بسم هللا الرحمن الرحیم • • • • اندیشه اسالمی 2 دانشگاه آزاد اسالمی / واحد یادگار امام ترم دوم 93 ـ 94 بختیاروند درس اول اهمیت دین پژوهی و معرفت خداوند اهداف فراگیری.

Download Report

Transcript بسم هللا الرحمن الرحیم • • • • اندیشه اسالمی 2 دانشگاه آزاد اسالمی / واحد یادگار امام ترم دوم 93 ـ 94 بختیاروند درس اول اهمیت دین پژوهی و معرفت خداوند اهداف فراگیری.

‫بسم هللا الرحمن الرحیم‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫اندیشه اسالمی ‪2‬‬
‫دانشگاه آزاد اسالمی‪ /‬واحد یادگار امام‬
‫ترم دوم ‪93‬ـ‪94‬‬
‫بختیاروند‬
‫درس اول‬
‫اهمیت دین پژوهی و معرفت خداوند‬
‫اهداف فراگیری این درس‪:‬‬
‫• ‪ .1‬آگاهی از ارتباط باورها و اعتقادات با رفتار بیرونی‪.‬‬
‫• ‪ .2‬پی بردن به اهمیت دین پژوهی و خداشناسی‬
‫دین پژوهی و «خداشناسی» چه ضرورتی دارد؟‬
‫شکر منعم‬
‫‪......‬‬
‫کسب سود و دفع زیان‬
‫خودشناسی‬
‫فطرت حقیقت جوئی‬
‫معرفت کمال است‬
‫شناخت بهتر جهان‬
‫کمال جوئی انسان‬
‫درس دوم‬
‫• کمال جوئی انسان و اهمیت مبانی فکری او‬
‫اهداف فراگیری این درس‪:‬‬
‫‪ .1‬آشنائی با معنای کمال جوئی انسان‪.‬‬
‫‪ .2‬باور به تأثیر آرمان خواهی به عنوان اولین نقطه پرواز‪.‬‬
‫‪ .3‬باور به اینکه هیچ مقصودی بدون حرکت بدست نمی آید‪.‬‬
‫‪ .4‬حرکت بدون معرفت‪ ،‬رونده را به بیراهه کشانده و از مقصد دور می کند‪.‬‬
‫‪ .5‬رسیدن به کمال و سعادت‪ ،‬ریشه در باورها دارد‪.‬‬
‫‪ .6‬باور دینی‪ ،‬نقش مهمی در ارائه و تشخیص اعتقادات درست دارد‪.‬‬
‫‪ .7‬آشنائی بر برخی مبانی فکری انسان و تأثیر آنها در رفتار بشر‬
‫اهمیت مبانی فکری و معرفتی انسان ها‬
‫هر انسانی کمال جو است‪.‬‬
‫رسیدن به کمال در گرو رفتار انسان است‪.‬‬
‫رفتار و گفتار انسان برآمده از دستورات عقلی اوست‪.‬‬
‫احکام عقلی مبتنی بر مبانی شناختی و معرفتی انسان است‪.‬‬
‫معرفت‬
‫شناسی‬
‫هستی‬
‫شناسی‬
‫راهنما‬
‫شناسی‬
‫مبانی‬
‫شناخت‬
‫خداشناسی‬
‫انسان‬
‫شناسی‬
‫نظرات مختلف در مورد انسان‬
‫دیدگاه افراطی‬
‫• انسان بر خداوند نیز برتر است‪.‬‬
‫دیدگاه تفریطی‬
‫• انسان برای شهوترانی و شکم خوارگی آفریده شده است‪.‬‬
‫دیدگاه متعادل‬
‫• انسان از دو بخش مادی و ملکوتی تشکیل شده است‪.‬‬
‫این دو را مقایسه کنید!‬
‫بنی آدم اعضاء یکدیگرند‬
‫‪....‬‬
‫«لقد کرمنا بنی آدم ‪» ....‬‬
‫انسان گرگ انسان است‪.‬‬
‫«داستان گالدیاتورها‬
‫‪»....‬‬
‫توضیح دیدگاه افراطی‬
‫• پیروی از این دیدگاه باعث دور ماندن از دستورات الهی و گم شدن اخالق و معنویت در‬
‫زندگی انسان می شود‪.‬‬
‫• انسان هائی که در این مکتب تربیت می شوند‪ ،‬هر چند ممکن است به پیشرفت هائی از‬
‫نظر علم و تکنولوژی برسند‪ ،‬اما با توجه به نادیده گرفته شدن برخی از ابعاد روحی بشر‬
‫مانند پرستش خداوند و در مقابل بزرگنمائی بعد علمی‪ ،‬انسانی کاریکاتوری ساخته می‬
‫شوندکه در دراز مدت دچار بحران پوچ گرائی و افسردگی و خستگی از زندگی ماشینی‬
‫خواهند شد‪.‬‬
‫توضیح دیدگاه تفریطی‬
‫• در این دیدگاه زندگی انسان در لذت های مادی و شهوانی سپری می شود‪.‬‬
‫• در این نگاه می توان به افکار امثال فروید و یا هابز اشاره کرد‪.‬‬
‫• هابز انسان را گرگ انسان می دانست‪«.‬اگر تو پاره نکنی‪ ،‬دیگران تو را پاره می کنند»‪.‬‬
‫• فروید‪ ،‬منشأ همه بداخالقی ها و خشونت ها را عقده های جنس ی می دانست‪.‬‬
‫• تفریط گرایان باعث جنگ های فراوان در تاریخ بشر و از بین رفتن خانواده در جهان شدند‪.‬‬
‫• کتاب جنگ علیه خانواده دکتر ویلیام گاردنر‪.‬‬
‫جوان معاصر در تفکر غرب ‪.....‬‬
‫• «جوانی که از بی هدفی دائمی در رنج بوده است‪ ،‬اینک با معتاد شدن از ساختاری‬
‫برخوردار گردیده است‪ .‬ذهن او دائما مشغول است به اینکه چگونه از دست پلیس ها‬
‫فرار کند‪ ،‬از کجا مواد تهیه کند و از چه کسی؟ همه اینها برعکس جهان خالی و بدون‬
‫ساختار قبلی‪ ،‬مشغله ای برای او ایجاد می کند که همه خأل زندگی اش را پر می کند»‬
‫(تافلر‪ ،‬موج سوم‪ ،‬ص ‪.)516‬‬
‫توضیح دیدگاه متعادل‬
‫• انسان از دو بعد تشکیل شده است‬
‫• بعد مادی و جسمانی‬
‫• بعد روحانی و ملکوتی‬
‫• انسان عالوه بر میل به لذات جسمانی‪ ،‬دارای امیال ملکوتی و روحانی نیز می باشد‪.‬‬
‫امیالی مانند‪:‬‬
‫• حس پرستش‪ ،‬کمال خواهی‪ ،‬علم جوئی ‪.....‬‬
‫نظرات در مورد هستی و خلقت جهان‬
‫جهان دارای مبدأ‬
‫و معاد است‪.‬‬
‫جهان بدون مبدأ‬
‫و معاد است‪.‬‬
‫تأثیر باورهای انسان بر شغل و حرفه‬
‫معماری‬
‫موسیقی‬
‫سینما‬
‫‪.......‬‬
‫پزشکی‬
‫درس سوم‬
‫• نقش دین و آموزه های دینی‬
‫• در زندگی بشر‬
‫اهداف فراگیری این درس‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫مهم ترین کارکرد دین در زندگی انسان ها‪.‬‬
‫مهم ترین هدیه دین به انسان ها‪.‬‬
‫آشنائی با برخی کارکردهای فردی دین‪.‬‬
‫آشنائی با برخی کارکردهای اجتماعی دین‪.‬‬
‫مهم ترین کارکرد دین ‪....‬‬
‫نسبت به‬
‫پدر و‬
‫مادر‬
‫نسبت به‬
‫آفریدگار‬
‫‪......‬‬
‫ایجاد حس‬
‫مسئولیت‬
‫نسبت به‪:‬‬
‫همسر‬
‫فرزندا‬
‫ن‬
‫طبیع‬
‫ت‬
‫جامعه‬
‫سینما‪ ،‬موسیقی ‪...‬‬
‫حیوان‬
‫ات‬
‫داستان گوهرشاد و‬
‫غذای حیوانات مسیر‬
‫مسجد‬
‫آیت هللا جوادی آملی‬
‫• علم سکوالر نیست‪ ،‬عالم و دانشمند است که سکوالر می شود‪....‬علم یا بررسی «قول‬
‫هللا» است و یا بررسی «فعل هللا» که هر دو مخلوق خداوند هستند‪ .‬پس هر دو دینی‬
‫هستند‪ .‬نگاه به جهان به عنوان خلقت‪ ،‬مسئولیت آور است‪.‬‬
‫• (عقل در هندسه معرفت دینی)‬
‫• سکوالر‪ :‬کسی که دین را امری شخصی و جدای از شئون اجتماعی زندگی بشر می داند‪.‬‬
‫برای مطالعه‬
‫• اسالمي شدن دانشگاه در پرتو متون اسالمي‬
‫• براي اسالمي شدن دانشگاه باید متون درسي اسالمي شود؛ یعني نظام فاعلي و غایي اشیا‬
‫مورد توجه واقع شود‪ ،‬به جاي سخن از طبیعت از خلقت الهي بحث شود‪ .‬هماكنون‬
‫طبیعت به جاي خدا نشانده شده و به جاي آنكه گفته شود سیر موجودات در خلقت الهي از‬
‫كجا شروع و به چه ميانجامد‪ ،‬گفته ميشود طبیعت چنین كرد و چنان اقتضایي دارد‪.‬‬
‫هنگامي كه سخن از خلقت باشد توجه به خالق مدبّر آنها نیز خواهد شد و به دنبال آن‬
‫مسئولیت انسان نیز مطرح ميشود‪ ،‬ولي اگر از طبیعت سخن به میان آید‪ ،‬هیچ مسئولیتي‬
‫براي انسان ثابت نميشود‪( .‬آیت هللا جوادی آملی)‬
‫مهم ترین فائده و ثمره ی دین ‪.....‬‬
‫به هم‬
‫کمک‬
‫کنید ‪....‬‬
‫به‬
‫همدیگر‬
‫دروغ‬
‫نگوئید‪...‬‬
‫تو آفریدگار‬
‫مهربانی داری‬
‫که تو را‬
‫فراموش نمی کند‬
‫‪...‬‬
‫هر جا دیدید آرامشی به هم ریخته‪،‬‬
‫بدانید یکی از دستورات دینی‬
‫نادیده گرفته شده است‪.‬‬
‫‪.....‬‬
‫هدیه‬
‫عیبجوئی‬
‫آرامش به‬
‫نکنید‬
‫ها‬
‫انسان‬
‫با ادب‬
‫خیانت‬
‫نکنید ‪....‬‬
‫دزدی‬
‫نکنید‪...‬‬
‫سخن‬
‫بگوئید ‪...‬‬
‫پاسخگوئی دین به نیازهای اصیل روانی‬
‫معنا بخشی به‬
‫زندگی‬
‫فرونشاندن‬
‫عطش جاودانگی‬
‫تقویت صبرو‬
‫بردباری‬
‫نجات از گرداب‬
‫تنهائی‬
‫کاهش اضطراب‬
‫و نگرانی‬
‫کارکرد اجتماعی دین‬
‫تأمین عدالت و‬
‫دادگری‬
‫برقراری وحدت‬
‫و یکپارچگی‬
‫‪.......‬‬
‫تضمین نشاط و‬
‫پویایی‬
‫تقوای اجتماعی‬
‫پشتیبانی از‬
‫فضائل اخالقی‬
‫صلح و آرامش‬
‫تنظیم روابط‬
‫اجتماعی‬
‫ایجاد تمدن ها و‬
‫حفظ آنها‬
‫تحقیق‪ :‬نقش برخی آموزه های دینی در زندگی بشر را‬
‫بررسی کنید‪.‬‬
‫نماز‬
‫وضو و‬
‫غسل‬
‫تشییع‬
‫جنازه‬
‫روزه‬
‫نمونه‬
‫حرمت‬
‫شراب‬
‫زکات‬
‫احترام به‬
‫کودکان‬
‫حرمت‬
‫زنا‬
‫حجاب و‬
‫عفاف‬
‫درس چهارم‬
‫•بررسی علل دین گریزی‬
‫•و انحراف از ایمان به خداوند‬
‫اهداف فراگیری این درس‪:‬‬
‫• تأثیر عوامل روانی در انحراف از دین و ایمان گریزی‪.‬‬
‫• تأثیر عوامل اجتماعی در کنار نهادن دینداری‪.‬‬
‫• تأثیر عوامل فکری در بی اعتمادی به سخنان دین‪.‬‬
‫• آشنائی با راه درمان این آسیب ها‪.‬‬
‫• بررسی راه کارهای جذب جوانان به سمت دین‪.‬‬
‫‪ -1‬علل روانى‬
‫تنبلی در تحقیق‬
‫وسواس فکری‬
‫(پذیرش پاکی برایش‬
‫دشوار است اما وجود‬
‫آلودگی را راحت می‬
‫پذیرد‪).‬‬
‫راحت طلبی‬
‫فرار از مسئولیت‬
‫‪ -2‬علل اجتماعى‬
‫رفتار غلط‬
‫دینداران‬
‫‪....‬‬
‫مقصر دانستن‬
‫در کاستی ها‬
‫مشکالت کار‪،‬‬
‫ازدواج‪ ،‬بی‬
‫و تبعیض و ‪...‬‬
‫‪ -3‬علل فكرى‬
‫شبهات‬
‫مادیگرایان‬
‫خرافات وارد‬
‫شده در دین‬
‫شبهات در‬
‫مورد صفات‬
‫الهی‬
‫‪.....‬‬
‫جداانگاری‬
‫علم و دین‬
‫شبهات در‬
‫مورد احکام‬
‫الهی‬
‫راه مبارزه با انحراف و درمان آن‬
‫• با توجه به تنوع و گونه گونى علل و عوامل انحراف‪ ،‬روشن مىشود كه مبارزه و برخورد با‬
‫هر یك از آنها شیوه خاص و محل و شرایط ویژهاى را مىطلبد‪ .‬مثالا علل روانى و اخالقى را‬
‫باید بوسیله تربیت صحیح و توجه دادن به ضررهایى كه بر آنها متر ّتب مىشود عالج كرد‬
‫چنانكه در درس دوم و سوم‪ ،‬ضرورت پى جویى دین و ضرر بى تفاوتى نسبت به آن را بیان‬
‫كردیم‪.‬‬
‫• همچنین براى جلوگیرى از تأثیر سوء عوامل اجتماعى ـ عالوه بر جلوگیرى عملى از بروز‬
‫چنین عواملى مىبایست فرق بین نادرستى دین با نادرستى رفتار دینداران را روشن ساخت‪ .‬ولى‬
‫بهرحال‪ ،‬توجه به تأثیر عوامل روانى و اجتماعى‪ ،‬دست كم این فایده را دارد كه شخص‪ ،‬كمتر‬
‫به صورت ناخودآگاه‪ ،‬تحت تأثیر آنها واقع شود‪.‬‬
‫• نیز براى جلوگیرى از تأثیرات سوء عوامل فكرى باید شیوه هاى متناسبى را ا ّتخاذ كرد و از‬
‫جمله‪ ،‬عقاید خرافى را از عقاید صحیح‪ ،‬تفكیك كرد‪ ،‬و از بكار گرفتن استدالالت ضعیف و‬
‫غیرمنطقى براى اثبات عقاید دینى‪ ،‬اجتناب ورزید و نیز باید روشن كرد كه ضعف دلیل‪ ،‬نشانه‬
‫نادرستى م ّدعا نیست و‪...‬‬
‫برای مطالعه و تفکر‬
‫• در علل فرار از ایمان می توان به تبلیغات گسترده دشمنان دین‪ ،‬و نیز پروژه تحریف‬
‫ادیان الهی تا اختراع ادیان و فرقه های نوظهور اشاره کرد‪.‬‬
‫• در این زمینه بیشتر مطالعه کنید‪.‬‬
‫• درس پنجم‬
‫•تعریف دین‬
‫نمونه هایی از تعریف دین‬
‫• الف) در برگیرنده مکاتب الهی و الحادی‬
‫• ب) محدود به مکاتب معتقد به موجودات فرابشری‬
‫• ج) در برگیرنده مکاتب خدا محور‬
‫• د) منحصر به مکاتب توحیدی‬
‫دین در روایات‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫پیشوایان دین اسالم‪ ،‬دین را به اركان و ویژگى هایش از جمله ایمان‪ ،‬تعیّن‪ ،‬قلبى بودن‪ ،‬معرفت داشتن‪،‬‬
‫دوستى ورزیدن‪ ،‬اخالق َح َسن‪ ،‬نور‪ّ ،‬‬
‫عزت‪ ،‬طلب علم‪ ،‬مایه ى حیات و مانند این ها تفسیر نموده اند‪ .‬به‬
‫پاره اى از روایات توجه فرمایید‪:‬‬
‫قال على(علیه السالم)‪:‬‬
‫ـ غایة ال ّدین االیمان;‬
‫ـ انّ ال ّدین كشجرة اصلها الیقین ّ‬
‫بالل;‬
‫هللا و البُغضُ فى ّ‬
‫ـ انّ افضل ال ّدین الحّ ب فى ّ‬
‫هللا;‬
‫ـ أَ َّو ُل ال ِّدین َمعْ ر َف ُت ُه َو َك َما ُل َمعْ ر َفته ال َّتصْ د ُ‬
‫یق به َو َك َما ُل ال َّتصْ دیق به َت ْوحی ُدهُ;‬
‫ـ اعلموا انّ كمال ال ّدین طلب العلم و العمل به;‬
‫ـ ال ّدین واآلداب نتیجة العقل;‬
‫ـ ال ّدین الیصلحه اال ّ العقل;‬
‫ـ اصل ال ّدین اداء االمانة والوفاء بالعهود;‬
‫دین در روایات‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫ـ غایة ال ّدین االمر بالمعروف و ال ّنهى عن المنكر و اقامة الحدود;‬
‫ـ الحیاة االّبال ّدین;‬
‫ـ ال ّدین نور;‬
‫ـ ال ّدین ّ‬
‫عز;‬
‫قال الرسول(صلى هللا علیه وآله وسلم)‪:‬‬
‫ـ ال ُخلق الحسن نصف الدین;‬
‫قال الباقر(علیه السالم)‪:‬‬
‫ـ ال ّدین هو الحبّ و الحبّ هو ال ّدین;‬
‫و عن الصادق(علیه السالم)‪:‬‬
‫هل ال ّدین اال ّ الحبّ ‪.‬‬
‫تعاریف متكلّمان اسالمى از دین‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫متكلّمان اسالمى با توجه به تعاریف لغوى‪ ،‬قرآنى و حدیثى‪ ،‬به تعاریف اصطالحى دین‪ ،‬اقدام نموده اند;‬
‫براى نمونه‪:‬‬
‫‪ )1‬با توجه به استعمال واژه ى دین در قرآن به معناى جزا‪ ،‬شریعت و قانون‪ ،‬اطاعت و بندگى‪ ،‬به دست‬
‫مى آید كه اسالم و حقیقت دین عبارت است از تسلیم و اطاعت از خداوند متعال‪.‬‬
‫‪ - 2‬تعریف استاد « محمد تقى مصباح یزدى »‪ « :‬دین برابر است با اعتقاد به آفریننده اى براى جهان و‬
‫انسان و دستورات عملى متناسب با این عقاید »‪.‬‬
‫‪ )3‬تعریف « عالمه محمد حسین طباطبایى(ره) »‪ « :‬دین‪ ،‬نظام عملى مبتنى بر اعتقادات است كه‬
‫مقصود از اعتقاد‪ ،‬در این مورد‪ ،‬تنها علم نظرى نیست; زیرا علم نظرى به تنهایى‪ ،‬مستلزم عمل نیست;‬
‫بلكه مقصود از اعتقاد‪ ،‬علم به وجوب پیروى بر طبق مقتضاى علم قطعى است »‪.‬‬
‫• ‪ )4‬باز ایشان در جایى دیگر این گونه تعریف مى كنند‪ « :‬مجموع این اعتقاد (به خدا و زندگى جاودان)‬
‫و احساس و مقرّ رات متناسب با آن كه در مسیر زندگى مورد عمل قرار گیرد »‪.‬‬
‫• ‪ )5‬تعریف استاد «جعفر سبحانى»‪ « :‬دین یك معرفت و نهضت همه جانبه به سوى تكامل است كه چهار‬
‫بُعد دارد‪ :‬اصالح فكر و عقیده‪ ،‬پرورش اصول عالى اخالق انسانى‪ ،‬حُسن روابط افراد اجتماع‪ ،‬حذف‬
‫هر گونه تبعیض هاى ناروا »‪.‬‬
‫• ‪ )6‬تعریف « آیت هللا جوادى آملى »‪ « :‬معناى اصطالحى آن دین مجموعه ى عقاید‪ ،‬اخالق‪ ،‬قوانین و‬
‫مقرراتى است كه براى اداره ى امور جامعه ى انسانى و پرورش انسان ها باشد‪ .‬گاهى همه ى این‬
‫مجموعه‪ ،‬حق و گاهى همه ى آن ها باطل و زمانى مخلوطى از حق و باطل است‪ .‬اگر مجموعه حق‬
‫باشد‪ ،‬آن را دین حق و در غیر این صورت‪ ،‬آن را دین باطل و یا التقاطى از حق و باطل مى نامند‪....‬‬
‫دین حق‪ ،‬دینى است كه عقاید‪ ،‬قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده و دین باطل دینى است‬
‫كه از ناحیه ى غیر خداوند تنظیم و مقرر شده است »‪.‬‬
‫تعاریف عالمان علوم انسانى از دین‬
‫• تعاریف علوم اجتماعى كه از تحلیل ساختارها و نهادهاى دینى گرفته شده اند‪ ،‬به شرح ذیل اند‪:‬‬
‫• ‪ )1‬تعریف « دوركیم »‪ :‬دین دستگاهى از باورها و آداب است‪ ،‬در رابطه با مقدساتى كه مردم را به‬
‫صورت گروه هاى اجتماعى به یك دیگر پیوند مى دهد »‪.‬‬
‫• « دین‪ ،‬نظام وحدت یافته اى است از اعتقادات و اعمال مربوط به اشیاى مقدس ـ یعنى اشیایى كه مجزا‬
‫شده و تحریم گردیده اند ـ اعتقادات و اعمالى كه همه ى گروندگان را در جمعیت اخالقى واحدى كه معبد‬
‫نامیده مى شود‪ ،‬وحدت مى بخشد »‪.‬‬
‫• ‪ )2‬تعریف « فویر باخ »‪ « :‬مذهب عبارت است از نوعى از خود بیگانگى‪ .‬بنا بر این گسترش شناخت‬
‫انسان و بازگشت به انسان‪ ،‬جبراا باعث منتفى شدن مذهب مى گردد »‪.‬‬
‫• ‪ )3‬تعریف دایرة المعارف دین‪ « :‬دین عبارت است از سازمان یابى حیات بر محور ابعاد عمقى تجربه‬
‫كه بر طبق فرهنگ محیط‪ ،‬از نظر صورت‪ ،‬كمال و روشنى فرق مى كند »‪.‬‬
‫• ‪ )4‬تعریف « ماكس وبر »‪ « :‬هر مجموعه ى مفروضى از پاسخ هاى محكم و منسجم به معماهاى هستى بشر مانند تولد‪،‬‬
‫ناخوشى یا مرگ كه معنایى براى جهان و زندگى به وجود مى آورد »‪.‬‬
‫• ‪ )5‬تعریف « اسپنسر »‪ « :‬دین وسیله اى براى توضیح راز جهان و تبیین پدیده هاى دینى بر اساس حاالت روانى‪ ،‬لغزش‬
‫هاى فكرى و تحول زندگى اجتماعى »‪.‬‬
‫• « دین اعتقاد به حضور چیزى مطلق و یا حضور مطلق چیزى كه تفحص ناپذیر است و به تعبیر دیگر‪ ،‬غوطه ورى در‬
‫دریاى اسرار است »‪.‬‬
‫• ‪ )6‬تعریف « ماكس مولر »‪ « :‬دین كوششى است براى درك آن چه درك نشدنى است و بیان آن چه غیر قابل تقدیر است »‪.‬‬
‫• ‪ )7‬تعریف روان شناسانى مانند « ویلیام جیمز »‪ :‬وى در كتاب «انواع تجربه ى دینى»‪ « ،‬دین را به معناى احساسات‪،‬‬
‫اعمال و تجربیات هر یك از افراد بشر در خلوت خودشان » دانسته است‪.‬‬
‫• آلبرت رویه‪ ،‬دین را بیش از هر چیز مبتنى بر نیاز بشر در پى بردن به یك تركیب هماهنگ بین سرنوشت خودش و عوامل‬
‫مؤثر مخالف در جهان مى داند‪.‬‬
‫• « دین به عبارت ساده‪ ،‬آن جنبه از تجربیات و از جمله‪ ،‬افكار و احساسات و فعالیت هاى یك فرد است كه به وسیله ى آن‪،‬‬
‫كوشش مى كند در ارتباط با آن چه خود‪ ،‬مق ّدس و الهى مى شمارد زندگى كند »‪.‬‬
‫• درس ششم‬
‫پیامبری‪،‬فواید پیامبران‬
‫مقدمات‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫‪ .1‬آفرینش انسان به دست خداوند حکیم و بر اساس حکمت بوده است‪.‬‬
‫‪ .2‬انسان دارای دو بعد جسم و جان است که هر دو نیازمند به برنامه خاص خود هستند‪.‬‬
‫‪ .3‬انسان موجودی است اجتماعی که برای برقراری یک ارتباط دوسویه که در آن همه ی انسان ها به‬
‫سعادت دنیوی و اخروی خود برسند‪ ،‬باید بر یک قانون جامع و فراگیر توافق داشته باشند‪.‬‬
‫‪ .4‬در بین انسان ها افراد خودکامه و مستبد نیز وجود دارند که حاضر نیستند حقوق دیگران را به‬
‫رسمیت بشناسند‪.‬‬
‫‪ .5‬با وجود نیاز شخصی و اجتماعی بشر به یک قانون جامع و فراگیر‪ ،‬عقل انسان ناتوان از تدوین‬
‫چنین قانونی می باشد‪ .‬این ناتوانی به خاطر عدم احاطه و علم او به زوایای مختلف بشر و جهان است‬
‫که با گذشت زمان و پیشرفت علم‪ ،‬دانشمندان بیش از پیش به این ضعف اعتراف می کنند‪.‬‬
‫نتیجه‬
‫• بنابراین نیاز به قانونی الهی از سمت خداوند متعال است‬
‫تا انسان ها بتوانند به سعادت در مسائل مختلف نائل‬
‫شوند‪ .‬این قانون توسط پیامبران به انسان ها رسیده است‪.‬‬
‫اهداف و فوائد نبوت در کالم آیت هللا جوادی‬
‫‪ .2‬تکامل عقل‬
‫‪ .1‬تعلیم دست‬
‫نایافتنی ها‬
‫‪ .10‬آزادی‬
‫انسان‬
‫‪ .3‬برپایی قسط‬
‫‪ .9‬سفارش به‬
‫اخالق ستوده‬
‫‪ .4‬نجات از‬
‫تاریکی ها‬
‫‪ .8‬یادآوری‬
‫نعمت ها‬
‫‪ .5‬پرستش‬
‫خداوند و پرهیز‬
‫از طاغوت‬
‫‪ .7‬دعوت به‬
‫حیات برتر و‬
‫سازنده‬
‫‪ .6‬داوری در‬
‫اختالف های‬
‫مردم‬
‫درس هفتم‬
‫•معنای عصمت‬
‫معنای عصمت‬
‫ص َم» ـ در لغت به معنای «منع» و «حفظ» و نگهداشتن و‬
‫• واژه عصمت ـ از ماده « َع َ‬
‫مانع شدن و پیش گیری از نامالیمات است‪.‬‬
‫• و در اصطالح‪ ،‬به نیرویی در وجود انسان گفته می شود كه دارنده آن نیرو‪ ،‬با وجود‬
‫قدرت داشتن بر انجام گناه‪ ،‬خطا و اشتباه باز از آنها خودداری می کند‪.‬‬
‫انواع عصمت‬
‫• با توضیح یاد شده‪ ،‬روشن می شود كه عصمت بر دو نوع است‪:‬‬
‫• ‪ .1‬عصمت از گناه؛ یعنی معصوم كسی است كه با اختیار و قصد‪ ،‬مرتكب گناه نمی شود؛‬
‫• ‪ .2‬عصمت از خطا و اشتباه؛ یعنی معصوم‪ ،‬افزون بر ترك گناه‪ ،‬از خطا و اشتباه هم‬
‫مصون باشد‪ .‬مصونیّت پیامبران از گناه و خطا‪ ،‬به طور اجمال‪ ،‬از سوی همه ی‬
‫مسلمانان‪ ،‬بلكه همه صاحبان ادیان و ملل پذیرفته شده است‪ ،‬ولی در ویژگی های آن‪ ،‬آرا‬
‫و نظریه های گوناگونی وجود دارد كه در نوشتار حاضر‪ ،‬مجال بیان آن ها نیست‪.‬‬
‫• شیعه معتقد است كه پیامبر باید از همه ی گناهان‪ ،‬چه صغیره و چه كبیره‪ ،‬چه عمدی و‬
‫چه سهوی‪ ،‬چه پیش از نبوت و چه پس از آن‪ ،‬معصوم باشد‪.‬‬
‫درجات عصمت‬
‫• برای عصمت می توان مراحلی را ترسیم کرد‪:‬‬
‫• ‪ -1‬مصونیت در دریافت وحی‬
‫• ‪ -2‬مصونیت در تبلیغ و بیان اصول و فروع دین‬
‫• ‪ -3‬مصونیت از گناه‪ ،‬خواه به صورت فعل حرام یا ترک واجب در امور زندگی‬
‫• (منشور جاوید)‬
‫علت و منشأ عصمت‬
‫‪ .1‬دارا بودن درجه ی باالی تقوا‬
‫‪ .2‬علم به زشتی گناهان و زیبایی انجام‬
‫خوبی ها‬
‫ادله عصمت پیامبران‬
‫• این دلیل ها بر دو دسته اند‪:‬‬
‫• دلیل عقلی‪ :‬یعنی دلیلی که با راهنمایی عقل بدست می آید‪.‬‬
‫• دلیل نقلی‪ :‬یعنی دلیلی که با توجه به آیات قرآن و یا روایات‬
‫امامان معصوم دانسته می شود‪.‬‬
‫دلیل های عقلی عصمت پیامبران‬
‫•‪ .1‬هادی دیگران‪ ،‬خود باید در قله هدایت و درستی‬
‫باشد‪.‬‬
‫•‪ .2‬خطای هادی و مربی‪ ،‬در باور دیگران به‬
‫سخنان او خلل ایجاد می کند‪.‬‬
‫•‪ .3‬خطا و لغزش در سخنان هادی‪ ،‬اعتماد به سخنان‬
‫او را از بین می برد‪.‬‬
‫دلیل های نقلی عصمت پیامبران‬
‫• ‪ .1‬آیه ‪ 64‬سوره نساء‪َ ( :‬و ما أَرْ َس ْلنا منْ َرسُول إ َّال لیُطا َع بإ ْذن َّ‬
‫هللا)‪.‬‬
‫• ‪ .2‬آیات ‪ 3‬و ‪ 4‬سوره نجم ( َو ما َی ْنط ُق َعن ْال َهوى (‪ )3‬إنْ ه َُو إالَّ َوحْ ي ُیوحى‬
‫(‪))4‬‬
‫ناك‬
‫هللا َو َمنْ َت َولَّى َفما أَرْ َس ْل َ‬
‫• ‪ .3‬سوره نساء‪،‬آیه ‪َ :80‬منْ یُطع الرَّ سُو َل َف َق ْد أَ َ‬
‫طاع َّ َ‬
‫َعلَیْه ْم َحفیظا ا (‪)80‬‬
‫• توضیح‪ :‬خداوند مهربان و حکیم‪ ،‬هیچ گاه به انسان ها امر نمی کند تا از انسان‬
‫های خطاکار پیروی کنند‪ ،‬پس وقتی به ما دستور داده است از پیامبرانش‬
‫اطاعت کنیم‪ ،‬و اطاعت آنها را در ردیف اطاعت خودش آورده است‪ ،‬پس حتما‬
‫پیامبران معصوم هستند‪.‬‬
‫کالمی از آیت هللا جوادی آملی‬
‫‪ .1‬پیامبر‪ ،‬گناه نميكند‪ .2 .‬پیامبر‪ ،‬نزدیك گناه نميشود كه برخي از مبادي و مقدمات آن را فراهم كند‪.3 .‬‬
‫پیامبر‪ ،‬گرایش قلبي به گناه ندارد‪ .4 .‬پیامبر در فضاي روح و صحنهي دل‪ ،‬نزدیك گرایش قلبي هم نميرود‪.5 .‬‬
‫ْ‬
‫توحید تام‪،‬‬
‫نزدیكي به گرایش قلبي نیز جرأت حضور در صحیفهي دل پیامبر را ندارد؛ زیرا قلبي كه از معرفت‬
‫و از محبّت خداي سبحان‪ ،‬مملو و متیّم است جایي براي میل به گناه و نیز مجالي براي نزدیكي به میل به گناه و‬
‫همچنین فرصتي براي هجوم میل یا نزدیكي به میل و ورود چنین مهمان ناخواندهاي نیست‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬عصمت پیامبران با عصمت دیگران فرق دارد‪ .‬انبیا آنچه را ادراك كردند حق است‪ ،‬گرچه فتواي‬
‫ادراكي آنان‪ ،‬از قبیل احساس و تخیّل و توهّم است و تعلقشان چونان سایر افراد ميباشد‪ .‬خداوند در تأیید این نظر‬
‫ميفرماید‪" :‬وإ ّنك لتل ّقي القران من لدن حكیم علیم" (نمل‪)6/‬؛ تو دقیقا ا از روي ادراك حق و صحیح‪ ،‬قرآن را از‬
‫خداي حكیم علیم اخذ ميكني‪ .‬نیز ميفرماید‪ :‬اوست كه فرشتهي امین وحي را همراه قرآن فروميفرستد‪" :‬نزل به‬
‫الروح األمین * علي قلبك لتكون من المنذرین" (شعراء‪.)193-194/‬‬
‫کتاب وحی و نبوت در قرآن‪،‬ص ‪211‬‬
‫• درس هشتم‬
‫• قرآن شناسي و عدم تحریف قرآن‬
‫برخی خصوصیات قرآن‬
‫• قرآن کریم‪ ،‬آخرین کتاب آسمانی است که بر حضرت محمد (صلی هللا علیه و آله) نازل‬
‫شده است‪.‬‬
‫• ‪ 114‬سوره و ‪ 6236‬آیه دارد‪.‬‬
‫• قرآن کریم دارای اعجازهای علمی‪ ،‬عددی‪ ،‬موضوعی فراوانی است‪.‬‬
‫• این کتاب تحریف ناپذیر بوده است و برای هدایت همه انسان ها نازل شده است‪.‬‬
‫دالئل عدم تحریف قرآن‬
‫• تحریف در قرآن به این معناست که کلمات‪ ،‬آیات یا سوره های قرآن‬
‫در طول تاریخ اسالم کم یا زیاد شده باشند‪.‬‬
‫• علمای بزرگ شیعه و سنی هرگونه تحریف در قرآن را رد می کنند‪.‬‬
‫دلیل اول‪:‬‬
‫• قرآن از هنگام نزول دارای خصوصیاتی؛ مانند نظم بدیع‪ ،‬عدم اختالف بین آیات‪ ،‬اخبار‬
‫غیبی و ‪ ..‬بوده است و همچنان آن خصوصیات را دارد و هنوز هم کس ی نتوانسته حتی یک‬
‫سوره مانند آن بیاورد‪ .‬پس قرآن ‪ 14‬قرن گذشته با قرآن امروز فرقی ندارد‪.‬‬
‫دلیل دوم‪:‬‬
‫ا‬
‫دین باشد‪ ،‬اول‪ :‬باید کامل باشد (بر خالف دین های غیر‬
‫آخرین‬
‫بخواهد‬
‫دینی‬
‫اگر‬
‫•‬
‫ا‬
‫خاتم که کامل نبودند) و ثانیا‪ :‬هیچ تحریف و تغییری در طول تاریخ نداشته باشد‪ ،‬و با‬
‫فقدان هر یک از این دو ویژگی‪ ،‬عقل خواهد گفت این دین خاتم نیست‪ .‬البته باید‬
‫توجه داشت که از بارزترین امور دین که نباید تغییر و تحریف در آن راه یابد‪ ،‬کتاب‬
‫آن دین است‪ .‬پس می گوییم قرآن کتاب اسالم است و دین اسالم هم دین خاتم‪،‬‬
‫است و از آن روی که کتاب دین خاتم باید مصون از‬
‫خاتم‬
‫دین‬
‫کتاب‬
‫آن‪،‬‬
‫ر‬
‫ق‬
‫پس‬
‫ا‬
‫تغییر و تحریف باشد‪ ،‬پس نتیجتا قرآن مصون از تحریف و تغییر است‪.‬‬
‫دلیل سوم‪:‬‬
‫• قرآن کتابى است که مسلمانان همیشه در نمازها‪ ،‬مساجد‪ ،‬خانه‪ ،‬میدان‬
‫جنگ‪ ،‬به هنگام روبه رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلل بر حقانیت‬
‫مکتب از آن استفاده مىکردند و هیچ گاه از آن جدا نبوده اند‪ ،‬و با چنین‬
‫حضوری‪ ،‬جایی برای تحریف آن وجود نخواهد داشت‪.‬‬
‫دلیل چهارم‪:‬‬
‫• اگر کس ی در کیفیت جمع قرآن به صورت یک مجموعه و با همین شکل فعلى در عصر‬
‫خود پیامبر (ص) با دیگری اختالف داشته باشد‪ ،‬در این شکی ندارد که نه کلمه ای‬
‫به قرآن اضافه شده و نه کلمه ای از آن کم شده است؛ زیرا از آن زمان تا کنون‬
‫مسلمانان سخت به یاد گرفتن و حفظ آن اهمیت مىدادند‪ .‬حافظان و قاریان و‬
‫معلمان قرآن در زمان پیامبر اکرم (ص) آن قدر زیاد بودند که تنها درحادثه " بئر‬
‫معونه" حدود ‪ 70‬نفراز آنان شربت شهادت نوشیدند‪ .‬در زمان های بعد از پیامبر اکرم‬
‫(ص) تا امروز در تمامی کشورهای اسالمی همواره عده زیادی حافظ و قاری و معلم‬
‫قرآن بوده اند که با این وصف حتی احتمال تحریف آن وجود نخواهد داشت‪.‬‬
‫دلیل پنجم‪:‬‬
‫•مورخان تعداد "نویسندگان وحى" در زمان پیامبر اکرم‬
‫(ص) را تا چهل و سه نفر نوشتهاند‪ ،‬در این صورت‬
‫کتابى که این همه نویسنده داشته‪ ،‬امکان ندارد دست‬
‫تحریف کنندگان به سوى آن دراز شود‪.‬‬
‫دلیل ششم‪:‬‬
‫• دعوت همه پیشوایان اسالم که همه یک زبان‪ ،‬مردم را به تالوت و‬
‫بررس ی و عمل به همین قرآن موجود دعوت مىکردند‪ ،‬نشان مىدهد‬
‫که این کتاب آسمانى به صورت یک مجموعه دست نخورده در همه‬
‫قرون از جمله قرون نخستین اسالم بوده است‪.‬‬
‫دلیل هفتم‪:‬‬
‫• پیامبر خدا (صلی هللا علیه و آله) فرمودند‪ :‬من بعد از خودم‪ ،‬دو‬
‫امانت گرانبها بین شما می گذارم که اگر به آنها تمسک کنید‪ ،‬گمراه‬
‫نمی شوید‪ .‬این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت بر من وارد‬
‫شوند‪.‬‬
‫• پیامبری که مهربان و دلسوز بر امت بوده است و هیچ گاه راض ی به‬
‫گمراهی آنها نمی شود‪ ،‬امت را به چیزی که سست و بی اساس باشد‬
‫و بعد او بخواهد تحریف شود‪ ،‬واگذار نمی کند‪ .‬زیرا واگذار کردن‬
‫مردم در اصل دین‪ ،‬به کتاب یا انسان هایی که معصوم نباشند‪،‬‬
‫باعث گمراهی آنها می شود‪.‬‬
‫دلیلی هشتم‬
‫• روایات مرتبط با سورهها نیز میتواند مستندی برای اثبات عدم تحریف باشد‪ .‬در روایات‬
‫بسیار‪ ،‬فضایل و آثاری بر ّقرائت سورهها یا ختم قرآن مترتب شده است که نسبت به‬
‫صدور آنها در زمان رسول الله(ص)‪ ،‬فی الجمله‪ ،‬نمیتوان تردید کرد‪ .‬از معصومان نیز حدیث‬
‫با مضمون یاد شده فراوان است‪ .‬ابن بابویه عالوه بر تصریح بر اعتقاد شیعه به عدم‬
‫تحریف و «کذب محض» خواندن نسبت تحریف به شیعه‪ ،‬به این احادیث استناد کرده و‬
‫نوشته است «آنچه در ثواب قرائت سورههای قرآن و جواز قرائت دو سوره در هر رکعت از‬
‫نماز نافله و ثواب ختم تمام قرآن و نیز نهی از قرائت تمام قرآن در یک شب و عدم جواز‬
‫ختم آن در کمتر از سه روز آمده است‪ ،‬دلیل و تصدیقی است بر آنچه که ما گفتیم»‪ .‬در‬
‫مجموع فرض تحریف سورهها و آیهها‪ ،‬امتثال این احکام را با دشواری بلکه محال مواجه‬
‫ا‬
‫میسازد و مسلما پیامبر(ص) و امامان که به این احکام امر کردهاند به امکان تحقق آن نیز‬
‫توجه داشتهاند‪.‬‬
‫دلیل نهم‪:‬‬
‫• در روایات معصومان‪ ،‬گاه به صراحت و گاه به اشاره ـ با توجه به اینکه آنان‬
‫در حل نزاعها و برای پایان دادن به مشاجرات‪ ،‬قرآن را «فصل الخطاب»‬
‫میدانستند و بدان ارجاع میدادند ـ مواردی را میتوان یافت که بر آموزه‬
‫سالمت قرآن از تحریف دللت دارد‪ .‬بنابه گزارش ی‪ ،‬امام حسن علیهالسالم‬
‫در گفتگویی با معاویه‪ ،‬این نظر را که بخش عظیم قرآن تباه شده و از میان‬
‫رفته‪ ،‬با جمله «به خدای سوگند این سخن کذب محض است» رد کرد‪ .‬در‬
‫روایتی از امام باقر علیهالسالم نقل شده که آن حضرت در نقد و طعنی بر‬
‫رویکرد مز ّورانه به قرآن تأکید کرد که حروف قرآن پا برجای و بیکاستی‬
‫است و حکومت فقط حقایق و معارف قرآن را دگرسان کرده است‪.‬‬
‫•درس نهم‬
‫•امام شناسي‬
‫‪ .1‬معناي امام‬
‫• امام یعني پیشوا و رهبر‪.‬‬
‫‪ .2‬انواع امام‬
‫امام نور‬
‫امام نار‬
‫(آتش)‬
‫• رهبري است كه به سمت خداوند و اعمال و رفتار خوب دعوت مي كند‪.‬‬
‫ون بأَمْ رنا َو أَ ْو َحیْنا إلَیْه ْم فعْ َل ْال َخیْرات‬
‫• (‪ )21‬األنبیاء ‪َ 73 :‬و َج َع ْلنا ُه ْم أَئم اَّة َی ْه ُد َ‬
‫َو إقا َم الصَّالة َو إیتا َء َّ‬
‫الزكاة َو كا ُنوا لَنا عابدین‬
‫• رهبري است كه به سمت گناه و معصیت دعوت مي كند و سرانجام او را به‬
‫شقاوت و بدبختي مي كشاند‪.‬‬
‫ُون إلَى ال َّنار َو َی ْو َم ْالقیا َمة ال‬
‫• (‪ )28‬القصص ‪َ 41 :‬و َج َع ْلنا ُه ْم أَئم اَّة َی ْدع َ‬
‫صرُون‬
‫ُی ْن َ‬
‫‪ .3‬برخی تعبیرات قرآن در مورد امامان‬
‫• سوره حج‪ ،‬آیه ‪45‬‬
‫• روایتى كه در كافى‪ ،‬و معانى‪ ،‬و كمال الدین‪ ،‬از امام صادق‪ ،‬و كاظم (ع) رسیده كه در‬
‫تفسیر" َو ب ْئر ُم َع َّطلَة َو َقصْ ر َمشید" فرمودند‪ ":‬ب ْئر ُم َع َّطلَة" امامى است كه سكوت كرده و"‬
‫َقصْ ر َمشید" امام ناطق است‪.‬‬
‫‪ .4‬وظائف امام‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪.3‬‬
‫‪.4‬‬
‫‪.5‬‬
‫هدایت خوبان به مراتب باالتر ایمان‬
‫دستگیری از گمراهان و هدایت آنان به سمت ایمان‬
‫کمک به فقرا و درماندگان‬
‫حل مشکالت اجتماعی‬
‫حل مشکالت علمی دانشمندان‬
‫‪ .5‬دلیل عصمت امامان‬
‫آیه اول‬
‫ك لل َّناس إماما ا قا َل َو منْ ُذرِّ یَّتي قا َل ال‬
‫• َو إذ ا ْب َتلى إبْراهی َم َر ُّب ُه ب َكلمات َفأ َ َت َّمهُنَّ قا َل إ ِّني جاعل ُ َ‬
‫َینا ُل َعهْدي َّ‬
‫الظالمین (سوره بقرة ‪ :‬آیه‪)124‬‬
‫• افراد بر ‪ 4‬گروه تقسیم می شوند‪ ،‬ابتدا ظالم و بعد عادل شوند‪ ،‬ابتدا عادل بعد ظالم شوند‪،‬‬
‫همه عمر عادل باشند و یا همه عمر ظالم باشند‪ .‬قطعا سزاوارترین فرد بر مقام امامت‬
‫کسی است که هیچ زمانی ظالم نبوده است‪.‬‬
‫آیه دوم‬
‫• إ َّنما یُری ُد َّ‬
‫س أَهْ َل ْال َب ْیت َو ُی َطه َِّر ُك ْم َت ْطهیراا (سوره احزاب‪ ،‬آیه ‪)33‬‬
‫ب َع ْن ُك ُم الرِّ جْ َ‬
‫هللا ُ لی ُْذه َ‬
‫• خداوند متعال اراده کرده است که ناپاکی را از شما اهل بیت ببرد و شما را همیشه پاک‬
‫بدارد‪.‬‬
‫• روایت شیعه و سنی اذعان دارند که پیامبر به مدت چند ماه هنگام عبور از در خانه‬
‫حضرت زهرا این آیه را تالوت می کردند که به دیگران برسانند منظور از اهل بیت در‬
‫این آیه چه کسانی هستند‪.‬‬
‫روایت برای عصمت امامان‬
‫• (إ ّني تارك فیكم ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا بعدي‪ ،‬أحدهما أعظم من اآلخر‪ :‬كتاب ّ‬
‫هللا حبل‬
‫ممدود من السّماء إلى األرض‪ ،‬و عترتي أهل بیته‪ ،‬و لن یفترقا حتى یردا عليّ الحوض‪،‬‬
‫فانظروا كیف تخلّفوني فیهما)‪.‬‬
‫• پیامبر فرمودند که من در بین شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم که اگر به آنها تمسک‬
‫کنید‪ ،‬هرگز گمراه نمی شوید‪ .‬یکی کتاب خداست و دیگری عترتم‪ .‬که این دو تا قیامت از‬
‫هم جدا نمی شوند‪.‬‬
‫بنابراین‪ :‬همراهی اهل بیت با قرآن تا قیامت‪،‬‬
‫تضمینی است برای عصمت آنها‪.‬‬
‫‪ .6‬تعداد امامان‬
‫• إن خلفائي و أوصیائي و حجج ّ‬
‫هللا على الخلق بعدي اثنى عشر أولهم أخي‪ ،‬و آخرهم ولدي‪ ،‬قیل یا‬
‫رسول ّ‬
‫هللا! و من أخوك؟ قال‪ :‬علي بن أبي طالب‪ ،‬قیل فمن ولدك قال‪ :‬المهدي یمألها قسطا و عدال كما‬
‫ملئت ظلما و جورا‪ ،‬و الذي بعثني بالحق نبیا لو لم یبق من الدنیا إال یوم واحد ألطال ّ‬
‫هللا ذلك الیوم حتى‬
‫یخرج فیه ولدي المهدي‪ ،‬فینزل روح ّ‬
‫هللا عیسى بن مریم فیصلي خلفه‪ ،‬و تشرق األرض بنور ربها‪ ،‬و‬
‫یبلغ سلطانه المشرق و المغرب‪.‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫پیامبر خدا فرمودند‪ :‬جانشینان و حجت های الهی بعد من‪ ،‬دوازده نفرند که اولین آنها برادرم است و‬
‫آخرین آنها فرزندم است‪.‬‬
‫گفته شد‪ :‬برادر شما کیست؟ فرمودند‪ :‬علی علیه السالم‪.‬‬
‫پرسیدند‪ :‬فرزندتان کیست؟‬
‫فرمودند‪ :‬مهدی که زمین را پر از عدل می کند وقتی پر از ظلم شده است‪.‬‬
‫قسم به خداوندی که جانم در دست اوست‪ ،‬اگر یک روز از دنیا باقی نمانده باشد‪ ،‬خداوند آن روز را‬
‫آنقدر طوالنی می کند تا مهدی ظهور کند‪ .‬پس مسیح بن مریم هم نازل می شود و پشت سر او نماز می‬
‫خواند و زمین نورانی به نور پروردگار می شود و سلطنت او به همه جا می رسد‪.‬‬
‫• درس دهم و یازدهم‬
‫• ادله والیت امام علی علیه السالم‬
‫(آیات و روایات)‬
‫مقدماتی در مورد این بحث‪:‬‬
‫• مخاطب باید قبول داشته باشد که‪:‬‬
‫• سخن و اعتقاد حق وجود دارد‪.‬‬
‫• سخن و اعتقاد حق درست یافتنی است‪.‬‬
‫• در مقام عمل نیز بین حق باوری و عمل به مضمون آن با عدم باور به آن تفاوت وجود‬
‫دارد‪.‬‬
‫• بنابراین این مباحث برای قائلین به کثرت گرائی در اعتقاد‪ -‬به معنای اینکه بین زشت و‬
‫زیبا‪ ،‬عفت و بی عفتی‪ ،‬صدق و کذب تفاوتی نیست‪ ،-‬یا آنهائی که عقل انسان را ناتوان‬
‫از پی بردن به واقع و درک آن می دانند‪ ،‬یا کسانی که اثری بر عمل به حق نمی بینند‪،‬‬
‫بدون اثبات این مقدمات واضح شاید خیلی مفید نباشد‪.‬‬
‫رابطه ی امام علی (علیه السالم) و حق‬
‫صلَّى َّ‬
‫ان َرسُو ُل َّ‬
‫هللاُ َعلَیْه َو َسلَّ َم َیجْ َه ُر‬
‫هللا َ‬
‫‪َ o‬ر َوى ْال َب ْی َهقيُّ في «ال ُّس َنن ْال َكبیر» َعنْ أَبي ه َُر ْی َر َة َقا َل‪َ :‬ك َ‬
‫في الص ََّالة ببسْ م َّ‬
‫هللا الرَّ حْ َمن الرَّ حیم‪،‬‬
‫• ُث َّم إنَّ ال َّشی َْخ ْال َب ْی َهقيَّ َر َوى ْال َجه َْر َعنْ ُع َم َر بْن ْال َخ َّطاب‪َ ،‬وابْن َعبَّاس‪َ ،‬وابْن ُع َم َر‪َ ،‬وابْن ُّ‬
‫الز َبیْر‪َ ،‬وأَمَّا‬
‫أَنَّ َعليَّ ب َْن أَبي َطالب َرض َي َّ‬
‫ان َیجْ َه ُر بال َّتسْ م َیة َف َق ْد َث َب َ‬
‫ت بال َّت َوا ُتر‪َ ،‬و َمن ا ْق َتدَى في دینه‬
‫هللاُ َع ْن ُه َك َ‬
‫ب َعليِّ بْن أَبي َطالب َف َقد اهْ َتدَى‪َ ،‬وال َّدلی ُل َعلَیْه‬
‫• َق ْولُ ُه َعلَیْه الس ََّال ُم‪ :‬اللَّ ُه َّم أَدر ْال َح َّق َم َع َعلي َحی ُ‬
‫ار‪.‬‬
‫ْث دَ َ‬
‫• فخر رازی در بحث بلند گفتن «بسم هللا الرحمن الرحیم» حمد در نماز‪ ،‬می گوید‪:‬‬
‫• ‪ ....‬علی بن ابی طالب نیز«بسم هللا الرحمن الرحیم» نماز را بلند می خوانده است‪ ،‬و هر که در‬
‫دینش به علی اقتدا کند اوست که هدایت یافته است‪ .‬زیرا پیامبر فرمودند‪:‬‬
‫• «خدایا! حقی را بر محور علی بگردان‪ ،‬هر جا که او باشد‪.»....‬‬
‫• سه آیه از قرآن کریم در استدالل بر‬
‫• امامت و والیت امام علی علیه السالم‬
‫اولین آیه‪ :‬آیه ‪ 55‬سوره مائده‬
‫• إ َّنما َول ُّی ُك ُم َّ‬
‫ون َّ‬
‫الزكا َة َو ُه ْم راكعُون‬
‫ُون الصَّال َة َو ی ُْؤ ُت َ‬
‫ذین یُقیم َ‬
‫ذین آ َم ُنوا الَّ َ‬
‫هللا ُ َو َرسُول ُ ُه َو الَّ َ‬
‫• سرپرست و ولىّ شما‪ ،‬تنها خداست و پیامبر او و آنها كه ایمان آوردهاند؛ همانها كه نماز‬
‫را برپا مىدارند‪ ،‬و در حال ركوع‪ ،‬زكات مىدهند‪)55( .‬‬
‫شأن نزول آیه‬
‫• ابو ذر مىگوید‪ :‬روزى همراه‪ ،‬با پیامبر اسالم صلى هللا علیه و آله نماز ظهر را به‬
‫جماعت اقامه كردیم‪ ،‬پس (از نماز) نیازمندى تقاضاى كمك كرد‪( ،‬بر اثر فقرى كه بر‬
‫غالب مسلمانان حاكم بود) كسى از حاضران كمكى به او نكرد‪ ،‬سائل (كه از دریافت كمك‬
‫ناامید شده بود) دستانش را به سوى آسمان بلند كرد و چنین گفت‪ :‬خدایا! تو شاهد باش كه‬
‫در مسجد پیامبر اسالم صلى هللا علیه و آله تقاضاى كمك كردم‪ ،‬كسى كمكم نكرد! على‬
‫علیه السالم كه در آن هنگام مشغول نماز (مستحبّى و نافله) بود با انگشت خ ْنصرْ (یعنى‬
‫انگشت كوچك دست راستش‪ ،‬كه انگشترى در آن بود) به آن نیازمند اشاره كرد! شخص‬
‫نیازمند به سوى آن حضرت آمد و انگشتر آن حضرت را در آورد و رفت‪ .‬این صحنه در‬
‫حضور و جلوى چشمان پیامبر صلى هللا علیه و آله (و اصحاب) انجام شد‪ .‬پیامبر صلى‬
‫هللا علیه و آله (پس از دیدن این صحنه زیبا و با شكوه‪ ،‬دست به آسمان بلند كرد و)‬
‫فرمود‪ :‬پروردگارا! برادرم موسى بن عمران از تو تقاضایى كرد و گفت‪:‬‬
‫• «پروردگارا! سینهام را گشاده كن‪ ،‬و كارم را برایم آسان گردان؛ و گره از زبانم بگشاى؛‬
‫تا سخنان مرا بفهمند‪ .‬و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده‪ ،‬برادرم هارون را‪ .‬با او‬
‫پشتم را محكم گردان؛ و او را در كارم شریك ساز»‪ ،‬و تو (در مقام اجابت خواستهاش)‬
‫در قرآن چنین فرمودى‪« :‬بزودى بازوان تو را به وسیله برادرت محكم (و نیرومند)‬
‫مىكنیم؛ و براى شما سلطه و برترى قرار مىدهیم‪».‬‬
‫• پروردگارا! من محمّد‪ ،‬پیامبر و برگزیده تو هستم‪ ،‬سینهام را گشاده كن؛ و كارم را برایم‬
‫آسان گردان؛ و وزیرى از خاندانم؛ یعنى على‪ ،‬برایم قرار ده‪ ،‬با او پشتم را محكم‬
‫گردان‪».‬‬
‫• ابو ذر در ادامه این حدیث بسیار زیبا مىگوید‪« :‬به خدا قسم هنوز سخنان پیامبر صلى هللا‬
‫علیه و آله به پایان نرسیده بود كه جبرئیل نازل شد و آیه «إ َّنما َول ُّی ُك ُم َّ‬
‫هللا ُ َو ‪ »...‬را بر‬
‫پیامبر خواند!‬
‫آیا معنای «ولی» مبهم و گم است؟‬
‫• ولی دارای معانی متفاوتی است که مانند بسیاری از الفاظ مشترک دیگر‪ ،‬این اشتراک باعث گم شدن‬
‫معنایش نمی شود‪.‬‬
‫• بلکه افراد با استفاده از قرائن به معنی آن پی می برند‪.‬‬
‫• مانند لفظ شیر در جمالت زیر‪:‬‬
‫• شیر در جنگل زندگی می کند‪.‬‬
‫• شیر غذای مفیدی است‪.‬‬
‫• با استشمام بوی گاز‪ ،‬ابتدا شیرها را ببندید‪.‬‬
‫• هیچ انسان عاقلی‪ ،‬به خاطر معانی متعدد داشتن واژه شیر‪ ،‬این جمالت را نادیده نمی گیرد و آنها را نیز‬
‫بر اساس نظر خود معنا نمی کند‪ .‬بلکه بر اساس قرینه های خارجی معنای اصلی را درک می کند‪.‬‬
‫معنای ولی در کتاب لغت‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫ابتدا به تبیین و تشریح كلمه «ولى» مىپردازیم؛ زیرا اگر معناى این كلمه روشن شود‪ ،‬بسیارى از‬
‫مسائل حل خواهد شد‪ .‬برخى از مفسّران اهل س ّنت براى دور كردن مخاطبان خویش از معناى روشن‬
‫آیه‪ ،‬معانى بسیارى‪ ،‬بیست و هفت معنى براى ولى ذكر كردهاند‪ ،‬تا بگویند این كلمه لفظ مشتركى است‬
‫كه معانى مختلفى دارد و ما نمىدانیم كه خداوند در این آیه كدامیك از آن معانى را اراده كرده است؛ پس‬
‫آیه مبهم است و داللت بر چیزى ندارد!‬
‫ولى هنگامى كه به لغت مراجعه مىكنیم و كلمات و نظریّات متخصّصین لغت را مطالعه مىنمائیم‪،‬‬
‫مشاهده مىكنیم كه آنان بیش از دو تا سه معنى براى كلمه «ولى» نگفتهاند‪ .‬بنابراین بقیّه معانى‪ ،‬همه‪ ،‬به‬
‫این سه معنى بازمىگردد! این سه معنى عبارتند از‪:‬‬
‫‪« -1‬ولى» به معناى یار و یاور و ناصر‪ ،‬و والیت به معناى نصرت و یارى است‪.‬‬
‫‪ -2‬معنى دومى كه براى والیت گفتهاند‪ ،‬سرپرستى و صاحب اختیار بودن است‪ ،‬بنابراین «ولى»‬
‫سرپرست و صاحب اختیار است‪.‬‬
‫‪ -3‬سومین معناى «ولى» دوست و رفیق است؛ هر چند انسان را نصرت و یارى نكند‪ .‬ولى از آنجا كه‬
‫دوست در عالم رفاقت‪ ،‬غالبا ا به یارى انسان مىشتابد‪ ،‬معناى سوم نیز به معناى اوّ ل بازمىگردد؛‬
‫بنابراین‪ ،‬از نظر دانشمندان لغت «ولى» داراى دو معناى عمده است و بقیّه معانى به این دو‬
‫بازمىگردد‪.‬‬
‫آیا در قرآن کریم‪ ،‬کلمه ی ولی به معنای سرپرست به کار‬
‫رفته است؟‬
‫• الف‪ :‬در آیه شریفه ‪ 33‬سوره اسراء‪ ،‬كه در مورد والیت تشریعى بحث مىكند‪ ،‬آمده است‪:‬‬
‫• َو َمنْ قُت َل َم ْظلُوما ا َف َق ْد َج َع ْلنا ل َولیِّه س ُْلطانا ا‬
‫• و آن كس كه مظلوم كشته شده‪ ،‬براى ولىّ و سرپرست او سلطه و ّ‬
‫حق قصاص قرار دادیم‪.‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫ب‪ :‬در طوالنى ترین آیه قرآن مجید‪ ،‬آیه ‪ 282‬سوره بقره‪ ،‬كه در مورد نوشتن سند به هنگام‬
‫پرداخت قرض الحسنه مىباشد‪ ،‬مىخوانیم‪:‬‬
‫َف ْل ُیمْل ْل َول ُّی ُه ب ْال َع ْدل‬
‫(اگر كسى كه حق بر ذمّه اوست توانایى بر امال كردن ندارد‪ )،‬باید ولىّ و سرپرست او (به جاى‬
‫او‪ )،‬با رعایت عدالت‪ ،‬امال كند‪.‬‬
‫در این آیه شریفه نیز ولىّ به معناى سرپرست و صاحب اختیار آمده است‪.‬‬
‫«ولی» به معنای حاکم در کالم خلیفه دوم‬
‫هللا صلّى ّ‬
‫• «قال عمر لعليّ علیه السّالم و العباس (رض) فقال أبو بكر‪ ،‬قال‪ :‬رسول ّ‬
‫هللا علیه‬
‫و آله و سلّم ما نورّ ث ما تركناه صدقة‪ ،‬فرأیتماه كاذبا آثما غادرا خائنا‪ ،‬ثم توفي أبو بكر‪،‬‬
‫هللا صلّى ّ‬
‫قلت أنا ولي رسول ّ‬
‫هللا علیه و آله و سلّم و ولي أبي بكر‪ ،‬فرأیتماني كاذبا آثما‬
‫غادرا خائنا)‬
‫• عمر به امام علی علیه السالم و عباس گفت‪:‬‬
‫• «ابوبکر گفت‪ :‬پیامبر فرموده ما ارث نمی گذاریم و ارث ما صدقه است‪ ،‬پس او را‬
‫دروغگو خواندید‪ ،‬ابوبکر از دنیا رفت‪ ،‬من گفتم ‪ :‬من ولی رسول هللا و ولی ابوبکر‬
‫هستم‪ ،‬پس مرا نیز دروغگو و گنهکار و خیانتکار خواندید‪.»....‬‬
‫• اینجا به صراحت عمر خود را جانشین و حاکم از سوی پیامبر و ابوبکر معرفی می کند‪.‬‬
‫دومین آیه‪ :‬آیه ‪ 67‬سوره مائده‬
‫ت رسالَ َت ُه َو َّ‬
‫ك َو إنْ لَ ْم َت ْف َع ْل َفما َبلَّ ْغ َ‬
‫ك م َن‬
‫هللا ُ َیعْ ص ُم َ‬
‫ك منْ َر ِّب َ‬
‫• یا أَ ُّی َها الرَّ سُو ُل َبلِّ ْغ ما أ ُ ْنز َل إلَ ْی َ‬
‫هللا ال َیهْدي ْال َق ْو َم ْالكافرین‬
‫ال َّناس إنَّ َّ َ‬
‫• ترجمه‪:‬‬
‫ا‬
‫كامال (به مردم) برسان! و‬
‫• اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است‪،‬‬
‫اگر نكنى‪ ،‬رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم‪ ،‬نگاه‬
‫مىدارد؛ و خداوند‪ ،‬جمعیّت كافران (لجوج) را هدایت نمىكند‪)67( .‬‬
‫تفسیر آیه با قطع نظر از شواهد دیگر‬
‫با تف ّكر و تعمّق و د ّقت در خود آیه شریفه و بدون كمك گرفتن از امور دیگر‪ ،‬پاسخ همه‬
‫سؤاالت روشن مىشود؛ به شرط آن كه منصفانه و به دور از تعصّب قضاوت كنیم؛‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫اوّ اال‪ :‬آیه مورد بحث‪ ،‬آیه ‪ 67‬سوره مائده است و مىدانیم كه سوره مائده آخرین سوره‪ ،‬یا از‬
‫آخرین سورههایى است كه بر پیامبر اكرم صلى هللا علیه و آله نازل گشته است‪ .‬یعنى این آیه در‬
‫سال دهم بعثت‪ ،‬در آخرین سال زندگى آن حضرت‪ ،‬و بعد از ‪ 23‬سال تبلیغ پیامبر اكرم صلى‬
‫هللا علیه و آله نازل شده است‪.‬‬
‫سؤال‪ :‬راستى‪ ،‬چه چیزى پس از ‪ 23‬سال و تا آخرین سالهاى عمر پیامبر صلى هللا علیه و آله‬
‫هنوز بطور رسمى مطرح نشده است؟‬
‫آیا این مسأله مهم مربوط به نماز است‪ ،‬در حالى كه مسلمانان بیش از ‪ 20‬سال نماز مىخواندند؟‬
‫آیا مربوط به روزه است‪ ،‬در حالى كه روزه پس از هجرت واجب شد و قریب به ‪ 13‬سال از‬
‫تشریع آن مىگذشت؟‬
‫آیا مربوط به تشریع جهاد است‪ ،‬جهادى كه از سال دوم هجرت شروع شده بود؟‬
‫آیا در رابطه با ح ّج است؟‬
‫پاسخ‪.....‬‬
‫• پاسخ‪ :‬نه! انصاف این است كه مربوط به هیچ یك از امور مذكور نیست! باید دید كه بعد‬
‫از ‪ 23‬سال زحمت طاقتفرساى پیامبر صلى هللا علیه و آله‪ ،‬چه مسأله مهمّى بر زمین‬
‫مانده است؟‬
‫• ثانیا ا‪ :‬از آیه شریفه استفاده مىشود كه این مأموریّت پیامبر صلى هللا علیه و آله بقدرى مهم‬
‫و خطیر است كه همسنگ و همطراز نبوّ ت است‪ .‬احتماالتى كه برخى از دانشمندان‬
‫دادهاند و امورى كه در سطور قبل به آن اشاره شد هر چند مهم هستند‪ ،‬ولى هیچ یك از‬
‫آنها همطراز رسالت و نبوّ ت نمىباشد‪ .‬باید بیندیشیم كه چه امر مهمّى كه همطراز رسالت‬
‫است پس از ‪ 23‬سال هنوز انجام نشده است؟‬
‫• ثالثا ا‪ :‬ویژگى دیگر این مأموریّت این است كه ع ّدهاى با آن مخالفت مىكنند و مخالفت آنها‬
‫بقدرى ج ّدى و شدید است كه حاضرند پیامبر اسالم صلى هللا علیه و آله را از سر راه‬
‫بردارند‪ ،‬مسلمانان كه با نماز و روزه و ح ّج و جهاد و مانند آن مخالفتى نداشتهاند‪ ،‬پس‬
‫حتما ا این مأموریّت‪ ،‬یك مسأله سیاسى است و ع ّدهاى براى مخالفت با آن‪ ،‬كمر به مبارزه‬
‫بستهاند و حاضرند در این راه در مقابل پیامبر اسالم صلى هللا علیه و آله هم بایستند!‬
‫• و هنگامى كه تمام این جهات را نظر مىگیریم و بیطرفانه و منصفانه بر روى آن مطالعه‬
‫مىكنیم و بدور از تعصّب و لجاجت به قضاوت مىنشینیم‪ ،‬به چیزى جز مسأله والیت و‬
‫جانشینى پیامبر اكرم صلى هللا علیه و آله‪ ،‬كه در غدیر خم به صورت رسمى مطرح شد‬
‫نمىرسیم‪.‬‬
‫• آرى! چیزى كه پیامبر اسالم صلى هللا علیه و آله تا سال آخر عمر شریفش بطور رسمى‬
‫آن را بیان نكرده بود و همسنگ و همطراز رسالت و نبوّ ت خاتم االنبیاء بود و ع ّده زیادى‬
‫براى مبارزه با آن هم قسم شده بودند و خداوند براى حفظ پیامبر صلى هللا علیه و آله در‬
‫اجراى این مأموریّت تضمین داده بود‪ ،‬همان مسأله مهم و سرنوشتساز جانشینى پیامبر‬
‫بود‪ ،‬زیرا هر چند پیامبر اكرم صلى هللا علیه و آله مسأله والیت على علیه السالم را بارها‬
‫مطرح كرده بود ولى به صورت رسمى و در حضور مسلمانان سراسر جهان بیان نشده‬
‫بود؛ بدین جهت‪ ،‬این مأموریّت عظیم و بزرگ به هنگام بازگشت آن حضرت از حجّ ة‬
‫الوداع و در صحراى غدیر خم به بهترین شكلى انجام شد و پیامبر صلى هللا علیه و آله با‬
‫معرفى على علیه السالم به عنوان جانشین خویش‪ ،‬رسالتش را تكمیل كرد‪.‬‬
‫تفسیر آیه در کالم دانشمندان اهل سنت‬
‫• در بین مفسّران اهل س ّنت نیز ع ّدهاى روایت مربوط به والیت امیر مؤمنان علیه السالم را‬
‫نقل كردهاند‪ ،‬كه مىتوان به آقاى «سیوطى» در «ال ّدرّ المنثور‪ ،‬جلد دوم‪ ،‬صفحه ‪»298‬‬
‫و «أبو الحسن واحدى نیشابورى» در «اسباب ال ّنزول‪ ،‬صفحه ‪ »150‬و «شیخ محمّد‬
‫عبده» در «المنار‪ ،‬جلد ششم‪ ،‬صفحه ‪ »120‬و «فخر رازى» در «تفسیر كبیر» و سایر‬
‫تفاسیر اشاره كرد‪.‬‬
‫کالم فخر رازی‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫در اینجا براى نمونه فقط قسمتى از كالم فخر رازى را نقل مىكنیم‪:‬‬
‫او‪ ،‬كه در میان مفسّران اهل س ّنت بىنظیر است و تفسیر قوى و مشروحى دارد و انسانى هوشیار و عالم‬
‫است (هر چند تعصّب زیادى نیز دارد‪ ،‬كه بعضا ا حجابى براى او شده است) پس از بیان ُنه احتمال در‬
‫تفسیر آیه فوق‪ ،‬والیت امیر مؤمنان را به عنوان دهمین احتمال مطرح مىسازد‪.‬‬
‫متن كالم فخر رازى به شرح زیر است‪:‬‬
‫نزلت اآلیة فى فضل علي بن أبي طالب و لما نزلت هذه اآلیة أخذ بیده و قال‪ :‬من كنت مواله فعلي مواله‬
‫اللّهم وال من وااله و عاد من عاداه‪ ،‬فلقیه عمر فقال‪ :‬هنیئا ا لك یا بن أبي طالب! أصبحت موالي و مولى‬
‫كل مؤمن و مؤمنة ‪...‬‬
‫این آیه در مورد علىّ بن أبي طالب نازل شده است‪ .‬هنگامى كه این آیه شریفه نازل شد‪ ،‬پیامبر اكرم‬
‫صلى هللا علیه و آله دست على علیه السالم را گرفت (و بلند كرد) و فرمود‪« :‬هر كس كه من موالى او‬
‫هستم پس این على هم مولى و رهبر اوست‪ .‬پروردگارا! كسانى كه والیت على را پذیرفتهاند دوست بدار‬
‫و كسانى كه با او به دشمنى برخاستهاند‪ ،‬دشمن بدار!» سپس عمر با على علیه السالم مالقات كرد و به‬
‫آن حضرت عرض كرد‪« :‬اى فرزند ابو طالب! این فضیلت و مقام بر تو مبارك باشد‪ .‬تو از امروز موال‬
‫و رهبر من و همه مردان و زنان مسلمان شدى!»‬
‫شواهد التنزیل حاکم حسکانی‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫طبق آنچه در كتاب «شواهد ال ّتنزیل» آمده‪« ،‬زیاد بن منذر» مىگوید‪:‬‬
‫نزد امام باقر علیه السالم بودم‪ ،‬در حالى كه آن حضرت در گفتگو با مردم بود‪ ،‬شخصى از اهل بصره‬
‫به نام «عثمان االعشى» برخاست و گفت‪ :‬اى فرزند رسول خدا‪ ،‬جانم به فدایت باد! از حسن بصرى‬
‫ّ‬
‫مشخص‬
‫پرسیدم كه این آیه در مورد چه كسى نازل شده است؟ گفت‪ :‬در مورد مردى‪ ،‬ولى نام او را‬
‫نكرد! (لطفا ا شما بفرمائید كه این آیه در مورد چه كسى نازل شده است؟)‬
‫امام فرمود‪ :‬اگر مىخواست بگوید مىتوانست نام او را بیان كند‪ ،‬ولى از ترس نگفته است (چون در‬
‫دوران سیاه بنى امیّه بوده‪ ،‬عالوه بر این كه میانه خوبى هم با امیر مؤمنان على علیه السالم نداشته‬
‫است) امّا من مىگویم ‪ ...‬هنگامى كه خداوند جان پیامبر صلى هللا علیه و آله را در مقابل خطرات‬
‫احتمالى تضمین كرد‪ ،‬آن حضرت دست علىّ بن أبي طالب علیه السالم را بلند كرد و او را به عنوان‬
‫جانشین و خلیفه خود معرّ فى نمود‪.‬‬
‫نكته جالب توجّه این كه‪ ،‬حاكم حسكانى نویسنده كتاب شواهد ال ّتنزیل كه روایت فوق را نقل كرده از اهل‬
‫س ّنت است‪ ،‬همانگونه كه علماى دیگر اهل س ّنت نیز روایت فوق را نقل كردهاند‪.‬‬
‫*** نتیجه این كه‪ ،‬احادیث و روایات و گفتار صحابه و روات و نظریّات مفسّرین و دانشمندان‪ ،‬همگى‬
‫داللت دارد كه آیه تبلیغ پیرامون والیت امیر المؤمنین على علیه السالم نازل شده است‪.‬‬
‫سومین آیه ‪ :‬آیه ‪ 3‬سوره مائده‬
‫ذین َك َفرُوا منْ دین ُك ْم َفال َت ْخ َش ْو ُه ْم َو ْ‬
‫اخ َش ْون ْال َی ْو َم أَ ْك َم ْل ُ‬
‫ت لَ ُك ْم دی َن ُك ْم َو‬
‫س الَّ َ‬
‫• ‪ْ ......‬ال َی ْو َم َیئ َ‬
‫ُ‬
‫أَ ْت َممْ ُ‬
‫ضیت لَ ُك ُم ْاْلسْ ال َم دینا ا ‪......‬‬
‫ت َعلَ ْی ُك ْم نعْ َمتي َو َر‬
‫• ترجمه‪:‬‬
‫• امروز‪ ،‬كافران از (زوال) آیین شما‪ ،‬مأیوس شدند؛ بنا بر این‪ ،‬از آنها نترسید! و از‬
‫(مخالفت) من بترسید! امروز‪ ،‬دین شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام‬
‫نمودم؛ و اسالم را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم‪.‬‬
‫خصوصیات این روز‪....‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫روزى كه آیه شریفه از آن سخن مىگوید‪ ،‬داراى چهار ویژگى مهم است‪.‬‬
‫اوّ ل‪ :‬روزى است كه باعث یأس و ناامیدى ك ّفار شد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬روزى است كه مایه اكمال دین گشت‪.‬‬
‫سوم‪ :‬روزى است كه خداوند نعمتش را بر مسلمانان تمام كرد‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬روزى است كه خداوند راضى شد كه دین اسالم‪ ،‬دین همیشگى مردم باشد‪.‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫راستى این روز بزرگ‪ ،‬با این ویژگیهاى چهارگانه‪ ،‬چه روزى بوده است؟‬
‫براى رسیدن به پاسخ این سؤال‪ ،‬دو مسیر را مىتوان طى كرد‪:‬‬
‫راه اوّ ل‪ :‬تأمّل و تعمّق در مضمون خود آیه و مطالعه و تف ّكر پیرامون آن‪ ،‬با قطع نظر از روایات و احادیثى كه‬
‫در ذیل آن وارد شده و با صرف نظر از آراء و افكار مفسّران و مح ّدثان و دانشمندان و سایر نشانهها و قرائن‬
‫خارجى مىباشد‪.‬‬
‫راه دوم‪ :‬تفسیر آیه با استفاده از روایات شأن نزول و آراء و نظریّات مفسّران مىباشد‪.‬‬
‫•‬
‫غدیر در کالم سیوطی‬
‫• سیوطى‪ ،‬كه از علماى اهل س ّنت است و در كشور مصر مىزیسته و در نزد اهل س ّنت انسان‬
‫معتبرى محسوب مىشود‪ ،‬روایت زیر را در كتاب خویش نقل كرده است‪:‬‬
‫• «ابو سعید خدرى مىگوید‪:‬‬
‫ب َرسُو ُل َّ‬
‫هللا صلى هللا علیه و آله َعل ّیا ا علیه السالم َی ْو َم َغدیر ُخم َفنادى لَ ُه ب ْالوال َیة‪َ ،‬ه َب َط‬
‫ص َ‬
‫• لَمَّا َن َ‬
‫جب َْرئی ُل بهذه ْاآل َیة‪ْ « :‬ال َی ْو َم أَ ْك َم ْل ُ‬
‫ت لَ ُك ْم دی َن ُك ْم ‪»...‬‬
‫•‬
‫هنگامى كه پیامبر اسالم صلى هللا علیه و آله در روز غدیر خم‪ ،‬حضرت على علیه السالم را به‬
‫جانشینى خود منصوب كرد و والیت او را بر مؤمنین اعالم كرد‪ ،‬جبرئیل نازل شد و آیه فوق را‬
‫براى پیامبر آورد‪»1« .‬‬
‫• طبق این روایت‪ ،‬كه از خود اهل س ّنت نقل شده‪ ،‬منظور از «الیوم» روز غدیر خم است و آیه‬
‫مورد بحث در مورد والیت و خالفت امیر مؤمنان علیه السالم نازل شده است‪.‬‬
‫غدیر در کالم خطیب بغدادی‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫خطیب بغدادى‪ ،‬یكى دیگر از علماى اهل س ّنت كه در قرن پنجم مىزیسته است‪ ،‬در كتاب خویش‪ ،‬تاریخ‬
‫بغداد‪ ،‬به نقل از ابو هریره‪ ،‬چنین روایت مىكند‪:‬‬
‫قا َل َرسُو ُل َّ‬
‫ین َشهْراا»‬
‫ب لَ ُه صیا ُم س ّت َ‬
‫مان َع َش َر َة منْ ذي ْال َحجَّ ة ُكت َ‬
‫هللا صلى هللا علیه و آله‪َ « :‬منْ صا َم َی ْو َم َث َ‬
‫َو ه َُو َی ْو ُم َغدیر ُخم لَمَّا أَ َخ َذ ال َّنبيُّ صلى َّ‬
‫هللا علیه و آله ب َید َعليِّ بْن أَبي طالب َفقا َل‪« :‬أَ لَسْ ُ‬
‫ت َوليَّ‬
‫هللا‪ ،‬قا َل صلى َّ‬
‫ین» قالُوا‪َ :‬بلى یا َرسُو َل َّ‬
‫هللا علیه و آله‪َ « :‬منْ ُك ْن ُ‬
‫ت َم ْوالهُ‪،‬‬
‫ْالم ُْؤمن َ‬
‫َف َعلي َم ْوالهُ» َفقا َل ُع َم ُر بْنُ َخ ّ‬
‫ك َیا ب َْن أَبي طالب أَصْ َبحْ َ‬
‫الى َو َم ْوالى ُك ِّل م ُْؤمن َو‬
‫ت َم ْو َ‬
‫طاب‪َ :‬ب ّخ َب ّخ لَ َ‬
‫م ُْؤم َنة‪َ ،‬فأ َ ْن َز َل َّ‬
‫هللا ُ « ْال َی ْو َم أَ ْك َم ْل ُ‬
‫ت لَ ُك ْم دی َن ُك ْم ‪»...‬‬
‫پیامبر صلى هللا علیه و آله فرمود‪« :‬كسى كه روز هیجدهم ذى الحجّ ه را روزه بگیرد‪ ،‬معادل روزه‬
‫شصت ماه برایش ثواب مىنویسند» و این روز مصادف با روز غدیر خم است كه پیامبر صلى هللا علیه‬
‫و آله دست علىّ بن أبي طالب را گرفت و سپس از مردم پرسید‪« :‬آیا من پیامبر‪ ،‬نسبت به مؤمنان و‬
‫مسلمانان از خودشان اولى نیستم؟» همه در جواب گفتند‪ :‬بله‪ ،‬پیامبر صلى هللا علیه و آله (پس از این كه‬
‫این اقرار را از مسلمانان گرفت) فرمود‪« :‬هر كه من موالى او هستم‪ ،‬على نیز موالى اوست‪ ».‬عمر بن‬
‫خطاب (براى عرض تبریك خدمت امیر المؤمنین علیه السالم رسید و) گفت‪ :‬اى فرزند ابو طالب! این‬
‫فضیلت و مقام بر تو مبارك باشد‪ ،‬تو مولى و سرپرست من و تمام مسلمانان گشتى‪ ،‬سپس خداوند آیه‬
‫شریفه « ْال َی ْو َم أَ ْك َم ْل ُ‬
‫ت لَ ُك ْم دی َن ُك ْم ‪ »...‬را نازل كرد‪.‬‬
‫سخن عجیب آلوسی‬
‫• علىرغم قرائن آشكارى كه در آیه شریفه وجود دارد (كه شرح آن گذشت) و روایات‬
‫متع ّددى كه از شیعه و اهل س ّنت نقل شده است‪ ،‬برخى بر اثر تعصّب و لجاجت چشم بر‬
‫روى همه اینها بسته و آیه شریفه را طبق میل خویش تفسیر كرده و از بحث منطقى خارج‬
‫شدهاند‪ .‬از جمله این دانشمندان‪ ،‬آلوسى‪ ،‬مفسّر معروف اهل س ّنت و نویسنده تفسیر مشروح‬
‫و بزرگ روح المعانى است‪ .‬او در شرح و تفسیر آیه ‪ 67‬سوره مائده‪ ،‬وقتى به جریان‬
‫غدیر مىرسد‪ ،‬مىگوید‪:‬‬
‫• ابن جریر طبرى‪ ،‬از مورّخان معروف اهل س ّنت‪ ،‬دو جلد كتاب پیرامون احادیث غدیر‬
‫نوشته است‪ ،‬سپس (براى این كه به راحتى از كنار این كتاب رد شود‪ ،‬بدون بحث و‬
‫بررسى پیرامون روایات این كتاب) مىگوید‪ :‬این دو كتاب احادیث صحیح و ضعیف را با‬
‫هم مخلوط كرده است! سپس از ابن عساكر نقل مىكند كه وى احادیث فراوانى در مورد‬
‫خطبه و حادثه غدیر نقل كرده است‪ ،‬ولى ما تنها احادیثى را از او مىپذیریم كه از خالفت‬
‫على سخن نگوید!‬
‫روایت اول‬
‫•‬
‫• حضرت محمد (صلی هللا علیه و آله)‬
‫• عليّ وليّ كل مؤمن بعدي‪ ،‬و أنه سید المسلمین و إمام المتقین‬
‫• علی (علیه السالم) سرپرست هر مؤمنی بعد از من و او آقای مسلمانان و امام باتقوایان‬
‫است‪.‬‬
‫• منبع‪ :‬سنن الترمذي‪ 297 /5 :‬ح ‪ ،3798‬و مستدرك الصحیحین‪.124 /3 :‬‬
‫روایت دوم‪ :‬حدیث منزلت‬
‫• وقتى كه رسول خدا مدینه را براى جنگ تبوك ترك كرد و على را به جانشینى خود گمارد‪ ،‬على‬
‫(ع) با چشم گریان به حضرت عرض كرد‪ :‬یا رسول هللا آیا من همراه شما نیایم و در میان زنان‬
‫و كودكان باقى بمانم؟ پیامبر فرمود‪ :‬أما ترضى أن تكون منى بمنزله هارون من موسى اال انه‬
‫لیس بعدى نبى‪ ،‬انه ال ینبغى أن اذهب اال و انت خلیفتى‪.‬‬
‫• یعنى آیا راضى نیستى كه تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى باشى؟‬
‫• با این تفاوت كه پس از من پیامبرى نیست‪ .‬سزاوار نیست كه من بروم مگر اینكه تو خلیفه من‬
‫باشى‪.‬‬
‫• این حدیث را مىتوانند در طبقات ابن سعد ج ‪ /2‬ق ‪ /2‬ص ‪ 2‬و كنز العمال ج ‪ /1‬ص ‪ 165‬و سنن بیهقى ج ‪ /1‬ص ‪ 113‬و صحیح ترمذى‬
‫ج ‪ /3‬ص ‪ 200‬و سیره حلبى ج ‪ /2‬ص ‪ 308‬و ‪ ...‬كه از منابع مورد توجه دانشمندان اهل سنت است‪ ،‬با الفاظ متفاوت بیابید‪.‬ج ‪3‬‬
‫مستدرک ‪.133‬البانی فرموده این روایت صحیح است‬
‫روایت سوم‪ :‬حدیث غدیر‬
‫• قال ابن حجر في صواعقه‪ ،‬الشبهة الحادیة عشرة من شبهاته‪ :‬إن الذهبي‪ -‬مع تعنته‪ -‬قد صحح ع ّدة‬
‫طرق من طرق حدیث الغدیر‪ ،‬و‬
‫• أنه صلّى ّ‬
‫هللا علیه و آله و سلّم قال ألصحابه یوم غدیر خم‪ :‬ألستم تعلمون أ ّني أولى بالمؤمنین من‬
‫أنفسهم‪ -‬یكررها ثالثا‪ -‬فأجابوه ثالثا‪ :‬بلى‪ ،‬فقال صلّى ّ‬
‫هللا علیه و آله و سلّم‪ :‬من كنت مواله فعليّ‬
‫مواله‪ ،‬اللّهم وال من وااله و عاد من عاداه‪ ،‬و انصر من نصره و اخذل من خذله‪ ،‬و أحبّ من‬
‫أحبه و ابغض من أبغضه‪ ،‬و أدر الحق معه حیث دار‬
‫• پیامبر در غدیر خم سه بار فرمود‪ :‬آیا من پیامبر سرپرست شما و اولی به شما نسبت به خودتان‬
‫نیستم؟ سه بار جواب داده شد‪:‬آری!‬
‫• پیامبر فرمودند‪ :‬هر کس من موالی او بوده ام‪ ،‬علی موالی اوست‪ .‬خدایا دوست بدار آن کسانی‬
‫را که علی را دوست بدارند‪ ،‬و دشمن بدار دشمنانش را‪ .‬یاری کن یاورش را و خوار کن کسی‬
‫که علی را خوار کند‪ .‬دوست بدار دوستش را و عصبانی باش از کسی که بغض علی را دارد‪ .‬و‬
‫حق را با او بگردان هرجا که باشد‪....‬‬
‫• درس سیزدهم‪ :‬امام مهدی علیه السالم‬
‫اهمیت شناخت امام زمان علیه السالم‬
‫مات َو لَ ْم َیعْ رفْ إما َم َزمانه ما َ‬
‫َ‬
‫• َعن ال َّنبيِّ ‪ -‬ص‪ -‬قا َل‪َ :‬منْ‬
‫ت َم ْی َت اة جاهلی اَّة‬
‫• پیامبر اکرم ‪ -‬ص ‪ -‬فرمود‪ :‬کسي که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد‪ ،‬در‬
‫واقع به مرگ جاهل ّیت مرده است‪.‬‬
‫وسائل الشیعه‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪246‬‬
‫کلیات شناخت امام‬
‫• امام دوازدهم فرزند امام حسن عسكري(ع) در پانزدهم شعبان سال ‪ 255‬هجري در شهر سامرا‬
‫چشم به دنیا گشود‪ .‬نام و كنیه آن حضرت همانند نام و كنیه پیامبر (ص) است و از لقب هاي‬
‫ایشان مي توان به حجت‪ ،‬مهدي‪ ،‬قائم و ولي عصر اشاره نمود‪ .‬حضرت ولي عصر(عج) دو‬
‫غیبت داشت‪ :‬غیبت كبري‪ ،‬غیبت صغرا از سال ‪ 260‬هجري ‪ ،‬یعني با شهادت امام یازدهم‬
‫آغاز شد‪ .‬البته از آنجا كه حضرت در دوران كودكي و پیش از امامت نیز از دیده ها پنهان‬
‫بودند‪ ،‬برخي آغاز غیبت ار هنگام والدت ایشان یعني سال ‪ 255‬هجري مي دانند كه پایان آن‬
‫نیز سال ‪ 329‬هجري است‪ .‬غیبت صغرا‪ :‬شیعیان از طریق چها نایب خاص با حضرت ارتباط‬
‫داشتند‪ )1:‬عثمان بن سعید از اصحاب امام هادي و عسكري(ع) ‪ )2‬محمد بن عثمان‪)3‬حسین بن‬
‫نوح نوبختي از عالمان برجسته شیعه ‪ )4‬علي بن محمد سمري‪ :‬پیش از مرگ نایب چهارم‪،‬‬
‫حضرت ولي عصر (عج)ضمن قدر داني از نایبان خاص خود آغاز غیبت كبري را اعالم نمود‬
‫كه این دوره از غیبت تا كنون نیز ادامه دارد‪ .‬در دوران غیبت كبري شیعیان براي امور شرعي‬
‫و حكومتي خود باید به نایبان عام حضرت‪ ،‬یعني فقیهان آگاه و عادل مراجعه نمایند‪.‬‬
‫برخی روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السالم)‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫ابوداوود ترمذی در صحیح خود از عبدهللا از پیغمبر اکرم (صلی هللا علیه و آله و سلم) نقل میکند که‬
‫فرمودند‪" :‬لو لم یبق من الدنیا اال یوم لطول هللا ذلک الیوم حتی یبعث رجالا منی او من اهل بیتی یواطی‬
‫اسمه اسمی‪ ...‬یمأل االرض قسطا ا و عدالا کما ملئت ظلما و جورا‪".‬‬
‫هرگاه به پایان دنیا فقط یک روز بماند‪ ،‬خداوند این روز را بهقدری طوالنی میکند‪ ،‬تا اینکه در این‬
‫روز فردی که از فرزندان من بوده و نامش مانند من است را برمیانگیزد و زمین را از عدل و داد پر‬
‫میکند بعد از آنکه از ظلم و ستم پر شده باشد‪.‬‬
‫احمد در مسند خود از "ابوسعید خدری" نقل میکند‪ :‬قال رسول هللا (صلی هللا علیه و آله و سلم)‪" :‬یمأل‬
‫االرض ظلما ا وجورا ثم یخرج رجل من عترتی یملک سبعا ا اوتسعا ا فی مالء االرض قسطا ا و عدالا‪".‬‬
‫هنگامی فرا میرسد که زمین از ظلم و جور پر شود و در آن موقع مردی از خاندان من قیام میکند‪،‬‬
‫هفت یا نه سال در روی زمین حکومت میکند و زمین را از عدل و داد پر میکند‪.‬‬
‫مسلم‪ ،‬ابو داوود‪ ،‬ابن ماجه‪ ،‬طبرانی که از بزرگان اهل سنت هستند از ام سلمه نقل کردهاند که گوید‪:‬‬
‫«رسول گرامی اسالم (صلی هللا علیه و آله و سلم) فرمودند‪" :‬المهدی من عترتی من ولد فاطمه‪ ».‬یعنی‬
‫مهدی از خاندان من و فرزندان فاطمه است‪.‬‬
‫حضرت مهدی علیه السالم در قرآن‬
‫• بر اساس ده ها آیه از قرآن كریم موضوع ظهور حضرت مهدي (عج) قابل استناد است‪ .‬تمركز‬
‫غالب این آیات بر بشارت به بندگان صالح و مستضعف براي بازستادن حق خود و رسیدن به‬
‫قدرت و ایجاد یك حكومت واحد جهاني مبتني بر حق و عدل و غلبه اسالم بر تمامي مكاتب و‬
‫ادیان است‪ .‬قرآن كریم از یك سو بیان مي كند این بشارت در بعضي كتب آسماني دیگر هم آمده‬
‫است‪« :‬و همانا در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتیم كه زمین را بندگان شایسته من به ارث‬
‫الزبُور من َبعْ د ِّ‬
‫خواهند برد»‪َ «( .‬ولَ َق ْد َك َت ْب َنا في َّ‬
‫ون» ‪ ،‬انبیاء‬
‫ي الصَّال ُح َ‬
‫ض َیر ُث َها ع َباد َ‬
‫الذ ْكر أَنَّ ْاألَرْ َ‬
‫‪)150/‬‬
‫• از سوي دیگر این بشارت را به اراده خداوند استناد مي دهد‪« :‬و خواستیم بر مستضعفان روي‬
‫زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان گردانیم»(قصص‪ )5/‬این آیات بشارت به ظهور مي‬
‫دهند كه در تفسیر آنها روایات زیادي وجود دارد‪.‬‬
‫• در آیه اي دیگر خداوند حكومت و جانشیني مومنان و صالحان را به عنوان «وعده ي الهي» بر‬
‫بندگان با ایمان خود بیان مي كند و امنیت و آرامش را مژده مي دهد‪« :‬خداوند به كساني از شما‬
‫كه ایمان آورده و كارهاي شایسته كرده اند‪ ،‬وعده داده است كه حتما ا آنان را در این زمین‬
‫جانشین (خود) قرار دهد و آن دیني را كه بر ایشان پسندیده است‪ ،‬به سودشان مستقر كند و‬
‫بیمشان را به امنیت مبدل گرداند تا مرا عبادت كنند و ‪( .» ...‬نور ‪)55‬‬
‫وظائف شیعیان در عصر غیبت‬
‫• ‪1‬ـ دعا برای امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف و خود تا به معرفت حضرتش نائل‬
‫شویم‪ .‬ائمه هدی علیهم السالم نیز همواره بر این مهم تکیه داشته اند‪.‬امام صادق(علیه‬
‫السالم) دعایی به "زراره" تعلیم کرده و می فرمایند ‪ ...« :‬اگر زمان غیبت را درک‬
‫کردی چنین دعا کن‪ :‬اللهم عرفنی نفسک فإنک إن لم تعرفنی نفسک لم أعرف نبیک‪ .‬اللهم‬
‫عرفنی رسولک فإنک إن لم تعرفنی رسولک لم أعرف حجتک‪ .‬اللهم عرفنی حجتک‬
‫فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی»‪.‬‬
‫• ‪ 2‬ـ شناخت صفات و سیره امام علیه السالم‪ :‬بدیهی است که یک عاشق دلباخته امام و‬
‫یک منتظر حقیقی باید بداند که محبوبش از چه صفاتی برخوردار بوده‪ ،‬و چه سیره و‬
‫روشی را در زندگی و سایر شئونات آن دارد‪.‬‬
‫• ‪ 3‬ـ رعایت ادب در همه موارد‪ :‬امامی که واجب االطاعه و حجت خدا بر تمامی اهل‬
‫زمین است‪ ،‬نامش محترم و یادش بسیار گرامی است‪ .‬او پیشوای همه و چشم بینای خدا‬
‫در بین مخلوقات اوست‪ .‬روزی اهل زمین به یمن وجود اوست و هر کس که به مرتبه ای‬
‫از مراتب کمال می رسد از پرتو عنایات حضرت حق است که از مسیر امامت به ما‬
‫رسیده است‪.‬‬
‫• ‪ 4‬ـ عشق و عالقه نسبت به حضرت‪.‬‬
‫• ‪ 5‬ـ عالقه مند کردن دیگران به امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف‪ :‬طبیعی است که هر‬
‫کس به چیزی عالقمند باشد درصدد تبلیغ و ترویج آن برآمده و آنرا به دیگران معرفی خواهد‬
‫کرد‪ ،‬چه رسد به اینکه وجود مقدس خاتم االوصیا عجل هللا تعالی فرجه الشریف باشد‪.‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫‪ 6‬ـ انتظار فرج‪ :‬امام صادق علیه السالم فرمودند‪« :‬بخشی از ویژگیهای ائمه علیهم السالم‬
‫عبارت از تقوی‪ ،‬پاکدامنی و خیرخواهی ‪ ...‬و صبر در انتظار فرج است‪».‬‬
‫در بسیاری از روایات‪ ،‬پرفضیلت ترین اعمال‪ ،‬انتظار فرج دانسته شده است‪.‬‬
‫در بسیاری از احادیث در باب انتظار فرج بیان شده که هر گاه یکی از منتظران حضرت به‬
‫رحمت الهی رفت‪ ،‬چنانست که در میان سپاه امام و یا در میان چادر (خیمه) حضرت به شهادت‬
‫برسد‪.‬‬
‫در بعضی از روایات تعبیر شده که چنین شخصی مثل کسی است که با رسول خدا صلی هللا‬
‫علیه و آله در برابر کفر جهاد کرده باشد‪.‬‬
‫• ‪ 7‬ـ اظهار عالقه وافر برای مالقات با آن حضرت‪.‬‬
‫• ‪ 8‬ـ ذکر فضائل و مناقب آن حضرت‪ ،‬و شرکت در مجالس امام شناسی‪.‬‬
‫• ‪ 9‬ـ صدقه برای سالمتی امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف‪.‬‬
‫• ‪ 10‬ـ بجا آوردن حج و عمره و زیارت مشاهد مشرفه به نیابت از امام‪ :‬اعمالی که به‬
‫نیابت از امام زمان علیه السالم بجا آورده می شود در واقع هدیه ای از جانب عاشقان و‬
‫شیفتگان به ایشان است‪.‬‬
‫• ‪ 11‬ـ استغاثه به وجود مقدس امام عجل هللا تعالی فرجه الشریف و کمک خواستن از‬
‫ایشان در امور زندگی‪.‬‬
‫• ‪ 12‬ـ تجدید بیعت با امام علیه السالم‪ :‬براساس پاره ای از روایات‪ ،‬تجدید بیعت بعد از هر‬
‫نماز واجب و یا در هر جمعه مستحب است‪.‬‬
‫• ‪ 13‬ـ اجتناب از محارم‪ :‬کسی که منتظر واقعی است‪ ،‬باید از آنچه که امام زمانش کراهت و تنفر‬
‫دارد‪ ،‬اجتناب نموده و هر عملی که در تقرب او موثر است را به خاطر رضای محبوب و‬
‫ارتباط روحی با او انجام دهد‪.‬‬
‫• مرحوم شیخ طوسی متوفی ‪ 460‬هـ ق در "تجرید االعتقاد" می نویسد‪« :‬وجوده لطف و عدمه‬
‫منا‪ ».‬یعنی وجود حضرت لطف و عنایت بر ماست و غیبت ایشان به خاطر اعمال و رفتار بد‬
‫ماست ‪.‬‬
‫• "گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است"‬
‫• "گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت گفتا نشان چه پرسی آن کوی‪ ،‬بی نشان است"‬
‫• علی علیه السالم فرمودند‪« :‬زمین خالی از حجت خدا نیست‪ ،‬لکن خداوند متعال‪ ،‬خلقش‬
‫را از اینکه حجت را بشناسند نابینا و محروم می نماید و این به خاطر ظلمی است که بر‬
‫خودشان روا داشتند‪(».‬بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،51‬ص‪)113‬‬
‫• حضرت مهدی عجل هللا تعالی فرجه الشریف‪ ،‬در توقیعی چنین می فرمایند‪« :‬فما یحبسنا‬
‫عنهم إال ما یتصل بنا مما نکرهه و النوثره منهم» یعنی محبوس نکرده ما را از دوستان‪،‬‬
‫مگر خبرهای ناگواری که همواره از ناحیه آنان به ما می رسد که ناخوشایند است‪ ،‬در‬
‫حالیکه ما آن کارها را از ایشان نخواستیم‪(.‬احتجاج طبرسی‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪)322‬‬
‫• ‪ 14‬ـ دوستی با صالحان‪ :‬دوستی با دوستان حضرت باعث تقرب و جلب خشنودی ایشان است‪ .‬همچنین ادخال‬
‫سرور مومنین و محبین اهل بیت علیهم السالم و همچنین رفع حوائج آنان نیز از وظایف منتظران عصر ظهور‬
‫شمرده نشده؛ چرا که آن حضرت همانند اجداد طاهرینش باب الحوائج هستند‪.‬‬
‫• قرآن کریم در وصف یاران حضرت ختمی مرتبت می فرماید‪« :‬محمد رسول هللا والذین معه اشداء علی الکفار‬
‫رحماء بینهم» یعنی محمد رسول خدا (صلی هللا علیه و آله وسلم) و کسانی که با او هستند بر علیه کفار بسیار‬
‫خشن‪ ،‬ولی با یکدیگر بسیار مهربانند‪.‬‬
‫• و همچنین امر خدای حکیم که می فرماید‪« :‬کونوا مع الصادقین» یعنی همواره با افراد راستگو همنشین باشید‪.‬‬
‫• ‪ 15‬ـ برائت از دشمنان خدا و اهل بیت علیهم السالم‪:‬‬
‫• امام هادی علیه السالم در زیارت شریفه جامعه می فرمایند‪« :‬برئت الی هللا عزوجل من اعدائکم و من الجبت و‬
‫الطاغوت و الشیاطین و حزبهم الظالمین» یعنی برائتمی جویم به درگاه خدای عز و جل از دشمنان اهل بیت‬
‫(علیهم السالم)‬
‫سیمای جامعه انسانی در عصر ظهور‬
‫‪ )1‬تکامل و اعتالی عقالنیت‬
‫• ‪ )11‬گسترش امنیت‬
‫• ‪ )2‬بسط و کمال علم و معرفت و حکمت‬
‫• ‪ )12‬ارتقای سطح معیشت و ریشه کن شدن فقر‬
‫• ‪ )3‬تحقق وحدت و صمیمیت‬
‫• ‪)13‬توسعه آبادانی‬
‫• ‪ )4‬توسعه دیانت و معنویت‬
‫• ‪)14‬ارتقای صنعت و فناوری‬
‫• ‪ )5‬تکامل اخالق‬
‫• ‪)15‬صیانت و سالمت محیط زیست‬
‫• ‪ )6‬زوال تبعیض و گسترش رفاه عمومی‬
‫• ‪)16‬تحقق رضایتمندی مردم‬
‫• ‪ )7‬تحقق آزادی‬
‫• ‪ )17‬افول دولت های با طل‬
‫• ‪ )8‬گسترش صلح جهانی‬
‫• ‪ )9‬تحقق عدالت فراگیر جهانی‬
‫• ‪)10‬وفور نعمت و باروری و بازدهی منابع‬
‫سیمای جامعه انسانی در عصر ظهور‬
‫‪)9‬‬
‫‪)8‬‬
‫گسترش صلح جهانی‬
‫تحقق عدالت فراگیر جهانی‬
‫‪)7‬‬
‫تحقق آزادی‬
‫زوال تبعیض و گسترش رفاه عمومی‬
‫‪)5‬‬
‫توسعه دیانت و معنویت‬
‫تکامل اخالق‬
‫‪)4‬‬
‫‪)3‬‬
‫تحقق وحدت و صمیمیت‬
‫‪ )17‬افول دولت های با طل‬
‫‪ )16‬تحقق رضایتمندی مردم‬
‫‪ )15‬صیانت و سالمت محیط زیست‬
‫‪ )14‬ارتقای صنعت و فناوری‬
‫‪ )13‬توسعه آبادانی‬
‫‪ )12‬ارتقای سطح معیشت و ریشه کن شدن فقر‬
‫‪ )11‬گسترش امنیت‬
‫‪ )10‬وفور نعمت و باروری و بازدهی منابع‬
‫‪)6‬‬
‫‪)2‬‬
‫بسط و کمال علم و معرفت و حکمت‬
‫‪)1‬‬
‫تکامل و اعتالی عقالنیت‬