معاونت فرهنگی و تبلیغی _ گروه تامین منابع www.balagh.ir قم ، چهار راه شهدا ، تلفن 025-37740397 : [email protected] درس نوزدهم

Download Report

Transcript معاونت فرهنگی و تبلیغی _ گروه تامین منابع www.balagh.ir قم ، چهار راه شهدا ، تلفن 025-37740397 : [email protected] درس نوزدهم

‫معاونت فرهنگی و تبلیغی _ گروه تامین منابع‬
‫‪www.balagh.ir‬‬
‫قم ‪ ،‬چهار راه شهدا ‪ ،‬تلفن ‪025-37740397 :‬‬
‫‪[email protected]‬‬
‫درس نوزدهم‬
‫به نام خدا خـالق آسـمان‬
‫خدا خـالق این جـــهان‬
‫به نام‬
‫به نام‬
‫به نام خدا رازق آب و نان‬
‫مربوط ميشود‪.‬‬
‫تصویر‬
‫برنامه امروز ب‬
‫مهربان‬
‫اینهست‬
‫خدایيه كه‬
‫خوب توجه كنید و با دقت و هوشیاري موضوع‬
‫برنامه را حدس بزنید‪.‬‬
‫( یك نفر به عنوان آسیابان وسط صحنه نشسته و مشغول‬
‫گرداندن سنگ آسیاب است‪ .‬افرادی كیسه به دوش شده و‬
‫یكي یكي كیسههاي گندم خود را به آسیابان ميسـررند‬
‫این كیسه ها‪ ،‬حاصل زحمت کشاورز است كه‬
‫در یك فصل آنها را كاشته و از آنها مراقبت‬
‫كرده و در فصل دیگر آن را درو كرده‪ .‬سرس‬
‫كوبیده و كاههایش را جدا كرده و االن آورده‬
‫تا برایش آرد كنند‪.‬‬
‫به قول فردوسي‬
‫بزرگ‬
‫كسي را كه كاهل بود گنج نیست‬
‫جهان سود بي رنج نیست‬
‫كه اندر‬
‫رس اگر کشاورز برای تامین زندگی خود در مزرعه‬
‫آن موقعي كه همه با سختي زمینهایشان را‬
‫شخم ميزنند و بذر ميراشند‪ ،‬راحت نشسته‬
‫و خورده و خوابیده باشد‪ .‬حاال نميداند‬
‫واز‪:‬كجا آرد بیاورد‬
‫كاركند‬
‫بگوید‬
‫چهو اگر‬
‫‪.‬‬
‫و بخواب كار من است‬
‫خدا نگهدار من است‬
‫به هیچ جا‬
‫نميرسد‪.‬‬
‫ـن‬
‫ـود از ایـ‬
‫ـی شـ‬
‫ـه ای مـ‬
‫ـه نتیجـ‬
‫چـ‬
‫دوبیتی گرفت؟‬
‫آفرین! کوشش و تالش‪.‬‬
‫آفرین به شـما بچـههاي كوشـا و تالشـگر كـه‬
‫تنبلــي نميكنیــد و بیكــار نمينشــینید و‬
‫نميگوییـد‪ « :‬وقـت خـوردن قلچمـاقم‬
‫ـت‬
‫ـ وقـ‬
‫كاركردن چالقم» یا «بخور و بخـواب كـار مـن‬
‫نوبت است»‬
‫نگهدار من‬
‫است ـ‬
‫جدولي است که به كمك هم‬
‫خداباشد‪،‬‬
‫نوبتی هم‬
‫آن راُرر كنیم‪.‬آماده اید؟‬
‫ل‬
‫ن‬
‫س‬
‫ال‬
‫ا‬
‫ل‬
‫م‬
‫ا‬
‫ن‬
‫ع‬
‫ی ل‬
‫ی‬
‫ا‬
‫ا‬
‫س‬
‫س‬
‫نرسید آن كه زحمتي نكشید‪ .‬آساني (‪ 3 ،14 ،13 ،11‬و‪)12‬‬
‫بود‪،6 ،16 .،‬‬
‫‪،15‬ما‪5 ،9‬‬
‫ریامبر‬
‫اسماعیل (‬
‫ریامبر ذبیحاهلل كه جد بزرگ‬
‫) حرف (ال) با هم در خانه ‪ 10‬قر‬
‫دو‬
‫يتواند حرف بزند‪ .‬الل (‪ 1‬و‪10‬‬
‫ار و دودمان‪.‬‬
‫نسل‬
‫(‪ 17 ،4‬و ‪)2‬‬
‫ریام جدول كه باید ‪ 6‬تا ‪6‬تا حروف آن را‬
‫بشمارید و كنار هم بگذارید آیه ‪ 39‬سوره‬
‫نجم به دست ميآید‪:‬‬
‫اال ماَسعى‬
‫سانِإ‬
‫ْن ِ‬
‫ْْل‬
‫َسِل‬
‫ْی‬
‫َل‬
‫َف ُیری‬
‫ْو‬
‫یهَس‬
‫َعُ‬
‫َو ِإ ن َس‬
‫چه كسي ترجمه آن را بلد است؟‬
‫براي انسان چیزي نميماند‪ ،‬مگر آن چه را كه‬
‫كوشش كرده و تالش نموده است و به درستي كه‬
‫نتیجه تالش خود را ميبیند و میوه تالش خود‬
‫را ميچیند‪.‬‬
‫شما هم این سیب را بچینید و آن را نزد خود‬
‫نگهدارید تا همیشه انسانهاي كوشا بمانید‪.‬‬
‫خیليها بودهاند كه در تاریخ به میوه تالش‬
‫خود‪ ،‬یعني ریروزي و موفقیت رسیدهاند‪ .‬به‬
‫آنها چه ميگویند؟‬
‫نوابغ و نمونههایی كه ما‬
‫آنها آشنا می شویم‪.‬‬
‫قدری با برخی از‬
‫ریامبراكرم ریامبر كارگري را دیـد كـه دسـتش‬
‫ورم كرده و آبله زده بود‪.‬‬
‫دســت او را بلنــد كــرد و‬
‫گفــت‪« :‬آتــش دوزه هیچگــاه‬
‫حضرت علي‬
‫ایــن دســت را نميســوزاند‪.‬‬
‫همیشه براي مظلومان تالش ميكرد‪.‬‬
‫نخل و‬
‫كند‪.‬خـدا‬
‫كـه‬
‫براي این دستي‬
‫اسـت مي‬
‫مستمندان چاه‬
‫ریــــامبرآنآنرارابین آنها‬
‫ميكاشت و حاصل‬
‫دوســــت‬
‫تقسیم ميكرد‪.‬‬
‫دارند‪».‬‬
‫حاال شما هم یك صدا از جا بلند شوید و كمر‬
‫همت را ببندید و بلند بگویید‪:‬‬
‫«یا علي»‬
‫امام محمدباقر او در هواي گرم بـه مزرعـه خـود‬
‫ميرفت وكار ميكرد‪ .‬شخصـي‬
‫به او اعتراض كـرد‪ ،‬امـا‬
‫امام فرمود‪« :‬كـار كـردن‬
‫سعدي‬
‫دسـتایـن‬
‫از بـه‬
‫است‪.‬رامـن‬
‫داد‪.‬‬
‫عبادتردرش‬
‫سعدي در كودكي‬
‫خــود‬
‫ـواهم‬
‫ميخـ‬
‫وســیله‬
‫شـدو و‬
‫دچار‬
‫سختي‬
‫مشكالت‬
‫او به‬
‫نیـــاز‬
‫تحصـیل را بي‬
‫ــانوادهام‬
‫خـ‬
‫لـذا‬
‫نداشـت‪.‬‬
‫توانایي‬
‫سازم‪».‬‬
‫مغازه نانوایي مشغول به‬
‫دریك‬
‫عبدالباسط او را همه ميشناسید‪ .‬او از كـودكي‬
‫عاشق قرآن بـود‪ .‬بـه همـین‬
‫جهت وقتي كـه تنهـا ‪10‬سـال‬
‫داشت‪ ،‬چون خودشان در روستا‬
‫رادیو نداشتند براي شـنیدن‬
‫كیلومتر‬
‫سـه‬
‫كهحـدود‬
‫قرآن‬
‫است‪.‬‬
‫مسابقه‬
‫صوت آخر‬
‫ميرسیم به صفحه‬
‫تا شـهر ریـاده ميرفـت تـا‬
‫من ‪ 40 ، 30 ، 20 ، 10‬ميگویم و دو نفر را ان‬
‫صداي قرآن را بشنود‪.‬‬
‫مسابقه ما ‪2‬مرحلهاي است‪.‬‬
‫در مرحله اول من هر كدام از شما دو نفر را‬
‫به یك باشگاه به نام «باشگاه تالش» ميبرم‪.‬‬
‫در این باشگاه آدمي باید تمرین و تالش كنـد‪،‬‬
‫اما براي چه كارهایي؟ و بـراي چـه كارهـایي‬
‫نباید تالش كند؟ من بیست كار را روي كارتهاي‬
‫كوچكي كه بسته شده است‪ ،‬نوشـتهام‪ .‬آنهـا را‬
‫بعد از این كه شما از كالس بیـرون رفتیـد در‬
‫سرس شما وارد كالس ميشوید و باید در مدت سـه‬
‫جاهاي مختلف كالس رنهان ميكنم‪.‬‬
‫ـد و‬
‫ـاز كنیـ‬
‫ـرده‪ ،‬بـ‬
‫ـدا كـ‬
‫ـا را ریـ‬
‫ـه آنهـ‬
‫دقیقـ‬
‫بخوانید‪ .‬سرس كارهایي كه بایـد آدمـي بـراي‬
‫آنهــا تــالش كنــد را نــزد خــود نگهداریــد و‬
‫كارهایي كه نباید تالش كند را به من بدهیـد‪.‬‬
‫هر كدام از شما كه كارتهاي بیشتـري را جمـع‬
‫كرد‪ ،‬امتیاز بیشتري خواهد گرفت‪.‬‬
‫حاال به مرحله دوم ميرسیم‪ :‬بچـهها تنبلـي و‬
‫بیكاري چه ضررهایي دارد؟ فكر كنید‪.‬‬
‫من چهار تا از ضررهاي آنهـا را در كارتهـا‬
‫به صورت حروف به هم ریخته نوشتهام‪ .‬به هـر‬
‫كدام از شركت كننـدگان دو تـا از آنهـا را‬
‫ميدهم‪ .‬هر كه زودتـر حـروف كارتهـا را بـه‬
‫امتیـاز بیشتـري خواهـد‬
‫درآورد‪،‬‬
‫صورت كلمه‬
‫اول‬
‫نفر‬
‫دومبـا گفـتن «زود‪ ،‬زود‪ ،‬زودتـر‬
‫نفر هم‬
‫گرفت‪ .‬شما‬
‫باش!»آنها را تشویق ميكنید‪.‬‬
‫كلمههاي به دست آمده به ترتیب عبارتند از‪:‬‬
‫نفر اول‪:‬‬
‫دوم‪ :‬شكست‪ ،‬ناامیدي‬
‫گناه‪ ،‬عقب نفر‬
‫ماندن‬
‫کدام یک از شما می تواند قدری در باره این كلمهه‬
‫برنده را تشویق كنی‬
‫ها است‪.‬‬
‫نفر‬
‫حاال نوبت جمع كردن امتیاز‬
‫با زمزمه این بیت شعر برنامه را به رایان‬
‫ميرسانیم‪.‬‬
‫به هر كاري كه همت بسته گردد‬
‫اگر خاري بود گلدسته گردد‪.‬‬