تعریف بهایابی

Download Report

Transcript تعریف بهایابی

‫به نام خدا‬
‫فصل سوم از کتاب‬
‫‪Management Accounting Change‬‬
‫تألیف‪Wickramasinghe & Alawattage :‬‬
‫با راهنمایی‪ :‬جناب آقای دکتر نیکبخت‬
‫ارائه‪ :‬بهـادر نایبی‬
‫پردیس بین الملل‬
‫کیش‬
‫موضوعات مطروحه‬
‫• بررس ی زمینه های فکری حاکم بر بهایابی‬
‫• نگاهی بر توسعه بهایابی در طی زمان‬
‫• چگونگی تحول بهایابی به سوی تجربه های موفق‬
‫• تعیین دسته بندی های هزینه و مفاهیم حاکم بر آنها‬
‫• محاسبات مالی مربوط به بهایابی‬
‫• جمع بندی مباحث‬
‫مبحث نخست‪:‬‬
‫بررس ی زمینه های فکری‬
‫حاکم بر بهایابی‬
‫بهایابی چیست؟‬
‫تعریف بهایابی بر اساس نظر مؤسسه ‪:CIMA‬‬
‫”فرآیند تعیین بهای تمام شده محصوالت‪ ،‬خدمات و یا فعالیتها“‬
‫این دیدگاه بر اساس رویکرد فنی (‪ )Technical‬به مفهوم بهایابی است‪ .‬بنابراین می توان فهرستی‬
‫از روش ها و تکنیکهای بهایابی را در ذیل چنین فرآیندی ارائه نمود‪:‬‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند تکنیکال‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند تکنیکال را می توان مشابه یک سیستم دانست که داده های مربوط‬
‫به بهای تمام شده را به اطالعات بهای تمام شده تبدیل می نماید‪:‬‬
‫‪Inputs‬‬
‫‪Processes‬‬
‫‪Outputs‬‬
‫داده های‬
‫مربوط به بهای‬
‫تمام شده‬
‫دسته بندی‬
‫داده ها و‬
‫محاسبه بهای‬
‫تمام شده‬
‫گزارشگری مالی‬
‫و مدیریتی‬
‫(تصمیم گیری)‬
‫استانداردهای بهای تمام شده‬
‫تکنولوژی تولید‬
‫محیط سازمانی‬
‫‪Feedbacks‬‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند تکنیکال‬
‫داده های مربوط به‬
‫بهای تمام شده‬
‫دسته بندی داده ها و‬
‫محاسبه بهای تمام‬
‫شده‬
‫گزارشگری مالی و‬
‫مدیریتی (تصمیم‬
‫گیری)‬
‫استانداردهای بهای تمام شده‬
‫به طور کلی‪ ،‬برای چنین سیستمی چهار کارکرد اصلی متصور است‪:‬‬
‫‪ -1‬جمع آوری و ثبت داده های مربوط به بهای تمام شده برای یک دوره زمانی خاص‬
‫از طریق فرآیندهای متداول دفترداری؛‬
‫‪ -2‬طبقه بندی اقالم بهای تمام شده به دسته بندی های منطقی (نظیر مستقیم و‬
‫غیرمستقیم و یا ثابت و متغیر)؛‬
‫‪ -3‬محاسبه بهای تمام شده محصوالت (یا خدمات‪/‬فعالیتها) با استفاده از روش های‬
‫”مناسب“ (نظیر بهایابی مرحله ای یا دسته ای)؛‬
‫‪ -4‬استفاده از اطالعات بهای تمام شده برای اهداف تصمیم گیری‪ ،‬کنترل و یا‬
‫گزارشگری مالی‪.‬‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند تکنیکال‬
‫محاسبات مربوط به بهای تمام شده دارای مفروضات منطقی در پشت سر خود‬
‫است که اهم آنها به شرح زیر می باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬اقالم بهای تمام شده بایستی به طور شفاف به اجزای تشکیل دهنده آن‬
‫تفکیک شده باشد؛‬
‫‪ -2‬اطالعات مورد نیاز جهت محاسبه بهای تمام شده در دسترس باشد؛‬
‫‪ -3‬روش ها و تکنیک های مورد استفاده به طور عام مورد قبول بوده و فاقد‬
‫سوگیری باشند؛‬
‫‪ -4‬روشهای بهایابی مورد استفاده در شرایط مختلف حاکم بر سازمان و یا اقتصاد‬
‫پیرامون‪ ،‬کارایی خود را حفظ نمایند؛‬
‫‪ -5‬استفاده از روش ها به تصمیمات و نتایج کنترلی منجر شود که در صحت آنها‬
‫تردیدی وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند تکنیکال‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند فنی و تکنیکال‪ ،‬با تعیین بهای تمام شده‪ ،‬بر زندگی‬
‫روزمره انسان ها تأثیر می گذارد‪.‬‬
‫مبنای این تأثیرگذاری آن است که اطالعات حاصل از سیستم بهایابی با ویژگی‬
‫های یاد شده‪” ،‬واقعیت“ هایی را مطرح می کنند‪.‬‬
‫چنین واقعیتی از دو جنبه اصلی‪ ،‬بر زندگی روزمره افراد تأثیرگذار است‪:‬‬
‫‪ -1‬اطالعات حاصله به تصمیماتی در مورد نوع محصوالت‪ ،‬حجم تولیدات‪ ،‬قیمت‬
‫ها و مشتریان منجر می شود؛‬
‫‪ -2‬این واقعیتها مبنای تصمیم گیری های عملیاتی گروه های مختلف استفاده‬
‫کنندگان از اطالعات مالی و تعیین نحوه تعامل مابین آنها قرار می گیرد‪ .‬نمونه‬
‫ای از آن را می توان در رابطه بین کارگران و کارفرما‪ ،‬مشتریان و واسطه های‬
‫معامالتی و تولیدکنندگان و واسطه های معامالتی دانست‪.‬‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند اجتماعی‬
‫ً‬
‫بهایابی صرفا یک فرآیند تکنیکال نبوده و بایستی به آن به عنوان یک فرآیند اجتماعی نیز‬
‫نگریست‪.‬‬
‫نقش افراد در‬
‫انتخاب روش‬
‫بهایابی‬
‫نقش افراد در‬
‫استفاده از‬
‫اطالعات بهایابی‬
‫‪ ‬ممکن است افراد نسبت به انتخاب برخی روشهای ”محبوب“ به جای روشهای‬
‫مناسب دارای سوگیری باشند‪.‬‬
‫‪ ‬مدیران ممکن است از سوی مشاوران و یا سایر افراد به روشهایی روی بیاورند‬
‫ً‬
‫که نوعا ” ُمد روز“ محسوب می شود‪.‬‬
‫‪ ‬ارتباط خاص مدیران با برخی افراد یا سازمانها‪ ،‬می تواند انتخاب بهترین روش‬
‫بهایابی را تحت تأثیر قرار دهد‪.‬‬
‫ً‬
‫‪ ‬مدیران نسبت به برخی تصمیمات یا کنترلها سوگیری داشته باشند‪ .‬مثال‬
‫اطالعات بهای تمام شده از سوی مدیران به جهت گرایش به پروژه ای خاص‬
‫تعدیل شود‪.‬‬
‫‪ Ansari & Bell (1991) ‬ادعا نموده اند که اطالعات حسابداری (بهایابی)‬
‫را نمی توان برای کنترلهای سازمانی مورد استفاده قرار داد؛ زیرا حسابداری‬
‫نقش منطقی نمودن و پیشوایی در سازمان را دارد‪.‬‬
‫‪ ‬در چنین شرایطی‪ ،‬حسابداری (شامل بهایابی) نقش استحکام قدرت گروه های‬
‫برتر سازمان را به جای فراهم آوردن داده های مورد نیاز برای تصمیم گیری و‬
‫کنترل بر عهده خواهد داشت‪.‬‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند اجتماعی‬
‫سؤال اصلی‬
‫دیدگاه تکنیکال‬
‫دیدگاه اجتماعی‬
‫تعریف بهایابی‬
‫فرآیندی اجتماعی است که افراد‬
‫فرآیندی تکنیکی است که بهای تمام شده سیستمهای کنترلی را ایجاد میکنند‬
‫که در آن مفاهیم منطقی بودن و‬
‫محصوالت یا خدمات را تعیین می نماید‪.‬‬
‫کارایی اعمال شده باشد‪.‬‬
‫هدف بهایابی‬
‫اطالعاتی را برای تصمیم گیرندگان به منظور به عنوان ابزاری جهت اعمال قدرت‬
‫و تأثیرگذاری استفاده می شود‪.‬‬
‫کنترل و گزارشگری مالی فراهم نماید‪.‬‬
‫مبانی تعیین تکنیکهای‬
‫بهایابی‬
‫مجموعه ای از ابزارهای انتخابی به‬
‫مجموعه ای از ابزارهای منطقی که منجر به‬
‫جهت اعمال نظام مند کنترلها و‬
‫محاسبه بهای تمام شده صحیح گردند‪.‬‬
‫دستکاری ها (اعمال نظرات)‪.‬‬
‫هدف از ایجاد تکنیکهای‬
‫جدید بهایابی‬
‫نشان دادن آن که بهای تمام شده‬
‫محاسبه بهای تمام شده به روش ی بهتر و‬
‫به نحو بهتر و منطقی تری محاسبه‬
‫منطقی تر‪.‬‬
‫شده است‪.‬‬
‫مبحث دوم‪:‬‬
‫نگاهی بر توسعه بهایابی در‬
‫طی زمان‬
‫دیدگاه های تاریخی حاکم بر بهایابی‬
‫بررس ی تاریخی موجب کسب شناخت عمیقتر از پدیده های حال حاضر می شود‪ .‬بر این‬
‫اساس‪ ،‬نگاهی بر معانی مختلف مرتبط با “بهایابی” در ادوار تاریخی مختلف‪ ،‬موجب درک‬
‫عمیقتر اهداف مورد نظر از بهایابی خواهد شد‪.‬‬
‫در ارتباط با دوره های تاریخی‪ ،‬دو دیدگاه اصلی وجود دارد‪:‬‬
‫تاریخ دارای سیر تکاملی می‬
‫باشد و ادوار تاریخی به یکدیگر‬
‫پیوسته اند‪.‬‬
‫دوران مختلف تاریخی چند‬
‫پاره بوده و به هر دوره بایستی‬
‫ً‬
‫مستقال نگریست‪.‬‬
‫& ‪Hopper‬‬
‫)‪Armstrong (1991‬‬
‫)‪Loft (1995‬‬
‫‪Karl Marx‬‬
‫‪Michel Foucault‬‬
‫انقالب صنعتی عبارتست از دگرگونیهای بزرگ در صنعت‪ ،‬کشاورزی‪ ،‬تولید و حمل و نقل که در‬
‫اوسط قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد‪ .‬در اینکه این رشته تحوالت را می توان انقالب صنعتی‬
‫نامید اختالف نظر وجود دارد ‪ .‬واژه انقالب به دگرگونیهای ناگهانی اطالق می شود‪ ،‬در حالی که این‬
‫تحوالت صنعتی به هیچ وجه ناگهانی نبودند ‪ .‬حتی بعض ی از محققین تنها این تحوالت را مختص به‬
‫صنعت نمی دانند و معتقدند که این تحوالت دارای جنبههای اجتماعی و فکری نیز بوده اند ‪.‬‬
‫صنعتی شدن به معنی استفاده از نیروی ماشین به جای نیروی انسان است‪ .‬انقالب صنعتی ابتدا از‬
‫انگلستان شروع شد‪ ،‬زیرا انگلستان پس از چندین قرن تحول سیاس ی داخلی‪ ،‬توسعه استعمار‬
‫تجاری‪ ،‬گسترش ناوگان دریایی‪ ،‬رشد طبقه متوسط و بهبود امور قانونی و اداری کشور‪ ،‬از نظر‬
‫زمین‪ ،‬کارگر‪ ،‬سرمایه‪ ،‬مدیریت و حکومت وضعیتی مطلوب و هماهنگ داشت که زمینه پیشرفت‬
‫صنعتی در این کشور را فراهم میکرد‪ .‬انقالب صنعتی در انگلستان در سه زمینه بافندگی‪ ،‬زغال‬
‫سنگ و ذوب آهن بیشتر نمود یافت‪ .‬گاهی سخن از دو انقالب صنعتی برده میشود که یکی در قرن‬
‫هجدهم و دیگری در قرن نوزدهم است‪ .‬دو نتیجه مهم انقالب صنعتی‪ ،‬گسترش استعمار اروپاییها‬
‫در کشورهای آسیایی و آفریقایی و بهره کش ی از کارگران در داخل بود‪.‬‬
‫پیشرفتهای موردی – قبل و بعد از انقالب صنعتی‬
‫نحوه پیشرفت و توسعه بهایابی در طی تاریخ سؤال بزرگی است که یکی از راه های پاسخگویی‬
‫به آن‪ ،‬بررس ی عوامل موردی مؤثر بر پیشرفتهای آن است‪ .‬سه عامل اصلی در این زمینه‬
‫عبارتند از‪:‬‬
‫ روش دفترداری دو طرفه؛‬‫ جایگزینی سیستمهای تولید خانگی با فرآیندهای تولیدی مدرن سرمایه داری؛‬‫ تالش های مبتنی بر کارآفرینی و مهندس ی در صنایع بریتانیا‪.‬‬‫دفترداری دو طرفه‪:‬‬
‫این فرآیند بر روشهای بهایابی نیز به طور قابل توجهی تأثیرگذار بوده که‬
‫در تحقیق )‪ Solomons (1952‬نیز بدان اشاره شده است‪ .‬بر‬
‫اساس نظر وی‪ ،‬تحوالت روشهای بهایابی طی قرون چهاردهم تا‬
‫نوزدهم‪ ،‬نشأت گرفته از فرآیند دفترداری دو طرفه بوده است‪.‬‬
‫تأثیر دفترداری دوطرفه بر تحوالت بهایابی‬
‫بر اساس آنچه ‪ Solomons‬بیان می دارد‪ ،‬در طی این دوران‪ ،‬اطالعات مربوط به بهایابی‬
‫در طی فرآیند دفترداری دوطرفه در حسابهای شرکت ثبت می گردید تا نشان دهد کاالها‬
‫چگونه در سازمان از بخش ی به بخش دیگری منتقل می شوند‪.‬‬
‫در چنین نظامی‪ ،‬بهای مواد خام اولیه مورد استفاده در تولید‪ ،‬از طریق بستانکار نمودن‬
‫حساب مواد اولیه و بدهکار نمودن حساب بهای تمام شده تولید جابجا می گردید‪.‬‬
‫چنین رابطه ای بین بهای تمام شده و نظام دفترداری دو طرفه‪ ،‬به ارزشیابی موجودی ها نیز‬
‫قابل بسط بوده که در آن‪ ،‬ارزش موجودی ها از طریق تعیین بهای تمام شده مواد اولیه و‬
‫سایر ورودی ها (نظیر کار و سربار) بر اساس سوابق موجود در نظام دفترداری دو طرفه تعیین‬
‫می گردید‪.‬‬
‫برقراری رابطه بین دفترداری دوطرفه و مفهوم ارزش به نحوی که توضیح داده شد‪ ،‬پدیده‬
‫اقتصادی و اجتماعی با اهمیتی محسوب می گردیده و همچنان نیز دارای اهمیت باالیی می‬
‫باشد‪.‬‬
‫تأثیر دفترداری دوطرفه بر تحوالت بهایابی‬
‫چنین بستر احتماعی اقتصادی مورد تأکید ‪ Max Weber‬نیز قرار‬
‫گرفته است‪ .‬بر اساس نظر وی‪ ،‬مبانی محاسباتی اصلی حاکم بر‬
‫نظام سرمایه داری‪ ،‬از طریق دفترداری دو طرفه به دست می آید‪.‬‬
‫وی به استفاده از ”‪ “Capital Accounting‬اعتقاد داشت به‬
‫طوری که دارایی های انتهای دوره با دارایی های ابتدای دوره مقایسه‬
‫شده و تفاوت ارزش آنها محاسبه شود‪.‬‬
‫سایر دیدگاه ها در‬
‫خصوص نقش‬
‫دفترداری دو طرفه‬
‫در بهایابی‬
‫‪ Sombart (1953) ‬نیز به رابطه ای مستقیم بین دفترداری دو طرفه و‬
‫توسعه سرمایه داری اشاره داشته و نشان داده است که دنیای اقتصادی از‬
‫طریق محاسبه مبالغ پولی قابل درک می باشد‪.‬‬
‫‪ ‬در مقابل‪ Yamey (1964) ،‬با چنین نتیجه گیری کلی مخالفت نموده و‬
‫بیان داشته که تمام محاسبات اقتصادی مبتنی بر حسابداری نبوده و همه‬
‫محاسبات حسابداری نیز منجر به تصمیم گیری تجاری نمی گردند‪.‬‬
‫‪ ‬دیدگاه )‪ Johnson & Kaplan (1987‬بر این بوده است که بهایابی‬
‫ً‬
‫صرفا از طریق ارزشگذاری موجودی ها برای گزارشگری مالی (که بخش مهمی از‬
‫حسابداری است) کاربرد دارد‪.‬‬
‫پیشرفتهای موردی – قبل و بعد از انقالب صنعتی‬
‫جایگزینی سیستمهای تولید خانگی با فرآیندهای تولیدی مدرن سرمایه داری نیز یکی از‬
‫مواردی است که در سیر تحول نظام بهایابی بایستی بدان توجه نمود‪.‬‬
‫تفاوت بین فرآیند تولید در نظام‬
‫سرمایه داری و تولید سنتی‬
‫تولید سنتی در قرن هجدهم میالدی شامل تولید در سطح‬
‫خانوارها و اجتماع های کوچک و نه کارخانه های بزرگ بود‪.‬‬
‫اعضای خانواده از طریق قراردادهای ثانویه‪ ،‬مواد و اقالم‬
‫مورد نیاز طرفین سفارش دهندگان (افراد متمول) را تهیه و‬
‫مبلغی را می گرفتند‪.‬‬
‫ارزش این کاالها از طریق مکانیزمی شبیه بازار تعیین می‬
‫گردید و به جز وجه پرداخت شده‪ ،‬سیستم بهایابی دیگری‬
‫برای ارزشگذاری تولیدات سنتی وجود نداشت‪.‬‬
‫نقش بهایابی در تغییر تولید از سنتی به‬
‫تولید در نظام سرمایه داری‬
‫پیشرفتهای موردی – قبل و بعد از انقالب صنعتی‬
‫تالش های مبتنی بر کارآفرینی و مهندس ی در صنایع بریتانیا‬
‫‪ ‬تاریخدانانی همچون )‪ Solomons (1952‬بر این باور بوده اند که زمان ورود روشهای جدید و دوره‬
‫رنسانس بهایابی به اواسط دهه ‪ 1880‬میالدی باز می گردد‪.‬‬
‫‪ ‬در مقابل‪ ،‬برخی دیگر از مورخان همچون )‪ Fleischman & Parker (1991‬بیان داشته اند که‬
‫ً‬
‫فرآیند بهایابی پیش از دهه ‪ 1950‬میالدی و خصوصا در صنایع آهن و نساجی آغاز گردید‪.‬‬
‫‪ ‬به طور مثال‪ Rolls (1968) ،‬مطالعه ای را در مورد کارخانه ذوب آهن ‪ Boulton & Watt’s‬طی‬
‫سالهای ‪ 1775‬تا ‪ 1805‬میالدی صورت داد که نشان می دهد شرکت مذکور دارای بهایابی مبتنی بر سربار‪،‬‬
‫قیمت گذاری علمی محصوالت‪ ،‬دپارتمان تحلیل سودآوری و نیز ارزیابی بهره وری نیز بوده است!‬
‫‪ Fleischman & Parker (1990) ‬مطالعه ای را صورت دادند که نشان می داد شرکت ‪Carron‬‬
‫که یک شرکت اسکاتلندی فعال در زمینه معادن و صنایع تولیدی بوده است‪ ،‬طی سالهای ‪ 1760‬لغایت ‪،1778‬‬
‫تغییرات سازمانی را مبتنی بر تخصیص بهینه سربار صورت داده است‪.‬‬
‫این موارد نشان می دهد که بهایابی به عنوان یک ابزار مهم در ابداعات صنعتی‪ ،‬کارآفرینی و‬
‫پیشرفتهای مهندس ی مورد استفاده بوده است‪.‬‬
‫سیر تکوین تاریخی بهایابی‬
ad hoc developments
of costing techniques
pre- and postindustrial revolution
double-entry
bookkeeping
Replacing
domestic
system by
capitalist
process of
production
establishment of
‘product costing’
within mass
production
entrepreneurial
& engineering
efforts in British
industries
‫ایجاد بهایابی همراه با آغاز ”تولید انبوه“‬
‫رویکرد بهایابی مورد قبول اکثریت ذینفعان از اواسط دهه ‪ 1990‬میالدی شکل گرفت‪.‬‬
‫ً‬
‫همزمان با توسعه حمل و نقل (خصوصا شبکه راه آهن) و نیز ابزارهای ارتباطی (باالخص‬
‫تلگراف)‪ ،‬شرکتهای بزرگ و سرمایه دار‪ ،‬استفاده از ابزارهای بهایابی و ارزیابی عملکرد را به‬
‫عنوان ابزارهای مدیریتی آغاز نمودند‪.‬‬
‫در صنعت راه آهن به طور مثال‪ ،‬معیارهای متعددی منجمله بهای تمام شده به ازای هر‬
‫تن‪/‬مایل و یا نسبتهایی همچون درآمد به هزینه های عملیاتی استفاده می شد‪.‬‬
‫چنین معیارهایی همچنین در بنگاه های توزیعی بزرگی نظیر ‪ Marshall Field‬و یا‬
‫‪ Woolworth‬نیز مورد استفاده قرار می گرفت‪.‬‬
‫‪ Johnson & Kaplan‬بر این اعتقاد بودند که در آن دوران نیز روشهای سنجش عملکرد‬
‫مبتنی بر بهایابی به خصوص در مورد فرآیندهای عملیاتی شرکتها که بر سودآوری آن تأثیر‬
‫داشته اند‪ ،‬به طور گسترده مورد استفاده قرار می گرفته است‪.‬‬
‫بهایابی با مدیریت علمی تعاملی تنگاتنگ دارد‪ .‬عملکرد سازمانی در سایه سنجش مناسب بهای‬
‫تمام شده صورت می پذیرد که در نهایت سودآوری را مشخص میکند‪.‬‬
‫مبحث سوم‪:‬‬
‫تعیین دسته بندی های هزینه و‬
‫مفاهیم حاکم‬
‫طبقه بندی اقالم بهای تمام شده و مفاهیم آنها‬
‫برای مقاصد گزارشگری مالی‬
‫برای مقاصد تصمیم گیری‬
‫مهمترین هدف گزارشگری مالی تعیین سود خالص دوره است که برای تعیین آن‪ ،‬بایستی‬
‫درآمدها و هزینه ها مشخص گردد‪.‬‬
‫طبقه بندی اقالم تعیین کننده هزینه تهیه محصوالت به طور سنتی بر حسب تفکیک منابع‬
‫مورد استفاده در آنها صورت می پذیرد‪:‬‬
‫مواد مستقیم‬
‫دستمزد مستقیم‬
‫سربار تولید‬
‫هزینه های اولیه‬
‫هزینه های مستقیم‬
‫هزینه های تبدیل‬
‫هزینه های غیرمستقیم‬
‫طبقه بندی اقالم بهای تمام شده و مفاهیم آنها‬
‫طبقه بندی هزینه ها برای مقاصد گزارشگری مالی‬
‫استفاده از این اطالعات برای تصمیم گیری در موارد مختلفی نظیر قیمتگذاری‪ ،‬ساخت و یا‬
‫خرید‪ ،‬سفارشگذاری اضافی و امثالهم مورد استفاده قرار می گیرد‪ .‬مبنای اصلی در این طبقه‬
‫بندی ها نیز رویکردهای مختلف به رفتار هزینه می باشد‪.‬‬
‫•هزینه های ثابت ‪ /‬متغیر‬
‫•هزینه های مرتبط ‪ /‬غیر مرتبط‬
‫•هزینه های قابل اجتناب ‪ /‬غیر قابل اجتناب‬
‫•هزینه های تاریخی ‪ /‬هزینه های آینده نگر‬
‫•هزینه های واقعی ‪ /‬هزینه های فرصت‬
‫•هزینه های موجود ‪ /‬هزینه های تفاضلی‬
‫‪Fixed / Variable cost‬‬
‫‪Relevant / Irrelevant cost‬‬
‫‪Avoidable / Non-Avoidable cost‬‬
‫‪Sunk / Future cost‬‬
‫‪Actual / Opportunity cost‬‬
‫‪Existing / Incremental Cost‬‬
‫طبقه بندی اقالم بهای تمام شده با هدف تصمیم گیری‬
‫هزینه های ثابت ‪ /‬متغیر‬
‫آن دسته از هزینه ها ثابت تلقی می گردند که با تغییر حجم تولید در یک ظرفیت مشخص‪،‬‬
‫میزان آنها تغییر ننموده و بایستی آنها را به تعداد واحدمحصوالت تولیدی تخصیص داد‪.‬‬
‫نگاه مدیران به چنین تفکیکی از هزینه ها موجب می گردد که مشخص شود ظرفیتهای‬
‫تولیدی شرکت تا بیشترین میزان ممکن مورد استفاده قرار گرفته اند‪.‬‬
‫چالشهای این تفکیک در تعیین ظرفیت تولید از یک سو و تعیین معیار ثابت بودن از طرف‬
‫دیگر است‪ Semi-fixed( .‬و ‪)Step-fixed‬‬
‫هزینه های مرتبط ‪ /‬غیر مرتبط‬
‫چنین تفکیکی به طور رسمی در حسابداری وجود ندارد‪ ،‬لیکن مدیران در هنگام تصمیم‬
‫گیری با آن مواجه می شوند‪ .‬به طور مثال تصمیم گیری در مورد کیفیت چاپ‪ ،‬بر هزینه‬
‫های تونر‪ ،‬جوهر‪ ،‬زمان چاپ (بالطبع میزان برق و ‪ )...‬مؤثر است‪ .‬لذا این هزینه ها در مورد‬
‫اتخاذ چنین تصمیمی مؤثر می باشند‪ .‬لیکن هزینه کاغذ در این میان غیرمرتبط است‪.‬‬
‫طبقه بندی اقالم بهای تمام شده با هدف تصمیم گیری‬
‫هزینه های مرتبط ‪ /‬غیر مرتبط (ادامه)‬
‫در این بین هزینه کاغذ (در صورت استفاده از یک نوع) غیر مرتبط خواهد بود‪.‬‬
‫ً‬
‫بایستی توجه داشت که در برخی موارد شرایط به صورت خاص در می آیند‪ .‬مثال برخی بیان‬
‫میدارند که ”بهای تمام شده مهم نیست؛ کیفیت اهمیت دارد!“ لیکن مدیران برای جلوگیری‬
‫از هزینه های غیرضروری‪ ،‬از چنین تفکیکی استفاده می نمایند‪.‬‬
‫هزینه های قابل اجتناب ‪ /‬غیر قابل اجتناب‬
‫در مثال قبلی در زمینه چاپ‪ ،‬ممکن است همواره نیاز‬
‫به چاپ با کیفیت باال نباشد؛ لذا هزینه های اضافی‬
‫می توانند ”قابل اجتناب“ باشند؛ لیکن همچنان هزینه‬
‫کاغذ غیرقابل اجتناب است‪ ،‬مگر آنکه برای جایگزینی‬
‫آن فکری شود‪ .‬به طور مثال‪ ،‬اگر مدیریت به نسخ‬
‫الکترونیکی روی آورد‪ ،‬ممکن است هزینه کاغذ نیز‬
‫قابل اجتناب باشد‪.‬‬
‫طبقه بندی اقالم بهای تمام شده با هدف تصمیم گیری‬
‫هزینه های تاریخی ‪ /‬هزینه های آینده نگر‬
‫چنین تفکیکی برای هزینه ها نیز با تفکیکهای قبلی در ارتباط است‪ .‬هزینه های تاریخی در‬
‫فرآیند تصمیمگیری غیرقابل پیشگیری و غیرمرتبط هستند؛ زیرا پیش از این تحقق پیدا‬
‫نموده اند و تصمیمات اتخاذ شده هرچه باشد‪ ،‬نمی توان آنها را تغییر داد‪ .‬در مثال قبلی در‬
‫مورد هزینه چاپ‪ ،‬هزینه استهالک چاپگر یک هزینه تاریخی محسوب می گردد‪ .‬لیکن در‬
‫تصمیم برای خرید یک چاپگر جدید‪ ،‬هزینه ای مرتبط خواهد بود‪.‬‬
‫همانطور که مالحظه می کنید تفکیکهای فوق برای هزینه‪ ،‬فرآیند تصمیم گیری مدیران‪،‬‬
‫سیاستهای اجرایی شرکت و فرآیند منطقی سازی (‪ )Rationalization Process‬را با یکدیگر‬
‫بیشتر مرتبط می سازد‪.‬‬
‫هزینه های واقعی ‪ /‬هزینه های فرصت‬
‫هزینه فرصت پدیده ای اقتصادی است که بایستی آنرا در بستر تصمیمگیری مطالعه نمود‪.‬‬
‫طبقه بندی اقالم بهای تمام شده با هدف تصمیم گیری‬
‫هزینه های واقعی ‪ /‬هزینه های فرصت‬
‫هزینه فرصت عبارت است از تخصیص درآمد از یک منبع به گزینه دیگر به سبب تفاوت در‬
‫تصمیمگیری‪.‬‬
‫در مثال چاپخانه فوق‪ ،‬درصورتی که سفارش ی خاص پذیرفته شده و تولید عادی شرکت‬
‫کاهش یابد‪ ،‬آنگاه با دو موضوع نحوه پوشش حاشیه سود محصول فعلی و دلیل قبول‬
‫سفارش خاص مواجه می گردیم‪ .‬زمانی هزینه فرصت جبران می شود که حداقل حاشیه‬
‫سود قبلی به عالوه هزینه های خاص قبول پروژه فعلی بازیافت گردند‪.‬‬
‫این روش نیز برای اهداف تصمیم گیری و نه ارزشگذاری‬
‫موجودیها مورد استفاده قرار می گیرد‪ .‬استفاده از این‬
‫مفهوم به منظور منطقی سازی فرآیند تصمیمگیری برای‬
‫مدیران با در نظر گرفتن وجوه مختلف یک رویداد‬
‫اقتصادی است‪.‬‬
‫طبقه بندی اقالم بهای تمام شده با هدف تصمیم گیری‬
‫هزینه های موجود ‪ /‬هزینه های تفاضلی‬
‫هزینه های موجود کنونی اطالعات روزمره و مستمر الزم برای تصمیمگیری مدیران را فراهم‬
‫می آورد‪ .‬در عین حال‪ ،‬در صورتیکه این هزینه ها به سبب افزایش سفارش برای محصول‬
‫مشابه افزایش یابند‪ ،‬آنگاه هزینه های ثابت‪/‬متغیر اضافی نیز بر بنگاه تولیدی تحمیل خواهد‬
‫گردید‪ .‬این هزینه های اضافی هزینه های تفاضلی (‪ )incremental / differential‬نامیده‬
‫می شوند‪.‬‬
‫ً‬
‫ً‬
‫حسابداران غالبا بر این باورند که این هزینه های تفاضلی عمدتا از نوع هزینه های ثابت‬
‫می باشند که برای پذیرش سفارش جدید صرف می شوند‪ .‬دلیل این موضوع نیز در آن‬
‫است که بازیافت هزینه های ثابت در صورت عدم وجود این سفارشات جدید در آینده‬
‫بسیار دشوار خواهد بود‪ .‬مدیران نیز در صورتیکه این هزینه ها فقط از نوع متغیر باشند‪ ،‬در‬
‫پذیرش آنها آسانتر عمل خواهند نمود‪.‬‬
‫مبحث چهارم‪:‬‬
‫محاسبات مالی مربوط به بهایابی‬
Your Text Here
‫محاسبات مالی مربوط به بهایابی‬
‫منظور از محاسبات مالی مربوط به بهایابی‪ ،‬استفاده از تکنیکهایی است که با استفاده‬
‫از آنها تعیین بهای تمام شده واقعی از داده های واقعی و برآوردی صورت میگیرد‪.‬‬
‫داده های واقعی تنها برای هزینه های مستقیم (مواد و دستمزد) می توانند تجمیع گردند و‬
‫داده های برآوردی مربوط به سربار می باشند که داده های تفکیکی آن به سهولت قابل‬
‫رهگیری نیست‪.‬از این رو دو گام اصلی در بهایابی محصوالت به شرح زیر است‪:‬‬
‫•رهگیری اقالم بهای تمام شده (‪)Cost Tracing‬؛‬
‫•تخصیص اقالم بهای تمام شده (‪.)Cost Allocation‬‬
‫رهگیری اقالم بهای تمام شده‬
‫به معنی تجمیع اطالعات مربوط به هزینه های مستقیم برای هر محصول و یا کار خاص می‬
‫باشد‪.‬‬
‫رهگیری اقالم بهای تمام شده‬
‫ً‬
‫در ثبت اطالعات مربوط به بهای اقالم بهای تمام شده مرتبط با دستمزد‪ ،‬غالبا شرکتها از‬
‫تایم شیت استفاده می نمایند‪ .‬بدین منظور اطالعاتی نظیر کد شناسایی کار ‪ /‬مشتری‪،‬‬
‫تعداد ساعات کاری و نیز میزان دستمزد در ساعت درج می شود‪ .‬از اینرو‪ ،‬تایم شیت ها به‬
‫حسابداران این امکان را می دهد که پرداختی به کارکنان را به محصوالت یا خدمات‬
‫تخصیص دهند‪.‬‬
‫به طور مشابه‪ ،‬برای تخصیص بهای تمام شده مواد مستقیم به محصوالت‪ ،‬شرکتها از‬
‫کاردکس محصول استفاده می نمایند که در آن انواع مواد مورد استفاده به همراه بهای‬
‫پرداخت شده بابت تحصیل آنها درج می گردد‪.‬‬
‫استفاده از نظام بهایابی استاندارد به عنوان راهکار جایگزین توسط برخی شرکتها به جای‬
‫انتظار برای تعیین اقالم واقعی مورد استفاده قرار می گیرد‪ .‬این اقالم استاندارد شامل‬
‫میزان مواد اولیه قابل استفاده و قیمت مورد انتظار برای هر واحد مواد اولیه مورد نیاز و‬
‫تعداد ساعات کار الزم برای تبدیل آنها است‪.‬‬
‫رهگیری اقالم بهای تمام شده‬
‫تخصیص بهای تمام شده (‪)Cost Allocation‬‬
‫مشاهده گردید رهگیری اقالم بهای تمام شده دارای فرآیند اجرایی سریعی است‪ .‬لیکن اقالم‬
‫غیر مستقیم را نمی توان به این سرعت به محصوالت یا خدمات تخصیص داد؛ چرا که آنها‬
‫به صورت دوره ای وقوع می یابند‪.‬‬
‫به طور مثال‪ ،‬استهالک ماشین آالت هزینه های طی یک دوره می باشند که در طی عمر‬
‫مفید اقتصادی آنها به دستگاه تخصیص می یابند‪ .‬فرآیند منطقی که این فرآیند بر مبنای‬
‫آن صورت می پذیرد‪ ،‬تخصیص بهای تمام شده می باشد که نیازمند طی مراحلی مشخص‬
‫برای تخصیص این هزینه ها به محصوالت است‪.‬‬
‫تخصیص بهای تمام شده در ابتدای قرن ‪ 19‬میالدی وجود نداشت و از آن زمان برخی‬
‫شرکتها در این مورد به فکر افتادند‪.‬‬
‫دو گام اصلی تخصیص بهای تمام شده به روش سنتی به شرح زیر است‪:‬‬
‫‪ -1‬محاسبه نرخ جذب سربار؛‬
‫‪ -2‬تخصیص هزینه های سربار به محصوالت‬
‫محاسبه نرخ جذب سربار‬
‫نرخ جذب سربار (‪ )OAR‬بیانگر میزان هزینه های سربار است که بایستی به اقالم‬
‫مستقیم بهای تمام شده اضافه شود‪ .‬هزینه های سربار را می توان بر اساس معیارهای‬
‫مختلف بیان نمود؛ به طور مثال بیان شود که هزینه های سربار به ازای هر ساعت کار‬
‫برابر با ‪ 10‬دالر است‪ .‬سؤالی که اکنون مطرح می شود آن است که این ‪ 10‬دالر را چگونه می‬
‫توان محاسبه نمود‪.‬‬
‫پاسخ‪ ،‬از طریق تقسیم هزینه سربار پیش بینی شده بر سطح فعالیت پیش بینی شده می‬
‫باشد‪ .‬این نرخ برای یک دپارتمان و یا کل سایت تولیدی در سطح مشخص ی از فعالیتها‬
‫نظیر ساعات کار مستقیم کارگران یا ماشین آالت و یا هزینه های مستقیم صورت می‬
‫پذیرد‪.‬‬
‫سربار پیش بینی شده‪:‬‬
‫بر مبنای برآورد هزینه های سربار جهت ارائه اطالعات مالی‬
‫سطح فعالیت پیش بینی شده‪:‬‬
‫به منظور دستیابی به معیار مناسب برای تخصیص سربار‬
‫مبحث ششم‪:‬‬
‫جمع بندی مطالب‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند تکنیکال‬
‫بهایابی به عنوان یک فرآیند تکنیکال را می توان مشابه یک سیستم دانست که داده های مربوط‬
‫به بهای تمام شده را به اطالعات بهای تمام شده تبدیل می نماید‪:‬‬
‫‪Inputs‬‬
‫‪Processes‬‬
‫‪Outputs‬‬
‫داده های‬
‫مربوط به بهای‬
‫تمام شده‬
‫دسته بندی‬
‫داده ها و‬
‫محاسبه بهای‬
‫تمام شده‬
‫گزارشگری مالی‬
‫و مدیریتی‬
‫(تصمیم گیری)‬
‫استانداردهای بهای تمام شده‬
‫تکنولوژی تولید‬
‫محیط سازمانی‬
‫‪Feedbacks‬‬
‫والسالم‬
‫با تشکر از صبر و حوصله دوستان عزیز‬