هوش عاطفي در ارتباط با ديگران

Download Report

Transcript هوش عاطفي در ارتباط با ديگران

‫هوش عاطفي در‬
‫ارتباط با‬
‫ديگران‬
Emotional Quotient
Relationships With Others
Emotional Quotient
Relationships With Others
Emotional Expression
‫ابراز عاطفي‬
Emotional Awareness of Others ‫عواطف‬
Empathy ( Compassion)
Verbal Communication
Non-Verbal Communication
‫آگاهي از‬
‫ديگران‬
‫همدلي‬
‫ارتباط كالمي‬
‫ارتباط غيركالمي‬
‫ارتباط غيركالمي‬
‫)‪(Non-Verbal Communication‬‬
‫زبان بدن‬
‫(‪) BODY LANGUAGE‬‬
‫در يك ارتباط ‪ ،‬در هر لحظه ‪ ،‬هر شخص چندين پيام ارسال مي كند ‪ :‬عالوه بر‬
‫معناي لفظي و لغوي كلماتي كه گفته شده ‪ ،‬پيامهاي ديگري نيز در همان زمان و از‬
‫راه ارتباط غير كالمي فرستاده مي شوند ‪ .‬زبان بدن مجموعه حركات و اشاراتي‬
‫غيركالمي مانند ‪ :‬نگاه ‪ ،‬حاالت چهره و صورت ‪ ،‬تكان سر و حركات اندامي ( طرز‬
‫ايستادن ‪ ،‬نشستن ‪ ،‬راه رفتن ‪ ،‬و نحوه دست دادن ) ‪ ،‬اندازه فاصله ما تا فرد يا‬
‫افراد ‪ ...،‬مي باشد ‪.‬‬
‫زبان بدن (‪ )BODY LANGUAGE‬عبارت است از يك‬
‫سري اعمال بخـصـوص بـدن كه انسان ناخودآگاه در شرايط و‬
‫موقعيتهاي گوناگون از قبيل‪ :‬هيجان‪ ،‬استرس‪ ،‬دروغـگويي‪،‬‬
‫ترس‪ ،‬ابراز عالقه و غيره از خود نشان مي دهد‪.‬‬
‫زبان بدن چيزي نيست كه انسان هنگام تولد آن را به همراه‬
‫خود داشته باشد ويا در اين زمينه مهارتي كسب كرده باشد ‪.‬‬
‫تمام عالئم آن را مي توان تمرين كرد‪ ،‬فرا گرفت و در آن مهارت‬
‫كسب كرد و آنها را در عمل به كار بست ‪.‬‬
‫انسانها به طور متوسط روزانه فقط ‪ 10‬تا ‪ 11‬دقيقه در قالب‬
‫جمالت استاندارد كالمي از كلمات استفاده مي كنند ‪ .‬هر كدام از‬
‫اين جمالت استاندارد حدود ‪ 2‬تا ‪ 5/2‬ثانيه طول مي كشد ‪.‬‬
‫وقتي دو نفر با هم صحبت مي كنند فقط كمتر از يك سوم‬
‫ارتباطاتشان كالمي است‪ .‬بيش از ‪ 65‬درصد از مفاهيم اجتماعي از‬
‫طريق زبان بدن ( به طور غير كالمي ) رد و بدل مي شود ‪ .‬بيش از‬
‫نيمي از پيامهاي در حال تبادل از طريق حس بينايي صورت مي گيرد‬
‫‪ ،‬نه كالمي ‪.‬‬
‫ارتباط غيركالمي‬
‫)‪(Non-Verbal Communication‬‬
‫حالت چهره ) ‪( Facial Expression‬‬
‫آهنگ صدا‬
‫ارتباط چشمي ) ‪( Eye Contact‬‬
‫فاصله ميان گوينده و شنونده‬
‫سبك بيان كلمات‬
‫حالت بدن ) ‪( Posture‬‬
‫حركات بيانگر ) ‪( Gesture‬‬
‫‪SOFTEN‬‬
‫لبخند و تبسم ( ‪) Smill‬‬
‫حالت بدني باز ) ‪( Open Posture‬‬
‫نوازشگري‬
‫تماس چشمي ) ‪( Eye Contact‬‬
‫متمايل شدن به جلو) ‪( Forward‬‬
‫سر تكان دادن‬
‫ارتباط كالمي‬
‫)‪(Verbal Communication‬‬
‫فرايند ارتباط ‪:‬‬
‫رساندن پيام به شخص ي ديگر و يا درك آنچه ديگري مي كوشد‬
‫به ما بگويد‪ .‬ارتباط يك مهارت اجتماعي است كه براي تمامي‬
‫روابط انساني از اهميتي بنيادي برخوردار است‪.‬‬
‫ارتباط روشن و صريح برخوردهاي روزانه ما را تسهيل مي كند‬
‫و مبناي روابط صميمانه است؛‬
‫ما نمي توانيم با ديگران رابطه نزديك برقرار كرده يا آن را حفظ‬
‫كنيم مگر آنكه درباره آنچه آنها احساس مي كنند و آنچه آنها را‬
‫خوشحال يا ناراحت و دلخور مي كند‪ ،‬چيزي بدانيم ‪.‬‬
‫ما نمي توانيم مورد عالقه يا محبوب ديگران باشيم مگر آنكه راجع‬
‫به ما چيزي بدانند ‪.‬‬
‫خطاهاي گوينده‬
‫‪ )1‬كوشش براي سخن گفتن بيش از حد در يك پيام‬
‫‪ )2‬گفتار بيش از اندازه آرام و يكنواخت يا سريع‬
‫‪ )3‬استفاده بيش از حد از جزئيات بي ارزش‬
‫‪ )4‬در نظر نگرفتن ديدگاه شنونده‬
‫خطاهاي شنونده‬
‫‪ )1‬فكر كردن به چيزهاي ديگر ‪ ،‬به جاي گوش دادن به آنچه گوينده مي‬
‫گويد‬
‫ً‬
‫‪ )2‬شنيدن آنچه مورد انتظار است‪ ،‬نه آنچه واقعا گفته شده‬
‫‪ )3‬فقط توجه به آخرين چيزي كه گفته شده است و ناديده گرفتن‬
‫بقيه پيام‬
‫‪ )4‬توجه به جزئيات بي ارزش و از دست دادن معناي اصلي پيام‬
‫كاهش كج فهمي ها‬
‫دادن پسخوراند )‪: (Feedback‬‬
‫پسخوراند به معناي ارائه اطالعات به فرد درباره عملكرد اوست ‪.‬‬
‫در يك ارتباط ‪ ،‬پسخوراند به معناي ارائه اطالعاتي به فرد مقابل راجع به اينكه‬
‫آيا پيام مورد نظر دريافت شده است يا خير ‪.‬‬
‫اگر شما شنونده هستيد ‪ ،‬مي توانيد با گفتن ‪ «:‬بگذار ببينم درست متوجه شدم‬
‫‪ »...‬و يا « پس به عبارت ديگر ‪ »...‬به گوينده پسخوراند بدهيد‪.‬‬
‫اگر شما گوينده هستيد ‪ ،‬مي توانيد با گفتن ‪«:‬اجزه بدهيد ببينم حرفم را واضح‬
‫زده ام ‪ .‬من چه گفتم؟ از حرفم چه چيز دستگيرت شد؟» از شنونده بخواهيد‬
‫گهگاه به شما پسخوراند بدهد ‪.‬‬
‫فراهم كردن يك جو پذيرنده ‪:‬‬
‫جو پذيرا و غير تهديد كننده ‪ ،‬جوي است كه در آن فرد احساس نمي كند كه‬
‫مورد « محاكمه » قرار مي گيرد ‪ ،‬احساس نمي كند كه مورد انتقاد شديد از‬
‫سوي ديگران است ‪ .‬چنين چيزي كمك مي كند تا از قضاوتهاي ارزش ي (‬
‫) ‪ Value Judgment‬جلوگيري شود ‪.‬‬
‫بهتر است از گفتن اينكه طرف مقابل اشتباه كرده است خودداري كنيد ؛‬
‫مگر آنكه نظر شما را بخواهند ‪ .‬وقتي افراد مطمئن مي شوند كه شما عليرغم‬
‫تمامي گفته هايشان ‪ ،‬راجع به آنها قضاوت نمي كنيد ‪ ،‬بيشتر احتمال مي رود‬
‫تمامي عقايد و احساسها و نيز ترديدهايي كه راجع به افكار و رفتارشان دارند ‪،‬‬
‫با شما در ميان بگذارند ‪.‬‬
‫گوش دادن فعال‬
‫طرز توجه ‪ :‬مستقيم در چشمان گوينده نگاه كنيد‪.‬‬
‫حالت بدني باز و خميده به جلو داشته باشيد‪.‬‬
‫گوش دادن منفعل‪ :‬از سكوتي با توجه و پذيرنده استفاده كنيد‪.‬‬
‫از كلمات و صداهاي مبني بر تصديق و قبول استفاده كنيد‪.‬‬
‫او را دعوت به ادامه سخن كنيد‪.‬‬
‫پلهاي ارتباطي‬
‫‪ )1‬زمان مناسبي را براي صحبت كردن انتخاب كنيد ‪.‬‬
‫‪ )2‬به درستي به حرفهاي طرف مقابل گوش دهيد ‪.‬‬
‫‪ )3‬با فرد مقابل تماسهاي چشمي برقراركنيد ‪.‬‬
‫‪ )4‬در زمان شنيدن تمركز داشته باشيد ‪.‬‬
‫‪ )5‬واضح حرف بزنيد ‪.‬‬
‫‪ )6‬قبل از جواب دادن تعمق كنيد ‪.‬‬
‫‪ )7‬از دريچه چشم طرف مقابل مسأله را ببينيد ‪.‬‬
‫‪ )8‬برداشت خود از حرفهاي فرد مقابل بيان كنيد ‪.‬‬
‫‪ )9‬احساسات خود را صادقانه و مستقيم و با استفاده از جمالتي كه‬
‫ضمير من‪...‬دارند‪ ،‬ابراز كنيد ‪.‬‬
‫‪ )10‬ارتباط غيركالمي برقرار كنيد ‪.‬‬
‫‪ )11‬بين ارتباط كالمي و غيركالمي خود هماهنگي ايجادكنيد ‪.‬‬
‫‪ )12‬به گوينده نشان دهيد كه به او گوش مي دهيد ( از طريق زبان‬
‫بدن يا اصوات دلگرم كننده مثل “ آها ” ) ‪.‬‬
‫موانع ارتباطي‬
‫‪ )1‬خوب گوش ندادن‬
‫‪ )2‬گوش دادن انتخابي‬
‫‪ )3‬حرف ديگري را قطع كردن‬
‫‪ )4‬خشمگين شدن‬
‫‪ )5‬فرياد زدن يا با صداي بلند حرف زدن‬
‫‪ )6‬انتقاد زياد و كنترل نشده‬
‫‪ )7‬تحقير كردن زياد ( كالمي و غير كالمي )‬
‫‪ )8‬مسخره كردن و توهين نمودن‬
‫‪ )9‬عيب جويي كردن‬
‫‪ )10‬پيامهاي غيركالمي منفي ( اخم كردن ‪ ،‬چشم غره رفتن)‬
‫‪ )11‬براي افراد اسم گذاشتن‬
‫‪ )12‬احساسات خود را صادقانه بيان نكردن‬
‫‪ )13‬تهديد كردن‬
‫‪ )14‬متهم كردن يا مقصر شناختن‬
‫‪ )15‬دروغ گفتن‬
‫‪ )16‬اصرار و پافشاري در موضع خود‬
‫‪ )17‬برخورد از روي تعصب‬
‫‪ )18‬طرح مسائل گذشته و اجازه رشد به ديگران ندادن‬
‫‪ )19‬استفاده از طعنه و بدزباني بجاي طرح صريح نظرات‬
‫‪ )20‬دستور دادن‬
‫‪ )21‬فحش دادن‬
‫‪ )22‬نصيحت كردن‬
‫‪ )23‬بحث كردن‬
‫‪ )24‬باز جويي كردن‬
‫‪ )25‬قضاوت كردن‬
‫‪ )26‬انحراف حرف‬
‫‪ )27‬سرزنش كردن‬
‫ويژگيهاي يك رابطه معنا دار‬
‫‪ )1‬هويت طرفين حفظ مي شود ‪.‬‬
‫‪ )2‬هر كدام بقاي مستقل دارند ‪.‬‬
‫‪ )3‬هر كدام مي توانند درباره آنچه در زندگيشان مهم و معني دار است‬
‫سخن بگويد ‪.‬‬
‫‪ )4‬هر كدام مسئول خوشبختي خود هستند و طرف مقابل را عامل‬
‫بدبختي خود نمي دانند ‪.‬‬
‫‪ )5‬هر دو طرف تالش مي كنند كه رابطه خود را زنده نگهدارند ‪.‬‬
‫‪ )6‬هر دو طرف از اينكه فعاليتي را با هم داشته باشند لذت مي برند و‬
‫مدام كارها را تكنفره نكرده و ديگري را دفع نمي كنند ‪.‬‬
‫‪ )7‬هر يك از طرفين رشد و بالندگي داشته و مي توانند تغيير كنند و‬
‫تجربه هاي جديدي داشته باشند ‪.‬‬
‫‪ )8‬چنانچه همسر باشند ‪ ،‬در شورآفريني آن تالش مي كنند‪.‬‬
‫‪ )9‬هر دو طرف فعاالنه ابراز احساس و عالقه دارند و درك ابراز را نيز‬
‫دارا هستند ‪.‬‬
‫‪ )10‬براي رشد و بالندگي به منابع بيروني نيز توجه دارند ‪.‬‬
‫‪ )11‬طرفين از سلطه جويي و بهره وري يكطرفه از يكديگر اجتناب مي‬
‫كنند ‪.‬‬
‫‪ )12‬طرفين مي پذيرند كه هر كدام براي رشد ‪ ،‬نيازهاي خاص خود را‬
‫دارند و نيازمند روابط شخص ي اند ‪.‬‬
‫‪ )13‬مي پذيرند كه خشم خود را بايد مديريت كرده و نياز به سركوب آن‬
‫ندارند ‪.‬‬
‫‪ )14‬كاري را كه خود مي توانند انجام دهند ‪ ،‬به ديگري واگذار نمي‬
‫كنند ‪.‬‬
‫‪ )15‬طرفين شايستگي يكديگر را كشف كرده و همديگر را براي رشد در‬
‫آن مسير تشويق مي كنند ‪.‬‬
‫‪ )16‬به يكديگر متعهدند كه گهگاهي كه به كمكشان در بحران‪ ،‬يا‬
‫فرصتها ‪ ،‬نياز است ‪ ،‬داوطلبانه خدمت ارائه كنند ‪.‬‬
‫مي پذيرند‬
‫‪ )17‬طرفين به خلوت و سكوت يكديگر بها داده و آن را‬
‫‪.‬‬
‫چگونه از رابطه خود نگهداري كنيم؟‬
‫‪ )1‬تفاوت خود و دوستتان را شناسايي و پذيرش آنها را تمرين كنيد ‪.‬‬
‫‪ )2‬اختالفها را شناسايي و روش برخورد سازنده با آنها را بياموزيد ‪.‬‬
‫‪ )3‬فرضيه هاي خود را ( بويژه در زمان دلخوري ) با طرف مقابل ‪ ،‬قبل‬
‫از تصميم گيري مطرح كنيد ‪.‬‬
‫‪ )4‬در سطح توانتان ظاهر شويد ‪ ،‬نه فقط در سطح انتظارات ديگران‬
‫پيامهاي من‪...‬‬
‫يك « پيام من‪ » ...‬معتبر ‪ ،‬صادقانه و سازگارانه است كه وضعيت و‬
‫قدرت عملي افكار و احساسات شما را انعكاس مي دهد‪.‬‬
‫يك پيام روشن و قابل فهم و بيانگر نكته اي كه الزم است بيان شود و‬
‫زير نقاب بيان غير مستقيم قرار ندهد ‪.‬‬
‫خود افشايي (پيامهاي من‪)...‬‬
‫باعث ‪:‬‬
‫شناخت بهتر خود‬
‫دوست داشتن بهتر خود‬
‫از طرف ديگران بهتر مورد درك قرار گرفتن‬
‫تشويق خود افشايي در ديگران‬
‫پيشگيري از كشمكش‬
‫انواع پيامهاي من ‪...‬‬
‫‪ )1‬پيام من روشنگر‬
‫‪ )2‬پيام من بازدارنده‬
‫‪ )3‬پيام من مثبت‬
‫‪ )4‬پيام من برخوردي‬
‫پيام من روشنگر‬
‫براي ديگران مشخص مي كند كه شما چه باورها‪ ،‬عقايد‪ ،‬دوست‬
‫داشتن ها و دست نداشتن ها‪ ،‬احساسات‪ ... ،‬داريد و اين باعث مي‬
‫شود تا ديگران شما را بهتر بشناسند و بفهمند شما زندگي را چگونه‬
‫تجربه مي كنيد ‪.‬‬
‫ً‬
‫ً‬
‫مثال ‪ :‬من مي دانم كه تو شديدا مخالفي ‪ ،‬در عين حال من فكر مي كنم‬
‫كه اگر بجاي ماشين ‪ ،‬خانه يا زمين بخريم براي ما بهتر است چون‬
‫به نظر من خانه و زمين ارزش افزوده دارند ‪.‬‬
‫پيام من بازدارنده‬
‫پيامي است كه باعث مي شود ديگران در مورد نيازي كه در آينده مي‬
‫خواهيد به آن برسيد ‪ ،‬اطالع داشته باشند ‪.‬‬
‫اين پيام آنچه را كه شما مي خواهيد انجام دهيد يا ببينيد كه انجام‬
‫مي شود ‪ ،‬پيش بيني مي كند ‪.‬‬
‫ً‬
‫مثال ‪ :‬من مي خواهم امشب براي شام به خانه شما بيايم ‪ ،‬اما يادت‬
‫باشه كه من گوشت قرمز نمي خورم‪.‬‬
‫پيام من مثبت‬
‫هدف ‪ :‬پيشگيري از بوجود آمدن مسأله‬
‫اهميت ‪ :‬سطح رابطه را باال برده و آنها را تقويت مي كند‬
‫بيان كننده قدرشناس ي‪ ،‬عشق‪ ،‬لذت بردن‪ ،‬و محبت نسبت افراد ( بچه‬
‫ها‪ ،‬همسر‪ ،‬دوستان و ديگران)مي باشد ‪.‬‬
‫مي تواند تأثير زيادي بر روابط گرمتر ‪ ،‬نزديكتر ‪ ،‬و لذت بخش تر داشته‬
‫باشد ‪.‬‬
‫يك «پيام من ‪ ...‬مثبت » بايد هيچ «طنابي بر گردن كس ي» نياندازد ‪،‬‬
‫بلكه فقط بيان قبول و تصديق باشد‪.‬‬
‫ً‬
‫مثال ‪ :‬من از اينكه شما در موقع رسيدگي به كارهايم ساكت بوديد خيلي‬
‫متشكرم‪ .‬من كارم را خيلي سريعتر تمام كردم‪ .‬باز هم ممنونم‪.‬‬
‫پيام من برخوردي‬
‫هدف ‪ :‬براي مقابله با رفتارهاي غير قابل پذيرش‬
‫روش ‪:‬‬
‫اول ‪ :‬توضيح بدون سرزنش رفتار نادرست و غير قابل پذيرش‬
‫دوم ‪ :‬بيان تأثير محسوس آن بر شما‬
‫سوم ‪ :‬بيان شدت احساسات شما در مورد آن تأثيرات ناخوشايند بر‬
‫خود فرد مقابل‬
‫ً‬
‫مثال ‪ :‬تو تلفني به من خبر ندادي كه نمي آيي ‪ ،‬بنابراين وقت من به‬
‫ً‬
‫انتظار تو تلف شد ‪ .‬و مسلما من اين را دوست نداشتم ‪.‬‬
‫پيام تو ‪ ...‬مناسب و مؤثر نيست‬
‫چگونه با ديگران ارتباط‬
‫برقرار كنيم؟‬
‫ديگران را همان گونه كه هستند بپذيريد‪.‬‬
‫به ديگران عشق و محبت نثار كنيد‪.‬‬
‫خود را به جاي ديگران بگذاريد‪.‬‬
‫از خسته كردن ديگران اجتناب نمائيد‪.‬‬
‫شنونده خوبي باشيد‪.‬‬
‫در ارتباط با ديگران « من » نباشيد(نيم من ‪،‬‬
‫باشيد)‪.‬‬
‫در هنگام اختالف با ديگران مذاكره كنيد ( نه‬
‫بحث و درگيري)‪.‬‬
‫در برخورد با ديگران لبخند را فراموش نكنيد‪.‬‬
‫در ارتباط با ديگران صداقت داشته باشيد‪.‬‬
‫خوب و به موقع حرف بزنيد‪.‬‬
‫اصل « ‪ 4‬خ» را رعايت كنيد ‪:‬‬
‫خوش بو‬
‫خوش رو‬
‫خوش گو‬
‫خوش پوش‬
‫دال ياران سه قسمند گر بداني ‪:‬‬
‫« زباني » اند‬
‫و « ناني» اند‬
‫و « جاني »‬
‫اصول دوست يابي‬
‫هميشه و در هر كاري هوشيار باشيد كه «كاله » سرتان نرود‪.‬‬
‫بدون توقع و انتظار به ديگران محبت و دوستي كنيد‪.‬‬
‫تا حد امكان ديگران را تأييد و تشويق كنيد‪.‬‬
‫ديگران را بجا انتقاد كنيد‪.‬‬
‫شرايط ديگران را در نظر بگيريد‪.‬‬
‫«سنگ صبور» ديگران باشيد‪.‬‬
‫دوست زمان سختي باشيد‪.‬‬
‫خضوع و فروتني داشته باشيد‪.‬‬
‫به دوستان خود هديه دهيد‪.‬‬
‫از ديگران تشكر و قدرداني كنيد‪.‬‬
‫در گفتار و رفتار خود صداقت داشته باشيد‪.‬‬
‫ً‬
‫اگر اشتباه كرديد حتما عذرخواهي كنيد‪.‬‬
‫ً‬
‫اگراشتباه كردند حتما عذر آنها را بپذيريد‪.‬‬
‫خوش نيت باشيد‪.‬‬
‫چند قانون آداب معاشرت‬
‫هميشه مودب باشيد‪.‬‬
‫هيچ گاه دشنام ندهيد‪.‬‬
‫با صداي بلند صحبت نكنيد‪.‬‬
‫كنترل خود را از دست ندهيد‪.‬‬
‫به ديگران خيره نشويد‪.‬‬
‫صحبت كس ي را قطع نكنيد‪.‬‬
‫هميشه وقت شناس باشيد‪.‬‬
‫اسرار زندگي خصوص ي خود را فاش نسازيد‪.‬‬
‫شنونده اسرار مردم نباشيد ‪.‬‬
‫آب دهان نياندازيد‪.‬‬
‫حرمت بزرگترها را نگاه داريد‪.‬‬
‫باديگران بخنديد‪ ،‬به ديگران نخنديد‪.‬‬
‫فخر فروش ي نكنيد‪.‬‬
‫به ساعتتان نگاه نكنيد‪.‬‬
‫در ارتباط با خانمها‬
‫هميشه در را برايش باز كنيد ‪.‬‬
‫جاي خود را به او بدهيد ‪.‬‬
‫از جاي خود برخيزيد ‪.‬‬
‫اگر چيزي از دستش به زمين افتاد به وي باز گردانيد‪.‬‬
‫در راه پله‪ ،‬كنار خانم راه برويد‪.‬‬
‫در حضور يك خانم سيگار نكشيد‪.‬‬
‫هرگاه بسته اي به همراه داشت برايش حمل كنيد‪.‬‬
‫روشهاي تقويت هوش اجتماعي‬
‫كساني كه از هوش اجتماعي ضعيفي برخوردارند ‪ ،‬نه تنها در‬
‫زمينه ظرافت هاي اجتماعي بي كفايتند ‪ ،‬بلكه همچنين از‬
‫درك عواطف ديگران عاجزند و فقط اسباب زحمت مردم‬
‫هستند ‪ .‬رو در روي ديگران بايستيد و صحبت كنيد ‪.‬‬
‫در برخوردهاي اجتماعي ابتكار عمل را در دست بگيريد و‬
‫هميشه منتظر ديگران ننشينيد ‪.‬‬
‫مستقيما از ديگران قدرداني و تشكر كنيد ‪.‬‬
‫وقتي در آستانه در با كس ي روبرو مي شويد ‪ ،‬اجازه دهيد او‬
‫ابتدا وارد شود ‪.‬‬
‫تا چيزي را به شما تعارف نكرده اند ‪ ،‬به چيزي ناخنك نزنيد ‪.‬‬
‫هنر شما كنترل عواطف ديگران است ‪ :‬حواس فرد خشمگين‬
‫را پرت كنيد ‪ ،‬با او اظهار همدردي نموده و سپس ذهن او را‬
‫به موضوع ديگري كه براي او حالت خوشايند تري دارد‬
‫منحرف نمائيد ‪.‬‬
‫به ياد داشته باشيد كه همه ما به طور ناخودآگاه عواطف و‬
‫احساساتي را كه توسط شخص ديگر به نمايش گذاشته‬
‫مي شود ‪ ،‬تقليد مي كنيم ‪.‬‬
‫وقتي دو نفر با يكديگر روبرو مي شوند ‪ ،‬كس ي كه در بيان‬
‫احساسات خود قوي تر عمل مي كند ‪ ،‬خلق و روحيه‬
‫خود را به فرد ديگري كه منفعل تر است منتقل مي كند‬
‫‪.‬‬
‫خود را با ديگران از لحاظ فيزيكي و عاطفي هماهنگ و‬
‫همزمان كنيد ‪.‬‬
‫به مردم كمك كنيد در مورد افكاري كه آزارشان مي دهد‬
‫حرف بزنند ‪ .‬اين كار باعث آرامش در آنها مي شود ‪.‬‬
‫هر روز ‪ 20 – 15‬دقيقه مطالبي راجع به « تلخ ترين تجربه هاي‬
‫زندگيتان » و حس و حالي كه در آن زمان داشته ايد حرف‬
‫بزنيد يا بنويسيد ‪.‬‬
‫تأثير اين كار ‪ :‬بهبود عملكرد آنزيمهاي كبد ‪ ،‬بهبود عملكرد‬
‫دستگاه ايمني بدن‬
‫افراد فاقد نزاكت اجتماعي ‪:‬‬
‫نمي دانند چه وقت بايد به گفت و گوي تلفني خود ادامه دهند و چه زماني‬
‫آن را خاتمه دهند ‪ ،‬نمي دانند چه وقت بايد خداحافظي كنند ‪.‬‬
‫در تمام طول صحبت با ديگران متكلم وحده هستند و هيچ گونه توجهي به‬
‫طرف مقابل خود ندارند ‪.‬‬
‫هيچ كوشش ي براي شناخت موضوعات مورد عالقه ديگران به خرج نمي‬
‫دهند ‪.‬‬
‫خود محور هستند ‪.‬‬
‫آدم مزاحمي است كه در كار همه فضولي مي كنند ‪.‬‬
‫در فهم حريم شخص ي خود مشكل دارند ‪ ،‬به طوري كه در‬
‫موقع صحبت كردن خيلي به طرف مقابل خود نزديك مي‬
‫شوند يا خيلي پهن مي نشينند يا وسايل شخص ي خود را در‬
‫جايي كه متعلق به آنها نيست قرار مي دهند ‪.‬‬
‫در تعبير يا استفاده از زبان غير كالمي فقيرند و در هنگام‬
‫صحبت با ديگران يا خيلي بلند حرف مي زنند و يا خيلي با‬
‫سردي و از روي بي اعتمادي ‪.‬‬
‫حلقه باز‬
‫در يك دستگاه كه به صورت « حلقه باز » كار مي كند‪ ،‬اداره امور تا‬
‫حد زيادي به منابع بيروني بستگي دارد‪.‬‬
‫دستگاه ليمبيك (كناري) ما نيز به صورت « حلقه باز » تنظيم مي‬
‫شود‪ .‬دستگاه ليمبيك در ثبات هيجاني ما نقش بسيار مهمي ايفا مي‬
‫كند‪.‬‬
‫الگوي « حلقه باز » دستگاه ليمبيك به اين‬
‫معناست كه افراد ديگر مي توانند حتي‬
‫فيزيولوژي و به دنبال آن هيجانات ما را‬
‫تغيير دهند ‪.‬‬
‫« حلقه باز » دستگاه كناري ‪ ،‬به افراد اجازه مي‬
‫دهد تا به نجات هيجاني يكديگر بپردازند ‪.‬‬
‫ما براي ثبات هيجاني خودمان ‪ ،‬به ارتباط‬
‫با ديگران وابسته هستيم ‪.‬‬
‫تحقيقات در بخش مراقبتهاي ويژه‬
‫نشان مي دهد كه حضور‬
‫تسكين دهنده فرد ديگر‪ ،‬نه تنها‬
‫فشار خون بيمار را كاهش مي‬
‫دهد بلكه ترشح اسيدهاي چرب‬
‫را پايين مي آورد ‪.‬‬
‫پژوهشهاي محققين نشان مي دهد كه سه رويداد‬
‫فشارزا ( مانند ‪ :‬مشكالت مالي شديد ‪ ،‬اخراج از كار يا‬
‫طالق ) در طول سال ‪ ،‬نرخ مرگ و مير را در مردان‬
‫ميانسال منزوي از اجتماع سه برابر مي كند ‪ ،‬اما اين‬
‫موارد هر چه كه باشد تأثيركمتري بر نرخ مرگ و مير‬
‫مرداني كه روابط نزديك زيادي دارند خواهد داشت ‪.‬‬
‫محققين حلقه باز را به عنوان « نظم جويي بين فردي دستگاه‬
‫ليمبيك » توصيف مي كنند كه فرد با آن پيامهايي مي‬
‫فرستد كه مي تواند سطح هورموني ‪ ،‬كاركرد قلبي و عروقي ‪،‬‬
‫ريتم خواب ‪ ،‬و حتي كاركرد دستگاه ايمني بدن فرد ديگر را‬
‫تغيير دهد ‪.‬‬
‫‪ ‬زوجهايي كه يكديگر را دوست دارند ‪ ،‬مي توانند در مغز‬
‫يكديگر جريانهايي از اكس ي توسين را تحريك كنند كه‬
‫احساسات خوشايند و محبت آميز را خلق مي كند ‪.‬‬
‫همدلي ) ‪(E mpathy‬‬
‫اين اصطالح اولين بار توسط اي‪.‬بي‪ .‬تيچنر ‪ ،‬روان شناس آمريكايي ‪ ،‬در سال‬
‫‪ 1920‬مورد استفاده قرار گرفت ‪.‬‬
‫به احساس كس ي وارد شدن= ‪Empatheia‬‬
‫توانايي ادراك تجربه ذهني و احساس ي فردي ديگر =‬
‫احساس كلي مشكل فردي ديگر ‪ ،‬بدون شريك شدن =‬
‫در احساسات آن فرد‬
‫شريك شدن در احساسات فردي ديگر= ‪Sympathy‬‬
‫روان شناس ي رشد همدلي‬
‫‪ 8‬ماهگي ‪ :‬كودكان احساسات ديگران را درك مي كنند و نسبت به آنها‬
‫واكنش نشان مي دهند ‪.‬‬
‫‪ 1‬سالگي ‪ :‬كودكان مي فهمند كه گرفتاري پيش آمده ربطي به آنها ندارد ‪،‬‬
‫بلكه براي ديگري پيش آمده است ‪ .‬هر چند هنوز هم درباره اينكه چه بايد‬
‫بكنند گيج به نظر‬
‫مي رسند‪.‬‬
‫زماني كه كودكان يك ساله از گرفتاري شخص ي ديگر تقليد حركتي مي كنند نيز‬
‫اين گيجي ديده مي شود ‪ .‬شايدآنان از اين طريق مي خواهند احساسات آنها‬
‫را بهتر درك كنند ‪ .‬اين تقليد حركتي مفهوم تكنيكي اصلي همدلي‬
‫(‪ (Empathy‬است ‪.‬‬
‫‪ 5/2‬سالگي ‪ :‬تقليد رفتاري با مفهوم همدلي به تدريج از مجموعه رفتاري‬
‫كودكان محو مي شود‪ .‬در اين مقطع كودكان درك مي كنند كه درد و‬
‫مشكل فرد ديگر‪ ،‬با درد و گرفتاري خود آنان متفاوت است و بهتر قادرند‬
‫آنها را آرام نمايند ‪.‬‬
‫تفاوت ميل به همدلي در افراد مختلف‬
‫نتيجه تحقيقات ‪Marian Radke – Yarrow &Carolyn‬‬
‫‪ Zahn – Waxler‬نشان مي دهد‪ « :‬كه تفاوت موجود در ميل‬
‫به همدلي ‪ ،‬به نحوه تربيت كودكان از جانب والدين بستگي دارد‪.‬‬
‫آنان دريافتند كه ‪ « :‬زماني كه شيوه تربيتي ‪ ،‬توجه شديد كودكان را به‬
‫سوي مشكلي كه در اثر بد رفتاري آنان براي ديگران پيش آورده‬
‫است ‪ ،‬جلب مي كند ‪ ،‬آنان همدلي بيشتري پيدا مي كنند» ‪:‬‬
‫« ببين ! او را چقدر ناراحت كردي» ‪ « ،‬نگاه كن ! جايي كه تو به او چنگ‬
‫زدي چقدر قرمز شده »‬
‫آنان دريافتند كه ‪:‬‬
‫« همدلي كودكان از تماشاي نحوه واكنش نشان دادن اطرافيان در مقابل درماندگي‬
‫ديگران نيز شكل مي گيرد‪.‬‬
‫كودكان با تقليد از آنچه كه مي بينند ‪ ،‬مجموعه اي رفتاري از واكنشهاي حاكي از‬
‫همدلي را در خود بوجود مي آورند‬
‫به ويژه در كمك به افراد ديگري كه دچار درماندگي شده اند»‪.‬‬
‫هماهنگي عاطفي مادر‪ -‬كودك‬
‫هماهنگي عاطفي‬
‫= ‪Emotional Attunement‬‬
‫هماهنگي عاطفي مادر‪ -‬كودك ‪:‬‬
‫كودك درك مي كند كه با احساساتش‪،‬‬
‫با همدلي‪ ،‬پذيرش‪ ،‬و دو جانبه بودن برخورد‬
‫مي شود؛ افراد ديگر مي توانند با او همدلي‬
‫كنند‪ ،‬به او توجه مي كنند‪ ،‬او را مي پذيرند‬
‫و او را مي خواهند ‪.‬‬
‫«در نتيجه‬
‫به اعتقاد دكتر دانيل استرن ( روان پزشك دانشگاه كرنل)‪:‬‬
‫هماهنگي عاطفي مكررمادر‪ -‬كودك‪ ،‬اين احساس در كودك بوجود مي آيد كه‬
‫افراد ديگر مي توانند در احساس او شريك شوند و اين كار را خواهند كرد » ‪.‬‬
‫اين حس در ‪ 8‬ماهگي در كودك شكل مي گيرد و از طريق ارتباط صميمانه در‬
‫كل دوران زندگي به شكل گيري خود ادامه مي دهد»‪.‬‬
‫ناهماهنگي عاطفي مادر‪ -‬كودك ‪:‬‬
‫كودك درك مي كند كه افراد ديگر نمي توانند با او همدلي كنند‪ ،‬او را‬
‫نمي پذيرند‪ ،‬او را نمي خواهند‪ ،‬ارتباط او با ديگران دو جانبه نيست و‬
‫ديگران نمي توانند در احساساتش با او شريك‪ ،‬شوند‪.‬‬
‫ً‬
‫ناهماهنگي عاطفي در روابط والد‪ -‬كودك‪ ،‬واقعا براي او ناراحت كننده‬
‫مي شود‪ .‬بعض ي از كودكان‬
‫است و براي كودك بسيار گران تمام‬
‫به ناهماهنگي عاطفي با والدين با ترس و يا درماندگي واكنش نشان مي‬
‫دهند‪.‬‬
‫وقتي والدين با طيف مشخص ي از احساسات و عواطف كودكان ( لحظات‬
‫خوش ي‪ ،‬اشكها و نياز به نوازش شدن) به طور ناهماهنگ پاسخ مي دهند‪،‬‬
‫بعض ي از كودكان از نشان دادن و حتي شايد احساس كردن آن عواطف‬
‫ً‬
‫اجتناب مي كنند‪ .‬به اين ترتيب آن طيف عواطف احتماال از مجموعه رفتارهاي‬
‫كودك براي برقراري ارتباط صميمانه حذف مي شود‪ .‬بخصوص اگر‬
‫موجبات نفي آن احساسات‪ ،‬همواره به صورت پنهان و آشكار فراهم باشد‪.‬‬
‫والديني كه هميشه واكنش ي پايين تر از سطح فعاليت كودك‪ ،‬از خود نشان مي‬
‫دهند ‪ ،‬در نتيجه كودك آنها ياد مي گيرد كه منفعل باشد‪.‬‬
‫كودك ياد مي گيرد كه ‪ « :‬وقتي من به هيجان مي آيم‪ ،‬نمي توانم مادرم را به همان‬
‫اندازه به هيجان بياورم‪ ،‬پس بهتر است تالش نكنم »‪.‬‬
‫همدلي در اختالل‬
‫شخصيت ضداجتماعي‬
‫نتيجه تحقيقات روان شناسان بر روي گروهي از جنايتكاران نشان‬
‫مي دهد كه « يك مشخصه مشترك همه اين افراد در دوران كودكي‬
‫ً‬
‫اين بوده كه ‪ ،‬آنها مرتبا از يك خانه موقت ( فرزند خواندگي ) به‬
‫خانه موقت ديگر منتقل شده اند يا در يتيم خانه ها پرورش يافته‬
‫اند‪ .‬سرگزشتي كه بيانگر ناديده گرفته شدن به لحاظ عاطفي و‬
‫حداقل هماهنگي عاطفي بين هر يك از آنها و مراقبين آنان است »‪.‬‬
‫ناديده گرفته شدن به لحاظ عاطفي‪ ،‬همدلي را كور مي كند‪.‬‬
‫افراد مبتال به اختالل شخصيت ضد اجتماعي‪ ،‬جنايتكاران شرير‪،‬‬
‫متجاوزان به زنان و كودكان و مرتكبان به خشونتهاي خانوادگي ‪ ،‬فاقد‬
‫همدلي هستند‪.‬‬
‫اين ناتواني در احساس درد قربانيان به آنها امكان مي دهد تا به خودشان‬
‫دروغ بگويند و اين امر آنان را به انجام جنايت ترغيب مي كند‪.‬‬
‫ً‬
‫اين افراد به خود مي گويند ‪ « :‬زنان واقعا دوست دارند به آنان تجاوز شود‬
‫؛ اگر مقاومت كنند دارند بازي در مي آورند»‪.‬‬
‫و يا متجاوزان به كودكان با خود مي گويند ‪:‬‬
‫« به كودك آسيبي نمي رسانم ‪ ،‬فقط عالقه ام را به او نشان مي دهم‬
‫؛ اين فقط نوع ديگري از نشان دادن احساس است» ‪.‬‬
‫ويا والديني كه با فرزندان خود بد رفتاري دارند عمل خود را اين گونه‬
‫توجيه مي كنند‪ « :‬تربيت صحيح همين است»‪.‬‬
‫كمرنگ شدن احساس همدلي در اين افراد‪ ،‬بخش ي از يك چرخه و‬
‫فرايند عاطفي است كه زمينه ساز اعمال خشونت آميز آنان است‪.‬‬
‫همدلي در اختالل‬
‫شخصيت مرزي‬
‫سوء رفتارهاي عاطفي شديد و مداوم شامل ‪ :‬بيرحمي‪ ،‬تهديدهاي جنون‬
‫آميز ‪ ،‬تحقير و فرومايگي‪ ،‬اثرات مخالفي بر جاي مي گذارند ‪.‬‬
‫كودكاني كه اين سوء رفتارهاي عاطفي شديد را متحمل مي شوند ‪،‬‬
‫مي توانند نسبت به عواطف افراد ديگري كه اطراف آنها هستند‬
‫بسيار هوشيار باشند(تا حدي شبيه به بيماران مبتال به ‪PTSD‬‬
‫كه نسبت به نشانه هايي كه اعالم كننده خطرند‪ ،‬گوش بزنگ‬
‫هستند)‪.‬‬
‫اين گوش بزنگي و هوشياري و تفحص وسواس گونه نسبت به‬
‫احساسات ديگران ‪ ،‬در كودكاني كه از نظر رواني با آنان بد رفتاري‬
‫شده است ‪ ،‬عموميت دارد و آنان در بزرگسالي از نوسانات شديد و‬
‫تند عاطفي رنج مي برند كه آنها را افراد مبتال به اختالل شخصيت‬
‫مرزي مي ناميم‪.‬‬
‫مشخصه رابطه‬
‫ياري دهنده‬
‫رابطه ياري دهنده ‪:‬‬
‫رابطه اي كه در آن الاقل نيت يكي از دو طرف افزودن به رشد‪،‬‬
‫توسعه‪ ،‬بلوغ‪ ،‬عملكرد بهتر و هماهنگي بهتر با زندگي در ديگري‬
‫است‪.‬‬
‫به عبارت ديگر در ارتباط ياري دهنده ما به دنبال رشد و توسعه‬
‫شخصيت‪ ،‬كمك‪ ،‬قدرداني بيشتر ‪ ،‬بيان بيشتر و استفاده عملي‬
‫بيشتر از منابع دروني و فردي ديگري هستيم‪.‬‬
‫‪)1‬آيا مي توانم به گونه اي رفتار كنم كه به عنوان انساني قابل اعتماد‪،‬‬
‫قابل تكيه كردن‪ ،‬و ثابت قدم شناخته شوم؟‬
‫‪)2‬آيا مي توانم آنچه را كه هستم بدون ابهام بيان كنم؟‬
‫‪)3‬آيا مي توانم نسبت به فرد مقابل حاالت مثبتي داشته باشم؟‬
‫‪)4‬آيا مي توانم به گونه اي رفتار كنم كه به احساسات و نيازهاي خود و‬
‫ديگران احترام بگذارم؟‬
‫‪)5‬آيا مي توانم به ديگري اجازه دهم كه خودش باشد؟‬
‫ً‬
‫‪)6‬آيا مي توانم به كامال به دنياي احساسات و معاني شخص ي او وارد شوم‬
‫و دنيا را از چشم او ببينم؟‬
‫‪)7‬آيا مي توانم تمام ابعاد وجودي اين شخص را كه جلوي من باز مي‬
‫شوند را بپذيرم؟‬
‫‪)8‬آيا مي توانم طوري رفتار كنم كه تهديد كننده نباشد؟‬
‫‪)9‬آيا مي توانم مي توانم او را از تهديد ارزشيابي هاي خارجي آزاد سازم؟‬
‫‪)10‬آيا مي توانم بدون اينكه تحت تأثير گذشته خودم يا او قرار بگيرم با او‬
‫رفتار كنم؟‬
‫ويژگيهاي بوقلمون صفتان اجتماعي‬
‫‪ )1‬آنها هر كاري را براي مورد توجه واقع شدن انجام‬
‫مي دهند ‪.‬‬
‫‪ )2‬از نظر اجتماعي خيلي محبوب و دوست داشتني است ‪ ،‬ولي‬
‫روابط خصوص ي پايدار و ارضاء كننده اي ندارند ‪.‬‬
‫‪ )3‬اگر الزم باشد براي خشنودي ديگران يك چيز مي گويند ولي در‬
‫عمل طور ديگري رفتار مي كنند‬
‫‪ )4‬آنها به راحتي با اين تضاد كه بين چهره اجتماعي و چهره دروني‬
‫خود كنار آمده اند ‪.‬‬
‫‪ )5‬آنها به هيچ وجه با خويشتن خود صادق نيستند ‪.‬‬
‫‪ )6‬آنها به جاي آن كه به سادگي احساس واقعي خود را بروز‬
‫دهند ‪ ،‬همواره در جستجوي نشانه هايي هستند تا بفهمند‬
‫ديگران چه انتظاري از آنها دارند ‪.‬‬
‫‪ )7‬آنها از قابليتهاي اجتماعي خود استفاده كرده و اعمال خود را‬
‫با موقعيتهاي متمايز اجتماعي تنظيم مي كنند و در هر جمعي‬
‫به رنگ خاص ي در مي آيند تا مورد توجه و پسند‬
‫ديگران قرار بگيرند‪.‬‬
‫زبان بدن‬
‫(‪) BODY LANGUAGE‬‬
‫زبان بدن (‪ )BODY LANGUAGE‬عبارت است از يك سري‬
‫اعمال بخـصـوص بـدن كه انسان ناخودآگاه در شرايط و موقعيتهاي‬
‫گوناگون از قبيل‪ :‬هيجان‪ ،‬استرس‪ ،‬دروغـگويي‪ ،‬ترس‪ ،‬ابراز عالقه و غيره‬
‫از خود نشان مي دهد‪.‬‬
‫زبان بدن مجموعه حركات و اشاراتي غيركالمي مانند ‪ :‬نگاه‪ ،‬حاالت چهره‬
‫و صورت ‪ ،‬تكان سر و حركات اندامي ( طرز ايستادن ‪ ،‬نشستن ‪ ،‬راه‬
‫رفتن ‪ ،‬و نحوه دست دادن ) ‪ ،‬اندازه فاصله ما تا فرد يا افراد ‪...،‬‬
‫زبان بدن چيزي نيست كه انسان هنگام تولد آن را به همراه خود‬
‫داشته باشد ويا در اين زمينه مهارتي كسب كرده باشد ‪ .‬تمام عالئم‬
‫آن را مي توان تمرين كرد‪ ،‬فرا گرفت و در آن مهارت كسب كرد و آنها‬
‫را در عمل به كار بست ‪.‬‬
‫انسانها به طور متوسط روزانه فقط ‪ 10‬تا ‪ 11‬دقيقه در قالب‬
‫جمالت استاندارد كالمي از كلمات استفاده مي كنند ‪ .‬هر كدام از‬
‫اين جمالت استاندارد حدود ‪ 2‬تا ‪ 5/2‬ثانيه طول مي كشد ‪.‬‬
‫وقتي دو نفر با هم صحبت مي كنند فقط كمتر از يك سوم‬
‫ارتباطاتشان كالمي است‪ .‬بيش از ‪ 65‬درصد از مفاهيم اجتماعي از‬
‫طريق زبان بدن ( به طور غير كالمي ) رد و بدل مي شود ‪ .‬بيش از‬
‫نيمي از پيامهاي در حال تبادل از طريق حس بينايي صورت مي گيرد‬
‫‪ ،‬نه كالمي ‪.‬‬
‫خصوصيات زبان بدن ‪:‬‬
‫‪ )1‬پيامهاي زبان بدن به طور نيمه آگاهانه عمل مي كنند ‪ :‬بسياري از‬
‫پيامهاي زبان بدن در حالت عادي ‪ ،‬پايين تر از سطح آگاهي ما انتقال‬
‫مي يابند ‪ .‬آنها ذهن نيمه آگاه ‪ ،‬و سپس طرز تفكر ‪ .‬احساسات ‪ ،‬و‬
‫ٌ‬
‫رفتار ما را تحت تاثير قرار مي دهند ‪ ،‬بدون اين كه بدانيم چه چيزي‬
‫آن واكنشها را موجب مي شوند ‪.‬‬
‫‪ )2‬تعداد اين پيامها بسيار زياد است ‪:‬‬
‫ميزان اطالعات غير كالمي فوق العاده زياد است ‪ .‬ميزان اين اطالعات در هر‬
‫ساعت ‪ 10000‬واحد در ثانيه است ‪ .‬بنابراين ‪ ،‬با اين حجم از اطالعات ‪،‬‬
‫فقط مي توانيم به قسمتي از آن همه اطالعات موجود توجه كنيم ‪.‬‬
‫اين كه چگونه مي توانيم توجه خودمان را جهت دهي كنيم ‪ ،‬به طور عمده‬
‫بستگي به ‪ :‬انتظارات ‪ ،‬و تجربه هاي قبلي ما از چنين برخوردها دارد ‪ .‬اين‬
‫انتخاب اطالعات بدين مفهوم است كه از اطالعات مورد دسترس ي فقط‬
‫مي توانيم قسمت اندكي را كه قادر به مشاهده مي باشيم يا به طور‬
‫ناخودآگاهانه در ما نفوذ مي كنند مورد توجه قرار دهيم ‪.‬‬
‫‪ )3‬كودكان تا حدود سه سالگي در هنگام برقراري ارتباط با ديگران به‬
‫پيامهاي غيركالمي تكيه مي كنند ‪ .‬در نتيجه در استفاده و تعبير آن‬
‫مهارت خاص ي پيدا مي كنند ‪ .‬پس از آن به تدريج زبان گفتاري رشد‬
‫مي كنند ‪ .‬قسمت اعظمي از زبان بدن ‪ ،‬زير بار كلمات از بين مي‬
‫ً‬
‫ٌ‬
‫رود ‪ .‬زبان گفتاري آنها را شديدا تحت تاثير قرار مي دهد ‪ .‬اين در‬
‫حالي است كه ما از اثرات آن بي خبريم ‪.‬‬
‫فقط ‪7‬درصد از مطالب قابل فهم ما از طريق مطالب بيان شده‬
‫عايدمان مي شود‪ 38 ،‬درصد از اين مطالب توسط صداهاي توليد‬
‫شده و ‪ 55‬درصد از آنها از طريق عالئم غيركالمي به ما مي رسد ‪.‬‬
‫چشمها‬
‫‪ ‬سطح چشمها‪:‬‬
‫در يك گـروه‪ ,‬مـعمـوال فـردي كـه سطح ديـد چشمانش از سايرين‬
‫باالتر است رهبر محسوب مي گردد‪ .‬هنگامي كه شما ايـستـاده‬
‫باشيد و ديگران نشسته قطعا شما را در موضع قدرت قرار مي‬
‫دهد‪.‬‬
‫زماني كه فردي چشمش‬
‫‪ ‬مالش چشم‪:‬‬
‫را با انگشت اشاره مالش مي دهـد نـشـانـگر فريب و نيرنگ مي‬
‫باشد‪ .‬از آنجايي كه فرد ميـخواهد تماس ديداري را قطع كند بهانه اي‬
‫بدست مي آورد كه به اين طرف و آن طرف نگاه كند‪ .‬ايـن حـركت غير‬
‫ارادي يـك اف ـشـاگر حسابي است كه فرد دارد دروغ مي گويد‪.‬‬
‫‪ ‬چشم برگرداندن‪:‬‬
‫مسلم از نيرنگ‪ ,‬گناه و دروغگويي است‪.‬‬
‫اين معموال يك عالمت‬
‫هرگاه چشمان يك فرد‬
‫‪ ‬چشمان بسته‪:‬‬
‫براي لحظه اي طوالني تـر از چـشم بر هم زدن متعارف بسته و‬
‫ابروها نيز برخاسته شود پيـام چنـيـن اسـت‪" :‬بـه حرف زدن خود‬
‫خاتمه بده‪".‬‬
‫اين نشانه غضب و‬
‫‪ ‬حركت چشم بسمت باال‪:‬‬
‫عصبانيت است‪.‬‬
‫اين ژستي خـجـالت‬
‫‪ ‬نگاه مختصر به اطراف‪:‬‬
‫گـونه و عشوه گرانه است‪ .‬فرد جسورانه خيره مي شود در حاليكه‬
‫سرش را پايين انداخته و به سمت مخالف كج مي كند‪ .‬اشـاره بـر‬
‫كمرويي بي باكانه دارد‪.‬‬
‫اين بي ترديد يك نشانه‬
‫‪ ‬نگاه ممتد‪:‬‬
‫گرايش جنس ي است‪ .‬شخص ي كه تماس چشمي برقرار مي كند‪،‬‬
‫چشم برگردانده‪ ،‬سپس مجددا به چشمان شما نگاه مي كند‬
‫ميـگويـد‪" :‬مايلم با شما بيشتر آشنا شوم"‬
‫‪ ‬نگاه خيره شديد‪:‬‬
‫تهاجمي‪ ،‬سلطه جويانه و تهديد آميز است‪.‬‬
‫اين نشانه خلق‬
‫هنگامي كه آقايي نگاهش‬
‫‪ ‬نگاه به باال و پايين‪:‬‬
‫را به سر تا پاي يك خانم مياندازد به او مي فهماند كه به اندام‬
‫فيزيكي وي عالقه مند است‪.‬‬
‫چشمك يك عالمت غـرض‬
‫‪ ‬چشمك‪:‬‬
‫آلود است‪ .‬نـشانـگر آن اسـت كـه رمز و رازي ميـان فردي كه چشمك‬
‫مي زند و فردي كه به او چشمك زده مي شود برقرار است‪.‬‬
‫در ميان يك اتاق‬
‫‪ ‬باال انداختن همزمان دو ابرو‪:‬‬
‫شلوغ‪ ،‬مفهوم آن كامال واضح و روشن است‪“ :‬مايلم با شما مالقات‬
‫كنم “‪.‬‬
‫زماني كه يك ابرو باال‬
‫‪ ‬باال انداختن يك ابرو‪:‬‬
‫انداخته مي شود در حالي كه ابرو ديگر پايين باقي مي ماند مفهومش‬
‫اين است‪ :‬حرف شما را باور نمي كنم‪.‬‬
‫زماني كه هر دو ابرو‬
‫‪ ‬ابروهاي گره خورده‪:‬‬
‫بسمت همديگر كشيده مي شود باعث پديد آمدن شيار بين آن دو‬
‫مي شـود كه داللت بر اضطـراب‪ ،‬درد‪ ،‬تـرس و يـا آمـيـزه اي از ايــن‬
‫هيجانات دارد‪.‬‬
‫زماني كه دست بروي‬
‫پوشاندن صورت‪:‬‬
‫صورت مي آيد مـفـهومش چنين است‪ :‬شوكه شده ام‪ .‬اين ژست بين‬
‫فرد و موقعيت مزاحم و مـتـجاوز فاصله مي اندازد‪.‬‬
‫بيني‬
‫هنگامي كه دست فردي در‬
‫‪ ‬ملس بيني‪:‬‬
‫زمان مـحاوره با بـيـنـي اش تـماس پـيـدا كند‪ ،‬نشانگر آن است كه‬
‫فرد موضوعي را كتمان مي كند‪ .‬فردي كـه اين حركت را انجام‬
‫مي دهد معموال از آن نا آگاه است ظاهر وي ممكن است آرام‬
‫بنظر برسد اما باطن فرد پريـشان و آشفته است‪ .‬روانشناسان‬
‫معتقدند دسـت زدن به بـيـنـي يـك حـركـت غـيـر ارادي بـراي‬
‫پوشاندن دهان و كتمان دروغ مي باشد‪ .‬دستها به بـيني انـتقال‬
‫مي يابند تا حقيقت را پنهان كنند‪.‬‬
‫خشم‪ ،‬غضب و‬
‫‪ ‬فراخ كردن بيني‪:‬‬
‫عصبانيت‪.‬‬
‫وقـتي بيني با كج كردن‬
‫‪ ‬حركت بيني بسمت باال‪:‬‬
‫سر به عقب بسمت باال مي رود پيام روشن است‪ .‬فرد مي گويد‪:‬‬
‫"من برتر هستم‪ ،‬من بهتر از شما هستم"‬
‫چيزي فاسد شده است‪.‬‬
‫‪ ‬گرفتن بيني‪:‬‬
‫پيچ خوردگي بيني به يك‬
‫‪ ‬پيچيدن بيني‪:‬‬
‫سو نشانگر نفرت و بـيـزاري و طرد مي بـاشد‪.‬‬
‫وقتـي عـضالت اطراف‬
‫‪ ‬چين و چروك بيني‪:‬‬
‫بيني منقبض مي شوند چيـن و چروك مابين چشمها پديد مي آيد‪،‬‬
‫افشا كننده تنفر و انزجار است ‪ -‬از يك طرد ماليم تا تنفر شديد‪.‬‬
‫دهان‬
‫اين نيش خند كنترل شده‬
‫‪ ‬خنده زوركي‪:‬‬
‫تا چشمها گسترش نمي يابد‪.‬‬
‫گوشه لبها را مانند پوزخند‬
‫‪ ‬دهان كجي‪:‬‬
‫به عقب برده و دندانها را نمايان ميگرداند‪.‬‬
‫دندانهاي باال نمايان شده‬
‫‪ ‬تبسم با دهان گشوده‪:‬‬
‫و بـه شـخـصـي كـه بـا شـما گفتگو ميكند مي فهماند كه مايل هستيد‬
‫بيشتر با او آشنا شويد‪.‬‬
‫اين لبخند تنها براي‬
‫‪ ‬تبسم با لبان بسته‪:‬‬
‫اداي احترام و ادب و نزاكت است‪.‬‬
‫هرگاه فردي لبهايش را در‬
‫‪ ‬در هم كشيدن لبها‪:‬‬
‫هم كشيد به مفهوم آن است كه طرف مقابلش را جذاب و دلربا‬
‫يافته‪.‬‬
‫دال برتنش و عدم‬
‫‪ ‬لبهاي سفت و جمع شده‪:‬‬
‫پذيرش است‪.‬‬
‫وقتي فردي لب پايين خود‬
‫‪ ‬جويدن لبها‪:‬‬
‫را جويده و سرش را تكان ميدهد نشانگر خشم فرد است‪.‬‬
‫هرگاه انگشت اشاره بطور‬
‫‪ ‬تماس با لب ‪:1‬‬
‫عمودي براي لحظه اي بطرف باالآيد ميگويد‪ :‬ساكت باش‪.‬‬
‫ولي هرگاه انگشت اشاره‬
‫‪ ‬تماس با لب ‪:2‬‬
‫به لب پايين تماس پيدا كند و دهـان انـدكـي باز شود مفهومش چنين‬
‫است‪:‬‬
‫"مي خواهم با شما صحبت كنم"‬
‫سر‬
‫كمك مي كند ديگران‬
‫‪ ‬سر تكان دادن(باال و پايين)‪:‬‬
‫آرامش بيابند و نـشانگر توافق است‪.‬‬
‫تكان دادن ســر از‬
‫‪ ‬سر تكان دادن(چپ و راست)‪:‬‬
‫يك سو بسوي ديگر دال بر مخالفت و بي عالقگي است‪.‬‬
‫گذاشتن دستها زير چانه‬
‫‪ ‬تكيه دادن چانه‪:‬‬
‫مي گويد‪" :‬من حوصـله ام سـر رفـتـه"‪ .‬فرد ممكن است بخواهد خود‬
‫را مشتاق جلوه دهد اما پيام واقعي آن چنين است‪" :‬من قادر نيستم‬
‫روي سخن شما تمركز كنم"‬
‫مالش گردن ترديد را در‬
‫‪ ‬مالش گردن‪:‬‬
‫مورد مـوضـوع گفته شده و يا شنيده شده آشكار مي سازد‪.‬اين‬
‫ژست معموال توسط انگشت اشاره روي كنار گردن درست زير گوش‬
‫پديد مي آيد‪.‬‬
‫اين عالمت نويد دهنده‬
‫‪ ‬نوازش چانه‪:‬‬
‫نـشانگر آن است كه توجه شنونده بادقت كامل و مشتاقانه به تك‬
‫تك واژه هايي است كه شما مي گوييد‪ .‬اين حركتي متفكرانه است‬
‫كه معموال توسط مردي كه ريش ندارد انجام مي شود‪.‬‬
‫اين ژست اندكي متـفاوت‬
‫‪ ‬مالش چانه‪:‬‬
‫بـوده و تـوسط حركت انگشت اشاره بر سراسر پايين چانه انجام مي‬
‫گيرد و مي تواند نشانگر آن باشد كه شنونده حرف شما را باور‬
‫ندارد‪.‬‬
‫خواب آلودگي تنها علت‬
‫‪ ‬خميازه كشيدن‪:‬‬
‫خميازه نمي باشد بلكه "خميازه اجتماعي" نيز وجود دارد‪ .‬خميازه اي‬
‫كه در يك موقعيت استرس زاي خفيف پديد مي آيد‪.‬‬
‫هنگامي كه مردد هستيد چه كاري مي خواهيد انجام دهيد خميازه‬
‫روش ي است براي خريدن زمان‪.‬‬
‫دست ها (از مچ تا سر انگشتان)‬
‫‪ ‬دست دادن محكم‪:‬‬
‫فردي كه دستش را دراز كرده و سـپـس دسـتـانـش را بـه طـريقي مي‬
‫چرخاند كه دستش باال و كف دستش پايين قرار مي گيـرد‪،‬‬
‫سـعي در توفق و برتري جويي دارد‪ .‬اين نوع دست دادن اغـلب‬
‫اوقـات در مـوقـعـيـت هـاي سيـاس ي و ديپلماتيك كاربرد دارد‪.‬‬
‫نشانگر شور و‬
‫‪ ‬دست دادن بسيار محكم‪:‬‬
‫اشـتياق و سلطـه گـري اسـت‪.‬‬
‫بـي تـرديــد مي توان فهميد چه كس ي اينجا فرمان‬
‫مي دهد‪.‬‬
‫فردي كه تـنـها‬
‫‪ ‬دست دادن شل‪:‬‬
‫انگشتان دستـش را دراز مي كند و يا دستهايش مانند ماهي‬
‫شل است‪ ،‬مي گويد‪ :‬مايل نيستم به مـن دسـت بزنيد‪ ،‬من‬
‫صميميت را دوست ندارم‪ .‬همچنين آن نشانه ضعف‪ ،‬انقياد و‬
‫مطيع و تسليم بودن نيز ميباشد‪.‬هر گاه آقايي در يك موقعيت‬
‫كاري از اين دست دادن استفاده ميكند امكان دارد چنين‬
‫برساند كه قصد دارد مخفيانه اعمال نفوذ در موقعيت‬
‫نمايد‪.‬‬
‫هرگاه از دست چپ‬
‫‪ ‬دست دادن با هر دو دست‪:‬‬
‫براي دربرگرفتن و پوشاندن دستهاي فشرده شده استفاده گردد‪،‬‬
‫دست دادن دستكش وار ناميده شده و راستي و صميميت زياد را مي‬
‫رساند مانند يك در آغوش گرفتن كوچك و ظريف‪.‬‬
‫ضربه آهسته‪ ،‬مضراب‬
‫‪ ‬حركت انگشت‪:‬‬
‫زدن و يا ريتم يكنواختي را با انگشتان نواختن‪ ،‬داللت بر بي تابي‬
‫وناشكيبايي دارد‪ .‬يك حركت نمادين گريز مي باشد‪ .‬انگشتان عمل‬
‫راه رفتن را گرچه بدن بي حركت است انجام مي دهند‪.‬‬
‫اين ژست مرموز و آب زير‬
‫‪ ‬دستهاي پـنهان‪:‬‬
‫كاهانه است‪ .‬فرد مي گويد‪ :‬مايل به گفتگو با شما نميباشم‪ .‬خصوصا‬
‫در مورد دستهايي كه عميقا در جيــب ها فرو شده باشد جايي كه‬
‫براي تماس و گرفتن دست و يا هر گونه رابطه صميمانه وجود‬
‫نخواهد داشت‪.‬‬
‫وقتي كف دستها بـه طـرف‬
‫دستها بروي زانو‪:‬‬
‫بـاال بـاشـد‪ ،‬شـخص گـشـاده رو و پـذيـرا مي باشد‪ .‬وقتي كف دستها‬
‫پايين باشـد مـمكـن اسـت پـاي فـريبكاري و تعرض در ميان باشد‪.‬‬
‫هنگامي كه فردي‬
‫‪ ‬مناره كردن انگشتان‪:‬‬
‫انگشتان خود را بهم فشرده و چـانـه و دهان را روي سر انگشتان‬
‫قرار مي دهد نـشانگر تفكر عـمـيق است‪ .‬مانند زماني كه شخص به‬
‫اميد شنيدن جواب مي باشد‪ .‬همچنين حايلي اسـت بـراي مـحـافـظـت‬
‫كـردن از قفسه سينه‪ ،‬پايين صورت و دهان‪.‬‬
‫فـرد در ايـن حـالت‬
‫‪ ‬مشت پوشيده شده با دست باز‪:‬‬
‫خشـمگين است اما مي كوشد كه آرام بماند‪ .‬به اصطالح خود را‬
‫كنترل كند‪.‬اما مراقب اين فرد باشيد چون امكان دارد هر موضوع‬
‫كوچكي منجر به آن گردد كه كنترلش را از دست بدهد‪.‬‬
‫شـخصـي كـه مـي خـواهـد‬
‫‪ ‬پرتاب دست‪:‬‬
‫عـقايدش را به اجبار تحميل كند ممكن است دستش را بطرف‬
‫شنونده و جلو پرتاب كند‪ .‬درحالت پرخاشگرانه خفيفتر تنها از‬
‫انگشتان استفاده مي گردد‪.‬‬
‫اين يك ژست‬
‫‪ ‬قالب كردن دستها پشت سر‪:‬‬
‫متكبرانه ميباشد‪ .‬خصوصا زماني كه فرد به عقب تكيه داده باشد‪.‬‬
‫او مي گويد ‪ :‬من آنقدر بر شما سلطه دارم كه نياز به دفاع كردن از‬
‫خودم ندارم‪.‬‬
‫اين عالمت عصبي‬
‫‪ ‬بازي كردن با حلقه ازدواج‪:‬‬
‫بودن و نـشـانگر آن است كه مشكلي در ارتباط وجود دارد‪ .‬خصوصا‬
‫زماني كه فرد همزمان در مـورد هـمسـرش در حـال صحبت كردن مي‬
‫باشد‪.‬‬
‫اين تالش بدن براي‬
‫‪ ‬تكان بيقرار دستها‪:‬‬
‫رهايي مي باشد‪ .‬هـورمـون آدرنـاليـن در حال ترشح شدن است اما‬
‫فرد نمي داند چگونه رهايي يابد‪.‬‬
‫كلـنـجار رفـتـن بـا سـر آسـتـيـن پيراهن و يا جواهر آالت روي مچ به‬
‫ديگران مي گويد كه‪ :‬شما احتيـاج بـه تـوجـه داريـد‪ .‬در كـافه ايـن‬
‫عمل جايز و مناسب است اما در جلسات كاري منحرف كننده و‬
‫موجب حواس پرتي مي گردد‪.‬‬
‫اين رفتار مردانه مي‬
‫‪ ‬دست زدن به كراوات‪:‬‬
‫گويد‪ :‬مي خواهم تاثير خوبي از خودم بجا بگذارم‪ .‬اين روش اوست‬
‫كه مي خواهـد بـه شـما بـفـهــماند شديدا" در تـالش اسـت تـا‬
‫خوشنودتان سازد‪.‬‬
‫وقتي افراد نمي‬
‫دست كشيدن در ميان موها‪:‬‬
‫دانـنـد چه چيز بايد بگويند اغلب اوقات دستشان را ميان موها مي‬
‫كشند‪ .‬نـاظـري كه قـادر است زبان بدن را متوجه شود آگاه است كه‬
‫فرد در مورد كاري كه مي خواهد انجام دهد و يا چيزي كه مي‬
‫خواهد بگويد ترديد دارد‪.‬‬
‫دستها (تمام دست)‬
‫اين كار مي گويد‪" :‬من‬
‫‪ ‬خم كردن بازوها‪:‬‬
‫پر زور و نيـرومند هستم‪ ".‬باال آوردن يـك بازو نيز راهي براي جلب‬
‫توجه مي بـاشد‪ .‬هر دو دسـت را بـجلو دراز كردن ژست خوش آمد‬
‫مي باشد‪.‬‬
‫گويي‬
‫وقتي دستها به پشت‬
‫‪ ‬دستها به پشت‪:‬‬
‫كمر قالب ميگردند مفهومش اين است كه فرد وضعيت را‬
‫تحت كنترل خود دارد‪ .‬مي گويد‪" :‬من راحت هستم" مشابه‬
‫حركتي كه سربازان زماني كه در حالت خبردار نيستند به خود‬
‫مي گيرند‪.‬‬
‫هنگامي كه ما مضطرب‬
‫‪ ‬دستها به جلو‪:‬‬
‫مي باشيم تمايل به نگاه داشتن دستهـاي خود در جلوي بدن‬
‫خود داريم تا بتوانيم يك سد حفاظتي ايجاد گردانيم‪.‬‬
‫بر خـالف دسـت به‬
‫‪ ‬دستهاي قالب شده‪:‬‬
‫سـينه بودن كه دستها بطور متقاطع به روي سينه قرار مي‬
‫گيرند‪ ،‬اين ژست در افرادي مشاهده ميشود كه در شرايط‬
‫اضـطراب آمـيزي قرار دارند‪ .‬در واقع چنين بنظر مي آيد براي‬
‫حفظ جانشان بخودشان دست آويخته اند‪.‬‬
‫زماني كه دستها مقابل‬
‫‪ ‬دستهاي تا شده‪:‬‬
‫بدن همديگر را قطع مي كنند‪ ،‬مـعـمـوال نشانگر وضعيت تدافعي مي‬
‫فرد مي گويد‪ :‬من تمايل ندارم به هرچيزي كه با‬
‫باشد‪.‬‬
‫عقايدم در تضـاد مي باشد گـوش دهـم‪ .‬اغـلب مردم از مانعي كه‬
‫اين طرز ايستادن پديد مي آورد آگاهي ندارند‪ .‬اما بـي تـرديـد بـراي‬
‫سـد كـردن هـر گونه تعدي و مزاحـمت بكار گرفته مي شـود‪.‬‬
‫خصوصا وقتي كه لبهاي درهم و اخم نيز با آن همراه گردد‪.‬‬
‫زماني كه يك مرد‬
‫‪ ‬دراز كردن دست ‪:‬‬
‫نشسته و دست خود را دراز كرده‪ ،‬او مي گويد‪" :‬من اينجا را‬
‫تحت كنترل خود دارم"‪ .‬اما اگر يك زن اين كا را انجام دهد‪،‬‬
‫مـردها معموال اين گونه مي پندارند كه او از حد و حدود خود‬
‫تجاوز كرده است‪ .‬هرچنـد زمـانـي كه تنها يك دست را روي‬
‫صندلي مجاور قرار مي دهد مي گويد‪" :‬مي خواهم مانند‬
‫شما(مردها) باشم"‬
‫دستها دو طرف كمر‬
‫دست به كمر بودن‪:‬‬
‫بطوري كه آرنج بطرف خارج بدن قرار مـي گيرد فرد مي گويد‪ :‬از‬
‫من فاصله بگير‪ .‬اين يك عمل نا آگاهانه مي باشد كه مـا هـرگاه‬
‫احساس جامعه ستيزي داشته باشيم و يا در محل پر ازدحامي‬
‫قرار داريم و تـمايـل نداريم ديگران نزديك به ما شوند اعمال مي‬
‫كنيم‪.‬‬
‫شانه ها بر آمده‬
‫‪ ‬شانه باال انداختن‪:‬‬
‫گشته و كف دستها بسمت خارج ميچرخنـد‪ .‬پيام روشن و واضح‬
‫مي باشد‪ :‬من شما را نمي شناسم ‪ .‬و يا من نمي تـوانم به شما‬
‫كمك كنم‪ .‬داللت بر احساس درماندگي فردي است كه اين‬
‫ژست را بخود مي گيرد‪.‬‬
‫پاها‬
‫وقتي فردي طوري‬
‫‪ ‬تكان دادن پاها‪:‬‬
‫نشسته كه يك پا را روي پـاي ديـگر انـداخته و يك پا را در هوا تكان‬
‫مي دهد پيام اين است‪ :‬من حوصله ام سـر رفته‪ .‬حـركات نـشـانـگر‬
‫گـريز است اگرچه بدن فرد ساكن و بدون حركت مي باشد‪.‬‬
‫‪ ‬انداختن پاها روي هم در ناحيه زانو‪:‬‬
‫اين حالت متداول بطور يـكسان در مردان و زنان رايج مي باشد‪.‬‬
‫مفهومش اين است كه‪ :‬من بـسـيار آسـوده خاطر هستم‪.‬‬
‫اين معموال عملي‬
‫‪ ‬قوزك پا روي زانو‪:‬‬
‫مي گويد ‪ :‬من قاطعانه از حقوقم‬
‫مردانه مي باشد‪.‬‬
‫دفام مي كنـم اما بـا آرامـش هسـتم‪ .‬اين همان ژست اصيل "پا روي پا‬
‫اندازي كابويي" است‪.‬‬
‫اين ژسـت در‬
‫‪ ‬انداختن پا روي هم در ناحيه قوزك‪:‬‬
‫مـردها بيش از زنها مورد استفاده قرار مي گيرد ‪ .‬مي گويد ‪" :‬من‬
‫مودبانه در آرامش هستم‪".‬‬
‫اين ژست در خانمها‬
‫‪ ‬بهم پيچيدن پاها‪:‬‬
‫رايج مي باشد‪ .‬زن پاهايش را بهم مي پيچانـد طوري كه يك پايش را‬
‫به پشت قوزك پاي ديگرش قالب مي كند‪ .‬مردها انجام دادن اين كار‬
‫را دشوار مي پندارند‪ .‬بـهم فشردگي اين حالت برداشت "‬
‫درآغوشگيري" و نوعي تمايل جنس ي را در ذهن تداعي مي سازد‪.‬‬
‫اين نيز نمونه اي از‬
‫‪ ‬قفل كردن پاها‪:‬‬
‫او در حالي كه ايستاده يك پا را به‬
‫ژست زنانه مي باشد‪.‬‬
‫اين‬
‫پشت پاي ديگر قفل مي كند‪.‬‬
‫عمل معموال به مفهوم آن است كه فرد عصبي و ناراحت مي باشد‪.‬‬
‫وضعيت اندامي‬
‫افرادي كه ولو و تن پرورانه‬
‫‪ ‬نشستن‪:‬‬
‫مي نشنيند را مي شناسيد؟ آنها پـاهـايـشـان را باز نموده ودستهايشان‬
‫به پشت صندلي مجاور مي اندازد و به همه اعالم مي كنند كه در در‬
‫آنجا حضور دارند و تمام مكان را به اشغال خود در آورده اند‪.‬‬
‫اين يك نمونه‬
‫‪ ‬پاها بروي هم در ناحيه ران‪:‬‬
‫ً‬
‫از حركات مردانه مي بـاشـد كـه ضـمنـا در زناني كه شلوار به پا‬
‫مي كنند ديـده ميشود‪ .‬اين وضع و برخورد‪ ،‬خيره سري و‬
‫و‬
‫لجاجت را مي رساند‪.‬‬
‫مفهومش اين است كه‪" :‬مـن عقيده ام را تغيير نخواهم داد پس‬
‫به خودتان زحمت ندهيد"‪.‬‬
‫زنها بيشتر اين‬
‫‪ ‬در آغوش گرفتن پاها‪:‬‬
‫عمل را انجام مي دهند‪ .‬اغـلـب اوقـات بـه روي صندلي و يا‬
‫نيمكت مي نشينند و خودشان را مثل يك توپ فشرده‪ ،‬جمع و‬
‫حلقه كرده و پاهايشان را در آغوش مي گيرند‪ .‬هر چند كه اين‬
‫رفتار خودشيفته ايـن طور بنظر مي آيد كه زن خود را بداخل‬
‫مي كشاند اما او در واقع بدنبال يك مالقات و رويارويي رمانتيك‬
‫است‪.‬‬
‫هرگاه فردي روي لبه‬
‫‪ ‬روي لبه صندلي‪:‬‬
‫مي توانيد اين گونه برداشت كنيد‬
‫دسته صندلي بنشيند شما‬
‫كه فرد گوش به زنگ‪ ،‬مـصـمـم و مشتاق به درمـيـان گـذاشـتـن عـقـايـد‬
‫ً‬
‫و احساسات خود مي باشد‪ ،‬هر چند كه با عقايد شما كامال در‬
‫مغايرت باشند‪.‬‬
‫هنگامي كه فردي‬
‫‪ ‬قالب كردن زانو ها‪:‬‬
‫بجلـو خـم شده و زانـوها را قالب مي كـنـد ايـن عالمت هـشـدار‬
‫دهـنـده اي بـراي شـما مـي بـاشـد كه ســريع تر صحبت كنيد‪.‬‬
‫شنونده درآستانه پريدن از جاي خود ورفتن است‪.‬‬
‫مصمم‪ ،‬مصر و با‬
‫‪ ‬صاف نشستن‪:‬‬
‫پشتكار پيام افرادي است كه اينگونه مي نـشـيـنـنـد‪ .‬رسيدن به‬
‫ظاهرشان برايشان اهميت دارد و حاظر هستند همه چيز را‬
‫بـمنظور رسيدن به اهدافشان قرباني كنند‪.‬‬
‫آنان به صندلي‪-‬كج‬
‫‪ ‬خم شدن به عقب‪:‬‬
‫كن ها نيز مشهور ميباشند‪ .‬اين افراد ماجراجو و شيطنت كار‬
‫هستند و ميل به ريسك كردن دارند‪ .‬مانند واژگون شدن از‬
‫عقب كه برخي اوقات نيز روي مي دهد‪.‬‬
‫نشستن در اين وضع‬
‫‪ ‬خم شدن به جلو‪:‬‬
‫نشانه عالقه وافر شنونده مي باشد‪ .‬مي گويد‪" :‬توجه من به‬
‫شماست"‪ .‬وقتي اين اتفاق مي افتد گوينده معموال به عقب خم‬
‫مي شود كه بيانگر آن است كه گوينده مسلط بر كارش مي‬
‫باشد‪.‬‬
‫هنگامي كه فرد روي‬
‫به جلو خميده شدن‪:‬‬
‫صندلي به جـلو خـميـده شـده بـاشـد ممكن است معذب بنظر آيد‪.‬‬
‫اما عكس آن صادق مي باشد‪ .‬اين حالت غير رسمي و خودماني‬
‫بيانگر اعتماد بنفس در تمام عرصه هاي اجتماعي مي باشد‪.‬‬
‫افرادي كه اين گونه‬
‫‪ ‬هر دو پا بروي زمين‪:‬‬
‫مي نشينند‪ ،‬واقع بـيـن‪ ،‬مـستقل‪ ،‬عمل گرا و منظم هستند‪.‬آنها‬
‫مايلند شما آگاه باشيد كه وضعيت را تحت كنترل خود دارند‪.‬‬
‫پيام اين گروه چنين است‪ " :‬اطراف من مراقب حركاتت باش‪،‬‬
‫من جدي هستم‪ ".‬ميان دو پا‬
‫چرخـانـدن صـنـدلـي و‬
‫‪ ‬قرار دادن صندلي‪:‬‬
‫نـشستن روي آن همچون سوار شدن بروي اسب يك نمونه مشخص‬
‫از رفتار مردانه است‪ .‬نـشانگر يك فرد حكم كننده و سلطه جو مي‬
‫باشد‪ .‬وقـتي كه يك زن اين ژست را بخود مي گيرد مي گويد‪" :‬مي‬
‫خواهم مانند مردان باشم"‪.‬‬
‫بدن‬
‫‪ ‬راست قامت ايستادن‪ :‬حالت ايستادن افراشته ميگويد شما انسان‬
‫با اعتماد بنفس‪ ،‬صادق و موفقي هستيد‪ .‬حتـي اگـر كـوتـاه قـد‬
‫باشيد‪ ،‬گرفتن يك ژست مطمئن وبي پروا شما را پر ابهت نشان‬
‫خواهد داد‪.‬‬
‫استفاده از تمام طول پا‬
‫‪ ‬گامهاي كوتاه و بلند ‪:‬‬
‫در هنگام راه رفتن‪ ،‬گامهاي بلند برداشتن و كمر را راست و سر را‬
‫باال نگاه داشتن بيانگر يك حالت مطمئن و با صراحت مي باشد‪.‬‬
‫برعكس گام هاي ريز و با شانه هاي قوز كرده فرد را ترسو و‬
‫آسيب پذير مي نمايد‪.‬‬
‫با اندك باال آوردن‬
‫‪ ‬احوال پرس ي دوستانه‪:‬‬
‫ابرو زماني كـه بـراي نـخستين بار شخص ي را مالقات مي كنيد‪ ،‬شما را‬
‫عالقه مند‪ ،‬با نشاط و هوشيار مي نمايد‪.‬‬
‫هر فردي مجاز و نيازمند‬
‫رويارويي نزديك‪:‬‬
‫مقدار معيني حـريـم شـخـصـي در پـيـرامـون خودش مي باشد‪.‬‬
‫معموال آن حريم شخص ي ‪ 90-180‬سانتيمتري شمـا امـتـداد مـي يـابد‪.‬‬
‫محدوده صميمي و خودماني ‪ 50‬سانتيمتر امتداد دارد‪.‬‬
‫زماني كه فردي خيلي نزديك بجلو مي آيد منجر به مزاحمت و‬
‫ناراحتي مي گـردد‪ .‬اين يـك عـمل تـجاوز كارانه مي باشد كه مرزها‬
‫و حدود ديگران را رعايت نكرده و احترامي براي آنها قائل نمي‬
‫باشد‪ .‬اين طرز رفتار مي تواند سبـب گـردد يـك فـرد مـنـفعـل و بي‬
‫اراده‪ ،‬احساس آسيب پذيري كرده و حالت تدافعي بخود گيرد‪.‬‬
‫تا زماني كه از شما در خواست نشده عقب بمانيد‪.‬‬
‫اگر مي خواهيد برتر از‬
‫‪ ‬بي رغبتي‪:‬‬
‫ديگران جلوه كنيد‪ ،‬پشت به ديوار تكيه زده و دست به سينه‬
‫بايستيد‪ .‬پيام روشن است‪" :‬مزاحم نشويد‪".‬‬
‫هنگامي كـه دسـت بـطرف‬
‫‪ ‬گرفتن گردن‪:‬‬
‫باال تاب خورده و خودش را به پشت گردن قالب مي كند نشانه‬
‫خشم مي باشد‪ .‬در دوران بدوي اين ژست به ضربت سختي بر سر‬
‫فرد مقابل منجر مي گشت‪ .‬اما در جامعه متمدن مي بايد از اين‬
‫عمل اجتنـاب ورزيـد‪ .‬افراديكه زبان بدن را متوجه مي شوند از‬
‫توانمندي اين عمل آگاه هستند‪.‬‬
‫در موقعيت‬
‫‪ ‬بي قراري(وول خوردن)‪:‬‬
‫اجـتمـاعي هرگاه با پول خرد داخل جيبتان بازي كنيد و صداي‬
‫جيرينگ جيرينگ آن را درآورده يا با موها و يا لباستان كلنجار‬
‫رويـد‪ ،‬عالمت واضحي است كه شما عصبي‪ ،‬بي قرار و هيجان‬
‫زده مي بـاشـيـد‪ .‬بـراي گـذاشتن تاثير خوب بروي ديگران سعي‬
‫كنيد اين حركات تهييج آميز و بيتاب گونه را درخود فرو نشانيد‪.‬‬
‫اين عمل در مردان‬
‫‪ ‬كشيدن شلوار‪:‬‬
‫بيش از زنان انجام ميشود‪ .‬چون مردها هستند كه اغلب اوقات‬
‫شلوار بتن مي كنند‪ .‬پارچه شلوار يك پا به نشانه نـابـاوري بـه بــاال‬
‫كشيده مي شود‪ .‬مانند اين مي ماند كه پايش را روي يك چيز‬
‫ناخوشايند گـذاشـته و مي كوشد آن را از روي شلوارش بتكاند‪.‬‬
‫زماني كه شما به ديوار و‬
‫‪ ‬به ديوار تكيه زدن ‪:‬‬
‫يا درب ورودي با آرامش خاطر بسيار‪ ،‬تـكيه مي دهيد‪ ،‬به ديگران مي‬
‫گوييد كه بمانند‪ .‬اين روشـي اسـت براي طوالني كردن گفتگو‬
‫خصوصا وقتي كه در موقعيتهاي اجتماعي قرار داريد‪.‬‬
‫دو فردي كه با هم‬
‫‪ ‬ارتباط نزديك‪:‬‬
‫گفتگو كرده و همديگر را در يك جايگاه و همسو مي يابند‪ ،‬انس و‬
‫عالقه متقابل را نمايان مي كند‪ .‬افرادي كه براي مدت زمان مديدي‬
‫با يكديگر بوده اند حركات يكديگر را تـقـلـيـد و تـكرار كـرده و حـتـي‬
‫كلمات و الفاظ يكساني را همزمان بيان مي كنند‪.‬‬
‫هنگامي است كه دو فرد‬
‫‪ ‬نزاع‪:‬‬
‫رو در روي هم‪ ،‬اما برخـالف مـورد قـبلـي مي ايستند كه بيانگر‬
‫خشونت و تند خويي شديد مي باشد‪ .‬در شرايط عادي هر دو‬
‫فرد در هنگام صحبت كردن اندكي از يكديگر فاصله مي گرند‪.‬‬
‫امـا هرگاه بخواهند با يكديگر زورآزمايي و نزاع كنند خود را در‬
‫حالت بيني به بيني قرار مي دهند كه تقابل بسيار خطرناكي‬
‫است‪.‬‬
‫اين ژست اداي‬
‫‪ ‬تعظيم كردن‪:‬‬
‫احترام دنياي كهن‪،‬ديگر كاربردي جـز در محافل ديپلماتيك و‬
‫موقعيت هاي رسمي ندارد‪ .‬هر چند كه در زمانهاي گذشته‬
‫بـعنوان اداي احـترام و درود فرستاندن متعارف بكار مي رفته‬
‫است‪ ،‬اما اكنـون در اغـلـب اوقـات تـوسـط هـنرمـندان و مجريان‬
‫بروي سن مورد استفاده قرار مي گيرد‪.‬‬
‫دروغگو‬
‫‪ ‬در زير حركتهايي را مالحظه مي كنيد كه احتمال دارد نشانگر بي‬
‫صداقـتـي و فـريـبكاري افراد باشد‪ ،‬حتي كساني كه خيلي خوب آنها‬
‫را مي شناسيد نيز مي توانند بشـما دروغ بگويند‪ .‬اما هوشيار و‬
‫مراقب باشـيـد تـا زيـاد مـحـو تماشـاي حـركات بـدن نشويـد كـه از‬
‫موضوع بحث و مكامله غافل گرديد‪.‬‬
‫يـك لـبـخـنـد واقـعـي بـه‬
‫‪ ‬خنده اجباري(زوركي)‪:‬‬
‫سـمت بـاال امتداد يافته و سبب چين خوردن چشمها مي گردد در‬
‫حالي كه لـبـخـند تـصنـعي بـيـشتر شـباهت به دهن كجي دارد كه معموال‬
‫نشانه بي صداقتي و دروغگويي است‪.‬‬
‫كـشـيدن گـوش و‬
‫‪ ‬ملس كردن صورت‪:‬‬
‫مـاليدن چشم عالمت پـنـهان كاري مي بـاشد‪ .‬ماليدن چشم ها‬
‫ميگويد‪ :‬من قادر به نگاه كـردن به شما نيستم چون ارتـبـاط‬
‫چـشمها قطع گرديده‪ .‬همچنين ماليدن بيني نيز داللت بر‬
‫دروغگويي مي كند‪.‬‬
‫حركت انگشت اشاره‬
‫‪ ‬ماليدن چانه‪:‬‬
‫روي چانه بيانگر دروغ‪ ،‬شك و ترديد مي باشد‪.‬‬
‫ايـن عـمـل تـالش بـدن‬
‫ضربه زدن ريتمي با انگشتان‪:‬‬
‫بـراي تـرك صـحنـه و گـريـخـتــن مي باشد‪ .‬انگشتان از هم اكنون‬
‫شـروع بـه فـرار كرده اند‪ .‬حركات ديگري كه مفهوم گريز مي‬
‫دهند شامل ضربات پا به زمين و بازي با جواهر آالت مي باشد‬
‫حركت ديـگـري كه‬
‫‪ ‬خاراندن گردن‪:‬‬
‫دروغگويي را فاش مي سـازد خارانـدن گـردن است‪ .‬توسط‬
‫انگشت اشاره درست زير گوش (مانند كشيدن گوش )‪.‬‬
‫هنگامي كه فردي‬
‫‪ ‬كشيدن يقه لباس‪:‬‬
‫دروغ مي گويد درجـه حرارت بدن اندكي افزايش مي يابد‪ .‬دست‬
‫بطور خود كار باال مي آيد تا با شل كردن يـقه به هوا اجـازه دهـد‬
‫داخـل لباس گردد‪.‬‬
‫از ديگر حركاتي كه‬
‫‪ ‬دستها در جيب‪:‬‬
‫توسط دست انجام گرفته و دروغگو را برمال ميكند‪ ،‬بازي‬
‫كردن با يـقه لـباس‪ ،‬فرو كردن دست بداخل ژاكت‪ ،‬پيراهن‪،‬‬
‫بلوز و يا بداخل جيبهاي شلوار مي باشد‪.‬‬
‫مشت كردن دست نيز‬
‫‪ ‬دستان مشت شده‪:‬‬
‫بيانگر آن اسـت كـه فـرد چـيـزي را پـنـهـان مي كند‪ .‬در حالي كه يك كف‬
‫دست باز نشانگر رفتار رك و بي تزوير است‪.‬‬
‫اغلب دروغگويان به‬
‫‪ ‬اشارات با دست‪:‬‬
‫همراه كالم‪ ،‬با دستشان حركات و اشاراتي انجـام مي دهند‪ .‬براي‬
‫مثال بدنشان را مكررا مي خارانند‪.‬‬
‫ً‬
‫به گفته روان شناسان‪ ،‬دروغگو معموال خودش را پنج مرتبه‬
‫بطورپياپي مي خاراند‪.‬‬
‫شانه باال انداختن و‬
‫‪ ‬حركات بدن‪:‬‬
‫ديگر حركات بدن كه در زمان نامنـاسـب رخ مـي دهـد‪ ،‬مي توانند‬
‫نشانگر حيله و فريب باشند‪.‬‬
‫‪ ‬پوشاندن دهان‪:‬‬
‫مي دهد‪،‬‬
‫زماني كه فردي انگشتانش را روي دهانش قرار‬
‫مي گويد ‪ :‬نبايد چنين‬
‫حركتي است پنهانكارانه و نا خود آگاه كه‬
‫خود اين حركت از‬
‫حرفي را مي زدم‪.‬‬
‫ادامه يافتن حرفي كه نبايد بيان ميگشت جلوگيري بعمل مي آورد‪.‬‬
‫هنگامي كه پا شروع‬
‫‪ ‬پاهاي بيقرار‪:‬‬
‫به ضربه كوبيدنهاي كوتاه و تاب خوردن مي كنـد‪ ،‬بـه احتمال زياد‬
‫دروغي در ميان مي باشد‪ .‬همچـنـين مـراقـب تـغيـير رفـتارهاي ناگهاني نيز‬
‫باشيد‪.‬‬
‫به لحن‪ ،‬آهنگ و زير و‬
‫‪ ‬تغييرصدا‪:‬‬
‫بمي صدا گوش فرا دهيد‪ .‬هنگامي كه دروغي در حال شكل گيري‬
‫باشد تن صدا باال خواهـد رفـت‪ .‬گـوش دهيد و ببينيد آيا لـحـن صـدا‬
‫متشنج و با مكثها طوالني مدت است‪ .‬صرف زياد زمان بمنظور پاسخ‬
‫به پرسشها‪ ،‬فرصتي عطا مي كنـد جـهـت گـردآوري افـكـار بـراي دادن‬
‫پـاسـخ قـابـل قـبول و پذيرفتني‪ .‬عالوه بر اين خطاكاري و گناهكاري با‬
‫حرف زدن خيلي سريع و بيش از حد لزوم نمايان مي گردد‪.‬‬
‫دروغـگـويـان در‬
‫صورت بي احساس‪:‬‬
‫پـنـهـان كـردن تـجـليات احساس ي صورت مهارت دارند‪ .‬آنها ممكن‬
‫است قادر به كنترل تكان خوردنهاي اضافي و ناگهاني خود باشـنـد‪.‬‬
‫اما هرگاه چهره كامال بدون احساس بود‪ ،‬نـشـانـه مـمـانعت از بيان‬
‫حقيقت مي باشد‪ .‬اين در تمام دروغگو ها صدق مي كند ‪ -‬از يك‬
‫شياد حرفه اي گرفته تا يك همسر فريبكار‪".‬چهره خشك وبي روح"‬
‫براي پنهان كردن و سرپوش نهادن بـسيـاري از خـطاهـا و گـنـاهان بكار‬
‫گرفته مي شود‪ .‬البته برخي افراد ذاتا و طبيعتا چهره بي روحي‬
‫دارند‪.‬‬
‫تشخيص دروغگو‬
‫‪‬‬
‫براي تشخيص ويافتن دروغگو به نشانه هاي ذيل توجه كنيد‪:‬‬
‫چشم برهم زدنهاي مفرط‬
‫اشتباهات مكرر بروي كلمات و سخن گفتن لكنت وار‬
‫دغل كارانه خنديدن‬
‫شانه باال انداختن و آه كشيدن‬
‫‪‬‬
‫پرسشها را خيلي سنجيده و محتاطانه پاسخ دادن‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬