معاونت فرهنگی و تبلیغی _ گروه تامین منابع www.balagh.ir قم ، چهار راه شهدا ، تلفن 025-37740397 : [email protected] به نام خدای بزرگ که.

Download Report

Transcript معاونت فرهنگی و تبلیغی _ گروه تامین منابع www.balagh.ir قم ، چهار راه شهدا ، تلفن 025-37740397 : [email protected] به نام خدای بزرگ که.

‫معاونت فرهنگی و تبلیغی _ گروه تامین منابع‬
‫‪www.balagh.ir‬‬
‫قم ‪ ،‬چهار راه شهدا ‪ ،‬تلفن ‪025-37740397 :‬‬
‫‪[email protected]‬‬
‫به نام خدای بزرگ که پروانه را‬
‫آفرید‬
‫روی دو تا بال او خط و خال زیبا کشی‬
‫سالم ‪ .‬موضوع امروز ما كلمهها ‪ 5‬حرفه‬
‫است‪ .‬که آغاز و پایانش با این دو حرف‬
‫است‪:‬‬
‫ت ‪ ............‬ن‬
‫روزي پيامبر و‬
‫داستان‬
‫‪:‬‬
‫يارانش در سفري در بيابان‬
‫خشك توقف نمودند‪ .‬جهت‬
‫ما همگي با نااميدي‬
‫سوخت به هيزم و خاربياباني نياز پيدا كردند‪ ،‬اّ‬
‫‌شود‪ .‬با راهنمايي پيامبر‬
‫گفتند كه در اين بيابان خشك چيزي پيدا نمي‬
‫‌ها‬
‫(ص) قرار گرديد هر نفر به طرفي را بيفتد و هر چه يافت‪ ،‬حتي چوب‬
‫يا‬
‫خارهاي ريز را هم جمع كند و بياورد‪ .‬بعد ازمدتي كه همه‬
‫برگشتند‪،‬‬
‫ّ بزرگي‬
‫ت‌‬
‫ل‬
‫از‬
‫خارهاي‬
‫ريز‬
‫بيابان‬
‫جمع‬
‫گرديد‪.‬‬
‫بعد‬
‫از‬
‫نتيجه‌و‌موضوع‌‬
‫داستان‬
‫موضوع‌درس‌ما‌‬
‫تعاون‬
‫ت ن ‪‬‬
‫است‪:‬‬
‫یعن همكار در‬
‫انجام کارها‬
‫سئوال‪:‬آیا م دانید كه آشغال و زباله چیست و‬
‫به چه چیزهای‬
‫آیا معان‬
‫م گویند؟‬
‫دیگر زباله و آشغال را م دانید؟‬
‫حت اگر به بدن یا لباس باشد‪.‬‬
‫آشغال‌و‌كثافت‪:‬‬
‫‪)....‬‬
‫خاكروبه‬
‫كثافت ‪+‬‬
‫در زندگ‬
‫است كه‬
‫مضر‬
‫چركیا‪ّ +‬‬
‫مصرف‬
‫( و ب‬
‫هر چیز زائد‬
‫ما‬
‫یا بدن یا لباس ما وجود دارد و نه تنها فایدها‬
‫ندارد‪ ،‬بلكه پر از ضرر و زیان م باشد و باعث جمع‬
‫شدن میكروبها و حشرات موذ‬
‫م‬
‫گردد و ثمره و میوة‬
‫آن‪ ،‬بیمار ها و آلودگ ها م باشد‪.‬‬
‫اینها همه در زندگ‬
‫ظاهر‬
‫بود؛ ظاهر بدن (چرك‬
‫و‬
‫گنا‬
‫ه‌‪:‬‬
‫باشد‌باعث‌شادمانی‌شيطان‌و‌بد‌کاران‌باشد‌‬
‫عبور‬
‫ممنوع ؟‬
‫آيا ميدانيد اين چيست‬
‫‌گذارند؟‌‬
‫‌اي‌كه‌شده‌آن‌را‌زير‌پا‌مي‬
‫‌ها‌به‌هر‌بهانه‬
‫‌ايد‌خيلي‬
‫آيا‌ديده‬
‫‌ايم‌كه‌از‌ماررات‌راهنمايي‌راننفدگي‌تخلفف‌‬
‫آيا‌خودمان‌را‌ديده‬
‫‌ايم؟‌‬
‫كرده‬
‫‌ايد‌گهگاه‌چشممان‌دزدكي‌ايفن‌طفرو‌و‌آن‌‬
‫آيا‌سر‌جلسه‌امتحان‌ديده‬
‫‌كند‪.‬‬
‫طرو‌را‌نگاه‌مي‬
‫‌ايد‌در‌منزل‌گاه‌مخفيانه‌يا‌دزدكي‌به‌دور‌از‌چشم‌پفدر‌و‌‬
‫آيا‌ديده‬
‫‌ايم‌چيزي‌را‌برداريم؟‬
‫‌ها‌تخه‬
‫مادر‌سعي‌كرد‬
‫‌هفا‌‬
‫ّف‌است‌و‌هزاران‌نوع‌تخلفف‌و‌نافرمفاني‌ديگفر‪‌،‬اين‬
‫ل‬
‫همة‌اين‬
‫‌هاي‌‬
‫‌ها‌اسفت‪ .‬بفه‌بهانفه‬
‫نافرماني‌از‌قانون‌و‌دستورات‌خود‌ما‌انسفان‬
‫‌افتفادگي‌و‌رو‌‬
‫‌كنفد‌و‌باعفث‌عاف‬
‫خيالي‌كه‌خيلي‌ضرر‌و‌مشكل‌ايجفاد‌مي‬
‫‌شويم‪.‬‬
‫‌شود‪‌،‬اما‌باز‌مرتكف‌مي‬
‫سياهي‌ما‌مي‬
‫همين‌طور‌هستند‌انواع‌و‌اقسام‌گناهان‌فراوان‌ما‌و‌نافرماني‌از‌‬
‫دستورات‌خداوند‪:‬‬
‫خودتان‌بگوييد‌گناه‌اين‌اعضا‌را‪:‬‬
‫لگد‌زدن‬
‫راه‌رفتن‌‬
‫برای‌‬
‫کارهای‌بد‬
‫پا‬
‫دعوا‬
‫نگاه‌به‌نامحرم‬
‫فرا‌‬
‫ر‌از‌‬
‫فرما‬
‫ن‬
‫والد‬
‫ين‬
‫نگاه‌به‌‬
‫نوشته‌ی‌‬
‫ديگران‬
‫چشم‬
‫نگاه‌‬
‫به‌‬
‫اشيا‬
‫ء‬
‫زشت‌‬
‫و‌‬
‫مبتذ‬
‫ل‬
‫غ‌و‌د‌ر‬
‫ه‌م‌‬
‫ت‌ت‬
‫غ‌ت‌ی‌ب‬
‫زبان‬
‫صدا‌‬
‫روی‌‬
‫پدر‌و‌‬
‫مادر‬
‫س‌رم‌خ‌‬
‫بلند‌‬
‫ت‬
‫کردن‬
‫استر‌ا‌ق‬
‫سمع‬
‫گوش‬
‫ح‌و‌‬
‫ش‬
‫برداشتن‌‬
‫وسايل‌‬
‫ديگران‌بدون‌‬
‫اجازه‬
‫دست‬
‫زدن‌‌‬
‫شنيد‬
‫ن‬
‫صداه‬
‫ای‬
‫حرام‬
‫راستي‌كه‌چادر؟!‬
‫روزي پدري از پسرش تااضايي كرده به او گفت‪ « :‬از امروز صبح تا‬
‫‌دهي و ‪...‬‬
‫‌بيني يا انجام مي‬
‫‌شنوي يا مي‬
‫غروب آنچه را مي گويي يا مي‬
‫سعي كن به خاطر بسپاري يا بنويسيي تا هنگام شام براي من بگويي‪.‬‬
‫پسر پذيرفت‪ .‬از همان وقت‪ ،‬چه داخل خانه‪ ،‬چه بيرون منزل با زحمت و‬
‫‌دهد يا در حوزه چشم و گوش و‬
‫دقت زياد سعي كرد هر چه را انجام مي‬
‫زبان او بود‪ ،‬در حافظه خود نگه دارد؛ چه نيك و چه بد‪ .‬شف كه شد طي‬
‫‌ها نمود‪ .‬وقتي گزارش‬
‫يك سخنراني طوالني شروع به بيان كردن همه آن‬
‫‌اي افتاد و مادار زيادي آب نوشيد‪.‬‬
‫صبح او تمام شد‪ ،‬از خستگي گوشه‬
‫‌خواستم فردا هم‬
‫چون حالش جا آمد‪ ،‬پدرش به او گفت‪« :‬متشكرم پسرم‪ .‬مي‬
‫همين كار را انجام بدهي‪ .‬پسر تا اين را شنيد‪ ،‬ناگهان از جا پريد و‬
‫با خواهش و التماس و ادب گفت‪« :‬پدر‪ ،‬هر كار سخت و مشكلي را بخواهي‬
‫‌دهم‪ ،‬اما ديگر طاقت انجام اين حسابگري را ندارم‪ ».‬پدر‬
‫انجام مي‬
‫‌خواهم ديگر تو را‬
‫گفت‪ « :‬چه شده‪ ،‬چرا اين همه وحشت كرده اي‪ .‬من نمي‬
‫‌خبري‬
‫‌خواستم تو را از خواب غفلت و بي‬
‫ما فاط مي‬
‫به زحمت بيندازم‪ ،‬اّ‬
‫بيدار كنم تا متوجه شوي تو كه طاقت حساب يك روز را نداري‪ ،‬چگونه‬
‫سياهي‌و‌چركي‌اين‌چيست؟‌‬
‫‌شود؟‌‬
‫سن‌تكليف‌ما‌از‌چه‌وقت‌شروع‌مي‬
‫‌دانيم‪:‬‬
‫همان‌طور‌كه‌مي‬
‫گناه‪‌،‬سياهي‌است‌و‌چرك‌و‌كثافت‌و‌سرافكندگي‪.‬‬
‫اطاعت‌و‌بندگي‪‌،‬سفيدي‌است‌و‌نور‌و‌زيبايي‌و‌سربلندي‪.‬‬
‫‌دانيد؟‌‬
‫حال‌آيا‌رابطة‌اين‌گناه‌را‌با‌قلف‌و‌نتيجه‌آن‌را‌مي‬
‫‌اند‌تا‌ما‌بفا‌‬
‫ّل‌تكليف‌به‌ما‌داده‬
‫قلف‌سفيد‌و‌نوراني‌و‌پاكي‌كه‌به‌او‬
‫‌تر‌كنيم‪‌،‬اما‌اگر‌گناه‌انجفام‌‬
‫‌ها‌آن‌را‌سفيدتر‌و‌نوراني‬
‫اطاعت‌و‌خوبي‬
‫‌آورد‌‬
‫دهيم‌و‌توبه‌نكنيم‪‌،‬هر‌گناه‌يك‌ناطه‌سياه‌در‌قلف‌ما‌به‌وجود‌مي‬
‫كه‌در‌اثر‌تكرار‌آن‪‌،‬قلف‌سياه‌و‌قسي‌خواهد‌شد‪.‬‬
‫يك‌حساب‌سرانگشتي‪‌،‬اما‌خطرناك‌‬
‫اگر‌فرض‌كنيم‌هر‌روز‌‪ 12‬ساعت‌بيدار‌باشيم‪‌،‬مثالً‌هماننفد‌داسفتان‌آن‌‬
‫پدر‌و‌‬
‫پسر‌از‌‪ 7‬صبح‌تا‌‪ 7‬شف‌و‌در‌هر‌دو‌ساعت‌هم‌حداقل‌يك‌خطا‌و‌گنفاه‌از‌‬
‫ما‌بر‌‬
‫دم‌‬
‫اثر‌غفلت‌و‌بي‬
‫‌خبري‌سربزند‪( .‬البته‌خيال‌نكنيد‌گناه‌يك‌چيز‌شاخ‌و‌ُ‬
‫داري‌‬
‫است‪‌،‬بلكه‌همان‌گناهان‌كوچك‌و‌ريز)‬
‫مثالً‌‬
‫صبح‌‬
‫‪ 7‬دروغ‬
‫‪ 6‬تمسخر‌‬
‫‪5‬‬
‫نگاه‌ناروا‬
‫‪3‬دست‌زدن‌به‌وسائل‌ديگران‬
‫‪...2‬‬
‫‪...1‬‬
‫‪...12‬‬
‫‪...11‬‬
‫‪...10‬‬
‫‪ 9‬نافرماني‌پدر‌و‌مادر‬
‫‪8‬خنده‌مسخره‌آميز‬
‫‪7‬سستي‌در‌نماز‌صبح‌يا‪...‬‬
‫يعني‌حداقل‌روزي‌‪ 6‬گناه‌ريز‌و‌درشت‌ببينيم‌در‌ايام‌هفتفه‌و‌مفاه‌و‌‬
‫‌شود؟‌‬
‫سال‌چه‌مادار‌مي‬
‫هر‌هفته‌‬
‫هر‌ماه‌‬
‫هر‌سال‌‬
‫‪6×7=42‬‬
‫‪6×30=180‬‬
‫‪6×365=2190‬‬
‫‌دانيفد‬
‫و‌آن‌وقت‌است‌كه‌به‌تدريج‌يك‌قلف‌سياه‌سياه‌و‌چرك‪‌،‬و‌آيفا‌مي‬
‫نتيجه‌آن‌چيست؟!‬
‫نردبان‌ساوط‌‬
‫نمره‌و‌درجه‌‬
‫‪ 20‬هللا‌‬
‫‪ 15‬دوري‌از‌خداوند‌– رفاقت‌با‌شيطان‌‬
‫‪10‬‬
‫به‌هدر‌رففتن‌اسفتعدادها‌و‌دور‌شفدن‌از‌موفايفت‌و‬
‫سربلندي‌‬
‫‪ 5‬سستي‌و‌تنبلي‌در‌انجام‌واجبات‌و‌نماز‌‬
‫و‌سهل‌انگاري‌در‌آنها‌‬
‫‪ 0‬از‌بين‌رفتن‌اعمال‌نيك‌و‌غرق‌شدن‌‬
‫‌ها‌‬
‫در‌گناهان‌و‌سياهي‬
‫زندگي‌سخت‌و‌بدون‌آرامش‌و‌‬
‫نازل‌شدن‌انواع‌عذابها‌و‌گرفتاريها‌‬
‫ّاهاي‌پاياني‌‬
‫معم‬
‫ف‌ضرب‌المثلي‌مشفهور‌(برگرفتفه‌از‌احاديفث) دربفار ‌آثفار‌‬
‫گناهان‌[ يك‌لحظه‌‪ ...‬يك‌عمر‌‪]...‬‬
‫‌دانيد‌(کليد‌) [ر‌و‌غ‌د]‬
‫گناهان‌چيست؟‌‬
‫آيا‌مي‬
‫يد‌از‌بدترين‌گناهان‌چيست؟‬
‫[عاق‌والدين‌ف‌كوچك‌شمردن‌گناهان]‬
‫ا‌ميدانيد‌اولين‌گناهكار‌چه‌كسي‌بود‌و‌ [شيطان‪‌،‬تكبر‌و‌خودبرتربيني‌و‌ن‬
‫گناهان‌او‌چه‌بود؟‬
‫فففففل‪:‬‬
‫گناهكار‌در‌روي‌زمين‌چه‌كسي‌بود؟‌ [ قابيف‬
‫حسادت‌و‌قتل‌]‬