فارسی -درس الهی - دبستان دخترانه جهان دانش هیرکان

Download Report

Transcript فارسی -درس الهی - دبستان دخترانه جهان دانش هیرکان

‫درس ّاول‬
‫الهی‬
‫الهی ‪ ،‬یکتای بی همتایی ‪ ،‬بر همه چیز بینایی ‪ ،‬در همه حال دانایی ‪.‬‬
‫الهی ‪ ،‬عنایت تو کوه است و فضل تو دریا ‪ .‬کوه کی فرسود و دریا کی کاست ؟‬
‫خدایا ‪ ،‬ای داننده ی رازها ‪ ،‬ای شنونده ی آوازها ‪ ،‬ای بیننده ی نمازها ‪ ،‬ای‬
‫پذیرنده ی نیازها ‪ ،‬از بنده خطا آید و از تو عطا ‪.‬‬
‫الهی ‪ ،‬خود را از همه به تو وابستم ؛ نومیدم مساز ‪ ،‬بگیر دستم ‪.‬‬
‫خواجه عبدهللا انصاری‬
‫درک و دریافت‬
‫‪ .1‬عنایت و فضل خدا به چه چیزهایی تشبیه شده اند ؟‬
‫‪ .2‬عبارت ((الهی ‪ ،‬خود را از همه به تو وابستم ‪ ،‬نومیدم مساز ‪ ،‬بگیر دستم ))‬
‫یعنی چه ؟‬
‫‪ .3‬منظور از خطای بنده و عطای خدا چیست ؟‬
‫‪................................................... .4‬‬
‫واژه آموزی‬
‫چشم‬
‫دست‬
‫لب‬
‫‪.....‬‬
‫ه‬
‫ه‬
‫ه‬
‫ه‬
‫چشمه‬
‫دسته‬
‫لبه‬
‫‪.......‬‬
‫نکته ها‬
‫به این کلمه ها توجه کنید ‪:‬‬
‫شنونده ‪ ،‬بیننده ‪ ،‬داننده ‪ ،‬پذیرنده ‪ ،‬گوینده ‪ ،‬رونده ‪...‬‬
‫هماااو ااور کااه میبینیااد ‪ ،‬در آخاار همااه ی ایاان کلمااه هااا شااانه ی (( _َنااده ))‬
‫آم ااده اس اات ‪ .‬هرگ اااه ای اان ش ااانه ب ااه آخ اار بعد ا ی کلم ااه ه ااا ا ااافه ش ااود ‪،‬‬
‫صفت ساخته می شود ‪.‬‬
‫آیا به جای کلمه های باال می تواو کلمه های شانوا ‪ ،‬بیناا ‪ ،‬داناا ‪ ،‬و پاذیرا را‬
‫قرار داد ؟‬
‫این کلمه ها هم صفت اند و با کلمه های باال تقریبا هم معنایند‪.‬‬
‫مثال ‪ :‬خداوند دانای رازهاست = خداوند داننده ی رازهاست ‪.‬‬
‫گفت و شنود‬
‫‪ .1‬آیه ی (( قل هوهللا احد )) با کدام یک از جمله های درس هم معناست ؟‬
‫‪ .2‬غیر از صفت هایی که در درس آمده است ‪ ،‬چه صفات دیگری برای خدا می‬
‫شناسید ؟‬
‫‪ .3‬شما با خداوند چگونه راز و نیاز می کنید ؟‬
‫فعالیت های ویژه‬
‫‪ .1‬کتاب داستا ی را که در تابستاو خوانده اید ّ‬
‫معرفی کنید و خلصه ای‬
‫از آو را بیاو کنید‪.‬‬
‫‪ .2‬چند حالت راز و نیاز با خدا را در کلس نمایش دهید‪.‬‬
‫با هم بخوانیم‬
‫تو خدای بی شریکی‬
‫تو چه خوب و مهربا ی‬
‫تو یگانه ای و دانا‬
‫تو که پاکی و توانا‬
‫تو در آو زماو که نامی‬
‫در بسته ی جهاو را‬
‫ِ‬
‫ز جهاو نبود بودی‬
‫به جهانیاو گشودی‬
‫تو به گوش ابر خواندی‬
‫تو به آفتاب گفتی‬
‫که از آسماو ببارد‬
‫به زمیو قدم گذارد‬
‫تو به چشمه یاد دادی‬
‫به گیاه تشنه گفتی‬
‫ز دل زمیو بجوشد‬
‫که از آب آو بنوشد‬
‫تو به ژاله امر کردی‬
‫به خزاو اجازه دادی‬
‫که به برگ گل شیند‬
‫که گل از چمن بچیند‬
‫به هزار نقش زیبا‬
‫شب و روز و کوه و دریا‬
‫گل و سبزه را کشیدی‬
‫همه را تو آفریدی‬
‫پایاو‬