به نام خدا

Download Report

Transcript به نام خدا

Flexible Sensorimotor Strategies
using Muscle Synergies
‫ علي فلكي‬:‫ارائه كننده‬
‫ جناب دكتر توحيدخواه‬: ‫استاد‬
1
‫مقدمه‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪2‬‬
‫سيستم حركتي انسان‬
‫سينرج ‌ي (تعريف)‬
‫روش‌هاي استخراج سينرجي‌ها‬
‫وجود عدم قطعيت در سيستم عصبي حركتي و نياز به مدل دروني‬
‫كنترل بهينه پس‌خوري‬
‫تئوري مانيفولد كنترل نشده‬
‫كنترل حركت توسط سينرجي‌هاي عضالني‬
‫سيستم حركتي انسان‬
‫‪‬‬
‫برخي ويژگي‌هاي سيستم حركتي انسان‪:‬‬
‫‪‬‬
‫يادگيري و تطابق‬
‫‪‬‬
‫درجات آزادي فراوان‬
‫‪ ‬وجود عدم قطعيت در سيستم حس ي و حركتي‬
‫‪ ‬تكرارپذيري و قابليت اطمينان دستيابي به اهداف حركتي‬
‫‪ ‬تفاوت حركت ها در جزئيات‬
‫‪ ‬وجود نويز در سيگنال حس ي و حركتي‬
‫‪3‬‬
‫مشكل درجات آزادي‬
‫‪‬‬
‫مثال براي حركت دست در صفحه افق‬
‫متغيرهاي فضاي حالت‪ 2 :‬متغير زواياي مفصل‪ 2 ،‬متغير سرعت زاويه‌اي‬
‫مفاصل و ‪ 6‬متغير براي فعاليت ماهيچه‌ها‬
‫‪‬‬
‫براي مدل نسبتا كاملي از دست (شامل مچ و انگشتان) اگر‪10‬‬
‫مفصل و ‪ 50‬ماهيچه درنظر گرفته شود‪ ،‬تعداد متغيرهاي حالت به‬
‫‪ 70‬مي‌رسد‪.‬‬
‫‪‬‬
‫در اين فضاي كنترلي به‌دليل بعد باالي فضاي حالت‪ ،‬با مشكل‬
‫دردسر بعد زياد مواجه مي‌باشيم‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫مشكل درجات آزادي (ادامه)‬
‫‪‬‬
‫روش هاي پيشنهاد شده براي حل مشكل درجات آزادي‪:‬‬
‫‪ ‬استراتژي حذف كردن‬
‫‪)et al. 1992‬‬
‫‪ ‬استفاده از روش‌هاي بر مبناي بهينه‌سازي ( ‪Mussa- Ivaldi 1991,‬‬
‫( ‪Bernstein 1967, Newell 1991, Vereijken‬‬
‫‪)Rosenbaum et al. 1995, Todorov 2002,2004‬‬
‫‪ ‬سينرجي (در سطح نيروها‪ ،‬واحدهاي موتوري و ماهيچه‌ها)‬
‫( ‪Mussa-Ivaldi et al. 1994, Thoroughman & shadmehr 2000,‬‬
‫‪) Todorov 2002, Cheung 2007, Latash et al. 2010‬‬
‫‪5‬‬
‫بلوك‌هاي حركتي اوليه‬
‫بلوك هاي حركتي بر مبناي ايده‌اي است كه خروجي حركتي ساختاري‬
‫ماجوالر دارد‬
‫‪ .1‬ميدان‌هاي نيرو‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪.3‬‬
‫تحريك الكتريكي نخاع منجر به فعاليت ماهيچه‌اي شده كه در نقطه‬
‫خاص ي به تعادل مي‌رسد‬
‫تحريك همان نقطه در وضعيت‌هاي مختلف عضو منجر به اندازه و‬
‫جهت‌هاي انقباض ي متفاوتي مي‌شود كه به يك نقطه همگرا است‬
‫حركت به صورت تركيب‌ اين ميدان‌ها ايجاد مي‌شود‬
‫‪ A‬و ‪ :B‬ميدان نيروي ناش ي‬
‫از تحريك دو نقطه‬
‫متفاوت از نخاع‬
‫‪ :C‬ميدان محاسبه شده‬
‫براي تحزيك توام ‪ A‬و‬
‫‪B‬‬
‫‪ :D‬ميدان واقعي ناش ي از‬
‫تحريك توام ‪ A‬و ‪B‬‬
‫تعاريف متفاوت سينرجي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪8‬‬
‫دو ماهيچه با عملكرد مشابه را ماهيچه‌هاي سينرجيك و ماهيچه‌هاي‬
‫با عملكرد مخالف را آنتاگونيست گويند (‪)Kandel et al. 2000‬‬
‫ماهيچه‌هايي كه براي رفتاري خاص‪ ،‬با يكديگر فعال مي‌شوند را تحت‬
‫يك سينرجي دسته‌بندي مي‌كنند (‪ .)Smith et al. 1985‬در اين تعريف‬
‫تنها از زمان شروع و پايان براي تعيين سينرجي‌ها استفاده مي‌شود‪.‬‬
‫تعاريف متفاوت سينرجي (ادامه)‬
‫‪ ‬استخراج سينرجي‌ها از داده‌هاي ‪ EMG‬چند كاناله با استفاده از ‪PCA‬‬
‫(‪ )Shemmell et al. 2005, Krishnamoorthy et al. 2003‬يا ‪ICA‬‬
‫(‪ .)Hyvarinen & Oja 2000, Hart &Giszter 2004‬در اين تعريف‬
‫يك ماهيچه مي‌تواند متعلق به چندين سينرجي باشد‪.‬‬
‫در اين تعريف سينرجي‪ ،‬تعادلي ميان پروفايل فعاليت چندين ماهيچه‬
‫است‪.‬‬
‫‪9‬‬
‫تعاريف متفاوت سينرجي (ادامه)‬
‫‪ ‬مشابه تعريف قبل‪ ،‬هر سينرجي نمايش تعادلي ميان پروفايل فعاليت‬
‫ماهيچه‌ها است‪ .‬فرق اين تعريف با تعريف قبل‪ ،‬اين است كه‬
‫فرض مي‌شود كه مولفه‌هاي سينرجي و نيز ضرايب فعاليت آنها مثبت‬
‫هستند‪d’Avella 2000, Ting & Mcpherson 2005, Cheung ( .‬‬
‫‪)et al. 2005‬‬
‫تعداد سينرجي‌هاي بدست آمده در دو تعريف اخير‪ ،‬كمتر از تعداد‬
‫بدست آمده از تعريف ‪ 2‬است (‪.)Krouchev et al. 2006‬‬
‫‪ ‬در تعريف‌هاي باال‪ ،‬سينرجي‌ها سنكرون فرض شده اند كه مي‌توانند‬
‫متغير با زمان نيز باشند‪)d’Avella et al. 2006( .‬‬
‫‪10‬‬
‫تعاريف متفاوت سينرجي (ادامه)‬
‫‪‬‬
‫‪11‬‬
‫اين تعريف نيز مشابه با ‪ 2‬تعريف قبل است‪ .‬سينرجي‌ها‪ ،‬گروه‌هايي‬
‫از املان‌ها هستند كه متغير عملكردي خاص ي را پايدار مي‌سازند (در‬
‫اين حالت از تئوري ‪ )UCM‬استفاده شده است كه در صفحات‬
‫بعد توضيح داده شده است‪Krishnamoorthy et al. 2003, ( .‬‬
‫‪) Asaka et al. 2008, Marieke et al. 2011‬‬
‫سينرجي‬
‫‪‬‬
‫سينرجي‌ ماهيچه‌اي‪ :‬فعاليت منسجم‪ ،‬زماني و مكاني مجموعه‌اي از‬
‫ماهيچه‌ها در ارتباط با يكديگر به منظور پايدار ساختن متغير‬
‫عملكردي خاص‬
‫‪‬‬
‫‪12‬‬
‫پروفايل فعاليت ماهيچه‌اي از تركيب اين سينرجي‌ها (شيفت زماني و ميزان‬
‫فعاليت) ايجاد مي‌شود‬
‫سينرجي‬
‫مزيت‌هاي استفاده از سينرجي در كنترل حركت‪:‬‬
‫‪ ‬كاهش افزونگي به‌دليل محدود ساختن مجموعه الگوهاي‬
‫ماهيچه‌اي قابل دسترس‬
‫‪ ‬حذف الگوهاي ماهيچه‌اي خاص كه منجر به حركات ناهماهنگ‬
‫مي‌شوند به دليل فعاليت گروهي ماهيچه‌ها‬
‫‪ ‬ساده ساختن تعميم دهي كنترل حركت بااستفاده از اصالح ميزان‬
‫و نحوه فعاليت مجموعه ثابتي از سينرجي‌ها‌‬
‫‪ ‬نگاشتي مابين اهداف حركتي (در سطح انجام حركت) و دست ‌ورات‬
‫ي)‬
‫حركتي (در سطح فرمان‌هاي مغز ‌‬
‫‪13‬‬
‫روش‌‌هاي استخراج سينرجي‌ها‬
‫ از روش‌هاي‬.‫داده‌هاي عملي عمدتا بسيار پيچيده و با بعد باال هستند‬
‫جداسازي ماتريس ي به منظور تعيين زيرفضاي اصلي مربوط به داده‬
.‫واقعي مي‌توان استفاده كرد‬
‫برخي روش‌هاي مطرح در استخراج سينرجي ها‬





ICA (Bell & Sejnowski 1995, Kargo & Nitz 2003, Hart & Giszter
2004)
PCA (Jolliffe 2002, Krishnamoorthy et al. 2003, Shemmell et al.
2005)
Nonnegative Matrix Factorization (Lee & Seung 1999, Tresch
et al. 2006, Cheung 2007, Cheung et al. 2009)

UCM (Scholz & Schoner 1999, Asaka et al. 2008, Marieke et al.
2011)
14
‫نحوه تعيين سينرجي‌هاي ماهيچه‌اي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪15‬‬
‫ثبت ‪ EMG‬از تعدادي ماهيچه در طي انجام حركتي خاص‬
‫تعيين مجموعه‌اي از سينرجي‌ها (بردارهاي پايه اصلي) با استفاده ‌از‬
‫روش‌هاي تجزيه ماتريس ي چون تجزيه غيرمنفي ماتريس يا آناليز م ‌ولفه‌هاي‬
‫مجزا‬
‫ارزيابي‪ :‬آيا مجموعه سينرجي‌ها مي‌توانند به خوبي‪ ،‬پايگاه داده اوليه‬
‫(‪ EMG‬هاي ثبت شده) را توصيف كنند؟‬
‫ارتباط مابين سينرجي‌هاي استخراج شده و متغيرهاي موردنظر سيستم‬
‫عصبي حركتي‬
‫الگوريتم تجزيه غيرمنفي ماتريس (‪)NMF‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫سينرجي‌هاي به دست آمده از ‪ PCA‬و يا ‪ ICA‬حالتي جامع دارند يعني‬
‫مولفه‌هاي غيرصفر براي بيشتر ماهيچه‌هاي درگير وجود دارند‪.‬‬
‫با استفاده از روش ‪ ،NMF‬سينرجي‌هاي مشترك بين حركت‌هاي متفا ‌وت‬
‫و سينرجي‌هاي خاص هر حركت را مي‌توان همزمان تعيين نمود‪.‬‬
‫(الگوريتم بروز رساني به صورت ضرب‌شونده)‬
‫‪ NMF‬با داشتن ماتريس غيرمنفي ‪ ،V‬ماتريس‌هاي غيرمنفي ‪ W‬و ‪ H‬را‬
‫به دست مي‌آورد كه‪ r( :‬كوچك‌تر از ‪ n‬و ‪ m‬انتخاب مي‌شود‬
‫‪Vnm  Wnr H rm‬‬
‫‪16‬‬
‫الگوريتم تجزيه غيرمنفي ماتريس (ادامه)‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪17‬‬
‫اين الگوريتم نياز به ‪ 2‬ورودي دارد‬
‫‪ .1‬تعداد سينرجي‌ها‪N :‬‬
‫‪ .2‬ماتريس سيگنال‌هاي كنترلي‬
‫هدف الگوريتم يافتن مجموعه‌اي مناسب از سينرجي‌ها است كه‬
‫در هر قدم ‪ W‬و ‪ C‬به صورت ضربي بروز مي‌شوند‬
‫اين روش هنگامي‌كه حركات از لحاظ مدت زمان اجرا بسيار متفا ‌وت‬
‫باشند‪ ،‬قابل اعمال نمي‌باشد‪.‬‬
‫انواع سينرجي‬
‫‪‬‬
‫‪:Synchronous synergies‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪:Time varying synergies‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪18‬‬
‫تاخير زماني بين ماهيچه‌ها مجاز نمي‌باشد‬
‫فعاليت تمامي ماهيچه‌هاي موجود در سينرجي در هنگام فعال شدن‬
‫سينرجي‬
‫بخش زماني‪ :‬هر ماهيچه پروفايل زماني خاص خود را دارد‪ .‬بين فعاليت‬
‫ماهيچه‌ها در سينرجي‪ ،‬تاخير وجود دارد‬
‫بخش مكاني‪ :‬توازن فعاليت ميان ماهيچه ها‬
Synchronous muscle synergy
‫‪Time-varying muscle synergy‬‬
‫دو سينرجي ماهيچه‌اي وابسته به زمان‬
‫ساختار سلسله مراتبي سينرجي‌ها‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪21‬‬
‫فرض‪ :‬ساختار سلسله مراتبي‬
‫براي سينرجي در سيستم عصبي‬
‫حركتي مشابه با ساختار كنترل‬
‫حركت‬
‫سينرجي‪ ،‬نگاشتي مابين اهداف‬
‫حركتي و دستورات حركتي است‬
‫كه موجب كنترل ساده ويژگي‌هاي‬
‫بيومكانيكي خاص مي‌شود‬
‫نمودار و ‌ن‬
‫‪ ‬آيا سينرجي‌هاي مشاهده شده تنها بازتابي از قيود آزمايش هستند‬
‫و يا قيود نوروني ساده كننده مساله درجات آزادي؟‬
‫‪22‬‬
‫كنترل بهينه پسخوري و سينرجي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫تعريف‪ :‬پاسخي متفاوت به ورودي يكسان برحسب هدف‬
‫با استفاده از تكنيك‌هاي كنترل بهينه‪ ،‬عموما يك فضاي كنترلي با بعد كمتر‬
‫تعيين مي‌شود كه منعكس كننده ديناميك مرتبط با عمل است‪.‬‬
‫اين فضاي كنترلي را مي‌توان توسط سينرجي‌هاي ماهيچه‌اي تخمين زد‪.‬‬
‫‪ Todorov‬پيشنهاد كرده است (‪ )2002‬كه تنها انحرافات متضاد با‬
‫اهداف حركتي‪ ،‬اصالح شوند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪Stochastic Optimal Feedback Control‬‬
‫‪‬‬
‫با اين روش اجازه تغييرات در ابعاد اضافه داده شده است‬
‫‪ ‬اصالحات هوشمند‬
‫‪23‬‬
‫ايده تعامل در سينرجي‬
‫توليد نيرويي ثابت توسط دو‬
‫انگشت‬



D1: no co-variation
D2: stablizing synergies
D3: Destablizing
24
‫ايده تعامل در سينرجي‬
‫‪25‬‬
‫نكاتي براي بهبود نظريه سينرجي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪26‬‬
‫نامربوط‬
‫در كنترل بهينه پس‌خوري‪ ،‬هدف تعيين بعدهاي مربوط و ‌‬
‫به عمل به منظور كاهش بعد و امكان كنترل حركت است‬
‫افزونگي منجر به انعطاف پذيري مي‌شود‪ .‬استفاده از درجات آ ‌زادي‬
‫توسط سيستم عصبي مركزي به منظور بهتر كردن انجام عمل‬
‫استفاده از تئوري مانيفولد كنترل نشده براي تعيين بعدهاي مرتبط‬
‫با حركت‬
‫مانيفولد كنترل نشده (حداقل دخالت)‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪27‬‬
‫در اين تئوري‪ ،‬روش ي ارائه مي‌شود كه به توسط آن مي‌توان درجات‬
‫آزادي كنترل شده و كنترل نشده را تست نمود‪ .‬در اين تئوري كنترل‬
‫معادل با پايدار ساختن در نظر گرفته مي‌شود‪.‬‬
‫اين تئوري معادل با اين سوال است كه در چه فضايي‪ ،‬سيستم‬
‫عصبي حركات چند مفصلي رانمايش داده و كنترل (برنامه‌ ريزي‬
‫حركت) مي‌كند (‪.)Scholzman & Schoner 1999‬‬
‫تمايل سيستم عصبي مبني بر كنترل پارامترهاي مربوط به حركت در‬
‫سطح ماهيچه‌اي (‪)Francisco 2009‬‬
‫مانيفولد كنترل نشده (ادامه)‬
‫‪‬‬
‫‪28‬‬
‫به صورت رياضياتي مي‌توان پايداري يك حالت خاص را‪،‬‬
‫تغييرپذيري متغير مربوط به آن حالت در زمان در نظر گرفت‪.‬‬
‫‪ ‬اگر نقطه ثابت در زمان متغير باشد‪ ،‬تخميني از تغييرپذيري را‬
‫مي‌توان توسط چندين مرتبه تكرار حركت و سپس آناليز سيستم‬
‫در نقاط مشابه‪ ،‬بدست آورد‪.‬‬
‫‪ ‬تغييرپذيري‪ ،‬نمادي از كنترل كارا در نظر گرفته مي‌شود ‌و نه‬
‫نمادي از ضعف كنترل‌‬
‫‪ ‬در اين رويكرد‪ ،‬هدف سيستم عصبي مركزي‪ ،‬تعيين درجات‬
‫مرتبط با عمل است و نه كاهش درجات آزادي‪.‬‬
‫‪ ‬به اين ترتيب تفاوت حركات در جزئيات ديده خواهد شد‬
‫مانيفولد كنترل نشده (ادامه)‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪29‬‬
‫يك فرضيه درباره آنكه كدام متغيرها‪ ،‬كنترل مي‌شوند را تشكيل داده‬
‫و به صورت رياضياتي مي‌نويسيم‪.‬‬
‫فضاي ممكن به دو زيرفضاي عمود بر هم تقسيم مي‌شود‪ .‬يكي ‌از اين‬
‫زيرفضاها‪ ،‬شامل تمامي تركيبات ممكن از متغيرها است كه منجر به‬
‫مقادير يكسان متغيرهاي كنترلي مي‌شود‪.‬‬
‫تغييرپذيري متغيرها در دو زيرفضا تخمين زده مي‌شود‪ .‬براي د ‌رستي‬
‫فرضيه بايستي تغييرپذيري در زيرفضاي كنترل نشده بيشتر باشد‪.‬‬
‫سينرجي شامل متغيرهاي اصلي است كه كنترل مي‌شوند‪.‬‬
‫وجود عدم قطعيت در سيستم عصبي عضالني‬
‫‪‬‬
‫نويز ارسال دستورات حس ي حركتي‪ ،‬تمايل ماهيچه ها در توليد‬
‫نويز‬
‫‪ ‬دقت كمتر در اجراي حركات سريع تر‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪30‬‬
‫نويز در سطح سيگنال‌هاي نوروني تبديل به عدم قطعيت در سطوح باالتر‬
‫شناختي مي‌شود‪.‬‬
‫سيستم عصبي براي مقابله با اغتشاشات خارجي و عدم‬
‫قطعيت‌هاي موجود در سيستم‪ ،‬از افزونگي استفاده مي‌كند‪.‬‬
‫با استفاده از سينرجي‌هاي حركتي سعي مي‌شود تا عالوه بر كاهش‬
‫بعد‪ ،‬مقاوم بودن سيستم نيز تا حد امكان حفظ شود‪.‬‬
‫مدل دروني‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪31‬‬
‫فرض‪ :‬حالت سيستم از طريق سنسورهاي تاخيردار و نويزي بدست‬
‫مي آيد‬
‫‪ ‬نياز به مدل دروني از حركت و پيش‌بيني‬
‫‪ ‬تخمين حالت از روي فيدبك ها و دستورات حركتي ارسالي‬
‫واريانس نقطه نهايي هنگامي حداقل است كه تراژكتوري تا حد‬
‫امكان دقيق و با مصرف انرژي كمتري صورت گيرد (با فرض وجود‬
‫نويز ضربي در سيستم عصبي حركتي)‬
‫هدايت يادگيري در سيستم حركتي توسط خطا و اندازه آن‬
‫مدل دروني (ادامه)‬
‫‪‬‬
‫استفاده ‪ CNS‬از افزونگي ماهيچه ها به منظور ماكزيمم ساختن‬
‫كارايي در حضور ‪SDN‬‬
‫‪ ‬اين قواعد بايد يادگرفته شوند و ديگر به صورت ساده (‬
‫مدوالسيون سفتي) نيستند ‪ -‬فعاليت همزمان ماهيچه‌ها و‬
‫سينرجي‌هاي ماهيچه‌اي‬
‫‪ ‬ارتباط بين يادگيري مدل دروني و سينرجي چگونه است؟‬
‫‪32‬‬
‫نقش فيدبك حس ي در سينرجي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫مرجع اصلي ‪: Cheung et al. 2007‬‬
‫‪ ‬بررس ي ‪ EMG‬بر روي ‪ 13‬ماهيچه پاهاي عقبي وزغ‬
‫‪ ‬عمدتا سينرجي‌ها به صورت مركزي سازماندهي شده‌اند‬
‫تفاوت الگوي فعاليت چه در دامنه و چه در زمان بيانگر نقش جريان‬
‫سنسوري در تنظيم فعاليت سينرجي‌ها است‬
‫‪ ‬نقش فيدبك در نحوه بكارگيري و مدوالسيون سينرجي‌ها‬
‫‪ ‬نقش فيدبك در فعال ساختن سينرجي‌هاي وابسته به عمل‬
‫‪33‬‬
‫نقش فيدبك حس ي در سينرجي (ادامه)‬
‫‪ :A1‬فعال شدن توسط دستورات نخاعي يا فرانخاعي‪ ،‬نقش فيدبك در مدوله ساختن‬
‫فعاليت‬
‫‪ :A2‬قابل دسترس ي توسط فيدبك‪ ،‬مسئوليت اصالح انحرافات عضو‬
‫‪ :A3‬تنظيم هر عضله به صورت مجزا توسط سيگنال آوران‬
‫‪ :A4‬سازماندهي مجدد شبكه‌هاي بين نوروني در اثر فيدبك‬
‫‪34‬‬
‫نقش فيدبك حس ي در سينرجي (ادامه)‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪35‬‬
‫‪ EMG‬وزغ سالم تغييرپذيري بيشتري دارد كه به معناي سا ‌زماندهي‬
‫سينرجي‌ها به صورت مركزي مي‌باشد‬
‫امر‬
‫نقش فيدبك بين حيوانات مختلف‪ ،‬متفاوت است كه اين ‌‬
‫مي‌تواند به معناي تاثير تجارب قبلي در تعيين ميزان و نح ‌وه تاثير‬
‫فيدبك باشد‬
‫تاكنون چندان به اين مساله پرداخته نشده است‬
‫ويژگي‌هاي سينرجي‬
‫‪‬‬
‫ويژگي هايي دائمي در حركت كه مشخصه اصلي آن كاهش بعد است‬
‫‪‬‬
‫با مشاهده تجربي الگوي فعاليت ماهيچه‌اي و يا موقعيت عضو‪ :‬الگوهاي‬
‫مشاهده شده تنها زيرفضاي كوچكي از فضاي چندبعدي ممكن را دربر مي‬
‫گيرند‪.‬‬
‫به طور مثال در كار ‪ ( Simpkin 2009‬گرفتن اجسام)‪ :‬بعد موثر در حركت ‪ 15‬و‬
‫بعد بدست آمده توسط سينرجي حدود ‪ 8‬گزارش شده است‬
‫‪36‬‬
‫ويژگي‌هاي سينرجي (ادامه)‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪37‬‬
‫افزايش تعداد سينرجي ها با پيچيده‌تر شدن عمل‬
‫بيشتر سينرجي‌ها ثابت و مستقل از عمل هستند‬
‫برخي سينرجي‌ها وابسته به عملي خاص هستند‬
‫نقش فيدبك در نحوه بكارگيري و مدوالسيون سينرجي‌ها‬
‫نقش فيدبك در فعال ساختن سينرجي‌هاي وابسته به عمل‬
‫توليد حركت‌هاي بهينه جديد از طريق يادگيري تركيبات جديد بين‬
‫سينرجي‌ها‬
‫ويژگي‌هاي سينرجي ( اغتشاش حركتي)‬
‫‪‬‬
‫‪38‬‬
‫با اعمال اغتشاش به عضو‪ ،‬الگوي فعاليت بسياري از سينرجي‌ها تغيير مي‌كند‬
‫اما تركيب سينرجي‌ها نشان مي‌دهد كه سينرجي‌هاي استخراج شده تحت‬
‫شرايط متفاوت ديناميك محيطي‪ ،‬مقاوم هستند‪ .‬اين مساله مي‌تواند تاييدي‬
‫باشند كه اين سينرجي‌ها‪ ،‬نمايش ي از ساختارهاي پايه كنترل شونده توسط‬
‫سيستم عصبي مركزي هستند‪.‬‬
‫ويژگي‌هاي سينرجي (تمرين)‬
‫‪‬‬
‫اثر تمرين بر روي سينرجي‌ها (‪)Asaka et al. 2008‬‬
‫‪ ‬كاهش ميزان ‪ Co-contraction‬سينرجي‌ها‬
‫‪ ‬ظهور سينرجي‌هاي تركيبي‬
‫تمرين مي‌تواند منجر به تنظيم سينرجي‌هاي تركيبي شود و يا اينكه‬
‫الگوي فعاليت سينرجي‌ها را تغيير دهد‪.‬‬
‫هدف پايدار ساختن هرچه بيشتر حركت يا هدف مورد نظر است‪.‬‬
‫‪39‬‬
‫شماي عمل كنترل توسط سينرجي‬
‫‪‬‬
‫‪40‬‬
‫‪ S , S , S‬سينرجي‌هاي ماهيچه‌اي‪ ،I .‬نگاشتي براي توليد دستور‌هاي حركتي‬
‫(مشابه با محاسبات ديناميك معكوس)‪ .‬شبكه ‪ ،F‬پيش‌بيني توالي سنسوري‬
‫ناش ي از دستورات حركتي‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫با تشكر‬