مدیریت استراتژیک - انجام پایان نامه ارشد مدیریت

Download Report

Transcript مدیریت استراتژیک - انجام پایان نامه ارشد مدیریت

‫می شرکت نمایید‬
‫نام کتاب الکترونیکی‬
‫مکاتب مدیریت استراتژیک‬
‫تهیه کننده‬
‫وب سایت مدیریتی ایران‬
‫هر روز همان روز را زندگي كن و بدين سان‬
‫تمامي عمر را زندگي كرده اي ‪ .‬نانس ي سيمس‬
‫‪................‬‬
‫‪..........‬‬
‫‪................‬‬
‫‪..........‬‬
‫دانشکده حسابداری و مدیریت دانشگاه عالمه طباطبایی‬
‫استاد ‪:‬‬
‫تهیه اسالید‬
‫پاییز‬
‫‪1390‬‬
‫فهرست مطالب‬
‫تجويزي ‪Perspective :‬‬
‫توصيفي ‪Descriptive :‬‬
‫مكتب طراحي‬
‫مكتب كارآفريني‬
‫مكتب برنامه ريزي‬
‫مكتب شناخت‬
‫مکتب موضعي‬
‫مكتب يادگيرنده‬
‫مكتب قدرت‬
‫ترکيبي ‪Configurative :‬‬
‫مكتب فرهنگي‬
‫مكتب تركيبي‬
‫مكتب محيطي‬
‫مديريت استراتژيك چيست ؟‬
‫زماني رؤساي دو شركت در يك صنعت با هم رقابت ميكردند‪ .‬اين دو رئيس‬
‫تصميم گرفتند كه به دامن طبيعت پناه ببرند ‪ ،‬در آنجا چادر بزنند و دربارة‬
‫ادغام احتمالي دو شركت به بحث بپردازند‪ .‬اين دو نفر در نقطهاي دوردست‬
‫در دل جنگلهاي انبوه چادر زدند‪ .‬ناگهان متوجه شدند كه يك خرس‬
‫قهوهاي رنگ در برابر آنها روي دو پاي عقب خود ايستاده و خرناس‬
‫ميكشد‪.‬اولين رئيس به سرعت يك جفت كفش ورزش ي از كيف دستي خود‬
‫بيرون آورد‪ .‬دومين رئيس گفت ‪« :‬جناب ‪ ،‬شما نميتوانيد از اين خرس تند تر‬
‫بدويد‪ ».‬رئيس اول پاسخ داد ‪« :‬شايد من نتوانم از اين خرس تندتر بدوم ‪،‬‬
‫ولي ترديدي ندارم كه ميتوانم تندتر از شما بدوم!» اين داستان تصويري از‬
‫مفهوم مديريت استراتژيك ارائه ميكند‪.‬‬
‫ورود مفهوم استراتژي و سير تحول آن درعرصه سازمان و مديريت‬
‫الگوي اساس ي مديريت‬
‫وبرنامه ريزي‬
‫زمان‬
‫اندازه سازمان‬
‫وضعيت محيط‬
‫نقش مدير‬
‫گذشته‬
‫کوچک‬
‫ايستا‬
‫تصميم گير‬
‫‪1945-1970‬‬
‫متوسط‬
‫نسبتا با ثبات‬
‫خط مش ي گذار‬
‫برنامه ريزي‬
‫بلند مدت‬
‫دهه ‪1970‬‬
‫بزرگ‬
‫پويا‬
‫استراتژيست‬
‫برنامه ريزي‬
‫استراتژيک‬
‫خيلي پويا‬
‫مدير استراتژي‬
‫خيلي پويا و‬
‫جهتگيري‪-‬تلفيق و‬
‫هماهنگي‬
‫دهه ‪ 1980‬خيلي بزرگ‬
‫‪ 1990‬به بعد تفاوتي ندارد‬
‫پيچيده‬
‫بودجه بندي‬
‫(يکساله)‬
‫مديريت‬
‫استراتژيک‬
‫تفکر‬
‫استراتژيک‬
‫ويژگي هاي تفکر استراتژيک ‪ /‬سيستمي‪/‬تئوريک ‪:‬‬
‫نگرش‬
‫نظام مند‬
‫تمرکز بر هدف‬
‫وجهت دار بودن‬
‫روش مندي‬
‫ويژگي هاي‬
‫تفکراستراتژيک‬
‫فرضيه سازي‬
‫خالق‬
‫فرصت جويي‬
‫هوشمندانه‬
‫تفکر پيوسته‬
‫در زمان‬
‫جايگاه استراتژي‬
‫ماهيت و جنس هرآنچه در سازمانها و يا هر مجموعه ديگري‬
‫وجود دارند از سه نوع «طيف» جدا نيست‪.‬‬
‫هدف‪:‬‬
‫هر آنچه در سازمان صورت ميگيرد معطوف به آن است‪.‬‬
‫مسير(راه)‪:‬‬
‫محل عبور جهت رسيدن به هدف‬
‫ابزار (منابع)‪:‬‬
‫امكانات و تسهيالت الزم جهت حركت و رسيدن به هدف‬
‫هدف‪:‬‬
‫هر آنچه در سازمان صورت ميگيرد معطوف به آن است‪.‬‬
‫رسالت‪ ،‬مأموريت‬
‫چشمانداز‪،‬نياز‪،‬‬
‫فايده و منفعت پايان‪ ،‬نهايت ‪،‬‬
‫غايت ‪ ،‬نقطة نهايي ‪،‬‬
‫دستاورد ‪ ،‬منظور‪ ،‬مقصود ‪ ،‬انتظارات‪،‬‬
‫خواستها‪ ،‬تمايالت‪ ،‬نيت‪ ،‬آرمان‪،‬‬
‫آرزو‪ ،‬آمال‪ ،‬اغراض‪ ،‬نتيجه‪ ،‬انگيزه ‪،‬‬
‫افق‪،‬دسترنج ‪...‬‬
‫ديد ‪،‬‬
‫مقاصد‬
‫حاصل ‪،‬‬
‫برنامه‪ ،‬رويه‪،‬طرح‪،‬‬
‫سياست‪،‬‬
‫اويهي ‪،‬‬
‫خط ‪،‬زمش‬
‫اتژي‪،‬‬
‫مسير (راه)‪ :‬استر‬
‫محل عبور جهت رسيدن به هدف‬
‫بودجه‪ ،‬تدبير‪ ،‬فعاليت‪ ،‬تصميم‪،‬عمل‪ ،‬اقدام ‪ ،‬ايفا ‪ ،‬راهبرد ‪ ،‬روش‬
‫( قانون ‪ ،‬ساسنامه ‪ ،‬آئيننامه ‪ ،‬نظامنامه ‪ ،‬دستورالعمل ‪،‬‬
‫گردشكار ‪ ،‬روشجاري‪ ،‬ضوابط‪ ،‬مقررات‪ ،‬و‪ )...‬تاكتيك‪ ،‬تكنيك ‪،‬‬
‫امكانات و تسهيالت الزم‬
‫جهت حركت و رسيدن به‬
‫هدف‬
‫متدولوژي و ‪...‬‬
‫منابع (ابزار)‪ :‬مالي‪ ،‬فيزيكي‪ ،‬انساني‪ ،‬اطالعاتي‪ ،‬فن آوري‪ ،‬تسهيالت ‪ ،‬زمان ‪،‬‬
‫حمايت بودجه‪ ،‬قانون ‪ ،‬مزيت‪ ،‬تهديد‪ ،‬قوت‪ ،‬ضعف‪ ،‬ساختار‪ ،‬شرح وظايف‪ ،‬باورها‪،‬اصول‬
‫ارزشها ‪ ،‬نقش‪ ،‬تجهيزات‪ ،‬امكانات ‪ ،‬مقدورات‪ ،‬محدوديت‪ ،‬قوتها‪ ،‬فرصتها‪ ،‬تهديدات‬
‫مكاتب طراحي استراتژي‬
‫مطالبي كه در اين قسممت از نظمر ممي گمذرد برداشمتي از تمازه تمرين‬
‫كت مماب مينتزب ممرگ و همك مماران او م ممي باش ممد ك ممه «هم ممراه ب مما اس ممتراتژي‪:‬‬
‫سممفري هممدايت كننممده از ميممان جنگممل مممديريت اسممتراتژيك» نامي ممده‬
‫شده است)‪.(Mintzberg, 1998, p.5‬‬
‫در ايممن كتمماب ‪ 406‬صممفحه اي مينتزبممرگ و همكممارانش‪ ،‬ابتممدا سمميري‬
‫در مكاتمب متتلمف اسمتراتژي نممموده و مس از معرتمي مكاتمب متتلممف‬
‫و علل پيدايش هر يك و نيز كاربرد آنها به جمع بندي آنها پرداختمه و‬
‫اس ممتراتژي را ب ممه ص ممورت تركيب ممي از مكات ممب متتل ممف مط ممرح و سم مپس‬
‫تجزيه و تحليل مي نمايند‪.‬‬
‫اين كتاب در سال ‪ 1998‬ميالدي تدوين و منتشر گرديده است و شايد‬
‫بت م مموان گف م ممت يك م ممي از من م ممابع ارزش م مممند ب م ممراي معرت م ممي مكات م ممب متتل م ممف‬
‫اس ممتراتژي م ممي باش ممد‪ .‬ل ممذا ب مما توج ممه ب ممه اينك ممه در بت ممش ادبي ممات نظم مري‬
‫تحقيق نياز به معرتي مكاتب متتلمف ممي باشمد ايمن كتماب بعنموان يكمي‬
‫از من ممابع برگزي ممده ش ممده و س ممعي خواه ممد ش ممد مط ممالبي از آنه مما بص ممورت‬
‫چكيده بيان گردد‪.‬‬
‫الزم ب ممه توض ممي اس ممت ك ممه در اي ممن برداش ممت بتشم م ي از مطال ممب مكاتم مب‬
‫اجرايممي و نيممز بتممش عمممده تممري از مطالممب مكاتممب نظممري بتمماطر پرهيممز از‬
‫تطوي ممل ك ممالم ح ممذف گردي ممده اس ممت زي ممرا ه ممدف اص مملي معرت ممي متتص ممر‬
‫مكاتب برنامه ريزي استراتژيك بوده است‪.‬‬
‫در حال حاضر ‪ 10‬مكتب براي طراحي و تدوين استراتژي مطرح شده است كه به ترتيب عبارتند از‪:‬‬
‫تجويزي‬
‫‪Perspective‬‬
‫توصيفي‬
‫‪Descriptive‬‬
‫ترکيبي‬
‫‪Configurative‬‬
‫مكتب طراحي]‪ [1‬تدوين استراتژي به عنوان يک فرآيند مفهومي‪.‬‬
‫مكتب برنامه ريزي]‪”[2‬‬
‫”‬
‫”‬
‫رسمي‪.‬‬
‫”‬
‫)‪(Conception‬‬
‫)‪(Formal‬‬
‫مکتب موضعي]‪[3‬‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫تحليلي‪.‬‬
‫)‪(Analytical‬‬
‫مكتب كارآفريني]‪[4‬‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫تتيلي و بينش ي‪.‬‬
‫)‪(Visionary‬‬
‫مكتب شناخت]‪[5‬‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫ذهني و فکري‪(Mental) .‬‬
‫مكتب يادگيرنده ]‪” [6‬‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫نوظهور‪.‬‬
‫)‪(Emergent‬‬
‫مكتب قدرت ]‪[7‬‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫مذاکره‪.‬‬
‫)‪(Negotiation‬‬
‫مكتب فرهنگي ]‪[8‬‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫جمعي‪.‬‬
‫مكتب محيطي ]‪[9‬‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫واکنش ي‪.‬‬
‫مكتب تركيبي ]‪[10‬‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫”‬
‫تحول و دگرگوني‪(Transformation) .‬‬
‫الزم ب ممه توض ممي اس ممت ك ممه مكات ممب طراح ممي‪ ،‬برنام ممه ري ممزي و موض ممعي‪ ،‬اجرائ ممي و‬
‫عملي مماتي هس ممتند و مكات ممب ك ممارآفريني‪ ،‬ش ممناخت‪ ،‬يادگيرن ممده‪ ،‬ق ممدرت‪ ،‬فرهنگ ممي و‬
‫محيطمي مكاتمب نظمري و تووريمك ممي باشمند و آخمرين مكتمب‪ ،‬مكتمب جمامعنگمري يما‬
‫جمعپذيري و يا مكتب تركيبي مي باشد‪.‬‬
‫)‪(Collective‬‬
‫)‪(reactive‬‬
‫‪[1] - The Design School.‬‬
‫‪[2] - The Planning School.‬‬
‫‪[3] - The Positioning School.‬‬
‫‪[4] - The Entrepreneurial School.‬‬
‫‪[5] - The Cognitive School.‬‬
‫‪[6] - The Learning School.‬‬
‫‪[7] - The Power School.‬‬
‫‪[8] - The Cultural School.‬‬
‫‪[9] - The Environmental School.‬‬
‫‪[10] - The Configuration School.‬‬
‫مکتب ترکيبي‬
‫اژدهاي مديريت استراتژيک‬
‫براي هرچيز فصل و دورهاي وجود دارد‬
‫مکتب محيطي‬
‫مکتب طراحي‬
‫قبل از پريدن جلويت را ببين‬
‫(قبل از هرکاري فکر کن)‬
‫مکتب برنامهريزي‬
‫کار بموقع از خسارت بعدي جلوگيري‬
‫ميکند‬
‫مکتب موقعيتيابي‬
‫چيزي جز واقعيت وجود ندارد‬
‫به همه چيز وابسته است‬
‫استراتژي سفري‪:‬‬
‫يک سفر هدايت شده‬
‫در جنگل‬
‫مديريت استراتژيک‬
‫هنري مينتزبرگ‬
‫بروس آلستراند‬
‫ژوزف ملپل‬
‫مکتب فرهنگي‬
‫يک سيب هميشه زير‬
‫درخت سيب ميافتد‬
‫مکتب قدرت‬
‫در جستجوي قويترين باشيد‬
‫مکتب يادگيري‬
‫اگر در وهله اول موفق نشدي سعي‬
‫کن‪ ،‬دوباره سعي کن‬
‫مکتب کارآفريني‬
‫رهبري ما را به دست بگير‬
‫مکتب شناخت‬
‫هرچيزي را ميبينم باور ميکنم‬
‫مکتب طراحي‬
‫منابع‬
‫سلزينگ ‪1975‬‬
‫(شايد بتوان‬
‫نويمن و آندروز‬
‫‪ 1965‬را در اين‬
‫گروه قرار داد)‬
‫تغيير‬
‫اتفاقي‪ ،‬كمي‬
‫نظم اساس ي‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫اساتيد حل‬
‫قضيه‬
‫(بتصوص در‬
‫هيچ (استفاده‬
‫هاروارد)‪ ،‬افراد اندازه بودن‬
‫از متافور)‬
‫عالقمند‬
‫بتصوص در‬
‫آمريكا‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫سازمان‬
‫دستوري‪ ،‬قابل‬
‫مديران اجراي‬
‫پذيرش ‪ ،‬طرح‬
‫اصلي (مانند‬
‫نقاط قوت و‬
‫آرشيتكت)‬
‫ضعف‬
‫رهبري‬
‫حاكميت –‬
‫قضاوت‬
‫كلمات كليدي‬
‫استراتژي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫تظابق با اندازه‬
‫فكر كردن‬
‫بودن‪،‬‬
‫چشم انداز‬
‫فكري‪ ،‬ساده‪،‬‬
‫(تدوين‬
‫شايستگي ‪،‬‬
‫برنامه ريزي‬
‫استراتژي‬
‫مزيت رقابتي ‪،‬‬
‫غير رسمي ‪،‬‬
‫شده منحصر‬
‫‪، swot‬‬
‫قضاوتي‬
‫بصورت حل‬
‫بفرد‬
‫فرموله كردن يا‬
‫قضيه)‬
‫اجرا كردن‬
‫محيط‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫شكل سازمان‬
‫مرحله‬
‫توصيفي(در‬
‫مباحث‬
‫اقتضايي‬
‫(عاملي بعنوان اقتصادي ماشين (تمركز‬
‫گرا و رسمي)‬
‫تكنيكي‪،‬‬
‫تهديد و يا‬
‫فرصت) اجتماعي و ‪ )...‬و‬
‫پايدار‬
‫ادراكي‬
‫مکتب برنامه ريزي‬
‫منابع‬
‫نظم اساس ي‬
‫بعض ي ها به‬
‫مهندس ي‪،‬‬
‫شهرسازي و‬
‫آنسوف ‪1965‬‬
‫تووري سيستم‬
‫ارتباطي مي‬
‫دهند‪.‬‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫مديران حرفه اي‬
‫كارمندان حرفه اي‬
‫(بتصوص در امور‬
‫مالي سازمانها)‬
‫مشاورين و مميزين‬
‫دولتي بتصوص در‬
‫فرانسه و امريكا‬
‫تغيير‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫سازمان‬
‫دوره اي‪،‬‬
‫توسعه اي‬
‫برنامه ريزان‬
‫ساختاري‪،‬تجز‬
‫يه شده‪ ،‬قابل‬
‫پذيرش (براي‬
‫برنامه دادن)‬
‫رسمي بودن‬
‫رهبري‬
‫كلمات كليدي‬
‫استراتژي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫برنامه ريزي ‪،‬‬
‫برنامه هاي‬
‫برنامه ريزي بودجه بندي‪،‬‬
‫تجزيه شده به رسمي ‪ ،‬تجزيه‬
‫(بجاي فرموله زمانبندي‪،‬‬
‫شده‬
‫زير استراتژيها و‬
‫كردن)‬
‫تدوين‬
‫برنامه ها‬
‫سناريوها‬
‫محيط‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫شكل سازمان‬
‫مرحله‬
‫ماشين بزرگ‬
‫قابل پذيرش‬
‫ساده وپايدار‬
‫(تمركزگراورسم‬
‫(ليست‬
‫پاسخگويي به‬
‫برنامه ريزي‬
‫(بنابراين قابل‬
‫ي) و همچنين‬
‫رويه ها و خط فاكتورها براي‬
‫استراتژيك‬
‫پيش بيني) و‬
‫دسته بندي‬
‫پيش بيني و يا‬
‫مش ي ها‬
‫قابل كنترل‬
‫شده‪ ،‬جهاني‬
‫كنترل)‬
‫مکتب موقعیتیابي‬
‫منابع‬
‫سندل و هاتن‬
‫در نيمه ‪1970‬‬
‫به بعد‪ ،‬پرتر در‬
‫سال ‪ 1980‬و‬
‫‪1985‬‬
‫نظم اساس ي‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫مانند مكتب‬
‫برنامه ريزي‬
‫اقتصاد (در بتصوص تجزيه‬
‫سازمانهاي و تحليل كنندگان‬
‫مشاورين‬
‫صنعتي)‪ ،‬تاريخ‬
‫تتصص ي و‬
‫نظامي‬
‫نويسندگان‬
‫نظامي در امريكا‬
‫تغيير‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫سازمان‬
‫تدريجي–‬
‫تكراري‬
‫تجزيه و تحليل‬
‫كنندگان‬
‫منبع مزيت‬
‫رقابتي‬
‫كلمات كليدي‬
‫استراتژي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫استراتژي ژنريك‪ ،‬نگرش ژنريك‬
‫محاسبه كردن‬
‫برنامه ريزي تجزيه و تحليل‪،‬‬
‫گروههاي‬
‫(بجاي خلق‬
‫استراتژي‪ ،‬تجزيه‬
‫بطورسيستما‬
‫شده‬
‫تحليل كردن‬
‫تعهد‬
‫يا‬
‫كردن‬
‫تيك‬
‫و تحليل رقابتي‪( ،‬اقتصادي و‬
‫نمودن)‬
‫منحني تجربه‬
‫رقابتي)‬
‫رهبري‬
‫محيط‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫شكل سازمان‬
‫ماشين بزرگ‬
‫در مباحث رقابتي‬
‫ساده‪ ،‬پايدار و ترجيحا در كاال و‬
‫طاقت فرسا‪ ،‬در‬
‫يا توليدانبوه‬
‫مباحث اقتصادي بلوغ يافته‬
‫پاسخگويي به‬
‫(تمركزگرا‬
‫قابل تجزيه و‬
‫(بنابراين‬
‫ورسمي) و‬
‫تجزيه و تحليلها تحليل و نهايتا‬
‫و‬
‫پذير‬
‫ساختا‬
‫ر‬
‫همچنين دسته‬
‫انفعالي س از قابل كنترل‬
‫بندي شده‪،‬‬
‫درك‬
‫جهاني‬
‫مرحله‬
‫مراحل بر‬
‫اساس‬
‫تشخيص‬
‫مکتب کارآفریني‬
‫منابع‬
‫نظم اساس ي‬
‫شومپيتر در‬
‫سال ‪ 1950‬و‬
‫كول در سال‬
‫‪1959‬‬
‫هيچ (در‬
‫نوشته هاي‬
‫قديمي از‬
‫اقتصاد)‬
‫تغيير‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫اتفاقي ‪،‬‬
‫بصورت‬
‫فرصت يابي‬
‫انقالبي‬
‫رهبر سازمان‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫نشريات مشاغل‬
‫مستقل رومانتيك‬
‫صاحبان مشاغل‬
‫كوچك بيشتر‬
‫ميان مهاجرين‬
‫چيني در آمريكا‬
‫سازمان‬
‫درك كردن‬
‫رهبري‬
‫كلمات كليدي‬
‫استراتژي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫فردي‪،‬چشم‬
‫ضربه‬
‫انداز‬
‫نظري‪ ،‬ادراكي‪،‬‬
‫تمركز (سپس شجاعانه‪،‬‬
‫منحصربفرد‪،‬‬
‫نشر يابنده‬
‫چشم انداز‪،‬‬
‫اميد)‬
‫مانند نگرش‬
‫بينش و دوربيني‬
‫بتش ي‬
‫محيط‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫ديناميك اما‬
‫قابليت مانور‪،‬‬
‫ساده (بنابراين‬
‫مملو از‬
‫شكل پذير –‬
‫قابل درك‬
‫حاكميت‪ ،‬درك‬
‫فرصتهاي‬
‫ساده‬
‫شدن توسط‬
‫بتش ي‬
‫رهبري سازمان)‬
‫شكل سازمان‬
‫كار آفرينانه‬
‫(ساده و‬
‫تمركزگرا)‬
‫مرحله‬
‫شروع حركت‪،‬‬
‫اندازه سازمان‬
‫را در حد‬
‫كوچك نگاه‬
‫داشتن‬
‫مکتب شناخت‬
‫منابع‬
‫نظم اساس ي‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫عاملان‬
‫سيستمهاي‬
‫سايمون در‬
‫اطالعاتي‪،‬‬
‫‪ 1947‬و ‪1957‬‬
‫جامعه شناس ي‬
‫مارچ و سايمون‬
‫فيلسوفان‪،‬‬
‫علماي جامعه‬
‫در ‪1958‬‬
‫شناس ي‬
‫تغيير‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫غير تكراري‬
‫(پايداري يا بنا‬
‫شده بصورت‬
‫ذهني)‬
‫فكر‬
‫سازمان‬
‫تصادتي‬
‫چارچوب‬
‫رهبري‬
‫كلمات كليدي‬
‫استراتژي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫نقشه‪،‬‬
‫انديشه يا چارچوب‪ ،‬درك‪،‬‬
‫ذهني نشر‬
‫چشم‬
‫تصور (از عهده آگاهي‪ ،‬تفسير‪،‬‬
‫اندازذهني يابنده (پوشش‬
‫تفكر عقالني در‬
‫هيچ قضيه اي محدوده معين‪( ،‬مفهوم و درك دهنده يا وادار‬
‫سبكهاي‬
‫كننده)‬
‫فردي)‬
‫بر نيامدن)‬
‫شناختي‬
‫محيط‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫منبع شناخت‬
‫درهم شكننده و‬
‫غير قابل درك‬
‫بصورت‬
‫يا سازنده‬
‫انفعالي يا خالق‬
‫شكل سازمان‬
‫هر چيزي‬
‫مرحله‬
‫درك ريشه اي‪،‬‬
‫ادراكي و اينرس ي‬
‫دار‬
‫مکتب یادگیري‬
‫منابع‬
‫ليندبالم در ‪1959‬‬
‫و ‪ ،1968‬كرت و‬
‫مارچ در ‪،1963‬‬
‫ويك در ‪،1969‬‬
‫كوئين در ‪،1980‬‬
‫پراهاالد و هامل‬
‫در اوائل ‪1990‬‬
‫نظم اساس ي‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫هيچ (شايد بنوعي‬
‫به تووري صاحبان تجربه‬
‫يادگيرنده و و فن و انعطاف‬
‫پذيري‬
‫جامعه شناس ي‬
‫بتوان ارتباط بتصوص در‬
‫داد) تووري بي‬
‫ژاپن و‬
‫نظمي در‬
‫اسكانديناوي‬
‫يادگيري‬
‫رياضيات‬
‫تغيير‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫استمرار‪،‬‬
‫افزايش يا‬
‫تدريجي همراه‬
‫با درون بيني ‪،‬‬
‫كمي‬
‫يادگيرندگان‪،‬‬
‫(هر كس كه‬
‫بتواند‬
‫يادگيرنده‬
‫باشد)‬
‫سازمان‬
‫رهبري‬
‫كلمات كليدي‬
‫توسعه گرا‪،‬‬
‫استراتژي‬
‫بازي كردن‬
‫نشريابنده‪،‬‬
‫(بجاي وادار‬
‫ايجادباور‪،‬‬
‫كارآفريني ‪ ،‬جرات‬
‫كردن)‬
‫آفريني ‪ ،‬نقش‬
‫آفريني ‪،‬‬
‫شايستگي دروني‬
‫محيط‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫استراتژي‬
‫الگوها‪-‬‬
‫منحصربفرد‬
‫شكل سازمان‬
‫فرايند پايه اي‬
‫نشريابنده‬
‫غيررسمي‪ ،‬كم‬
‫دقتي‬
‫مرحله‬
‫پيچيده‬
‫توسعه اي‬
‫پاسخگويي با عمل با مهارت‪ ،‬ديناميكي‬
‫حرفه اي (غير بتصوص تغيير‬
‫الكتريكي‪،‬‬
‫يادگيري (خود و غير قابل پيش (بنابراين غير‬
‫نيافته هاي‬
‫متمركز)‬
‫انعطاف پذير‬
‫قابل پيش‬
‫بيني‬
‫ديگران)‬
‫قبلي‬
‫بيني )‪ ،‬جديد‬
‫مکتب قدرت‬
‫منابع‬
‫نظم اساس ي‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫كلمات كليدي‬
‫استراتژي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫معامله گري‪،‬‬
‫الگوهاي‬
‫برخوردي‪،‬‬
‫برخورد‪ ،‬ستيز‪،‬‬
‫قدرت دوستان‪،‬‬
‫آيسون در‬
‫مشاركتي و‬
‫تهاجمي‪ ،‬كم‬
‫ذينفع ها‪،‬‬
‫سياست‬
‫‪( 1971‬ميكرو)‬
‫سياس ي و‬
‫دقتي‪،‬نشر‬
‫بازيهاي‬
‫گرفتن (چنگ برداشتن (بجاي‬
‫پرستان‪،‬‬
‫پفر و ساالنيك‬
‫موضعي‬
‫علوم سياس ي‬
‫يابنده‪( ،‬خرد)‪،‬‬
‫سياس ي‪،‬‬
‫سهيم شدن)‬
‫زدن)‬
‫دسيسه جويان‬
‫در ‪ 1978‬و‬
‫بصورت‬
‫استراتژي‬
‫مطالعه شده‬
‫بتصوص در‬
‫آستلي در ‪1984‬‬
‫دسيسه‪،‬غير‬
‫(كالن)‬
‫تجمعي‪ ،‬شبكه‪،‬‬
‫فرانسه‬
‫(ماكرو)‬
‫سري و سري‬
‫اتحاد‬
‫تغيير‬
‫تكراري –‬
‫تدريجي‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫سازمان‬
‫رهبري‬
‫محيط‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫شكل سازمان‬
‫مرحله‬
‫قابل دسته‬
‫تنازعي‪،‬‬
‫نزاع سياس ي ‪،‬‬
‫قابل‬
‫حرفه اي‬
‫بندي ‪،‬‬
‫ناپيوسته‪،‬‬
‫بلوكه شدن‪،‬‬
‫بحث(خرد)‬
‫هر كس با‬
‫تنفرانگيز(در (خرد)‪ ،‬ماشين‬
‫غيرقابل كنترل ضعيف (خرد)‬
‫جريان يافته‬
‫قابل پذيرش يا‬
‫قدرت (خرد) و‬
‫ميكرو) و قابل بسته يا مدل‬
‫و نامشخص‬
‫(خرد)‪،‬‬
‫(خرد)‪،‬‬
‫قابل‬
‫يا كل سازمان‬
‫شبكه اي شده‬
‫كنترل يا‬
‫(كالن)‬
‫تهاجمي‪ ،‬كنترلي‬
‫حاكميت‪،‬‬
‫صرفنظركردن(‬
‫(كالن)‬
‫يا با همكاري‬
‫ويژه (كالن)‬
‫همكاري(در‬
‫همكاري (كالن)‬
‫كالن)‬
‫ماكرو)‬
‫(كالن)‬
‫مکتب فرهنگي‬
‫منابع‬
‫ريمن و نورمن‬
‫در ‪ 1960‬در‬
‫سوئد‬
‫نظم اساس ي‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫عالقمندان به‬
‫مسائل‬
‫اجتماعي و‬
‫منابع انساني‬
‫فرهنگي در‬
‫اسكاند يناوي و‬
‫ژاپن‬
‫تغيير‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫غير تكراري‬
‫(مقاوم در‬
‫مقابل‬
‫ايدئولوژي )‬
‫تجمعي‬
‫سازمان‬
‫يكي شدن‬
‫رهبري‬
‫قاعده اي و‬
‫اصولي‪ ،‬بهم بصورت سمبلي‬
‫پيوسته‬
‫كلمات كليدي‬
‫استراتژي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫ارزشها‪،‬باورها‪،‬‬
‫اسطوره ها‪،‬‬
‫مجسم ومتجمع ايدوئولوژيكي ‪،‬‬
‫دائمي شدن‬
‫فرهنگ‪،‬‬
‫‪ ،‬منحصر بفرد تجمعي‪ ،‬دقت‬
‫(بجاي تغيير)‬
‫ايدئولوژي‪،‬‬
‫نشان پردازي‬
‫محيط‬
‫تصادتي‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫انفعالي‪،‬‬
‫ضروري‬
‫شكل سازمان‬
‫مرحله‬
‫مأموريتي‬
‫تقويت شده‬
‫همچون ماشين‬
‫داراي اينرس ي‬
‫راكد‬
‫مکتب محیطي‬
‫منابع‬
‫نظم اساس ي‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫عالقمندان به‬
‫زيست محيط و‬
‫بيولوژي و‬
‫تووريسينهاي‬
‫هاتان و فريمن‬
‫سازماني‬
‫جامعه شناس ي‬
‫در ‪1977‬‬
‫بتصوص در‬
‫سياس ي‬
‫كشورهاي‬
‫آنگلوساكسون‬
‫تغيير‬
‫كمياب و‬
‫مقداري (در‬
‫بوم شناس ي)‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫سازمان‬
‫غلبه‬
‫رهبري‬
‫قابل پذيرش –‬
‫بدون قدرت‬
‫محيط زيست‬
‫ساده‬
‫كلمات كليدي‬
‫استراتژي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫تطابق‪،‬سيرتكام‬
‫انفعالي‪،‬وادارنم‬
‫ل‪،‬‬
‫موقعيت هاي‬
‫تسليم شدن‬
‫ودن‪ ،‬نشر‬
‫ضرورت‪،‬انتتا‬
‫خاص‪ ،‬ژنريك‬
‫(بجاي مقابله)‬
‫يابنده‬
‫ب‪ ،‬پيچيدگي‪،‬‬
‫نگرش بتش ي‬
‫محيط‬
‫ضروري‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫شكل سازمان‬
‫رقابتي‪ ،‬تعريف‬
‫ماشين (تابع)‬
‫شده‬
‫مرحله‬
‫بلوغ يافته ‪،‬‬
‫مرگ‬
‫مکتب ترکیبي‬
‫منابع‬
‫نظم اساس ي‬
‫پيام هاي داده پيام هاي درك‬
‫نقش آفرينان‬
‫شده‬
‫شده‬
‫كلمات كليدي‬
‫استراتژي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫شاندلر ‪ 1962‬و‬
‫گروه مك گيل‬
‫(مينتزبرگ ‪ ،‬ميلر‬
‫و ‪ ...‬اواخر ‪1970‬‬
‫و مايلز و اسنو‬
‫در ‪)1978‬‬
‫تاريخ‬
‫جامع نگرها‬
‫بطور اعم‬
‫بيشتر در هلند‪،‬‬
‫آملان و آمريكا‬
‫تركيب‪ ،‬طرح‬
‫تركيبي‪ ،‬صحنه‬
‫اصلي‪ ،‬مرحله‪،‬‬
‫يكي شدن و‬
‫آرايي‪ ،‬دنبال هم‬
‫سيكل عمر‪،‬‬
‫تمامي عوامل‬
‫انقالب كردن‬
‫جمع‬
‫انتقال‪،‬انقالب‪،‬‬
‫بعالوه همه‬
‫مكاتب قبلي‬
‫آوري‪،‬انتقال (بجاي جدايي و‬
‫نگرش به‬
‫عوامل مكاتب‬
‫تطبيق)‬
‫اطراف‪ ،‬تجديد‬
‫قبلي‬
‫حيات‬
‫تغيير‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫سازمان‬
‫بهترين تناسب از‬
‫لحاظ محيط‬
‫اتفاقي و انقالبي‬
‫تمام عوامل‬
‫(در بعض ي‬
‫مواقع توسعه مکاتب قبلي‬
‫اي)‬
‫رهبري‬
‫محيط‬
‫شكل سازمان‬
‫مرحله‬
‫توجه به انتقال‬
‫هر كدام‬
‫در غير اين‬
‫تمام حاالت عامل تغييردوره‬
‫قبل‪ ،‬قابل‬
‫هر كدام از ازعوامل قبلي و صورت هر يك از‬
‫اي‪ ،‬بعالوه تمام هر كدام از‬
‫تغيير بصورت‬
‫بصورت دسته عوامل قبلي ‪،‬‬
‫عوامل قبلي و عوامل قبلي عوامل قبلي و‬
‫بندي شده‪ ،‬قابل ايزوله كردن‬
‫قطعي‪ ،‬طوالني بصورت دسته‬
‫دسته‬
‫بصورت‬
‫دسته‬
‫بصورت‬
‫و ترجيحا دسته‬
‫بندي شدهتمام‬
‫ترجيحا‬
‫و بصورت‬
‫شده‬
‫بندي‬
‫شده‬
‫بندي‬
‫بندي شده‪ ،‬به‬
‫عوامل مكاتب‬
‫مأموريتي و‬
‫دسته بندي‬
‫عوامل قابل‬
‫قبلي‬
‫انتقالي‬
‫شده‬
‫قبول‬
‫استراتژي در شش بعد (پي‬
‫‪)P‬‬
‫ابعاد‬
‫شاخص ها و معيارها‬
‫‪ -1‬طرح و نقشه‬
‫(‪)Plan‬‬
‫رهنمود يا رهنمودهايي براي يك وضعيت ‪ ،‬اقدام آگاهانه در مسير مورد نظر ‪ ،‬تصور و طراحي‬
‫براي اقدام ‪ ،‬اقدام هدفدار و با نتيجه‬
‫‪ -2‬صفآرايي‬
‫(‪)Ploy‬‬
‫شناسايي عوامل موثر بر گسترش سازمان ‪ ،‬لحاظ كردن عوامل تحديد كننده ‪ ،‬پيشبيني چگونگي‬
‫غلبه بر حريف و تتصيص منابع مالي ‪ ،‬انساني و فني‬
‫‪ -3‬الگو‬
‫نمونههايي از اقدامات بلند مدت و كوتاه مدت ‪ ،‬شيوههاي كسب موفقيت و ارائه سياستها و‬
‫برنامههاي بدون نقشه اوليه اما با فكر قبلي‬
‫(‪)Pattern‬‬
‫‪ -4‬وضعيت‬
‫(‪)Position‬‬
‫‪ -5‬ديدگاه‬
‫(‪)Perspective‬‬
‫‪ -6‬ترويج و پيشرفت‬
‫(‪)Promotion‬‬
‫توجه بالقوه به بعد خارجي سازمان ‪ ،‬تعيين مكاني براي تمركز منابع سازمان ‪ ،‬قلمرو و وسعت‬
‫بازار در خصوص محصول ‪ ،‬شناسايي نيروهاي واسطه بين سازمان و محيط‬
‫توجه بالقوه به بعد خارجي سازمان ‪ ،‬درك جمعي از نوع حركت سازمان ‪ ،‬چگونگي اجرا يا اقدام‬
‫جمعي ‪ ،‬ديدگاه مشترك ميان اعضاي سازمان ‪ ،‬در نظر گرفتن نوع تصور ذهني پايدار نسبت به‬
‫محيط و جهان‬
‫ترسيم چگونگي ابعاد رشد سازمان و فرآوردههاي آن ‪ ،‬فرآيندهاي حداكثر سازي سود ‪ ،‬توسعه‬
‫فراگير ‪ ،‬متوازن ‪ ،‬پيوسته و همبسته ‪ ،‬اجراي برنامههاي بلند مدت وكليدي‬
Strategy can mean many things
Plan
Process
Position
Pattern
Perspective
Procedure
Play
Ploy
•
•
•
•
•
•
•
•
Strategic Management •
Strategic Positioning •
Strategic Navigation •
Strategic Tactics •
‫مكاتب تجويزي (اجرايي) طراحي استراتژي )‪(Perspective‬‬
‫(‪ )1‬مكتب طراحي‬
‫مکتب طراحي در سماده تمرين شمکل خمود يمک ممدل اسمتراتژي سمازي را ارائمه ممي‬
‫دهد ‪ .‬اين مدل مي خواهد بين توانايي هاي داخلمي و امکانمات خمارجي تطمابق و‬
‫تناسممب ايجمماد کنممد‪ .‬بممه گفتممه مشممهورترين طرفممداران ايممن مکتممب‪« ،‬اسممتراتژي‬
‫اقتصادي همان تطابق و تناسب بين اسمتعدادها و توانمايي هما و فرصمت همايي‬
‫اس ممت ک ممه موقعي ممت ش ممرکت را در مح مميط آن تعي ممين م ممي کن ممد‪( ».‬کريستنس ممن‪،‬‬
‫آنممدروز‪ ،‬بمماور‪ ،‬هممامرمش و پرتممر در کتمماب خممط مشم ي همماروارد‪ ،1982 ،‬ص‪)162‬‬
‫ايجاد تطابق و تناسب شعار مکتب طراحي است‪.‬‬
‫مكت ممب طراح ممي مم مؤثرترين روش فرآين ممد برنام ممه ري ممزي اس ممتراتژيك را بي ممان م مميكن ممد‪ .‬مفم ماهيم‬
‫كليدي ايمن مكتمب در دانشمگاهها تمدريس ممي شمود و اسماتيد دانشمگاههما و مهندسمين مشماور‬
‫و برنام ممه ري ممزان بنگ مماهه مماي اقتص ممادي از آن اس ممتفاده وس مميعي بعم ممل م ممي آورن ممد‪ .‬س ممابقه اي ممن‬
‫مكت ممب ب ممه دو كت مماب ارتب مماط پي ممدا م ممي كن ممد ك ممه در س ممالهاي ‪ 1957‬و ‪ 1962‬م مميالدي نوش ممته‬
‫شدهاند‪.‬‬
‫ايم ممن دو كتم مماب عبارتنم ممد از كتم مماب «رهبم ممري در اداره بنگم مماههم مما]‪ »[1‬اثم ممر فيلي م م سم مملزنيك]‪ [2‬در‬
‫دانشگاه بركلي كاليفرنيا‪ ،‬و كتاب «استراتژي و ساختار سازماني]‪ »[3‬اثر آلفرد چندلر]‪.[4‬‬
‫اممما مهممم تممرين عمماملي كممه بممه ايممن مكتممب شممهرت جهمماني بتشمميد كممار مممديريت گممروه مدرس مه‬
‫بازرگمماني همماروارد]‪ [5‬بممود كممه بمما انتشممار كتممابي تحممت عنمموان «سياسممت همماي بازرگمماني‪ :‬مممتن و‬
‫موردهمما (قضمميه همما) ]‪ [6‬در سممال ‪ 1965‬ممميالدي توسممط انممدروز]‪ [7‬و چنممد نويسممنده ديگممر در‬
‫دانشم م ممگاه هم م مماروارد انجم م ممام شم م ممد‪ .‬هم م ممم اكنم م ممون ايم م ممن روش بنم م ممام مم م ممدل هم م مماروارد]‪ [8‬شم م ممهرت‬
‫دارد)‪.(Mintzberg & et.al,pp.23-47‬‬
‫‪[5] - Harvard Business School.‬‬
‫‪[6] - Business Policy: text and Cases.‬‬
‫‪[7] - Andrews.‬‬
‫‪[8] - Harvard model.‬‬
‫‪[1] - The Leadership in Administration.‬‬
‫‪[2] - Philip Selznick.‬‬
‫‪[3] - Strategy and Structure.‬‬
‫‪[4] - Chandler.‬‬
‫ويژگيهاي مكتب طراحي ‪:‬‬
‫• مبتني بر فرآيند است‪.‬‬
‫• معتقم ممد اسم ممت كم ممه اسم ممتراتژي بايم ممد بم مميهمتم مما و منحصم ممر بم ممه فم ممرد بم مموده و داراي‬
‫ويژگيهاي خاص براي هر سازمان باشد‪.‬‬
‫• از مواجه ممه قم مموتهم مما ‪ ،‬ضم ممعفهم مما ‪ ،‬فرصم ممتهم مما و تهديم ممدها (‪ )SWOT‬ب ممه خلم ممق‬
‫استراتژي ميپردازد‪.‬‬
‫• تمركز بر اعتقادات و ارزشهاي كليدي دارد‪.‬‬
‫• تمركز بر مسووليتهاي اجتماعي و معيارهاي مورد توجه مديران دارد‪.‬‬
‫• شكل گيري استراتژي را يك فرآيند مستمر و قابل كنترل ميداند‪.‬‬
‫• در مكتب طراحي ‪ ،‬مديران اجرايي طراحان و معماران استراتژي هستند‪.‬‬
‫• استراتژيها محدود ‪ ،‬كم تنوع و با تمركمز بمر مزيمتهماي رقابتيشمان توسمعه ممي‬
‫يابند‪.‬‬
‫• استراتژي از ابتدا به گونه اي اتتاذ ميشود تا قابل اجرا باشد‪.‬‬
‫• ب ممدليل ن مما اطمين مماني در عوام ممل ‪ ، SWOT‬ب مما ع ممدم قطعي ممت و ابه ممام مواج ممه‬
‫است‪.‬‬
‫• مكتب طراحي ‪ ،‬نشان دهندة نگرشهاي استراتژيك است‪.‬‬
‫• در مكتب طراحي تفكمر بمراي عممل ‪ ،‬از تنظميم اسمتراتژي جمدا اسمت و ايمن اممر‬
‫در باالترين سط صورت ميگيرد‪.‬‬
‫• در مكتب طراحي ‪ ،‬استراتژي كاربردي ‪ ،‬عموما منحصر به فرد است‪.‬‬
‫• امروزه مكتمب طراحمي ‪ ،‬اسمتراتژي را بمهعنموان يمك زاويمه ديمد مطمرح سماخته و‬
‫طراحي خالقانه آنرا مورد تأييد قرار ميدهد‪.‬‬
‫تكنيكها و ابزارهاي شتيبان مكتب طراحي ‪:‬‬
‫• مدلها و تكنيك هاي فرموله كمردن اسمتراتژي مبتنمي بمر ارزيمابي نقماط قموت‬
‫و ضم ممعف و فرص م ممتهم مما و تهدي م ممدها (‪ )SWOT‬از جمل م ممه م م مماتريس عوام م ممل‬
‫داخلممي و خممارجي و ممماتريسهمماي پممورت فوليممو را ممميتمموان بممهعنمموان ابزاره ماي‬
‫شتيبان اين مكتب نام برد‪.‬‬
‫• مممدلهمما و تكنيممك همماي ارزيممابي ‪ ،‬گممزينش و انتتمماب اسممتراتژي نظيممر ممماتريس‬
‫برنامهريزي استراتژيك كمي‬
‫(‪ )2‬مكتب برنامه ريزي‬
‫مكتمب برنامممه ريممزي همزممان بمما مكتممب طراحمي مطممرح شممد و مهمتمرين معممرف ايممن‬
‫مكتممب جديممد كتمماب «اسممتراتژي سممازمان]‪ »[1‬اثممر ايگورانسمموف]‪ [2‬چمماه همماروارد‬
‫در سال ‪ 1965‬ميالدي مي باشد‪.‬‬
‫هم اكنون صدها مدل براي مكتب برنامه ريزي وجود دارد و هممه آنهما بمه نموعي‬
‫بممه مممدل ابتممدايي ارتبمماط پيممدا مممي كننممد و نيممز همممه آنهمما بممه بررس م ي چهممار عامممل‬
‫نق مماط ق مموت و ض ممعف س ممازمان و فرص ممت ه مما و تهدي ممدات محيط ممي م ممي پردازن ممد و‬
‫مفاهيم مورد نظر را به بتش هاي متتلمف تقسميم كمرده و همر بتمش را بما چمك‬
‫ليسممت همما و تكنيممك همماي متعممدد تكميممل مممي نماينممد و سممپس توجهممات خا م ي را‬
‫بمراي اهممداف سممازمان مطممرح مممي نماينممد و بتصمموص در تممدوين بودجممه و برناممه‬
‫ريزي توليد در ابتدا و انتها‪ ،‬نكات قابل توجهي را مطرح و بررس ي مينمايند‪.‬‬
‫‪[1] - Corporate Strategy.‬‬
‫‪[2] - Igor. Ansoff.‬‬
‫در ايممن روش اسممتراتژي سممازمان بممه اسممتراتژي فرعممي تجزيممه مممي شمموند تمما امكممان بممه‬
‫اجمرا درآممدن آنهمما ميسمر باشممد‪ .‬مس از آنكمه برنامممه اسمتراتژيك سممازمان بمه برنامممه‬
‫هاي فرعي تقسيم شد برناممه پنجسماله بعنموان برناممه اصملي بلنمد ممدت در رأس‬
‫قرار مي گيرد و برنامه هايي ميان مدت مس از آن و نيمز برناممه هماي اجرايمي كوتماه‬
‫مدت يكساله متعاقب همه آنها قرار مي گيرد‪.‬‬
‫هماهن ممگ نم ممودن هم ممه اينه مما نيازمن ممد نظ ممام من ممد نم ممودن اه ممداف كل ممي س ممازمان‪،‬‬
‫بودجممه سممازمان و همچنممين نظممام منممد بممودن اسممتراتژيهاي فرعممي مممي باشممد ماننممد‬
‫اس ممتراتژي س ممط بنگ مماه‪ ،‬اس ممتراتژي س ممط كس ممب و ك ممار و ‪ ...‬و در نهاي ممت تم ممام اي ممن‬
‫اهداف‪،‬بودج ممه ه مما‪ ،‬اس ممتراتژيها و برنام ممه ه مما در ي ممك مجموع ممه ج ممامع بن ممام برنام مه‬
‫جامع سازمان قرار داده مي شود‪.‬‬
‫‪[1] - Corporate Strategy.‬‬
‫‪[2] - Igor. Ansoff.‬‬
‫پيامهاي اصلي مکتب برنامه ريزي ‪:‬‬
‫اين پيامها با روند کلي آموزش مديريت و کسمب و کمار اصملي و اممور مهمم دولمت‬
‫يعنممي رويممه رسمممي‪ ،‬آممموزش رسمممي‪ ،‬تحليممل رسمممي بممه خمموبي مطابقممت داشممتند‪.‬‬
‫قمرار بمود کمادري از برناممه ريزانمي بسميار تحصميلکرده‪ ،‬اسمتراتژي را همدايت کننمد‪.‬‬
‫اين کادر بتش ي از يک اداره تتصص ي برناممه ريمزي اسمتراتژيک بمود کمه بمه ممدير‬
‫عامممل دسترسم ي مسممتقيم داشممت‪ .‬ظهممور «مممديريت اسممتراتژيک» بممه عنمموان زمينممه‬
‫اي رسمي براي دوره ها و کنفرانس ها بر کل اين فعاليت سرپوش گذاشت‪.‬‬
‫مفروضات مكتب برنامه ريزي‬
‫همانگون ه ههه ه ه ههه مامي ه ههه م ه ههي ش ه ههود تم ه ههامي مفرو ه هها م ت ه ه‬
‫طراحي توسط م ت برنامه ريهزي (بجهز كيهي دو مهورد) پذكرفتهه‬
‫شده است‪ .‬با اكن تفاو هه اگر چه مهد هها كيهي هسه ند ولهي‬
‫نح ههوه اب هرا بس ههيار متف ههاو اس ههت‪ .‬بخص ههون اكن ههه در م ت ه‬
‫برنام ه ههه ري ه ههزي روي ر ه ههار بص ه ههور بس ه ههيار رس ه ههمي ب ه ههوده و روي‬
‫برنامه ريزي بصور ميانييي است‪.‬‬
‫اسممتراتژي همما از فرآينممد آگاهانممه و كنتممرل شممده برنامممهريممزي رسمممي سممازمان حاصممل‬
‫مممي شمموند‪ .‬ايممن برنامممه ريممزي بممه نوبممه خممود بممه برنامممههمماي فرعممي تقسمميم شمده و در‬
‫هممر مرحلممه كمماربرگ همماي خمماص آن بمما روش همما و تكنيممك همماي خمماص خممود تكميممل‬
‫مي شوند‪.‬‬
‫مسووليت فرآينمد كلمي برناممه ريمزي اسمتراتژيك بما ممدير اجرايمي ارشمد سمازمان ممي‬
‫باشد و مسووليت اجرائي برنامه ها با رئيس برنامه ريزي سازمان مي باشد‪.‬‬
‫استراتژي ها از فرآيند برنامه ريمزي حاصمل ممي شموند و اجمراي برناممه اسمتراتژيك‬
‫سممازمان مسممتلزم توجممه كمماتي بممه اهممداف‪ ،‬بودجممه همما‪ ،‬برنامممههمما و انممواع طرحهماي‬
‫عملياتي مربوطه مي باشد‪.‬‬
‫)‪.(Mintzberg and et. al, pp.47-81‬‬
‫ماتريس ‪SWOT‬‬
‫عوامل داخلي‬
‫‪ S‬قوتها ‪:‬‬
‫‪ W‬ضعفها ‪:‬‬
‫عوامل خارجي‬
‫‪ O‬فرصتها ‪:‬‬
‫‪ T‬تهديدها ‪:‬‬
‫‪SO‬‬
‫استراتژيهاي‪ :‬تهاجمي‬
‫شناخت‬
‫‪WO‬‬
‫استراتژيهاي ‪ :‬محافظه کارانه‬
‫شناخت محدوديتها‬
‫اهرمهاي نفوذ‬
‫(تغيير جهت)‬
‫‪ST‬‬
‫استراتژيهاي‪ :‬رقابتي‬
‫شناخت آسيب پذيريها‬
‫‪WT‬‬
‫استراتژيهاي‪ :‬تد افعي‬
‫شناخت مسا ئل و‬
‫( نقاط ضربهپذير)‬
‫مشکال ت‬
‫اضربوا بعض الرأي ببعض يتولد منه الصواب‬
‫افکار متتلف را با هم مقايسه کنيد؛‬
‫راه صحي از آن به دست خواهد آمد ‪.‬‬
‫(ميزان الحکمه –ج ‪ – 4‬ص ‪) 34‬‬
‫گونه هاي استراتژي با نقاط مربع استراتژيک مختلف‬
‫‪ .4‬تعاملي‪/‬تهاجمي‪ /‬آينده پژوه‪ /‬آينده ساز‪ /‬اهرم نفوذ ‪/‬‬
‫پيمانکارانه‬
‫‪ .1‬هماهنگي سطوح تكنيكي‪-‬تاكتيكي عملياتي‪-‬استراتژيكي‬
‫‪ .2‬بهره ور‬
‫‪ .3‬کار درست را درست انجام دادن‬
‫‪ .4‬مأمور صالح مصلح‬
‫‪ .5‬نتيجه گرا‬
‫‪ .6‬الگوي مديريت ‪ :‬مبتني بر سيستم باز‬
‫‪ .7‬هدف ‪ :‬جذب منابع‬
‫‪ .8‬ابزار ‪ :‬انعطاف پذيري‬
‫‪ .9‬ساختار ‪ :‬بسيار ارگانيک‬
‫‪ .3‬پيش فعال‪/‬رقابتي‪/‬آينده نگر‪/‬آسيب پذير‪/‬ثانويه‬
‫‪.1‬هماهنگي تكنيك و تاكتيك عمليات‬
‫‪ .2‬اثر بتش‬
‫‪ .3‬کار درست را انجام دادن‬
‫‪ .4‬مأمور مقتدر مسوول‬
‫‪ .5‬هدف گرا‬
‫‪ .6‬الگوي مديريت ‪ :‬مبتني بر عقاليي بودن‬
‫‪ .7‬هدف ‪ :‬کارايي و اثر بتش ي‬
‫‪ .8‬ابزار ‪ :‬برنامه ريزي‬
‫‪ .9‬ساختار ‪ :‬مکانيکي‬
‫‪ .2‬فعال‪ /‬احتياطي‪/‬حال نگر‪ /‬محافظه کارانه‪ /‬محدود‪/‬‬
‫متعهدانه‬
‫‪ .1‬تكنيك و تاكتيك‬
‫‪ .2‬کارا‬
‫‪ .3‬درست کارکردن‬
‫‪ .4‬مأمور و مسوول‬
‫‪ .5‬فرآيند گرا‬
‫‪ .6‬الگوي مديريت ‪ :‬مبتني بر روابط انساني‬
‫‪ .7‬هدف ‪ :‬توسعه نيروي انساني‬
‫‪ .8‬ابزار ‪ :‬حفظ وحدت ‪ /‬انسجام‬
‫‪ .9‬ساختار ‪ :‬ارگانيک‬
‫‪ .1‬غير فعال‪/‬تدافعي‪/‬گذشته نگر‪/‬انفعالي‪ /‬مشکل دار‪ /‬پدرانه‬
‫‪ .1‬تكنيك‬
‫‪ .2‬نمادين‬
‫‪ .3‬مشغول بودن (سرگرمي)‬
‫‪ .4‬مأمور و معذور‬
‫‪ .5‬کارمند گرا‬
‫‪ .6‬الگوي مديريت ‪ :‬مبتني بر فرآيندهاي داخلي‬
‫‪ .7‬هدف ‪ :‬ثبات‬
‫‪ .8‬ابزار ‪ :‬مديريت اطالعات‬
‫‪ .9‬ساختار ‪ :‬بسيار مکانيک‬
‫ويژگيهاي مكتب برنامهريزي ‪:‬‬
‫• مبتني بر توالي منطقي اقدامات و در قالب يك برنامه مشخص ميباشد‪.‬‬
‫• نقش اصلي را پرسنل برنامهريز بجاي مديران عالي ايفا ميكنند‪.‬‬
‫• س ممازمانها و اف مراد مت ممولي برنام ممهريزي در ش ممركتها و س ممازمانها از جايگ مماه ب ماالتري‬
‫برخوردار هستند‪.‬‬
‫• تدوين استراتژي حاصل يك فرآيند مستمر برنامهريزي است‪.‬‬
‫• برنامه حاصله ‪ ،‬مبتني بر فرد (مدير) نيست‪ .‬بلكمه حاصمل تالشم ي نظمام يافتمه‬
‫در راستاي فرآيند برنامهريزي است‪.‬‬
‫• فرآيند برنامهريزي ‪ ،‬برنامه توليد مي كند و نه الزاما استراتژي‪.‬‬
‫• مكتممب برنامممهريزي در سممازمانهايي بمما بروكراسم ي ماشمميني و محمميط همماي ايسممتا‬
‫كاربرد دارد‪.‬‬
‫• ب مما ترجم ممان اس ممتراتژي در قال ممب برنام ممه ه مماي عملي مماتي و ني ممز بي ممان ري ممالي آنه مما‬
‫(بودج ممه ري ممزي) قابلي ممت پي مماده س ممازي و محق ممق س ممازي راهبرده مما افم مزايش م ممي‬
‫يابد‪.‬‬
‫• نتايج استراتژي قابل كنترل هستند (فرآيند رسمي برنامهريزي)‬
‫• در مكتب برنامهريزي سعي در ايجاد هماهنگي بين برنامه ها است‪.‬‬
‫• استراتژي بهصورت كامال صري و آشكار ظاهر ميشود ‪ ،‬بطموري كمه ميتموان‬
‫آنرا با توجه به اهداف ‪ ،‬برنامه ها و طرح هاي عملياتي متنوع به كار بست‪.‬‬
‫• در مكتممب برنامممهريزي ‪ ،‬برنامممهريزان مهمتممرين نقممش (تنظمميم اسممتراتژي) را بممر‬
‫عهده مي گيرند ‪ ،‬و بهعنوان تجزيه و تحليل كننده عمل ميكنند‪.‬‬
‫• برنامممهريز ‪ ،‬در ايممن فرآينممد بهصممورت آمرانممه در جهممت تنظمميم برنامممه هما عمممل‬
‫نمي كند‪ .‬بلكه افراد را براي انجام اعمال اسمتراتژيك در مقطمع خماص زمماني‬
‫‪ ،‬درون سازمان تشويق مي كند‪.‬‬
‫تكنيكها و ابزارهاي شتيبان مكتب برنامهريزي ‪:‬‬
‫• همانن ممد كت ممب طراح ممي از م ممدل ه مماي مبتن ممي ب ممر ‪ SWOT‬نظي ممر م مماتريس عوام ممل‬
‫داخلي و خارجي مي توان بهره گرفت‪.‬‬
‫• از الگوي بهبود عملكرد ‪ )PIP( ،‬مي توان براي برنامهريزي بلند مدت استفاده‬
‫كممرد‪ .‬از تكنيكهمماي مرسمموم مممورد اسممتفاده در برناممممه ريممزي عمليمماتي مممي ت موان‬
‫ب م م ممراي ت م م ممدوين اس م م ممتراتژيها در س م م ممط وظ م م ممايف تولي م م ممد ‪ ،‬تحقي م م ممق و توس م م ممعه ‪،‬‬
‫تكنولوژي ‪ ،‬بازاريابي ‪ ،‬شتيباني و ‪ ...‬بهره گيري نمود‪.‬‬
‫• از م م ممدلهاي پورتفولي م ممو م م ممي ت م مموان ب م ممراي ت م ممدوين اس م ممتراتژي واح م ممدهاي تج م مماري‬
‫اس ممتراتژيك (‪ )SBU‬نظي ممر م ممدل م مماتريس گ ممروه مش مماور بوس ممتون (‪ )BCG‬م ممدل‬
‫ماتريس جنرال الكتريك (‪ )GE‬و غيره بهره گرفت‪.‬‬
‫(‪ )3‬مكتب موضعي (موقعيت يابي)‬
‫در اوائم ممل سم ممال ‪ 1980‬مشم ممكالت اقتصم ممادي ايجم مماد شم ممده در سم ممازمان هم مماي داراي‬
‫برنامه ريزي اسمتراتژيك‪ ،‬مسمائل و معضمالتي را بمراي ممديريت اسمتراتژيك سمازمان‬
‫ه مما ايج مماد نم ممود‪ .‬اگ ممر چ ممه مكت ممب موض ممعي اكث ممر فرض مميات مكت ممب برنام ممه ري ممزي را‬
‫پذيرفت ممه اس ممت‪ .‬و ني ممز اگ ممر چ ممه م ممدل اص مملي مكت ممب طراح ممي و مكت ممب برنام ممه ريم مزي‬
‫م ممورد قب ممول مكت ممب موض ممعي اس ممت ول ممي دو مطل ممب اساس م ي بش ممرح زي ممر ني ممز ب ممه آن‬
‫افزوده شده است‪:‬‬
‫يكممي اينكممه در ايممن مكتممب بيشممترين تاكيممد بممر اسممتراتژي اسممت نممه بممر فرآينممد فرمولممه‬
‫كردن آن‪ .‬ديگر اينكه مكتمب نگمرش موضمعي بما تكيمه بمر محتمواي اسمتراتژي زمينمه‬
‫جديدي را براي تحقيق و بررس ي در استراتژي ايجاد كرده است‪.‬‬
‫فرضيات مكتب موضعي‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫استراتژي ها بيشتر ژنريك بوده و بيشتر جنبه عمومي و مشترك دارند‪.‬‬
‫بازار براي همه آنها جنبه اقتصادي و رقابتي دارد‪.‬‬
‫فرآيند تشكيل استراتژي عبارتست از انتتاب يكي از اين نگرشهاي ژنريك و براساس محاسبات‬
‫و تجزيه و تحليل‪.‬‬
‫تحلي ممل گ ممران در اي ممن فرآين ممد نق ممش اص مملي را دارن ممد ب مه ط مموري ك ممه نت ممايج محاس ممبات خ ممود را بم مه‬
‫مديران سازمان ميدهند و آنها بطور رسمي انتتاب هاي متتلف را كنترل مينمايند‪.‬‬
‫اسممتراتژي در نهايممت از ايممن فرآينممد بوجممود ممميآيممد و در عمممل سمماختار بممازار اسممتراتژي مناسمب را بممر‬
‫مي گزيند و آن نيز ساختار سازماني مناسب خود را تعيين مي كند‪.‬‬
‫در ايممن بتممش سممه ممموج مربمموط بممه ايممن مكتممب شممرح داده خواهممد شممد‪ ،‬ممموج اول نوشممته همماي‬
‫قممديمي مباحممث نظممامي‪ ،‬ممموج دوم مشمماوره دربمماره مباحممث دسممتوري دهممه ‪ 1970‬و بمماالخره ممموج‬
‫س مموم كاره مماي تجرب ممي جدي ممد در اي ممن مكت ممب بتص مموص كاره مماي انج ممام ش ممده در ده ممه ‪ 1980‬م ممي‬
‫باشد‪ .‬البته موج سوم بتاطر اهميتي كه دارد بيشتر به بحث گذاشته خواهد شد‪.‬‬
‫ويژگي هاي مكتب موقعيت يابي ‪:‬‬
‫• استراتژي هاي توسعه يافته توسط اين مكتب ‪ ،‬عممومي و بمر مبنماي مموقعيتي‬
‫خاص است‪.‬‬
‫• استراتژي بر مبناي نتايج تحليل و بررس ي ‪ ،‬اتتاذ ميشود‪.‬‬
‫• بيشتر بر اهميت استراتژي تأكيد دارد تا فرآيند تنظيم استراتژي‪.‬‬
‫• بر خلق استراتژيهاي ساده و در عين حال بنيادين استوار است‪.‬‬
‫• قائل به توسعه تعداد محدودي استراتژي است‪.‬‬
‫• به انتتاب موقعيتهاي استراتژيك توجه ميشود‪.‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫توجه خا ي به ساختار ميشود‪.‬‬
‫تحليلگر در اين فرآيند نقش كليدي ايفا مي كند‪.‬‬
‫تنظيم استراتژي توسط تحليل گران در پايين ترين سط سازماني صورت ممي‬
‫گيرد‪.‬‬
‫عمده تمركز اين مكتب بر گرايشهاي اقتصادي و اجتماعي است‪.‬‬
‫مكتب موقعيت يابي فرآيندي است كه بر پويايي و عدم قبات گرايش دارد‪.‬‬
‫مكتب موقعيت يابي مي تواند در تركيب با مكتب برنامهريزي ظاهر شود‪.‬‬
‫مكتب موقعيت يابي تأكيد زيادي بر مديريت استراتژيك ندارد‪.‬‬
‫در اين مكتب فرآيند اتتاذ استراتژي در داخل جعبه سياه صورت مي گيرد‪.‬‬
‫تكنيكها و ابزارهاي شتيبان مكتب موقعيت يابي ‪:‬‬
‫• ابزارها و تكنيك هاي تجزيه و تحليل‬
‫• ماتريس گروه مشاور بوستون (‪)BCG‬‬
‫• مدل تجزيه و تحليل رقابتي پورتر‬
‫• مدل زنجيره ارزش ي پورتر‬
‫موج اول ‪ :‬ريشه در فرامين نظامي (اصول نظامي)‬
‫اگممر مكتممب موضممعي واقعمما بممدنبال انتتمماب آن نمموع از اسممتراتژي اسممت كممه در بممازار‬
‫رقابم ممت ب م مراي سم ممازمان كم مماربرد داشم ممته باشم ممد‪ ،‬بنم ممابراين آن م مرا بايم ممد ارزشم مممندتر از‬
‫مكاتممب قبلممي بممدانيم‪ .‬در واقممع مممي تمموان گفممت سممابقه ايممن مكتممب بممه زمممان بسمميار‬
‫قديم برميگردد‪ ،‬بمه زمماني در حمدود دو همزار سمال قبمل هنگمامي كمه بمراي مقاصمد‬
‫جنگ ممي انتت مماب بهت ممرين اس ممتراتژي در جن ممگ ه مما مط ممرح ب ممود‪ .‬اي ممن نوش ممته ه مما بط ممور‬
‫طبيعممي و عقاليمي بممه شمرايطي اشمماره مممي كنممد كممه چگونممه انسممان مممي توانممد در آن‬
‫شم مرايط مناس ممب از خ ممود دف مماع كن ممد‪ .‬بهت ممرين اي ممن نوش ممته ه مما ني ممز در مي ممان هم ممان‬
‫مكت ممب ق ممديمي اس ممت و آن كت مماب س ممان ت ممزو]‪ [1‬م ممي باش ممد ك ممه گفت ممه م مميش ممود ب ممه‬
‫حممدود چهممار صممد سممال قبممل از ممميالد مسممي برمممي گممردد و كتمماب ديگممري كممه خيلممي‬
‫جديممدتر اسممت مربمموط بممه كممارل وان كالشممويتز]‪ [2‬اسممت كممه متعلممق بممه قممرن پمميش‬
‫است‪.‬‬
‫‪[1] - Sun Tzu.‬‬
‫‪[2] - Carl Von Clausewitz.‬‬
‫در واقع اين نويسندگان قديمي همان كاري را كردنمد كمه اممروزه نويسمندگان ايمن‬
‫مكتم ممب مم ممي كننم ممد‪ .‬آنهم مما مم ممدل هم مماي متتلم ممف اسم ممتراتژي را ترسم مميم نمم مموده و سم ممعي‬
‫م ممينمودنم ممد ب مما توجم ممه بم ممه شم مرايط موجم ممود يكم ممي از آنه مما را تطم ممابق داده و انتتم مماب‬
‫نماين ممد‪ .‬ول ممي ك ممار آنه مما خيل ممي سيس ممتماتيك نب ممود و بهت ممر بگ مموييم ح ممداقل در مباح ممث‬
‫آمماري چنمين بمود و در نهايمت نتيجممه گيمري آنهما بيشمتر جنبممه اممري داشمت و بمه ايممن‬
‫علت ما عنوان فرامين را براي عنوان اين بحث انتتاب نموديم‪.‬‬
‫سان تزو‬
‫كتاب هنر جنگ اثر اين نويسنده در جهان و بتصموص در شمرق آسميا تماثير گمذار‬
‫بوده است‪( .‬يك مثمال چينمي ممي گويمد «بمازار منطقمه نبمرد اسمت» تانمگ و بماالخره‬
‫اينكممه در يكممي از كتممب معاصممر از همممين مكتممب نوشممته شممده «در زيممر آسمممان همميچ‬
‫چيم ممز جديم ممد نيسم ممت»‪ .‬پم مماره اي از ف م مرامين سم ممان تم ممزو جنبم ممه عمم ممومي دارد ماننم ممد‬
‫«سركوب كردن دشمن بدون جنگيدن نقطه اوج مهارت است» و وقتمي توانمنمد‬
‫هسممتي وانمممود كممن كممه تمموان نممداري و وقتممي فعممال هسممتي وانمممود كممن كممه فعاليممت‬
‫نممداري» و يمما «بممه دشمممن طعمممه نشممان بممده و او را طعمممه كممن» و «وانمممود كممن كممه‬
‫وضممعيت خمموبي نممداري و سممپس بممه او حملممه ور شممو» البتممه ف مرامين ديگممري نيممز از‬
‫اين نويسنده وجمود دارد كمه بمه نوشمتارهاي اممروزي و مكتمب موضمعي نزديمك تمر‬
‫است‪0.‬‬
‫وان كالسويتز‬
‫متفك م ممرين نظ م ممامي بم م مراي غ م ممرب ارزش ف م مموق الع م مماده اي دارن م ممد ول م ممي هرگ م ممز كسم م م ي‬
‫نتوانسته است به جايگاه ويژه كارل وان كالسويتز برسمد‪ .‬افكمار او اثمرات فرامموش‬
‫نشممدني بممه طممرز تفكممر سيسممتمي آملممان داشممته اسممت‪ .‬كتمماب او دربمماره عواقمب جنممگ‬
‫هاي ناپلووني بمود‪ .‬طمي قمرون هفمده و هجمده‪ ،‬جنمگ هما الگموي شمناخته شمده تمري‬
‫بتممود گرفتممه بودنممد‪ .‬در اكثممر كشممورها ارتممش از سممربازان بممدون انگيممزه تشمكيل شممده‬
‫بم ممود كم ممه بوسم مميله افس م مراني كم ممه ديگم ممر بيم ممرحم نبودنم ممد اداره مم ممي شم ممد‪ .‬تفم مماوت ب م مين‬
‫شكسممت و پيممروزي كمتممر شممده بممود‪ .‬يممك طممرف حملممه مممي كممرد و طممرف ديگممر عقممب‬
‫نشمميني مممي نمممود و در پايممان روز ديپلمممات همماي دو طممرف مصممالحه نممموده ومنطقممه‬
‫اي از مناطق نبرد مبادله مي گرديد‪.‬‬
‫ناپلوون‬
‫ن مماپلوون تم ممام اي ممن الگوه مما را ع مموض ك ممرد‪ .‬نيروه مماي فرانس مموي نيروه ممائي را ك ممه ب ممه تع ممداد‪ ،‬برتم مري‬
‫داشتند‪ ،‬از بين بردند‪ .‬سربازان ناپلوون نمه تنهما از نظمر نظمامي پيمروز بودنمد بلكمه افمرادي روشمن فكمر‬
‫و زيرك بودند‪.‬‬
‫او در كتمماب خممود كهنگممي عقايممد و بيممنش همماي قممديمي را راجممع بممه اسممتراتژي بيممان مممي كنممد‪ .‬كالشممويتز‬
‫هنگامي كه خود بعنوان يك افسمر پمروس كمه در حمال جنمگ بما فرانسمويان بمود و اسمير شمد‪ ،‬نوشمت‬
‫كه كار سربازان ناپلوون منحصر بمه فمرد بمود‪ .‬و نهايتما اينكمه نقطمه اوج‪ ،‬سمردرگمي ممديران آمريكمائي‬
‫است كه در برابر برتري بي رحمانه توليد كنندگان ژاپني با آن مواجه شده اند‪.‬‬
‫از اي ممن دي ممدگاه ك ممه هنگ ممامي ك ممه فعالي ممت ه مما بوس مميله عملي ممات موذيان ممه مس ممتهلك م ممي ش مموند چگون ممه‬
‫داشتن استراتژي عملي است كالشويتز نقطه نظري دارد كه بسيار نزديك به مكتب موضعي است‪.‬‬
‫او مممي گويممد انتتمماب نمموع اسممتراتژي بسممتگي بممه بافممت بدنممه سممازمان دارد كممه در حملممه و دفمماع و در‬
‫مانورهمما بممه كممار مممي رود و اسممتراتژي در واقممع يممافتن و اجممرا كممردن تركيبممات جديممد ايممن بدنممه اسمت‪ .‬در‬
‫هر سني تكنولوژي و ساختار اجتماعي محدوديت هايي را براي اين تركيب ايجاد مي كننمد و مس از‬
‫مدتي اين محدوديت ها الجرم وجود داشته و طبيعي تر تلقي مي شوند‪.‬‬
‫استراتژيسممتهمما ايممن طممرز تفكممر را زيممر سمموال نبممرده و فقممط بممه چنممد نوش مته و‬
‫بيان قابل قبول بسنده مي كنند‪.‬‬
‫ت مماثير نگ ممرش ه مماي كالش ممويتز در زم ممان ه مماي اخي ممر را م ممي ت مموان در كت ممابي ك ممه ي ممك‬
‫سرهنگ آمريكائي بنمام هماري سمامرز]‪ [1‬نوشمته مشماهده نممود‪ .‬كتماب وي بنمام‬
‫«دربمماره اسممتراتژي‪ :‬مفمماهيم جنممگ ويتنممام]‪ »[2‬مممي باشممد‪ .‬وي در ايممن كتمماب آنچممه‬
‫را كممه برنامممه ري مزان پنتمماگون ناديممده مممي گرفتنممد بممه بحممث مممي گممذارد‪ .‬در واقممع‬
‫كتمماب سممامرز باعممث شممده اسممت كممه عقايممد و نقطممه نظمرات كالشممويتز در نيمممه‬
‫اول قرن بيستم نيز مطرح شده و به بحث گذاشته شود‪.‬‬
‫‪[1] - Colonel Harry Summers (981).‬‬
‫‪[2] - On Strategy: Vietnam War in Context.‬‬
‫موج دوم‪ :‬جستجو براي ضروريات مشاوره‬
‫تحقيق براي مشاوره هاي دستوري مكتب موضمعي بمراي مشماورين بنگماه هماي‬
‫اقتصادي حالت سفارش ي]‪ [1‬داشته است‪ .‬بدين ترتيب كمه ايمن مشماورين وارد‬
‫سازمان ها شده و بدون داشتن اطالع دقيقي از فعاليت ها‪ ،‬اطالعات را جممع‬
‫آوري و تجزيه و تحليل مي نمايند و سپس يك سري استراتژي هماي ژنريمك روي‬
‫چارت نوشته و يك گزارش هم ارائه نموده و بعد صورتحساب داده و سمازمان‬
‫را تممرك ممميكننممد‪ .‬ايممن حالممت از سممال ‪ 1960‬در غممرب شممروع شممد و در دهممههمماي‬
‫‪ 1970‬و ‪ 1980‬با شتاب زيادي توسعه پيدا كرد‪ ،‬به گونه اي كه دفماتري شمبيه‬
‫بوتيممك ايجمماد شممد و هممر يممك بممه تشممخيص خممود اقممدام بممه شناسممايي و پمميش ب مرد‬
‫مفاهيم مكتب موضعي در استراتژي براي بنگاه ها نمودند‪.‬‬
‫‪[1] - TAILOR MADE.‬‬
‫ناگفته نمانمد كمه ايمن مموج جديمد خيلمي از مفماهيم دسمتوري و نظمامي قبلمي را‬
‫اصم ممالح نمم ممود‪ ،‬زي م مرا خيلم ممي از ايم ممن نويسم ممندگان دانم ممش و تجربم ممه سيسم ممتماتيك‬
‫داشتند‪ ،‬ضممنا ايمن نويسمندگان بيشمتر بمه محاسمبات روي آورده انمد‪ .‬امما آنهما‬
‫گاهي اوقات سعي نمودند تجارب خود را با جزئيات به صمورت دسمتورالعمل‬
‫ارائم ممه دهنم ممد و خيلم ممي از آنهم مما پم مما را فراتم ممر گذاشم ممتند و ب م مراي مقاصم ممد بازاريم ممابي‬
‫دستورالعمل هائي را تدوين نمودند كه گاهي اوقات حالت آمرانه داشت‪.‬‬
‫در ايم ممن ميم ممان «گم ممروه مشم مماورين بوسم ممتن»]‪ [1‬كم ممار جم ممالبي ارائم ممه دادنم ممد و تمم ممام‬
‫كارهمماي قبلممي را تحممت الشممعاع قممرار دادنممد‪ .‬آنهمما ايممن كممار را بمما دو تكنيممك مطممرح‬
‫نمودند كه عبارتند از ‪:‬‬
‫‪.1‬ماتريس سهم بازار؛‬
‫‪.2‬منحني تجربه]‪[2‬‬
‫‪[1] - Boston Consulting Group, (BCG).‬‬
‫‪[2] - Experiment Curve.‬‬
‫موج سوم‪ :‬توسعه تجارب (توسعه فرضيه هاي تجربي)‬
‫آنچه را كه بعنوان موج سوم مكتب موضعي شمناخته ممي شمود در اواسمط دهمه‬
‫‪ 1970‬ش م ممروع ش م ممد و م ممس از ‪ 1980‬توس م ممعه پي م ممدا ك م ممرد و تم م ممامي ابع م مماد ادبي م ممات‬
‫مديريت استراتژيك را فرا گرفت‪.‬‬
‫اي م ممن م م مموج ش م ممامل تج م ممارب سيس م ممتماتيك بم م مراي رابط م ممه ب م ممين شم م مرايط محيط م ممي و‬
‫اسممتراتژيهمماي داخلممي اسممت‪ .‬كتمماب اسممتراتژي رقممابتي]‪ [1‬اثممر پممورتر]‪ [2‬كممه در سممال‬
‫‪ 1980‬به چاه رسيده به اين موج نظم خا ي داد‪ .‬كاري كه پمورتر كمرد ايمن بمود‬
‫كم ممه وي از مفهم مموم اصم مملي مكتم ممب طراحم ممي اسم ممتفاده نمم مموده و آن را ب م مراي ش م مرايط‬
‫محيطي صنعت به كار برد‪.‬‬
‫‪[1] - Competitive Strategy.‬‬
‫‪[2] - Porter‬‬
‫ب ممه اي ممن ترتي ممب وي روش م ي را مط ممرح نم ممود ك ممه ه ممم ب مما مف مماهيم مكت ممب طراح ممي و ه ممم ب مما‬
‫مف مماهيم مكت ممب برنام ممه ري ممزي س ممازگاري داش ممت‪ .‬او ب ممه اي ممن دو مفه مموم مف مماهيم و دان ممش‬
‫ساختار سازمان هاي صنعتي را نيز افمزود‪ .‬ايمن تركيمب بسميار قدرتمنمد بمود بطموري كمه‬
‫هم در بحث هاي آكادميك و هم صنعتي از ارزش ويژه اي برخوردار شد‪.‬‬
‫پممورتر در سممال ‪ 1985‬كتمماب ديگممري تحممت عنمموان «مزيممت رقممابتي»]‪ [1‬منتشممر نمممود و در‬
‫اين كتاب به جاي طرح يك چارچوب‪ ،‬يك سري مباني را مطرح نمود به ايمن معنمي كمه‬
‫يك سري مفاهيم مطمرح شمد كمه بمه كممك آنهما ايجماد يمك سماختار يكپارچمه در سمازمان‬
‫را عملممي مممي سمماخت‪ .‬بطممور كلممي مممي تمموان گفممت اكثممر مفمماهيم و مممدل همماي مربمموط بممه‬
‫تجزيم ممه و تحليم ممل رقم ممابتي ماننم ممد اسم ممتراتژي هم مماي ژنريم ممك]‪ [2‬و زنجيم ممره ارزش]‪ [3‬بم ممه ايم ممن‬
‫نويسنده تعلق دارد‪(Mintzberg & et.al, p.p.81-123) .‬‬
‫‪[1] - Competitive Advantage.‬‬
‫‪[2] - Generic Strategies‬‬
‫‪[3] - Value Chain.‬‬
‫چهار نوع تحقيق مکت موقعيت كابي‬
‫• تحقيق منفرد ايستا ‪:‬‬
‫)‪(Single Static‬‬
‫• تحقيق گروهي ايستا ‪:‬‬
‫)‪(Cluster Static‬‬
‫• تحقيق منفرد پويا ‪:‬‬
‫)‪(Single Dinamic‬‬
‫• تحقيق گروهي پويا ‪:‬‬
‫)‪(Cluster Dinamic‬‬
‫مكاتب توصيفي (نظري) طراحي استراتژي‬
‫)‪ (1‬مكتب كارآفريني‬
‫• مهمت ممرين مفه مموم مکت ممب ک ممارآفريني‪« ،‬دور نم مما» اس ممت‪ .‬دورنم مما نش ممانة ذهن ممي‬
‫استراتژي است که در ذهن رهبر نقش مي بندد يا الاقل ابراز ممي شمود‪ .‬ايمن‬
‫دورنما هم نقش القا و هم نقش ادراک کاري را ايفا مي کند که الزم اسمت‬
‫اجرا شود‪.‬‬
‫• دورنم مما ب ممر طب ممق ن ممام خ ممود‪ ،‬بيش ممتر ن مموعي تص ممور اس ممت ت مما ي ممک برنام ممه ک ممامال‬
‫برشمرده شده (از لحاظ عبارات و ارقام) ‪ .‬به همين دليل است که دورنما‬
‫انعطاف پذير باقي مي ماند‪.‬‬
‫خاستگاه مکتب کارآفريني از اقتصاد نشأت گرفته است‪.‬‬
‫• مكت ممب ك ممارآفريني تش ممكيل اس ممتراتژي بعن مموان ي ممك فرآين ممد آين ممده نگ ممر را تش ممري م ممي‬
‫كن ممد‪ .‬در اي ممن مكت ممب توج ممه الزم ب ممه نقم ممش ك ممارآفرين بم مه عن مموان رهب ممر و راهنمم مما در‬
‫سممازمان گرديممده و تأكيممد الزم بممه تفكممرات فرآينممدي شممده اسممت و بممه عممواملي نيممز‬
‫همچ ممون خالقي ممت ذهن ممي‪ ،‬قض مماوت‪ ،‬عق ممل و تجرب ممه اهمي ممت داده ش ممده اس ممت‪ .‬در‬
‫واقممع ايممن طممرز تلقممي نمموعي چشممم انممداز را بممراي سممازمان تممداعي مممي نمايممد‪ .‬در ايممن‬
‫مكت ممب س ممازمان پاس ممخگوي راهه مماي ارائ ممه ش ممده توس ممط رهب ممر س ممازمان م ممي باش ممد‪.‬‬
‫مفهمموم اصمملي ايممن مكتممب را چشممم انممداز تشممكيل مممي دهممد و آن بممه مفهمموم معرت مي‬
‫ذهنمي اسمتراتژي مممي باشمد كمه توسممط رهبمر سمازمان بيممان مميگمردد‪ .‬چشممم انمداز مممي‬
‫گويممد كممه سممازمان چممه بايممد باشممد‪ .‬بنممابراين چشممم انممداز را نمممي تمموان يممك برنامممه‬
‫تممدوين شممده ناميممد بلكممه چشممم انممداز بيشممتر يممك طممرز تفكممر بممراي آينممده س مازمان‬
‫است‪.‬‬
‫فرضيات مكتب كارآفريني‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫استراتژي در ذهن و فكر رهبر سازمان بعنوان يك تجسم وجود دارد‪.‬‬
‫فرآين ممد تش ممكيل اس ممتراتژي در بهت ممرين وض ممعيت خ ممود ي ممك حرك ممت نيم ممه آگاهان ممه‬
‫است كه از فكر و تجربه رهبر سازمان انتشار مي يابد‪.‬‬
‫رهبممر سممازمان بمما فكممر خممود سممازمان را بممه طممرف چشممم انممداز پمميش مممي بممرد و تممام‬
‫ابعاد آنرا شخصا زير نظر دارد و كنترل مي كند‪.‬‬
‫چشم انداز استراتژيكي حالت انعطاف پذير دارد‪.‬‬
‫سازمان نيز انعطاف پذير است‪.‬‬
‫اس ممتراتژي كارآفرينان ممه تماي ممل ب ممه ش ممكل گي ممري ب ممه ص ممورت ايج مماد ج مماي مناس ممب‬
‫(‪ )niche‬دارد ب م ممه ص م ممورتي ك م ممه يك م ممي دو بت م ممش از ب م ممازار ك م ممه از نيروه م مماي رقب م مما‬
‫مصون گرديده مد نظر قرار مي گيرد)‪.(Ibid, p.p. 123-149‬‬
‫ويژگي هاي مكتب كارآفريني ‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫استراتژي در مكتب كارآفريني بهعنوان چشمانداز رهبري تلقي ميشود‪.‬‬
‫مكت ممب ك ممارآفريني ب ممر مف مماهيم نه ممادي و فرآين ممدهاي ش ممهودي قض مماوتي و تجرب ممي‬
‫استوار است‪.‬‬
‫مديران اجرايي ‪ ،‬طراحان و معماران استراتژي در اين مكتب هستند‪.‬‬
‫اين مكتب در محيط هاي پويا قابليت كاربرد دارد‪.‬‬
‫در اين مكتب عامل خالقيت از اهميت بسزايي برخوردار است‪.‬‬
‫اسممتراتژي در ايممن مكتممب ‪ ،‬چشمممانممداز و نگممرش سممازمان بممه آينممده را مممنعكس‬
‫مي كند‪.‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫مكتب كارآفريني همانند مكتب موقعيت يابي گرايش به رشد اقتصادي دارد‪.‬‬
‫پيروان اين مكتب به نگرشهاي تك كاربردي و انفرادي توجه زيادي دارند‪.‬‬
‫پديده رايج در اين مكتب رهبري است و ضامن موفقيت سازمان ‪ ،‬رهبري آن است‪.‬‬
‫تمركز بيشتر بر فرصتهاي پيش رو است تا تمركز بر مسائل و مشكالت موجود‪.‬‬
‫تمركز اصلي مكتب كارآفريني به تغييرات اجرايي ميباشد‪.‬‬
‫در اين مكتب قدرت ‪ ،‬در دست رهبران اجرايي است‪.‬‬
‫اتتاذ استراتژي بر مبناي عدم اطمينان از شرايط محيطي صورت ميگيرد‪.‬‬
‫تمركز مكتب كارآفريني بر مالكيت خصو ي توسط مديران قدرتمند است‪.‬‬
‫مكتب كارآفريني نشاندهنده يك بصيرت منحصر به فرد در آينده است‪.‬‬
‫(‪ )2‬مكتب شناخت‬
‫در مكت ممب ش ممناخت‪ ،‬تش ممكيل اس ممتراتژي ب ممه عن مموان ي ممك فرآين ممد ذهن ممي م ممي باش ممد‪ .‬چنانچ ممه مم ما‬
‫بتممواهيم واقعمما بممه چشممم انممداز اسممتراتژيك سممازمان نممي ببممريم و بممدانيم كممه اسممتراتژي همما در چممه‬
‫شرائط ديگري شكل خمود را پيمدا ممي كننمد ممي بايسمتي فكمر استراتژيسمت هما را بتموانيم و ايمن‬
‫همان چيزي است كه مكتب شناخت به دنبال آن است‪.‬‬
‫طمي ده تمما پممانزده سمال گذشممته ايممن مكتمب توانسممته اسممت محققمين متتلفممي را در كنممار يكممديگر‬
‫قرار دهد تا اين مكتب را با ساير مكاتب مشتركا مورد ارزيابي قرار دهند‪.‬‬
‫استراتژيسممت همما معممموال سمماختار دانممش خممود و فرآينممد تفكممر خممود را از طريممق تجربممه مس متقيم‬
‫شكل مي دهند‪ .‬آن تجارب به فكر آنها شكل مي دهد و آن نيمز بمه عملكمرد آنهما شمكل ممي دهمد و‬
‫آن نيز به نوبه خود تجارب جديدي را مي آموزد‪ .‬اين دو حالت نقش اصملي در مكتمب شمناخت‬
‫ايفا مي نمايند به طوري كه باعث حركت دو بال مي شود‬
‫‪[1] - Objective.‬‬
‫‪[2] - Subjective.‬‬
‫يعنممي بممال دانممش و بممال تجربممه‪ .‬يممك بممال كممه خيلممي مثبممت نگممر اسممت بمما فرآينممد و سمماختار سممازي‬
‫دانمش بمدنبال ايجماد نموعي نگمرش عينمي]‪ [1‬در ايجماد تصموير در دنيما اسمت‪ .‬چشمم عقمل در ايممن‬
‫حالممت ماننممد يممك دوربممين عكاس م ي عمممل مممي كنممد بطمموري كممه دنيمما را بممه تصمموير مممي كشممد و ب مه‬
‫داخم ممل و خم ممارج متمركم ممز مم ممي شم ممود تم مما خواسم ممته هم مماي مالم ممك خم ممويش را پاسم ممخگو باشم ممد البتم ممه‬
‫تصاويري كه به صورت فرض ي تهيه مي شود ممكن است در اين مكتب قدري شكل هاي بهم‬
‫ريتته نيز داشته باشد‪.‬‬
‫بار ديگر همه آنچه را كه گفته شد بصورت ذهنمي]‪ [2‬ممي نگمرد‪ .‬اسمتراتژي نموعي از تفسمير دنيما‬
‫اسممت در اينجمما چشممم عقممل بممه درون مممي نگممرد تمما بدانممد كممه چگونممه عقممل بممراي نگممرش بيممرون‬
‫انتتمماب خممود را انجممام مممي دهممد اعممم از اينكممه ايممن انتتممابهمما حمموادال يمما عالئممم يمما رفتارهمماي‬
‫مشتري و يا چيز ديگري باشد‪.‬‬
‫‪[1] - Objective.‬‬
‫‪[2] - Subjective.‬‬
‫فرضيات مكتب شناخت‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫تشكيل استراتژي يك فرآيند شاختي است كه در فكر استراتژيستها ايجاد مي شود‪.‬‬
‫اسممتراتژي همما بممه صممورت مجسممم تبلممور پيممدا مممي كننممد و آن بممه صممورت مفمماهيم‪ ،‬نقشممه همما‪،‬‬
‫طرحه مما‪ ،‬چ ممارچوب ه مما و ‪ ...‬م ممي باش ممد ك ممه مجموع مما ب ممه رفت ممار م ممردم نس ممبت ب ممه ورودي ه مما از‬
‫محيط به سازمان شكل مي دهد‪.‬‬
‫ايممن ورودي همما (براسمماس بممال نگممرش عينممي ايممن مكتممب) قبممل از اينكممه توسممط نقشممه ه ماي‬
‫شممناخت شناسممايي شمموند از انممواع فيلترهمماي متممرب عبممور مممي كننممد و سممپس (براسمماس بممال‬
‫نگرش ذهني) تفسير شده و براساس اينكه چگونه درك مي شوند باقي مي مانند‪ .‬به عبمارت‬
‫ديگر دنياي قابل ملس مي تواند مدل داده شده و چارچوب ديگر برايش تعريف كرد‪.‬‬
‫از نظر مفهمومي اسمتراتژي هما بمه سمختي در مرحلمه اول قابمل دسمترس هسمتند‪ ،‬و هنگمامي كمه‬
‫در دسترس هستند كامال در اختيار نيستند و هنگامي كه قدري حضمور فيزيكمي پيمدا نمودنمد‬
‫به سختي قابل تغيير هستند )‪.(Ibid, p.149-175‬‬
‫ويژگي هاي مكتب شناختي (ادراكي) ‪:‬‬
‫• يكي از مكاتب خوب در زمينه استراتژي است‪.‬‬
‫• در اين مكتب استراتژي بهعنوان يك نگرش مطرح ميشود‪.‬‬
‫• تنظيم استراتژي بر مبناي اين مكتب يك فرآيند اقتضايي است‪.‬‬
‫• دستيابي به استراتژي بهعنوان يك مفهوم تلقي ميشود‪.‬‬
‫• راهبرد در اين مكتب بهعنوان نوعي شناخت و تفسير از جهان تلقي ميشود‪.‬‬
‫(‪ )3‬مكتب يادگيرنده‬
‫مكت ممب يادگيرن ممده‪ ،‬تش ممكيل اس ممتراتژي را ب ممه عن مموان ي ممك فرآين ممد خودج مموش مط ممرح م ممي كنم مد‪،‬‬
‫براسمماس مفمماهيم ايممن مكتممب همممين كممه افممراد در يممك سممازمان بممه صممورت فممردي و يمما جمعممي‬
‫كاره مماي محول ممه را انج ممام م ممي دهن ممد و وض ممعيتي را در س ممازمان بوج ممود م ممي آورن ممد ك ممه س ممازمان‬
‫بدنبال اجراي آن وضعيت مي باشد استراتژي نشر مي يابد‪.‬‬
‫هنگ ممامي ك ممه س مماير مكات ممب جنب ممه ه مماي متتل ممف س ممنت ه مماي عقالئ ممي را م ممورد بررس م ي ق ممرار م ممي‬
‫دهنممد مكتممب يادگيرنممده ايممن عمممل را بمما قممدرت و شممدت بيشممتري انجممام مممي دهممد‪ .‬ايممن مكت ممب‬
‫مباحثي را درباره مديريت استراتژيك مطرح مي سازد كه هنوز بحث آن داغ است‪.‬‬
‫سممواالت كليممدي در ايممن مكتممب ايممن اسممت كممه چممه كسم ي معمممار ايممن اسممتراتژي بمموده و در كجمماي‬
‫س ممازمان اي ممن اس ممتراتژي ش ممكل م ممي گي ممرد؟ چگون ممه فرآين ممد اس ممتراتژي م ممي توان ممد قاب ممل قبم مول و‬
‫آگاهانه باشد؟ آيا جداسازي تدوين استراتژي و اجراي استراتژي واقعا كار درستي است؟‬
‫و نهايتمما مكتممب يادگيرنممده مممي گويممد كممه تصمموير سممنتي فرمولممه كممردن و تممدوين اس متراتژي ديگممر‬
‫معنممي و مفهمموم واقعممي نممدارد‪ ،‬شممايد آن بممراي مممديران دوسممت داشممتني باشممد ولممي بمما آنچممه ك مه‬
‫واقعا در سازمان رخ مي دهد تطابق ندارد‪.‬‬
‫فرضيات مكتب يادگيرنده‬
‫• محيط پيچيده و غير قابل پيش بيني سازمان ها كه با دانمش هماي پايمه اي بمراي‬
‫اسممتراتژي تركيممب شممده اسممت اعمممال كنتممرل را مشممكل مممي سممازد‪ .‬ايجمماد اسممتراتژي‬
‫م ممي بايس ممتي ب ممه فرآين ممد يادگيرن ممده تب ممديل ش ممود ب ممه ط مموري ك ممه در نهاي ممت تم مدوين‬
‫استراتژي و اجرا آن يكي مي شود‪.‬‬
‫• هنگممامي كممه رهبممر سممازمان نيممز مممي بايسممتي يمماد بگيممرد كممه گمماهي بعنمموان اصمملي تممرين‬
‫يادگيرنممده تلقممي مممي شممود در ايممن صممورت طبيعممي اسممت كممه سممازمان يمماد گيرنممده‬
‫شود‪.‬‬
‫• ايممن يممادگيري بممه صممورت منتشممر شممونده توسممعه مممي يابممد و ايممن يممادگيري ناشم ي از‬
‫رفتمماري اسممت كممه فكممر كممردن را تممداعي مممي كنممد‪ .‬حركممت همماي اسممتراتژيك توس مط‬
‫كسمماني شممروع مممي شممود و انجممام مممي گيممرد كممه ظرفيممت و تمموان يممادگيري را دارن مد‪.‬‬
‫معنممي و مفهمموم آن ايممن اسممت كممه اسممتراتژي مممي توانممد در هممر محممل و بممه هممر طريمق‬
‫بروز نمايد‪.‬‬
‫• نقممش رهبممري سممازمان ديگممر فقممط انتتمماب و تعيممين اسممتراتژي همماي قابممل قبممول‬
‫نيس م ممت بلك م ممه در م م ممديريت فرآين م ممد اس م ممتراتژي يادگيرن م ممده ني م ممز هس م ممت‪ .‬م م ممديريت‬
‫اسممتراتژيك وظيفممه دارد بممين فكممر و عمممل‪ ،‬كنتممرل و يممادگيري‪ ،‬پايممداري و تغييممر‪،‬‬
‫رابطه قوي ايجاد كند‪.‬‬
‫• اس ممتراتژي ابت ممدا ب ممه ص ممورت الگ ممويي از گذش ممته ظ مماهر م ممي ش ممود‪ ،‬بع ممد‪ ،‬ش ممايد‬
‫طرحم ممي ب م مراي آينم ممده بم مموده و نهايتم مما بم ممه صم ممورت تجسم مممي ب م مراي هم ممدايت رفت م مار‬
‫عمومي سازمان مطرح مي شود‪.‬‬
‫الزم ب ممه ي ممادآوري اي ممن نكت ممه اس ممت ك ممه در اي ممن مكت ممب مطال ممب بس مميار مفي ممد و س ممودمند‬
‫ديگري براي يادگيري وجود دارد كه به دليل پرهيز از كثرت مطالب به آنهما اشماره نشمده‬
‫است و نيز همان گونه كه قبال بيان شد سعي شده است به مكاتب اجرايي و نظمري بمه‬
‫صممورت گممذرا اشمماره شممده و صممرفا در حممد معرتممي متتصممر آنهمما اشمماره شممود‬
‫‪(Ibid, p.175-‬‬
‫)‪.233‬‬
‫ويژگي هاي مكتب يادگيري ‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫ديدگاه مكتب يادگيري مبتني بر استراتژي هاي نوظهور است‪.‬‬
‫در مكتب يادگيري استراتژيستها را در تمام سازمان مي توان يافت‪.‬‬
‫رويكردهاي علمي ‪ ،‬معموال بكارگيري مكتب يادگيري را توصيه ميكنند‪.‬‬
‫مكتب يادگيري به ديدگاه واقع گرايي بجاي تتيل گرايي تأكيد دارد‪.‬‬
‫اين مكتب فرآيندي توأم با يادگيري عمومي است‪.‬‬
‫فرآيند يادگيري مي تواند بهصورت فردي و يا جمعي رخ دهد‪.‬‬
‫مكت ممب ي ممادگيري ش ممكل ده ممي اس ممتراتژي ب ممهص ممورت ي ممك فرآين ممد در ح ممال تك مموين‬
‫است‪.‬‬
‫• در مكتم ممب يم ممادگيري ‪ ،‬م م ممديريت اسم ممتراتژيك ب م ممهعنم مموان م م ممديريت تغييم ممر مط م مرح‬
‫نميشود ‪ ،‬بلكه بهعنوان مديريت بوسيله تغيير مطرح مي گردد‪.‬‬
‫• قهرمانان اين مكتب افرادي عالقمند به آزمون و تجربه هستند‪.‬‬
‫• رويكرد يادگيري به نوآوري و خالقيت در فرآيند استراتژي تأكيد مي ورزد‪.‬‬
‫(‪ )4‬مكتب قدرت‬
‫مكتممب قممدرت‪ ،‬تشممكيل اسممتراتژي بممه عنمموان فرآينممد مممذاكره را‬
‫مد نظمر قمرار ممي دهمد‪ .‬ايمن مكتمب بمراي انتتماب اسمتراتژي برتمر‬
‫و مممورد قبممول‪ ،‬اسممتفاده از قممدرت و سياسممت بممراي مممذاكره را‬
‫به عنوان روش مي داند‪.‬‬
‫• وقتي كلمه قدرت مطرح مي شود سياست هم در كنار آن مطرح ميشود‪ .‬كلمه سياسمت‬
‫متممرادف اسممتفاده از قممدرت بممراي مقاصممد صممرف اقتصممادي مممي باشممد‪ .‬ايممن كلمممه بتمموبي‬
‫حركممت همماي متفيانممه بممراي رقابممت همماي تتريبممي را نيممز شممامل مممي شممود (ماننممد تشممكيل‬
‫كارتممل) و ايممن كلمممه همچنممين شممامل همكمماري همماي تممي مممابين چنممد سممازمان بممراي همكمماري‬
‫هاي متقابل نيز مي باشد‪.‬‬
‫• از طممرف ديگممر اسممتراتژي هممايي كممه بصممورت ژنريممك مربمموط بممه مكتممب موضممعي اسممت بمما‬
‫ق ممدري تغيي ممر م ممي توان ممد بص ممورت سياس ممتي در اي ممن مكت ممب م ممورد اس ممتفاده ق ممرار گي ممرد‪ .‬م مما‬
‫همچنين مي توانيم از مفاهيم اسمتفاده شمده توسمط پمورتر در ممورد گمروه هماي سياسم ي‬
‫اسمتراتژيك و اسمتراتژي ژنريمك سياسم ي اسمتفاده نمممائيم‪ .‬زيمرا خمط بمين اهمداف اقتصممادي‬
‫و مقاصممد سياس م ي خممط كممم رنگممي اسممت (يعنممي ايممن دو يكممي هسممتند)‪ .‬هنگممامي كممه مكتممب‬
‫موض ممعي را در ي ممك س مممت ببين مميم مكت ممب ق ممدرت در س مممت ديگ ممر واق ممع م ممي ش ممود ول ممي اي ممن‬
‫تمممايز قممدري مصممنوعي بممه نظممر مممي رسممد و واقعيممت ايممن اسممت كممه هممر دو اينهمما بممراي يممك‬
‫هدف كار مي كنند و آن منافع و سود سازمان است‪.‬‬
‫فرضيات مكتب قدرت‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫اسممتراتژي بممه وسمميله قممدرت و سياسممت شممكل مممي گيممرد و ايممن بممه صممورت فرآينممدي در داخممل‬
‫سازمان بوده و يا رفتار واقعي سازمان در محيط خارجي خود مي باشد‪.‬‬
‫اس ممتراتژي ه ممايي ك ممه از چن ممين فرآين ممدي بوج ممود م ممي آين ممد تماي ممل ب ممه نش ممر دارن ممد و بيش ممتر ش ممكل‬
‫موضعي و تاكتيكي به خود مي گيرند تا يك حالت تجسمي از استراتژي‪.‬‬
‫قممدرت همماي كوچممك بممه تشممكيل اسممتراتژي بممه عنمموان يممك فعممل و انفعممال داخممل سممازمان مممي‬
‫نگممرد كممه بمما اعمممال قممدرت‪ ،‬چانممه زنممي و گمماهي تقابممل مسممتقيم در مقابممل بممازي همماي سياس م ي‬
‫عمل مي نمايد‪.‬‬
‫قممدرت همماي بممزرگ‪ ،‬سممازمان را بممه عنمموان واحممدي كممه بممه دنبممال منممافع خممود اسممت مممي داننممد‬
‫كه از طريق كنترل و يا همكاري با ساير سمازمان هما بما اسمتفاده از مانورهماي اسمتراتژيك و يما‬
‫همكاري هاي گسترده در زمينه هاي متتلف نقش آفريني مي نمايند)‪.(Ibid, p.233-263‬‬
‫ويژگي هاي مكتب قدرت گرايي ‪:‬‬
‫• مكتب قدرت گرايي ‪ ،‬شكل دهي استراتژي بهصورت يك فرآيند نقد و بررس ي است‪.‬‬
‫• قدرت در اين مكتب به دو گروه خرد و كالن قابل تفكيك است‪.‬‬
‫• قدرت خرد ‪ ،‬ناش ي از اعمال قدرت افراد و گروه هاي درون سازماني است‪.‬‬
‫• قدرت كالن ‪ ،‬ناش ي از اعمال قدرت و تأثير عوامل برون سازماني است‪.‬‬
‫• استراتژي بر اساس اين مكتب ‪ ،‬مديريت قدرت هاي اعمال شده توسط عوامل داخلي و‬
‫خارجي است‪.‬‬
‫• نگرش مكتب قدرت گرايي ‪ ،‬تغيير و تطبيق سازمان متناسب بما عواممل تأثيرگمذار داخلمي و‬
‫خارجي است‪.‬‬
‫• قهرمانان اين مكتب كساني هستند كه قدرت و سياست را دوست دارند‪.‬‬
‫• مكتب قدرت گرايي بر روي نفع گروه هاي ذينفع تمركز دارد‪.‬‬
‫(‪ )5‬مكتب فرهنگي‬
‫• مكت ممب فرهنگ ممي‪ ،‬تش ممكيل اس ممتراتژي را ب ممه عن مموان ي ممك فرآين ممد تجمع ممي تش ممري م ممي‬
‫نماي م ممد‪ .‬فرهن م ممگ ب م ممه عن م مموان ي م ممك اي م ممده جدي م ممد ب م ممه حس م مماب نم م ممي آي م ممد ه م ممر زمين م ممه از‬
‫مطالعات‪ ،‬مفاهيم اصلي خود را دارا ممي باشمد ممثال بمازار در اقتصماد‪ ،‬سياسمت در‬
‫عل مموم سياسم م ي‪ ،‬اس ممتراتژي در م ممديريت اس ممتراتژيك و ‪ ...‬و فرهن ممگ از ديرب مماز بعن مموان‬
‫محور اصلي منابع انساني و حيات نوع بشر بوده است‪.‬‬
‫• از اي ممن دي ممدگاه م ممي ت مموان گف ممت فرهن ممگ هم ممواره اطم مراف م مما را فراگرفت ممه اس ممت‪ .‬در‬
‫غذا‪ ،‬در موزيك‪ ،‬در نحوه مكاتبات و ‪ ...‬فرهنگ تنهما عاممل منحصمر بمه فمردي اسمت‬
‫كممه موجممب انجممام ايممن ارتباطممات مممي شممود و نيممز ايممن همممان چيممزي اسممت كممه باعممث‬
‫تمممايز سممازمان همما از يكممديگر و صممنايع از يكممديگر و يمما ملممت همما از يكممديگر مممي شمود‪.‬‬
‫ايممن دو چهممره فرهنممگ يعنممي گسممتردگي و نيممز منحصممر بممه فممرد بممودن آن باعممث ش مده‬
‫است كه فرهنگ در مديريت استراتژيك كاربرد داشته باشد‪.‬‬
‫فرهن م م ممگ در ده م م ممه ‪ 1980‬در مبح م م ممث م م م ممديريت كش م م ممف ش م م ممد و باع م م ممث و ب م م مماني آن‬
‫موسسات ژاپني بودند‪ .‬موسسمات ژاپنمي رفتماري متفماوت از آمريكمائي هما داشمتند و‬
‫درس ممت در هم ممان زم ممان دس ممت ب ممه تقلي ممد تكنول مموژي ص ممنايع آمريك ممايي م ممي زدن ممد‪ .‬و‬
‫تمام توجه هما در جهمان بمه سممت و سموي ژاپمن بموده و بمراي ممردم دنيما جيمب تمر‬
‫اي ممن ب ممود ك ممه اي ممن فرهن ممگ خ مماص در تم ممام موسس ممات ژاپن ممي راي ممج ب ممود‪ .‬در آن زم ممان‬
‫سيلي از ادبيات آمريكايي جهت تشري فرهنمگ بمه جريمان افتماد و تما بمه حمال كممي‬
‫از اي ممن فرهن ممگ ب ممه دانس ممته ه مماي اس ممتراتژي ه مماي غرب ممي اف ممزوده ش ممده اس ممت و آن‬
‫عمدتا راجع به سازمان و انگيزش كاركنان ژاپني است‪.‬‬
‫فرضيات مكتب فرهنگي‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫تشكيل استراتژي فرآيندي است از فعل و انفعاالت دروني اجتماع كه براساس باورهما و‬
‫اعتقادات مشترك افراد سازمان بوجود آمده است‪.‬‬
‫فرد اين اعتقادات را از فرآيند اصالح فرهنگ خود و يما اصمالح شمرايط اجتمماع خمود بمه‬
‫دست مي آورد‪.‬‬
‫افراد يك سازمان تنها مي توانند قسمتي از فرهنگ و باورهاي مشترك خود را بيان كننمد‬
‫و اين در حالي است كه منشاء فرهنگي آنها ناشناخته باقي مي ماند‪.‬‬
‫در نتيجمه عواممل فمموق‪ ،‬اسمتراتژي شمكل تجسممم يافتمه خمود را پيممدا ممي كنمد و آن ريشمه در‬
‫ع ممزم هم ممه پرس ممنل س ممازمان داش ممته و ني ممز الگ ممويي را م ممنعكس م ممي كن ممد ك ممه در آن من ممابع و‬
‫توانمندي هاي سازمان براي حفظ برتري در مقابل رقبا به كار گرفته شده اند‪.‬‬
‫فرهنگ و ايدئولوژي نمي توانند به خوبي استراتژي فعلمي سمازمان تغييمرات اسمتراتژيكي را‬
‫ايجاد نمايند)‪.(Ibid, p.p.263-285‬‬
‫ويژگي هاي مكتب فرهنگي ‪:‬‬
‫• مكتممب فرهنگممي بممدنبال انعكاس م ي كممه از مكتممب قممدرت گرايممي مممي گيممرد ‪ ،‬ايجمماد‬
‫ميشود‪.‬‬
‫• ب ممر مبن مماي مكتم ممب فرهنگ ممي ‪ ،‬سم مماخت اس ممتراتژي ب ممه مثابم ممه فرآين ممدي ريشم مه در‬
‫نيروهاي اجتماعي دارد‪.‬‬
‫• مكتم ممب فرهنگم ممي مبتنم ممي بم ممر شم ممناخت جمعم ممي و گروهم ممي اسم ممت و اسم ممتراتژيهم مما ‪،‬‬
‫حاصل آرمان مشترك سازمان است‪.‬‬
‫• بممر اسمماس مكتممب فرهنگممي ‪ ،‬سمماخت اسممتراتژي حاصممل تعامممل اجتممماعي اس مت‬
‫كه بر پايه عقايد و درك مشترك اعضاء سازمان بنا شده است‪.‬‬
‫• در مكتم ممب فرهنگم ممي آرمم ممان مشم ممترك و اعتقم ممادات جمعم ممي از طريم ممق يم ممك فرآينم ممد‬
‫اجتماعي سازي كسب ميشود‪.‬‬
‫• اس ممتراتژي در مكت ممب فرهنگ ممي ‪ ،‬ب ممدنبال چش مممان ممدازهايي اس ممت ك ممه عم ممدتا از‬
‫موقعيتهايي كه در مقاصد جمعي ريشه دارد تشكيل ميشود‪.‬‬
‫• در مكتممب فرهنگممي ‪ ،‬فرهنممگ و ايممدئولوژي تغييممر اسممتراتژيك را بممه آن حممدي كممه‬
‫استراتژيهاي موجود تداوم مي بتشند ‪ ،‬حمايت نميكنند‪.‬‬
‫• در مكت م ممب فرهنگ م ممي تماي م ممل ب م ممه آن اس م ممت ك م ممه انتق م ممال موقعي م ممت در مح م ممدوده‬
‫چشمانداز كلي سازمان ترويج يابد‪.‬‬
‫(‪ )6‬مكتب محيطي‬
‫مكتب محيطي‪ ،‬تشكيل استراتژي را به عنوان يمك فرآينمد واكنشم ي ممي دانمد‪.‬‬
‫در ميممان مكاتممب تعريممف شممده جمماي يكممي از عوامممل مهممم خممالي اسممت و آن مكتممب‬
‫محيطممي اسممت ‪ .‬ايممن مكتممب اگممر چممه در بيممرون سممازمان داراي نقممش اسممت ولممي‬
‫بتاطر تاثيرات آن بر استراتژي داراي اهميت زيادي است ‪.‬‬
‫كساني كه بما ايمن موضموع برخمورد دارنمد سمازمان را در مقابمل ايمن مكتمب در‬
‫يمك حالممت انفعمالي قمرار مممي دهنمد‪ ،‬بطمموري كمه ايممن سممازمان بايمد وقممت و انممرژي‬
‫خممود را بمراي پاسممخگويي بممه دسممتورالعملهاي محيطممي بممه كممار بنممدد‪ .‬در واقممع مممي‬
‫تمموان گفممت فرهنممگ جديممدي ايجمماد شممده اسممت كممه راه و روش خا م ي را ب مراي‬
‫استراتژيست ها ديكته ميكند‪.‬‬
‫بممه يممك دليممل‪ ،‬ايممن مكتممب جديممد باعممث مممي شممود حالممت متعممادل تممري بتممود بگيممرد و ايممن‪ ،‬از‬
‫طريممق مطممرح كممردن مسممائل محيطممي بممه عنمموان يكممي از سممه نيممروي اصمملي در فرآينممد اسممت (يعنممي‬
‫رهب ممري‪ ،‬س ممازمان‪ ،‬مح مميط)‪ .‬البت ممه ناگفت ممه نمان ممد ك ممه در پ مماره اي م مموارد اي ممن مكت ممب موض مموعات‬
‫زي ممادي را ني ممز ب ممراي س ممازمانها ايج مماد ك ممرده اس ممت‪ .‬در ه ممر ح ممال م ممي ت مموان گف ممت دي ممدگاه ه مماي اي ممن‬
‫مكتب مديراني را كه در تصميم گيريهاي استراتژيك نقش دارند وادار مي كند تا رابطه سازمان‬
‫خمود بمما محمميط را تنممحي نماينممد‪ .‬ايممن مكتممب باعمث شممد ابعمماد متتلممف مسممائل محيطممي كممه بمما‬
‫اس ممتراتژي در ارتب مماط اس ممت مش ممخص ش ممود و ني ممز اي ممن امك ممان بوج ممود آمممد ت مما نقطممه نظ ممرات اي ممن‬
‫مكتب در تدوين استراتژي به كار گرفته شود ‪.‬‬
‫الزم است به اين نكته اشاره شود كه محيط و عواممل در سماير مكاتمب فرامموش شمده نبمود‬
‫و در مكت ممب موض ممعي بتص مموص ب ممه روش خ مماص مط ممرح گردي ممده اس ممت يعن ممي مس ممائل محيط ممي‬
‫بصممورت مجموعممه اي از نيروهمماي اجتممماعي‪ ،‬سياس م ي‪ ،‬تكنولمموژيكي و اقتصممادي كممه درصممنعت‪،‬‬
‫رقابت و بازار نقش دارند‪ ،‬مطرح گرديده است‪.‬‬
‫)‪(Ibid, p.p.284-301‬‬
‫فرضيات مكتب محيطي‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫محمميط كممه خممود را بصممورت مجموعممه اي از نيروهمما بممه يممك سممازمان معرتممي‬
‫مي كند داراي نقش اصلي در فرآيند تشكيل استراتژي است ‪.‬‬
‫سازمان مي بايستي در مقابل اين نيروها پاسخگو باشد در غير اين صمورت‬
‫كنار گذاشته خواهد شد‪.‬‬
‫رهبري سازمان براي تطبيمق سمازمان خمود بما شمرايط محيطمي نقمش انفعمالي‬
‫خواهد داشت‪.‬‬
‫سازمان از هم گمروه شمدن و يكپارچمه شمدن در نقماطي كمه محمدوديت منمابع‬
‫وج ممود دارد و حي ممات س ممازمان آنه مما ب ممه وج ممود من ممابع متص ممل اس ممت پرهي ممز م ممي‬
‫كنند‪(Ibid, p.p.285-301) .‬‬
‫ويژگي هاي مكتب محيطي ‪:‬‬
‫• تمركز مكتب بر عوامل خارجي و محيطي پيرامون است‪.‬‬
‫• عوامل محيطي بازيگران اصلي صحنه ساخت استراتژي هستند‪.‬‬
‫• تغييرات و تحوالت محيطي ‪ ،‬فرآيند شكل گيري استراتژي را تسهيل مي كند‪.‬‬
‫• در مكت ممب محيط ممي ‪ ،‬س ممازمان آن ك مماري را م ممي كن ممد ك ممه توس ممط مح مميط ديكت ممه‬
‫ميشود‪.‬‬
‫• رهب ممري ‪ ،‬ي ممك عنص ممر گ ممذرا ب مما ه ممدف مطالع ممه مح مميط و تض مممين انطب مماق آن ب مما‬
‫سازمان مي باشد‪.‬‬
‫(‪ )7‬مكتب تركيبي‬
‫مكت ممب تركيب ممي‪ ،‬تش ممكيل اس ممتراتژي را ب ممه عن مموان فرآين ممد انتق ممال م ممي دان ممد‪ .‬اي ممن‬
‫مكت ممب ي ممك ف ممرق اساسم م ي ب مما مكات ممب قبل ممي دارد و آن اي ممن اس ممت ك ممه اي ممن مكت ممب‬
‫امكممان يكممي شممدن سمماير مكاتممب را مطممرح مممي كنممد و مممي خواهممد پيممام همماي سمماير‬
‫مكاتب را به صورت يك مجموعه جمع پذير مطرح نمايد‪.‬‬
‫اين مكتب داراي دو جنبمه اسمت‪ :‬جنبمه اول بمه شمرح سمازمان و محميط آن ممي‬
‫پردازد يعني همان تركيبي يا جامع نگري‪ ،‬و جنبه ديگر فرآينمد تشمكيل اسمتراتژي‬
‫اسممت‪ ،‬يعنممي انتقممال‪ .‬البتممه ايممن دو‪ ،‬دو روي يممك سممكه هسممتند‪ .‬هنگممامي كممه يممك‬
‫سممازمان مممي خواهممد اسممتراتژي انتتممابي خممود را از يممك مرحلممه بممه مرحلممه ديگممري‬
‫برساند عمال هر دو جنبه اين مكتب را انجام داده است ‪.‬‬
‫کل نگری و جز نگری‬
‫پیل اندر خانهی تاریک بود‬
‫عرضه را آورده بودندش هنود‬
‫از برای دیدنش مردم بسی‬
‫اندر آن ظلمت همیشد هر کسی‬
‫دیدنش با چشم چون ممکن نبود‬
‫اندر آن تاریکیش کف میبسود‬
‫آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد‬
‫گفت همچون ناودانست این نهاد‬
‫آن یکی را دست بر گوشش رسید‬
‫آن برو چون بادبیزن شد پدید‬
‫آن یکی را کف چو بر پایش بسود‬
‫گفت شکل پیل دیدم چون عمود‬
‫آن یکی بر پشت او بنهاد دست‬
‫گفت خود این پیل چون تختی بدست‬
‫همچنین هر یک به جزوی که رسید‬
‫فهم آن میکرد هر جا میشنید‬
‫از نظرگه گفتشان شد مختلف‬
‫آن یکی دالش لقب داد این الف‬
‫در کف هر کس اگر شمعی بدی‬
‫اختالف از گفتشان بیرون شدی‬
‫رويكرد کلنگر و تکليفگرا در مقابل رويكرد جزءنگر و تثبيتگرا‬
‫کل نگري‬
‫در مقابل‬
‫جزء نگري‬
‫توجه به موجودیت ماهوي‬
‫توجه به موجودیت فیزیكي‬
‫توجه به اثربخشي‬
‫توجه به كارایي‬
‫توجه به پویایي سازمان‬
‫توجه به پایایي سازمان‬
‫توجه به نتیجه كار‬
‫توجه به اجزاي تشكیل دهنده كار‬
‫تأكید بر جریان كار‬
‫تأكید بر تقسیم كار‬
‫ارزشگذاري بر نتیجه كار‬
‫ارزشگذاري به حجم كار‬
‫سازمان مسطح ‪ /‬سطوح سلسله مراتب كم‬
‫سازمان عمودي‪ /‬سطوح سلسله مراتب زیاد‬
‫در پي کارهاي نهادي و نهادینه است‬
‫در پي کارهاي نمادي و نمادین است‬
‫بهسازي و بهبود مستمر‬
‫بهسازي و بهبود دورهاي و موردي‬
‫كاركنان حرفهگرا‬
‫كاركنان تخصصيگرا و وظیفهگرا‬
‫تصمیمگیري توزیع شده‬
‫تصمیمگیري متمركز‬
‫سطح باالتر به منزله مربي‬
‫سطح باالتر به منزله رئیس یا سرپرست‬
‫سطح باالتر به عنوان تسهیلكننده‬
‫سطح باالتر به عنوان كنترل كننده‬
‫ترفیعات براساس توان مورد نیاز‬
‫ترفیعات براساس عملكرد گذشته‬
‫حقوق و دستمزد به توان افراد داده ميشود‬
‫حقوق و دستمزد به سابقه كار افراد داده ميشود‬
‫استفاده از فنآوري اطالعات‬
‫استفاده از جلسات و كمیسیونها و غیره‬
‫سطح باالتر‪ ،‬به افراد در كار الهام ميبخشد‬
‫سطح باالتر‪ ،‬افراد را وادار به كار ميكند‬
‫سطح باالتر‪ ،‬به حسن نیت تكیه دارد‬
‫سطح باالتر‪ ،‬وابسته به قدرت است‬
‫سطح باالتر‪ ،‬حسن اعتماد را اشاعه ميدهد‬
‫سطح باالتر‪ ،‬ترس را اشاعه مي دهد‬
‫در اینجا «ما» یعني جمع مطرح است‬
‫در اینجا «من»یعني فرد مطرح است‬
‫اشتباه را نشان مي دهد‬
‫خطا كار را نشان مي دهد‬
‫سطح باالتر‪ ،‬ميداند كار چگونه باید انجامشود‬
‫سطح باالتر ميگوید كار باید انجام شود‬
‫سطح باالتر ‪ ،‬احترام را بر ميانگیزد‬
‫سطح باالتر‪ ،‬توقع احترام دارد‬
‫به دنبال تحلیل انحرافات است‬
‫به دنبال تعیین انحرافات است‬
‫در پي تعیین و سنجش نیازهاي مشتري است‬
‫در پي تعیین و سنجش نیازهاي سازمان است‬
‫فرضيات مكتب تركيبي‬
‫اكثممر مواق ممع سممازمان را م ممي ت مموان بممر مبن مماي پ مماره اي از مشخصممه ه مماي پاي ممدار آن‬
‫تعريف كرد ‪ .‬بمراي يمك دوره مشمخص از زممان سمازمان ممي توانمد سماختاري پيمدا‬
‫كنم ممد كم ممه بم مما ش م مرايط و محتم ممواي خم ممود هماهنم ممگ بم مموده و انتظم ممار ايم ممن باشم ممد كم ممه‬
‫سازمان با رفتار جديد خود دسته اي از استراتژيها را قابل انجام نمايد ‪.‬‬
‫اين دوره هاي پايداري سازمان ممكن اسمت در اثمر بعضم ي از فرآينمدهاي انتقمال‬
‫ناپايدار گردد و سپس تركيب ديگري ايجاد شود ‪.‬‬
‫اي ممن مراح ممل موفقي ممت آمي ممز تركيب ممي و دوره ه مماي زم مماني انتق ممال ممك ممن اس ممت ب ممه‬
‫صورت يك الگو درآيد مانند چرخه عمر سازمانها‪.‬‬
‫كلي ممد اس ممتراتژيك حف ممظ شم مرايط تثبي ممت ش ممده و ي مما ح ممداقل دارا ب ممودن تغييم مرات‬
‫منطممق بمما شمرايط سممازمان اسممت؛ بممه طمموري كممه مممديريت سممازمان زمممان و نيمماز بمه‬
‫انتقال را تشخيص داده و طوري عمل نمايد كه دچار به هم ريتتگي نشود ‪.‬‬
‫بن ممابراين فرآين ممد تش ممكيل اس ممتراتژي م ممي توان ممد ي ممك طراح ممي مفه ممومي و ي ما برنام ممه‬
‫ريزي رسممي بموده و يما يمك تجزيمه و تحليمل سيسمتماتيك يما ايجماد چشمم انمداز از‬
‫دي ممد رهب ممري س ممازمان‪ ،‬ي ممادگيري مش مماركتي و ي مما سياس ممتگذاري رقاب ممت‪ ،‬تمرك ممز ب ممر‬
‫ارتباطممات فممردي‪ ،‬جامعممه پ ممذيري جمعممي‪ ،‬يمما پاسممري س مماده بممه نيروهمماي مط ممرح‬
‫شم ممده از طم ممرف محم مميط باشم ممد‪ .‬البتم ممه هم ممر كم ممدام از اينهم مما مم ممي بايسم ممتي در زمم ممان و‬
‫موقعي م ممت خ م ممود مط م ممرح گردن م ممد‪ .‬بعب م ممارت ديگ م ممر مكات م ممب اجراي م ممي(عملي م مماتي) و ي م مما‬
‫فك ممري(نظ ممري) در فرآين ممد تش ممكيل اس ممتراتژي‪ ،‬تركي ممب خ مماص خ ممود را ارائ ممه م ممي‬
‫نمايند‪.‬‬
‫استراتژيهاي حاصله‪ ،‬شكل برنامه اي يا الگويي‪ ،‬موضعي يا عينمي‪ ،‬يمك طمرح را‬
‫بتود مي گيرد كه هر يك از اينها ممي بايسمتي در زممان خمود و در موقعيمت خماص‬
‫خود مطرح گردند‪.‬‬
‫)‪(Ibid, p.p, 301-349‬‬
‫ويژگي هاي مكتب پيكربندي ‪:‬‬
‫خصوصمميات مكتممب پيكربنممدي ‪ ،‬شممامل خصوصمميات تمممام مكاتممب ممميشممود ‪،‬‬
‫زيمرا تركيبممي از تمممام آنهاسممت‪ .‬اممما ويژگمميهمماي زيممر آندسممته از ويژگمميهممايي هسممتند‬
‫كه اين مكتب را از بقيه مكاتب مجزا ميسازند‪.‬‬
‫• بممر اسمماس ايممن مكتممب سممازمان را مممي تمموان در اغلممب مواقممع بممه يممك سمماختار بما‬
‫ثبات از خصوصيات خودش تعبير كرد‪.‬‬
‫• در ايم ممن مكتم ممب دوره هم مماي زمم مماني بم ممي ثبم ممات ‪ ،‬معمم مموال بم مما فرآينم ممدهاي تم ممدوين‬
‫استراتژي به موقعيتهاي باثبات تبديل ميشوند‪.‬‬
‫• در ايممن مكتممب نكتممه كليممدي در مممديريت اسممتراتژيك ‪ ،‬حفممظ ثبممات يمما ح مداقل‬
‫تغيي مرات اسممتراتژيكي اسممت‪ .‬در عممين حممال تشممخيص نيمماز بممه تغييممر و توانممايي در‬
‫مديريت آن ‪ ،‬بدون بتطر انداختن سازمان مي باشد‪.‬‬
‫• بر اساس ايمن مكتمب ‪ ،‬فرآينمد ايجماد اسمتراتژي ممي توانمد يمك طراحمي مفهمومي‬
‫يما طمرح ريمزي رسممي و تجزيمه و تحليممل سيسمتماتيك يما ديمدگاه آرمماني مممديريت‬
‫‪ ،‬ي ممادگيري مش مماركتي ي مما سياس ممت رق ممابتي و غي ممره باش ممد‪ .‬ام مما ه ممر ك ممدام باي مد در‬
‫زمان خود انجام شوند‪.‬‬
‫• اس ممتراتژيه مماي منتج ممه از ط ممرح ه مما ي مما الگوه مما ‪ ،‬موقعي ممته مما ي مما دي ممدگاه ه مما ي مما‬
‫ممموارد ديگممر ‪ ،‬هممر كممدام متممتص بممه زمممان خممود مممي باشممند و تنهمما بمما موقعيممت‬
‫خود تناسب دارند‪.‬‬
‫• استراتژي در اين مكتب راجع به تغيير نيست ‪ ،‬بلكه راجع به تداوم است‪.‬‬
‫• بممر اسمماس ايممن مكتممب سممازمان را مممي تمموان نمموعي پيكممره پايممدار از ويژگمميهمماي‬
‫متتلممف برشمممرد كممه تحممت ش مرايط متتلممف ‪ ،‬رفتارهمماي خا م ي را از خممود‬
‫بروز داده و استراتژيهاي خا ي را نيز مطرح ميسازد‪.‬‬
‫دياگرام تشكيل استراتژي‬
‫بطممور كلممي شممكل زيممر مممدلهاي متتلممف تشممكيل اسممتراتژي را نشممان‬
‫مممي دهممد‪ ،‬محممور عمممودي ميممزان قابممل كنتممرل بممودن محمميط خممارجي را‬
‫مشخص مي سازد و محور افقمي فرآينمد داخلمي تشمكيل اسمتراتژي را‬
‫نشان مي دهد‪.‬‬
‫شكل ‪ 1-2‬دياگرام جانمايي تشكيل استراتژي ها‬
‫مكتب شناخت‬
‫تووري بي نظمي و تغيير‬
‫مكتب محيطي‬
‫مكتب يادگيرنده‬
‫ايجاد‬
‫مانور استراتژيكي براي استراتژي انتتابي‬
‫مدير كار آفريني‬
‫مدير كار آفريني‬
‫ديدگاه‬
‫سطوح كنترلي محيط خارجي‬
‫مكتب قدرت‬
‫ديدگاه منطقي پايدار‬
‫تووري ايجاد‬
‫مكتب فرهنگي‬
‫توانمندي ديناميكي‬
‫محيط خارجي‬
‫مكتب موضعي‬
‫تجزيه و تحليل ذينفع ها‬
‫مكتب برنامه ريزي‬
‫قابل فهم و قابل كنترل‬
‫مكتب كار آفريني‬
‫طبيعي‬
‫غير قابل پيش بيني‪ :‬غير‬
‫قابل كنترل‬
‫فرايند داخلي پيشنهادي‬
‫منطقي‬
‫• همانگونم ممه كم ممه مالحظم ممه مم ممي شم ممود در چهم ممار گوشم ممه ديم مماگرام فم مموق مكاتم ممب متتلم ممف قم ممرار‬
‫گرفتممه انممد ‪ .‬مكاتممب برنامممه ريممزي و نگممرش موضممعي در يممك گوشممه قممرار دارنممد‪ .‬فرآين مدهاي‬
‫طبيعم ممي در محم مميط هم مماي غيم ممر قابم ممل كنتم ممرل در گوشم ممه مقابم ممل قم ممرار دارنم ممد‪ ،‬ماننم ممد مكتم ممب‬
‫شناخت‪ ،‬مكتب يادگيرنده‪ ،‬مكتب قدرت (در سط ميكرو) در گوشه ديگمر كمارآفريني يمك‬
‫فرآينممد بممارز را نشممان مممي دهممد كممه در يممك شممرايط محيطممي كنتممرل شممده عمممل مممي نمايممد ‪.‬‬
‫البته هنگامي كه انتظار مكتب محيطي اين اسمت كمه سمازمان بمه طمور منطقمي در مقابمل‬
‫محمميط پاسممخگو باشممد‪ ،‬ديگممر نمممي توانممد كنتممرل كننممده آن باشممد ‪ .‬ضمممنا سمماير مكاتممب بممين‬
‫مكاتب ياد شده قرار دارند)‪.(Ibid, p.396‬‬
‫• همانگونممه كممه مالحظممه مممي شممود در مركممز شممكاف جعبممه سممياه خلممق اسممتراتژي قممرار دارد و‬
‫ضمنا شكل صفحه قبل رابطه ساير مكاتب با مكتب شناخت را نشان مي دهد‪ .‬اگر چه‬
‫مكتممب شممناخت در مركممز ايجمماد اسممتراتژي قممرار داده شممده اسممت ولممي همممواره بمما موفقي مت‬
‫همممراه نيسممت و مكاتممب يادگيرنممده و قممدرت نيممز گمماهي مممي تواننممد در آن جايگمماه قممرار گيرنممد‪.‬‬
‫ساير مكاتب جايگاه خاص خود را در اطراف جعبه سياه پيدا كرده اند‪.‬‬
‫جايگاه مكاتب متتلف در تشكيل استراتژي‬
‫شكل ‪ 2-2‬دياگرام جايگاه مكاتب در فرآيند تشكيل استراتژي‬
‫مكتب محيطي‬
‫مكتب فرهنگي‬
‫مكتب‬
‫كار آفريني‬
‫مكتب طراحي‬
‫مكتب‬
‫برنامه ريزي‬
‫مكتب شناخت‬
‫مكتب يادگيرنده‬
‫مكتب قدرت‬
‫مكتب تركيبي‬
‫مكتب موضعي‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫مكتممب موضممعي بممه صممورت پمميش نيمماز عمممل نممموده و اطالعممات را تجزيممه و تحليممل كممرده و خمموراك بممه جعب مه‬
‫سياه مي دهد‪ .‬در سمت ديگر مكاتب برنامه ريزي‪ ،‬طراحي و كارآفريني قرار دارند‪.‬‬
‫مكتب برنامه ريزي نگاه به جلو دارد تا بتواند تشكيل استراتژي را از طرق متتلف برنامه ريزي نمايد ‪.‬‬
‫مكتب طراحي قدري جلوتر را مورد توجه قرار داده اسمت تما بمر چشمم انمداز اسمتراتژي نظمارت داشمته باشمد و‬
‫مكتب كارآفريني به مواضع دور تر و به چشم انداز منحصر به فرد سازمان توجه دارد ‪.‬‬
‫مكتب يادگيرنده و قدرت به زير توجه دارند و جزئيات را زير نظر مي گيرند ‪ .‬اين دو مكتب به اصمطالح توجمه‬
‫اصمملي خممود را بممه تممك درخممت همما دارنممد تمما بممه جنگممل‪ ،‬مكتممب يادگيرنممده‪ ،‬بممه زمممين نگمماه مممي كنممد و گمماهي حتممي بممه‬
‫رشد گياهان توجه ممي كنمد و مكتمب قمدرت بمه پمائين تمر توجمه داشمته (البتمه نمه عميمق تمر) ايمن مكتمب بمه زيمر‬
‫صممخره همما و حتممي گمماهي كممه الزم باشممد بممه زيممر زمممين نيممز توجممه مممي كنممد و ايممن همممان چيممزي اسممت كممه سممازمانها‬
‫دوست ندارند با آن مواجه شوند‪.‬‬
‫• در شكل صفحه قبل هنگامي كه از باال به پمايين نگماه ممي كنميم مكتمب فرهنگمي ديمده ممي شمود كمه بمه صمورت‬
‫ابرهاي اعتقمادي گسمترده شمده انمد و بماالتر از آن و نيمز اطمراف هممه مكاتمب مكتمب محيطمي قمرار دارد و نهايتما‬
‫مكتب تركيبي همه مكاتب ديگر را فراگرفته است ‪.‬‬
‫• مممي تمموانيم چنممين نتيجممه گيممري كنمميم كممه همممه ده مكتممب در هممر مسمميري كممه هسممتند در يممك فرآينممد قممرار دارنممد و‬
‫انتظار اين است كه مديران تمام آنها را با هم ببينند)‪.(Ibid, p.37‬‬
‫بدو مقايسه اي ميات طراحي استراتژي‬
‫به منظور آن كه بتوان درك روشني از مكاتب طراحي اسمتراتژي بدسمت آورد در ايمن قسممت‬
‫مكاتم ممب دهگانم ممه تم ممدوين اسم ممتراتژي بم ممر اسم مماس ابعم مماد بنيم ممادي مكاتم ممب نظيم ممر منم ممابع]‪ ، [1‬نظم ممم‬
‫اساسم ي]‪ ،[2‬نقممش آفرينممان]‪ ، [3‬پيممام همماي داده شممده]‪ ، [4‬پيامهمماي درك شممده]‪ ،[5‬كلمممات‬
‫كليم م ممدي]‪ ،[6‬اسم م ممتراتژي]‪ ،[7‬فراينم م ممد مبنم م مما]‪ ،[8‬تغييم م ممر]‪ ،[9‬نقم م ممش آفرينم م ممان محم م مموري]‪،[10‬‬
‫سم ممازمان]‪ ،[11‬رهب م ممري]‪ ،[12‬محم مميط]‪ ،[13‬بهتم ممرين تناسم ممب از لحم مماظ محم مميط]‪ ،[14‬ش م ممكل‬
‫سممازمان]‪ [15‬و مرحلممه ]‪ [16‬مممورد مقايسممه و دقممت نظممر قممرار مممي گيرنممد‪ .‬جممدول شممماره ‪1-2‬‬
‫مقايسه مكاتب طراحي استراتژي را نشان مي دهد(همان)‪.‬‬
‫‪[9]- Change‬‬
‫‪[10]- Centeral actors‬‬
‫‪[11]- Organization‬‬
‫‪[12]- Leadership‬‬
‫‪[13]- Environment‬‬
‫‪[14]- Best Environment fit‬‬
‫‪[15]- Form of organization‬‬
‫‪[16]- Stage‬‬
‫‪[1]- Sources‬‬
‫‪[2]- Base discipline‬‬
‫‪[3]- Champions‬‬
‫‪[4]- Intended message‬‬
‫‪[5]- Realized message‬‬
‫‪[6]- Key word‬‬
‫‪[7]- Strategy‬‬
‫‪[8]- Basic Process‬‬
‫جدول مقايسه اي مكاتب طراحي استراتژي‬
‫مكاتب‬
‫ابعاد بنيادي‬
‫منابع‬
‫طراحي‬
‫برنامه ريزي‬
‫سلزينگ‬
‫‪( 1975‬شايد‬
‫بتوان نويمن‬
‫و آندروز‬
‫‪ 1965‬را در‬
‫اين گروه قرار‬
‫داد)‬
‫آنسوف ‪1965‬‬
‫نظم اساس ي‬
‫بعض ي ها به‬
‫هيچ‬
‫مهندس ي‪ ،‬شهرسازي‬
‫(استفاده از‬
‫و تووري سيستم‬
‫متافور)‬
‫ارتباطي مي دهند‪.‬‬
‫نقش آفرينان‬
‫اساتيد حل‬
‫مديران حرفه اي‬
‫قضيه‬
‫كارمندان حرفه اي‬
‫(بتصوص در‬
‫(بتصوص در امور‬
‫هاروارد)‪،‬‬
‫مالي سازمانها)‬
‫افراد‬
‫مشاورين و مميزين‬
‫عالقمند‬
‫دولتي بتصوص در‬
‫بتصوص در‬
‫فرانسه و امريكا‬
‫آمريكا‬
‫پيام هاي داده‬
‫شده‬
‫اندازه بودن‬
‫رسمي نبودن‬
‫موضعي‬
‫كارآفريني‬
‫شناخت‬
‫يادگيرنده‬
‫قدرت‬
‫فرهنگي‬
‫آيسون در‬
‫ليندبالم در ‪ 1959‬و‬
‫سايمون در‬
‫‪ ،1968‬كرت و مارچ ‪( 1971‬ميكرو)‬
‫سندل و هاتن در شومپيتر در‬
‫ريمن و نورمن‬
‫‪ 1947‬و‬
‫در ‪ ،1963‬ويك در پفر و ساالنيك‬
‫نيمه ‪ 1970‬به بعد‪ ،‬سال ‪ 1950‬و‬
‫در ‪ 1960‬در‬
‫‪ 1957‬مارچ و‬
‫در ‪ 1978‬و‬
‫‪ ،1969‬كوئين در‬
‫پرتر در سال ‪ 1980‬كول در سال‬
‫سوئد‬
‫سايمون در‬
‫‪ ،1980‬پراهاالد و آستلي در ‪1984‬‬
‫‪1959‬‬
‫و ‪1985‬‬
‫‪1958‬‬
‫(ماكرو)‬
‫هامل در اوائل ‪1990‬‬
‫اقتصاد (در‬
‫سازمانهاي‬
‫صنعتي)‪ ،‬تاريخ‬
‫نظامي‬
‫هيچ (در‬
‫نوشته هاي‬
‫قديمي از‬
‫اقتصاد)‬
‫جامعه‬
‫شناس ي‬
‫هيچ (شايد بنوعي به‬
‫تووري يادگيرنده و‬
‫جامعه شناس ي بتوان علوم سياس ي‬
‫ارتباط داد) تووري بي‬
‫نظمي در رياضيات‬
‫منابع انساني‬
‫محيطي‬
‫تركيبي‬
‫هاتان و‬
‫فريمن در‬
‫‪1977‬‬
‫شاندلر ‪ 1962‬و‬
‫گروه مك گيل‬
‫(مينتزبرگ ‪،‬‬
‫ميلر و ‪ ...‬اواخر‬
‫‪ 1970‬و مايلز و‬
‫اسنو در ‪)1978‬‬
‫بيولوژي و‬
‫جامعه‬
‫شناس ي‬
‫سياس ي‬
‫تاريخ‬
‫عالقمندان به‬
‫نشريات‬
‫زيست محيط‬
‫عاملان‬
‫مانند مكتب برنامه‬
‫مشاغل‬
‫قدرت دوستان‪ ،‬عالقمندان به‬
‫و‬
‫سيستمهاي‬
‫ريزي بتصوص‬
‫مستقل‬
‫جامع نگرها‬
‫مسائل‬
‫سياست‬
‫صاحبان تجربه و فن‬
‫تووريسينهاي‬
‫اطالعاتي‪،‬‬
‫تجزيه و تحليل‬
‫رومانتيك‬
‫و انعطاف پذيري‬
‫بطور اعم بيشتر‬
‫اجتماعي و‬
‫پرستان‪،‬‬
‫صاحبان‬
‫سازماني‬
‫فيلسوفان‪،‬‬
‫كنندگان مشاورين‬
‫در هلند‪ ،‬آملان و‬
‫بتصوص در ژاپن و دسيسه جويان فرهنگي در‬
‫مشاغل كوچك‬
‫بتصوص در‬
‫علماي‬
‫تتصص ي و‬
‫اسكانديناوي‬
‫آمريكا‬
‫بتصوص در اسكاند يناوي و‬
‫نويسندگان نظامي بيشتر ميان‬
‫كشورهاي‬
‫جامعه‬
‫ژاپن‬
‫فرانسه‬
‫مهاجرين چيني‬
‫آنگلوساكسو‬
‫شناس ي‬
‫در امريكا‬
‫در آمريكا‬
‫ن‬
‫تحليل كردن‬
‫درك كردن‬
‫چارچوب‬
‫يادگيري‬
‫گرفتن‬
‫(چنگ زدن)‬
‫يكي شدن‬
‫غلبه‬
‫جمع‬
‫آوري‪،‬انتقال‬
‫مكاتب‬
‫ابعاد بنيادي‬
‫طراحي‬
‫برنامه ريزي‬
‫موضعي‬
‫كارآفريني‬
‫پيام هاي درك‬
‫شده‬
‫فكر كردن‬
‫محاسبه كردن‬
‫(تدوين‬
‫برنامه ريزي (بجاي‬
‫استراتژي‬
‫(بجاي خلق كردن‬
‫فرموله كردن)‬
‫يا تعهد نمودن)‬
‫بصورت حل‬
‫قضيه)‬
‫تمركز (سپس‬
‫اميد)‬
‫كلمات كليدي‬
‫تظابق با‬
‫بودن‪،‬‬
‫اندازه‬
‫برنامه ريزي ‪،‬‬
‫شايستگي ‪،‬‬
‫بودجه بندي‪،‬‬
‫مزيت رقابتي ‪،‬‬
‫زمانبندي‪ ،‬تدوين‬
‫‪، swot‬‬
‫سناريوها‬
‫فرموله كردن‬
‫يا اجرا كردن‬
‫استراتژي ژنريك‪،‬‬
‫گروههاي‬
‫استراتژي‪ ،‬تجزيه و‬
‫تحليل رقابتي‪،‬‬
‫منحني تجربه‬
‫ضربه‬
‫شجاعانه‪،‬‬
‫چشم انداز‪،‬‬
‫بينش و‬
‫دوربيني‬
‫استراتژي‬
‫چشم انداز برنامه هاي تجزيه‬
‫برنامه ريزي‬
‫شده به زير‬
‫استراتژيها و‬
‫شده منحصر‬
‫برنامه ها‬
‫بفرد‬
‫نگرش ژنريك‬
‫برنامه ريزي شده‬
‫(اقتصادي و‬
‫رقابتي)‬
‫فردي‪،‬چشم‬
‫انداز‬
‫منحصربفرد‪،‬‬
‫مانند نگرش‬
‫بتش ي‬
‫فرايند پايه اي‬
‫شناخت‬
‫يادگيرنده‬
‫قدرت‬
‫فرهنگي‬
‫محيطي‬
‫تركيبي‬
‫انديشه يا‬
‫تصور (از‬
‫بازي كردن (بجاي‬
‫عهده هيچ‬
‫وادار كردن)‬
‫قضيه اي بر‬
‫نيامدن)‬
‫توسعه گرا‪،‬‬
‫نقشه‪،‬‬
‫تركيب‪ ،‬طرح‬
‫معامله گري‪،‬‬
‫استراتژي‬
‫تطابق‪،‬سيرتك‬
‫چارچوب‪،‬‬
‫اصلي‪ ،‬مرحله‪،‬‬
‫برخورد‪ ،‬ستيز‪ ،‬ارزشها‪،‬باورها‬
‫درك‪ ،‬آگاهي‪،‬‬
‫امل‪،‬‬
‫نشريابنده‪،‬‬
‫سيكل عمر‪،‬‬
‫‪ ،‬اسطوره ها‪،‬‬
‫ذينفع ها‪،‬‬
‫كر‬
‫تفسير‪ ،‬تف‬
‫ضرورت‪،‬انتخ‬
‫ايجادباور‪،‬‬
‫عقالني در‬
‫انتقال‪،‬انقالب‪،‬‬
‫فرهنگ‪،‬‬
‫بازيهاي سياس ي‪،‬‬
‫اب‪،‬‬
‫كارآفريني ‪ ،‬جرات‬
‫محدوده‬
‫استراتژي‬
‫نگرش به‬
‫ايدئولوژي‪،‬‬
‫پيچيدگي‪،‬‬
‫آفريني ‪ ،‬نقش‬
‫معين‪،‬‬
‫تجمعي‪ ،‬شبكه‪ ،‬نشان پردازي‬
‫اطراف‪ ،‬تجديد‬
‫سبكهاي‬
‫نگرش بتش ي‬
‫آفريني ‪ ،‬شايستگي‬
‫حيات‬
‫اتحاد‬
‫شناختي‬
‫دروني‬
‫چشم‬
‫اندازذهني‬
‫(مفهوم و‬
‫درك فردي)‬
‫الگوها‪-‬‬
‫منحصربفرد‬
‫برداشتن (بجاي‬
‫سهيم شدن)‬
‫دائمي شدن‬
‫(بجاي تغيير)‬
‫يكي شدن و‬
‫تسليم شدن‬
‫انقالب كردن‬
‫(بجاي‬
‫(بجاي جدايي و‬
‫مقابله)‬
‫تطبيق)‬
‫الگوهاي‬
‫مشاركتي و‬
‫مجسم ومتجم‬
‫موقعيت هاي‬
‫سياس ي و‬
‫ع‪ ،‬منحصر‬
‫خاص‪ ،‬ژنريك‬
‫موضعي بصورت‬
‫بفرد‬
‫دسيسه‪،‬غير‬
‫سري و سري‬
‫تمامي عوامل‬
‫مكاتب قبلي‬
‫برخوردي‪،‬‬
‫تركيبي‪ ،‬صحنه‬
‫ذهني نشر‬
‫تهاجمي‪ ،‬كم‬
‫انفعالي‪،‬وادار آرايي‪ ،‬دنبال هم‬
‫يابنده‬
‫فكري‪ ،‬ساده‪،‬‬
‫ايدوئولوژيكي ‪،‬‬
‫دقتي‪،‬نشر‬
‫نشريابنده‬
‫تجزيه و تحليل‪ ،‬نظري‪ ،‬ادراكي‪،‬‬
‫نمودن‪ ،‬نشر بعالوه همه‬
‫(پوشش‬
‫غير رسمي ‪ ،‬رسمي ‪ ،‬تجزيه شده‬
‫غيررسمي‪ ،‬كم دقتي يابنده‪( ،‬خرد)‪ ،‬تجمعي‪ ،‬دقت‬
‫بطورسيستماتيك نشر يابنده‬
‫عوامل مكاتب‬
‫يابنده‬
‫دهنده يا‬
‫قضاوتي‬
‫مطالعه شده‬
‫قبلي‬
‫وادار كننده)‬
‫(كالن)‬
‫مكاتب‬
‫ابعاد بنيادي‬
‫تغيير‬
‫نقش آفرينان‬
‫محوري‬
‫طراحي‬
‫برنامه ريزي‬
‫موضعي‬
‫اتفاقي‪ ،‬كمي دوره اي‪ ،‬توسعه اي تدريجي– تكراري‬
‫اتفاقي ‪،‬‬
‫بصورت‬
‫فرصت يابي‬
‫انقالبي‬
‫تجزيه و تحليل‬
‫كنندگان‬
‫رهبر سازمان‬
‫مديران‬
‫اجراي اصلي‬
‫(مانند‬
‫آرشيتكت)‬
‫غير تكراري‬
‫غير تكراري‬
‫(پايداري يا استمرار‪ ،‬افزايش يا‬
‫(مقاوم در‬
‫بنا شده‬
‫تدريجي همراه با تكراري – تدريجي‬
‫مقابل‬
‫درون بيني ‪ ،‬كمي‬
‫بصورت‬
‫ايدئولوژي )‬
‫ذهني)‬
‫اتفاقي و انقالبي‬
‫كمياب و‬
‫(در بعض ي‬
‫مقداري (در‬
‫مواقع توسعه‬
‫بوم شناس ي)‬
‫اي)‬
‫يادگيرندگان‪( ،‬هر هر كس با قدرت‬
‫(خرد) و يا كل‬
‫كس كه بتواند‬
‫يادگيرنده باشد) سازمان (كالن)‬
‫تجمعي‬
‫تنازعي‪،‬‬
‫ناپيوسته‪،‬‬
‫الكتريكي‪ ،‬انعطاف غيرقابل كنترل‬
‫(خرد)‪ ،‬تهاجمي‪،‬‬
‫پذير‬
‫كنترلي يا با‬
‫همكاري (كالن)‬
‫قاعده اي و‬
‫اصولي‪ ،‬بهم‬
‫پيوسته‬
‫تمام حاالت‬
‫قبل‪ ،‬قابل تغيير‬
‫قابل پذيرش بصورت قطعي‪،‬‬
‫طوالني و‬
‫– ساده‬
‫بصورت دسته‬
‫بندي شده‬
‫ضعيف (خرد) و‬
‫نامشخص‬
‫(كالن)‬
‫بصورت‬
‫سمبلي‬
‫عامل تغييردوره‬
‫اي‪ ،‬بعالوه تمام‬
‫بدون قدرت عوامل قبلي و‬
‫بصورت دسته‬
‫بندي شده‬
‫در مباحث رقابتي‬
‫قابل بحث(خرد)‬
‫مانور‬
‫‪،‬‬
‫طاقت فرسا‪ ،‬در قابليت‬
‫قابل پذيرش‬
‫اقتضايي‬
‫قابل پذيرش يا‬
‫درهم‬
‫عمل با مهارت‪ ،‬غير‬
‫مملو از‬
‫(ليست فاكتورها مباحث اقتصادي‬
‫(عاملي‬
‫قابل‬
‫شكننده و يا‬
‫قابل پيش بيني‬
‫فرصتهاي‬
‫قابل تجزيه و‬
‫بعنوان تهديد براي پيش بيني و يا‬
‫صرفنظركردن(‬
‫سازنده‬
‫بتش ي‬
‫تحليل و نهايتا‬
‫كنترل)‬
‫و يا فرصت)‬
‫كالن)‬
‫انفعالي س از درك‬
‫تصادتي‬
‫برنامه ريزان‬
‫سازمان‬
‫دستوري‪،‬‬
‫ساختاري‪،‬تجزيه‬
‫قابل پذيرش ‪،‬‬
‫شده‪ ،‬قابل پذيرش منبع مزيت رقابتي‬
‫طرح نقاط‬
‫(براي برنامه دادن)‬
‫قوت و ضعف‬
‫رهبري‬
‫پاسخگويي به‬
‫تجزيه و تحليلها‬
‫محيط‬
‫كارآفريني‬
‫شناخت‬
‫يادگيرنده‬
‫قدرت‬
‫فرهنگي‬
‫محيطي‬
‫تركيبي‬
‫حاكميت –‬
‫قضاوت‬
‫پاسخگويي به رويه‬
‫ها و خط مش ي ها‬
‫شكل پذير –‬
‫ساده‬
‫فكر‬
‫تصادتي‬
‫منبع شناخت‬
‫بصورت‬
‫حاكميت‪ ،‬درك‬
‫انفعالي يا‬
‫خالق‬
‫پاسخگويي با‬
‫يادگيري (خود و‬
‫ديگران)‬
‫محيط زيست‬
‫ضروري‬
‫تمام عوامل‬
‫مكاتب قبلي‬
‫هر كدام از‬
‫عوامل قبلي‬
‫بصورت دسته‬
‫بندي شده‬
‫مكاتب‬
‫ابعاد بنيادي‬
‫طراحي‬
‫برنامه ريزي‬
‫كارآفريني‬
‫شناخت‬
‫ساده‪ ،‬پايدار و‬
‫بلوغ يافته‬
‫(بنابراين‬
‫ساختارپذير و‬
‫قابل كنترل‬
‫ديناميك اما‬
‫ساده‬
‫(بنابراين‬
‫قابل درك‬
‫شدن توسط‬
‫رهبري‬
‫سازمان)‬
‫غير قابل‬
‫درك‬
‫ماشين بزرگ‬
‫ترجيحا در كاال و‬
‫ماشين بزرگ‬
‫يا توليدانبوه‬
‫ماشين (تمركزگراورسمي)‬
‫(تمركزگرا م‬
‫و همچنين‬
‫(تمركز گرا و‬
‫ورسمي) و‬
‫رسمي) دسته بندي شده‪،‬‬
‫همچنين دسته‬
‫جهاني‬
‫بندي شده‪،‬‬
‫جهاني‬
‫كار آفرينانه‬
‫(ساده و‬
‫تمركزگرا)‬
‫توصيفي(در‬
‫مباحث‬
‫ساده وپايدار‬
‫اقتصادي‬
‫(بنابراين قابل‬
‫بهترين تناسب از‬
‫تكنيكي‪،‬‬
‫پيش بيني) و قابل‬
‫لحاظ محيط‬
‫اجتماعي‬
‫كنترل‬
‫و ‪ )...‬و‬
‫پايدار‬
‫شكل سازمان‬
‫مرحله‬
‫ادراكي‬
‫برنامه ريزي‬
‫استراتژيك‬
‫موضعي‬
‫هر چيزي‬
‫يادگيرنده‬
‫قدرت‬
‫قابل دسته‬
‫بندي ‪،‬‬
‫پيچيده ديناميكي‬
‫تنفرانگيز(در‬
‫(بنابراين غير قابل‬
‫ميكرو) و قابل‬
‫پيش بيني )‪،‬‬
‫كنترل يا‬
‫جديد‬
‫همكاري(در‬
‫ماكرو)‬
‫حرفه اي (غير‬
‫متمركز)‬
‫فرهنگي‬
‫انفعالي‪،‬‬
‫ضروري‬
‫حرفه اي‬
‫(خرد)‪ ،‬ماشين مأموريتي‬
‫همچون‬
‫بسته يا مدل‬
‫شبكه اي شده ماشين راكد‬
‫ويژه (كالن)‬
‫محيطي‬
‫تركيبي‬
‫هر كدام از‬
‫عوامل قبلي و‬
‫رقابتي‪،‬‬
‫تعريف شده بصورت دسته‬
‫بندي شده‬
‫ماشين‬
‫(تابع)‬
‫هر كدام‬
‫ازعوامل قبلي‬
‫و بصورت‬
‫دسته بندي‬
‫شده‪ ،‬ترجيحا‬
‫مأموريتي و‬
‫انتقالي‬
‫توجه به‬
‫انتقال در غير‬
‫اين صورت هر‬
‫نزاع سياس ي ‪،‬‬
‫شروع‬
‫يك از عوامل‬
‫بلوكه شدن‪،‬‬
‫حركت‪،‬‬
‫توسعه اي‬
‫درك ريشه‬
‫جريان يافته تقويت شده بلوغ يافته ‪ ،‬قبلي ‪ ،‬قابل‬
‫اندازه‬
‫مراحل بر اساس‬
‫اي‪ ،‬ادراكي و بتصوص تغيير‬
‫ايزوله كردن و‬
‫مرگ‬
‫داراي اينرس ي‬
‫(خرد)‪،‬‬
‫سازمان را در‬
‫تشخيص‬
‫اينرس ي دار نيافته هاي قبلي‬
‫ترجيحا دسته‬
‫حاكميت‪،‬‬
‫حد كوچك‬
‫بندي شده‪ ،‬به‬
‫همكاري (كالن)‬
‫نگاه داشتن‬
‫عوامل قابل‬
‫قبول‬
‫مدلهاي تدوين استراتژي‬
‫مممدلهاي متتلفممي در زمينممه تممدوين اسممتراتژي وجممود دارد كممه بمما توجممه بممه اهممداف‬
‫س م ممازمان ك م مماربرد خ م مماص خ م ممود را دارد‪ .‬در اي م ممن قس م مممت چن م ممد نمون م ممه از م م ممدلهاي‬
‫معممروف بممه هم مراه توضمميحات متتصممري دربمماره هممر يممك ارائممه مممي گممردد‪ .‬همچنممين‬
‫الزم به ذكر است كه مدل مديريت استراتژيك اندروز بر مبناي مكتب طراحي ممي‬
‫باشم ممد و سم مماير مم ممدلهاي ارائم ممه شم ممده در ايم ممن تحقيم ممق (مم ممدل مم ممديريت اسم ممتراتژيك‬
‫ديويد‪ ،‬جان و هريسون ‪ ،‬و دفت) اگر چه فرآيند آنها بر مبناي مكاتب اجرايي بنما‬
‫شمده اسممت ولمي در عمممل از مكتمب طراحممي اسمتراتژي تركيبممي كمه مشممتمل بمر مكاتممب‬
‫اجرايي و نظري مي باشد تبعيت مي نمايد‪ .‬بعبارت ديگر اگر چه فرآيند آن شمبيه‬
‫مم ممدلهاي مكاتم ممب اجرايم ممي مم ممي باشم ممد ولم مميكن در تم ممدوين اسم ممتراتژي از قم مموه ادراك و‬
‫قضاوتهاي شهودي استفاده مي گردد‪.‬‬
‫مدل مديريت استراتژيك اندروز‬
‫همم ممانطور كم ممه ق ممبال اش مماره ش ممد م ممديريت اس ممتراتژيك مشم ممتمل اسم ممت بم ممر فرآين ممد برنامم ممه ريم ممزي‬
‫اس ممتراتژيك _ت ممدوين اس ممتراتژي) و ت ممدابير اجراي ممي الزم ب ممراي تحق ممق برنام ممه م ممذكور و در نهاي ممت‬
‫كنترل و ارزيابي آن‪ .‬بنمابراين جهمت تمدوين اسمتراتژي ابتمدا بايمد يمك رشمته مطالعمات محيطمي و‬
‫داخلي در سازمان قرار گيرد‪ .‬هدف اين مطالعات تعيين فرصتها و تهديدهاي محيطي از يكسمو‬
‫و نقمماط قمموت و ضممعف سممازمان از سمموي ديگممر اسممت‪ .‬سممپس بممر مبنمماي آن اهممداف بلنممد مممدت‬
‫سازمان تعيين گرديده و استراتژيهاي دستيابي به آن اهداف انتتاب مي شوند‪.‬‬
‫ش ممكل ش ممماره ‪ 3-1‬فرآين ممد م ممديريت اس ممتراتژيك ك ممه توس ممط ان ممدروز ارائ ممه گردي ممده اس ممت را ب ممه‬
‫ص ممورتي س مماده نش ممان م ممي ده ممد ‪ .‬ش ممايان ذك ممر اس ممت ك ممه اي ممن فرآين ممد در عم ممل بس مميار پيچي ممده‬
‫تراس م م ممت و در س م م ممازمانهاي متتل م م ممف و ش م م ممرايط متف م م مماوت ب م م ممه ص م م ممورتهاي گون م م مماگوني در م م م ممي‬
‫آيد)‪. (Andrews,1980, p.28‬‬
‫(‪ )1‬مدل مديريت استراتژيك اندروز‬
‫اجراي استراتژي‬
‫ارزيابي استراتژيك‬
‫تدوين استراتژي‬
‫فلسفه‬
‫مديريت‬
‫ارزيابي و‬
‫كنترل و‬
‫اقدامات‬
‫اصالحي‬
‫ساختار‬
‫سيستم كنترل‬
‫سيستم اطالعات‬
‫فرهنگ‬
‫ارتباط ميان سازماني‬
‫سيستم انگيزش ي‬
‫اهداف عملياتي‬
‫برنامه هاي عملياتي‬
‫تتصيص منابع‬
‫بودجه بندي‬
‫ اهداف بلندمدت‬‫‪ -‬استراتژيها‬
‫تجزيه و تحليل محيط‪:‬‬
‫فرصتها‪ /‬امكانات‬
‫تهديدها‪ /‬ابهامات‬
‫ماموريت‬
‫يا اهداف‬
‫رسمي‬
‫سازمان‬
‫دورنماي‬
‫سازمان‬
‫تجزيه و تحليل داخلي‪:‬‬
‫نقاط قوت و ضعف‬
‫شايستگي ممتاز‬
‫(‪ )2‬مدل مديريت استراتژيك فرد‪ -‬آر‪.‬ديويد‬
‫سم ممازمانها از فرآينم ممدهاي متفم مماوتي ب م مراي تم ممدوين و هم ممدايت فعاليتهم مماي مم ممديريت‬
‫استراتژيك استفاده مي نمايند ‪ .‬ممدل فرآينمد ممديريت اسمتراتژيك ديويمد شمامل‬
‫سه مرحله مي باشد ‪ :‬تدوين استراتژي‪ ،‬اجمراي اسمتراتژي‪ ،‬و ارزيمابي اسمترتژي ‪.‬‬
‫شكل شماره ‪ 4-2‬اين سه مرحله را نشان مي دهد‪.‬‬
‫مقص ممود از ت ممدوين اس ممتراتژي اي ممن اس ممت ك ممه ماموري ممت س ممازمان تعي ممين ش ممود‪،‬‬
‫عواملي كه در محيط خارجي سازمان را تهديد مي كنند يا فرصتهايي را بوجمود‬
‫م ممي آورن ممد شناس ممايي ش مموند‪ ،‬نق مماط ق مموت و ض ممعف س ممازمان شناس ممايي گ ممردد‪،‬‬
‫اهداف بلند مدت تعيين شوند‪ ،‬و اسمتراتژيهاي متتلمف و انتتماب اسمتراتژيهاي‬
‫خاص جهت دستيابي به اهداف در نظر گرفته شوند‪.‬‬
‫مسم مأله ه ممايي ك ممه در زمين ممه ت ممدوين اس ممتراتژيها مط ممرح م ممي ش مموند‪ ،‬عبارتنم مد از ‪:‬‬
‫تعيمين نمموع فعماليتي كممه شمركت مممي خواهمد بممه آن بپمردازد‪ ،‬فعاليتهممايي را كمه مممي‬
‫خواهم ممد از آنه م مما خ م ممرج ش م ممود‪ ،‬ش م مميوه تتص م مميص من م ممابع‪ ،‬تص م ممميم گي م ممري درب م مماره‬
‫گسم ممترش دادن يم مما متنم مموع سم مماختن فعاليتهم مما‪ ،‬تصم ممميم گيم ممري در مم ممورد ورود ب م مه‬
‫بازارهمماي بممين امللممل‪ ،‬تعيممين اينكممه آيمما شممركت بممر آن اسممت كممه در شممركتهاي ديگممر‬
‫ادغممام شممود يمما يممك مشمماركت تشممكيل دهممد و شمميوه مصممون مانممدن از حركممات‬
‫تند شركتهاي رقيب كه در صدد بلعيدن آن بر مي آيند و غيره‪.‬‬
‫از آنج م م مما ك م م ممه ه م م مميچ س م م ممازماني نم م م ممي توان م م ممد من م م ممابع نامح م م ممدود داش م م ممته باش م م ممد‪،‬‬
‫استراتژيسممت همما بايممد در ايممن مممورد كممه كممدام يممك از اسممتراتژيهاي متتلممف مممي‬
‫توانند بيشترين منفعت را به سازمان برسانند‪ ،‬تصميم گيري نمايند‪.‬‬
‫تصممميماتي كممه در زمينممه تممدوين اسممتراتژيها گرفتممه مممي شممود سممازمان را متعهممد‬
‫مممي سممازد كممه بمراي يممك دوره نسممبتا بلنممد مممدت محصمموالت خا م ي توليممد كنممد‪،‬‬
‫در بازاره مماي مشخص م ي ب ممه فعالي ممت بپ ممردازد‪ ،‬و س مرانجام از من ممابع و تكنول موژي‬
‫شممناخته شممده اي اسممتفاده كنممد‪ .‬اسممتراتژيها مزايمماي رقممابتي سممازمان را در دوره‬
‫همماي بلنممد مممدت تعيممين مممي نمايممد ‪ .‬تصممميمات اسممتراتژيك نتممايج چندگانممه‪ -‬بممد يمما‬
‫خ مموب‪ -‬و آث ممار ديرپ مما ب ممر س ممازمان م ممي گذارن ممد‪ .‬م ممديران ارش ممد ب مراي درك جوان ممب‬
‫گوناگون فرآيند تصميمات متتلف داراي بهترين ديمدگاه ممي باشمند‪ ،‬آنهما ايمن‬
‫قدرت يا اختيار را دارنمد كمه منمابع موجمود را بمراي اجمراي تصمميمات متتلمف‬
‫به مصرف برسانند‪.‬‬
‫اج م مراي اس م ممتراتژي ايج م مماب م م ممي كن م ممد ك م ممه ه م ممدفهاي س م مماالنه را در نظ م ممر بگي م ممرد ‪،‬‬
‫سياس ممتها را تعي ممين كن ممد‪ ،‬در كاركن ممان انگي ممزه ايج مماد نماي ممد و من ممابع را بگون ممه اي‬
‫تتصيص دهد كه استراتژيهاي تدوين شمده بمه اجمرا درآيمد‪ .‬اجمراي اسمتراتژيها‬
‫مس ممتلزم توس ممعه فرهنگ ممي اس ممت ك ممه اس ممتراتژيها را تقوي ممت نماي ممد‪ ،‬ي ممك س ماختار‬
‫اثربتش سازماني را بنا نمايد‪ ،‬تالشهاي بازاريابي را هدايت كند‪ ،‬بودجه بندي‬
‫انج م ممام ده م ممد‪ ،‬سيس م ممتمهاي اطالع م مماتي بوج م ممود آورد و از آنه م مما اس م ممتفاده كن م ممد و‬
‫ب مماالخره ب مما توج ممه ب ممه عملك ممرد س ممازمان خ ممدمات كاركن ممان را جب مران نماي ممد (ب مين‬
‫عملكرد و جبران خدمات كاركنان رابطه اي معقول برقرار كند)‪.‬‬
‫اغلم ممب‪ ،‬اج م مراي اسم ممتراتژيها را مرحلم ممه عملم ممي مم ممديريت اسم ممتراتژيك مم ممي نمانم ممد‪.‬‬
‫مقصممود از اج مراي اسممتراتژي ايممن اس ممت كممه كاركنممان و مممديران بسمميج ش مموند و‬
‫استراتژيهاي تدوين شده را به مرحله عمل درآورند‪.‬‬
‫اغلممب چنممين تصممور مممي شممود كممه در مممديريت اسممتراتژيك مرحلممه اجرايممي مشمكل‬
‫تممرين مرحلممه مممي باشممد و ايجمماب مممي كنممد كممه افمراد خممود را متعهممد بممه سممازمان‬
‫نمايند‪ ،‬از خود گذشتگي كنند و نوعي خمود – كنترلمي اعممال نماينمد‪ .‬موفقيمت‬
‫مرحله اجراي استراتژيها بمدين اممر بسمتگي دارد كمه ممديران بتواننمد در كاركنمان‬
‫ايج مماد انگي ممزه نماين ممد‪ ،‬و اي ممن ن مموعي هن ممر (و ن ممه ي ممك عل ممم) اس ممت ‪ .‬اگ ممر اس ممتراتژيها‬
‫ت ممدوين ش مموند ول ممي هيچگ مماه ب ممه اجم مرا در نياين ممد‪ ،‬ن مموع اق ممدام ج ممز عمل ممي ب ه مموده‬
‫نتواهد بود ‪.‬‬
‫بمراي اينكممه مرحلممه اجمراي اسممتراتژيها بممه شمميوه اي موفقيممت آميممز انجممام شممود‪،‬‬
‫م م م م ممديران باي م م م ممد از نظ م م م ممر ايج م م م مماد ارتباط م م م ممات ف م م م ممردي از مه م م م ممارت ه م م م مماي ب م م م ممااليي‬
‫برخوردارباشممند‪ .‬فعاليتهممايي كممه در زمينممه اجمراي اسممتراتژيها انجممام مممي شممود بممر‬
‫همه كاركنان و مديران يك سازمان اثر خواهد گذاشت‪.‬‬
‫هر يمك از ايمن بتمش هما و واحمدهاي سمازماني بايمد درصمدد برآينمد كمه بمه چنمين‬
‫پرسشممهايي پاسممخ دهممد‪ :‬ب مراي اينكممه در اج مراي اسممتراتژيهاي سممازماني ممما نقممش‬
‫خممود را بتمموبي ايفمما كنمميم ‪ ،‬چممه بايممد بكنمميم؟ و چگونممه مممي تمموانيم ايممن كمار را بممه‬
‫بهتممرين شممكل ممكممن انجممام دهمميم؟ جنبممه اصمملي مرحلممه اج مراي اسممتراتژيها ايممن‬
‫اسممت كممه مممديران و كاركنممان تشممويق و ترغيممب شمموند در سممازمان بمما شمميفتگي و‬
‫افتتم ممار و در نهايم ممت از خودگذشم ممتگي كم ممار كننم ممد و در راه دسم ممتيابي بم ممه هم ممدفهاي‬
‫تعيين شده از هيچ كوشش ي فروگذار نكنند‪.‬‬
‫آخ ممرين مرحل ممه در م ممديريت اس ممتراتژيك ‪ ،‬ارزي ممابي اس ممتراتژي م ممي باش ممد‪ .‬م ممديران‬
‫نيمماز شممديد دارنممد كممه بداننممد اسممتراتژيهاي خمماص مممورد نظممر آنممان درچممه زممماني‬
‫كارسمماز واقممع نمممي شممود‪ .‬اصمموال ارزيممابي اسممتراتژيها بممه ايممن معنممي اسممت كممه بايممد‬
‫در اين مورد اطالعاتي را گردآوري كرد‪.‬‬
‫در واقممع ارزيممابي اسممتراتژي آن مرحلممه از فرآينممد مممديريت اسممتراتژيك اسمت كممه‬
‫در آن مديران عالي سعي دارند اطمينان حاصل كنند كه استراتژي انتتمابي‬
‫بم ممه درس م ممتي اج م مرا شم ممده و اه م ممداف ش م ممركت را ب م مرآورده م م ممي نماين م ممد‪ .‬ارزي م ممابي‬
‫اسممتراتژي بطممور كلممي بممه صممورت چهممار فعاليممت مممرتبط بمما يكممديگر مطممرح مممي‬
‫شود ‪:‬‬
‫• المف) تعيممين اهمداف عملكممرد‪ ،‬اسمتانداردها و حممدود تغييمرات مجمماز اهممداف‪،‬‬
‫استراتژي و برنامه هاي اجرايي؛‬
‫• ب) اندازه گيري موقعيت واقعي مرتبط با اهداف در يك زمان معين؛‬
‫• ج) مقايسه استانداردها و عملكردها؛‬
‫• د) درص ممورت ض ممرورت و امك ممان اص ممالحات ي مما تغييرات ممي بوج ممود آي ممد (ديوي ممد‪،‬‬
‫‪ ،1380‬ص ‪.)24-26‬‬
‫فرآيند مديريت استراتژيك ديويد‬
‫اكجاد اهداف ساليانه‬
‫اندازه گيري و‬
‫ارزيابي عمل رد‬
‫تخصيص‬
‫منابع‬
‫اصاح ماموريت سازمان‬
‫اكجاد خط مش ي ها‬
‫ارزيابي استراتژي‬
‫اكجاد اهداف‬
‫بلند مد‬
‫بررس ي محيط خارجي بهت‬
‫شناسايي تهدكدا و فرصتها‬
‫ابراي استراتژي‬
‫انتخاب استراتژيها‬
‫بهت اقدام‬
‫بررس ي محيط داخلي بهت‬
‫شناسايي نقاط قو و عف‬
‫تدوين استراتژي‬
‫شناسايي ماموريت‪،‬‬
‫اهداف و استراتژيهاي‬
‫موبود‬
‫(‪ )3‬مدل مديريت استراتژيك هريسون و جان‬
‫در مممدل مممديريت اسممتراتژيك هرسمميون و جممان‪ ،‬ابتممدا محيطهمماي داخلممي و خممارجي‬
‫سممازمان مممورد شناسممايي ق مرار مممي گيممرد تمما بممر مبنمماي آن بتوانممد بممه نقمماط قمموت و‬
‫ضعف داخل سازمان و فرصتها و تهديدات محيط خارجي نمي بمرد‪ .‬مس بمر مبنماي‬
‫تجزي م ممه و تحلي م ممل اس م ممتراتژيك‪ ،SWOT‬مس م ممير اس م ممتراتژيك س م ممازمان مش م ممخص م م ممي‬
‫ش م ممود ‪ .‬س م ممپس از مش م ممخص ش م ممدن مس م ممير اس م ممتراتژيك س م ممازمان‪ ،‬چش م ممم ان م ممداز‪،‬‬
‫ماموري م ممت ه م مما و اه م ممداف بلنم م ممد م م ممدت س م ممازمان تعيم م ممين م م مميش م مموند و بع م ممد از آن‬
‫استراتژيهاي دسمتيابي بمه اهمداف و ماموريمت هما تمدوين گرديمده و سمپس بمه اجمرا‬
‫گذاش ممته م ممي ش مموند‪ .‬همچن ممين كنت ممرل و ارزي ممابي ه مماي الزم ني ممز ص ممورت م ممي گي مرد ‪.‬‬
‫نكته مهم ديگر اينكه اين الگو خشك و غير قابل انعطاف نيسمت بلكمه از طريمق‬
‫فرآين ممد ب ممازخور اطالع ممات الزم ب ممه ك ممل مجموع ممه فرآين ممد ارائ ممه م ممي گ ممردد‪ .‬ش ممكل‬
‫شممماره ‪ 5-1‬فرآينممد (مممدل) برنامممهريممزي و مممديريت اسممتراتژيك هرسمميون و جممان را‬
‫نشان مي دهد ‪(Harrison and Jhon , 1998, p.p.5-7).‬‬
‫مدل مديريت استراتژيك هريسون و جان‬
‫جتجزيه و تحليل‬
‫محيط خارجي‪:‬‬
‫فرصتها‪ -‬تهديدها‬
‫كننرل‬
‫استراتژي‬
‫اجراي‬
‫استراتژي‬
‫تدوين استراتژي‪:‬‬
‫ سط پنجگانه‬‫ سط كسب و كار‬‫‪ -‬سط وظيفه اي‬
‫استقرار‬
‫مسير استراتژيك‪:‬‬
‫تدوين چشم انداز‬‫تدوين ماموريت‬‫‪-‬اهداف بلندمدت‬
‫تجزيه و تحليل‬
‫فضاي استراتژيك‬
‫‪SWOT‬‬
‫شناسايي‬
‫عوامل‬
‫محيطي‬
‫ممحيط داخلي‪:‬‬
‫ققوت‪ -‬ضعف‬
‫(‪ )4‬مدل مديريت استراتژيك ريچارد‪.‬ال‪.‬دفت‬
‫آقاي ريچارد‪.‬ال‪.‬دفت در كتابش تحت عنوان مديريت‪ ،‬در فصل برنامه ريزي استراتژيك‬
‫خود‪ ،‬مدل جامعي را از مديريت استراتژيك ارائه نموده است‪ .‬در مدل مديريت استراتژيك‬
‫دفت‪ ،‬اولين كام ارزيابي وضعيت فعلي چشم انداز‪ ،‬مأموريت‪ ،‬اهداف و استراتژيهاي‬
‫سازمان است‪ .‬سپس به بررس ي محيط بيروني شامل محيط دور‪ ،‬صنعت و عملياتي‬
‫جهت تعيين عوامل استراتژيك بيروني كه به شكل فرصتها و تهديدات مطرح هستند و نيز‬
‫بررس ي محيط داخلي سازمان شامل منابع انساني ‪ ،‬سيستمها و ساختار‪ ،‬منابع مالي و ‪...‬‬
‫جهت تعيين عوامل استراتژيك دروني كه به شكل نقاط قوت و ضعف مطرح هستند مي‬
‫پردازد‪ .‬سپس با توجه به ارزيابي وضعيت فعلي و بررس ي محيط داخلي و بيروني به‬
‫اصالح و تعريف جديد چشم انداز‪ ،‬مأموريت و اهداف و استراتژيها ميپردازد كه در‬
‫تدوين استراتژيها هم استراتژي در سط سازماني (بنگاه) مد نظر است و هم تدوين‬
‫استراتژي در سط واحدهاي عملياتي سازمان‪ .‬سپس مرحله اجراي استراتژيك و تغييرات‬
‫را مطرح مي نمايد‪ .‬كه مرحله تدوين را به مرحله اجراي استراتژي متصل مينمايد‪.‬‬
‫مدل مديريت استراتژيك ريچارد‪.‬ال‪.‬دفت‬
‫ببررس ي محيط بيروني‪:‬‬
‫· محيط دور‬
‫· محيط صنعت‬
‫· محيط عملياتي‬
‫تتعيين عوامل‬
‫استراتژيك‪:‬‬
‫· فرصتها‬
‫· تهديدها‬
‫اجراي استراتژيك و تغييرات‪:‬‬
‫‪MIS‬‬
‫مديريت منابع انساني‬
‫فرهنگ‬
‫رهبري‬
‫ساختار‬
‫تدوين‬
‫استراتژيهاي‬
‫سازمان و‬
‫واحدهاي‬
‫عملياتي‬
‫صالح و تعريف جديد‪:‬‬
‫· چشم انداز‬
‫· ماموريت‬
‫· اهداف‬
‫· استراتژيها‬
‫‪SWOT‬‬
‫ارزيابي وضعيت‬
‫فعلي‪:‬‬
‫· چشم انداز‬
‫· ماموريت‬
‫· اهداف استراتژيها‬
‫سيستم هاي كنترل‬
‫مديريت منابع مالي‬
‫تعيين عوامل‬
‫استراتژيك‪:‬‬
‫· قوتها‬
‫· ضعفها‬
‫بررس ي محيط داخلي‪:‬‬
‫· منابع انساني‬
‫· سيستمها و ساختار‬
‫· منابع مالي‬
‫انواع استراتژي‬
‫س ممازمانها بم مراي پاس ممخگويي ب ممه مح مميط و ني ممز كس ممب موفقي ممت اس ممتراتژيهاي‬
‫متفم مماوتي را طراحم ممي و اجم مرا مم ممي كننم ممد‪ .‬درخصم مموص انم ممواع اسم ممتراتژي دسم ممته‬
‫بن ممديهاي متتلف ممي وج ممود دارد؛ ام مما بط ممور كل ممي م ممي ت مموان اس ممتراتژيها را در دو‬
‫سط دسته بندي كرد‪.‬‬
‫در سط اول استراتژي كالن و در سط دوم استراتژيهاي فرعي هستند‪.‬‬
‫استراتژيهاي كالن‬
‫در خصوص استراتژيهاي سط كالن(استراتژيهاي سط سازماني يا بنگاه) سه‬
‫نوع دسته بندي قابل ذكر هستند ‪:‬‬
‫(‪ )1‬گونه شناس ي اسنوومايلز‬
‫(‪ )2‬گونه شناسي مایكل پورتر‬
‫(‪ )3‬استراتژیهاي كالن گلوك و جاچ‬
‫(‪ )1‬گونه شناس ي اسنوومايلز‬
‫اسنو و مايلز در گونه شناس ي شان استراتژيهاي كالن را به چهار نوع تحت عنوان ‪:‬‬
‫• استراتژي تهاجمي يا آينده نگر‪،‬‬
‫• استراتژي تدافعي يا دفاعي‪،‬‬
‫• استراتژي تحليلي يا تحليلگر‬
‫• و استراتژي انفعالي يا واكنش ي تقسيم ميكنند‪.‬‬
‫)‪.(Miles and Snow , 1978, p.p. 25-55‬‬
‫در استراتژي تهاجمي يا آينده نگر‪ ،‬سازمانها در توليد كاال يا ارائه خدمت و نيز توسعه‬
‫بازار نوآور هستند‪ .‬آنها جسورانه به دنبال فرصتهاي بازار جديد و آماده پذيرش خطر‬
‫هستند‪ .‬سازمانهايي كه از اين استراتژي استفاده مي كنند‪ ،‬از انعطاف پذيري اداري‪،‬‬
‫ساختاري و تكنولوژيكي بااليي براي پاسخ به محيط به شدت در حال تغيير‬
‫(پويا )برخوردارند ‪.‬‬
‫در استراتژي تدافعي يا دفاعي‪ ،‬سازمانها به دنبال ايجاد يك محيط و فضاي با ثبات‬
‫هستند ‪ .‬در اين نوع استراتژي بر كارآيي تكنولوژيكي بوسيله كاهش مستمر در هزينه هاي‬
‫اداري‪ ،‬توليد و توزيع تاكيد مي شود ‪ .‬در استراتژي دفاعي اقدامات استراتژيك آنها در‬
‫راستاي حفظ سهم بازار يا كاهش تأثير حركات تهاجمي رقبا مي باشد ‪.‬‬
‫در استراتژي تحليلي يا تحليلگر‪ ،‬سازمانها در محيطي متغير فعاليت مي كنند و همواره‬
‫منتظر نتايج حاصل از معرتي كاال يا خدمت جديد در بازار جديد هستند‪ .‬بعبارت ديگر‬
‫سازمانهايي كه استراتژي تحليل را دنبال مي كنند به ميزان قابل توجهي تغييرات و عدم‬
‫اطمينان محيطي را درك مي كنند‪ ،‬اما منتظرند تا رقبا پاسخ اعتماد و پايدار نسبت به‬
‫موضوع بدهند تا آنها به سرعت آن را پذيرفته و بر طبق آن در برابر محيط واكنش نشان‬
‫دهند‪ .‬آنها تالش مي كنند تا جايگاه خود را در بازارهاي موجود حفظ نمايند و سپس‬
‫هنگاميكه فرصت ها براي موفقيت واضح تر و روشن تر گرديد ‪ ،‬رقيب را دنبال مي نمايند‪.‬‬
‫سازمانهايي كه اين استراتژي را انتتاب مي كنند بدنبال به حداقل رساندن ريسك و حداكثر‬
‫نمودن فرصتهاي سوددهي هستند ‪.‬‬
‫در استراتژي انفعالي يا واكنش ي‪ ،‬سازمانها تمركز استراتژيك روشن پندارند‪ .‬آنها به‬
‫تقاضاهاي محيطي به صورت ناكارا پاسخ مي دهند‪ .‬نوع محيط در اين استراتژي محيط با‬
‫ثبات است‪ .‬سازمانهايي كه از اين نوع استراتژي استفاده مي كنند نسبت به واكنش در برابر‬
‫تغييرات محيطي به كندي عمل مي كنند و تا هنگامي كه تحت فشار نيروهاي محيطي قرار‬
‫نگيرند‪ ،‬تعديالت اساس ي را ايجاد نمي كنند ‪.‬‬
‫(‪ )2‬گونه شناس ي مايكل پورتر‬
‫مايكل پورتر در دسته بندي خود استراتژيهاي ژنريك يا عام را به سه نوع تحت عنوان‬
‫استراتژي رهبري در هزينه‪ ،‬استراتژي تمايز و استراتژي تمركز تقسيم كرده است ‪ .‬طبق‬
‫اظهارات پورتر‪ ،‬سازمانها با استفاده از دو روش بدنبال مزيت رقابتي هستند ‪ )1( :‬ايجاد‬
‫تمايز در كاالها و خدمات نسبت به ساير رقبا و (‪ )2‬ايجاد قيمت پايين تر نسبت به ساير‬
‫رقبا با رعايت استاندارد‪ .‬از طرف ديگر دامنه رقابت شركتها نيز مهم است‪ .‬سازمانها‬
‫دامنه رقابتي خود را نيز در دو حالت تعيين مي كنند ‪ )1( :‬دامنه رقابتي گسترده و (‪)2‬‬
‫دامنه رقابتي محدود‪.‬‬
‫بنابراين با توجه به دو عامل مزيت رقابتي و دامنه رقابتي‪ ،‬پورتر استراتژيهاي ژنريك يا‬
‫عام خود را ارائه مي نمايد ‪:‬‬
‫)‪(Proter, 1980, p.p.30-35‬‬
‫استراتژيهاي ژنريك يا كالن مايكل پورتر‬
‫مزيت رقابتي‬
‫هزينه پائين تر‬
‫منحصر به فرد‬
‫گسترده‬
‫تمركز‬
‫تمايز‬
‫رهبري در هزينه‬
‫دامنه رقابتي‬
‫محدود‬
‫سممازمانهايي كممه اسممتراتژي رهبممري در هزينممه]‪ [1‬را انتتمماب مممي كننممد‪ ،‬سممعي ميكننممد تممامين‬
‫كننممده كمماال و خممدمات بمما پممايين تممرين قيمممت تمممام شممده باشممند‪ .‬بكممارگيري ايممن اسممتراتژي مسممتلزم‬
‫توجممه ب ممه س مماختار هزينممه اس ممت ‪ .‬س ممازمانهايي كممه ب ممه دنب ممال اسممتفاده از ايممن اسممتراتژي هس ممتند‪،‬‬
‫معم مموال ي ممك ي مما چن ممد عام ممل را ب ممه ك ممار م ممي گيرن ممد‪ )1( :‬ص ممرفه ج ممويي در مقي مماس؛ (‪ )2‬اس ممتفاده از‬
‫حم ممداكثر ظرفيم ممت توليم ممد وپ مميش بينم ممي دقيم ممق تقاض مما؛ (‪ )3‬پيشم ممرفتهاي تكنول مموژيكي؛ (‪ )4‬تم ممأثيرات‬
‫يادگيري و منحني تجربه ‪.‬‬
‫در استراتژي تمايز]‪ ،[2‬ايجاد ارزش‪ ،‬از طريق منحصر به فرد شدن كاال يا خمدمات و متممايز‬
‫شممدن آن نسممبت بممه كاالهمما و خممدمات رقبمما صممورت مممي پممذيرد‪ .‬منحصممر بفممرد شممدن از راههممايي‬
‫مانن ممد نوآريه مماي تولي ممد ‪،‬كيفي ممت برت ممر‪ ،‬تبليغ ممات مبتكرانم ممه‪ ،‬اسم ممتفاده از چش مممك زنهم ماي بم ممازار‪،‬‬
‫روابط بهتر فروشنده و يا راههاي ديگر بدست مي آيد‪(Porter, 1980, p.17).‬‬
‫استراتژي تمركز ]‪ [3‬خود به دو نوع مي باشمد؛ يعنمي اسمتراتژي تمركمز مبتنمي بمر تممايز و تمركمز‬
‫مبتني بمر هزينمه‪ .‬كليمد رسميدن بمه اسمتراتژي تمركمز ارائمه محصموالت يما خمدمات بمه بتمش خا م ي‬
‫از بازار مي باشد ‪.‬‬
‫‪[1]- Overall Cost Leadership Strategy,‬‬
‫‪[2]- Differentiation strategy‬‬
‫‪[3] - Focus Strategy‬‬
‫(‪ )3‬استراتژيهاي كالن گلوك و جاچ‬
‫گلوك و جاچ استراتژيهاي اصلي يا كالن را در چهار نوع تحت عنوان استراتژي ثبات‪ ،‬توسعه‪،‬‬
‫كاهش و تركيب (تركيبي از سه نوع استراتژي قبلي)دسته بندي كردند‪(Jauch & Glueck, p.p.42-‬‬
‫)‪.46‬‬
‫هنگامي سازمان از استراتژي ثبات ]‪ [1‬استفاده مي كند كه‪ )1(:‬محصول‪ ،‬خدمت‪ ،‬بازار و‬
‫وظيفه اي را كه در تعريف فعاليتهايش بيان شده فراهم مي نمايد و (‪ )2‬تصميمات اصلي‬
‫استراتژيك سازمان بر بهبود تدريجي عملكرد وظايف متمركز باشد‪ .‬اين استراتژي با روش‬
‫تصميم گيري «آرام‪ ،‬همچنانكه هست» اجرا مي شود و تغييرات عمده اي در محصوالت‪،‬‬
‫خدمات‪ ،‬بازار و وظايف سازمان داده نمي شود ‪.‬‬
‫سازمان هنگامي از استراتژي توسعه]‪ [2‬استفاده مي نمايد كه ‪ )1( :‬در نظر دارد محصوالت‬
‫يا خدمات بيشتري را ارائه نمايد و يا بازار ها يا وظايف جديدي را به فعاليتهايش اضافه‬
‫نمايد و (‪)2‬تصميمات اصلي استراتژيك سازمان را بر افزايش سرعت فعاليتها در چارچوب‬
‫وضعيت فعلي خود متمركز نمايد‪ .‬اين استراتژي به عنوان «راهي براي افزايش عملكرد»‬
‫محسوب مي شود‪ .‬بنابراين استراتژي توسعه از طريق تجديد نظر در تعريف سازمان‪ ،‬يعني‬
‫افزايش دامنه فعاليتها و يا باال بردن سرعت فعاليتهاي فعلي انجام مي شود ‪.‬‬
‫‪[1]- Stability Strategy‬‬
‫‪[2]- Expansion Strategy‬‬
‫هنگامي سازمان از استراتژي كاهش]‪ [1‬استفاده مي كند كه ‪« :‬الزم باشد‬
‫تا در محصوالت‪ ،‬خدمات‪ ،‬بازار و يا وظايف كاهش ي ايجاد گردد» و (‪)2‬‬
‫بتواهد تصميمات استراتژيك خود را بر بهبود وظايف از طريق كاهش‬
‫فعاليتهاي زيان ده متمركز نمايند‪ .‬اين استراتژي مي تواند با كاهش كاركنان‪،‬‬
‫كاهش خطوط توليد محصوالت‪ ،‬كاهش ارائه خدمات‪ ،‬كاهش هزينه هاي‬
‫تحقيق و توسعه و بازاريابي انجام گردد‪.‬‬
‫و سرانجام هنگامي سازمان از استراتژي تركيب]‪ [2‬استفاده مي كند كه‬
‫(‪ )1‬در نظر داشته باشد تا از استراتژيهاي قبلي در زمانهاي متتلفي درآينده‬
‫استفاده كند و (‪ )2‬تصميمات اصلي استراتژيك سازمان بر استفاده از‬
‫استراتژيهاي قبلي در يك زمان و در بتشهاي متتلف سازمان متمركز باشد‪.‬‬
‫‪[1]- Retrenchment Strategy‬‬
‫‪[2] - Combination Strategy‬‬
‫استراتژيهاي فرعي (استراتژيهاي سط وظيفهاي يا عملياتي)‬
‫استراتژيهاي فرعي‪ ،‬استراتژيهايي هستند كه در راستاي استراتژي كالن سازمان‬
‫به كار مي روند‪ .‬در ميان دسته بنديهايي كه از استراتژيهاي فرعي توسط صاحب‬
‫نظران متتلف بعمل آمده است‪ ،‬دسته بندي فرد ديويد كاملتر از بقيه به نظر‬
‫مي رسد ‪ .‬او در دسته بندي خود به ‪ 15‬نوع استراتژي فرعي پرداخته و آنها را در‬
‫پنج گروه قرار داده است ‪ .‬در ادامه بطور متتصر به اين استراتژيها پرداخته‬
‫مي‬
‫شود‪(David,1993, p.32-59) .‬‬
‫گروه اول – استراتژي ادغام‬
‫استراتژيهاي ادغام[‪ ]1‬شامل ادغام عمودي رو به جلو‪ ،‬ادغام عمودي رو به عقب و‬
‫ادغام افقي مي شود ‪.‬‬
‫در ادغام عمودي رو به جلو]‪ ،[2‬شركت با خريدن شركتهاي پتش يا خرده فروش ي ها‬
‫مي كوشد تا بر ميزان كنترل خود بيفزايد‪ .‬در ادغام عمودي رو به عقب]‪ [3‬شركت تالش‬
‫ميكند تا از طريق تحت كنترل در آوردن تامين كنندگان بر ميزان كنترل و حاكميت خود بر‬
‫صنعت بيفزايد‪ .‬و در ادغام افقي ]‪ [4‬شركت مي كوشد تا شركتهاي رقيب را به مالكيت‬
‫خود در آورد و بر ميزان كنترل خود بر آنها بيفزايد‪.‬‬
‫‪[1] - Itegration‬‬
‫‪[2]- Forward Integration‬‬
‫‪[3]- Backward Integration‬‬
‫‪[4]- Horizontal Integration‬‬
‫گروه دوم – استراتژيهاي متمركز‬
‫استراتژيهاي متمركز ]‪ [1‬در برگيرنده سه استراتژي رسوخ در بازار‪ ،‬توسعه‬
‫بازار و توسعه محصول مي باشد ‪ .‬اين استراتژيها به سازمان كمك مي كند تا‬
‫محصوالت يا خدمات خود را از نظر رقابتي بهبود ببتشند ‪.‬‬
‫در استراتژي رسوخ در بازار]‪ [2‬شركت تالش مي كند تا از طريق فعاليتهاي‬
‫بازاريابي سهم محصوالت و خدمات كنوني خود را افزايش دهد‪ .‬در استراتژي‬
‫توسعه بازار]‪ [3‬سازمان تالش مي كند تا محصوالت يا خدمات كنوني را به‬
‫مناطق جغرافيايي جديد ارائه نمايد‪ .‬و در استراتژي توسعه محصول ]‪[4‬‬
‫شركت مي كوشد تا از طريق بهبود بتشيدن يا اصالح محصوالت يا خدمات‬
‫كنوني بر ميزان فروش خود بيفزايد‪.‬‬
‫‪[1]- Intensive Strategies‬‬
‫‪[2]- Market Peneration‬‬
‫‪[3] - Market development‬‬
‫‪[4] - product development‬‬
‫گروه سوم‪ -‬استراتژيهاي تنوع]‪[1‬‬
‫سممازمانها بممه سممه روش عمممده اسممتراتژيهاي خممود را متنمموع ممميكننممد‪ .‬اسممتراتژيهاي‬
‫تنوع عبارتند از تنوع همگون‪ ،‬تنوع ناهمگون و تنوع افقي ‪.‬‬
‫در اسم ممتراتژي تنم مموع همگم ممون]‪ [2‬شم ممركت تم ممالش مم ممي كنم ممد محصم مموالت و خم ممدماتي‬
‫جديممد ولممي مممرتبط بمما محصمموالت و خممدمات خممود بممه بممازار عرضممه نمايممد‪ .‬در تنمموع‬
‫نمماهمگون شممركت تممالش ممميكنممد محصمموالت و خممدماتي جديممد ولممي بمميربممط (نسمبت‬
‫ب ممه محص مموالت و خ ممدمات اص مملي خ ممود) ب ممه ب ممازار عرض ممه كن ممد‪ .‬و در اس ممتراتژي تن مموع‬
‫افقمي ]‪ ،[3‬سمازمان تمالش مميكنمد تما محصموالت و خمدماتي جديمد ولمي غيرممرتبط‬
‫با محصوالت و خدمات خود براي مشتريان كنوني به بازار عرضه نمايد ‪.‬‬
‫‪[1] - Diversification Dtrategies‬‬
‫‪[2]- Conestric diversification‬‬
‫‪[3]- Horizontal diversification‬‬
‫گروه چهارم – استراتژيهاي تدافعي‬
‫گاهي سازمانها درصدد بر ميآيند تا از استراتژيهاي تدافعي ]‪ [1‬كه شامل چهار استراتژي‬
‫سرمايهگذاري مشترك‪ ،‬كاهش‪ ،‬واگذاري و انحالل است استفاده نمايند ‪.‬‬
‫در استراتژي سرمايهگذاري مشترك]‪ [2‬و يا چند شركت تشكيل يك سازمان جداگانه‬
‫ميدهند تا به هدفهاي مشترك خا ي دست يابند‪ .‬زماني يك سازمان از استراتژي حفظ‬
‫موقعيت ]‪ [3‬استفاده ميكند كه بتواهد با گروهبندي جديد در دارائ ها و هزينهها سيرنزو لي‬
‫فروش و سود را معكوس نمايد ‪ .‬در استراتژي واگذاري ]‪ [4‬شركت اقدام به فروش يك‬
‫واحد مستقل يا بتش ي از سازمان كه سودآوري الزم ندارند‪ ،‬مينمايد‪ .‬و در استراتژي‬
‫انحالل]‪ ،[5‬شركت اقدام به فروش تمام داراي هاي خود مي نمايد ‪.‬‬
‫‪[1] - Defensive strategies‬‬
‫‪[2]- Joint Venture Strategy‬‬
‫‪[3]- Retranchment Strategy‬‬
‫‪[4] - Divestiture Strategy‬‬
‫‪[5] - Liquidation Stratrgy‬‬
‫گروه پنجم – استراتژي تركيب (يكي شدن ) و خريد استقراض ي‬
‫در استراتژي تركيب]‪( [1‬يكي شدن)‪ ،‬دو يا چند شركت با اندازههاي همانند‬
‫با هم يكي ميشوند و بصورت يك شركت در ميآيند ‪ .‬و در استراتژي خريد‬
‫استقراض ي]‪ ،[2‬شركتي سهام عمده شركت ديگر را بصورت وام ميخرد و‬
‫براي بازپرداخت وامهاي گرفته شده دارائ هاي خريداري شده را به گرو يا‬
‫رهن ميگذارد‪.‬‬
‫‪[1] - Merger Strategy‬‬
‫‪[2] - Leverged Buyout Strategy‬‬
‫منابع و مآخذ‬
‫‪ ‬فرد آر ‪ .‬دیو‪.‬ید (‪ .)1385‬مدیریت استراتژیک (ترجمه سید محمد اعرابی و علی پارسائیان)‪,‬تهران ‪ :‬دفتر پژوهش های‬
‫فرهنگی ‪1379 ،‬‬
‫‪ ‬آرمسممترانگ‪ ،‬مايكممل (‪ .)1381‬مممديريت اسممتراتژيك منممابع انسمماني (راهنممماي عمممل) (ترجمممه سمميدمحمد اعرابممي وداود‬
‫ايزدي)‪ .‬تهران‪ :‬دفتر پژوهشهاي فرهنگي‪.‬‬
‫‪ ‬اعرابممي ‪ ،‬سمميدمحمد ؛ نظمماميونممد چگينممي ‪ ،‬هوشممنگ (‪ )1386‬برنامممه ريممزي اسممتراتژيک سممازمان امممور ماليمماتي کشممور‪،‬‬
‫معاونت برنامه ريزي و فناوري اطالعات ‪ .‬تهران ‪ :‬دفتر پژوهش هاي فرهنگي‪.‬‬
‫‪ ‬جي ديويد هانگر و ال ‪ .‬ويلن‪ ،‬توماس (‪ )1381‬مباني مديريت استراتژيک ‪ ،‬ترجمه سميدمحمد اعرابمي و داود ايمزدي ‪،‬‬
‫تهران ‪ :‬دفتر پژوهشهاي فرهنگي‪.‬‬
‫‪ ‬علي احمدي ‪ ،‬مديريت استراتژيک ‪.‬‬
‫‪ ‬مينتزبممرگ ‪ ،‬هن ممري ‪ ،‬آلس ممتراند ‪ ،‬بممروس و ملپ ممل ‪ ،‬ژوزف (‪ )1384‬جنگ ممل اس ممتراتژي ‪ ،‬ترجمممه محم ممود احم ممدپور داري مماني‪،‬‬
‫تهران‪ :‬شرکت پرديس ‪.57‬‬
‫‪ ‬ورزشکار ‪ ،‬احمد (‪ )1384‬جزوه آموزش ي مديريت استراتژيک ‪ ،‬تهران ‪ :‬مرکز مطالعات و پژوهشهاي مديريت‪.‬‬
‫منابع و مآخذ‬
‫‪ ‬بامبرگر‪ ،‬پیتر و مشولم‪ ،‬آلن (‪ .)1381‬استراتژي منابع انساني (تدوین‪ ،‬اجرا‪ ،‬آثار) (ترجمه‬
‫علي پارسائیان و سیدمحمد اعرابي)‪ .‬تهران‪ :‬دفتر پژوهشهاي فرهنگي‪.‬‬
‫‪ ‬پیررررس و رابینسرررون‪« ،‬برنامرررهریزي و مررردیریت اسرررتراتژیك» ‪ ،‬ترجمررره خلیلررري شررروریني‪،‬‬
‫سهراب‪ ،‬چاپ اول‪( ،‬تهران‪ :‬انتشارات یادواره كتاب‪)1377 ،‬‬
‫‪ ‬منابع مدیریت استراتژیک دکتر حسین علوی راد ‪.‬‬
‫‪ ‬منابع مدیریت استراتژیک دکتر احمد وند ‪.‬‬
‫‪ ‬منابع مدیریت استراتژیک دکتر دکتر سید محمد اعرابی ‪.‬‬
‫‪ ‬اصول و مبانی مدیریت سیدجوادین ‪.‬‬
‫‪ ‬صررمدی ‪ ،‬ابررراهیم(‪ )1388‬مرردل هررای مرردیریت وبرنامرره ریررزی اسررتراتژیک ‪ ،‬تهررران ‪ :‬مرکررز‬
‫مطالعات و پژوهشهاي مدیریت‪.‬‬