نظريه رشد زبان چامسكي

Download Report

Transcript نظريه رشد زبان چامسكي

‫نظريه رشد زبان‬
‫چامسكي‬
‫‪‬‬
‫نوام چامسكي تولد ‪ 1928‬در فالدلفيا‬
‫‪‬‬
‫ابتدا از پدرش در مورد زبان شناس ي آموخت‬
‫‪‬‬
‫آشنايي با زليگ هريس (زبان شناس) و شروع مطالعات‬
‫‪‬‬
‫اخذ دكترا از پنسيلوانيا و سپس تحصيل در هاروارد‬
‫‪‬‬
‫نظريه چامسكي تركيبي از رياضيات و زبان شناس ي بود‬
‫‪‬‬
‫نظريه چامسكي آنقدر متفاوت بود كه انقالب نام گرفت‬
‫‪‬‬
‫‪16‬دكتراي افتخاري كسب كرد‬
‫مفاهيم اساس ي‬
‫‪/‬‬
‫اهميت قواعد‬
‫براون‪ :‬كودكان با تقليد جمالت را حفظ و به هنگام نياز‬
‫جمالت مناسب را بكار ميبرند‬
‫چامسكي‪ :‬ما تنها تعدادي جمله حفظ نمي كنيم بلكه‬
‫جمالت زيادي را خلق مكنيم را مجهز به دستور زبان دروني‬
‫هستيم‬
‫اگر فقط جمالت شنيده شده قبلي را بكار ميبرديم زبان‬
‫بسيار محدود مي شد‬
‫دريافت قابل توجه قواعد به وسيله كودكان‬
‫چامسكي برتوانايي تبديل جمالت تاكيدي‪ ،‬اشاره مي كند‪ ،‬اين قواعد بسيار پيچيده‬
‫و تسلط كودكان بر آن بسيار قابل توجه است‬
‫به نظر ميرسد كودكان اكثر قواعد را در ‪ 6‬سالگي و بقيه را تا بلوغ ياد ميگيرند‬
‫كودكان به سرعت قواعد زبان خويش و در صورت نياز ‪،‬زبان دوم را نيز ياد مي گيرند‬
‫مثال‬
‫?‪I made a mistake, didn’t I‬‬
‫?‪John can’t beat me, can he‬‬
‫فرضيه درونزاد بودن‬
‫چامسكي‪ :‬تسلط ”زبان شناختي“ كودك عادي مستحكم تر از‬
‫آن است كه آن را ناش ي از داده هاي محيطي بدانيم‪.‬‬
‫دانش كودكان بسيار فراتر از تجربه آنها گسترش مي يابد‪.‬‬
‫كودكان دستورزبان را از شنيدهاي خود نساخته بلكه با توجه‬
‫به طرحي درونزاد يعني يك برنامه ژنتيكي آنها را در خود‬
‫بوجود مي اورند‪( .‬چامسكي ‪)1972‬‬
‫چامسكي رشد زبان را با ديگر اندام بدن مقايسه مي كند‪.‬‬
‫‪-‬‬
‫‪-‬‬
‫‪-‬‬
‫برخالف اندامهاي جسماني زبان از فرهنگي به فرهنگي ديگر متفاوت‬
‫است‪.‬‬
‫كودكان هنگام فراگيري دستورزبان به وسيله نوعي دانش فطري از‬
‫دستورزبان جهاني (‪ )universal grammar‬هدايت مي شوند‪.‬‬
‫چامسكي معتقد است كودكان داراي دانش ي درونزاد از شكل كلي‬
‫همه زبان ها هستند‪.‬‬
‫‪UG‬‬
‫نظريه ‪ Universal Grammar‬يا همگاني هاي زبان‬
‫چامسكي معتقد است يك سري قواعد و قوانيني وجود دارند‬
‫كه در همه زبان ها يافت مي شوند‪.‬‬
‫محدوديت هاي درون زاد‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫چامسكي معتقد است كه ذهن ما داراي محدوديت هاي دروني‬
‫است و قواعدي را كه مورد توجه قرار مي دهيم محدود مي سازد‪.‬‬
‫يك محدوديت دروني ‪،‬اين كه همه قواعد گشتاوري (تبديلي) زبان‬
‫بايد وابسته به ساختار باشند‪.‬‬
‫وابستگي به ساختار يك ويژگي درون زاد است كه قوانين تبديل‬
‫جمالت مثبت به سوالي يا منفي را كه كودك بايد فراگيرد‪ ،‬محدود‬
‫مي سازد‪.‬‬
‫ساختارهاي ژرف (ژرف ساخت ها)‬
‫‪‬‬
‫چامسكي براي كمك به درك اينكه ما چگونه جمله هاي مثبت را به‬
‫سوالي تبديل مي كنيم مفاهيم ساختارهاي سطحي و ژرف را معرفي‬
‫كرده است‪.‬‬
‫پيشرفت دستورزبان‬
‫زبان اوليه‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫به نظر مي رسد نوزادان درست در آغاز تولد با زبان هماهنگ مي‬
‫شوند‪( .‬كاندون و ساندر ‪)1974‬‬
‫در تمامي جهان فعاليت كالمي اوليه نوزادان بسيار شبيه به يكديگر‬
‫است‪( .‬سكس ‪)1976‬‬
‫جمله هاي يك كلمه اي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫نوزادان حدود يكسالگي شروع به توليد تك واژه ها مي كنند‪.‬‬
‫برخي محققان بر اين باورند كه نوزادان تك واژه را به جاي يك‬
‫جمله به كار مي برند‪.‬‬
‫مثال ”شيريني“ ممكن است به معناي‬
‫باشد“‬
‫”من شيريني ميخواهم‬
‫جمله هاي دو كلمه اي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫كودكان حدود ‪ 5/1‬سالگي دو كلمه را در كنار هم قرار مي دهند و‬
‫زبان آنها ساختار معيني به خود مي گيرد‪.‬‬
‫مثال ”بابا امد“ ”‪“my truch” “hit ball‬‬
‫رشد دستورزبان‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫كودكان در بين ‪ 2‬تا ‪ 3‬سالگي استفاده از ‪ 3‬كلمه يا بيشتر در كنار يكديگر و‬
‫ساختن جمله هايي نظير ”من به به خوردم“ را آغاز مي كنند‪.‬‬
‫كودكان در اين مرحله استفاده از بخش پاياني كلمات را آغاز مي كنند‪.‬‬
‫”‪“ed” “s‬‬
‫جالب اينكه كودكان ابتدا كلمات را درست ‪ ،‬ولي بعد از آن تعميم نادرست‬
‫شروع مي شود‪.‬‬
‫ابتدا ”‪ “went‬سپس ”‪“goed‬‬
‫زبان كودكان نظام بندي خود را دارد و صرفا كپي نادرستي از جمله هاي‬
‫بزرگساالن نيست‪( .‬كليما ‪ ،‬بالگي)‬
‫تبديل ها‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫بين ‪ 3‬تا ‪ 6‬سالگي دستورزبان كودكان به سرعت پيچيده و كامل مي‬
‫شود‪.‬‬
‫كودكان كمتر تقليد مي كنند و بيشتر با شيوه خود سخن مي گويند‪.‬‬
‫نزديك شدن به دستور زبان برگساالن‬
‫‪‬‬
‫سنين ‪ 5‬تا ‪ 10‬سالگي ممكن است براي كسب پيچيده ترين و ظريف‬
‫ترين مهارتهاي گرامري ‪ ،‬سال هاي مهمي باشند‪( .‬چامسكي ‪)1969‬‬
‫نكات همگاني‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫جنبه هاي همگاني رشد زبان در مراحل اوليه قوي تر است‪.‬‬
‫همه كودكان با غان و غون كردن شروع و سپس سخن گفتن يك‬
‫كلمه اي و دو كلمه اي را دنبال مي كنند‪.‬‬
‫همه كودكان در مرحله اي از رشد زبان تعميم هاي بيش از حد و‬
‫نادرست به كار مي برند‪.‬‬
‫چامسكي و نظريه يادگيري‬
‫‪‬‬
‫زبان چيزي است كه به وسيله خود كودكان پايه ريزي و ساخته مي‬
‫شود‪.‬‬
‫شرطي شدن كنش گر‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫اسكينر‪ :‬كودكان غان و غون مي كنند و با شنيدن صداي خود‬
‫تشويق مي شوند‪ .‬و از جانب بزرگساالن نيز تشويق مي شوند‪.‬‬
‫اسكينر و همكارانش دريافتند شكل گيري سخن گفتن از طريق‬
‫تشويق‪ ،‬فرايندي بسيار كند است و پاسخگوي رشد سريع زبان در‬
‫كودكان نيست‪.‬‬
‫والدين بيش از اينكه اشتباهات گرامري كودكان را اصالح كنند‪ ،‬بر‬
‫درستي كلمه ها تاكيد دارند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫احتمال استفاده كودكان از گرامر صحيح به خاطر اينكه ديگران آنها‬
‫را بفهمند‪.‬‬
‫نظريه شرطي شدن كنش گر هنوز نتوانسته است جهت گيري‬
‫چامسكي را تضعيف كند‪.‬‬
‫بندورا و الگوبرداري‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫بندورا بر تاثير الگوبرداري و سرمشق ها تاكيد مي كند‪.‬‬
‫غالبا سرمشق ها سخنان محدودي را براي كودكان ارائه مي دهند‪.‬‬
‫سخن گويي آرام و واضح كه همان سخن گويي ”مادرانه“ است حاكي از آن‬
‫است كه شايد سرمشق ها اثر بخش تر از آنچه چامسكي معتقد بوده باشند‪.‬‬
‫اما در برخي فرهنگ ها مثل كواللي (گينه نو) با كودكان سريع و مثل بزرگترها‬
‫صحبت مي شود ‪ ،‬ولي رشد زبان آنها مثل ديگر كودكان دنيا است‪.‬‬
‫انگليس ي دست و پا شكسته ‪ ،‬مختلط و چند نژادي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫اين بزرگساالن نيستند كه يك دستورزبان كامل و مشخص از سخن‬
‫گفتن دست و پا شكسته مي سازند‪ ،‬بلكه كودكان عامل اين كار‬
‫هستند‬
‫در هاوايي كارگراني براي جمع آوري نيشكر جمع شدند و سخن گفتن‬
‫دست و پا شكسته انگليس ي را ايجاد كردند و سپس فرزندانشان‬
‫پس از گذشت يك نسل اين گويش را به نوعي انگليس ي مختلط و‬
‫چند نژادي برجسته تبديل كردند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫بيكرتون‪ :‬در همه دنيا كودكان قبل از رشد نسبتا كامل زبان خود‪،‬‬
‫شبيه به دستورزبان مختلط چند نژادي سخن مي گويند‬
‫كودكان داراي قدرت زبان شناس ي خالقي هستند كه ما بزرگساالن‬
‫فاقد آنيم‪.‬‬
‫چامسكي و پياژه‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫هر دو معتقدند كه كودكان به وسيله محيط بيروني پرورش نمي‬
‫يابند‪ ،‬بلكه خود به خود ساختارهاي ذهني را بوجود مي آورند‪.‬‬
‫چامسكي نسبت به پياژه فطرت گراتر است‪.‬‬
‫چامسكي‪:‬زبان در ژن ها تعبيه شده است‪.‬‬
‫پياژه‪:‬تالش كودك در برخورد با محيط و درك آن بعث رشد زبان مي‬
‫شود‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫چامسكي‪:‬زبان ”ارگان ذهني“ فوق العاده ويژه اي است و نسبتا‬
‫مستقل از ساير شكل هاي شناخت رشد مي يابد‪.‬‬
‫پياژه و پيروانش‪:‬رشد زبان بيشتر به رشد شناختي عمومي فرد‬
‫وابسته است‪.‬‬
‫پياژه‪ :‬زبان به شناخت در ساير دوره هاي رشد شناختي نيز مرتبط‬
‫است‪.‬‬
‫كاربردهاي ضمني در تعليم و تربيت‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫چامسكي هيچ برنامه آموزش ي خاص ي را پيشنهاد نمي كند‪.‬‬
‫چامسكي معتقد است كه ذهن كودك در حد قابل توجهي‬
‫ساختارهاي زبان شناختي را مي داند و بنابراين معلم بايد‪ ،‬ذهن‬
‫كودك را داري استحقاق بيشترين احترام و توجه بداند‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫خطاهاي دستورزبان كودك نياز به تصحيح ندارد‪ ،‬و برعكس‬
‫كودكان را سردرگم مي كند و موجب كاهش اعتماد به نفس آنها مي‬
‫شود‪ .‬اشتباهات آنها در زمان الزم تصحيح خواهد شد ‪ ،‬البته‬
‫تحسين و تشويق ما مي تواند موثر باشد‪.‬‬
‫همچنين سخن گفتن با كودكان آنگونه كه دوست دارند مي تواند‬
‫مفيد باشد‪.‬‬
‫ارزش يابي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫نظريه فطرت گرايي چامسكي محرك پژوهش هاي زيادي بوده است‪.‬‬
‫بيشترين انتقاد بر نظريه چامسكي از ديدگاه رشدگرايي بوده است‪.‬‬
‫چامسكي كودك را در زمينه رشد زبان مينياتوري از بزرگسال مي داند‪.‬‬
‫ورنر مي گويد چامسكي معتقد است دستورزبان را مي توان جدا از ساير‬
‫فرايند هاي شناختي مطالعه كرد چون كامال مستقل است‪.‬‬
‫‪LAD‬‬
‫‪‬‬
‫نظريه ‪Language Aquision device‬چامسكي معتقد‬
‫است در ذهن انسان جعبه ايي تعبيه شده است كه به ‪black‬‬
‫‪ box‬يعني جعبه سياه معروف است‪ .‬كودكان اطالعات اوليه زباني‬
‫را به داخل اين جعبه مي دهند و پس از پردازش در داخل جعبه يك‬
‫دستور زبان زايش ي محصول اين جعبه ميباشد‪.‬‬
‫مكاتب مهم زبانشناس ي‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫مكتب زبان شناس ي صوري‪ :‬زبان يك پيمانه ذهني مستقل و قانون مند است‬
‫كه جوهر اصلي آن نحو است‪ .‬و با روشهاي منطق صوري قابل بررس ي است‬
‫مكتب زبان شناس ي شناختي‪ :‬زبان دستگاهي است شناختي و روش هاي بررس ي‬
‫آن هم در قالب كاركردها و مشخصات عمومي شناختي قابل بررس ي است‪.‬‬
‫ضمنا به عنوان يك پيمانه مستقل ذهني مطرح نيست‪.‬‬
‫مكتب زبان شناس ي نقش گرا‪ :‬زبان دستگاهي است ارتباطي و كاركردها و‬
‫ساخت آن جدا از ”توانش ارتباطي“ قابل بررس ي نيست‪.‬‬