مديريت تحول مديريت تحول نام درس : مديريت تحول؛ تعداد واحد درس ي 3 : واحد؛ نام منبع درس ي -1 : مديريت.
Download
Report
Transcript مديريت تحول مديريت تحول نام درس : مديريت تحول؛ تعداد واحد درس ي 3 : واحد؛ نام منبع درس ي -1 : مديريت.
مديريت تحول
مديريت تحول
نام درس :مديريت تحول؛
تعداد واحد درس ي 3 :واحد؛
نام منبع درس ي -1 :مديريت تحول -2بهبود و بازسازي سازمان؛
مؤلف-1 :اصغر زمرديان؛ -2زهرا برومند؛
تهيه كنندۀ اساليد :دكتر رسولي؛
-1مديريت تحول
اصغر زمرديان
فهرست
فصل اول:زمينه هاي دانش و محيط مديريت تحول
بخش :1تحول نظريه هاي مديريت و ”پارادايم“ در حال تكوين
بخش :2سرشت پوياي محيط امروزي سازمانها
فصل دوم:زمينه هاي بنيادين مديريت تحول
بخش :3ساختار گروهي:گرايش نوين مديريت
بخش :4فرهنگ سازماني،بستر تحول
فصل سوم:استراتژيهاي تغيير و تحول سازمان
بخش :5استراتژيهاي تحول،سطح خرد
بخش :6استراتژيهاي تحول،سطح كالن
بخش :7استراتژيهاي تحول:سطح كالن روندهاي نوين و در حال تكوين
فصل چهارم:رهبري تحول و سازمانهاي يادگيرنده
بخش :8رهبري تحول
بخش :9سازمانهاي يادگيرنده(راه آينده)
فصل اول:
زمينه هاي دانش و محيط مديريت تحول
بخش اول:
تحول نظريه هاي مديريت و ”پارادايم“
در حال تكوين
مديريت علمي/سنتي:نخستين روند مديريت متداول
فردريك تيلور:پدر مديريت علمي
ويژگيهاي برجسته اين روند:
فلسفه مديريت
استاندارد كردن همه جانبه كارها
الگوي انساني
تك بعدي:الگوي انسان اقتصادي
هدف اصلي
بازدهي و كارآئي هر چه بيشتر
پيش فرضها
ثبات،تداوم،قابليت كنترل همه كارها
مديريت علمي/سنتي:نخستين روند مديريت متداول
هدف اصلي مديريت سنتي در قالب مديريت علمي،دستيابي به كارآئي
و بازدهي بود.
مديريت علمي/سنتي:نخستين روند مديريت متداول
پژوهشهاي انجام شده بوسيله التون مايو در كارخانه وسترن
الكتريك كه به مطالعات هاثورن معروف است،نخستين سنگ بناي
دومين روند مديريت متداول يعني ”روابط انساني“ را پي ريخت.
روند روابط انساني:آغازگر جنبش انسان گرايان
ويژگيهاي برجسته اين روند:
فلسفه مديريت
مشابه مديريت سنتي،اما عامل انساني بعنوان
يك عامل برجسته توليد با ديگر عوامل تفاوت هائي دارد.
انسان اجتماعي(الگوي تك بعدي)
هدف اصلي
بازدهي-رضايت كاركنان
پيش فرضها
ثبات،تداوم،امكان وجود تضاد ميان فرد و سازمان
الگوي انساني
روند روابط انساني:آغازگر جنبش انسان گرايان
نتيجه اين روند:
بهره وري و بازدهي بيشتر به بهبود روابط كار و دادن فرصت به
كاركنان براي روابط دلپذيراجتماعي و شيوه هاي مطلوب سرپرستي
بستگي پيدا مي كند.
روند روابط انساني:آغازگر جنبش انسان گرايان
انتقاد وارده به اين روند:
اين روند تنها به تعديل روشهاي متداول و اينكه بايد به خشنودي
كاركنان نيز توجه شود،بسنده نمود و از شناخت عامل انساني بعنوان
يك زير سيستم مستقل سازمان عاجز ماند.
روند دوگانه علم مديريت/نظريه تصميم گيري و جنبش انسان گرائي
اساس اين روند:
كاربرد الگوهاي كمي و مدلسازي هاي رياض ي يعني كمي كردن متغيرهاي
مديريت و بهينه سازي فرآيندهاي تصميم گيري.
روند دوگانه علم مديريت/نظريه تصميم گيري و جنبش انسان گرائي
ويژگيهاي برجسته:
فلسفه مديريت
تاكيد بر فرآيندهاي مديريت بويژه تصميم گيري،نگرش نوين
به عامل انساني
الگوي انسان پيچيده/خودياب
بهينه سازي سيستم و فرصت براي تكامل
پيش فرضها
تحول دائم محيط درون و بيرون سازمان
بعد تازه
نظريه عمومي سيستمها بعنوان چارچوب نظري مديريت
الگوي انساني
هدف اصلي
نظريه عمومي سيستمها و روند سيستم در مديريت
زنجيره مراتب سيستمها:
گروه بندي ”بالدينگ“
ناشناخته ها
سازمانهاي اجتماعي
سطح انسان
سطح حيوان
سطح گياه
سيستمهاي باز
سايبرنتيك
سيستمهاي مكانيكي
چارچوب ها
نظريه عمومي سيستمها و روند سيستم در مديريت
زنجيره مراتب سيستمها:
گروه بندي ”اي كاف“
سيستمهاي اجتماي
سيستمهاي بيولوژيك
سيستمهاي ماشيني
نظريه عمومي سيستمها و روند سيستم در مديريت
سيستمهاي ماشيني:
سيستمهايي هستند كه براي هدف يا اهداف ويژه اي از سوي
آفريننده آن بوجود مي آيند.
نظريه عمومي سيستمها و روند سيستم در مديريت
سيستمهاي بيولوژيك:
در مقايسه با سيستهمهاي ماشيني از بافت پيشرفته تري
برخوردارند و ويژگي اصلي آنها تواناوي تغيير،هر چند در سطح
محدود و واكنش نسبت به شرايط محيطي است.
نظريه عمومي سيستمها و روند سيستم در مديريت
سيستمهاي اجتماعي:
اين سيستم يك گام جلوتر از دو سيستم ديگر است.
برجسته ترين ويژگي اين سيستمها،هدف دار بودن زير سيستمهاست.
بارزترين اين زير سيستمها،زير سيستم انساني است.
پيچيده ترين سيستم است.
نظريه عمومي سيستمها و روند سيستم در مديريت
به تعبير ”اي كاف“مديريت سنتي بويژه نظام ديوانساالري بر پايه
الگوي ماشيني است.
روند روابط انساني به الگوي بيولوژيك نزديكتر شد.
ويژگي و كاربرد نظريه سيستمها در مديريت
مفهوم سيستم:
يك كل تشكيل شده از يك دسته عوامل و اجزا كه زير سيستم
خوانده مي شوند و بر اساس يك طرح طبيعي و يا ايجاد
شده(مصنوعي)،هم از نظر ساختاري و هم از نظر عملياتي براي
دستيابي به هدفهاي كل سيستم با هم وابسته و در مراوده دائم
هستند.
ويژگي و كاربرد نظريه سيستمها در مديريت
فرآيند عملياتي يك سيستم باز
برون داد:
فرآورده يا خدمت
درون داد:
فرآيند دگرگوني
دايره هاي بازيافت
منابع انساني،
فيزيكي ،اطالعاتي و
مالي
ويژگيهاي برجسته سيستمهاي اجتماعي
زير سيستمها:Subsystems
اجزاي تشكيل دهندۀ هر سيستم را زير سيستمها تشكيل مي دهند.
هدف گرائي:Purpose Fulness
هر سيستمي با استفاده از انرژي و منابعي كه از محيط مي گيرد و آن را
به شكل برون داد نهائي دگرگون مي سازد،به هدفهاي خود مي رسد.
ويژگيهاي برجسته سيستمهاي اجتماعي
زوال گرائي :Entropy
ً
هر سيستم باز چنانچه به حال خود رها شود،بتدريج(و بعضا نيز
باشتاب)به سمت اختالل ساختاري و در نهايت زوال كامل پيش مي
رود.
ويژگيهاي برجسته سيستمهاي اجتماعي
بازيافت :Feed Back
هر سيستم اجتماعي براي نگهداري و تعديل توازن خود نياز به
گرفتن اطالعات از محيط و از نتيجه عمليات خود دارد.
الزامهاي عملياتي سيستمهاي اجتماعي
(1
(2
لزوم و ريشه هر نوع تغيير و دگرگوني در سازمانهاي امروزي از
محيط بيروني سازمان ناش ي مي شود.
كارآمدي هر سازمان و ادامۀ زندگي آن بستگي به دستيابي و
نگهداري“بهينه سازي“كل سيستم دارد.
الزامهاي عملياتي سيستمهاي اجتماعي
(3
ثمربخش ي و بهينه سازي كل سيستم بر محور يك ويژگي
عملياتي/ساختاري كه به ”سرشت تركيبي“ سيستم ()synergy
آوازه دارد مربوط است.
الزامهاي عملياتي سيستمهاي اجتماعي
(3
سيستمهاي اجتماعي برخالف سيستمهاي ماشيني و تا حدودي
بيولوژيك از اين ويژگي برخوردارند كه مي توانند براي رسيدن به
هدف يا هدفهاي خود راههاي گوناگوني را بكار گيرند و عمليات
خود را از نقطه هاي متفاوتي آغاز كنند.
نظريۀ اقتضايي
بر پايۀ ويژگي هم پاياني شكل گرفته است.
طبق اين نظريه:هر سيستم اجتماعي از زيرسيستمهاي گوناگوني
تشكيل يافته كه همگي با هم وابسته و در مراوده اند.
نظريۀ اقتضايي
ديدگاه رفتاري behavioral viewpoint
چگونه بايد بر ديگران تاثير گذلشت:
مديران بايد اين وظايف را انجام دهند:
•برنامه ريزي
•نقشهاي مراوده اي
•سازماندهي
•نقشهاي اطالعاتي
•كنترل
•نقشهاي تصميم گيري
•هدايت
ديدگاه سيستمsysteme viewpoint
ديدگاه سنتي traditional viewpoint
چگونه اجزا با يكديگر جمع مي شوند:
•فرد
مديران ديدگاههاي مختلف را براي حل
مسائل زير بكار مي گيرند:
•سازمان
•محيط بيروني
•محيط
•تكنولوژي
•افراد
•گروه
تحول هاي مديريت و ”پارادايم“در حال شكل گيري
هر نظام نوين مديريت بايد توان الزم را براي سامان دادن و كارآمد
كردن امور سازماني در سه زمينه برجستۀ زير را فراهم سازد:
(1مديريت كار و سازمان
(2مديريت منابع انساني
(3امور عملياتي/توليدي
زمينه برجسته فعاليتهاي سازمان
مديريت كار و سازمان
مديريت منابع انساني
مديريت امور عملياتي
و توليدي
بخش دوم:
سرشت پوياي محيط امروزي سازمانها
سرشت پوياي محيط امروزي سازمانها
چشمگيرترين تحول در زمينه مديريت سازمانها:
از بين رفتن ثبات و قابليت پيش بيني محيط حاكم بر آنها در زملن
حاضر
نيروهاي
محيطي مؤثر
بر فعاليت
سازمان
محيط دور:نيروهاي
•اقتصادي
•احتماعي
•سياس ي
•تكنولوژي
•محيط زيست
محيط صنعت:نيروهاي
•تازه واردين
•تامين كنندگان مواد
•مشتري ها
•فرآورده هاي جايگزين
•رقابت
محيط عملياتي:نيروهاي
•رقيبان
•اعتباردهندگان
•مشتري ها
•كاركنان
•تامين كنندگان
سازمان
تحول هاي تكنولوژي
تاثير اين تكنولوژي ها بستگي به نوع هدفها و فعاليتهاي سازمان
دارد.
تحوالت تكنولوژي بطور مستقيم بر آهنگ كار،هزينه ،كيفيت،
خوشنودي ،مشتريها و ديگر عامل هاي توليد فرآورده و ارائه خدمت
اثر مي گذارد و در بسياري از موارد به سازمان در ايجاد اهرم رقابتي
كمك مي كند.
تحول هاي تكنولوژي
شايد برجسته ترين تغيير در محيط هاي سازماني امروزي است
بنظر مي رسد تحول هاي تكنولوژي منشا يكسري تحولهاي بنيادين
در ساختار و فرآيندهاي عملياتي سازمانها در آينده نزديك بشوند.
تحول هاي سياس ي
گروهها،نهادها و سازمانها و يكان هاي بيشماري كه هر يك داراي
منافع ويژه اي هستند سروكار دارد.
تغيير و تحوالتي كه در سيستم سياس ي جامعه بوجود مي آيد ،بر
كار سازمان تاثير مي گذارد.
استراتژيهاي رويارويي با تحول هاي سياس ي محيط
نيروهاي محيطي:
•حكومت ها
•رقباي عمده
اعمال نفوذ
گروههاي ذينفع
مذاكره
•مشتريهاي عمده
•اتحاديه ها
•گروههاي ذينفع
•ديگران
فرآيند جامعه
پذيري
ائتالف
نمايندگي
تحول هاي فرهنگي/اجتماعي
زيربناي نيروهاي تكنولوژيكي،رقابتي و سياس ي در محيط برون
سازماني،عاملهاي فرهنگي و اجتماعي است.
از ديدگاه مديريت،بعد فرهنگي بر ويژگيها و ارزشهاي مشترك افراد
جامعه به شكلي كه آنها را از ديگر جامعه ها متمايز كند مربوط مي
شود.
تحول هاي فرهنگي/اجتماعي
مقوله مديريت تحول به شكل حساس ي به همسازي ارزشهاي نوين
كاركردي با ارزشهاي بنيادي و فرهنگي جامعه كه محيط بيروني
سازمان را تشكيل مي دهد،سر و كار دارد.
تحول هاي اقتصادي
يكي از هدفهاي راستين مديريت در هر سازمان،دستيابي به ارزشهاي
اقتصادي مورد نظر مي باشد.
سازمانها براي ادامۀ زندگي و گسترش نياز به توليد ارزشهاي
اقتصادي مطلوب دارند و مقوله كارائي و اثربخش ي ارتباط نزديكي با
هدفهاي ويژه اقتصادي سازمان پيدا مي كنند.
تحول هاي اقتصادي
اهنگ تغيير در 100سال گذشته
سرعت مسافرت
توانايي كنترل بيماري
رشد جمعيت
استفاده از منابع انرژي
سرعت داده پردازي
سرعت ارتباطات
10000000
1000000
10 100 1000
10000 100000
درجه شتاب تغيير
سطح برجسته محيط درون سازمان
نوع تكنولوژي
سطح استراتژيك
الزامات خط مشيها و سياستها
سطح فني
سطح عملياتي:
•تقسيم كار
قابليتهاي مديريت
فرآورده •زمانبندي
•كنترل فعاليتها
•ايمني
•....
تقسيم كار و مسؤليت
سختار
فرآيندهاي كار
خدمت
سطح دانش
و مهارت
كاركنان
طراحي/مهندس ي
سيستمهاي كنترل و اطالعات
سطح عملياتي
اين سطح بر نحوه توليد فرآورده يا خدمتي كه بايد ارائه شود،تاكيد
مي كند.
در سازمانهاي توليدي فعاليتهايي مانند جريان موارد و سرپرستي
عمليات توليد را در بر مي گيرد.
سطح عملياتي
در يك موسسه آموزش ي فعاليتهايي مانند انتخاب،ثبت نام و ...را در
بر مي گيرد.
در يك مؤسسه مالي/بانكي به نحوه تنظيم،دريافت،پرداخت و ...را در
بر مي گيرد.
سطح عملياتي
پايه فعاليتهاي سازمان بحساب مي آيد و وظيفه مديريت اختصاص
دادن منابع به اين فعاليتها به نحو نيكو كه خوشنودي مشتريان را
تامين مي كند،مي باشد.
سطح فني
ً
به تصميم گيريهاي برجسته تري مانند اينكه اساسا چه نوع فرآورده
يا خدمتي بايد توليد و ارائه شود،چگونه از امكانهاي موجود و قابل
گسترش به نيكوترين شكل بهره گيري شود و چگونه بايد هدف
برجسته خوشنودي مشتري و همينطور ديگر اهداف استراتژيك را
تامين كرد،مربوط مي شود.
سطح فني
اين سطح وظيفه هماهنگي دو وظيفه مديريت عملياتي و برپائي
ارتباط با دريافت كنندگان فرآورده ها و خدمات سازمان يعني
مشتريان سروكار دارد.
سطح استراتژيك
مربوط به محيط كل سازمان است.
هدف آن اطمينان از اين است كه سطح فني در محدوده جامعه
عمل مي كند.
سطح استراتژيك
وظيفه اين سطح برپائي ارتباط مناسب ميان سازمان و
محيط،تعيين سياستهاي كلي در سطح سازمان،برنامه ريزي
درازمدت،سمت گيريهاي اساس ي،جلي پشتيباني نهادها و گروهها و
افراد ذينفع نسبت به فعاليتهاي سازمان و مراوده با محيط است.
الگوي همسازي با محيط
بيشتر سازمانهاي امروزي براي اينكه به زندگي ادامه دهند و يا
بتوانند از رشد كافي برخوردار باشند،بايد توان همسازي با محيط و
تغييرهاي آن را بدست آورند
الگوي همسازي با محيط
فرايند همسازي فرآيندي دائمي و پوياست و در بيشتر موارد سازمانها
را مجبور مي كند تا گامي فراتر از واكنش نسبت به تغييرات محيطي
بردارند.بدين معني كه بايد تغييرهاي بالقوه را پيش بيني كنند و از
آنها بعنوان فرصتهاي كمياب در سمت هدفهاي استراتژيك خود بهره
گيرند.
الگوي همسازي با محيط
متحول
كم
گرايش واكنش گرا
گرايش بازسازي (تحول گرا)
2
1
گرايش ترموستات
گرايش رضايتبخش
(كند)
(متوسط)
4
3
گرايش سازگاري
با محيط
سطح ثبات محيط
زياد
ثابت
الگوي همسازي با محيط
موقعيت-1گرايش بازسازي(تحول گرا):
سازمان نه تنها با يك محيط پويا سروكار دارد بلكه به شكل فعال از
فرصتهاي تازه و نوآوري نيز سود مي برد.
الگوي همسازي با محيط
شيوه مورد استفاده مديريت در موقعيت :1
مديريت مشاركتي،گروههاي خودگردان،مديريت كيفيت جامع،
واحدهاي كسب و كار استراتژيك(،)SBUسيستمهاي كار كارساز و ...
الگوي همسازي با محيط
•
•
موقعيت -2گرايش واكنش گرا:
محيط بيرون متحول و پوياست،اما گرايش سازمان نسبت به
انطباق با محيط كم است.
سازمانها بر اهداف كوتاه مدت و رويارويي با بحران تاكيد مي كنند
الگوي همسازي با محيط
استراتژي اين سازمانها در مقابله به بحران بيشتر به شكل تغيير
افراد كليدي سازمان،بازسازي شتاب زدۀ ساختار،كوچك كردن
سازمان،حذف خطاهاي توليد،محدود كردن خدمات و ...مي باشد.
الگوي همسازي با محيط
موقعيت -3گرايش رضايتبخش:
اين روش بدنبال سطح كافي و رضايتبخش است.فعال گرا
نيست،اما در عين حال واپس گرا نيز بحساب نمي آيد.
محور اين روش،دستيابي به هدف و نتيجه در حد متوسط مي
باشد.
الگوي همسازي با محيط
استراتژيهاي مديريت در اين موقعيت:تاكيد بر ساختار و تصميمگيري
متمركز و ارجاع تصميمهاي نهايي سازماني به رده هاي باال.
الگوي همسازي با محيط
موقعيت-4گرايش ترموستات كند:
محيط ثابت و گرايش سازمان براي تحول در پايين ترين سطح است.
بيشتر اين سازمانها هدفهاي ثابت دارند و به مديريت متمركز تالش
نشان مي دهند.
الگوي همسازي با محيط
قياس ترموستات كند بر اين معني است كه اينگونه سازمانها در
بيشتر موارد درجه ترموستات خود را كه نمايشگر حساسيت آنها در
برابر تغيير و تحول محيطي است،در چنان حد پاييني تنظيم مي كنند
كه به ندرت در اين مورد از خود حركت نشان دهند.
فصل دوم:
زمينه هاي بنيادي مديريت تحول
بخش :3
ساختار گروهي:گرايش نوين مديريت
ساختار گروهي
اداره سازمانهاي امروزي بستگي زيادي به شناخت و بهره گيري مؤثر
از روند گروهي دارد.فرهنگ سازمانهاي نوين به شكل گسترده اي از
فرهنگ گروههاي كاري تاثير مي گيرد.
پيشينه و مفهوم گروه
پيشينه و كاربرد گروه در چارچوب فعاليتهاي سازمان يافته به
چهاهزار سال پيش از ميالد مسيح باز مي گردد( .از جمله مصريهاي
باستان)
تعريف گروه
تشكيل و راه اندازي گروه،فرآيندي است كه انسانهائي را كه داراي
نيازها،زمينه ها و مهارتهاي گوناگوني هستند،گردهم مي آورد و با
بهره گيري از روشهاي كارآمد توانائي ها،انرژي و قابليت آنان را به
شكل واحد يكپارچه كاري با هم تركيب سازد و آن را در سمت
دستيابي به هدف يا اهداف مورد نظر هدايت مي كند.
انواع گروههاي سازماني
گروه رسمي:
بر پايه نيازهاي فني و وظيفه اي سازمان و براي دستيابي به هدفهاي
مربوط به آن و انجام كارها و وظيفه هاي مشخص تشكيل مي شود.
انواع گروههاي سازماني
گروههاي غير رسمي:
اين گروهها در رابطه با هدف يا هدفها و طراحي هاي از پيش برنامه
ريزي شده بوجود نمي آيند،بلكه پيدايش آنها بواسطه نيازهاي افراد
و برخوردهاي طبيعي آنها صورت مي پذيرد.
مقايسه جنبه هاي گوناگون انواع گروهها
بعدهاي مورد مقايسه
هدفهاي برجسته
مبناي تشكيل
نفوذ/تاثير بر اعضا
جريان ارتباطات
رهبري
روابط بين فردي
كنترل
گروه رسمي
سود،بازدهي خدمت
برنامه و ساختار سازمان
الزامات سازماني/شغلي،پاداشهاي مالي
باال به پايين-مجراهاي رسمي
گروه غير رسمي
خشنودي و تامين نيازهاي اجتماعي اعضا
برخورد،خودجوش-اتفاقي
شخصيت ها،تخصص
شايعه،فرد به فرد،مجراهاي همه جانبه
بر پايه نيازهاي شغلي/رسمي از پيش تعيين شده خودجوش،نياز افراد
الزامات شغلي و سازماني
تهديد-پاداش
نياز و خشنودي فردي
پايبندهاي اجتماعي
كاربرد روش گروهي در ارتباط با موقعيتهاي گوناگون
زياد
سطح
كارگروهي:
همكاري و مشورت
الزامات:
الزامات:
باالترين سطح مهارتهاي
رفتاري و بين فردي
مهارتهاي همسازي و
كم
هماهنگي،سازش،مبادله،م مساله هاي فني:
تقاعدكردن و مشاركت مهارتهاي فردي و اجتماعي
موقععيت بغرنج و مساله ساز
تصميمهاي مبهم و پيچيده
موقعيت پيچيده
مشاركت
موقعيت ساده
تصميمهاي مشخص
كاربرد شيوه گروهي
(1
(2
سرشت وظيفه اي گروه
اندازه گروه:
اندازه بيش از حد گروه،علت ايجاد گروههاي فرعي درون گروه
اصلي است كه در موارد زيادي اختالل در كار،هرز رفتن منابع و
تضادهاي مخرب درون گروهي را بهمراه دارد.
كاربرد شيوه گروهي
(3
نقش رهبري گروه:
نقش رهبري گروه در سازمانهاي امروزي،بيشتر نقش هماهنگ
كننده و ”تسهيل گر“است.
ظرفيت رهبري گروه بايد كافي و در تناسب با وظايف گوناگوني كه
بر عهده چنين رهبري است،باشد.
دستاوردهاي گروهي
دانش بيشتر
روشهاي متنوع
پذيرش بيشتر
استنباط بهتر
خسارتهاي گروهي
سازشكاري
تسلط يك نفر بر كل گروه
نابجائي هدف
وقت زياد
فرآيند تشكيل و راه اندازي گروه
(1
مرحله گردهم آئي
در اين مرحله اعضاي گروه مراقب رفتار خود هستند و تالش دارند
كه با رعايت ادب و بهره گيري از يك چتر حفاظتي ،بهترين رفتار
خود را ارائه كنند.
Forming
فرآيند تشكيل و راه اندازي گروه
(2
مرحله توفاني storming
اعضا آغاز به جانبداري از موضع و انتظارهاي خود مي كنند.
ويژگي اين مرحله:برخوردهاي مستقيم،دسته بندي ،ائتالف،
تضاد ،حالت تدافعي و تهاجمي
حساسترين مرحله در تشكيل گروه
فرآيند تشكيل و راه اندازي گروه
(3
مرحله هنجارگذاري
گروه تا حد زيادي شكل گرفته است و اعضا ياد مي گيرند كه
چگونه با مساله رويارويي كنند و در عين حال با اختالف نظرها و
ديدگاههاي يكديگر آشنا شوند.
Norming
فرآيند تشكيل و راه اندازي گروه
ادامۀ مرحله هنجارگذاري
نتيجه اين مرحله،برپائي هنجارها و استانداردهاي رفتاري و
ارتباطي،تعيين نقش هاي فردي ،ترتيبات الزم براي هماهنگي،كنترل و
يكپارچه سازي فعاليتهاست.
فرآيند تشكيل و راه اندازي گروه
(4
مرحله انجام كار Performing
گروه به رشد خود رسيده و درك درستي از نقشهاي هر فرد بدست
آمده است.
افراد چيزهاي نو از يكديگر ياد مي گيرند و در زمينه هايي فعاليت
ً
مي كنند كه در آغاز كال بيرون از حيطه آموزش ي و تخصص آنان
بوده است.
فرآيند تشكيل و راه اندازي گروه
گذار از هر يك از مراحل چهارگانه،نياز به تامين مقدمات كافي،فراهم
بودن منابع و از همه مهمتر رهبري انديشمندانه و كارآمد دارد.
الگوهاي تشكيل و راه اندازي گروه
(1
الگوي دگرگوني منابع
الگوي دگرگوني منابع بيشتر بر هدف و ديدگاه مشترك تاكيد گروه
دارد و هماهنگ كردن سه بعد كار گروهي يعني درون داد،برونداد
و تاثير متقابل متغيرهاي سازماني/شغلي و هدفهاي فردي را بررس ي
مي كند.
الگوهاي دگرگونيهاي منابع
از ديد اين الگو،ويژگيهاي يك گروه كارآمد آنهائي هستند كه در نهايت
كارآئي و بازدهي مناسب را امكانپذير مي كنند.
اين الگو ارزشهائي مانند نتيجه گرائي،تغيير گرائي،تعهد و اخالق
گرائي را ويژگيهاي هر گروه كارآمد مي داند.
الگوهاي دگرگوني منابع
عاملهاي نفوذدارنده
•رهبري
•محتواي شغلي
•محيط كار
•هدفهاي فردي
عوامل پيش
برنده
عوامل
بازدارنده
نتايج
ويژگيهاي گروه
گروه كار
(فرآيند دگرگوني منابع)
منابع
هدفها
الگوي فرآيندهاي گروهي
اين الگو به دو بعد برجسته روند گروهي يعني تجزيه و تحليل
ساختار و نحوه كار گروه مي پردازد.
اين الگو با بهره گيري از چارچوب عملياتي سيستم،توجه خود را به
سه زير سيستم دروني ،بروني و نتيجه كار متمركز مي كند.
الگوي فرآيندهاي گروهي
نتيجه
EFFECTS
سيستم دروني
سيستم بروني
INTERNAL SYSTEM
EXTERNAL SYSTEM
بازدهي
فعاليتها
مديريت
خشنودي اعضا
غيبت و چرخش كار
احساس
مراوده ها
و عواطف
تكنولوژي
ارزشهاي اعضا
ساختار سازمان
موارد ديگر
هنجارها
بازيافت
FEEDBACK
موارد ديگر
ساختار دروني گروه
فعاليتها
احساس ها
مراوده ها
هنجارها
فعاليت گروه
اين فعاليتها نقش گروه،وظيفه هاي ارجاع شده به آن ،تصميم
گيريهاي گروهي،عالقه هاي نخستين و هدفهاي اصلي كه آماج
تالشهاي گروهي است،را در بر مي گيرد.
مراوده ها
كدام عضو گروه با ديگر عضوها مراوده بيشتري دارد؟
تناوب ارتباط ميان اعضا چگونه است؟
زمان و تكرار ارتباطات از چه الگوئي پيروي مي كند؟
ً
آغاز كننده ارتباط عموما چه فرد يا افرادي هستند؟
عواطف و احساس ها
وضعيت عاطفي اعضاي گروه مانند احساس عصبي بودن،
ناآرامي،راحتي،خشنودي و حالتهائي مانند آنها،به شناخت نحوه كار
گروهي و آمادگي آن ارتباط زياد دارد.
هنجارها
هنجارها بارزترين متغيرهائي هستند كه به شناخت چگونگي پويايي و
كاركرد گروه ياري مي كنند.
زير ساخت هنجارهاي گروهي
نظريات مرجع
رويدادهاي
حساس
هنجارها
رفتارهاي نخستين
تجربه هاي
گذشته
Process Action Teamگروههاي فرآيند كار
به گروههاي PATشهرت دارند.
هسته اصلي ساختارهاي مديريت كيفيت جامع را تشكيل مي دهند.
گروههاي فرآيند كار
ً
معموال مسؤليت طراحي،تعديل،نظارت و انجام فرآيندهاي ويژه اي
را در سازمان عهده دار مي شوند و هدف آنها دستيابي به كارآئي مؤثر
و ثمربخش ي بهينه و بهبود دائمي فرآيندهاي كاراست.
High-performance Teamگروههاي كار كارساز
نوينترين روند در مديريت تحول بشمار مي آيد.
داراي اين هدف مشخص است كه سازمان را پويا كند ،همسازي
بهينه ميان عامل تكنولوژي و عامل انساني را بوجود آورد و مهمتر از
آن ديدگاه سازمان و نظام ارزش ي آن را بر پايه همسازي با ارزشهاي
فردي و گروهي استوار سازد.
High-performance Teamگروههاي كار كارساز
الگوهائي مانند ”مديريت مشاركتي““،گروههاي خودگردان“ “ ،طراحي
سيستمهاي فني-اجتماعي“ نمونه هائي از الگوهاي مورد كاربرد اين
روند بحساب مي آيد.
بخش :4
فرهنگ سازماني:بستر تحول
تعاريف
ارزشها و هنجارهاي مورد پذيرش
مفروضات و برداشتهاي فردي و گروهي نسبت به هدفها و رسالتهاي
سازمان.
چگونگي سازگاري وضعيت سازمان با شرايط محيطي.
دو اليه فرهنگي سازمان
اليه نخست:
نمايشگر نمادهاي ملموس مانند طرز پوشش ،رفتار ،مراسم،
تشريفات ،اسطوره ها و افسانه است.
نشانگر و تجليگاه سازمان رسمي است.
دو اليه فرهنگي سازمان
اليه دوم:
اليه پايه اي و شالودۀ اساس ي فرهنگ سازمان است.
به ارزشهاي زيربنائي،مفروضات و باورها و فرآيندهاي فكري افراد و
گروههاي سازماني اشاره دارد.
فرهنگ سازماني و انسجام آن
انواع فرهنگ سازماني از ديدگاهي ديگر:
فرهنگ منسجم
فرهنگ گسسته
عاملهاي پايه اي فرهنگ سازماني
سنت ها و
تشريفات
هنجارها
ارزشها
مفروضات
اساس ي
-1ارزشهاي پايه اي
اين ارزشها بازتابي از ارزشهاي محيط و جامعه اي است كه سازمان
در آن فعاليت دارد.اين موضوع در مورد جوامعي كه يكپارچه
هستند و از فرهنگ يك شكاي پيروي مي كنند ،تناسب بيشتري دارد.
ويژگيهاي فرهنگ سازماني از ديدگاه هافستد
.1
.2
.3
.4
فاصله ميان افراد در جامعه بر پايه قدرت و اختيار
ميزان اجتناب از مخاطره(ريسك پذيري و محافظه كاري)
گرايش فردي در برابر گرايش گروهي
گرايش مردساالري در برابر زن ساالري
فاصله بر اساس قدرت و اختيار
عاملي است كه بر اساس شرايط و سنت هاي اجتماعي ،قدرت و
اختيار ميان افراد جامعه بطور مساوي توزيع نشده و طبقه هاي
گوناگون اجتماعي از اين لحاظ با هم فاصله دارند.
هر قدر كه اين فاصله بيشتر باشد،دستيابي به موقعيتهاي
اجتماعي،ثروت و اعتبار براي افراد جامعه مشكلتر است.
اجتناب از مخاطره(ريسك)
اين عامل ناظر بر اين است كه چگونه افراد يك جامعه را با امكان
مخاطره و ريسك در رابطه با آينده مواجه مي كند.
جوامعي كه در ارتباط با اين عامل در مرتبه پايين تري قرار
ً
دارند،معموال از احساس امنيت بيشتري برخوردارند و منابع زيادي را
صرف زدودن ابهامها و يا روشن نمودن موقعيتها مي كنند.
گرايش فردي/گرايش گروهي
اين عامل نشاندهندۀ گرايش جوامع گوناگون درباره تاكيد روي فرد
يا گروه است.
ميزان گرايش فردي يا گروهي مي تواند تركيب متفاوتي در جوامع
مختلف داشته باشد.
گرايش مرد ساالري/زن ساالري
گرايشهاي مرد ساالرانه تالش زيادي براي كسب موقعيت،قدرت و
ثروت مي كنند.
گرايش هاي زن ساالرانه ناظر به مراقبت و رسيدگي از ديگران و
باصطالح روشهاي پرستارانه است.
مقايسه فرهنگهاي سازماني دو شركت آمريكايي و آملاني الگوي تحول
فاصله قدرت زياد
گرايش زياد اجتناب
از عدم قطعيت
فاصله قدرت كم
گرايش كم اجتناب
از عدم قطعيت
جمع گرايي
فردگرايي
گرايش زن ساالري
گرايش مردساالري
-2فرآيند اجتماعي سازمان
از طريق اين فرآيند است كه افراد جاي خود را در سازمان با مي
كنند،ياد مي گيرند كه چگونه جذب سازمان شوند ،با هنجارها و
استانداردهاي سازمان آشنا شوند و رفتار مناسب را فراگيرند.
ادامه فرآيند اجتماعي سازمان
فرآيند رسمي :مانند آموزشهاي توجيهي و قبل از خدمت
فرآيند غير رسمي :فرصتي است كه افراد در ابتداي كا در اختيار
دارند تا بتدريج هنجارها و رفتارهاي مناسب را تشخيص دهند و
بتدريج با آنها خو گيرند.
انواع هنجارها
هنجارهاي مثبت
هنجارهاي منفي
مقايسه هنجارهاي مثبت و منفي
هنجارهاي مثبت
هنجارهاي منفي
محيط باز-صادقانه
اختفا-رونكردن دست
استفاده مؤثر از منابع
اسراف-اتالف منابع
بهبود و ارشاد كاركنان
توجه به فرد بهتر
قبول مسؤليت
اجتناب از پذيرش مسؤليت
وفاداري به سازمان
بدگوئي از سازمان
هدفهاي فردي در خدمت هدفهاي
گروهي و بالعكس
نيل به هدفهاي فردي به قيمت
هدفهاي گروهي
-3سنت ها و تشريفات
ً
معموال ناظربر ارائه بيان ها و الگوهائي است كه در سازمان شكل
گرفته و بصورت عادي پايدار شده است.
مديريت سازمان تالش مي كند تا از مراسم و تشريفات بعنوان
رويدادهائي كه مي تواند نفوذ اين انتظارها را بر كاركنان سازمان
تقويت كند بهره گيرد.
-3سنت ها و تشريفات
الف-مراسم مربوط به ورود
ب-مراسم مربوط به قدرداني و تشويق
ج-مراسم مربوط به بهبود و بازسازي كاركنان
د-مراسم مربوط به يكپارچه سازي فرد،گروه و سازمان
-4اسطوره ها
اسطوره هاي سازماني مانند اسطوره هاي اجتماعي است.
نمونه اي از تاريخ گذشته سازمان،پيروزيها و كارهاي برجسته
مؤسسات و مديران در گذشته است كه به شكل الگوئي آرماني و
مورد پذيرش بازگو مي شود و هدف آن انگيزش كاركنان و پيروي از
آن الگوهاست.
استراتژي و فرهنگ سازمان
از لحاظ برنامه هاي تحول،اين محيط بيروني و استراتژيهاي سازمان
است كه بيشترين اثر را بر فرهنگ سازماني بر جاي مي گذارد.
الگوي ارتباط ميان فرهنگ،محيط و استراتژي سازمان
نيازهاي محيطي
محيط ثابت
محيط متغير
برون سازماني
فرهنگ رسالتي
فرهنگ سازگاري
فرهنگ باتداوم(ثبات)
فرهنگ مشاركتي
تاكيد استراتژيك
درون سازماني
فرهنگ سازگاري
اين فرهنگ زماني شكل مي گيرد كه تاكيد استراتژيك سازمان بر
محيط بيروني است.
اين نوع سازمان بايد به نيازهاي محيطي پاسخ شتابنده بدهد،
ساختار خود را تندگونه تعديل كند و الزامهاي نوين را به آساني بكار
گيرد.
فرهنگ رسالتي
اين فرهنگ تاكيد اساس ي خود را بر روي يك ديد مشترك نسبت به
هدفهاي سازمان استوار سازد.
تكيه اصلي بر سمت گيري استراتژيك سازمان،آينده نگري و دستيابي
به هدفهاي آرماني دور دست است.
فرهنگ مشاركتي
تاكيد نخست اين فرهنگ،دخالت دادن و مشاركت كاركنان در كارها
با توجه به انتظارهاي در حال تغيير و شتابنده محيط برون سازماني
است.
فرهنگ تداوم
اين فرهنگ از روندهاي منظم و پيش بيني شده در اداره كسب و كار
پشتيباني مي كند.
سرشت اين فرهنگ،دخالت و مشاركت كاركنان را در مرتبه پايين
قرار مي دهد.
فرهنگ سازماني و اخالق كسب وكار
.1
.2
.3
سه منبع در شكل دهي به اخالق كسب و كار نقش اساس ي دارند:
اخالق فردي
فرهنگ سازماني
سيستمهاي اداري سازمان
بافت نوين فرهنگ سازماني
” مديريت كيفيت جامع““،معماري نوين سازمان“ و ”بهبود و بازسازي
سازمان“،همگي دگرگوني فرهنگ سازماني و همسازي بافت فرهنگ
سازماني با هدفها و فرآيندهاي تحول را عامل اصلي پيروزي اين
برنامه ها بشمار مي آورند.
فصل سوم:
استراتژيهاي تغيير و تحول سازمان
استراتژيهاي تغيير و تحول سازمان
.1
ً
تحول سازماني عموما دو هدف اساس ي را دنبال مي كند:
همساز كردن سازمان با نيازهاي محيطي.
.2
تغيير رفتار كاركنان و همسو ساختن آنها با نيازهاي نو.
الگوي عمومي تحول
ارزيابي محيطي
تعيين خال كارآيي
تعيين مساله ها و مشكل
هدف گذاري
تعيين استراتژي
اجرا
ارزشيابي و پي گيري
ويژگيهاي هر برنامه تحول
نيازهاي سازمان و كاركنان را به شكل راستيني ارائه دهد.
در قالب مقياسهاي قابل اندازه گيري ارائه شود.
با خط مشيهاي سازماني همساز و هماهنگ باشد.
دستيابي به آنها تاحدودي مشكل،اما امكانپذير باشد.
بخش :5
استراتژيهاي تحول:سطح خرد
استراتژيهاي 4گانه تحول
تكنولوژي
انساني/رفتاري
ساختاري
وظيفه اي
استراتژيهاي ساختاري
در سطح خرد ايتراتژيهاي تغيير ساختار بيشتر متوجه تغيير و تعديل
سازماندهي تخصص ها،نحوه ارتباطات،وابستگي هاي وظيفه اي
ميان افراد يا گروهها،مشاركت در تصميم گيري،روند سرپرستي و
نظارت و چيزهاي ديگري از اين دست است.
استراتژيهاي ساختاري
كاربرد اساس ي استراتژيهاي ساختاري بيشتر در سطح كالن مطرح
است كه در موارد زيادي هدفهاي تحول،تغيير بنيادي و همه جانبه
ساختار سازمان و برپائي چارچوبهاي نوين و بدون پيشينه است.
استراتژيهاي تكنولوژي
.1
پرآوازه ترين فنون در رابطه با استراتژيهاي ساختاري:
غني كردن شغل
.2
طراحي شغل
شمائي از الگوي غني كردن شغل
بازيافت
محتواي شغل:
•تنوع كار
•استقالل كار
•پيچيدگي كار
•شناخت كار
انجام كار
•بازدهي
•ثمربخش ي
•كارائي
•واكنش كارمند
•رضايت
•غيبت
•چرخش كار
ابعاد وظيفه اي شغل:
•مسؤليت
•اختيار
•روشهاي كار
•الزامات هماهنگي
روابط:
•با ديگران
•فرصتهاي دستيابي
•الزامات كار گروهي
بازيافت
نتايج مورد انتظار
بعدهاي طراحي
فنون دوگانۀ ياد شده،با تفاوتهائي سه بعد شغل و عاملهاي وابسته
به آن را آماج هدفهاي تغيير قرار مي دهند:
تغيير سرشت و محتواي شغل
تغيير و بهبود وظيفه اي شغل
تغيير و بهبود روابط كار
استراتژي وظيفه اي
استراتژي وظيفه اي در سطح خرد بيشتر ناظر به طراحي ،تغيير و
تعديل محتوا و سرشت شغل هاست.
بهبود فرآيندهاي كار،چنانچه فرآيندهاي برجسته و مشترك ميان
چند واحد سازماني را در بر گيرد ،بخش ي از استراتژيهاي كالن
محسوب مي شود.
استراتژي وظيفه اي
در واقع اين استراتژيها در پي دستيابي به ”سازگاري ميان شغل و
شاغل“ و يا جور كردن شغل با شغل هستند.
استراتژي رفتاري
بي ترديد هيچ كدام از استراتژيهاي تحول به اندازه استراتژيهاي
رفتاري بر پيروزي و يا شكست برنامه هاي مربوط اثر نمي گذارد.
استراتژي رفتاري
استراتژيهاي رفتاري بيش از هر يك از از استراتژيهاي چهارگانه به
سطح خرد نزديكترند،چر كه آماج آنها ،انسان و ارتباط وي با ديگر
زيرسيستمهاي سازمان چه به شكل انفرادي و يا گروهي است.
استراتژي رفتاري
هدف اساس ي استراتژيهاي تغيير رفتاري تاكيد بر سطح مهارتها،طرز
تلقي ،رفتار شغلي و اجتماعي و از همه مهمتر تغيير و تعديل سيستم
ارزشها و هنجارهاي فردي و گروهي است.
الگوي سه مرحله اي تغيير (كرت لوين)
مرحله اول“:گشودگي“يا“انجماد زائي“ unfreezing
مرحله اي است كه طي آنها انسانها احساس مي كنند كه بايد تغيير
و تحولي در وضع موجود بعمل مي آيد.
الگوي سه مرحله اي تغيير (كرت لوين)
مرحله دوم“:تغيير“ Change
مرحله اي است كه طي آن با بهره گيري از روشها و فنون مناسب
تغيير و تحول مورد نياز در زمينه هاي مربوط بوجود مي آيد.
الگوي سه مرحله اي تغيير (كرت لوين)
مرحله سوم“:بستن“ Rezfreezing
مرحله است كه در آن اطمينان حاصل مي شود كه تغييرات انجام
شده نظم خود رابدست آورده و تغييرات مربوط به طرز تلقي،
دانش،مهارتها،رفتار نوين در انسانها شكل گرفته و در حال تثبيت
شدن است.
الگوي فرآيند يادگيري (الگوي مراحل تغيير)
فرآيند تغيير/تحول
-1هدف گذاري
-2تغيير همبستگي
اجتماعي
-3خود باوري
-4انگيختگي براي
تغيير
دست آوردها:
احساس تنش در مداخله و پشتيباني
تقويت رفتار نوين
تالش فردي براي
كاهش اتكا به
پياده كردن تغيير
سيستم
تسهيل گر
تسهيل گر
دستيابي به هدفها و
تبيين هدفهاي
تعيين هدفهاي كلي
آزمون دوبارۀ هدفهاي
مشخص
ويژه
همبستگي هاي نوين
ايجاد الگوهاي
زوال همبستگي هاي
احساس تنش به
اجتماعي عامل
ارتباطي و همبستگي
اجتماعي پيشين
همبستگي هاي (گره
تقويت الگوهاي
هاي نو بر پايۀ
هاي) اجتماعي
رفتاري تازه
فعاليتهاي نوين
موجود
شكل گيري
دستيابي به سطح
افزايش سطح
سطح پايين
باالي خودباوري و
خودباوري
خودباوري و اطمينان
خودباوري
ي
تسهيل
سو
از
يابي
اعتماد به نفس
تنظيم برنامه كار و
گر
وظيفه
انگيزش بروني براي دست زدن به تجربه دروني شدن،جذب
انگيزه هاي تغيير و
و آزمون حقايق
تغيير
تحول
مراحل فرعي فرآيند دروني ساختن
ايجاد يك ساختار نوين ادراكي
كاربرد و ابتكار
تاييد
الگوي انتقال يادگيري
نكته اساس ي در انتقال يادگيري كاربرد مهارتها،طرز تلقي و دانش
آموخته در محيط كار است.بديهي است انتقال يادگيري كارآمد
بستگي به آن دارد كه تا چه اندازه عاملهاي رفتاري بروني با
عاملهاي مورد پذيرش محيط كار يا به كالم ديگر ميزان يكساني
تجربه هاي محيط آموزش ي و محيط كاري تا چه اندازه است.
تغييرهاي رفتاري:نمونه اي از الگوهاي كاربردي
كانونهاي بهبود كيفيت
پيشينه اين روش به سالهاي دهۀ 1950ژاپن باز مي گردد كه براي
نخستين بار بعنوان ابزاري براي مشاركت كاركنان در تصميم گيري و
بهبود بازدهي بكار گرفته شد.
كانونهاي بهبود كيفيت
از ديدگاه ساختاري اين كانونها مركب از گروه كوچكي از كاركنان
هستند كه به شكل داوطلب به گروه مي پيوندند.
در سال 1992برآورد گرديد كه تعداد اعضاي كانونهاي بهبود
كيفيت در ژاپن به 10ميليون رسيده است.
كانونهاي بهبود كيفيت
پيروزي كانونهاي بهبود كيفيت به ايجاد بستر فرهنگي و پايه گذاري
فلسفه مديريتي بستگي پيدا مي كند كه توزيع اختيار تصميم گيري و
دسترس ي به دانش و اطالعات مورد نياز و نيز برپائي يك سيستم
پاداش گروهي عادالنه محور را تشكيل دهد.
كانونهاي بهبود كيفيت
ً
معموال اين كانونها بين 3تا 5نفر عضو دارند.
در كمترين حد،كانونها يك ساعت از وقت خود را به جلسه هفتگي
اختصاص مي دهند.
ً
هر كانون داراي يك رهبر هستند كه معموال همان سرپرست محيط
كاري است كه اعضا بدان وابسته هستند.
ساختار كانونهاي بهبود كيفيت
كانون
كانون
رهبر كانون
رهبر كانون
كانون
كانون
رهبر كانون
تسهيل گر
كانون
رهبر كانون
كانون
رهبر كانون
تسهيل گر
كميته
هماهنگي
تسهيل گر
كانون
رهبر كانون
رهبر كانون
كانون
رهبر كانون
كانون
رهبر كانون
ايستادگي در برابر تغيير
.1
.2
.3
.4
علت ايستادگي افراد در برابر تغيير:
منافع فردي
عدم شناخت و تفاهم
نبود اعتماد الزم نسبت به عامل تغيير
ارزشيابي متفاوت از موقعيتها و برنامه هاي تغيير
ايستادگي در برابر تغيير
.1
.2
.3
علت ايستادگي در برابر تغييردر سطح سازماني:
به مخاطره افتادن مباني نفوذ و اختيار
محدود شدن منابع
برهم خوردن ائتالفهاي گروهي
رويارويي با ايستادگي در برابر تغيير
آموزش و ايجاد ارتباط
مذاكره و توافق
تسلط و جذب
مشاركت
پذيرش تغيير و رابطه آن با مشاركت
كم
پذيرش زياد تغيير
مقاومت
پذيرش كم تغيير
زياد
زياد
مشاركت
كم
نكاتي قبل از انتخاب الگوي مناسب رويارويي با ايستادگي
.1
.2
.3
.4
ميزان ونوع ايستادگي مورد نياز
نيروهاي ايستادگي و تركيب آن
كانونهاي ايستادگي و نوع نفوذ آنها بر برنامه تغيير
مخاطرات موجود و پيش بيني شونده
بخش :6
استراتژيهاي تحول:سطح كالن
(استراتژيهاي تحول مبتني بر برنامه)
تحولهاي بنيادي سازمان
(1دگرگون ساز و شتابنده Transformational Change
(2مبتني بر برنامه Planed Change
مقايسه انواع تحولهاي بنيادي سازمان
استراتژيهاي تحول تدريجي
-1تحول مشاركتي:
استراتژيهاي
همياري
-2دگرگون سازي با رهير فره:
كاربرد آن زماني است كه سازمان نياز به كاربرد آن زماني است كه سازمان نياز به
تغييرات برجسته دارد اما زمان كافي براي
تغغيرات جزئي دارد و يا آنكه براي
دستيابي به تحوالت بزرگ زمان كافي مشاركت در دست نيست،اما در هر حال
زمينه پشتيباني از تحوالت ژرف در
براي زمينه سازي و جلب توافق
سازمان وجود دارد.
گروههاي كليدي در دست است.
-3تحول با اعمال فشار
استراتژيهاي
اعمال فشار
استراتژيهاي دگرگون سازي
زمينه كار مشابه زمينه يك(تحول
مشاركتي)است.
درازاي زمان
-3دگرگون سازي خودكامه:
زمينه كار مشابه شماره ،2با اين تفاوت
كه زمينه پشتيباني براي تغييرات
برجسته وجود ندارد اما اين تغييرات
براي سازمان حياتي است.
فعاليتهاي اصلي استراتژيهاي مبتني بر برنامه
(1
(2
(3
(4
ورود يك مشاور يه سازمان
تشخيص
برنامه ريزي و اجرا
ارزشيابي و نهادي ساختن تحول
الگوي تحول مبتني بر برنامه
آغاز
تععين منابع ايستادگي در
برابر تغيير
تشخيص مشكالت
سازماني
تعيين خال انجام
كار
بررس ي تغييرات
محيطي
تعيين اهداف تغيير
و تحول
پژوهش در مورد
استراتژيهاي تغيير
انجام تغيير و
تحول
پيگيري تغيير و
تحول
بازيافت
الگوي بهبود و بازسازي سازمان(بوبس)
)Organizational Development(OD
با توجه به انتخاب فن مناسب
نتايج انجام كار:
تشخيص مشكل
منتج
با تاكيد بر
محدوديتهايي
ساختاري
سازمان
به اطالعات
نظير
مهارت/طرز تلقي
گروه
مشاركت
رفتاري
مشاور
فرد
روش ارزشيابي
بازيافت
تطبيق
بازبيني
حمايت
ايجاد زمينه اجراي روش
اي براي
زمانبندي
و متعاقبا
شرايط محدود كننده
سازمان رسمي
قلمرو
جو رهبري
آزمايش
فرهنگ سازماني
بازخور
بازيافت
نيروهاي محركه
تغيير
تاثير گذار بر
بروني:
بازار
تكنولوژي
منابع
دروني:
فرآيند
رفتار
ويژگيهاي بوبس
.1
.2
.3
.4
.5
برخورد بوبس با تحول سازماني بر پايه نظريۀ سيستمهاست.
هدف گيري برنامه بوبس تحول سازماني و نه بخش ي از آن است.
برنامه هاي بوبس با همياري و پشتيباني يك مشاور/تسهيل گر كه
نقش ي جدا از مشاوران سنتي سازمان دارد به اجرا در مي آيد.
چارچوب نظري و عملي بوبس بر پايه دانش چند نظامه،يعني علوم
رفتاري كربردي شكل گرفته است.
استراتژيهاي تغيير رفتار بوبس،استراتژيهاي ”هنجاري-دوباره آموزي“
است.
مديريت شبكه(مرحله )1
•برنامه ريزي حرفه اي
•مدلسازي رفتاري
•آموزش و پرورش براي بهبود
•گروه آموزش ي
•مربيگري
•طراحي شغلي
•تعديل رفتاري
•تحليل فشارهاي رواني
تشكيل و راه اندازي گروه
•بررس ي و مبتني بر بازيافت
•فرآيند مشاوره اي
•آموزش گروهي براي:هدف گذاري،حل مشكالت
•مديريت شبكه(مرحله 2و)1
مديريت شبكه(مرحله )3
•بررس ي-بازيافت
•فعاليتهاي بين گروهي(وظيفه/فرآيند)
•فعاليتهاي كاهش تضاد گروهي
•فرآيند مشاوره اي
مديريت شبكه(مرحله 4تا )6
• فنون تكنولوژي/ساختاري
•جلسات روياريويي
•هدف گذاري
•ساعات كار تعديل شده
•كيفيت زندگي شغلي
فنون بوبس
فردي
(فعاليتهاي مربوط به
اثربخش ي فردي)
گروهي
(فعاليتهاي مربوط به
اثربخش ي گروهي)
بين گروهي
(فعاليتهاي مربوط به
اثربخش ي بين گروهي)
سازماني
(فعاليتهاي مربوط به
اثربخش ي سازماني)
سطح فرد:فن بهبود مهارتهاي ارتباطي-الگوي پنجرۀ جو-هري
اين الگو بدان علت به اين نام شهرت دارد كه:
انسان مي تواند مانند پنجره اي كه از درون اتاق به بيرون باز است،
يك چارچوب شيوۀ ارتباطي را مشاهده كند و دريابد كه در كدامين
بخش اين پنجره قرار گرفته است.
الگوي پنجرۀ جو-هري
دريافت و بازيافت
ناخودآگاهي
خودآگاهي
1
ديگران آگاهي
2
ناحيه كور
ناحيه عمومي
3
ديگران ناآگاهي
ناحيه بسته
4
ناحيه ناآگاهي
سطح گروه:فن تشكيل گروه
.1
.2
.3
اهميت گروه از لحاظ بوبس:
جنبۀ مشاركتي گروه
كمكي كه در تغيير و تحول فرهنگ سازمان و دستيابي به يك
سلسله ارزشهاي مشترك نوين مي كند.
تركيب نوين ”وابستگي ها و همبستگي هاي وظيفه اي“ و
فرآيندهاي كار
انواع وابستگي وظيفه اي
وابستگي همسويي
وابستگي متوالي
وابستگي متقابل
وابستگي همسويي (هماهنگي بوسيله استانداردها و رويه ها)
برونداد
درونداد
درونداد
درونداد
وابستگي متوالي (هماهنگي بوسيله برنامه و جدولهاي زماني)
برونداد
درونداد
وابستگي متقابل (هماهنگي بوسيله جلسات گروهي و تعديل متقابل)
برونداد درونداد
برونداد
برونداد
درونداد
درونداد
سطح ميان گروهي :پژوهش مبتني بر بازيافت
اين پژوهش هم براي مرحله تشخيص مسئله و راه حل يابي وهم
براي ارزشيابي برنامه هاي تحول بكار گرفته مي شود.
ويژگيهاي پژوهش مبتني بر بازيافت
.1
.2
.3
.4
.5
مرحله طراحي(با مشاركت مديريت رده باال و افراد سازماني)
اجراي بررس ي(توزيع پرسشنامه در سطح تععين شده)
تحليل اطالعات
تامين بازيافت
جلسه هاي بررس ي بازيافت
سطح سازمان:شبكه بوبس Grid O.D
1-9روش باشگاه
9-9مديريت گروه گرا:
تفريحي :توجه زيادي به نياز
تعهد،استقالل-هدف مشترك-
افراد-محيط كار راحت و بي
احترام و اعتماد
9
8
7
خيال
6
5-5مدير :فرد سازماني
توازن ميان الزامات كار و 5
رضايت افراد
4
9-1دستوردهي-مطابقت توجه به
شرايط و الزامات كار-دخالت
محدود نيروي انساني
9
8
7
6
5
3
1-1مديريت ضعيف
فقدان مديريت
2
حداكثر كوشش
1
4
گرايش توليد(كارمداري)
3
2
1
گرايش فرد
(فردمداري)
مراحل 6گانۀ شبكه بوبس
(1
(2
(3
(4
(5
(6
سمينار شبكه :كه يك هفته طول مي كشد.
تشكيل و راه اندازي گروه كه يك هفته طول مي كشد.
گسترش تشكيل گروههاي ميان وظيفه اي در سطح افقي
طراحي الگوهاي آرماني استراتژيك
اجراي الگوي استراتژيك
انجام آزمون و ارزشيابي منظم از پيشرفت برنامه تحول
هماهنگي اجرائي فنون بوبس:نمودار تحليل مسير
ماه
استراتژيهاي رفتاري
ر1
تشكيل و راه اندازي گروه
استراتژيهاي ساختاري
استراتژيهاي تكنولوژي
س1
ث1
تنظيم زنجيره مراتب
سازماني
نصب ماشينهاي خودكار
(روباتها)
ر2
ر=رفتاري
تشكيل و راه اندازي
گردهمايي ميان يكاني
س=ساختاري
ر3
س2
تشكيل و راه اندازي گروه
برپائي كانونهاي بهبود
كيفيت
ت=تكنولوژي
بخش :7
استراتژيهاي تحول:سطح كالن
(روندهاي نوين و در حال تكوين)
روندهاي نوين و در حال تكوين
اين روندهاي نوين به نوعي بر استراتژيهاي تحول مبتني بر برنامه
استوارند.اما وجه مشخص آنها تاكيد بر پويا كردن سيستم
سازماني،دستيابي به تركيب بهينۀ زيرسيستمهاي سازماني و مهمتر از
همه ايجاد،يكسازي پايه اي ميان زيرسيستم هاي تكنولوژي،ساختاري
و انساني است.
سيستمهاي فني اجتماعي(الگو)
سيستم فني/اجتماعي
• كنترل عمودي
سيستم تكنولوژي
•تكنولوژي
•وظايف
•وابستگي وظيفه اي
گروههاي كار
•ماشين آالت
نتايج
•تنوع كار
•ابزار
•اثربخش ي
•استقالل كار
•الزامات وظيفه اي
•كارآيي
•شناخت كار
•رضايت
•كاهش غيبت و
چرخش كار
•بازيافت
•يادگيري
•بهبود مهارتها
سيستم اجتماعي
•افراد
•گروهها
•كنش و واكنش
محيط بيروني
مديريت كيفيت جامع )Total Quality Management(TQM
هدف اصلي مديريت كيفيت جامع متمركز بر خواسته هاي مشتري و
ارباب رجوع و جلب و نگهداري آنها در كوتاه مدت و درازمدت و
دستيابي به يك اهرم رقابتي قابل اتكاز براي سازمان است.
TQMاصول 14گانۀ پيشنهادي دمينگ در رابطه با
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
استقرار يك هدف با ثبات براي بهبود فرآورده ها و خدمات
درپيش گرفتن فلسفه ”كيفيت جامع“
خودداري از اتكا به بازبيني هاي گسترده
عدم اعطاي قرارداد و يا ايجاد روابط داد و ستد تنها بر اساس
عامل قيمت
بهبود دائمي فرآورده/خدمت
نهادي كردن آموزش
نهادي كردن رهبري
از بين بردن ترس
اصول 14گانۀ پيشنهادي دمينگ در رابطه با TQM
.9
.10
.11
.12
.13
.14
فروپاش ي سدهاي ميان واحدهاي ستادي
زدودن شعارها و هدفهاي توخالي
زدودن سهميۀ توليدي بر اساس معيارهاي كمي
زدودن موانع موجود در احساس غرور كاركنان نسبت به مهارتهاي
توليدي
استقرار سيستمهاي آموزش و بازآموزي كاركنان
اقدام در سمت ”دگرگون“ سازي
سيستمهاي كار كارساز High-performance Systems
تعريف:
اين سيتمها تالش دارند كه در طراحي سازمانهاي انساني از يك
معماري نوين كه سازگاري بهينه اي ميان عوامل برجستۀ سازمانها
بوجود مي آورد،بهره گيرد.
ويژگيهاي سيستمهاي كار كارساز
طرز فكر نوين دربارۀ سازمان
اصول طراحي نوين
فرآيند طراحي
جنبه هاي مشخص طراحي
رابطه 4عامل برجسته در سيستمهاي كار كارساز
بازده
سطح يكان گروه
سطح سيستم
سطح فرد
ترتيبات
ساختار
رسمي
ساختار و
فرآيندهاي
غيررسمي
درونداد
كار
انسانها
استراتژي
محيط
منابع
سابقه
اصول طراحي
.1
.2
.3
.4
.5
طراحي بر مدار مشتري و محيط
يكانهاي توانا و مستقل
سمت گيري و هدفهاي روشن
كنترل اشتباهها و نوسانها در منشا
يكپارچه سازي سيستمهاي فني-اجتماعي
اصول طراحي
.6
.7
.8
.9
.10
در دسترس بودن جريان اطالعات
شغل هاي غني و اشتراكي
تواناسازي كاركنان،محور مديريت منابع انساني
توانا سازي ساختار،فرآيند و فرهنگ مديريت
ظرفيت تركيب سازي دوباره
فرآيند طراحي سيستمهاي كار كارساز
تجزيه و تحليل الزامات مشتري ،محيط و
استراتژي
تجزيه و تحليل فرآيند كار
گردآوري اطالعات و
تشخيص
تجزيه و تحليل سيستمهاي اجتماعي
طراحي سازمان/سيستم نوين
برنامه انتقالي
طراحي
اجرا
اجرا
ارزيابي،بازتاب،يادگيري و بهبود
بهبود دائمي
مقايسه مباني مديريت سنتي و سيستمهاي كار كارساز
مديريت سنتي
سيستمهاي كار كارساز
يكانهاي سازماني ازهم جدا و تحت كنترل اند.
يكانها خودگردان و توانا هستند.
هدفهاي سازماني و الزامات آنها گاه مبهم هستند .هدفهاي سازماني و الزامات آنها گاه روشن هستند.
هدف بازبيني ها،تاكيد بر اشتباهها و انحرافهاست .هدف بازبيني،نظارت بر نوسانها و مكان وقوع
انحرافها در منشا است.
منطق سيستم فني بر امور سازمان حاكم است .سيستمهاي فني و اجتماعي مانند دو همتا به شكل
يكپارچه شكل مي گيرند.
تمامي افراد سازمان در رابطه با كار خود به
جريان اطالعات محدود و منحصر به افراد
اطالعات مورد نياز دسترس ي دارند.
معدوديست.
مشاغل داراي قلمرو محدود و ازهم جدا هستند .مشاغل داراي گرايش گروهي با محتواي غني و
چند بعدي هستند.
مقايسه مباني مديريت سنتي و سيستمهاي كار كارساز
مديريت سنتي
سيستمهاي كار كارساز
خط مشيهاي نيروي انساني گرايش بر كنترل و خط مشيهاي نيروي انساني ناظر بر بهبود
مهارتها و توانا سازي فردي و گروهي است
نظارت بر رفتار انساني دارند.
ساختار سازماني نقش كنترل كننده فرهنگ و ساختار سازماني در سمت تسهيل فرآيندها و
تقويت فرهنگ پويايي سازمان با گرايش
فرآيندهاي سازمان را عهده دار است.
تواناسازي است.
طراحيهاي عمومي سازمان با مشاركت اعضا
طراحيهاي عمومي سازمان بوسيله مديريت
در جهت باالبردن ظرفيت سازمان براي انطباق
ارشد و براي ايجاد ثبات عمليات و رفتار
با محيط و تركيب سازي مكرر صورت مي
صورت مي گيرد.
گيرد.
فصل :4
رهبري تحول و سازمانهاي يادگيرنده
بخش :8
رهبري تحول
مهارتهاي رهبري
توانا سازي
الهام مبتني بر تجربه
Empowerment
ديد
Vision
Intuition
مهارتهاي رهبري
Leadership Skills
شناخت شخص ي
Self-understanding
هماهنگي ارزشها
Value Cingruence
مهارتهاي رهبري
تواناسازي:مهارتي است كه با برپائي فرآيندهاي مؤثر ،انسانهاي
سازماني در اختيارهاي مربوط به كار سهيم مي شوند.
الهام و تجربه :مهارتي است كه رهبران سازمان بر پايه تجربه و
شناخت درستي از محيط و عوامل گوناگون آن كسب مي نمايند.
مهارتهاي رهبري
شناخت شخص ي :مهارتي است كه رهبري سازمان را در شناخت
نقاط ضعف و قوت خود،پذيرش انتقاد و كسب بازيافت از ديگران
و آمادگي اقدام الزم در مورد بهبود ظرفيتها و توانائي هاي خود ياري
مي دهد.
مهارتهاي رهبري
ديد :مهارتي است نادر كه تنها اندكي از رهبران سازماني به آن دست
مي يابند.
همسازي ارزشها :اين مهارت مربوط به آگاهي و شناخت ارزشها و
باورهاي سازماني و افراد است.
دو عامل برتر در مهارتهاي رهبري
تئوري Xو Yمك گريگور
بهره گيري از مباني اختيار و قدرت سازماني
-1تئوري Xو Yمك گريگور
مفروضات تئوري ( Xديدگاه مديريت سنتي):
•
•
•
يك كارمند متعارف از كار بيزار است و حتي املقدور از آن پرهيز مي كند.
افراد نياز به دستورگيري دارند.
مديران بايد افراد را از طريق تهديد و يا تنبيه وادار به كار كنند.
تئوري Xو Yمك گريگور
مفروضات تئوري ( Yديدگاه مديريت نوين):
افراد عالقمند به كارند.
افرادي كه نسبت به هدف سازمان احساس تعهد مي كنند،خود بر
كارها و نحوۀ انجام وظيفه كنترل دارند.
افراد سعي مي كنند كه قبول مسؤليت كنند را ياد بگيرند و حتي در
اين پذيرش پيشقدم مي شوند.
-2مباني اختيار سازماني و رفتار مورد انتظار
مباني اختيار
رسمي/غير رسمي
پاداش
اعمال فشار
جاذبه شخص ي/فره
دانش/تخصص
تعهد
ممكن
ممكن
رفتار مورد انتظار
پيروي
محتمل
محتمل
ايستادگي
ممكن
ممكن
نامحتمل
محتمل
محتمل
ممكن
ممكن
ممكن
محتمل
ممكن
ممكن
الگوهاي رهبري
(1
(2
الگوهاي رهبري مبتني بر موقعيت
الگوهاي رهبري مراوده اي/دگرگون سازي
الگوهاي رهبري مبتني بر موقعيت
.1
.2
.3
الگوي اقتضائي فيدلرFeidlers Contingency Model
الگوي راهكار-هدف Path-Goal Model
الگوي رهبري موقعيت Situational Leadership
الگوي اقتضائي فيدلر
8
7
6
5
4
3
2
1
بد
بد
بد
بد
خوب
خوب
خوب
خوب
+
كم
كم
زياد
زياد
كم
كم
زياد
زياد
ساختار وظيفه
ضعي
ف
قوي
ضعي
ف
قوي
ضعي
ف
قوي
ضعي
ف
قوي
اختيار شغلي
T
R
R
R
R
T
T
T
روش رهبري كارآمد
T=Task-orientedروش كارمدار
R=Relationship-orientedروش فردمدار
روابط رهبر و اعضا
+
الگوي راه كار-هدف
عوامل اقتضائي(فرد)
ويژگيهاي كاركنان
•نيازها
•توانائي ها
رفتارهاي رهبر
• گرايش توفيق طلبي
•دستوردهنده
•مشاركتي
•حمايت كننده
كارآمدي رهبر
• بازدهي زياد
•رضايت شغلي زياد
•چخش كادر محدود
•شكايات محدود
عوامل اقتضائي (سازمان)
ويژگيهاي وظيفه
•باساختار
•بدون ساختار
الگوي رهبري
-2تشريح تصميمات
متخذه و ايجاد فرصت
براي روشن گري
-1ارائه دستورهاي
مشخص و نظارت نزديك
بر كار
زياد
-3در ميان گذاشتن
اطالعات و تسهيل فرآيند
تصميم گيري
-4تفويض مسؤليت براي
تصميم گيري و اجراي
آن
گرايش كارمداري
زياد
الگوي رهبري موقعيت
كم
كم
پختگي(بلوغ) شغلي
كم
1
تاحدودي تقريبا زياد خيلي زياد
4
3
2
پختگي(بلوغ) شخصيتي
غالبا
بندرت گاه به گاه
4
3
2
1
رشد (بلوغ) پيروان
معموال
اين شخص داراي توانائي و دانش و
مهارت الزم شغلي است.
اين شخص عالقمند و داراي اعتماد و
تعهد الزم است.
الگوهاي رهبري مراوده اي/دگرگون سازي
هر دوي اين الگوها،بر رفتار و انگيختگي پيروان تاكيد ويژه دارند.
وجه تمايز آنها:رهبري مراوده اي دستيابي به بهترين نتيجه در وضع موجود و
رويارويي با تغغير را در يك شكل ماليم مدنظر قرار مي دهد،در حاليكه
رهبري دگرگون ساز به پاسخگوئي دربارۀ نيازهاي موجود قناعت نمي كند و
همواره در صدد دگرگون سازي وضع به سطح مطلوبتر است.
وجه تمايز الگوي رهبري دگرگون ساز از رهبري
Bassمراوده اي از نظر
رهبري فره و الهام بخش
Charismatic&Inspirational Leadership
توجه ويژه به هر انسان سازماني
Individualized Consideration
انگيختگي هوشمندانه
Intellectual simulation
رهبري فره و الهام بخش
رهبر فره از ديدگاه انسان سازماني كس ي است كه آنها را در مورد
كارشان به هيجان بياورد،به آنها الهام دهد و در آنها وفاداري نسبت
به سازمان ايجاد كند.
رهبري الهام بخش
رهبر فره،الهام بخش پيروان با بيدار كردن احساسات آنهاست .رهبر
الهام بخش نيز با احساسات پيروان سروكار دارد،اما او بيداركردن
احساسات را با بكارگيري بحث ،دليل و برهان و بدون مراجعه به
عواطف انجام مي دهد.
توجه ويژه به هر انسان سازماني
اين عامل سه زير فرآيند را در بر مي گيرد :رشدمداري ،توجه فردي و
مرشدي.
از روش مديريت ”تردد در اطراف“( )Management by Walkingو
تامين نيازهاي اطالعاتي اقدام مي كند.
انگيختگي هوشمندانه
از ديدگاه پيروان اين نوع رهبري آنها را وادار مي كند كه در مورد پاره
اي از عقايد و باورهاي خود از نو فكر كنند و با ياري وي به
ً
چارچوب ذهني كامال نويني دست يابند.
چهار عامل برجسته رهبري كه اسكلت الگوي رهبري دگرگون ساز را
تشكيل مي دهد(از نظر Bassو همكارانش):
.1نفوذ آرماني Idealized
.2انگيزش الهام بخش Inspirational Motivation
.3انگيختگي هوشمندانه Intellectual Simulation
.4توجه فردي Individualized Consideration
متعارف فارس ي مي تواند 4الف بدين شرح باشد:
آرمان
الهام
انگيختگي
انسان گرائي
فرآيند رهبري مراوده اي
ر:
ر:
تشخيص نياز پيرو
تشخيص مي دهد كه تابع چه كاري
را در نيل به بازدهي تعيين شده بايد
انجام دهد
ر:
ر:
مشخص مي كند چگونه نياز تابع در
رابطه با ايفاي نقش او براي دستيابي
به نتايج مورد نظر او تامين مي شود.
نقش تابع را مشخص مي كند
پ:
ر:
در اربطه با انجام الزامات نقش خود
احساس امنيت مي كند
ارزش نتايج مورد نظر را تشخيص مي
دهد(در رابطه با نيازهايي كه دارد.
(احتمال ذهني توفيق)
ر :رهبر
پ:
پ :پيرو
انگيزش الزم را براي نيل به بازدهي
مطلوب كسب مي نمايد.
فرآيند رهبري مراوده اي
ر:ارتقاي نيازهاي پيرو در مراتب
مازلو
فراتر بودن پيرو از منافع شخص ي
ر:توسعه نيمرخ نيازهاي پيرو
ر :ايجاد اعتماد در پيرو
ر:ارتقاي سطح ارزشهاي نتايج
مورد نظر براي نيرو
اخذ انگيزش براي نيل به نتايج
تعيين شده(كوشش بيشتر)
ر:تغيير فرهنگ سازماني
ر :افزايش احتمال نيل به
موفقيت از ديدگاه پيروان
فرآيند مراوده اي معمول
پ:سطح كوشش هاي موجود
پ:نحوۀ انجام كار
فراتر از انتظار
پ :كارآئي مورد انتظار
الگوهاي رهبر/پيروي
نقش پيرو،امروزه بعنوان عامل اصلي پيروزي و يا شكست مديريت
بحساب مي آيد.
يكي از تحقيقات(،)Kellyچارچوبي ارائه مي كند كه پيروان را در يكي
از پنج وضعيت مشخص شده قرار مي دهد.
الگوهاي رهبر/پيروي
.1
اين وضعيتها در رابطه با برخورد دو بعد فكري و رفتاري
يعني“نحوۀ طرز فكر پيرو“ و ”نحوۀ عمل آنها“به پنج نوع تقسيم
مي شوند:
پيروان مؤثر
بله قربان گويان
بازمانده ها
ازخودبيگانه
.5
گوسفندان
.2
.3
.4
ويژگيهاي پيروان مؤثر
خودگردان هستند
داراي تعهد نسبت به سازمان هستند.
توانا و كارساز هستند.
در كار سازمان به شكل فعاالنه اي مشاركت مي كنند.
از اعتبار ويژه اي در سازمان برخوردارند.
از يك وجدان شجاعانه برخوردارند.
الگوهاي رهبر/پيروي
محور فكري
پيروان مؤثر
محور رفتاري
فعال
طرز فكر تحليلي/مستقل
مانده گارها
از خود بيگانه ها
واكنش گرايان
گوسفندان
بله قربان گويان
طرز فكر وابسته(كليشه اي)
محور رفتاري
محور رفتاري
مدير،عامل تحول
نقش مدير بعنوان عامل تغيير و تحول،اساس ي ترين جنبۀ فعاليتهاي
وي در سازمان است.
نقشهاي مدير بعنوان عامل تحول
.1
.2
.3
مدير در نقش كارآفرين Entrepreneurship
مدير در نقش كارساز Entrepreneur
مدير در نقش ”ابر رهبر“ Superleader
مدير در نقش كارآفرين
از وضع موجود خشنود نسيتند و آگاهي كافي دارند كه بايد در وضع
موجود تغييرات اساس ي داده شود.
ً
كارآفرين ها عموما نيروئي محرك براي نوآوري بخشهاي استراتژيك
سازمان هستند.آنها داراي ويژگيهاي يك رهبر كارآمد
مانند“ديد““،تجربه“ و انگيزه ”تواناسازي“هستند.
مدير در نقش كارآفرين
پيروزي كارآفرين ها در شناخت بموقع تغييرات محيطي ،طراحي
استراتژيهاي مناسب،بكارگيري تكنولوژي و ارائه فرآورده هاي ابتكاري و
نوين به بازار است.
همين نقطۀ قوت آنها در مواردي تبديل به نقطۀ ضعف و در نهايت
شكست سازمان مي شود،زيرا توجه آنها به محيط بيروني باعث مي
شود كه از تعديل و تحول سيستم دروني سازمان غافل بمانند.
مدير در نقش كارساز
مدير كارساز بيشتر متوجه محيط دروني سازمان،فرآيندهاي كارآمد
كار،همسازي نيروهاي انساني با وظايف،آموزش انسانها ،برپائي
حواش ي ها و راهنماها و تمامي ترتيبات الزم براي برپائي و اداره يك
سيستم منظم عمليات و كار است.
مدير در نقش كارساز
ً
معموال سازمانها پس از دستيابي به نوآوريهاي الزم از نقش كارآفرين
به نقش كارساز تغيير سمت مي دهند و دوباره هنگام نياز به نوآوري
به نقطه نخستين باز مي گردند.
مدير در نقش ”ابر رهبر“
اين الگو تالش مي كند دامنه مشاركت انسانهاي سازماني را تا آن
حد گسترش دهد كه هر انسان سازماني بتواند به شكل ”خود رهبر“
درآيد.
مدير در نقش ”ابر رهبر“
فلسفه اين روند رهبري اين است كه چنانچه انسانهاي سازماني به
چنين مرحله اي برسند،خود و سازمان حداكثر بهره گيري را از
توانائي ها و ظرفيتهاي آنان بدست مي آورد.
فرآيند الگوي ابر رهبري
اصول راهنما
تشويق
3
تشويق به هدف گذاري
1
حركت به سمت
خودرهبري
پيروان
2
(خودرهبري)
4
ايجاد الگوهاي فكري
مثبت
5
تسهيل گري خود رهبري (پاداش
تذكرهاي سازنده)
الگوسازي (خودرهبري)
7
تسهيل گري فرهنگ
خودرهبري
6
بهبود فرآيند و رواج الگوي خود
رهبري با بهره گيري از كار گروهي
بخش :9
سازمانها و گروههاي يادگيرنده (راه آينده)
سازمانها و گروههاي يادگيرنده
نخستين كس ي كه مقوله سازمانهاي يادگيرنده را مطرح ساخت ،پيتر
سنج ( )Peter Sengeدر كتاب ”ديسيپلين پنجم“ ( Fifth
)Disciplineبود.
نظامهاي 5گانۀ پيتر سنج
.1
.2
.3
.4
.5
استادي فردي
الگوهاي فكري
دستيابي به يك ديد مشترك
يادگيري گروهي
طرز فكر سيستمي
شالوده هاي هر سازمانهاي يادگيرنده
.1
.2
.3
فرهنگي كه فراتر از ارزشهاي متداول انساني جاي دارد.
يك سلسله از روندهائي كه آفرينندۀ خماهنگي و گفتگو هستند.
ظرفيت و توان شناخت و كار كردن با جريانهاي زندگي به شكل يك
سيستم.
سازمان يادگيرنده از سوي گروهي از رهبران خادم بوجود مي
آيد:
مقولۀ رهبري در سازمان يادگيرنده،بدون ترديد رهبري گروهي است.
ً
در حالي كه نقش رهبر فردي براي زمان ويژه(غالبا كوتاه) كارساز
است ،بايد اعتمادو قدرت الزم را به گروهها داد تا راه را براي
پيشرفت سازمانهاي يادگيرنده همار كنند.
يادگيري سازمان با انجام دادن وتمرين ميسراست
بنظر پژوهشگران،ايدۀ راهنما براي طراحي هاي دوبارۀ كار ،فضاهاي
يادگيري و يا ”ميدان تمرين مديريت“است.
يادگيري سازمان با انجام دادن وتمرين ميسراست
براي دستيابي به اين نوع تمرينها،برخي از اصول كه مي توانند
ميدانهاي كارآمدي براي تمرين را بيآفرينند،اينها هستند:
يادگيرنده ها انچه را كه مي خواهند ياد مي گيرند.
يادگيرنده ها كساني هستند كه اختيار انجام كار را دارند.
يادگيري با بهره گيري از ”ايفاي نقش“ و روشهاي تجربي روي مي
دهد.
ادامه:
الزمۀ يادگيري در بسياري موارد،تغيير جريان زماني ،كند كردن آهنگ
فعاليت براي هضم و دريافت ژرف يادگيري است.
يادگيري در بسياري از موارد نياز به فشرده كردن زمان و فضا دارد تا
يادگيرنده نتيجۀ كار خود را مشاهد كند.
فضاي يادگيري بايد فضاي با راستين كار يكپارچه باشد تا يك دايره
بازتاب از آموخت ها و عملها براي يادگيرنده فراهم كند.
نتيجه گيري كلي:
حركت به سمت سازمانهاي يادگيرنده،حركتي است گروهي و نه
فردي.هدف دستيابي به توان الزم با آفرينندگي راه كارهائي است كه
كار و زندگي را با هم آميخته كند.
ويژگيهاي سازمانهاي چهارگانه وگرايش آنها نسبت به تجربه
نوع سازمان
ابعاد مديريتي
فلسفه
رويه مديريت
كاركنان
دانا
Knowing
درك كننده
متفكر
يادگيرنده
Understanding
Thinking
Learning
وابستگي به بهترين راه وابستگي به ارزشهاي
انجام كار :
فرهنگ سازماني
منسجم كه بعنوان
قابليت پيش بيني
راهنما براي استراتژي
زيركنترل
و عمل بكار گرفته مي
كارآ
شود.
كنترل بوسيلۀ مقررات روشن كردن ارتباطات تشخيص و جداكردن
مسائل ،گردآوري
در سمت تقويت
و رويه هاي كتبي
اطالعات و اجراي راه
فرهنگ سازماني
حلهاي مناسب
نگرش به كسب و كار آزمايش،تقويت و بهبود
هر نوع تجربۀ مربوط به
بعنوان يك سلسله
مسائل و مشكالتي كه كسب و كار با توجه به
ً
هنگام بروز بايد سريعا نحوۀ كسب آنها
حل و فصل شوند.
پيروي از مقررات
نپرسيدن چرايي ها
بهره گيري از ارزشهاي
سازماني بعنوان
راهنماي رفتار
اجراي راه حلهاي
برنامه ريزي شده
همراه با شوق و
هيجان
تشويق آزمونها،تسهيل
فرآيند آزمايش و تقويت
بحث هاي سازنده،
يادگيري بر پايۀ الگو،
بازگو كردن اشتباهات
گردآوري و بهره گيري از
اطالعات و نقدهاي
سازنده
ويژگيهاي سازمانهاي چهارگانه وگرايش آنها نسبت به تجربه
دانا
درك كننده
متفكر
يادگيرنده
نوع سازمان
ابعاد مديريتي
Knowing
Understanding
Thinking
Learning
مشتريان
بايد بدانند كه
سازمان آگاهترين
است
تحول
تمركز اجرائي ،به
كار گرفتن بهترين
روش كار
باور به اين كه
ارزشهاي سازماني
تضمين كنندۀ
تجارب مثبت
است
پيشنهاد در
چارچوب ااسطوره
هاي فرهنگ
سازمان
نگرش به مشتري
به شكل مسئله اي
كه بايد برايش راه
حل مناسب اختيار
كرد.
بعنوان بخش ي از
اجرا از طريق
برنامه هاي حل و فرآيند دائمي تجربه-
فصل مشكل آزمايش آزمون مبتني
بر نظريه و تجربه
داروي همۀ دردها
بعنوان بخش ي از
روابط يادگيري
همراه با گفت و
شنود دائمي
گروههاي يادگيرنده
گروههاي يادگيرنده ،هسته هاي هر سازمان يادگيرنده را را تشكيل
مي دهند.گروه يادگيرنده تا اندازه اي سمت گيري هاي متمايزي از
شكلهاي گروهي پيشين دارد.اما در هر حال،هدف كلي ،دستيابي به
شكلي كارآمد در يك فرآيند يادگيري مداوم درگير مي شود و بر پايۀ
آن سطح اعتماد و كارآئي را افزايش مي دهد.
مفاهيم پايه اي گروههاي يادگيرنده
توازن Allignment
ديد مشترك Shared Vision
تواناسازي Empowerment
يادگيري Learning
گفت و شنود:ابزار برجستۀ گروههاي يادگيرنده
” گفت و شنود“ Dialogue
قلب فرآيند يادگيري گروههاست.
ايجاد توازن ميان ”گفت و شنود“ و بحث ( ،)Discussionاز
اهداف برجستۀ گروههاي يادگيرنده است.
گفت و شنود:ابزار برجستۀ گروههاي يادگيرنده
پيتر سنج گفت و شنود را ”كشف خالق مقوله هاي بغرنج و
ظريف،گوش دادن و شنيدن نظريه هاي ديگران،همراه با توجه و
ژرف نگري و تليق نظريات شخص ي“ تعريف مي كند.
گفت و شنود:ابزار برجستۀ گروههاي يادگيرنده
گفت و شنود در سطح گروههاي يادگيرنده بويژه در آغاز نياز به يك
”تسهيل گر“ دارد تا آن را در محتواي دست خود نگاه دارد و جوي
ايجاد كند كه اعضاي گروه يكديگر را همكار و همطراز به حساب
آورند.
گفت و شنود:ابزار برجستۀ گروههاي يادگيرنده
شايد بتوان بزرگترين مزيت گفت و شنود مؤثر را تقويت آفرينندگي كه
”قلمرو غني آفرينندگي“ نيز خوانده مي شود ،دانست.
برجستۀ گروههاي يادگيرنده
زبان و مفاهيم
همطراز شدن فرد با گروه
گفت و شنود
صراحت و
بازبودن
بحث
نظم اجتماعي و زبان
تفاوتهاي فردي و
گروهي
نتيجه گيريهاي فردي
نتيجه گيري گروهي
ابعاد گروههاي يادگيرنده
.1
.2
.3
ظرفيت تفكر بينش ي درباۀ مقوله هاي بغرنج
ظرفيت عمل به روال هماهنگ و نو
ظرفيت در نظر گرفتن نقش اعضاي گروه در گروههاي ديگر
گروههاي يادگيرنده
گروههاي يادگيرنده نيروي پيش برندۀ تحولهاي سازماني كارآمدند.
گروههاي يادگيرنده به شكل ”دنياهاي كوچكي“ براي يادگيري در
سرتاسر سازمان در مي آيند.
گروههاي يادگيرنده ”هسته هاي جادوئي“ توصيف شده اند كه در بر
گيرندۀ ”اعتماد ژرف“ و تداوم نتايج درازمدت هستند.
پايان كتاب اول
-2بهبود و بازسازي سازمان
زهرا برومند
فصل اول:
ODچيست و فرآيند آن كدامست؟
مقدمه
تغييرات سريع در محيط سازمانها كه با دگرگوني محيطهاي
اجتماعي همراه بود و منجر به تغييرات عمده اي در شيوۀ زندگي،
نيازها و پايگاه ارزشهاي افراد گرديد،ايجاب مي كرد كه ساختار و
فرآيندهاي سازماني انعطاف پذير تا حدودي جايگزين الگوهاي
سنتي گذشته شوند.
مقدمه
ما در جهاني زندگي مي كنيم كه كل ساختار قدرتي كه آن را يكپارچه
نگه مي داشت در حال فروپاش ي است و ساختاري از بيخ و بن
متفاوت در حال شكل گيري است؛و اين تحول در همۀ سطوح
جامعۀ بشري ناگزير ،اتفاق خواهد افتاد.
تاريخچۀ OD
سرآغاز اين سرفصل به كوششهاي ”لالند برادفورد“ و ”نيلي گاردنر“ بر
مي گردد (دهۀ )1950؛
به نظر ”برادفورد“ :آموزش ضمن خدمت بايد به آموزش و پرورش
كاركنان كمك كرده و در بهبود كلي سازمان مؤثر باشد؛
مفهوم نوين ”برادفرد“ آموزش را فرآيندي ”تشخيص ي-درماني“ براي
فرد و سازمان در نظر گرفت؛
تاريخچۀ OD
” گاردنر“ فكر ”آموزش براي تغيير“ را مطرح كرد؛
منظور وي اين بود كه آموزش ضمن خدمت بايد نتايج عملي براي
بهبود كارآيي سازمان داشته باشد و منشأ تحول مثبت گردد؛
هدف OD
.1
.2
.3
.4
.5
بهبود سازمان كوشش ي است:
برنامه ريزي شده؛
در سراسر سازمان؛
تحت نظارت مديريت عالي سازمان؛
جهت افزايش كارآيي و اثربخش ي سازمان؛
با بهره جويي از علوم رفتاري؛
تعريف OD
تعريفي جامع توسط ”فرنچ“ و ”بل“:
بهبود سازمان كوشش ي است دوربرد و حمايت شده از طرف مديريت
عالي سازمان جهت بهبود حل مشكالت سازماني و فرآيندهاي
بازسازي،بخصوص از طريق يك نوع مديريت مؤثر و مبتني بر همكاري
گروهي بر پايۀ فرهنگ سازمان با همكاري يك مشاور-تسهيل كننده و
بكارگيري تئوري و دانش تكنولوژي علوم رفتاري كاربردي شامل
پژوهش عملي مي باشد.
ويژگيهاي مدل پژوهش عملي OD
.1
.2
.3
.4
.5
.6
تشخيص مقدماتي؛
جمع آوري اطالعات از گروه مورد پژوهش؛
بازخورد داده ها به گروه مورد پژوهش؛
كشف داده ها بوسيلۀ گروه مورد پژوهش؛
برنامه ريزي بوسيلۀ گروه مورد پژوهش؛
عمل بوسيلۀ اعضاي گروه مورد پژوهش؛
شباهت بهبود سازمان و بهبود مديريت
بهبود مديريت مجموعه كوششهايي است كه درجهت آموزش و
افزايش كارآيي مديران انجام مي شود؛
در بهبود سازمان نيز آموزش بعنوان ابزاري مهم بكار مي رود؛
پيش فرض مهم هر دو مبحث :كارآيي اعضاي سازماني تا حد زيادي
در گرو يادگيري است.
تفاوت بهبود سازمان و بهبود مديريت
-1اهداف
هدف بهبود مديريت :بهبود قوۀ ادراك،افزايش مهارتهاي
سرپرستي،تحول در طرز فكر و بينش و بهبود توانايي تصميم گيري
در مديران و تصحيح روشهاي ارزشيابي؛
در بهبود سازمان مشكالت سازماني طرح مي شود و هدف ،تحول
سيستم سازمانهاست.
تفاوت بهبود سازمان و بهبود مديريت
-2ابزارها و روشها
بهبود سازمان :تحول در سطح فرد،گروه و سازمان؛
بهبود مديريت :تحول و آموزش فردي؛
تفاوت بهبود سازمان و بهبود مديريت
-3نقش مجريان
بهبود مديريت :بررس ي نيازهاي آموزش ي مديران،تهيۀ برنامه هاي
آموزش ي،كنترل و نظارت در اجراي برنامه ها و ارزيابي اجراي برنامه
و رفع نقايص؛
بهبود سازمان :كمك به مديران در تشخيص و درمان مسايل و
مشكالت سازمان؛
تفاوت بهبود سازمان و بهبود مديريت
-4مسايل اجرايي
بهبود مديريت :ساده تر،كم خرج تر ،زمان كمتر؛ و بعلت عدم
ً
استمرار و احتماال عدم ارتباط موضوع آموزش با مسايل واقعي
سازمان ،در بهبود كلي نظامهاي سازماني تأثير زيادي ندارد؛
بهبود سازمان :بعلت طوالني بودن زمان اجراي طرحها و تعويض
مديران ،بسياري از فعاليتها ناتمام مي ماند؛
ويژگيها و شالوده هاي فرآيند OD
-1مفهوم و هدف
.1
.2
.3
افزايش حس اعتماد و حمايت بين افراد سازمان و مديريت؛
ايجاد فرهنگ سازماني خاص با امكان تبادل تجربه و برخورد
انديشه ميان اعضاي سازمان؛
ايجاد محيطي كه در آن اختيار مربوط به نقهشهاي رسمي يا
اختيارات رسمي به وسيلۀ اختيارات بر پايۀ دانش و مهارت افزوده
شود؛
ويژگيها و شالوده هاي فرآيند OD
-1مفهوم و هدف
.4
گشودن سيستم ارتباط سازماني؛
افزايش سطح اشتياق و عالقمندي در سازمان؛
افزايش سطح مسؤليت فرد و گروهي در طراحي و اجراي برنامه
ها؛
.7
....
.5
.6
ODبعنوان يك فرآيند تعاملي مداوم
فرآيند،جريان يكسان حوادث در ارتباط با هم،در حركت زمان به
سوي بعض ي از اهداف يا غايتهاست.
نكتۀ اساس ي در ناميدن ODبعنوان يك فرآيند،مشخص نمودن آن
بعنوان يك چيز پويا،در حال حركت و در حال تغيير و تحول است؛
ODبعنوان يك فرآيند تعاملي مداوم
جنبۀ ديگر ODبعنوان يك فرآيند اينست كه جريان بهسازي
سازمانها ممكن است يك فرآيند ”شدن“ باشد،يعني گرايش به
ً
مرحلۀ پاياني بدون هرگز رسيدن ،كه معموال ”ورود“ است.
ODبعنوان يك فرآيند تعاملي مداوم
طبيعت در حال پيشروي ODبر اين داللت دارد كه يك حالل موقتي
براي مشكالت سازماني نيست؛بلكه بيشتر بعنوان ”افزايش“ اثربخش ي
از طريق يك رشته فعاليتهاي مداخله اي در طي زمان است.
ODيك استراتژي هنجاري-دوباره آموزي
OD يك برنامۀ تغيير طراحي شده است،اما نه يك برنامۀ تغيير
بخاطر تغيير؛
OD به ارزشهاي معتبر افراد،سازمانها و جامعه حمله ور نمي
شود،اما يك چارچوب ارزش ي معرفي مي كند؛
استراتژيهاي تغيير OD
-1استراتژي تجربي-عقاليي
فرضيۀ اساس ي اين استراتژي اين است كه انسان منطقي است و
اگر بداند روش ي منافع حاصل وي را تأمين ميكند،از آن پيروي مي
كند.بر اين اساس افراد آنگاه كه تغيير را در جهت منافع خود
بدانند،آن را توجيه كرده و قبول مي كنند.
استراتژيهاي تغيير OD
-2استراتژي هنجاري-دوباره آموزي
فرضيۀ اساس ي اين استراتژي اين است كه هنجارها،اساس رفتارند و
تغيير از طريق دوباره آموزي حاصل مي شود كه در آن هنجارهاي
قديمي بوسيلۀ هنجارهاي جديد ترك گفته شده و واژگون مي شوند؛
استراتژيهاي تغيير OD
-2استراتژي هنجاري-دوباره آموزي
بر پايۀ اعمال قدرت و به صور مختلف سياس ي قرار دارد؛
در اين استراتژي ها مطابقت افرادي كه از قدرت كمتري برخوردارند از
طرحها،رهبري و هدايت افراد قدرتمند اساس كار را تشكيل مي دهد؛
ODيك نگرش بانك اطالعاتي در تغيير طراحي شده
است:
.1
در فرآيند ،ODشايد بيش از ساير برنامه هاي تغيير،تاكيد
بسياري روي ارزش داده ها مي شود؛
.2
در برنامه هاي ،ODانواع بخصوص داده ها توسط ديگران
آماده مي شود؛
ً
در برنامه هاي ،ODاطالعات معموال به كساني تعلق دارد و
بوسيلۀ آنهايي استفاده مي شود كه آن را جمع آوري كرده اند؛
.3
ODيك نگرش بانك اطالعاتي در تغيير طراحي شده
است:
.4
.5
.6
در برنامه هاي ،ODافراد تمايل دارند كه بجاي بررس ي ”حقايق“ و
طبقه بندي آنها به ”خوب“ يا ”بد“ به نتايج يا عملكرد حقايق توجه
شود؛
در برنامه هاي ،ODداده ها بعنوان تسهيل كننده هاي حل مشكل
مورد استفاده قرار مي گيرند تا اينكه بعنوان ”چماقي“ براي ايجاد
رفتارهايي كه به زور بكار گرفته شوند؛
...
ODبر اساس تجربه است:
طبيعت تجربه محوري فرآيند ODاز زمينۀ اعتقادي اغلب
متخصصان ODسرچشمه مي گيرد كه معتقدند :افراد از طريق
انجام دادن كارها ،چگونگي انجام كار را مي آموزند؛ و از طريق
تجربه ها،پويايي سازماني را ياد مي گيرند و بر تجربه هاي آنها
افزوده مي شود.
ويژگيها و شالوده هاي فرآيند OD
-2مفروضات و ارزشها
اين مفروضات به انسانها بعنوان افراد ،به انسانها به عنوان
اعضاي گروه ها و رهبران ،به انسانها بعنوان اعضايي از تمامي نظام
ً
سازمان مربوط مي شود و اساسا با نظريات و برداشتهاي مكتب
انسان گرايي مانند مك گريگور،آرجريس و ...هماهنگي دارد.
بهبود سازمان ادعا دارد كه داراي ارزشهاي انساني است.
فعاليتهاي ODتمركز روي گروههاي كار دارد:
باور اول :سازمان كارش را از طريق گروههاي كار با اشكال و
طبيعتهاي متنوع انجام مي دهد؛
باور دوم :تغيير فرهنگ،فرآيندها،روابط و راههاي انجام وظايف در
اين گروهها ،يك راه كسب بهبود دائمي و پايدار در سازمان است.
ويژگيها و شالوده هاي فرآيند OD
-3شيوه ها و روندها
روند اساس ي بهبود سازمان،نگرش سازمان بعنوان يك سيستم باز
است؛زيرا اين شيوه مي كوشد متغيرهاي گوناگون داخلي و خارجي را
به يكديگر مرتبط كرده و اثرات هر يك از سيستمهاي فرعي بر
سيستم اصلي را تجزيه و تحليل كند.
سيستمهاي فرعي سازمان
سيستم فرعي رويارويي خارجي:
درك و جمع آوري داده؛
جلب منابع شامل انتخاب و استخدام
سيستم فرعي اتكنولوژي:
ابزار
ماشين آالت
روشها و ...
سيستم فرعي وظيفه ها:
وظايف
وظايف فرعي
سيستم فرعي
هدفها:
هدفهاي عالي سيستم سيستم فرعي انساني-اجتماعي:
مهارتها و تواناييها
هدفهاي واحدهاي فرعي
فلسفه و رهبري
سيستم فرعي ساختاري :هدفهاي برنامه
رسمي:
واحدهاي سازماني
نيرويابي
مقررات
پاداش و ...
اختيار
غير رسمي:
هماهنگي
فعاليتها
كنترل
تعاملها و ...
اجزاي تشكيل دهندۀ سيستم سازماني با توجه به سه
ويژگي ODو ارتباط آنها با يكديگر
شيوه هاي انساني-فرآيندي
افراد
تكنولوژي
فرآيندهاي سازماني
ساختهاي سازماني
شيوه هاي فني-ساختي
نيل به هدفهاي
افراد
نيل به انجام
وظايف
منظور از شيوه هاي ساختي-فني ،نظريه ها و مداخله هاي
(تكنيكهاي )ODمربوط به تكنولوژي(روشها و رويه هاي مربوط به
انجام وظايف مي باشد)؛
منظور از شيوه هاي انساني-فرآيندي :فرآيندهاي سازماني
(ارتباطات،تصميم گيري،برنامه ريزي،كنترل) و موضوع مشاركت
افراد در آن؛
ويژگيها و شالوده هاي فرآيند OD
-4فرآيندها و استراتژيها
.1
.2
فرآيند ODبه اعتبار ماهيت خود اين شيوه :يعني اين شيوه
چه هست؟سعي در انجام چه چيز دارد؟تنظيم آن در قالب ذهني
چگونه است؟ و ويژگي آن كدامند؟
فرآيند مشاوره سازماني :فرآيندي كه طي آن طرحهاي ODدر
سازمانها پياده مي شود را بطور متعارف ”فرآيند مشاورۀ
سازماني“ گويند؛
فصل دوم:
نرم افزار و سخت افزار OD
الف) نرم افزار OD
فلسفۀ OD
با پيشرفت تكنولوژي و پيچيده شدن فعاليتهاي سازماني ،به جرأت
مي توان گفت كه دوران كار فردي به سر آمده و امروز مديريت
مانند قبل ،مديريت بر افراد نيست،بلكه مديريت بر گروههاي كار
است.
اهداف برنامۀ OD
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
به اهداف سازماني عمق بخشيده و افراد را در يك صف قرار دهد؛
استحكام بخشيدن به اعتماد،ارتباطات،همكاري و حمايت بين افراد؛
ايجاد رضايت شغلي و باالبردن شوق كار؛
تكميل قدرت رسمي با قدرت بر پايۀ دانش و مهارت فردي؛
افزايش مسؤليت فردي جهت برنامه ريزي و اجرا؛
ايجاد شوق در افراد براي تغيير؛
تشويق گرايش حل-مشكل تا گرايش جلوگيري از-مشكل در مسايل سازماني؛
فرهنگ سازماني
فرهنگ سازماني بر چسب اجتماعي است كه از راه ارزشهاي
مشترك ،تدابير نمادي ،و آرمانهاي اجتماعي،اعضاي سازمان را به هم
پيوند مي دهد؛
ODو فرهنگ سازماني
استراتژيهاي تغيير بايد با فرهنگ سازگار باشد .پس مي توان گفت:
فرهنگ ،سرچشمۀ راستين ايستادگي در برابر تغيير است.در ضمن
ايستادگي در برابر تغيير بدون كالبد شكافي فرهنگ ميسر نيست.
چگونگي تدوين الگوي بومي بهبود سازمان
اولين مرحلۀ اساس ي :تبيين ”نظام ارزشها“؛زيرا ارزشهاي بنيادين
بعنوان زيرساخت ساير مراحل در تنظيم الگوي بومي در نظر گرفته
مي شود.
چنانچه تغييرات بنيادي در بطن و بافت جامعه صورت گيرد،
حداقل 4نظام اصلي آن جامعه :سياس ي،اجتماعي،فرهنگي و
اقتصادي آن از اساس دگرگون مي شوند.
تبيين ارزشها:
-1ارزشهاي اساس ي يا پايدار
اين ارزشها همان باورهاي اساس ي است كه از متن ايدئولوژي بيرون
آمده و حد درست از نادرست را در رابطه با ايدئولوژي مطرح مي
كند؛
ً
معموال تغيير ناپذير بوده و اصالت خود را براي ابد حفظ مي كند؛
تبيين ارزشها:
-2ارزشهاي كاركردي
اين ارزشها در رابطه با امور جاري و استفاده از تسهيالت و امكانات
و همچنين دست آوردهاي علمي و فني بشر در هر دوره مطرح مي
شود و بطور لزوم غير قابل تغيير نبوده و بر اساس پيشرفت دانش و
دستيابي به راه هاي متفاوت براي بهبود و ترفيع امور جامعه تغيير
ً
پيدا مي كند و معموال حالت پيشروي دارد.
ب) سخت افزار OD
تكنيكها (فنون) جامع
آغاز ODمي تواند با تكنيكهاي آموزش آزمايشگاهي يا گروه
آموزش (كه گاهي اوقات آموزش حساسيت يا گروههاي ” “Tگفته
مي شود) ترسيم گردد.
تكنيكها (فنون) جامع
-1جلسه هاي رويارويي
يك جلسۀ يك روزه است كه مديران سراسر سازمان ،سالمت سازمان
خودشان را مطالعه مي كنند؛
در يك سلسله فعاليت ها گروه مديريت ،اطالعاتي دربارۀ مشكالت
عمده تهيه نموده ،علتها را تحليل كرده،جهت تصحيح مشكالت طرح
عملي بوجود آورده و يك برنامه براي تكميل كار درماني ايجاد مي كند؛
قدمهاي جلسه هاي رويارويي
.1
.2
.3
.4
.5
.6
جوسازي( 45تا 60دقيقه)؛
گردآوري اطالعات( 1ساعت)؛
مشاركت در اطالعات ( 1ساعت)؛
تعيين اولويت و برنامه ريزي عملي گروه ( 1ساعت و 15دقيقه)؛
تعقيب بالفاصله توسط مديريت عالي (يك تا سه ساعت)؛
تجديد نظر ( 2ساعـت)؛
تكنيكها (فنون) جامع
-1فعاليتهاي مديريت استراتژيك
.1
.2
.3
.4
.5
.6
تعيين هدف؛
تحليل محيطي؛
فرموله كردن استراتژي؛
ارزشيابي استراتژي؛
اجراي استراتژي؛
كنترل استراتژي؛
تكنيكها (فنون) جامع
-1بهبود سازمان با استفاده از شبكه
.1
.2
.3
.4
.5
.6
شبكۀ مديريت :انتخاب مديران كليدي و آموزش شبكه به آنان؛
بهبود كارگروه؛
بهبود بين گروهها؛
ايجاد يك مدل مطلوب استراتژيك؛
اجراي مدل مطلوب استراتژيك؛
نقد منظم؛
تكنيكها (فنون) جامع
-3تئوري اقتضائي الرنس و لورش
آنها نتيجه گرفتند كه محيطهاي بيروني متفاوت ،ساختارهاي
سازماني مختلفي را مي طلبند و سازمانهاي اثربخش تناسب مطلوبي
بين ساختار و محيطشان وجود دارد؛در حالي كه سازمانهاي غير
اثربخش فاقد آن مي باشند.
تكنيكها (فنون) جامع
-4مديريت سيستم( )4ليكرت
.1
.2
.3
.4
سيستمهاي 4گانۀ ليكرت:
نفع پرستي-مستبدانه؛
نوع دوستي-مستبدانه؛
مشاوره اي؛
مشاركت گروهي؛
اثربخش ترين سازمانها خصوصيات سبك 4را دارند؛
تكنيكها (فنون) جامع
-5روش مداخلۀ :RATتكنيك تجزيه و تحليل نقش
جهت روشن نمودن انتظارات و تعهدات نقش اعضاي گروه ها
جهت بهبود اثربخش ي گروه طراحي شده است؛
تكنيكها (فنون) جامع
-5بررس ي-بازخورد
ارتباط نزديكي با سيستم 4ليكرت دارد؛
يكي از مهمترين مداخله هاي ،ODفرآيند جمع آوري منظم داده ها
در مورد سيستم و بازخورد اين داده ها به افراد و گروهها در همۀ
سطوح سازمان،جهت تجزيه و تحليل،تفسير مفاهيم و طي مراحل
انجام صحيح كارها مطابق با آنهاست.
تكنيكها (فنون) جامع
-5بررس ي-بازخورد
.1
.2
.3
” ِنف“ اظهار مي دارد كه براي بهبود سازمان سه چيز بايد تحقق
پذيرد:
گرو ِه كار بپذيرد كه داده ها معتبر هستند؛
گرو ِه كار بايستي مسؤليت قسمتي كه با مشكالت مشخص دست
و پنجه نرم مي كنند را قبول نمايد؛
گرو ِه كار بايد تعهد كند كه مشكالت را حل كند و اعضاي گروه
خودشان را بعهده گيرند.
مداخله هاي فردي،بين افراد و فرآيند گروهي
-1مشاوره فرآيند
محور اين گرايش اين است كه يك يك شخص ثالث ماهر (مشاور)
با افراد و گروهها كار مي كند كه كمكشان كند تا دربارۀ فرآيندهاي
انساني و اجتماعي بياموزند و ياد بگيرند مشكالتي كه از حوادث حل
مي شود را چگونه حل كنند؛
قدمهايي كه يك مشاور در برنامۀ مشاورۀ فرآيند بايد
تعقيب كند:
.1
.2
.3
.4
.5
.6
برخورد مقدماتي؛
تعريف رابطه؛
انتخاب يك زمينه و روش؛
جمع آوري اطالعات و تشخيص؛
مداخله؛
كاهش عمليات و اتمام كار.
مزاياي برنامۀ مشاورۀ فرآيند
.1
.2
اين گرايش براي مسايل مهم سازمانهاي امروزي كه بين افراد و بين
گروهها وجود دارد،جهت گيري شده است؛
گرايش مشاورۀ فرآيند در جهت كمك سازمانها به خودشان است؛
مداخله هاي فردي،بين افراد و فرآيند گروهي
-2ميانجيگري توسط شخص ثالث
.1
.2
.3
.4
در وضعيتهاي تعارض،اين گرايش نيروي بالقوه اي در كنترل از
تعارض يا حل آن دارد؛
عناصر دستور عملي و تئوري”والتون“ براي اين گرايش:
مسئلۀ تضاد؛
تشخيص و تحليل وضعيت؛
رفتار و وظايف طرفين درگير تعارض؛
نتايج تعارض.
عناصر رويارويي مؤثر از نظر ”والتون“
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
انگيزۀ مثبت طرفين؛
توازن در قدرت و موقعيت هر دوطرف؛
هماهنگ نمودن كوششهاي رويارويي؛
درنظر گرفتن زمان مناسب براي مراحل مختلف گفتگو؛
تضمين آزادي و عدم محدوديت در گفتگو بين طرفين؛
ارتباطات قابل اعتماد و قابل درك براي طرفين درگير؛
تنش مطلوب در وضعيت؛
مداخله هاي فردي،بين افراد و فرآيند گروهي
-3آموزش حساسيت
از ”وارون بنيس“،آموزش حساسيت،كوشش براي تشكيل گروه
كوچكي است كه هدف آن آگاهي بيشتر شركت كننده از خودش و
فرآيند گروه هاست.
اهداف آموزش حساسيت
.1
آگاه نمودن روزافزون شركت كنندگان و حساس شدن آنها به تعاملهاي
هيجاني و بيانات خود و ديگران؛
افزودن قابليت درك شركت كنندگان و يادگيري از نتايج اعمالشان بوسيلۀ
توجه به احساسات خود و ديگران؛
تأكيد بسيار بر وضوح و اصالح ارزشهاي فردي و هماهنگي هدفها با ديدگاه
علمي و ملي در مشكالت اجتماعي و تصيميم ها و وظايف فردي؛
.4
...
.2
.3
تعامل متغيرهاي فرآيند آموزش حساسيت
بهبود درعضويت
اثربخش گروهي
يادگيري چگونه بهتر
يادگيري چگونه بهتر
يادگرفتن
كمك كردن
حساس شدن به
فرآيندهاي گروهي
طراحي و اجراي آموزش حساسيت
.1
.2
ً
در آغاز كار،گروه عمدتا فاقد رهبري جهت دهنده،دستور جلسۀ
رسمي و يا قدرت و موقعيت از پيش ساخته است؛
آموزش دهنده كه نقش اصلي وي تسهيل فرآيند گروهي است،
سعي دارد با روش ي غيردفاعي،باز و دلسوزانه،احساسات و
برداشتهاي خود را از نحوۀ كار گروه به صورتي كه قابل ارزشيابي
باشد،بيان كند؛
طراحي و اجراي آموزش حساسيت
.3
.4
روابط متقابل افراد بهبود مي يابد؛
كوشش مي شود ارتباط تجربه هاي كسب شده با موقعيت و
مسايل ”محيط كار“ كشف و بررس ي شود؛
مداخله هاي فردي،بين افراد و فرآيند گروهي
-4تجزيه و تحليل مراوده اي()TA
بعنوان ابزار ،ODهدف، TAكمك به افراد درگير مي باشد تا
من“خود و ديگران را بهتر بشناسند و اصول مراوده ها و
حالتهاي ” ِ
بازيها را ياد بگيرند و به شكل بهتري با ديگران تعامل داشته باشند.
من كودكي“
من بزرگسالي“ و ” ِ
من والديني“ِ “،
الگوهاي رفتاريِ ” :
من والديني
حالت ِ
نتيجۀ پيامهاي شرطي شده اي است كه افراد از والدين خود،
معلمهاي مدرسه و ديگر شخصيتهاي آمر و وسايل ارتباط جمعي
دريافت مي داردند؛ اين پيامها همچون نوار كاست كوچك در مغز
افراد ثبت شده و آمادۀ پس دادن هستند.
من بزرگسالي
حالت ِ
رفتاري را باعث مي شود كه بعنوان رفتار منطقي ،مستدل ،عقاليي
و غير احساس ي توصيف مي شود؛
دراين حالت فرد به مشكالت حمله ور شده،اطالعات الزم را جمع
آوري و تجزيه و تحليل مي كند تا منطقي ترين راه را برگزيند؛
من كودكي
حالت ِ
در اين حالت فرد مانند كودك،غريزي رفتار مي كند
در اين حالت،رفتار اغلب رابطۀ ”محرك-پاسخ“ است.شخص
بالفاصله پاسخ مي دهد كه اغلب اوقات از روي فكر نيست.
شخصيت سالم
من
من والدينيِ -
شخصيتي است كه تعادل بين سه حالت ” ِ
من كودكي“ را نگه مي دارد.
بزرگساليِ -
اين افراد با ارزشيابي،سرعت و اثربخش ي سعي در افزايش تصميم
گيري دارند.
مراوده هاي بين افراد
.1
مراوده هاي مكمل؛
مراوده هاي متقاطع؛
.3
مراوده هاي ضمني.
.2
مراوده هاي مكمل
مراوده هايي هستند كه اگر پيامي فرستاده شود يا رفتاري توسط
حالت ”من“ فرد به نمايش درآيد،پاسخ مناسب يا مورد انتظار از
حالت ”من“ طرف مقابل دريافت شود.
مراوده هاي متقاطع
هنگامي كه پيامي از طرف كس ي فرستاده شود يا رفتاري از حالت
”من“ او سر زند و در پاسخ از حالت ”من“ ناجور و غير منتظرۀ طرف
مقابل او جواب دريافت مي شود يا بعبارت ديگر ،هنگامي كه
مضمون پاسخ خارج از انتظار فرستنده محرك باشد ،مراوده
مسدود مي شود.
مراوده هاي ضمني
مشكل ترين مراوده هاست كه مانند مراوده هاي متقاطع به روابط
بين افراد لطمه مي زند؛
اين گونه مراوده ها همواره درگير حداقل دوحالت“من“ از طرف يك
نفر است.شخص
من
ممكن است چيزي بگويد،از حالت ” ِ
ً
بزرگسالي“ ،اما كامال منظور ديگري داشته باشد.
ارتباط TAبا OD
.1
.2
.3
هدف :OD
من بزرگسالي
من بزرگسالي“ِ “-
به حداكثر رسانيدن مراوده هاي ” ِ
بين افراد؛
تأييد نمودن ”كودك طبيعي“ افراد در مراوده ها با ديگران؛
تشخيص و ساده نمودن سريع مراوده هاي متقاطع بين افراد؛
ارتباط TAبا OD
.4
.5
.6
هدف :OD
به حداقل رسانيدن تخريب بازيهايي كه بين افراد و گروهها
معمول است؛
به حداكثر رساندن روياروييهاي صحيح بين افراد؛
ايجاد سيستمها،سياستها و جو كاري مديريتي كه اهداف اوليه را
حمايت مي كند؛
مداخله هاي فردي،بين افراد و فرآيند گروهي
-5مداخله هاي برنامه ريزي زندگي-كارراهه
.1
.2
.3
مسير زندگي و شغلي فرد تا لحظه ارزيابي شده وقايع مهم و
انتخابهاي اساس ي وي بررس ي شود؛
اهداف شخص ي و شغلي مورد عالقۀ او مشخص گردد؛
براي رسيدن به اين اهداف برنامه اي تنظيم شود.
مداخله هاي ساختاري OD
-1سيستمهاي فني-اجتماعي
مقصود :ايجاد همگني بيشتري ميان تكنولوژي،ساختار و واكنشهاي
اجتماعي در يك واحد توليد بخصوص در يك معدن ،يك كارخانه يا
يك اداره.
مداخله هاي ساختاري OD
-2كيفيت زندگي كاري()QWL
.1
.2
.3
.4
.5
.6
كوشش ي است جهت بازسازي بعدهاي مختلف سازمان و ايجاد مكانيزمي
است كه تغييراتي را معرفي مي كند و در بر مي گيرد؛
QWLدر جنرال موتور:
انتخاب گروه كار به اختيار كارمند؛
بيمه كردن مشاغل بعنوان نتيجۀ برنامه ها؛
آموزش كاركنان در حل مشكالت گروهي؛
آموزش مهارتها؛
مسؤليت در قبال كاركنان؛
...
گروه سازي
مجلۀ فورچون 179 :نفر از 500نفر مديران منابع انساني نتيجه
گيري كرده اند كه گروه سازي از فنون بهبود منابع انساني است كه
وسيعترين كاربرد را دارد؛
اهداف گروه سازي
.1
.2
.3
.4
تنظيم اهداف يا تعيين اولويتها؛
تحليل و يا تخصيص راهي كه كار بايد انجام شود؛
آزمون روش ي كه گروه به كار مي گيرد و فرآيندهاي آن؛
آزمون روابط ميان افرادي كه در حال كاركردن هستند.
فرآيند گروه سازي(كرت لوين)
.1
.2
.3
خروج از انجماد؛
حركت كردن؛
انجماد مجدد.
تكنيكهاي ODبراي سطوح مختلف
برنامه ريزي زندگي و مسير شغلي
بهبود مهارت
تحليل نقش
گروه سازي
بررس ي-بازخورد
OD بر اساس شبكه
فرد
گروه
سازمان
مديريت كيفيت جامع ()TQM
بر پايه مفهوم ژاپني كنترل كيفيت استوار است؛
مشاركت همۀ كاركنان از ردۀ باال تا پايين،پيمانكاران فرعي ،تأمين
كنندگان نظام توزيع و شركتهاي وابسته؛
متضمن :آموزش دادن به افراد دربارۀ مطالعه،تمرين و مشاركت
برنامۀ كيفيت؛
پيتر سنج :سير تحول مديريت كيفيت جامع
.1
.2
.3
موج اول كيفيت :بهبود و ارتقاي شيوۀ كار؛
موج دوم كيفيت :تأكيد بر ارتقاي چگونگي انجام كار؛
موج سوم كيفيت :آموزش بعنوان تنها راه گريز ناپذير تعالي
كاركنان،مديران و حيات سازمان.
يادگيري گروهي
تعبير جديد گروه-سازي،يادگيري گروهي است؛
پيتر سنج :سازمان هم مانند افراد،تواناييهاي مختلفي دارند و مي
توان اين تواناييها را ارزيابي كرد و از تجربيات آنها آموخت.
بنظر وي يكي از راههاي پيشرفت يادگيري،ايجاد فرصتهاي تمرين
براي مديران در محيطي عاري از خطر.
ارتباط كيفيت با آموزش
مديريت كيفيت ريشه در آموزش دارد؛
آموزش است كه مي تواند كيفيت را وجدان انسانها نمايد؛
آموزش در چرخۀ كيفيت
چرخؤ كيفيت يا چرخۀ PDCA
داشتن چرخۀ كيفيت مؤثر،نياز به تمرين،مهارت و ممارست در سطح
مديران و كاركنان دارد؛
كايزن
كايزن يعني اصالح و بهبود تدريجي و مستمر امور سازمان با همكاري
و معاضدت كليۀ كاركنان اعم از مديران ارشد،مديران مياني و
كاركنان اجرايي؛
مورد توجه ژاپني هاست؛
بهبود مستمر؛
سازمانهاي فراگيرنده(يادگيرنده)
.1
ديدگاه مشترك؛
مهارت فردي؛
آموزش كارهاي گروهي؛
تفكر سيستمي؛
.5
تفويض اختيار به كاركنان.
.2
.3
.4
گردش مشاغل
كسب مهارتهاي تازه و يافتن دوستان جديد؛
گردش مشاغل :افزايش كارآيي ،نوآوري
عوامل مؤثردر گزينش برنامۀ
ِ
و جلوگيري از ناسازگاري با محيط؛
قبل از انجام آن،بايد فرهنگ و روحيۀ كاركنان آمادگي پذيرش اين
دگرگوني را داشته باشد؛
پژوهش عملي
مبتني بر جمع آوري،تجزيه و تحليل و طبقه بندي اطالعات ،ارائۀ راه
حلها و ارزشيابي آنها و باالخره انتخاب راه حل نهايي؛
شامل سه فرآيند :جمع آوري داده ها،بازخورد آنها به جامعۀ مورد
پژوهش و برنامه ريزي عملي بر مبناي داده هاي بدست آمده؛
اساس آموزش عملي
.1
.2
.3
.4
عمل و تجربه بصورت توأم؛
شروط اساس ي آموزش و پژوهش عملي:
كارمند اعتماد كافي به كساني كه مقررات را معين مي كنند ،داشته باشند؛
او بايد باور داشته باشد كه مقررات منصفانه و متناسب است؛
او بايد بداند كه نتيجۀ كار خود را مستقيم و غير مستقيم مي بيند؛
در صورت ارتكاب اشتباه و يا نپذيرفت دستورات خطري متوجه او نيست؛
عوامل عمده در يك طرح پژوهش عملي
.1
.2
.3
.4
.5
تشخيص حدود مشكل؛
انتخاب يك مشكل ويژه؛
ثبت دقيق اقدامات انجام شده و جمع آوري مدارك براي تعيين
درجۀ حصول به هدف؛
استنتاج از تعميم اين مدارك در ارتباط بين اقدامها و هدف
مطلوب؛
آزمايش مداوم تعميم مدارك در مرحلۀ عمل.
مراحل انجام آموزش و پژوهش عملي
.1
.2
.3
.4
.5
توجيه و آموزش پژوهشگران توسط مدير يا مشاور؛
طرح و انتخاب پرسشهاي كلي و باز توسط گروه پژوهش؛
مصاحبۀ اول پژوهشگران با جامعۀ مورد پژوهش؛
انتقال اطالعات بدست آمده از مصاحبۀ اول به كارتهاي
مخصوص؛
تنظيم و طبقه بندي اطالعات؛
مراحل انجام آموزش و پژوهش عملي
.6
.7
.8
.9
تهيۀ فرم نظر خواهي از جامعۀ مورد پژوهش؛
تكميل فرم نظرخواهي ها توسط جامعۀ مورد پژوهش؛
تعيين اولويتها؛
تجزيه و تحليل و تعيين بخش ي از نيروهاي پيش برنده و بازدارنده
توسط اعضاي گروه پژوهش؛
مراحل انجام آموزش و پژوهش عملي
.10
.11
.12
.13
تعيين پاره اي از راه حلها توسط گروه پژوهش؛
تجزيه و تحليل و تعيين بخش ي از نيروهاي پيش برنده و بازدارنده
توسط جامعۀ مورد پژوهش؛
ارائۀ برخي از راه حلها توسط جامعۀ مورد پژوهش؛
بررس ي و انتخاب راه حلهاي نهايي و تنظيم پيشنهادات توسط گروه
پژوهش؛
مراحل انجام آموزش و پژوهش عملي
.14
.15
.16
ارائه راه حل هاي نهايي و پيشنهادها به مسؤلين جامعۀ مورد
پژوهش جهت اخذ نظريه هاي آنان و آزمون قابليت عمل يافته
ها؛
تهيۀ گزارش؛
پيگيري و مراقبت در اجراي پيشنهادها و راه حلها در صورت
امكان؛
موفق و مؤيد باشيد