده از بیماران بستری‪ ،‬در طول دوره درمان‬
‫تکیه دارد‪ .‬بسیاری از نظریههای مربوط به شخصیت بر پایه این نوع پژوهش قرار دارد ا ّما‬
‫به دلیل آن که موضوعات تحقیق‪ ،‬منحصر به فرد و نشانگر رفتار نابهنجار هستند‪ ،‬این تحقیق‬
‫بسیار ذهنی است و تعمیم آن دشوار است‪.‬‬
‫نظریههای شخصیت‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫نظریههای بیولوژیک ‪ -‬رویکردهای بیولوژیک‪ ،‬عوامل ژنتیکی را مسئول شخصیت‬
‫میشناسند‪ .‬پژوهشهایی که بر روی وراثت به عمل آمده‪ ،‬وجود ارتباط بین عوامل‬
‫ژنتیکی و ویژگیهای شخصیتی را نشان میدهد‪ .‬یکی از معروفترین نظریهپردازان‬
‫بیولوژیک‪ ،‬هانس آیز ِنک است که بین جنبههای شخصیتی و فرایندهای بیولوژیک‬
‫ارتباط برقرار کرد‪ .‬برای مثال‪ ،‬آیزنک چنین عنوان کرد که افراد درونگرا دارای‬
‫تحریک مغزی باالیی هستند و این امر آنها را به سوی اجتناب از تحریک هدایت‬
‫میکند‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬آیزنک عقیده داشت که برونگراها دارای تحریک مغزی کمی‬
‫هستند و این امر باعث میشود که به دنبال تجربیات تحریکی بروند‪.‬‬
‫نظریههای رفتاری ‪ -‬نظریههای رفتاری‪ ،‬شخصیت را حاصل تعامل بین فرد و محیط‬
‫میدانند‪ .‬نظریهپردازان رفتاری‪ ،‬به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده و اندازهپذیر‬
‫میپردازند و نظریههایی که افکار و احساسات درونی را به حساب میآورند‪ ،‬رد‬
‫میکنند‪ .‬اسکینر و آلبرت بندورا از جمله نظریهپردازان رفتاری هستند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫نظریههای روان پویشی ‪ -‬نظریههای روانپویشی شخصیت به شدّت تحت تأثیر کارهای‬
‫زیگموند فروید است و بر تأثیر ذهن ناهشیار (ناخودآگاه) و تجربیات کودکی بر روی‬
‫شخصیت تأکید دارد‪ .‬نظریههای روانپویشی شامل «نظریه مرحله روانی‪-‬جنسی»‬
‫فروید و «مراحل رشد روانی‪-‬اجتماعی» اریکسون است‪.‬‬
‫فروید عقیده داشت که سه مؤلفه سازنده شخصیت عبارتند از نهاد‪ ،‬خود و فراخود‪.‬‬
‫نهاد‪ ،‬مسئول کلیه نیازها و امیال است در حالی که فراخود‪ ،‬مسئول اخالقیات و‬
‫ایدهآلها میباشد‪ .‬و خود‪ ،‬بین درخواستهای نهاد‪ ،‬فراخود و واقعیت در نوسان است‪.‬‬
‫اریکسون عقیده داشت که شخصیت در طی یک سری از مراحل پیشرفت میکند و در‬
‫هر مرحله برخی تناقضها بروز میکند‪ .‬موفقیت در هر مرحله به غلبه موفقیتآمیز‬
‫بر این تناقضها بستگی دارد‪.‬‬
‫نظریههای انسانگرایانه ‪ -‬نظریههای انسانگرایانه بر اهمیت اراده آزاد و تجربیات فردی‬
‫در رشد شخصیت تأکید دارد‪ .‬این نظریه پردازان بر مفهوم خود‪-‬شکوفایی که نیازی‬
‫فطری برای رشد شخصی است تأکید مینمایند‪ .‬از جمله این نظریهپردازان میتوان به‬
‫کارل راجرز و آبراهام مزلو اشاره کرد‪.‬‬
‫وجوه اشتراک و افتراق نظریههای شخصیت‬
‫‪‬‬
‫در بعضی از این نظریهها اهمیت فراوان به ضمیر ناخودآگاه داده شده است و‬
‫پیروان آن معتقدند که آدمی از انگیزههای واقعی رفتار و اعمال خود بی اطالع‬
‫است‪ ،‬زیرا آنها در شعور باطن یا ناخودآگاه هستند‪ .‬در نظریههای دیگر ‪،‬‬
‫ناخودآگاه مورد انکار است‪ ،‬یا کم اهمیت است و یا این که تاثیرش فقط در‬
‫افراد نابهنجار مورد قبول است‪ .‬در این نظریهها خود آگاه حاکم بر رفتار آدمی‬
‫دانسته شده است‪ .‬نظریات فروید و یونگ و ماری جزو دسته اول و نظریه‬
‫آسپرت متعلق به دسته دوم است‪ .‬نظریههایی هستند که اهمیت فراوان به‬
‫تاریخ زندگی و به دوران کودکی میدهند و هر کس را بنده و اسیر گذشته خود‬
‫میپندارند و نظریههای دیگر آدمی را از قید گذشته آزاد ساخته‪ ،‬حال و آینده و‬
‫گرایش به سوی غایت و غرض را در رفتار او موثر میدانند‪ ،‬یا این که‬
‫چگونگی هر عمل را وابسته به محیط خارجی و میدانی میپندارند که شخص‬
‫در موقع اجرای آن عمل در آن محیط یا میدان قرار گرفته است‪.‬‬
‫نظریه رسمی در برابر نظریههای شخصی‬
‫‪‬‬
‫همه ما انسانها تصوری از مفهوم شخصیت داریم و از پیش فرضهای معینی درباره‬
‫شخصیت افرادی که با آنها در تعامل هستیم برخورداریم‪ .‬عالوه بر این برداشتهایی‬
‫نیز درباره ماهیت کلی انسان داریم‪ .‬برای مثال ممکن است معتقد باشیم که همه‬
‫انسانها ذاتا خوب هستند و یا برعکس‪ .‬این پیش فرضها یا برداشتها همان نظریات‬
‫شخصی هستند که بر اساس اطالعات حاصل از ادراک رفتارهای اطرافیان شکل‬
‫میگیرند و در واقع برمشاهده رفتار دیگران مبتنی هستند‪ .‬نظریههای شخصی در‬
‫مورد انسان و شخصیت با توجه به آنکه حاصل مشاهدات هستند همانند نظریههای‬
‫رسمی (علمی) هستند ولی با وجود این با آنها تفاوتهای بارز دارند‪ .‬نظریههای‬
‫رسمی حاصل دادههای مشاهدات روی تعداد زیادی از افراد با ویژگیهای مختلف‬
‫هستند و از پشتوانه اطالعاتی وسیعتری برخوردار هستند‪ .‬در کنار نظریات شخصی‬
‫حاصل دید شخصی و ذهنی خودمان است‪ ،‬در صورتی که یک نظریه شخصیت رسمی‬
‫حاصل مشاهدات عینی و بیطرفانه است و در واقع از عینیت بیشتری برخوردار‬
‫است‪.‬‬
‫‪‬‬
‫از طرف دیگر نظریههای رسمی از سوی کسانی که وضع کننده آن نظریه‬
‫نیستند‪ ،‬پیوسته مورد آزمون قرار میگیرند‪ ،‬حمایت میشوند‪ ،‬اصالح‬
‫میشوند‪ .‬و یا کنار گذاشته میشوند‪ .‬اما در نظریههای شخصی چنین‬
‫موضوعی صادق نیست‪ .‬تفاوت بین نظریههای شخصی و رسمی همیشه آن‬
‫گونه که مطرح شد‪ ،‬روشن و بارز نیست‪ .‬چنین مطرح شده است که نظریه‬
‫پردازان شخصیت ‪ ،‬رویدادهای زندگی خودشان را به عنوان منبع اصلی‬
‫دادههای تجربی در نظر گرفتهاند‪ .‬عالوه بر آن برداشتهای زیربنایی درباره‬
‫ماهیت انسان نیز هم بوسیله واقعیتهای تجربی و هم توسط طیف کاملی از‬
‫عوامل فردی و انگیزشی هر نظریه پرداز هدایت شده است‪ .‬اما سوال مهم در‬
‫باره این نظریههای رسمی این است که تجربههای شخصی بر نظریه اثر‬
‫گذاشته است یا نظریه بر تفسیر خاطرات گذشته تاثیر گذاشته است‪.‬‬
‫رویکردها در نظریههای رسمی‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫رویکرد روانکاوی‬
‫نخستین رویکرد درباره شخصیت در واپسین سالهای قرن نوزده توسط فروید مطرح شد‪ .‬نظریه‬
‫پردازهای فروید چنان با اهمیت و گسترده بود که نه تنها در روانشناسی بلکه در فرهنگ ‪،‬‬
‫جامعه نیز نفوذ پیدا کرد‪ ،‬بگونهای که آن را یک انقالب شبیه آنچه داروین با نظریه تکامل ارائه‬
‫کرد دانستهاند‪ .‬تقریبا تمام نظریههای شخصیت که در سالهای پس از فروید روی کار آمدند‬
‫مدیون دیدگاه او هستند‪ .‬در واقع نظریههای بعدی شخصیت یا در مقام گسترش و پاالیش نظریه‬
‫او بوجود آمدند (نظیر نظریههای روان کاوان جدید همچون یونگ ‪ ،‬آدلر ‪ ،‬هورنای و دیگران)‬
‫و یا در مقام مخالفت بوجود آمدند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫رویکرد تیپ شناسی‬
‫صاحب نظران قدیمیترین طبقه بندی تیپ شناختی را به بقراط و جالینوس از حکمای یونان‬
‫باستان نسبت دادهاند‪ .‬بقراط جسم را دارای چهار نوع خلط خون ‪ ،‬بلغم ‪ ،‬صفرا و سودا تصور‬
‫میکرد و برای هر یک از آنها ویژگیهایی را تصور میکرد‪ .‬در قرن بیستم و با گرایش روان‬
‫شناسی به سوی علمی شدن کوششهایی در کارهای کرچمر ( )‪Kretschmer‬و شلدون به‬
‫عمل آمد تا این طبقه بندی جنبه علمی بخود بگیرد‪ .‬ولی با وجود تمام تالشها به سبب انتقادات‬
‫صحیحی که به آنها وارد شد‪ ،‬اعتبار علمی آنها کاهش یافت‪.‬‬
‫‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫رویکرد رفتاری‬
‫رویکرد رفتاری که در کارهای بی‪.‬اف‪.‬اسکینر ( )‪B.F.Skinner‬و به تبعیت از‬
‫بنیان گذار آن جان‪.‬بی‪.‬واتسون منعکس شده است بازتابی است از شکل و صورت‬
‫اصلی رفتارگرایی افراطی که هر نوع نیرو یا فرآیند منتسب به درون و ناهوشیار را‬
‫نامربوط دانسته و بشدت رد میکند و در عوض توجه خود را با رفتار عینی قابل‬
‫مشاهده و محرک بیرونی معطوف میدارد‪ .‬اسکینر میکوشد تا شخصیت انسان را از‬
‫طریق پژوهش در آزمایشگاه بجای درمانگاه مطالعه کند‪ .‬او مخالف روانکاوی است‪.‬‬
‫رویکرد یادگیری اجتماعی‬
‫رویکرد یادگیری اجتماعی که بیشتر در کارهای آلبرت بندورا و جولیان راتر مشاهده‬
‫میشود بسط رویکرد رفتارگرایی اسکینر است‪ .‬آنها نیز روان کاوی را رد و بر رفتار‬
‫عینی تاکید میورزند‪ .‬ولی نکته اختالف آنها این است که به متغیرهای شناختی‬
‫درونی نیز اعتقاد دارند‪ ،‬چیزی که در نظام اسکینر مطلقا جایی ندارد‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫رویکرد تحلیل عاملی‬
‫رویکرد تحلیل عاملی که بیشتر در کارهای آلپورت ‪ ،‬کتل ‪ ،‬آیزنک تجلی یافته است بر‬
‫این عقیده است که شخصیت شامل مجموعهای از صفتها یا کیفیات متمایز کننده یک‬
‫شخص است که میتوان آنها را از طریق تحلیل عاملی (نوعی روش آماری پیشرفته)‬
‫مشخص نمود‪ .‬با توجه به اینکه این نظریهها بر نقش صفتهای بنیادی در ساختار‬
‫شخصیت تاکید دارند‪ ،‬به آنها نظریههای صفات نیز میگویند‪.‬‬
‫رویکرد شناختی‬
‫رویکرد شناختی در شخصیت بر شیوههایی که مردم توسط آنها به شناخت محیط و‬
‫خودشان میپردازند‪ ،‬تاکید میورزد‪ .‬اینکه آنها چگونه ادراک میکنند‪ ،‬ارزیابی‬
‫میکنند‪ ،‬تصمیم میگیرند و مسائل را حل میکنند‪ .‬این رویکرد در کارهای بسیاری از‬
‫روان شناسان شناخت گرا بخصوص در کارهای جورج کلی منعکس شده است‪.‬‬
‫رویکرد انسان گرایی‬
‫رویکرد انسان گرایی که بیشتر در کارهای آبراهام مزلو و کارل راجرز منعکس شده‬
‫است بخشی از جنس انسان گرایی دهه ‪ 1960‬آمریکا است که با رویکردهای روان‬
‫کاوی و رفتارگرایی مخالف بودند‪ .‬این رویکرد و نظریه پردازان آن بر فضایل و‬
‫آرزوهای انسان ‪ ،‬اراده آزاد آگاهانه و خود شکوفایی تاکید دارند‪ .‬آنها تصویری زیبا و‬
‫خوش بنیانه از انسان معرفی میکنند‪ ،‬برعکس روانکاوی‪.‬‬
‫افراد مهم در روانشناسی شخصیت‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫زیگموند فروید ‪ -‬زیگموند فروید (‪ )1939-1856‬بنیانگذار نظریه روانکاوی است‪ .‬نظریههای او بر‬
‫اهمیت ذهن ناهشیار (ناخودآگاه)‪ ،‬تجربیات دوران کودکی‪ ،‬رویاها و نمادگری تأکید دارد‪.‬‬
‫اریک اریکسون ‪ -‬اریک اریکسون (‪ )1994-1902‬زیر نظر آنا فروید آموزش یافت‪ .‬نظریه مراحل‬
‫روانی‪-‬اجتماعی او چگونگی رشد شخصیت در طول دوره عمر را تشریح میکند‪.‬‬
‫بیاف اسکینر ‪ -‬بیاف اسکینر (‪ )1990-1904‬یک روانشناس رفتارگرا بود که به خاطر پژوهشهایش‬
‫در زمینه «شرطی شدن عامل»( ) ‪Operant conditioning‬و «برنامههای تقویت» شهرت‬
‫یافت‪.‬‬
‫آلبرت بندورا ‪ -‬تحقیقات آلبرت بندورا (‪ 1925‬تاکنون) در زمینه روانشناسی رفتاری بر نقش یادگیری‬
‫مشاهدهای تأکید مینماید‪ .‬بندورا به خاطر این آزمایش شهرت دارد‪« :‬فیلمی به یک کودک نشان داده‬
‫میشود که در آن زنی‪ ،‬عروسکی را کتک میزند‪ .‬سپس همان عروسک را به دست کودک میدهند‪ .‬او‬
‫تحت تأثیر یادگیری مشاهدهای‪ ،‬شروع به زدن عروسک میکند و به تقلید از رفتار زن فیلم میپردازد‪».‬‬
‫بندورا هم اکنون در دانشگاه استنفورد است‪.‬‬
‫آبراهام مزلو ‪ -‬آبراهام مزلو (‪ )1970-1908‬یک روانشناس انسانگرا بود که «سلسله مراتب نیازها»‬
‫را مطرح نمود‪ .‬این سلسله مراتب شامل نیازهای فیزیولوژیک‪ ،‬نیازهای امنیتی‪ ،‬نیازهای عاطفی‪ ،‬نیازهای‬
‫احترامی و نیازهای خودشکوفایی است‪.‬‬
‫کارل راجرز ‪ -‬کارل راجرز (‪ )1987-1902‬یک روانشناس انسانگرا بود که عقیده داشت تمام مردم‬
‫دارای نوعی انگیزه برای ارضای توانائیهای بالقوه خود هستند‪ .‬به نظر راجرز‪ ،‬افراد سالم کسانی هستند‬
‫که آمادگی تجربه کردن داشته باشند‪ ،‬در لحظه زندگی کنند‪ ،‬به باورهای خود اعتماد داشته باشند‪ ،‬خود را‬
‫آزاد حس کنند و نوآور باشند‬
‫تاریخهای مهم در روانشناسی شخصیت‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪1758‬فرانتز ژوزفگال‪ ،‬بنیانگذار جمجمهشناسی‪ ،‬متولّد شد‪ .‬جمجمهشناسی یک رشته «شبه علمی»‬
‫مجبوب بود که شخصیت را به شکل سر ارتباط میدارد‪.‬‬
‫‪ 1848‬فینیس گِیج بر اثر انفجار دینامیت مجروح شد و یک ترکش آهنی به مغزش اصابت کرد‪.‬‬
‫روانشناسان شخصیت معموالً برای نشان دادن ارتباط بین مغز و شخصیت‪ ،‬گِیج را مثال میزنند‪.‬‬
‫هنگامی که گِیج از این حادثه جان سالم به در برد‪ ،‬شخصیت او کامالً تغییر کرد‪.‬‬
‫‪ 1902‬اریک اریکسون متولّد شد‪ .‬این روانشناس معروف که زیر نظر آنا فروید آموزش یافت‪ ،‬در اثر‬
‫معروف خود به نام «مراحل رشد روانی» ‪ ،‬رشد شخصیت از تولّد تا مرگ را تشریح کرد‪.‬‬
‫‪ 1908‬آبراهام مزلو متولّد شد‪.‬‬
‫آیزنک متولّد شد‪.‬‬
‫‪ 1916‬هانس ِ‬
‫‪ 1921‬هرمان رورشاش کتاب معروف خود به نام «تشخیص روانی» را منتشر کرد و در آن به تشریح‬
‫آزمون شخصیت خود به نام «لکههای جوهر» پرداخت‪.‬‬
‫‪ 1923‬زیگموند فروید کتاب معروف خود به نام «خود و نهاد» را منتشر کرد‪.‬‬
‫‪ 1938‬مرکز رورشاش بنیاد گذاشته شد‪ .‬این مرکز بعداً به انجمن سنجش شخصیت تغییر نام یافت‪.‬‬
‫‪ 1948‬کتاب کالسیک «شخصیت نابهنجار» اثر رابرت وایت منتشر شد‪.‬‬
‫‪ 1954‬آبراهام مزلو کتاب «انگیزه و شخصیت» را منتشر کرد و در آن‪ ،‬نظریه معروف خود به نام‬
‫«سلسله مراتب نیازها» را تشریح نمود‪.‬‬
‫‪ 1963‬آلبرت َبندورا برای نخستین بار مفهوم یادگیری مشاهدهای را برای توضیح رشد شخصیت‪ ،‬به کار‬
‫برد‪.‬‬
‫تهیه کننده‪:‬ثریا عالئی‬
‫‪ 1980‬کارل راجرز کتاب «طریقهای برای بودن» را منتشر ساخت‬