مديريت اسلامي

Download Report

Transcript مديريت اسلامي

‫مدیریت اسالمی‬
‫مقدمه‬
‫•‬
‫پیامبر اكرم (ص)‪« :‬ال تحصي عجائبه و ال تبلي غرائبه»‪ .‬شگفتيهاي قرآن هرگز‬
‫تمام نميشود و نوآوريهاي آن به كهنگي نميگراید‪.‬‬
‫•‬
‫گلبرگهاي قرآن نه تنها صفحه كتاب‪ ،‬كه صحیفه آفتاب است‪ .‬هر لحظهاي شكوفه‬
‫نوري در دامنش ميشكفد و سینه سیاه تاریكيها را ميشكافد‪.‬‬
‫قرآن‪ ،‬جوشش زالل حقیقت است از چشمهسار پاك الوهیت‪ .‬از سبد آن شكوفههاي‬
‫«حق» فرو ميریزد و با «باطل» ميستیزد‪.‬‬
‫قرآن‪ ،‬تجلي سخن خوب خداست در قالب تنگ واژهها‪ .‬بر تارك تاریخ ميدرخشد و‬
‫بشریت را اندیشه ميبخشد‪.‬‬
‫قرآن میراث معنوي پیامبر (ص) است براي همه عصرها و نسلها‪ ،‬نه تنها براي‬
‫این زمین و زمان است كه براي همه زمانها و زمینها است‪.‬‬
‫قرآن منشور آزادي انسان است از بندهاي گران و زنجیرهاي پنهان‪ ،‬بانگ بیداري‬
‫است و آهنگ هشیاري‪.‬‬
‫قرآن‪ ،‬بزرگ معجزه جاودانه است و سترگ رهنماي فرزانه‪ .‬نه زمانش پیر ميكند‬
‫و نه زمینش‪ ،‬زمینگیر‪ .‬ستاره سپهر سیادت است و عصاره اعصار رسالت‪.‬‬
‫قرآن‪ ،‬كتابي است براي ت ّدبر و انقالبي است در تفكر (كتاب انزلناهُ ليدّ بروا آياته)‪.‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫مقدمه (‪)2‬‬
‫•‬
‫قرآن‪ ،‬كتاب سعادت بشر است؛ براي همه اعصار و قرون‪ .‬نه در عالم داراي حریف است‬
‫و نه كسي را یاراي تحریف‪.‬‬
‫•‬
‫قرآن آمد تا انسان را معنا بخشد و زندگي او را جهت؛ سوگیري حیات از خاك تا خداست‪.‬‬
‫ما همه از خداییم و به سوي او روانهایم (ا ّن ّ‬
‫اّلل و ا ّنااليه راجعون)‪.‬‬
‫•‬
‫خدا‪ ،‬جهان هستي را آفرید و مشیّت لطفآمیز او مدیریت آن را بر عهده گرفت‪ «:‬انّ‬
‫ر ّبكم ّ‬
‫ّللا ّ‬
‫العرش ُيد ّبراالمر‪»...‬‬
‫السموات و االرض في س ّتة ا ّيام ُث ّم استوي َعلَي‬
‫الذي َخلَ َق ّ‬
‫ِ‬
‫(یونس‪)3 -‬‬
‫•‬
‫خداوند براي اداره امور جهان‪ ،‬انسان را به عنوان «جانشین» خود آفرید و مدیریت‬
‫زمین را بدو واگذار كرد‪َ « :‬و اذ قال َ ر ّب َك للمالئك ِة ا ّني جاعل ُ في االرض خليفة‪( »...‬البقره‬
‫ ‪ ) 30‬و شأن و جایگاه او را از همه موجودات برتر نهاد و فرشتگان را فرمان داد تا او‬‫را سجده كنند‪« :‬و اذ قُلنا للمالئكة اسجدوا آلدم‪( »...‬البقره ‪ ) 34-‬بنا بر این انسان از‬
‫سوي خداوند متعال و آفریدگار هستي بخش رسالت و مأموریت دارد تا بر جهان هستي‬
‫«مدیریت» نماید‪.‬‬
‫چرا قرآن؟‬
‫•‬
‫ممكن است این سؤال به ذهن برسد كه كدام یك از ابعاد مدیریت به قرآن مربوط ميشود؟‬
‫و یا این كه قرآن كدام تئوري مدیریت را ارایه كرده است؟‬
‫•‬
‫قرآن كتابي است راهنما و روشنگر كه بر فراز همه اعصار و قرون‪ ،‬همه ابعاد زندگي‬
‫انسانها را جهت ميبخشد‪ .‬قرآن نه تنها در عرصه مدیریت‪ ،‬بلكه در عرصه هیچ علمي‬
‫تئوري خاصي ارایه نميدهد؛ زیرا همه تئوريها در همه علوم در روندي تكاملي‬
‫رهسپرند؛ روزي متولد ميشوند‪ ،‬ميبالند‪ ،‬ميدرخشند‪ ،‬كمرنگ ميشوند و سرانجام با‬
‫پیدایش یك نظریه جدیدتر راه زوال را پیش ميگیرند؛‬
‫•‬
‫اما قرآن و رهنمودهاي حیاتآفرین و جهت بخش و جاودانه آن همیشه و همواره‬
‫باطراوت و زندهاند‪ .‬اصوالًدین‪ ،‬مباحث علمي و فلسفي را به حوزه عقالنیت انسان وانهاده‬
‫است‪ .‬عدم وجود تئوريها در قرآن‪ ،‬نه نشانه نقص‪ ،‬كه عالمت كمال آن است؛ زیرا قرآن‬
‫راه پیشرفتهاي علمي و عقلي بشر را نميبندد‪ .‬بنا بر این هیچ نظریهپردازي نميتواند‬
‫نظریه خود را بهترین و آخرین نظریه بداند‪ .‬هر نظریه علمي‪ ،‬علم است تا هنگامي كه‬
‫توسط یك نظریه علمي دیگر در هم شكسته نشده است‪.‬‬
‫چرا قرآن؟ (‪)2‬‬
‫• انسان با چراغ «عقل» راههاي پر پیچ و خم علوم را ميپیماید و با قطبنماي «وحي»‬
‫سمت و سوي فالح را ميیابد‪ .‬چراغ عقل بشري بدون جهت نماي وحیاني قادر به پیمودن‬
‫راه فالح نیست‪ .‬عقل باالترین و ارزشمندترین موهبت الهي است؛ اما بدون راهنمایيهاي‬
‫قرآن در پیمودن راههاي سخت در ميماند‪.‬‬
‫• قرآن براي تفهیم این حقیقت در طي مراحلي انسان را به آزمودن فرا خوانده و یكه تازي‬
‫و بينظیري خود را در ارایه راه فالح اثبات كرده است‪ .‬قرآن در مرحله اول‬
‫هماوردطلبي از معارضان ميخواهد تا در صورت توان كتابي چون قرآن ارایه دهند‪:‬‬
‫ّ‬
‫عندّللا هو اهدي منهما ا ّتبع ُه ان كنتم صادقين» (قصص ‪.)49 -‬‬
‫ب من‬
‫«قل فأتوا ِبكتا ٍ‬
‫وقتي عجز معارضان را مشاهده ميكند‪ ،‬از آنان آوردن حداقل ده سوره مانند قرآن را مطالبه‬
‫س َو ٍر مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من‬
‫ميكند‪« :‬ام يقولون افترئ ُه قل فاتوا بعشر ُ‬
‫دون ّللا ان كنتم صادقين» (هود ‪)13 -‬‬
‫• و سرانجام به مخالفان و رقیبان در طول تاریخ و عرض جغرافیا ثابت ميكند كه اگر‬
‫همه دست در دست همدیگر گذارند‪ ،‬نميتوانند حتي یك سوره مانند سوره قرآن بیاورند‪:‬‬
‫«و ان كنتم في ريب م ّما ّ‬
‫نزلنا علي عبدنا فأتوا بسور ٍة من مثله وادعوا شهداءكم من دون‬
‫ّ‬
‫ّللا ان كنتم صادقين» (بقره ‪.)23 -‬‬
‫منابع اصلي بحث‬
‫•‬
‫•‬
‫اول ‪ -‬قرآن كريم‬
‫قرآن كریم‪ ،‬كه مجموعه وحیاني و اصليترین منبع هر پژوهش دیني و علمي است‪ ،‬چند‬
‫نوع مدیریت را ارایه ميدهد كه همگي اسوه و راه گشا هستند‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫الف) مديريت خداوندي‬
‫این مدیریت‪ ،‬مبتني بر ربوبیت خدا است‪ .‬عالمه طباطبایي «ربّ » را به معناي «مالك ـ‬
‫م ّدبر» معنا ميكند؛ یعني خداوند غیر از آفرینش جهان و انسان‪ ،‬تدبیر و مدیریت كائنات‬
‫را نیز دارد و علي رغم نظریه اعتزال‪ ،‬عالم را به حال خود رها نكرده است‪ .‬نوع‬
‫مدیریت خداوند‪ ،‬از آیات فراواني قابل استنتاج است و براساس قاعده «تخلقوا باخالق‬
‫َ‬
‫ّللا»‪ ،‬اقتباس از آن‪ ،‬نه تنها ممكن‪ ،‬بلكه الزم است‪.‬‬
‫•‬
‫مدیریت دستگاه عظیم فرشتگان‪ ،‬سازمان دهي و تقسیم كار گسترده آنان‪ ،‬نظارت و‬
‫پيگیري كار آنان‪ ،‬نوع گزینش و انگیزش آنان‪ ،‬از جلوههاي مدیریت خداوندي‬
‫است‪.‬همچنین اداره طبیعت‪ ،‬به گونهاي كه همه چیز‪ ،‬مانند ساعت یا ماشین‪ ،‬به فعالیت‬
‫مشغول است هم از این قبیل است‪ .‬این مدیریت باید شناسایي شود و به الگویي وحیاني‬
‫براي مدیران و مریدان تبدیل گردد‪.‬‬
‫منابع اصلي بحث (‪)2‬‬
‫ب) مديريت پيامبران‬
‫‪ .1‬مدیریت پیامبران ‪ ،‬غیر از رسول خدا(ص) مانند حضرت سلیمان(ع)‪ ،‬موسي(ع)‪،‬‬
‫هارون(ع)‪ ،‬داوود(ع) و یوسف(ع) كه در قالب قصص زیبا ارایه شده و قواعد عام‬
‫مدیریتي از این سیرههاي مدیریتي قابل استنباط و به كارگیري است‪.‬‬
‫‪ .2‬مدیریت رسول خدا(ص) كه بخشي از آیات قرآن را (در سورههاي احزاب‪ ،‬انفال‪،‬‬
‫حجرات‪ ،‬نور و‪ )...‬به خویش اختصاص داده است و به بیان چگونگي مدیریت رسول‬
‫خدا(ص) در ابعاد نظامي‪ ،‬اجتماعي‪ ،‬اخالقي و اداري ميپردازد‪.‬‬
‫ج) مديريت صالحان‬
‫خداوند در قرآن به بیان ویژگيهاي شخصیتهاي صالحي مانند حضرت خضر(ع)‪،‬‬
‫ذوالقرنین(ع) و مادر و خواهر حضرت موسي و نیز ملكه سبا ميپردازد‪ ،‬كه این بیان‬
‫قرآن و ذكر سیره آنان ميتواند ما را به اصولي از مدیریت راهنمایي كند‪.‬‬
‫منابع اصلي بحث (‪)3‬‬
‫•‬
‫دوم ـ سنت‬
‫•‬
‫مراد از سنت‪ ،‬تفسیر رایج آن است كه قول و فعل معصوم(ع) است‪ ،‬هر چند عليالقاعده‪،‬‬
‫مبناي نظام مدیریت اسالم بر فعل معصوم(ع)‪ ،‬آشكارتر است؛ به ویژه سیره نبوي و‬
‫علوي كه بیانگر دو تجربه حكومتي و مدیریتي معصومانه در دو مقطع حساس صدر‬
‫اسالمند‪.‬‬
‫•‬
‫•‬
‫سنت ديگر معصومين(ع)‬
‫در میان دیگر معصومین(ع) رویارویي با حكومت شش ماهه امام حسن(ع) و حركت‬
‫عاشورایي امام حسین(ع) و سیره امام رضا(ع) در دوران والیتعهدي‪ ،‬ميتواند مورد‬
‫توجه قرار گیرد؛ به ویژه كه اخیراً در برخي تحقیقات‪ ،‬بر مدیریت عاشورایي‪ ،‬به عنوان‬
‫نمونه كاملي از مدیریت توسعه و توسعه مدیریت توجه شده است‪.‬‬
‫•‬
‫در البهالي كلمات معصومین‪ ،‬مانند امام صادق(ع) درباره مدیریت نامهاي از ایشان‬
‫خطاب به نجاشي‪ ،‬حاكم اهواز نوشته شده كه مورد توجه است‪ .‬رساله حقوق امام‬
‫سجاد(ع) حاكي از بیان مناسبات انساني در مدیریت اسالمي است‪.‬‬
‫ا ّه ّميت مديريت‬
‫•‬
‫ميگویند‪ :‬مرحوم آیت ا‪ ...‬مجدد و حاج سید میرزا محمد حسن شیرازي فرمودهاند‪:‬‬
‫«ریاست ‪ -‬منظور مرجعیت دیني بوده است ‪ -‬نیازمند به یكصد جزء است كه یك جزء آن‬
‫علم و جزء دیگرش عدالت است‪ ...‬و نود و هشت جزء دیگر آن مدیریت است‪ .‬این سخن‬
‫بسیار درست است‪ ،‬زیرا ما مشاهده ميكنیم‪ ،‬افرادي كه بسیار عالم و بسیار عادل هستند‪،‬‬
‫اما ميبینیم كه در اداره امور مسلمین مرجعیتي ندارند‪.‬‬
‫‪ .‬امام علي(ع) در بیان اه ّمیّت حاكم و مدیر در اجتماع ميفرماید‪:‬‬
‫«مردم به زمامدار نیازمند هستند؛ خواه نیكوكار باشد یا بدكار‪ ،‬تا مؤمنان در سایه‬
‫حكومتش به كار خویش مشغول و كافران نیز بهرهمند شوند‪.‬‬
‫هر اجتماع و گروه بدون رهبر و مدیر‪ ،‬دچار هرج و مرج گشته‪ ،‬سرانجام آن‪ ،‬اضمحالل‬
‫و نابودي خواهد بود‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین (ع) در این باره ميفرمایند‪:‬‬
‫•‬
‫«والي ستمگر‪ ،‬بهتر از هرج و مرج همیشگي است » ‪.‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫ا ّه ّميت مديريت (‪)2‬‬
‫همچنین ميفرماید‪:‬‬
‫•‬
‫«در حالي كه براي مردم‪ ،‬رهبري بد یا خوب الزم است‪ ...‬امّا در حكومت رهبر فاسد‪،‬‬
‫انسانهاي بدكار‪ّ ،‬لذت جویي ميكنند‪ ،‬تا روزگارش به سرآید‪» .‬‬
‫در اه ّمیّت نقش مدیر در هر تشكیالت و سازمان از حضرت امیر (ع) ميخوانیم‪:‬‬
‫•‬
‫«مدیر مانند میخ وسط آسیاب باید ساكن‪ ،‬استوار و محكم باشد‪ ،‬تا تشكیالت‪ ،‬به درستي‬
‫اطراف آن محور‪ ،‬طي طریق كند‪».‬‬
‫همچنین امام رضا (ع) درباره سرپرستي در جامعه ميفرماید‪:‬‬
‫•‬
‫«در مطالعه احوال بشر‪ ،‬هیچ گروه یا ملّتي را نميیابیم كه در زندگي‪ ،‬مو ّفق و پایدار‬
‫باشد‪ ،‬مگر به وجود مدیر و سرپرستي كه امور ما ّدي و معنوي آنان را مدیریت نماید‪».‬‬
‫تعريف مديريت‬
‫از مدیریت‪ ،‬تعاریف گوناگوني ارایه شده است‪:‬‬
‫‪ .1‬مدیریت‪ ،‬عبارت است از استفاده بهینه از منابع انساني و غیر انساني‪ ،‬در‬
‫جهت تح ّقق اهداف از پیش تعیین شده‪ ،‬با توجّ ه به قوانین حاكم‪.‬‬
‫‪ .2‬از دیدگاه خانم «فالت»‪ ،‬مدیریت یعني كار كردن از طریق دیگران‪ ،‬یا هنر‬
‫انجام دادن كارها از طریق آنان‪.‬‬
‫‪ .3‬مدیریت‪ ،‬فرآیند به كارگیري ّ‬
‫مؤثر و كارآمد منابع ما ّدي و انساني در‬
‫برنامهریزي‪ ،‬سازمان دهي‪ ،‬بسیج منابع‪ ،‬هدایت و كنترل است‪.‬‬
‫‪ .4‬استاد مطهري‪ ،‬مديريت را اينگونه تعريف ميكند‪:‬‬
‫«مدیریت انسانها و رهبري آنها‪ ،‬عبارت است از فنّ بهتر بسیج كردن و‬
‫بهتر سامان دادن و بهتر كنترل كردن نیروهاي انساني و به كار بردن‬
‫آنها‪» .‬‬
‫تعريف مديريت (‪)2‬‬
‫‪« .5‬فیدلر»‪ ،‬مدیریت را كارهاي معیّني ميداند كه مدیر براي رسیدن به اهداف گروه‬
‫انجام ميدهد‪.‬‬
‫‪« .6‬مدیریت عبارتست از هماهنگ كردن منابع انساني و مادي براي نیل به هدف‪».‬‬
‫•‬
‫«اما اگر بخواهیم (چنانكه معمول است) مدیریت را بر حسب عناصر تشكیل دهنده‬
‫آن (با وظایف مدیر) تعریف كنیم‪».‬‬
‫•‬
‫«مدیریت را ميتوان علم و هنر و متشكل و هماهنگ كردن‪ ،‬رهبري و كنترل‬
‫فعالیتهاي دسته جمعي‪ ،‬براي نیل به هدفهاي مطلوب‪ ،‬با حداكثر كارآیي تعریف‬
‫كرد‪».‬‬
‫‪« .7‬مدیریت فرآیندي است كه به وسیله آن كوششهاي فردي و گروهي به منظور نیل‬
‫به هدف مشترك همآهنگ ميشود»‬
‫تعريف مديريت (‪)3‬‬
‫‪ .8‬مدیریت عبارت است از قبول مسئولیت‪ ،‬براي هدایت و اداره سازمان به منظور نیل به‬
‫هدف مطلوب و انجام مقاصد‪».‬‬
‫‪« .9‬مدیریت‪ ،‬انجام دادن كارها به وسیله و از طریق دیگران است»‬
‫‪ .10‬بعضي هم مدیریت اسالمي را این طور تعریف كردهاند‪:‬‬
‫ّللا (الي ّ‬
‫• «مدیریتي كه زمینه رشد انسان به سوي ّ‬
‫ّللا المصیر) را فراهم نماید و مطابق‬
‫كتاب و سنت و سیره‪ ،‬و روش پیامبر (ص) و امامان معصوم(ع) و علوم و فنون و‬
‫تجارب بشري جهت رسیدن به اهداف یك نظام در ابعاد مختلف‪ ،‬همانند یك محور و مدار‬
‫و قطب عمل كند‪ ،‬مدیریت اسالمي مينامیم»‬
‫•‬
‫به نظر نگارنده‪ ،‬مديريت اسالمي عبارت است از علم‪ ،‬هنر و فن فرآيند بكارگيري منابع‬
‫(انساني‪ ،‬مالي‪ ،‬فنآوري‪ ،‬اطالعاتي‪ ،‬ارزشي و زمان) از طريق برنامهريزي‪ ،‬سازمان‬
‫دهي‪ ،‬هدايت و كنترل در يك محيط متغير در جهت تحقق اهداف سازمان در چارچوب‬
‫فرهنگ اسالم ناب محمدي(ص)‪.‬‬
‫صفات و ويژگيهاي مديران براي انتصاب‬
‫آيه ‪ 124‬سوره بقره‬
‫اس إِ َمامًا َقا َل َومِن ُذرِّ َی ِتي َقا َل الَ َی َنا ُل‬
‫• « َوإِ ِذ ا ْب َتلَى إِب َْراهِی َم َر ُّب ُه ِب َكلِ َما ٍ‬
‫ت َفأ َ َت َمهُنَ َقا َل إِ ِّني َجاعِ لُ َك لِل َن ِ‬
‫َع ْهدِي َ‬
‫ِین »‬
‫الظالِم َ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫پروردگار ابراهیم‪ ،‬او را با حوادث گوناگونى آزمایش كرد و او‬
‫• و(به خاطر بیاور) هنگامى كه‬
‫ِ‬
‫به خوبى از عهده آزمایش برآمد؛ خداوند به او فرمود‪ :‬من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم‪.‬‬
‫ابراهیم گفت‪ :‬از فرزندان من نیز (امامانى قرار بده)‪ ،‬خداوند فرمود‪ :‬پیمان من به ستمكاران‬
‫نمىرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شایسته این مقامند)‪.‬‬
‫• پيام ها‪:‬‬
‫• پیامبران نیز مورد آزمایش الهى قرار مىگیرند‪« .‬واذ ابتلى ابراهیم»‬
‫• براى منصوب كردن افراد به مقامات‪ ،‬گزینش وآزمایش الزم است‪« .‬اذ ابتلى ابراهیم‪ ...‬بكلمات»‬
‫• منشأ امامت وراثت نیست‪ ،‬لیاقت است كه با پیروزى در امتحانات الهى ثابت مىگردد‪.‬‬
‫«فاتمّهن»‬
‫• پستها ومسئولیتها باید تدریجا ً و پس از مو ّفقیّت در هر مرحله به افراد واگذار شود‪.‬‬
‫«فاتمّهن‪»...‬‬
‫• امامت‪ ،‬مقامى رفیع و از مناصب الهى است‪ .‬امام باید حتما ً از طرف خداوند منصوب شود‪.‬‬
‫«ا ّنى جاعلك»‬
‫صفات و ويژگيهاي مديران براي انتصاب(‪)2‬‬
‫در انتخاب و گزينش افراد‪ ،‬به معيارهاي قرآني توجه كنيم‪ .‬عالوه بر (حفيظ و عليم)‬
‫معيارهاي ديگري نيز در قرآن ذكر شده است از آن جمله‪:‬‬
‫•‬
‫ايمان‪( .‬افمن كان مومنا ً كمن كان فاسقا الیستوون )‬
‫•‬
‫سابقه‪( .‬والسابقون السابقون ‪ .‬اولئك المقربون )‬
‫•‬
‫هجرت‪( .‬والذین آمنوا و لم یهاجروا ما لكم من والیتهم من شي ء)‬
‫•‬
‫توان جسمي و علمي‪( .‬و زاده بسطه في العلم و الجسم )‬
‫•‬
‫اصالت خانوادگي‪( .‬ماكان ابوك امرءسوء)‬
‫•‬
‫جهاد و مبارزه‪( .‬فض ّل ّ‬
‫ّللا المجاهدین علي القاعدین اجرا عظیما)‬
‫مشخصات كلي مديريت پيغمبر اسالم‬
‫‪ .1‬عدالت‬
‫‪ .2‬برادري‬
‫‪ .3‬مسجد‪ ،‬عبادتگاه و مركز اداري حكومت‬
‫‪ .4‬نوشتن منشور مدینه‬
‫‪ .5‬تالش در جهت عدم وقوع جنگ‬
‫‪ .6‬ارسال نامه براي پادشاهان‬
‫‪ .7‬گرفتن بیعت مجدد از یاران‬
‫‪ .8‬فتح مكه‬
‫مباني مديريت رسول خدا(ص)‬
‫‪ .1‬وحي الهي‬
‫‪ .2‬اصل شورا‬
‫‪ .3‬مباني سازماندهي اداري‬
‫• الف ‪ -‬كار‬
‫• ب ‪ -‬علم و قدرت و شایستگي‬
‫• ج ‪ -‬مساوات‬
‫• چهار نكته قابل توجه در بحث مساوات‬
‫‪.1‬عمل به اصل مساوات‬
‫‪ .2‬زدودن بینش طبقاتي‬
‫‪ .3‬مساوات زن و مرد‪:‬‬
‫‪ .4‬مساوات فرمانروا با مردم‬
‫د‪ .‬انتخاب والیان و فرماندهان و كارگزاران‬
‫نگرشي به حكومت و مديريت از منظر امام علي (ع)‬
‫• از حضرت علي(ع)در نهجالبالغه‪ ،‬اصول كلّي حاكم بر نگرش مدیران و وظایف كلي‬
‫آنان را در یازده اصل بررسي خواهیم كرد‪.‬‬
‫‪ .1‬امانت بودن مسئولیت و مدیریت‬
‫‪ .2‬ارزش ابزاري حكومت و مدیریت‬
‫‪ .3‬نگرش اخالقي به مدیریت‬
‫‪ .4‬سلسله مراتب و مشاركت در مسئولیتها‬
‫‪ .5‬مسئولیت؛ فرصتي اخالقي و معنوي‬
‫‪ .6‬عمران و آباداني در كنار وظایف فرهنگي‬
‫‪ .7‬ضرورت استفاده از تجارب تاریخي در مدیریت‬
‫‪ .8‬حقوق و وظایف متقابل‬
‫‪ .9‬نگرش مثبت و كرامت مدار به انسانها‬
‫‪ .10‬توجه به قدرت و نظارت الهي‬
‫‪ .11‬توجه به مشاركت و نقدپذیري در مدیریت‬
‫وظايف مديريت چيست؟‬
‫•‬
‫مكاتب مديريت‪ ،‬شامل دورانهاي زير ميشود ‪:‬‬
‫الف) دوران قبل از مدیریت علمي‬
‫ب) دوران مدیریتهاي كالسیك‬
‫ج) مكتب روابط انساني‬
‫د) تركیبي از ب و ج‪.‬‬
‫وظایف مدیریت‪:‬‬
‫‪-1‬برنامه ریزی(تصمیم گیری)‬
‫‪-2‬سازماندهی (هماهنگی)‬
‫‪-3‬هدایت (انگیزش‪-‬رهبری‪-‬ارتباطات)‬
‫‪-4‬کنترل(نظارت‪-‬ارزشیابی)‬
‫دانش مديريت‬
‫• دانش مدیریت و فن اداره‪ ،‬مانند هر اندیشه دیگر‪ ،‬در حال تطور و تكامل است‪ .‬در دوران‬
‫پیش از مدیریتهاي علمي‪ ،‬مدیریتها به شكل فطري و بدون فرمولهاي مدون و مبین‬
‫بود؛ مانند واحدهاي تجاري در زمان چینیان و رومیان كه داراي یك نوع بینش مدیریتي‬
‫ساده بودند‪.‬‬
‫• با ظهور فردریك تیلور‪ ،‬دوران مدیریت علمي آغاز شدكه به پدر مدیریت علمي معروف‬
‫شد و در اوایل قرن بیستم‪ ،‬نوشتههایش درباره نظریه مدیریت‪ ،‬خوانندگان بسیار داشت‪.‬‬
‫مبناي مدیریت وي براساس فنآوري بود‪ .‬به گمان وي بهترین راه افزایش بازده‪ ،‬بهبود‬
‫فنون و روشهایي بود كه كارگران به كار ميبرند‪ .‬او افراد را ابزار ميدانست و در‬
‫طرح او بیشتر به نیازهاي سازماني توجه ميشد‪ ،‬نه به نیازهاي افراد‪.‬‬
‫• بعدها التون مایو ظهور كرد و نهضت «روابط انساني» را در فاصله سالهاي ‪1920‬تا‬
‫‪1930‬میالدي مطرح و جانشین آراي تیلور كرد‪ .‬او و پیروانش ميگفتند كه غیر از این‬
‫كه باید بهترین روشهاي فنآوري را براي افزایش بازده مورد توجه قرار داد‪ ،‬باید به‬
‫روحیات و امور انساني نیز توجه كرد‪ .‬آنان ادعا ميكردند كه روابط انساني بر روابط‬
‫فنآوري و كاري ترجیح دارد و این را از آزمایشهاي معروف به «هاتورن» به دست‬
‫آورده بودند‪.‬‬
‫دانش مديريت (‪)2‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫پیش از التون مایو و فردریك تیلور‪ ،‬دوران مكاتب نظري مدیریت بود كه حدود پنجاه سال‬
‫به درازا كشید و بوروكراسي وبر و اصولگرایي فایول‪ ،‬شاخصترین آنها است برخي‬
‫تكنوكراسي فردریك تیلور را از زمره این مكاتب شمردهاند‪.‬‬
‫ولي به نظر ميآید كه نظریات مدیریت‪ ،‬بسیار بیشتر و نامنظمتر از این باشد‪ ،‬به گونهاي‬
‫كه به نظر بعضي از صاحبنظران علم مدیریت‪ ،‬جنگلي از نظریهها است و به نظر‬
‫بعضي‪ ،‬مدیریت از علوم ناموفق است‪.‬حال چگونه ميتوان در این جنگل نظریه و علم‬
‫ناموفق‪ ،‬به اصولي ثابت دست یافت كه مورد اتفاق باشد تا بتوانیم از آنها به عنوان اصل‬
‫موضوعي استفاده كنیم؟‬
‫باید گفت كه رهبر اصولگرایان‪ ،‬كه كارش تأسیس اصل در علم مدیریت و سازمان است‬
‫و اصول او در این علم‪ ،‬معروف است و او را پدر اصولگرایان این علم ميدانند‪ ،‬یعني‬
‫هنري فایول ميگوید كه من در اطالق كلمه «اصل» تردید دارم و این اصول‪ ،‬راهنماي‬
‫عمل است‪ ،‬نه قانون‪ .‬او ميافزاید كه اصول مدیریت‪ ،‬بیشتر از قوانین طبیعي‪ ،‬در‬
‫معرض تغییر و تبدیل قرار دارند و تا زماني قابل پیروي هستند كه براساس منطقي‬
‫صحیح و قابل توجیه‪ ،‬از آن روي گردانده شود‪.‬‬
‫دانش مديريت (‪)3‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫وقتي رهبر اصولگرایان‪ ،‬چنین عقیدهاي درباره اصول دارد‪ ،‬پس دل بستن به این جنگل و‬
‫به چنگ آوردن اصل از آن‪ ،‬روا نیست؛ اما با وجود این‪ ،‬به اصول او توجه ميكنیم‪.‬‬
‫فایول ضمن بیان این واقعیت كه هیچ چیز در مدیریت‪ ،‬مطلق نیست‪ ،‬روشها و فنوني را‬
‫كه در تجربه بدانها رسیده بود و آنها را در تقویت پیكره سازمان یا انجام وظایف‬
‫مدیریت‪ ،‬مفید ميدانست‪ ،‬به عنوان اصول چهارده گانه مدیریت ارایه داد‪:‬‬
‫تقسیم كار‪ ،‬اختیار‪ ،‬انضباط‪ ،‬وحدت فرماندهي‪ ،‬وحدت مدیریت‪ ،‬وابستگي منافع فردي به‬
‫هدف كلي‪ ،‬جبران خدمات كاركنان‪ ،‬تمركز‪ ،‬سلسله مراتب‪ ،‬نظم‪ ،‬عدالت‪ ،‬ثبات‪ ،‬ابتكار‬
‫عمل و احساس یگانگي‪.‬‬
‫او اصول باال را در سال ‪1916‬میالدي در كتابي به نام اصول فن اداره اعالم كرد‪ .‬بعدها‬
‫افرادي مانند ارویك و گیولیك به آرایش اصول یاد شده پرداختند و هم از تعداد آنها كاستند‬
‫و هم براي آنها عالمت اختصاري قرار دادند‪ .‬واژه ‪POSDCROB‬نشانه هفت عنوان‬
‫(برنامهریزي‪ ،‬سازماندهي‪ ،‬كارگزیني‪ ،‬هدایت‪ ،‬هماهنگي‪ ،‬گزارشدهي و بودجه بندي)‬
‫است‪.‬‬
‫دانش مدیریت (‪)4‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫دانشمندان امروزین مدیریت‪ ،‬بر سه اصل معتقد و متفق شدهاند كه عبارتند از‪:‬‬
‫برنامهریزي‪ ،‬سازماندهي و كنترل‪ .‬وي ميافزاید كه هماهنگي‪ ،‬ركني از سازماندهي است‬
‫و استقاللي در عرض آن ندارد و از این رو‪ ،‬نیازي به ذكر آن به عنوان یك اصل نیست؛‬
‫زیرا مدیریت‪ ،‬همان هماهنگي است‪.‬‬
‫برخي به این اصول‪ ،‬انگیزش یا رهبري را نیز افزودهاند‪ .‬از مجموع آنچه گذشت‪ ،‬دانسته‬
‫شد كه اتفاق و اتحادي در زمینه وظایف مدیریت و تعداد آنها وجود ندارد‪.‬‬
‫با این وجود برنامهریزي‪ ،‬سازماندهي‪ ،‬هدایت (رهبري‪ ،‬انگیزش‪ ،‬ارتباطات) و كنترل را‬
‫بیشتر علماي مدیریت‪ ،‬قبول دارند‪.‬‬
‫نویسنده نیز این امر را تأیید ميكند و معتقد است كه در یك روند كلي‪ ،‬از دوران‬
‫بياصلي به اصولگرایي انبوه و سرانجام‪ ،‬به اصول تقریبا ً مسلّم باال رسیده است كه‬
‫ميتوان بر آن‪ ،‬تكیه و اعتماد كرد‪ .‬این اصول‪ ،‬در حقیقت‪ ،‬وظایف مدیریت هستند‪ ،‬البته‬
‫وظیفه هماهنگي‪ ،‬در ذیل سازماندهي طرح ميشود‪.‬‬
‫مفهوم برنامهريزي‬
‫•‬
‫برنامهریزي از وظایف بسیار مهم مدیران است و با سایر وظایف آنها نیز ارتباط دارد‪.‬‬
‫اگر نگرش مبتني بر برنامهریزي به سراسر زندگي افراد تسري یابد‪ ,‬نوعي تعهد به عمل‬
‫بر مبناي تعقل و تفكر آیندهنگر و عزم راسخ بر استمرار آن‪ ,‬برایشان ایجاد ميشود‪.‬‬
‫بهعالوه تحقق اهداف فردي و سازماني نیز مستلزم برنامهریزي است‪ ,‬به طوري كه حتي‬
‫براي نیل به اهدافي بسیار جزیي و زودگذر نیز باید برنامهریزي شود‪.‬‬
‫• در واقع نیاز به برنامهریزي از این مسأله ناشي ميشود كه همه سازمانها با فعالیت در‬
‫محیطي پویا‪ ,‬درصدد آنند كه منابع محدود خود را براي رفع نیازهاي متنوع و رو به‬
‫افزایش خود صرف كنند‪ .‬پویایي محیط و وجود تالطم در آن و عدم اطمینان ناشي از‬
‫تغییرات محیطي‪ ,‬بر ضرورت انكار ناپذیر برنامهریزي ميافزاید (رضائیان ‪,1379‬‬
‫‪.)178‬‬
‫تعريف برنامه ريزی‬
‫• برنامهریزي عبارتست از تعیین هدف و یافتن یا پیش بیني كردن راه تحقق آن‪.‬‬
‫• برنامهریزي عبارت است از تصمیم گیري در مورد اینكه چه كارهایي باید انجام گیرد‪.‬‬
‫• برنامهریزي عبارت است از تصور و طراحي وضعیت مطلوب‪ ,‬و یافتن و پیش بیني‬
‫كردن راهها و وسایلي كه نیل به آن را میسر ميسازد‪.‬‬
‫• برنامهریزي عبارت است از فرآیندي داراي مراحل مشخص و به هم پیوسته براي تولید‬
‫یك خروجي منسجم در قالب سیستمي هماهنگ از تصمیمات ‪.‬‬
‫• بر طبق این تعریف‪ ,‬تصمیمگیريهاي مقطعي و ناپیوسته و اتخاذ سیاستها براي پیشبرد‬
‫سازمان در زمان حال یا آینده‪ ,‬برنامهریزي نیستند‪ .‬برنامهریزي فرآیندي است كه ميتواند‬
‫در هدایت سازمان بكار گرفته شود‪.‬‬
‫به طور كلي اهداف هر برنامهريزي عبارتند از‪:‬‬
‫• ‪1‬ـ افزایش احتمال رسیدن به هدف‪ ,‬از طریق تنظیم فعالیتها‪,‬‬
‫• ‪2‬ـ افزایش منفعت اقتصادي از طریق مقرون به صرفه ساختن عملیات‪,‬‬
‫• ‪3‬ـ متمركز شدن بر طرق دستیابي به مقاصد و اهداف‪ ,‬و احتراز از انحراف از مسیر‪,‬‬
‫• ‪4‬ـ مهیا ساختن ابزاري براي كنترل (رضائیان ‪.)179 ,1379‬‬
‫مراحل عمده برنامهريزي‬
‫‪1‬ـ شناسایي مقتضیات موجود (فرصتها و محدودیتها)‬
‫‪2‬ـ تعیین اهداف كوتاه مدت‬
‫‪3‬ـ كسب اطالعات كامل دربارهي فعالیتهاي ضروري‬
‫‪4‬ـ طبقهبندي و تحلیل اطالعات‬
‫‪5‬ـ ارایه فرضیههایي بر مبناي پیش بیني وضعیت آینده‬
‫‪6‬ـ جستوجوي بدیلها و برنامههاي جایگزین‬
‫‪7‬ـ ارزیابي بدیلهاي گوناگون‬
‫‪8‬ـ انتخاب بدیل مناسب‬
‫‪ 9‬ـ تدوین برنامههاي فرعي و پشتیباني‬
‫‪10‬ـ تنظیم توالي فعالیتها و جداول زماني‬
‫‪ 11‬ـ بیان كردن برنامهها در قالب ارقام بودجه و برنامه تخصیص منابع مالي‬
‫‪12‬ـ ارزیابي میزان پیشرفت كار‬
‫انواع برنامهريزي‬
‫الف ـ از جنبه ماهيت‬
‫‪ )1‬برنامهریزي فیزیكي‪ :‬مانند طراحي شهر‪ ,‬طراحي كارخانه‪ ,‬طراحي دفاتر اداري و آنچه به‬
‫آرایش فضایي اشیا مربوط ميشود‪.‬‬
‫‪ )2‬برنامهریزي سازماني‪ :‬دسته بندي فعالیتها‪ ,‬توسعه الگو یا ساختار روابط كاري بین‬
‫نیروي انساني سازمان‪ ,‬تعریف سلسله مراتب و اختیارات و طبقهبندي مشاغل و توسعه‬
‫نیروي انساني‪.‬‬
‫‪ )3‬برنامهریزي فرآیند‪ :‬توسعه روشها یا فرآیندها مانند فرآیند ساخت و تولید و تعیین توالي‬
‫حركات و امور مورد نیاز فرآیند‪.‬‬
‫‪ )4‬برنامهریزي مالي‪ :‬تأمین بودجه مورد نیاز در زمان خواسته شده‪ ,‬مدیریت بودجه در‬
‫دسترس براي استفاده بهینه از آن و سرمایه گذاري مناسب‪ .‬به عبارت دیگر برنامهریزي‬
‫مالي ارایه خدمات در قالب پول به دیگر افراد‪ ,‬بخشهاي سازمان و سازمان به عنوان یك‬
‫كل ميباشد‪.‬‬
‫‪ )5‬برنامهریزي وظیفهاي‪ :‬این نوع برنامهریزي مربوط به وظیفه اصلي است كه سازمان به‬
‫عنوان یك وظیفه همیشگي انجام ميدهد‪ .‬برنامهریزي وظیفهاي تركیبي از برنامهریزي‬
‫فیزیكي‪ ,‬سازماني و مالي براي پاسخ به اهداف وظیفهاي است‪.‬‬
‫انواع برنامهريزي (‪)2‬‬
‫‪ )6‬برنامهریزي عمومي‪ :‬این برنامهریزي یك برنامهریزي مادر براي كل شركت‪ ,‬نهاد یا‬
‫سازمان است‪ .‬برنامهریزي عمومي تركیب و انسجام برنامههاي وظیفهاي را باعث شده و‬
‫چارچوبي براي آن ارایه ميدهد‪ .‬برنامهریزي عمومي‪ ,‬تركیبي از برنامهریزي فیزیكي‪,‬‬
‫سازماني و مالي براي پاسخ به اهداف وظیفهاي است‪.‬‬
‫ب ‪ -‬از جنبه افق زماني‬
‫برنامهریزي را ميتوان از این جنبه در قالب برنامهریزي كوتاه مدت (برنامهریزي عملیاتي و‬
‫تاكتیكي)‪ ,‬برنامهریزي میان مدت و برنامهریزي بلند مدت دسته بندي نمود‪.‬‬
‫انواع برنامهريزي (‪)3‬‬
‫‪ -1‬برنامهريزي جامع يا استراتژيك‬
‫برنامهریزي جامع یا استراتژیك فرآیندي است كه اهداف كالن و اصلي‬
‫سازمان را تعیین و مسیر كلي حركت سازمان و فعالیتهاي آن را مشخص‬
‫ميكند‪” .‬برنامهریزي استراتژیك فرآیند اهداف سازمان‪ ،‬و خط مشيها و‬
‫استراتژيهایي است كه براي به دست آوردن آن اهداف برگزیده شدهاند“‪.‬‬
‫‪ -2‬برنامهريزي عملياتي يا اجرايي‬
‫برنامهریزي عملیاتي با توجه به برنامهریزي جامع و بر مبناي استراتژيهایي‬
‫كه در آنجا تعیین شده‪ ،‬انجام ميشود؛ یعني هدف یا اهداف كلي سازمان كه‬
‫در برنامهریزي جامع مشخص شده‪ ،‬در برنامهریزي عملیاتي‪ ،‬به صورت‬
‫اهداف جزیي تقسیم ميشود‪ .‬در برنامهریزي عملیاتي سعي ميشود‬
‫فعالیتها و عملیات الزم براي دست یابي به هدف مذكور‪ ،‬به صورت دقیق‬
‫پیشبیني شود‪.‬‬
‫انواع برنامهريزي (‪)4‬‬
‫برنامهريزي جامع و استراتژيك با برنامهريزي عملياتي تفاوتهايي با هم‬
‫دارند كه عبارتند از‪:‬‬
‫• برنامهریزي جامع و استراتژیك در سطوح عالي سازمان انجام ميشود؛‬
‫در حالي كه برنامهریزي عملیاتي در سطوح میاني و پایین انجام ميگیرد‪.‬‬
‫• تأكید برنامهریزي ریزي جامع یا استراتژیك بر اثر بخشي است؛ در حالي‬
‫كه برنامهریزي عملیاتي به كارایي و بازدهي نظر دارد‪ .‬در اثر بخشي‬
‫غرض آن است كه هدفهاي اصلي و مهم انتخاب و تعیین شوند؛ اما در‬
‫كارایي غرض‪ ،‬دست یابي به هدفهاي تعیین شده با حداقل هزینه و زمان‬
‫و حداكثر بازدهي است‪ .‬به عبارت دیگر در برنامهریزي جامع با هدف اثر‬
‫بخشي‪ ،‬تالش بر این است كه هدفهاي صحیح‪ ،‬انتخاب و كارهاي درست‬
‫و منطقي انجام شود؛ در حالي كه در برنامهریزي عملیاتي با هدف‬
‫كارایي‪ ،‬تالش ميشود كارها به درستي انجام شوند‪.‬‬
‫انواع برنامهريزي (‪)5‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫در برنامهریزي جامع استراتژیك‪ ،‬بیشتر به منافع آتي سازمان توجه‬
‫ميشود؛ اما در برنامهریزي ریزي عملیاتي توجه به منافع فعلي است ‪.‬‬
‫به عبارت دیگر‪ ،‬دید برنامهریزي جامع‪ ،‬بلند مدت و دید برنامهریزي‬
‫عملیاتي كوتاه مدت است‪.‬‬
‫در برنامهریزي عملیاتي‪ ،‬تنها منابع و امكانات موجود سازمان در نظر‬
‫گرفته ميشود؛ در حالي كه در برنامهریزي جامع‪ ،‬امكانات بالقوه و آتي‬
‫سازمان نیز مدنظر قرار ميگیرد‪.‬‬
‫برنامهریزي عملیاتي در مقایسه با برنامهریزي جامع‪ ،‬مخاطره كمتري‬
‫را در بر دارد‪.‬‬
‫البته باید در نظر داشت كه این دو نوع برنامهریزي‪ ،‬در مرحله عمل و‬
‫اجرا از یكدیگر تفكیك ناپذیر ميباشند‪ ،‬و مرزبندي دقیق بین آنها عمالً‬
‫میسر نیست؛ زیرا آنچه در برنامهریزي جامع به عنوان هدف و خطوط‬
‫كلي تعیین ميشود‪ ،‬در برنامهریزي عملیاتي اجرا ميگردد‪ .‬پس این دو‬
‫نوع برنامهریزي در عمل با هم پیوسته و جدایي ناپذیر هستند‪.‬‬
‫تصميم گيري در مديريت‬
‫•‬
‫یكي از اركان مهم زندگي اجتماعي‪،‬رهبري و مدیریت است‪ .‬ضرورت این مهم در زندگي‬
‫اجتماعي تا آنجاست كه حتي بسیاري از حیوانات كه به صورت اجتماعي زندگي ميكنند‬
‫بر اساس فرمان غریزه‪ ،‬مدیري را بر ميگزینند و از او پیروي ميكنند‪ .‬بدون تردید نیاز‬
‫انسانها به مدیریت بیش از حیوانهاست و مسلما ً مكتب نجات بخش اسالم كه براي همه‬
‫شؤون زندگي انسانها در تمامي اعصار‪ ،‬برنامهریزي و قانون مشخصي را معین كرده‬
‫است در این مورد نیز سكوت اختیار نكرده است‪ .‬از دیدگاه اسالم‪ ،‬ضرورت مدیریت تا‬
‫آنجا است كه اگر گروهي قصد مسافرت داشته باشند‪ ،‬در حالي كه تعدادشان از سه نفر هم‬
‫بیشتر نباشد‪ ،‬باید یكي از آن سه را به عنوان مدیر برگزینند‪ ،‬تا روح نظم را در‬
‫اجتماعشان حاكم سازد و جمع را تا حصول نتیجهي مطلوب هدایت كند‪.‬‬
‫•‬
‫مطالعهي تاریخ گذشتگان ما را به نقش و تأثیر مدیریت در ارتقا با انحطاط ملتها واقف‬
‫ميسازد‪ .‬گویاترین تاریخ و بهترین نمونه‪ ،‬تاریخ اعراب جاهلیت و ظهور پیامبر‬
‫اسالم(ص) و دست آوردهاي بزرگ مسلمانان در آن عصر است‪.‬‬
‫تصميم گيري در مديريت (‪)2‬‬
‫•‬
‫پیامبر اسالم(ص) در عصر و در مكاني به رسالت مبعوث شد كه فضاي جانها و جامعه‬
‫را جهل و تاریكي فرا گرفته بود‪ .‬اجتماعي كه دزدي و درنده خوبي را شجاعت‪،‬تعصبات‬
‫كور برخاسته از هواهاي نفساني را مسئولیت‪ ،‬و زنده به گور كردن دختران را نشانهي‬
‫غیرت ميدانستند و چنان در گرداب ضاللت و تیره بختي دست و پا ميزدند كه امیدي به‬
‫رهایي و نجات آنان نبود‪ .‬اما پیامبر (ص) با مدیریت خدایي خود در كمترین زمان از‬
‫همان مردم‪ ،‬امتي نمونه ساخت‪ .‬امتي كه كسب علم را عبادت‪ ،‬مبارزه با طاغوتهاي‬
‫دورني و بیروني را مایهي افتخار‪،‬همدردي نسبت به دردمندان را نشانهي انسانیت و‬
‫اخالص در كارها را مالك ایمان ميدانستند‪ .‬همین امت در اندك مدتي توانستند با هدایتها‬
‫و مدیریتهاي پیامبر چنان قدرتي كسب كنند كه ابر قدرتهاي آن روز جهان را در هم‬
‫شكنند‪.‬‬
‫•‬
‫همین امت با گذشت زماني نه چندان دور‪،‬و در هنگامي كه مدیریت رهبري امت از‬
‫مسیر طبیعي خود منحرف شد و « شجرهي ملعونهي» بنيامیه‪ ،‬مدیریت جامعه را با‬
‫اندیشههاي آلوده به افكار جاهلیت غصب كرد‪ ،‬رفته رفته به سقوط و انحطاط كشیده شد‪.‬‬
‫•‬
‫نمونههاي بسیاري دیگر در اهمیت و تأثیر مثبت و منفي مدیریت در حیات و مرگ ملتها‬
‫و اجتماعات در میدان پر وسعت تاریخ مالحظه ميشود‪.‬‬
‫تصميم گيري در مديريت (‪)3‬‬
‫•‬
‫از جمله داستاني در تاریخ آوردهاند كه نادر شاه در یكي از نبردهاي خود‪ ،‬متوجه سرباز‬
‫پیري ميشود كه با چابكي و دالوري كم نظیري با دشمن ميجنگد و در مدت كوتاهي دهها‬
‫تن را از پاي در ميآورد‪ .‬نادر با شگفتي از او ميپرسد‪ « :‬پیش از من هنگامي كه ایران‬
‫دستخوش فتنه و آشوب شده بود و غارتگران یك تنه دهها نفر را سر ميبریدند‪ ،‬تو كجا‬
‫بودي كه امروز این دلیري ميكني؟» سرباز با سادگي مخصوص به خود ميگوید‪« :‬آن‬
‫وقت تو نبودي!» و با این پاسخ كوتاه‪ ،‬مشكل اساسي را بيساماني و بيرهبري كشور قبل‬
‫از نادر عنوان ميكند‪.‬‬
‫•‬
‫مدیریت و رهبري در هر نوعي كه باشد‪،‬از پیشوایي یك ملت گرفته تا فرماندهي‬
‫لشكر‪،‬مسئولیت یك اداره و سرپرستي خانواده و ‪ ...‬در كارآیي اجتماع مربوطه و تحقق‬
‫هدفها نقش مؤثري دارد‪ .‬اما بدیهي است كه هر حركت و عملي اعم از فردي یا‬
‫اجتماعي‪،‬باید در چارچوب معیارهاي اسالمي و اعتقادي و با توجه به ارزشهاي مورد‬
‫قبول اسالم معنا پیدا ميكند‪.‬‬
‫•‬
‫نكته قابل توجه و اساسي آن است كه « در نظام اسالمي‪،‬مدیر باید با توجه به واالیيها و‬
‫منزلتهاي انسان مدیریت كند و هر گاه اصول و شیوههاي مدیریت و شخصیت و حیثیت‬
‫انساني لطمه وارد آورد‪ .‬آن مدیر و مدیریت‪،‬اسالمي نیست»‪ .‬در برابر این‪،‬بینشهاي‬
‫الحادي غربي و شرقي و شیوههاي مدیران تربیت شده در این مكتبها را ميبینیم كه آنچه‬
‫نادیده گرفته ميشود‪،‬انسان و ارزشهاي انساني اوست‪.‬‬
‫تصميم گيري در مديريت (‪)4‬‬
‫معيارهاي تصميم گيري‬
‫• مهمترین نكتهاي كه در امر انتخاب و اخذ تصمیم وجود دارد این است كه‬
‫مدیر در انتخاب راهها‪ ،‬چه معیاري را باید در نظر بگیرد‪ .‬در مدیریت‬
‫اسالمي سه مالك براي اخذ تصمیم در برابر مدیر قرار داده ميشود‪:‬‬
‫• انطباق با حق‪ :‬مدیر موظف است از تمام امكانات موجود استفاده كند تا دریابد كه‬
‫منطق و حقیقت‪ ،‬چه چیزي را اقتضا ميكند و صرفنظر از سلیقههاي شخصي و یا‬
‫سلیقههاي دیگران‪ ،‬واقعیتهاي موجود‪،‬او را در سر این دو راهي به كدام راه‬
‫ميخواند‪.‬‬
‫• عادالنهتر بودن‪ :‬در اتخاذ یك تصمیم ممكن است گروهي نفعي ببرند و در‬
‫برابر‪،‬افرادي هم متضرر شوند‪ .‬بدیهي است ممكن است این نفع یا ضرر متوجه‬
‫شخص مدیر نیز بشود‪ .‬حال در چنین شرایطي است كه مدیر اسالمي باید با ارزیابي‬
‫دقیق و منصفانه همهي راههاي ممكن را دریابد كه عادالنهترین راه كدام است و در‬
‫پرتو كدام تصمیم افراد بیشتري به حق خویش ميرسند‪ ،‬یا نفع بیشتري براي سازمان‬
‫حاصل ميگردد‪.‬‬
‫تصميم گيري در مديريت (‪)5‬‬
‫رضايت تودهها‪ :‬عالوه بر صحیح بودن و عادالنه بودن تصمیم‪ ،‬اسالم به افكار عمومي‬
‫احترام ميگذارد و اساسا ً یكي از معیارهاي قضاوت و ارزشیابي در زمینهي‬
‫مدیریت را‪،‬قضاوتهاي مردم در مورد مدیر ميداند‪ .‬امام علي (ع) در همین‬
‫زمینه به مالك اشتر مينویسد‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫«همانا افراد شایسته را‪ ،‬از سخناني كه خدا در مورد آنها بر زبان بندگانش جاري‬
‫ميسازد‪ ،‬ميتوان شناخت»‪.‬‬
‫مدیر موظف است با شناخت دقیقي كه از جامعه و نیازها و نظریاتشان به دست‬
‫ميآورد‪ ،‬خواستههاي آنان را در تصمیمگیريها به حساب آورد و بياعتنا به خواست‬
‫تودهها نباشد‪ .‬امام علي (ع) ميفرماید‪:‬‬
‫و باید بهترین و مطلوبترین كارها در نزد تو آن باشد كه منطبق بر حق و فراگیرتر‬
‫از نظر عدالت و در بر دارنده تر از نظر خشنودي و رضایت تودههاست‪.‬‬
‫آياتی درباره برنامه ريزی‬
‫آيه‪ 47‬سوره يوسف‬
‫ون»‬
‫صد ُّت ْم َف َذرُوهُ فِي سُن ُبلِ ِه إِالَ َقلِیالً ِّم َما َتأْ ُكلُ َ‬
‫ِین دَ أَبًا َف َما َح َ‬
‫ُون َسب َْع سِ ن َ‬
‫« َقا َل َت ْز َرع َ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫(یوسف در جواب) گفت‪ :‬هفت سال پيدرپي كشت كنید و آنچه را درو كردید‪ ،‬جز اندكي‬
‫را كه ميخورید‪ ،‬در خوشهاش كنار بگذارید‪.‬‬
‫نكتهها‪:‬‬
‫یوسف (ع) بدون گالیه و شكوه از رفیق كه چرا او را فراموش كرده و بدون آنكه قید و‬
‫شرطي براي تعبیر خواب پادشاه تعیین كند‪ ،‬فوري به تعبیر خواب پرداخت‪ ،‬زیرا‬
‫كتمان دانش به ویژه در هنگام نیاز جامعه به آن‪ ،‬امري به دور از شأن انسانهاي پاك‬
‫و نیكوكار است ‪.‬‬
‫یوسف به جاي تعبیر خواب‪ ،‬راه مقابله با قحطي را با برنامهاي روشن بیان كرد تا نشان‬
‫دهد عالوه بر علم تعبیر خواب‪ ،‬قدرت برنامهریزي و مدیریت دارد‪.‬‬
‫علم كشاورزي و سیاست ذخیره سازي و لزوم صرفه جویي در مصرف از این آیه استفاده‬
‫ميشود‪.‬‬
‫آياتی درباره برنامه ريزی(‪)2‬‬
‫پيامها‪:‬‬
‫مردان خدا باید براي رفاه مردم‪ ،‬فكر كنند و طرح دراز مدت و كوتاه مدت داشته باشند‪( .‬تزرعون‬
‫سبع سنین )‬
‫گندم اگر به خوشه باشد بر عمرش اضافه ميشود‪( .‬ذروه في سنبله )‬
‫ميتوان با برنامهریزي‪ ،‬خود را براي مقابله با حوادث طبیعي همچون قحطي‪ ،‬زلزله و سیل آماده‬
‫كرد‪( .‬فذروه في سنبله )‬
‫برنامهریزي و تدبیر براي آینده‪ ،‬منافاتي با توكل و تسلیم در برابر امر خدا ندارد‪( .‬فذروه في سنبله)‬
‫(با تدبیر به استقبال تقدیر برویم )‪.‬‬
‫طرحها باید قابلیت عملي داشته باشند‪( .‬فذروه في سنبله ) (بهترین شیوه عملي در آن زمان بدون‬
‫سیلو و تكنولوژي‪ ،‬واگذاردن گندم در خوشه بود‪).‬‬
‫هر تلخي بد نیست‪ .‬همین قحطي مقدمه ي حاكمیت یوسف شد وهمچنین مقدمه صرفه جویي وكار‬
‫بیشتر در میان مردم گشت ‪( .‬تزرعون‪ ،‬فذروه‪ ،‬االّقلیال)‬
‫صرفه جویي امروز خودكفایي فردا و اسراف امروز نیازمند شدن فردا را به دنبال دارد‪( .‬قلیال ممّا‬
‫تأكلون )‬
‫آینده نگري و برنامهریزي بلند مدت براي مقابله با مشكالت اقتصادي جامعه‪ ،‬الزمه مدیریت كشور‬
‫است ‪( .‬تزرعون ‪ ...‬فذروه ‪ ...‬االّ قلیال)‬
‫كنترل حكومت بر روند تولید و توزیع‪ ،‬در شرایط بحراني امري ضروري است‪( .‬تزرعون ‪...‬‬
‫فذروه ‪)...‬‬
‫‪ -10‬رویاي كافران نیز ميتواند بیانگر واقعیتها و حاوي دستورالعملهایي براي حفظ جامعه باشد‪.‬‬
‫آياتی درباره برنامه ريزی(‪)3‬‬
‫آيه ‪67‬سوره يوسف‬
‫ّللا مِن‬
‫ح ٍد َو ْاد ُخلُو ْا ِمنْ أَب َْوا ٍ‬
‫« َو َقا َل َیا َبنِيَ الَ َت ْد ُخلُو ْا مِن َبا ٍ‬
‫ب َوا ِ‬
‫ب ُّم َت َفرِّ َق ٍة َو َما أ ُ ْغنِي َعن ُكم م َِّن ّ ِ‬
‫لِل َعلَ ْی ِه َت َو َك ْل ُ‬
‫ون »‬
‫َشيْ ٍء إِ ِن ْالح ُْك ُم إِالَ ِ ّ ِ‬
‫ت َو َعلَ ْی ِه َف ْل َی َت َو َك ِل ْال ُم َت َو ِّكلُ َ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫و (یعقوب) گفت‪ :‬اي پسران من (چون به مصر رسیدید همه) از یك دروازه (به شهر) وارد‬
‫نشوید (تا توجه مردم به شما جلب نشود)؛ بلكه از دروازههاي مختلف وارد شوید و (بدانید‬
‫من با این سفارش) نميتوانم چیزي از (مقدرات) خدا را از شما دور كنم‪ .‬فرمان جز براي‬
‫خدا نیست‪ ،‬تنها براو توكل ميكنم و همه توكل كنندگان (نیز) باید بر او توكل نمایند‪.‬‬
‫پيامها‪:‬‬
‫عاطفه پدري حتي نسبت به فرزندان خطاكار از بین نميرود‪(.‬یا ب ّني )‬
‫چاره اندیشي وتدبیر براي حفظ سالمت فرزندان الزم است‪( .‬یابنيّ التدخلوا‪)..‬‬
‫از بهترین زمانهاي موعظه‪ ،‬پندهایي است كه در آستانه سفر گفته ميشود‪ .‬یعقوب در آستانه‬
‫سفر گفت‪( :‬یا بنيّ التدخلوا من باب واحد)‬
‫جلو حساسیتها و سوء ظنها و چشم زخمها را بگیرید‪ ،‬ورود گروهي جوان به منطقهي‬
‫بیگانه عامل سوء ظن و سعایت است ‪( .‬التدخلوا من باب واحد)‬
‫آياتی درباره برنامه ريزی(‪)4‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫لطف و قدرت خداوند را منحصر در انتخاب یك راه نپندارید‪ .‬دست او باز است و‬
‫ميتواند از هر طریقي شما را مدد رساند‪( .‬التدخلوا من باب واحد)‬
‫هم احتیاط و محاسبه الزم است (التدخلوا‪ )...‬و هم توكل به خداوند ضروري است ‪.‬‬
‫(علیه توكلت)‬
‫مدیر خوب باید عالوه بر برنامهریزي حساب احتماالت را بكند‪ ،‬زیرا انسان در‬
‫ادارهي امور خود مستقل نیست‪ ،‬یعني با همه محاسبات و دقتها باز هم دست خدا باز‬
‫است و تضمیني براي انجام صددرصد محاسبات ما نیست ‪( .‬وما اغني عنكم من ّ‬
‫ّللا من‬
‫شيء )‬
‫به غیر خدا توكل نكنید‪( .‬علیه توكلت ) چرا كه او به تنهایي كفایت ميكند (وكفي ّ‬
‫بالِل‬
‫وكیال) و او بهترین وكیل است (نعم الوكیل )‬
‫یعقوب هم خود توكل كرد و هم دیگران را با امر به توكل تشویق نمود‪( .‬توكلت ‪...‬‬
‫فلیتوكل ‪)...‬‬
‫در برابر مق ّدرات حتمي خدا‪ ،‬چاره اي جز تسلیم نیست ‪( .‬ما اغني عنكم من ّ‬
‫ّللا من‬
‫شيء )‬
‫حاكم مطلق هستي خداست ‪(.‬ان الحكم االّ ّلِل )‬
‫در روایاتي نیز به موعظه در آستانهي سفر اشاره دارد‪.‬‬
‫در روایات ميخوانیم‪ :‬تجار تمام ثروت خود را در یك راه سرمایه گزاري نكنند‪ ،‬تا‬
‫اگر راهي بسته شد راههاي دیگر باز باشد‪.‬‬
‫آياتی درباره برنامه ريزی(‪)5‬‬
‫آيه ‪ 23‬سوره دخان‬
‫ُون »‬
‫• « َفأَسْ ِر ِب ِع َبادِى لَ ْیالً إِ َن ُكم ُّم َت َبع َ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫•‬
‫پس (به او گفتیم‪ ):‬بندگان مرا شبانه كوچ بده‪ ،‬زیرا كه شما تحت تعقیب (فرعونیان) هستید‪.‬‬
‫سازماندهي‬
‫•‬
‫در سازماندهي وظايف و اختيارات و مسئوليتهاي واحدها و پستها مشخص شده و‬
‫نحوه هماهنگي و ارتباط بين آنها معين ميشود‬
‫•‬
‫براي سازماندهي بايد مراحل چهارگانهاي به شرح زير طي شود‪:‬‬
‫مرحلهاول‪ :‬تقسیم كل سازمان در قالب چند بخش عمده (تقسیمبندي افقي)‬
‫مرحله دوم‪ :‬ایجاد ارتباط میان سطوح سازماني با توجه به اختیارات آنها (تقسیم بندي‬
‫عمودي)‬
‫مرحله سوم‪ :‬مرتبط ساختن سلسله مراتب سازماني (تركیب افقي)‬
‫مرحله چهارم‪ :‬جایابي براي كاركنان و تثبیت نیروها‬
‫مباني سازماندهي‬
‫•‬
‫مبا نی سازماندهي عبارتند از‪ :‬سازماندهي بر مبناي وظیفه‬
‫•‬
‫سازماندهي بر مبناي محصول‬
‫•‬
‫سازماندهي برمبناي فرآیند‬
‫•‬
‫سازماندهي برمبناي ارباب رجوع یا مشتري‬
‫•‬
‫و سازماندهي بر مبناي ناحیه جغرافیایي‬
‫ساختار سازماني‬
‫•‬
‫مجموعه راههایي است كه كار را به وظایف مشخص تقسیم ميكند و هماهنگي میان آنها‬
‫را فراهم ميكند‪.‬‬
‫ساختار سازماني باید‪:‬‬
‫• توان تسریع و تسهیل تصمیمگیري‪،‬‬
‫واكنش مناسب نسبت به محیط و حل تعارضات بین واحدها را داشته باشد‪.‬‬
‫•‬
‫• ارتباط بین اركان اصلي سازمان و هماهنگي بین فعالیتهاي آن‬
‫• و بیان ارتباطات درون سازماني از نظر گزارشدهي و گزارشگیري‪،‬‬
‫• از وظایف ساختار سازماني است‬
‫ساختار سازماني(‪)2‬‬
‫• بین ساختار سازماني و نمودار سازماني تمایز قایل شد‪ .‬ساختار سازماني كه مفهوم‬
‫كليتري هست‪ ،‬بهوسیله نمودار سازماني نشان داده ميشود ‪(Kast and Rosenzwieig‬‬
‫)‪.1985,115‬‬
‫ساختار آیینه تمام نماي‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫قواعد‪ ،‬مقررات‪،‬‬
‫رویهها‪ ،‬استانداردها‪،‬‬
‫جایگاه تصمیمگیري‪،‬‬
‫نحوه ارتباطات‪،‬‬
‫تفكیك بخشهاي مشاغل‬
‫و تلفیق آنها و سلسله مراتب اختیارات است‪.‬‬
‫آياتی در باره سازماندهی‬
‫به آيات زير توجه كنيد‪:‬‬
‫‪ )1‬ـ سوره آل عمران آيه ‪52‬‬
‫اّلل‬
‫ّللا آ َم َّنا ِب ّ ِ‬
‫نصا ُر ّ ِ‬
‫اري إِلَى ّ ِ‬
‫ّللا َقال َ ا ْل َح َو ِار ُّيونَ َن ْحنُ أَ َ‬
‫يسى ِم ْن ُه ُم ا ْل ُك ْف َر َقال َ َمنْ أَ َ‬
‫س عِ َ‬
‫َفلَ َّما أَ َح َّ‬
‫نص ِ‬
‫َوا ْ‬
‫ش َهدْ ِبأ َ َّنا ُم ْسلِ ُمونَ‬
‫«پس وقتى كه عیسى از آنان احساس كفر كرد گفت‪ :‬چه كسانى در راه خدا یاوران منند؟‬
‫حواریّون گفتند‪ :‬ما یاوران خداییم‪ ،‬به خدا ایمان آوردهایم‪ ،‬و گواهى بده كه ما تسلیم‬
‫[حق]هستیم‪».‬‬
‫‪ 1‬ـ تالش عیسى (ع) براى تش ّكل بخشیدن و سازماندهى به جبهه مؤمنان‪ ،‬علیه جبهه كفر‬
‫فلمّا احسّ ‪ ...‬قال من انصارى الى ّ‬
‫ّللا‬
‫‪ 2‬ـ نقش سازماندهى و تش ّكل در پیشبرد اهداف‬
‫فلمّا احسّ ‪ ...‬قال من انصارى الى ّ‬
‫ّللا‬
‫جمله «قال من انصارى»‪ ،‬بیانگر تالش عیسى (ع) براى سازماندهى است و طبعا ً در پیشبرد‬
‫هدف نقش داشته است‪.‬‬
‫‪ 3‬ـ لزوم تش ّكل و جبهه گیرى مؤمنان‪ ،‬در قبال جبهه كفر‬
‫من انصارى الى ّ‬
‫ّللا‪.‬‬
‫آياتی در باره سازماندهی(‪)2‬‬
‫سوره کهف – آيه ‪48‬‬
‫ص ًّّفا لَّ َقدْ ِج ْئ ُت ُمو َنا َك َما َخلَ ْق َنا ُك ْم أَ َّول َ َم َّر ٍة َبلْ َز َع ْم ُت ْم أَلَّن َّن ْج َعل َ لَ ُكم َّم ْوعِ دًّا‬
‫ضوا َعلَى َر ِّب َك َ‬
‫َو ُع ِر ُ‬
‫«و صف كشیده بر پروردگارت عرضه مىشوند و خدا مىگوید‪ :‬به راستى تنها نزد ما آمدید‬
‫همان گونه كه اول بار شما را آفریدیم‪ .‬شما در قدرت ما شك نداشتید بلكه خیال مىكردید‬
‫براى حسابرسى شما موعدى قرار نخواهیم داد‪».‬‬
‫‪ -1‬روز قیامت‪ ،‬تمامى انسانها ـ گرچه خود نخواهند ـ به پیشگاه پروردگار عرضه خواهند‬
‫شد‪.‬‬
‫و عرضوا على ربّك ص ًّفا‬
‫مجهول بودن «ع ُِرضوا» نشانگر آن است كه انسانها ناگریز از حاضر شدن نزد خداوند‬
‫هستند و از خود اختیار ندارد‪.‬‬
‫‪ -2‬حضور انسانها در قیامت‪ ،‬با صفوفى منظم و سازماندهى شده خواهد بود‪.‬‬
‫و عرضوا على ربّك ص ًّفا‬
‫آياتی در باره سازماندهی(‪)3‬‬
‫يوسف – آيه ‪19‬‬
‫اءت َسی َ َ‬
‫اع ًة َو ّ‬
‫« َو َج ْ‬
‫ّللاُ َعلِی ٌم‬
‫ض َ‬
‫اردَ ُه ْم َفأ َ ْدلَى دَ ْل َوهُ َقا َل َیا ُب ْش َرى َه َذا ُغالَ ٌم َوأَ َسرُّ وهُ ِب َ‬
‫َارةٌ َفأرْ َسلُو ْا َو ِ‬
‫ون »‬
‫ِب َما َیعْ َملُ َ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫و(یوسف در چاه بود تا) كارواني فرا رسید و مأ مور آب را فرستادند‪ .‬پس او دلو خود را به‬
‫چاه افكند (یوسف به طناب و دلو آویزان شد و به باالي چاه رسید)‪ .‬مأمور آب فریاد زد‪:‬‬
‫مژده كه این پسري است‪ .‬او را چون كاالیي پنهان داشتند (تاكسي ا ّدعاي مالكیت نكند)‪ .‬در‬
‫حالي كه خداوند بر آنچه انجام ميدادند آگاه بود‪.‬‬
‫پيامها‪:‬‬
‫‪ -1‬تقسیم كار‪ ،‬یكي از اصول مدیریت‪ ،‬سازمان دهي و زندگي جمعي است‪( .‬واردهم ) به‬
‫معناي مسئول آب آوردن است‪.‬‬
‫‪ -2‬گروهي حتي انسان را‪ ،‬به دید كاال مينگرند‪( .‬بضاعه)‬
‫‪ -3‬كتمان حقیقت در برابر مردم است‪ ،‬با خدا چه ميكنیم كه به همه چیز آگاه است‪( .‬اسرّ وه‬
‫‪ّ ....‬‬
‫وّللا علیم )‬
‫‪ -4‬وقتي خوديها حمایت نكنند‪ ،‬خداوند از طریق بیگانگان حمایت ميكند‪( .‬برادران یوسف‬
‫رفتند‪ ،‬ولي قافلهاي ناشناس آمد)‪.‬‬
‫تحليل قرآني سازماندهي‬
‫طبق یك تقسیمبندي معروف كه شهرت روایي نیز دارد‪:،‬‬
‫فرشتگاني مانند جبرئیل‪ ،‬مأمور ابالغ وحي به رسوالن خدا‪،‬‬
‫میكائیل مأمور تقسیم ارزاق و معیشت‪،‬‬
‫عزرائیل مأمور گرفتن جان‬
‫و اسرافیل مأمور دمیدن در صور هستند‬
‫كه این حاكي از تقسیم كاري دقیق است‬
‫و از ظاهر بعضي آیات بر ميآید كه هر كدام از این فرشتگان‪ ،‬سازمان و فرشتگان تحت‬
‫امري دارند‪« .‬آنجا كه گرفتن جان را به مالئكه نسبت ميدهد‪ >>،‬معلوم ميشود كه آنها‬
‫تحت امر ملك الموت (عزرائیل) هستند‪.‬‬
‫سوره مباركه قدر‪ ،‬از روحاالمین‪ ،‬كه همان جبرئیل است‪ ،‬در رأس فرشتگاني كه در شب قدر‬
‫به زمین و به میان احیاگران ارسال ميشوند‪ ،‬نام ميبرد‪.‬‬
‫« در جنگ بدر‪ ،‬حنین‪ ،‬احد و دیگر جنگها عدهاي از آنها در قالب واحدهاي سه هزار نفره‬
‫یا پنج هزار نفره به كمك مجاهدان اسالم ميآمدند‪».‬‬
‫تحليل قرآني سازماندهي‬
‫از سازمان دقیق فرشتگان‪ ،‬معیارهاي دقیقي را ميتوان براي سازماندهي اسالمي اتخاذ كرد‬
‫كه عبارتند از‪:‬‬
‫‪ .1‬اصل تقسیم كار‬
‫‪ .2‬اصل هماهنگي‬
‫‪ .3‬اصل اطاعت پذیري‬
‫‪ .4‬اصل سلسله مراتب‬
‫‪ .5‬اصل وحدت فرماندهي‬
‫‪ .6‬اصل نظارت‬
‫اصول سازماندهي در حكومت پيامبر‬
‫‪ .‬اصل اطاعت‬
‫«هر كس از رسول اطاعت كند‪ ،‬به تحقیق از خدا اطاعت كرده است»‪.‬‬
‫‪ .2‬اصل سلسله مراتب‬
‫«اي كساني كه ایمان آوردهاید! اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر خدا را و اوالامر‬
‫(وصایاي پیامبر) را و هرگاه در چیزي نزاع داشتید‪ ،‬آن را به خدا و پیامبر بازگردانید و‬
‫از آنان داوري بطلبید‪ ،‬اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید‪ .‬این (كار) براي شما بهتر‬
‫و عاقبت و پایانش نیكوتر است»‪..‬‬
‫‪ .3‬اصل واليت و اولويت‬
‫«پیامبر نسبت به مؤمنین از خود آنان اولي است»‪.‬‬
‫‪ .4‬اصل سنديت و حجيت دستورها و قوانين رسول خدا(ص)‬
‫«آن چه را پیامبر براي شما آورده است‪ ،‬بگیرید و از آن چه شما را باز ميدارد‪ ،‬بایستید»‪.‬‬
‫‪ .5‬اصل مرجعيت رسول‪ ،‬در منازعات و مشاجرئت و اختالف نظر‬
‫«نه چنین است به پروردگارت سوگند‪ ،‬ایمان مردم حقیقي نیست‪ ،‬مگر این كه در مشاجرئت و‬
‫اختالفات‪ ،‬تو را به عنوان حاكم و داور بپذیرند»‪ .‬اگر در امري نزاع و اختالف كردید‪،‬‬
‫حل آن را به خدا و رسول رد كنید»‪.‬‬
‫اصول سازماندهي در حكومت پيامبر(‪)2‬‬
‫‪ .6‬اصل استيذان از رسول خدا(ص)‬
‫ مؤمنان واقعي كساني هستند كه به خدا و رسولش ایمان آوردهاند و هنگامي كه در كار مهمي‬‫با او باشند‪ ،‬بياجازه او جایي نميروند‪ .‬كساني كه از تو اجازه ميگیرند‪ ،‬به راستي به خدا‬
‫و پیامبرش ایمان آوردهاند‪ .‬در این صورت‪ ،‬هرگاه براي بعضي كارهاي مهم خود از تو‬
‫اجازه بخواهند‪ ،‬به هر یك از آنان كه ميخواهي (و صالح ميبیني) اجازه بده و برایشان‬
‫از خدا آمرزش بخواه‪ ،‬كه خداوند آمرزنده و مهربان است »‪.‬‬
‫‪ .7‬اصل لزوم احترام به رسول خدا(ص)‬
‫«صدا زدن پیامبر را در میان خود‪ ،‬مانند صدا زدن یكدیگر قرار ندهید»‪.‬‬
‫‪ .8‬اصل تمركز در امور مالي‬
‫«بدانید هرگونه غنیمتي به دست آوردید‪ ،‬خمس آن براي خدا و پیامبر و براي ذيالقربي و‬
‫یتیمان و مسكینان و در راه ماندگان است»‪.‬‬
‫‪ .9‬اصل مركزيت پيامبر(ص) نسبت به اطالعات و گزارشها‪:‬‬
‫«هنگامي كه خبري از پیروزي و شكست به آنان برسد‪( ،‬بدون تحقیق) آن را شایع ميسازند‪،‬‬
‫در حالي كه اگر آن را به پیامبر و پیشوایان ‪ -‬كه قدرت تشخیص كافي دارند باز گردانند‪،‬‬
‫از ریشههاي مسایل آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود‪ ،‬جز عده كمي‪،‬‬
‫همگي از شیطان پیروي ميكردید»‪.‬‬
‫هدایت‬
‫•‬
‫سومین وظیفهي مدیر هدایت است‪.‬‬
‫مدیراني كه به خوبي از عهدهي وظیفه برنامهریزي بر ميآیند‪ ،‬و از الگوهاي مناسب و‬
‫شیوههاي درست براي سازماندهي امور بهره ميگیرند‪ ،‬اگر ندانند چگونه وظایف را‬
‫هدایت كنند‪،‬و نتوانند نقش عامل انساني را در دستیابي به نتایج مورد انتظار درك‬
‫كنند‪،‬وظایف مدیریتي خود را نميتوانند به درستي اجرا كنند‪.‬‬
‫وظیفهي هدایت شامل انگیزش‪ ،‬رهبري و ارتباطات است‪.‬‬
‫آياتی در باره هدايت‬
‫آيه ‪6‬سوره فاتحه‬
‫الص َر َ‬
‫اط ال ُمس َتقِي َم‬
‫اه ِد َنـا ِّ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫«ما را به راه راست هدایت كن‪».‬‬
‫‪ - 1‬درخواست هدایت به صراط مستقیم‪ ،‬مهمترین خواسته انسان عارف به مقام الهى است‪.‬‬
‫«الحمد ّلِل ‪ ...‬إیاك نستعین‪ .‬إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 2‬لزوم دعا به درگاه الهى براى دستیابى به صراط مستقیم‬
‫«إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 3‬ستایش خدا و اظهار عبودیت به درگاه او از آداب دعاست‪.‬‬
‫«الحمد ّلِل رب العلمین ‪ ...‬إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 4‬انسان همواره نیازمند هدایتهاى الهى است‪.‬‬
‫«إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 5‬درخواست هدایت به «صراط مستقیم» شایستهترین مورد براى استعانت از خدا‬
‫«إیاك نستعین‪ .‬إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 6‬انسان بدون یارى شدن از جانب خدا‪ ،‬از راهیابى به صراط مستقیم ناتوان است‪.‬‬
‫آياتی در باره هدايت(‪)2‬‬
‫«إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 7‬یكتاپرستى و تنها از خدا یارى جستن‪« ،‬صراط مستقیم» است‪.‬‬
‫«إیاك نعبد و إیاك نستعین‪ .‬إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 8‬ایمان به خدا و صفاتش‪« ،‬صراط مستقیم» است‪.‬‬
‫«الحمد ّلِل رب العلمین ‪ ...‬إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 9‬هدایت همگان به صراط مستقیم‪ ،‬آرمان انسان موحد است‪.‬‬
‫«إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 10‬هدایت داراى مراتب و مراحل بسیارى است‪.‬‬
‫«إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 11‬دعا به درگاه خدا‪ ،‬نقش مؤثرى در دستیابى به هدایت دارد‪.‬‬
‫«إهدنا الصرط المستقیم»‬
‫‪ - 12‬از امام رضا (ع) روایت شده‪« :‬إهدنا الصراط المستقیم» إسترشاد لدینه و إعتصام بحبله و‬
‫إستزادة فى المعرفة لربه عز و جل ‪...‬؛»‬
‫‪« ...‬إهدنا الصراط المستقيم» درخواست هدایت از خداوند به سوى دین او و چنگ زدن به ریسمان‬
‫او و طلب مزید معرفت پروردگار عز و جل است ‪.»...‬‬
‫آياتی در باره هدايت(‪)3‬‬
‫‪ - 13‬از امام صادق (ع) روایت شده كه فرمود‪« ...:‬الصراط المستقیم» صراط األنبیاء و هم‬
‫الذین أنعم ّ‬
‫ّللا علیهم‬
‫‪« ...‬صراط المستقیم» راه انبیاست و آنانند كه خداوند به آنها نعمت بخشیده است»‪.‬‬
‫ّللا (ص) أنه قال‪[ :‬فى قول ّ‬
‫‪« - 14‬عن رسول ّ‬
‫ّللا عز و جل] «إهدنا الصراط المستقیم» دین‬
‫ّ‬
‫ّللا الذى نزل به جبرئیل (ع) على محمّد (ص)‬
‫از رسول خدا(ص) روایت شده كه [درباره سخن خداى عزوجل] «إهدنا الصراط المستقیم»‬
‫فرمود‪[ :‬مراد از صراط مستقیم] دین خداست كه جبرئیل آن را برمحمّد (ص) نازل كرده‬
‫است‪.»...‬‬
‫ّللا (ص) و عن على (ع) فى معنى «صراط المستقیم» انه كتاب ّ‬
‫‪« - 15‬عن رسول ّ‬
‫ّللا‬
‫از رسول خدا(ص) و على (ع) روایت شده كه مراد از «صراط المستقیم» كتاب خداست»‪.‬‬
‫‪ - 16‬از امام صادق (ع) روایت شده است كه‪« :‬الصراط المستقیم» أمیرالمؤمنین على (ع)‬
‫«صراط مستقیم» (راه) امیر المؤمنین على (ع) است‪.‬‬
‫آياتی در باره هدايت(‪)4‬‬
‫آيه‪7‬سوره فاتحه‬
‫صِ َر َ‬
‫نع َ‬
‫ضو ِ‬
‫الضالِّينَ‬
‫ب َعلَي ِه ْم َوالَ َّ‬
‫ير ال َمغ ُ‬
‫اط الَّذِينَ أَ َ‬
‫مت َعلَي ِه ْم َغ ِ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫«راه كسانى كه به آنان انعام كردى‪ ،‬كه نه مورد غضب توأند و نه گمراهند‪».‬‬
‫‪ - 1‬تقسیم انسانها به ثابت قدمان بر هدایت و مغضوبین درگاه خدا و گمراهان‪ ،‬از‬
‫طبقه بندیهاى مردم در قرآن «صرط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و‬
‫الالضآلّین»‬
‫مراد از «نعمت» در «انعمت علیهم» به قرینه فرازهاى قبل و بعد‪ ،‬نعمت هدایت است‪ ،‬نه‬
‫نعمتهاى مادى‪ .‬عالوه بر اینكه همه موجودات‪ ،‬حتى كافران‪ ،‬از این نعمتها برخوردار‬
‫هستند‪.‬‬
‫‪ - 2‬گروهى از انسانها برخوردار از هدایتهاى ویژه الهى و بهره مند از مراحل واالى آن‬
‫هستند‪.‬‬
‫صرط الذین انعمت علیهم‬
‫چنانچه گذشت مراد از «نعمت» نعمت هدایت است‪ ،‬و چون درخواست كنندگان این نعمت‬
‫خود از هدایت یافتگان هستند‪ ،‬مقصود از آن‪ ،‬هدایتى ویژه است‪.‬‬
‫‪ - 3‬هدایت به صراط مستقیم‪ ،‬از نعمتهاى بزرگ خداوند است‪.‬‬
‫آياتی در باره هدايت(‪)5‬‬
‫صرط الذین انعمت علیهم‬
‫‪ - 4‬گروهى از هدایت یافتگان‪ ،‬بر طریق هدایت ثابت قدم نماندند و در زمره غضب شدگان و‬
‫یا گمراهان قرار گرفتند‪.‬‬
‫«صرط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و الالضآلّین»‬
‫برداشت فوق بر این اساس است كه «غیر المغضوب» صفت احترازى براى «الذین انعمت»‬
‫باشد‪ .‬بر این مبنا نعمت داده شدگان یعنى‪ ،‬هدایت یافتگان سه گروه مىشوند‪1 :‬ـ راه‬
‫یافتگانى كه دست از هدایت شسته و از «مغضوبین» مىشوند‪2 .‬ـ هدایت یافتگانى كه در‬
‫بین راه گمراه شده و از «ضالین» مىگردند‪3 .‬ـ هدایت پیشگانى كه تا آخر بر صراط‬
‫مستقیم پایدار مىمانند‪.‬‬
‫‪ - 5‬هدایت یافتگان نیز در خطر قرار گرفتن در زمره غضب شدگان و یا گمراهان هستند‪.‬‬
‫صرط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الالضآلّین‬
‫‪ - 6‬خداشناسان موحد‪ ،‬خواهان هدایت به راه ثابت قدمان بر هدایت هستند‪.‬‬
‫الحمد ّلِل ‪ ...‬إهدنا الصرط المستقیم‪ .‬صرط الذین انعمت علیهم‬
‫آياتی در باره هدايت(‪)6‬‬
‫‪« - 7‬صراط مستقیم» راهى است به سوى خدا كه هرگز به انحراف و كجى نمىگراید‪.‬‬
‫إهدنا الصرط المستقیم‪ .‬صرط الذین انعمت علیهم‬
‫‪ - 8‬الگوهاو نمونههاى عینى راه یافتگان‪ ،‬داراى نقشى مهم در نیل به صراط مستقیم و سلوك‬
‫در آن است‪.‬‬
‫إهدنا الصرط المستقیم‪ .‬صرط الذین انعمت علیهم‬
‫‪ - 9‬نعمت داده شدگان (هدایت یافتگان)‪ ،‬كسانى هستند كه مورد غضب خدا واقع نشده و به‬
‫گمراهى گرایش نداشته باشند‪.‬‬
‫صرط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الالضآلّین‬
‫آياتی در باره هدايت(‪)7‬‬
‫•‬
‫سوره بقره آيه‪:2‬‬
‫اب الَ َر ْي َب فِي ِه ُهدًّى لِّ ْل ُم َّتقِينَ‬
‫َذلِ َك ا ْل ِك َت ُ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫«این كتاب كه هیچ ش ّكى در آن نیست هدایتى است براى تقواپیشگان‪».‬‬
‫‪ - 1‬قرآن كتابى كامل و با عظمت است‪.‬‬
‫ذلك الكتب‬
‫‪ - 2‬كتابت آیات قرآن و تدوین آن‪ ،‬پس از نزول آن بر پیامبر (ص) انجام شده است‪.‬‬
‫ذلك الكتب‬
‫‪ - 3‬قرآن كتابى متقن و منزه از هر گونه زمینه تردید افكن و شبهه ساز در حقانیت آن است‪.‬‬
‫الریب فیه‬
‫آياتی در باره هدايت(‪)8‬‬
‫‪ - 4‬توان قرآن بر هدایت و تربیت انسانهاى پرهیزگار‪ ،‬دلیل و گواهى كافى بر اتقان و‬
‫حقانیت آن است‪.‬‬
‫الریب فیه ه ًدى للمتقین‬
‫«ه ًدى للمتقین» به منزله استدالل براى جمله «الریب فیه» است‪.‬‬
‫‪ - 5‬قرآن كتاب هدایت و راهنماى اهل تقوا به مراحل واالى آن است‪.‬‬
‫ه ًدى للمتقین‬
‫‪ - 6‬هدایت داراى مراتب و مراحل است‪.‬‬
‫ه ًدى للمتقین‬
‫‪ 7‬ـ هدایتهاى قرآن‪ ،‬به دور از هر كاستى و پیراسته از كمترین پیامد ناهنجارى است‪.‬‬
‫ه ًدى للمتقین‬
‫«ه ًدى» مصدر و در اینجا به معناى اسم فاعل (هادى) است‪ .‬به كارگیرى مصدر به جاى اسم‬
‫فاعل اشاره به این حقیقت دارد كه قرآن محض هدایت است؛ یعنى رهنمودهاى قرآن‬
‫مستلزم هیچ ضاللت و مشوب به هیچ گمراهى و سردرگمى نیست‪.‬‬
‫انگيزش‬
‫•‬
‫تعریف‪ :‬انگیزش عبارت است از نیرویي كه كاركنان را به آغاز كردن‪ ،‬جهت دادن و‬
‫تداوم رفتار و فعالیت تحریك ميكند‪(.‬بووي و همكاران‪ ،1993 ،‬ص ‪)436‬‬
‫• انگیزش یعني نیروهایي كه موجب ميشوند افراد به گونهاي خاص رفتار كنند‪.‬‬
‫(گریفین‪ ،1996 ،‬ص‪)474‬‬
‫•‬
‫انگیزش را ميتوان حالتي دانست كه افراد را به تحقق و تداوم رفتار خاصي متمایل و‬
‫علت و چرایي فعالیتها را مشخص ميسازد‪.‬‬
‫•‬
‫براي اینكه فردي به سطح باالیي از عملكرد برسد باید بخواهد كه كار را انجام دهد‬
‫(انگیزش)‪ ،‬بتواند كار را انجام دهد (توانایي)‪ ،‬و مواد و وسایل انجام كار را در اختیار‬
‫داشته باشد(محیط)‪ ،‬فقدان هر یك از این زمینهها به عملكرد لطمه ميزند‪( .‬مورهد و‬
‫گریفین‪ 2002 ،‬ص ‪)116‬‬
‫نيازها‬
‫یكي از پیش فرضهاي اساسي در مدیریت اسالمي را ميتوان چنین بیان كرد ‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫« سازماني داراي مدیریت اسالمي است كه بتواند نیازهاي انسان را در تمامي ابعاد‬
‫برآورده سازد»‪.‬‬
‫بر اساس منطق قرآني ميتوان نیازهاي انساني را در ابعاد زیستي‪،‬رواني – عاطفي‪،‬‬
‫معرفتي و ایماني دسته بندي كرد‪.‬‬
‫رهبری‬
‫•‬
‫در چهار گوشهي جهان جستوجوي بالوقفه به منظور یافتن كساني كه داراي آن نوع‬
‫توانایي باشند كه آنها را قادر به رهبري مفید و مؤثر كند‪ ،‬در جریان است‪ .‬این كمبود‬
‫رهبري مؤثر تنها به تشكیالت اقتصادي محدود نميشود؛ بلكه در تعلیم و تربیت‪,‬‬
‫حكومتها‪ ,‬بنیادها و همه انواع دیگر سازمانها فقدان مدیر توانا به چشم ميخورد؛‬
‫بنابراین وقتي كه ما كمبود استعداد و قریحه رهبري را درجامعه تقبیح ميكنیم‪ ،‬صحبت ما‬
‫بر سرنداشتن مردمي كه تشكیالت اداري را پركنند نیست‪ ,‬آنچه ما راعذاب ميدهد فقدان‬
‫آدمهایي است كه مایل باشند نقش برجسته رهبري را در اجتما ع ما بر عهده گیرند و‬
‫بتوانند كار را به صورتي مفید و مؤثر به انجام برسانند‪.‬‬
‫•‬
‫سالها بود كه شیوه متداول در مطالعه رهبري بر صفات یا ویژگيهاي ذاتي رهبري تأكید‬
‫ميكرد‪ .‬طبق این نگرش‪ ,‬ویژگيهاي خاصي نظیر واجد بودن نیروي جسماني یا‬
‫احساسات دوستانه در رهبري مؤثر ضروري بود‪ .‬گمان ميرفت كه این صفات ذاتي‬
‫شخصي‪ ,‬نظیر هوش‪ ,‬از وضعیتي به وضعیت دیگر قابل انتقال است؛ چون اغلب افراد‬
‫این صفات را نداشتند‪ .‬فقط كساني كه واجد آنها بودند رهبران بالقوه شناخته ميشدند‪.‬‬
‫رهبری(‪)2‬‬
‫•‬
‫در نتیجه این شیوه نگرش‪ ,‬ارزش تربیت و آموزش افراد را براي احراز مناصب رهبري‬
‫مورد تردید قرار ميداد‪ .‬تلویحا ً این بدان معني بود كه اگر كشف روش تشخیص و‬
‫اندازهگیري كیفیات و صفات رهبري (كه در افراد ذاتي است) امكان پذیر ميبود تشخیص‬
‫رهبران از غیر رهبران میسر ميشد‪.‬‬
‫•‬
‫بنابراین آموزش رهبري فقط براي آنهایي كه واجد صفات ذاتي رهبري بودند‪ ,‬سودمند‬
‫واقع ميگردید‪ .‬مرور تحقیقاتي كه از این شیوه مطالعهي رهبري استفاده كردهاند كمتر‬
‫یافتهي با اهمیتي حاصل و آشكار كرده است‪ ,‬تحقیقات تجربي برآن است كه رهبري یك‬
‫فراگرد پویاست كه از وضعیتي به وضعیتي‪ ,‬با تغییراتي در رهبران‪ ,‬پیروان و وضعیتها‬
‫تغییر پیدا ميكند‪ .‬تحقیقات اخیر این شیوهي وضعیتي را در مطالعهي رهبري تأیید‬
‫ميكنند‪.‬‬
‫رهبری(‪)3‬‬
‫تعريف رهبري‬
‫• هنر یا علم نفوذ در اشخاص به طوري كه با میل و خواسته خود در جهت‬
‫حصول هدفهاي تعیین شده گام بردارند (میرسپاسي‪ , ١٣79 ,‬ص ‪.) ٣٩‬‬
‫• قدرت جذب افراد‪ ,‬تأثیر و نفوذ در آنها و توانایي پذیراندن شخصیت به‬
‫طوري كه افراد (پیروان) به طور داوطلبانه در یك شرایط معین‪ ,‬رهبري‬
‫او را بپذیرند (میركمالي‪ ,١٣٧٠ ١ ,‬ص‪)٥٥‬‬
‫• توانایي ایجاد حالتي در كاركنان كه با اعتماد به نفس و عالقمندي انجام‬
‫وظیفه نمایند (بچ‪ ١٩٧٥ ,‬ص ‪.)٥١١‬‬
‫• استاد شهید مرتضي مطهري‪ ،‬رهبري را فن بهتر بسیج كردن و بهتر‬
‫سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر كنترل كردن نیروهاي انساني و‬
‫بكاربردن آنها ميدانستند (مطهري‪ , ١٣٦٤ ,‬ص ‪.)٢٣٥‬‬
‫رهبری(‪)4‬‬
‫بنابر آنچه كه گفته شد ميتوان گفت كه‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫رهبري در اصل نسبت به مدیریت مفهوم وسیعتري دارد‪.‬‬
‫مدیریت نوع خاصي از رهبري محسوب ميشود كه در آن كسب اهداف سازماني بر‬
‫سایر اهداف اولویت دارد‪ .‬اختالف اساسي میان این مفاهیم از كلمهي سازمان بر ميخیزد‪.‬‬
‫رهبري زماني صورت ميگیرد كه فردي به هر دلیل كوشش ميكند بررفتار فرد یا‬
‫گروهي اثربگذارد‪.‬‬
‫این امر ميتواند براي نیل به اهداف خود فرد یا دیگران بوده و با اهداف سازمان نیز‬
‫سازگار یا ناسازگار باشد‪(.‬رضائیان‪ , ١٣8٢ ,‬ص ‪) ١٨٣‬‬
‫هر چه سازماني از نظر رهبري نیرومندتر باشد‪ ،‬موفقیت آن سازمان بیشتر خواهد بود‪.‬‬
‫رهبري جزیي از مدیریت است‪ ،‬ولي جوهرهي آن است‪ .‬رهبري مستلزم دانش كافي‪,‬‬
‫تجربهي كافي و شیوهي صحیح برخورد و اداره است‪ .‬رهبري خود یك استعداد و هنر‬
‫است (علوي‪ , ١٣٧١ ,‬ص ‪.)٢٦٥‬‬
‫سبکهای ادگارشاين‬
‫•‬
‫براساس طبقهبندي شاین‪ ،‬مفروضات مدیر را ميتوان به چهار دسته تقسیم كرد‪:‬‬
‫‪-1‬انسان منطقي اقتصادي‬
‫‪ -2‬انسان اجتماعي‬
‫‪ -٣‬انسان خودیاب‬
‫‪ -4‬انسان پیچیده‬
‫ويژگيهاي رهبران فرهمند‬
‫‪ .1‬اعتماد به نفس‪ :‬آنان نسبت به توانایي و قضاوت خود اعتماد كامل دارند‪.‬‬
‫‪ .2‬ديدگاه‪ :‬این یك هدف آرمان گرایانه است كه آینده را بهتر از وضع موجود متجلي ميسازد‪ .‬هر‬
‫قدر بین هدف آرماني و وضع موجود اختالف بیشتر باشد‪ ،‬احتمال آن زیادتر است كه پیروان آن‬
‫را به دیدگاه خارقالعاده رهبر نسبت دهند‪.‬‬
‫‪ .3‬قدرت بيان‪ :‬آنان ميتوانند دیدگاه خود را به گونهاي كه قابل فهم پیروان باشد ابراز نمایند‪ .‬این‬
‫قدرت بیان به گونهاي است كه در برگیرنده نیازهاي پیروان است‪ ،‬از این رو از نیروي‬
‫انگیزشي باالیي برخوردار ميباشند‪.‬‬
‫‪ .4‬اعتقاد راسخ به هدف‪ :‬رهبران فرهمند نسبت به دیدگاه و هدف خود اعتقاد راسخ دارند و آماده‬
‫پذیرش ریسكهاي سنگین هستند‪ ،‬هزینههاي زیادي به مصرف ميرسانند و در جهت جامهي‬
‫عمل پوشاندن به خواستهي خود از هیچ نوع ایثار و از خود گذشتگي دریغ نميكنند‪.‬‬
‫‪ .5‬رفتارخارقالعاده‪ :‬آنها از نوعي جذابیت خاص برخوردارند و از نظر رفتار پدیدهاي نو‪ ،‬غیر‬
‫متعارف و مخالف هنجارهاي رایج ارایه ميكنند؛ چون در كار خود پیروز گردند‪ ،‬این رفتارها‬
‫موجب تحسین‪ ،‬ستایش و تعجب پیروان ميگردد‪.‬‬
‫‪ .6‬عامل تغيير‪ :‬رهبران فرهمند را به عنوان عامالني ميپندارند كه موجب تغییرات اساسي‬
‫ميشوند و كساني نیستند كه نسبت به حفظ وضع موجود قانع گردند‪.‬‬
‫‪ .7‬شناخت محيط‪ :‬این رهبران ميتوانند محدودیتهاي محیطي را به صورتي واقع گرایانه تعیین‬
‫كنند و منابع الزم براي ایجاد تغییر را مشخص نمایند‪.‬‬
‫مديريت و رهبري جامعه و رابطهي آن با مردم‬
‫رهبري به سوي خدا‬
‫•‬
‫آنچه قرآن تحت عنوان« رهبري» از آن بحث ميكند‪ ،‬مافوق رهبرياي است كه بشریت‬
‫ميشناسد‪.‬‬
‫•‬
‫رهبرياي كه بشریت ميشناسد‪ ،‬از حدود رهبري در مسایل اجتماعي تجاوز نميكند‪.‬‬
‫•‬
‫ولي منظور قرآن از رهبري‪ ،‬عالوه بر رهبري اجتماعي‪« ،‬رهبري به سوي خدا» ست و‬
‫آن خود حساب دقیق و حساسي دارد و از رهبريهاي اجتماعي بسي دقیقتر و حساستر‬
‫است‪( .‬امدادهاي غیبي‪،‬در زندگي بشر‪)110 ،‬‬
‫اهميت مقام و مديريت انسانها‬
‫•‬
‫آیه كریمه ]بقره‪ ،[124 ،‬اهمیت مقام رهبري و مدیریت انسانها را ميرساند‪ .‬ابراهیم (ع)‬
‫پس از آنكه آزمایشهاي بزرگي ]از قبیل در راه عقیده در آتش رفتن‪ ،‬یك تنه با یك ملت‬
‫مبارزه كردن و بتشكني نمودن‪ ،‬تا پاي قرباني فرزند عزیز در راه خدا رفتن[ را با‬
‫موفقیت پشت سرگذاشت‪ ،‬خدا او را به عنوان امام و رهبر و پیشوا معرفي ميكند‪.‬‬
‫•‬
‫از اینجا ميتوان به اهمیت فوقالعاده رهبري پي برد‪ .‬در حدیث معروف كه رسول‬
‫خدا(ص) فرمود‪« :‬اگر در سفر از دو نفر بیشتر شدید‪ ،‬یكي را براي خود امیر انتخاب‬
‫كنید»‪ ،‬نشانه از اهتمام اسالم به تش ّكل و رهبري است‪.‬‬
‫•‬
‫حقیقت این است كه رهبري انسانها و بسیج كردن نیروهاي عظیم نهفتهي آنها در مسیر‬
‫كمال‪ ،‬چه از نظر بعد اجتماعي و زندگي این جهان و چه از نظر بعد روحاني و معنوي و‬
‫سلوك اليّللا‪ ،‬عاليترین و مشكل ترین مقام انساني است؛ و لهذا رهبري جامع و كامل‪،‬‬
‫جز در خور افرادي نظیر ابراهیم و خاتم األنبیاء و امیر المؤمنین علي(ع) نیست‪( .‬امامت‬
‫رهبري‪)221 ،‬‬
‫نقش محبت در مدیریت و رهبري جامعه‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫قرآن خطاب به پیغمبر ميكند كه اي پیغمبر‪ ،‬نیروي بزرگي را براي نفوذ در مردم و‬
‫ادارهي اجتماع در دست داري‪:‬‬
‫« به موجب لطف و رحمت الهي‪ ،‬تو بر ایشان نرم دل شدي؛ كه اگر تندخوي سخت دل‬
‫بودي‪ ،‬از پیرامونت پراكنده ميشدند‪ .‬پس‪ ،‬از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در‬
‫كار با آنان مشورت كن»‪( .‬آل عمران‪)159 :‬‬
‫در اینجا علت گرایش مردم به پیغمبر اكرم(ص) را عالقه و مهري دانسته كه نبي اكرم‬
‫دربارهي آنان مبذول ميداشت‪ .‬باز دستور ميدهدكه ببخششان و برایشان استغفار كن و با‬
‫آنان مشورت كن‪ .‬اینها همه از آثار محبت و دوستي است؛ همچنان كه وفق و حلم و‬
‫تحمل‪ ،‬همه از شئون محبت و احساناند‪.‬‬
‫و اخرید از تیغ چندین حلق را‬
‫او به تیغ حلم چندین خلق را‬
‫بل زصد لشكر ظفر انگیزتر «مولوي»‬
‫تیغ حلم از تیغ آهن تیز تر‬
‫جاذبه و دافعه علي(ع)‪)67( ،‬‬
‫شور و مشورت‬
‫•‬
‫مؤمنان كار خود را با شور و همفكري انجام ميدهند‬
‫•‬
‫راجع به مشاورهي علمي و تبادل نظر‪ ،‬هر چند به قدري واضح است كه احتیاج به‬
‫استدالل ندارد‪ ،‬اما براي اینكه دانسته شود در خود اسالم این پیشبینيها و دستورهاي‬
‫مترقیانه هست‪ ،‬به آیهاي از قرآن اشاره ميكنم‪:‬‬
‫•‬
‫در خود قرآن‪ ،‬در سورهي مباركهي (شوري‪ )38 :‬مؤمنین و پیروان اسالم را این طور‬
‫وصف ميكند‪« :‬دعوت حق را اجابت ميكنند‪ ،‬نماز را به پا ميدارند‪ ،‬كار خود را با‬
‫شور و همفكري انجام ميدهند و از آنچه به آنها عنایت كردهایم‪ ،‬انفاق ميكنند‪( ».‬ده‬
‫گفتار‪)126،‬‬
‫•‬
‫پس از نظر اسالم‪،‬همفكري و تبادل نظر یكي از اصول زندگي اهل ایمان و پیروان اسالم‬
‫است ‪.‬‬
‫شور و مشورت(‪)2‬‬
‫•‬
‫هیچ كس نباید خود را مافوق دیگران و بينیاز از همفكري و همكاري آنان بداند‬
‫•‬
‫«قرآن كریم ميفرماید‪ :‬دركارهاي خوب‪ ،‬در احسانها و منشأ خیر شدنها‪ ،‬و بر اقامهي تقوا و‬
‫طهارت‪ ،‬یكدیگر را اعانت كنید و به كمك یكدیگر بشتابید؛ و اما در شر و فساد و كینهدوزيها‬
‫یكدیگر را اعانت نكنید‪( ».‬مائده‪ )2 :‬امیرالمؤمنین (علیهالسالم) راجع به انفاق و اتحاد‪ ،‬بیانات‬
‫زیادي دارد‪ .‬در اینجا با این فكر مبارزه ميكند كه بعضي از مردم را غرور ميگیرد و‬
‫خودشان را مافوق همفكري و همكاري‪ ،‬مافوق عقل و فكر و عمل دیگران فرض ميكنند؛ فكر‬
‫نميكنند كه عقل فرد هر اندازه صائب باشد و عمل هر اندازه مؤثر باشد‪ ،‬مثل عقل اجتماعي و‬
‫عمل اجتماعي نیست‪.‬‬
‫در دستورات دین مقدس اسالم‪ ،‬به مشورت توصیهي اكیدي شده‪ ،‬خصوصا ً در كارهاي‬
‫اجتماعي‪« .‬آنها كه دعوت الهي را پذیرفته و نماز را به پاداشتهاند و كارهاي خود را با‬
‫مشورت حل و فصل ميكنند و از روزيهایي كه به آنها دادهایم‪ ،‬انفاق ميكنند‪( ».‬شوري‪:‬‬
‫‪ )38‬یكي از مختصات اهل ایمان را این مطلب قرار ميدهد كه كارهایشان را با شور و‬
‫همفكري صورت ميدهند‪ .‬آن را هم ردیف نماز و انفاق قرار داده‪ .‬دربارهي رسول اكرم (ص)‬
‫ميفرماید‪ «:‬نسبت به مردم عفو و گذشت داشته باش؛ براي آنها دعا و استغفار كن و در كارها‬
‫با آنها مشورت كن‪( ».‬آل عمران‪)159 :‬‬
‫•‬
‫شور و مشورت(‪)3‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫رسول خدا با آنكه پیغمبر بود و با آنكه مردم توقع نداشتند كه او رأي و عقیده و نظر آنها‬
‫را بخواهد و دخالت دهد‪ ،‬او خودش براي آنكه مردم را تحقیر نكرده باشد‪ ،‬براي آنكه به‬
‫مردم شخصیت بدهد و شخصیت آنها را محترم بشمارد‪ ،‬براي اینكه دستورالعمل امت‬
‫باشد‪ ،‬براي همیشه‪ ،‬با آنها مشورت ميكرد و از آنها نظر ميخواست‪ .‬داستان مشورت‬
‫نظامي در جنگ خندق و نظر دادن سلمان فارسي‪ -‬كه در ایران در این گونه مواقع دور‬
‫شهر خندق ميكنند و به این وسیله از خود دفاع ميكنند‪ -‬و پذیرفتن رسول اكرم نظر‬
‫سلمان را‪ ،‬معروف است‪( .‬حكمتها و اندرزها‪)119 ،‬‬
‫يكي از داليل مشورت پيامبر (ص) با مردم‪ ،‬اين بود كه بعدها كسي حاكم و رهبر را‬
‫مافوق ديگران نپندازد (و شاور هم في األمر)‪ .‬این هم از شئون اخالق نرم و مالیم پیغمبر‬
‫(ص) بود‪] .‬قرآن ميگوید‪ [:‬پیغمبر ما‪ ،‬عزیز ما! در كارها با مسلمین مشورت كن‪ .‬عجبا !‬
‫پیغمبر است؛ نیازي به مشورت ندارد! رهبري مشورت ميكند كه نیاز به مشورت دارد‪.‬‬
‫او نیازي به امر مشورت ندارد؛ ولي براي اینكه این اصل را پایهگذاري نكند كه بعدها‬
‫هركس كه حاكم و رهبر شد‪] ،‬بگویند او[ مافوق دیگران است‪ ،‬او فقط باید دستور بدهد‬
‫دیگران باید عمل بكنند و مشورت معني ندارد‪] ،‬لهذا مشورت ميكرد[ ‪ .‬علي هم مشورت‬
‫ميكرد؛ پیغمبر هم مشورت ميكرد‪ .‬آنها نیازي به مشورت نداشتند؛ ولي مشورت‬
‫ميكردند‪،‬‬
‫شور و مشورت(‪)4‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫براي اینكه اوالً دیگران یاد بگیرند؛ و ثانیا ً مشورت كردن‪ ،‬شخصیت دادن به همراهان و پیروان‬
‫است‪ .‬آن رهبري كه مشورت نكرده‪ ،‬و ولي صد در صد هم یقین داشته باشد‪ ،‬تصمیم ميگیرد‪،‬‬
‫اتباع او چه حس ميكنند؟ ميگویند‪ :‬پس معلوم ميشود ما حكم ابزار را داریم‪ ،‬ابزاري بيروح‬
‫و بيجان‪ .‬ولي وقتي خود آنها را در جریان گذاشتید‪ ،‬روشن كردید و در تصمیم شریك نمودید‪،‬‬
‫احساس شخصیت ميكنند و در نتیجه بهتر پیروي ميكنند‪.‬‬
‫«و شاورهم في األمر؛ فاذا عزمت فتوكل علي ّللا» (آل عمران‪)159 :‬‬
‫اي پیغمبر‪ ،‬ولي كار مشورتت به آنجا نكشد كه مثل آدمهاي دودل باشي؛ قبل از اینكه تصمیم‬
‫بگیري‪ ،‬مشورت كن؛ ولي رهبر همین قدر كه تصمیم گرفت‪ ،‬تصمیمش باید قاطع باشد‪ .‬بعد از‬
‫تصمیم‪ ،‬یكي ميگوید‪ :‬اگر این جور بكنیم‪ ،‬چطور است؟ دیگري ميگوید‪ :‬آن جور بكنیم‪ ،‬چطور‬
‫است؟باید گفت‪ :‬نه‪ ،‬دیگر تصمیم گرفتیم و كار تمام شد‪ .‬قبل از تصمیم‪ ،‬مشورت؛ بعد از‬
‫تصمیم‪ ،‬قاطعیت ‪ .‬همین قدر كه تصمیم گرفتي‪ ،‬به خدا توكل كن و كار خودت را شروع كن و‬
‫از خداي متعال هم مدد بخواه‪.‬‬
‫این مطلب را كه عرض كردم‪ ،‬به مناسبت بحث دعوت و تبلیغ بود كه یكي از اصول دعوت و‬
‫تبلیغ‪ ،‬رفق و نرمش و مالیمت و پرهیز از هرگونه خشونت و اكراه و اجبار است‪ .‬خود مسأله‬
‫رهبري و مدیریت‪ ،‬مسأله مستقلي در سیرهي نبوي است كه اگر بخواهیم یك سیرهي تحلیلي بیان‬
‫كنیم‪ ،‬یكي از مسایل آن‪ ،‬روش پیغمبر اكرم در مدیریت و ادارهي جامعه است و مقداري از آن‬
‫را به تناسب عرض كردم كه پیغمبر اكرم در مدیریتشان چگونه بودند و علي علیهالسالم هم‬
‫همان طور‪ .‬به هر حال‪ ،‬خود بحث روش پیغمبر در مدیریت‪ ،‬بحث مستقلي است‪( .‬سیري در‬
‫سیرهي نبوي‪)242 ،‬‬
‫ارتباطات‬
‫فرآيند ارتباط‬
‫• فرآیند ارتباط را ميتوان به طور ساده در الگویي كه شامل سه جزء اصلي ارتباط یعني‬
‫فرستنده پیام‪ ,‬پیام و گیرنده پیام است‪ ,‬نشان داد‪:‬‬
‫•‬
‫واضح است كه براي ایجاد ارتباط‪ ،‬وجود این اجزا در فرآیند ارتباطي الزم است و هرگاه‬
‫جزیي مفقود باشد‪ ,‬ارتباط به وقوع نخواهد پیوست‪.‬‬
‫ارتباطات(‪)2‬‬
‫رابطه انسان باخداوند(فقروذلت)‬
‫سوره فاطر آیه‪: 15‬‬
‫ّللا َو َ‬
‫ّللاُ ه َُو ا ْل َغنِىُّ ْال َحمِی ُد‬
‫َیا أَ ُّی َها ال َناسُ أَن ُت ُم ْالفُ َق َرآ ُء إِلَى َ ِ‬
‫ترجمه ‪:‬‬
‫اى مردم! این شمایید كه به خداوند نیاز دارید و (تنها) خداوند‪ ،‬بىنیاز و ستوده است‪.‬‬
‫نكته ها ‪:‬‬
‫دعوت خدا از مردم‪ ،‬نشانهى نیاز او به مردم نیست‪ .‬همان گونه كه اگر گفتیم مردم خانههاى‬
‫خود را رو به خورشید بسازند‪ ،‬این دعوت نشانهى نیاز خورشید به ما نیست‪ ،‬بلكه نشانهى‬
‫نیاز ما به نور است‪« .‬انتم الفقراء الى ّ‬
‫ّللا»‬
‫یكى از راههاى مبارزه با غرور و تكبّر‪ ،‬دعوت انسان به درگاه خداست تا انسان به ضعف و‬
‫جهل و فقر و نیاز خود پى ببرد‪« .‬انتم الفقراء»‬
‫پيام ها ‪:‬‬
‫‪ -1‬هیچ كس از خدا بى نیاز نیست‪« .‬یا ایّها ال ّناس»‬
‫‪ -2‬همهى موجودات فقیرند‪ ،‬لكن چون انسان ا ّدعا و سركشى مىكند باید مهار شود‪« .‬یا ا ّیها‬
‫ال ّناس»‬
‫‪ -3‬نقش واسطهها و وسایل و علل را قبول داریم‪ ،‬امّا تمام اسباب و علل نیز در تأثیرگذارى به‬
‫او محتاجند‪« .‬هو الغ ّنى»‬
‫ارتباطات(‪)3‬‬
‫‪ -4‬غ ّنى واقعى و مطلق و كامل‪ ،‬تنها اوست‪ّ « .‬‬
‫وّللا هوالغ ّنى»‬
‫‪ - 5‬معموالً اغنیا‪ ،‬محبوب نیستند و در تیررس جسارتها‪ ،‬حسادتها‪ ،‬رقابتها و سرقتها‬
‫هستند امّا خداوند‪ ،‬غنى حمید است‪ّ « .‬‬
‫وّللا هوالغ ّنى الحمید»‬
‫‪ -6‬خداوند غناى خود را در راه رفع نیاز و نفع مخلوقات به كار مىبرد و لذا مورد ستایش‬
‫است‪« .‬الغنى الحمید»‬
‫ارتباطات(‪)4‬‬
‫رابطه انسان باانسان(عدالت)‬
‫سوره نحل آيه‪: 90‬‬
‫إنَ ّ ْ‬
‫ان َوإِی َتاء ذِي ْالقُرْ َبى َو َی ْن َهى َع ِن ْال َفحْ َشاء َو ْالمُن َكر َو ْال َب ْغي َی ِع ُ‬
‫ظ ُك ْم لَ َعلَ ُك ْم‬
‫َ‬
‫اإلحْ َس ِ‬
‫ِ‬
‫ِ‬
‫ّللا َیأ ُم ُر ِب ْال َع ْد ِل َو ِ‬
‫ِ‬
‫َ‬
‫َ‬
‫َ‬
‫ُون‬
‫تذكر َ‬
‫ترجمه ‪:‬‬
‫همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق ) خویشاوندان ‪ ،‬فرمان مي دهد و از‬
‫كارهاي زشت و ناپسند و تجاوز‪ ،‬نهي مي فرماید او شما را موعظه مي كند باشد كه‬
‫متذكر شوید‪.‬‬
‫نكته ها ‪:‬‬
‫این آیه منشور جهاني اسالم است كه امام باقر (ع) آنرا در خطبه هاي نماز جمعه مي خواندند‪.‬‬
‫و به گفته تفسیر صافي ; اگر در قرآن همین یك آیه بود‪ ،‬كافي بود كه بگوییم قرآن «تبیان‬
‫ك ّل شي» است‪ ،‬اوامر و نواهي این آیه در همه ادیان بوده و هرگز نسخ نشده است ‪.‬‬
‫پيام ها ‪:‬‬
‫‪ -1‬آیا خداوندي كه انسان ها را به عدل و احسان دعوت مي كند‪ ،‬مي شود كه خود عادل‬
‫نباشد! (ان ّ‬
‫ّللا یأ مر بالعدل و االحسان )‬
‫‪ -2‬عدل واحسان در كنار هم جاذبه دارد‪ ،‬وگرنه مقررات خشك دلها را التیام نمي دهد‪(.‬یأ مر‬
‫بالعدل واالحسان ) (عدل مقدار واجب واحسان مقدار مستحب است )‬
‫ارتباطات(‪)5‬‬
‫‪ -3‬اولین آمر به معروف وناهي از منكر‪ ،‬خود خداوندست ‪( .‬ان ّّّللا یأ مر ‪ ...‬و ینهي )‬
‫‪ -4‬در احسان ‪ ،‬رسیدگي به بستگان و صله رحم اولویت دارد‪( .‬االحسان وایتاء ذي القربي )‬
‫‪ -5‬امر به معروف بر نهي از منكر مقدم است و عدل بر احسان ‪( .‬یأ مر بالعدل و االحسان ‪...‬‬
‫و ینهي )‬
‫‪ -6‬امر به معروف و نهي از منكر باید در فضاي صفا و محبت و در قالب موعظه و‬
‫خیرخواهي باشد‪( .‬یأ مر ‪ ...‬ینهي ‪...‬یعظكم )‬
‫‪ -7‬آمرین به معروف نباید از مردم انتظار پذیرش صددرصد داشته باشند‪(.‬لعلّكم تذكرون )‬
‫‪ -8‬مردم فطرتا به عدل واحسان گرایش دارند واز فحشا ومنكر متنفرند‪ ،‬لكن وسوسه ها‬
‫وغرایز موجب غفلت اند كه باید با تذكر آنانرا متذكر نمود‪( .‬لعلّكم تذ ّكرون )‬
‫‪ -9‬در نهي از منكر باید ابتدا گناهان رسوا را جلوگیري كرد‪ ،‬همانگونه كه در امر به معروف‬
‫باید ابتدا به واجبات سفارش كرد‪( .‬یأ مر بالعدل ‪ ...‬ینهي عن الفحشا)‬
‫‪ -10‬سفارش به عدل و نهي از فحشا‪ ،‬سنت ابدي خداوند است ‪( .‬یأ مر ‪ ...‬ینهي ‪ ...‬یعظكم )‬
‫(فعل مضارع نشانه استمرار است )‬
‫ارتباطات(‪)6‬‬
‫‪-3‬رابطه انسان با رهبر اسالم (تبعيت)‬
‫سوره آل عمران آيه ‪: 31‬‬
‫ّللاُ َو َی ْغ ِفرْ لَ ُك ْم ُذ ُنو َب ُك ْم َو ّ‬
‫ّللا َفا َت ِبعُونِي یُحْ ِب ْب ُك ُم ّ‬
‫حی ٌم‬
‫ّللاُ َغفُو ٌر رَ ِ‬
‫قُ ْل إِن ُكن ُت ْم ُت ِ‬
‫حب َ‬
‫ُّون ّ َ‬
‫ترجمه ‪:‬‬
‫(اى پیامبر!) بگو‪ :‬اگر خداوند را دوست مىدارید‪ ،‬پس مرا پیروى كنید‪ ،‬تا خدا نیز شما را دوست‬
‫بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشد و خداوند بسیار بخشنده ومهربان است‪.‬‬
‫پيام ها ‪:‬‬
‫‪ -1‬هر ا ّدعایى با عمل ثابت مىشود‪« .‬ان كنتم تحبّون ّ‬
‫ّللا فا ّتبعونى»‬
‫‪ -2‬الزمهى ایمان به خدا‪ ،‬پیروى از اولیاى خداست‪« .‬فا ّتبعونى» (آرى‪ ،‬اسالم منهاى روحان ّیت‬
‫واقعى‪ ،‬محكوم است‪).‬‬
‫‪ -3‬هر كس در عمل سست است‪ ،‬در حقیقت پایهى محبّت او سست است‪« .‬تحبّون‪ ...‬فا ّتبعونى»‬
‫‪ -4‬در راه اصالح جامعه‪ ،‬از عواطف كمك بگیریم‪« .‬ان كنتم تحبّون ّ‬
‫ّللا»‬
‫‪ - 5‬عمل‪ ،‬سخن و سكوت رسول خدا‪ ،‬حجّ ت و قابل پیروى است‪« .‬فاتبعونى»‬
‫‪ -6‬پیامبر معصوم است‪ ،‬زیرا فرمان پیروى عام و بىچون وچرا براى غیر معصوم‪ ،‬حكیمانه‬
‫نیست‪« .‬قل‪ ...‬فاتبعونى»‬
‫ارتباطات(‪)7‬‬
‫ت‬
‫‪ -9‬امتیاز دین الهى بر قوانین بشرى‪ ،‬وجود عنصر محبّت‪ ،‬الگوى عملى و صالح ّی ِ‬
‫قانونگزار است‪« .‬تحبّون‪ ...‬فاتبعونى یحببكم ّ‬
‫ّللا»‬
‫پاداش معنوى است‪ .‬محبوبیّت نزد خدا ودریافت مغفرت‪ ،‬بهترین پاداش‬
‫‪ -10‬بهترین پاداشها‪،‬‬
‫ِ‬
‫براى مؤمنان است‪« .‬یحببكم ّ‬
‫ّللا»‬
‫‪ -11‬نشانهى دوستى‪ ،‬سرپوش گذاردن روى بدىها و برخورد با عفو و رحمت است‪.‬‬
‫«یحببكم‪ ...‬یغفر لكم»‬
‫‪ -12‬كارهاى نیك‪ ،‬مایهى آمرزش گناهان است‪« .‬فاتبعونى‪ ...‬یغفرلكم ذنوبكم»‬
‫‪ -13‬اطاعت وپیروى از پیامبر‪ ،‬موجب دریافت عفو الهى است‪« .‬فا ّتبعونى‪ ...‬یغفر لكم»‬
‫ارتباطات(‪)8‬‬
‫‪-4‬رابطه انسان باشيطان (عداوت)‬
‫سوره فاطرآيه ‪: 6‬‬
‫إِنَ ال َشی َ‬
‫ِیر‬
‫ان لَ ُك ْم َع ُد ٌّو َفا َتخ ُِذوهُ َع ُدوّ اً إِ َن َما َی ْدعُو ْا ح ِْز َب ُه لِ َی ُكو ُنو ْا ِمنْ أَصْ َحا ِ‬
‫ْط َ‬
‫ب ال َسع ِ‬
‫ترجمه ‪:‬‬
‫بىگمان‪ ،‬شیطان دشمن شما است‪ ،‬پس شما نیز او را دشمن بگیرید؛ جز این نیست كه او دار و‬
‫دستهى خود را فرا مىخواند تا از اصحاب دوزخ باشند‪.‬‬
‫پيام ها ‪:‬‬
‫‪ -1‬اگر دشمنى شیطان را ج ّدى نگیریم‪ ،‬فریب خواهیم خورد‪«.‬عدوّ فا ّتخذوه عدوّ ا»‬
‫‪ -2‬از برنامهها و تش ّكلهاى دشمن آگاه باشیم‪« .‬الشیطان‪ ...‬یدعوا حزبه»‬
‫‪ -3‬شیطان براى انحراف مردم كمك مىگیرد‪ ،‬ما براى دعوت دیگران به ّ‬
‫حق چه مىكنیم؟‬
‫«الشیطان‪ ...‬یدعوا حزبه»‬
‫ارتباطات(‪)9‬‬
‫‪-5‬رابطه انسان با اهل لغو (کرامت)‬
‫سوره فرقان آیه ‪: 72‬‬
‫ون ُّ‬
‫ور َوإِ َذا َمرُّ وا ِباللَ ْغ ِو َمرُّ وا ك َِرا ًما‬
‫الز َ‬
‫ِین َال َی ْش َه ُد َ‬
‫َوالَذ َ‬
‫ترجمه ‪:‬‬
‫و (بندگان خدا) كساني هستند كه در مجلس (گفتار و كردار) باطل حاضر نمي شوند و چون بر لغوي‬
‫عبور كنند كریمانه بگذرند‪.‬‬
‫نكته ها ‪:‬‬
‫پیام ها ‪:‬‬
‫‪ -1‬نه تنها انجام گناه حرام است ‪ ،‬بلكه شركت در جلسه ي گناه و شاهد بودن بر گناه نیز ممنوع است ‪.‬‬
‫(ال یشهدون الزور)‬
‫‪ -2‬هر نوع آگاهي و اطالع و حضور در صحنه اي ‪ ،‬ارزش نیست ‪( .‬ال یشهدون الزور) (گاهي انزوا و‬
‫گوشه گیري از اجتماع‪ ،‬ارزش است )‬
‫‪ -3‬حاضر نشدن در مجلس گناه و بي اعتنایي به گناهكاران ‪ ،‬نوعي نهي از منكر است ‪( .‬الیشهدون ‪...‬‬
‫مرّ وا كراما)‬
‫‪ -4‬شركت در مجالس فاسد‪ ،‬ح ّتي در بندگان واقعي خدا اثر مي كند‪( .‬ال یشهدون )‬
‫ارتباطات(‪)10‬‬
‫‪ -5‬هرگونه لغو در كالم ‪ ،‬عمل وآرزو ممنوع است ‪( .‬مرّ وا باللغو) (بندگان خدا‪ ،‬هدف معقول‬
‫و مفیدي دارند و عمر خود را صرف امور بیهوده نمي كنند)‬
‫‪ -6‬در شیوه ي نهي از منكر‪ ،‬همه جا خشونت الزم نیست ‪( .‬ال یشهدون ‪ ...‬مرّ وا)‬
‫‪ -7‬نگذاریم فكر بد در روح ما مستقر شود‪( .‬مرّ وا كراما)‬
‫ارتباطات(‪)11‬‬
‫‪-6‬رابطه انسان با کفارومنافقين (شدت وغلظت)‬
‫سوره توبه آيه‪73 :‬‬
‫ِین َو ْ‬
‫س ْال َمصِ ی ُر‬
‫اغلُ ْظ َعلَی ِْه ْم َو َمأْ َوا ُه ْم َج َه َن ُم َو ِب ْئ َ‬
‫ار َو ْال ُم َنا ِفق َ‬
‫َیا أَ ُّی َها ال َن ِبيُّ َجا ِه ِد ْال ُك َف َ‬
‫ترجمه ‪:‬‬
‫اى پیامبر! با كافران و منافقان ستیز كن و بر آنان سختگیر وخشن باش كه جایگاهشان دوزخ‬
‫است و بد سرنوشتى دارند‪.‬‬
‫پيام ها ‪:‬‬
‫‪ -1‬جهاد باید مطابق فرمان و نظر رهبر مسلمانان باشد‪«.‬یا ایها النبى جاهد»‬
‫‪ -2‬در نظام اسالمى‪ ،‬فرمانده كل قوّ ا‪ ،‬رهبر است‪« .‬یا ایها النبى جاهد»‬
‫‪ -3‬اسالم‪ ،‬آیین جهاد و مبارزه با كفر و نفاق است‪«.‬جاهد الك ّفار و المنافقین»‬
‫پنهان داخلى‪« .‬و‬
‫دشمنان‬
‫دشمنان آشكار خارجى مبارزه كنیم‪« ،‬جاهد الك ّفار»‪ ،‬هم با‬
‫‪ -4‬هم با‬
‫ِ‬
‫ِ‬
‫ِ‬
‫المنافقین»‬
‫ارتباطات(‪)12‬‬
‫‪ - 5‬رهبر مسلمانان باید در برابر استكبار قاطع باشد‪«.‬یا ایهاال ّنبى جاهد‪ ،‬واغلظ»‬
‫‪ -6‬با آنكه پیامبر‪ ،‬سرچشمهى رحمت است‪ ،‬ولى به خاطر كفر و نفاق دشمنان‪ ،‬مأمور به‬
‫خشونت مىشود‪« .‬واغلظ علیهم»‬
‫‪ -7‬جهاد با ك ّفار و منافقان‪ ،‬جزاى دنیوى آنان است و كیفر اخروىشان جه ّنم است‪« .‬و مأویهم‬
‫جهنم»‬
‫‪ - 8‬منافق‪ ،‬بدعاقبت است‪« .‬بئس المصیر»‬
‫ارتباطات(‪)13‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫‪-7‬رابطه انسان باوالدین(احسان ورحمت)‬
‫سوره بقره آيه ‪: 83‬‬
‫َوإِ ْذ أَ َخ ْذ َنا مِی َث َ‬
‫ِین‬
‫اق َبنِي إِسْ َرائِی َل الَ َتعْ ُب ُد َ‬
‫ون إِالَ ّ َ‬
‫ْن إِحْ َسانا ً َوذِي ْالقُرْ َ َبى َو ْال َی َتا َمى َو ْال َم َساك ِ‬
‫ّللا َو ُ ِب ْال َوالِدَ ی ِ‬
‫صالَ َة َوآ ُتو ْا َ‬
‫ُون‬
‫اس حُسْ نا ً َوأَقِیمُو ْا ال َ‬
‫الز َكا َة ث َم َت َولَ ْی ُت ْم إِالَ ق َلِیالً مِّن ُك ْم َوأن ُتم مِّعْ ِرض َ‬
‫َوقُولُو ْا لِل َن ِ‬
‫ترجمه ‪:‬‬
‫و (بیاد آرید) زمانى كه از بنىاسرائیل پیمان گرفتیم‪ ،‬جز خداوند یگانه را پرستش نكنید و به پدر‬
‫و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان‪ ،‬احسان كنید و با مردم‪ ،‬به زبان خوش سخن بگویید‬
‫ونماز را برپاى دارید و زكات بدهید‪ .‬امّا شما (با اینكه پیمان بسته بودید‪ )،‬جز ع ّدهى كمى‪،‬‬
‫سرپیچى كردید و روى گردان شدید‪.‬‬
‫نكته ها ‪:‬‬
‫احسان‪ ،‬جامعترین و وسیعترین واژه در باب نیكى است‪ .‬در حال فقر والدین‪ ،‬احسان ما ّدى و در‬
‫حال غناى آنان‪ ،‬احسان روحى‪ .‬چنانكه احسان به یتیم شامل؛ تأدیب‪ ،‬حفظ حقوق‪ ،‬محبّت و تعلیم‬
‫او مىشود‪.‬‬
‫اصول همهى ادیان یكى است‪ .‬چون همهى این میثاقها‪ ،‬در اسالم نیز هست‪.‬‬
‫پيام ها ‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند از طریق عقل‪ ،‬فطرت و وحى‪ ،‬از مردم پیمان مىگیرد‪« .‬اخذنا میثاق»‬
‫ارتباطات(‪)14‬‬
‫‪ -2‬توحید‪ ،‬سرلوحهى مكتب انبیاست‪ .‬و بعد از آن كارهاى نیك قرار گرفته است‪« .‬التعبدوا االّ ّ‬
‫ّللا و‬
‫بالوالدین احسانا»‬
‫‪ -3‬در كنار توحید‪ ،‬احسان به والدین مطرح است‪« .‬التعبدوا‪ ...‬وبالوالدین احسانا»‬
‫‪ -4‬احسان به والدین باید شخصا ً صورت گیرد‪ ،‬نه با واسطه‪ .‬حرف «ب» در «بالوالدین» به معناى‬
‫مباشرت شخصى است‪« .‬بالوالدین احسانا ً»‬
‫‪ - 5‬گرایش به یكى از پدر و مادر‪ ،‬ممنوع است‪« .‬بالوالدین احسانا ً»‬
‫‪ -6‬ابتدا خویشان نیازمند‪ ،‬سپس دیگران‪« .‬ذىالقربى والیتامى و‪ »...‬الب ّته در بین خویشاوندان نیز‬
‫اولویّتها محفوظ است‪« .‬اولوا االرحام بعضهم اولى ببعض»‬
‫‪ -7‬احسان ب اید همراه با ادب و بدون م ّنت باشد‪ .‬در كنار احسان‪ ،‬جمله «قولوا للناس حسنا» آمده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 8‬اگرچه به همهى مردم نمىتوان احسان كرد‪ ،‬ولى با همه مىتوان خوب سخن گفت‪« .‬قولوا‬
‫لل ّناس حُسنا»‬
‫‪ -9‬برخورد خوب و گفتار نیكو‪ ،‬نه تنها با مسلمانان‪ ،‬بلكه با همهى مردم الزم است‪« .‬قولوا لل ّناس‬
‫حُسنا»‬
‫‪ -10‬عالوه بر پرداخت زكات‪ ،‬احسان به مستمندان و ایتام نیز الزم است‪ .‬در آیه هم زكات آمده و‬
‫هم احسان به مساكین‪« .‬احسانا ً‪ ...‬والمساكین‪ ...‬واتوا الزكوة»‬
‫‪ -11‬نماز ورابطه با خداوند‪ ،‬از زكات ورابطه با فقرا جدا نیست‪« .‬اقیموا الصلوة واتوا الزكوة»‬
‫ارتباطات(‪)15‬‬
‫• ‪ -12‬نماز و زكات در ادیان دیگر نیز بوده است‪« .‬اقیموا الصلوة واتوا الزكوة»‬
‫•‬
‫‪ -13‬اعتقاد به توحید‪ ،‬احسان به والدین وایتام ومساكین‪ ،‬همراه با دستور پرداخت زكات‬
‫وبرخورد نیكو با مردم‪ ،‬وبپاداشتن نماز‪ ،‬نشانهى جامعیت اسالم است‪.‬‬
‫• ‪ -14‬اداى حقوق‪ ،‬داراى مراتب و مراحلى است‪ .‬اوّ ل ّ‬
‫حق خداوند‪ ،‬سپس والدین‪ ،‬سپس‬
‫خویشاوندان‪ ،‬سپس یتیمان كه كمبود محبّت دارند وآنگاه مساكین كه كمبود ما ّدیات دارند‪.‬‬
‫•‬
‫‪ -15‬تمام احكام اعتقادى‪ ،‬اخالقى وفقهى‪ ،‬میثاق وعهد خدا با انسان است‪ .‬بعد از «میثاق»‬
‫سخن از عقیده توحیدى‪ ،‬احسان به والدین‪ ،‬نماز وزكات آمده است‪.‬‬
‫ارتباطات(‪)16‬‬
‫‪-8‬رابطه انسان باهمسر وفرزندان(هدايت)‬
‫سوره تحريم آيه ‪: 6‬‬
‫ارةُ َعلَ ْی َها َمالَ ِئ َك ٌة غِ َال ٌ‬
‫ظ شِ دَ ا ٌد َال‬
‫ِین َءا َم ُنو ْا قُو ْا أَنفُ َس ُك ْم َوأَهْ لِی ُك ْم َناراً َوقُو ُد َها ال َناسُ َو ْالح َِج َ‬
‫َیآ أَ ُّی َها الَذ َ‬
‫ُون‬
‫ون َما ی ُْؤ َمر َ‬
‫ّللا َمآ أَ َم َر ُه ْم َو َی ْف َعلُ َ‬
‫َیعْ ص َ‬
‫ُون َ َ‬
‫ترجمه ‪:‬‬
‫اى كسانى كه ایمان آوردهاید! خود و خانواده خود را از آتشى كه هیزم آن مردمان (گنهكار) و‬
‫سنگها هستند‪ ،‬حفظ كنید‪ .‬آتشى كه بر آن فرشتگانى درشت خو و سخت گیر نگهبانند و‬
‫خدا را در آنچه فرمانشان دهد‪ ،‬نافرمانى نكنند و آنچه را فرمان یابند انجام دهند‪.‬‬
‫پيام ها ‪:‬‬
‫‪ -1‬ایمان داشتن كافى نیست‪ ،‬حفظ آن از خطرات و آسیبها مهم است‪ .‬پس باید مراقبت كرد‪.‬‬
‫«یا ایّها الّذین آمنوا قوا انفسكم»‬
‫‪ -2‬اولین گام در اصالحات‪ ،‬اصالح خود و بستگان و سپس اصالح جامعه است‪ .‬در این آیه‪،‬‬
‫اصالح خود و بستگان و سپس در آیه نهم‪ ،‬اصالح جامعه از طریق جهاد با ك ّفار و‬
‫منافقان آمده است‪« .‬قوا انفسكم و اهلیكم»‬
‫ارتباطات(‪)17‬‬
‫‪ -3‬ایمان به معاد و دوزخ‪ ،‬نقش مهمى در ایجاد تقوى و اصالح خود و دیگران دارد‪« .‬قوا انفسكم و‬
‫اهلیكم نارا وقودها الناس و الحجارة»‬
‫‪ -4‬تربیت دینى فرزندان‪ ،‬بر عهده مدیر خانواده است‪« .‬قوا انفسكم و اهلیكم ناراً»‬
‫‪ - 5‬نفس انسان‪ ،‬سركش است و نیاز به حفاظت دارد‪« .‬قوا انفسكم»‬
‫‪ -6‬اولىترین فرد به حفظ انسان‪ ،‬خود انسان است‪« .‬قوا انفسكم»‬
‫‪ -7‬تا زنجیر از پاى خود باز نكنیم‪ ،‬نمىتوانیم دیگران را آزاد كنیم‪ .‬خودسازى شرط موفقیّت در‬
‫ساختن خانواده و جامعه است‪« .‬قوا انفسكم و اهلیكم»‬
‫‪ - 8‬كیفر رها كردن خانواده و نزدیكان‪ ،‬هیزم آتش دوزخ شدن است‪« .‬وقودها الناس و الحجارة»‬
‫‪ -9‬كسانى كه در دنیا سنگدل باشند‪« ،‬فهى كالحجارة او اش ّد قسوة» در آن روز نیز در ردیف سنگ‬
‫قرار مىگیرند‪« .‬وقودها الناس و الحجارة»‬
‫‪ -10‬در مدیریّت‪ ،‬مسئول هر كار باید با آن كار سنخیّت داشته باشد‪ .‬اگر مسئول دوزخ‪ ،‬غالظ و‬
‫شداد نباشد‪ ،‬یا خودش اذیّت مىشود و یا به رسالت خود درست عمل نمىكند‪« .‬علیها مالئكة‬
‫غالظ شداد»‬
‫انسان معصیت كار به دوزخ مىرود‪ ،‬امّا فرشتگان دوزخ‪ ،‬در عذاب كردن او معصیت‬
‫‪ -11‬گرچه‬
‫ِ‬
‫ّ‬
‫خدا را نخواهند كرد‪« .‬ال یعصون ّللا ما امرهم»‬
‫‪ -12‬فرشتگان‪ ،‬نه دستورات گذشته را تمرّ د كرده و مىكنند‪« ،‬ما امرهم» نه دستوراتى كه بعداً به‬
‫آنان داده مىشود‪« .‬ما یؤمرون»‬
‫ارتباطات(‪)18‬‬
‫‪-9‬رابطه انسان باموجودات درطبيعت(تسخير وقدرت)‬
‫سوره حج آيه‪: 65‬‬
‫ك ال َس َماء أَن َت َق َع َعلَى‬
‫ض َو ْالفُ ْل َك َتجْ ِري فِي ْال َبحْ ِر ِبأ َمْ ِر ِه َویُمْ سِ ُ‬
‫ّللا َس َخ َرلَ ُكم مَا فِي ْاألَرْ ِ‬
‫أَلَ ْم َت َر َأَنَ َ َ‬
‫اس لَ َرؤُ وفٌ رَ حِی ٌم‬
‫ْاألرْ ِ‬
‫ض إِ َال ِبإِ ْذ ِن ِه إِنَ َ َ‬
‫ّللا ِبال َن ِ‬
‫ترجمه ‪:‬‬
‫آیا ندیدي كه خداوند آنچه را در زمین است و نیز كشتي هایي كه به امر او در دریا مي روند‬
‫براي شما رام كرده است و آسمان را نگاه داشته تا جز به فرمان او به زمین نیفتد? همانا‬
‫خداوند نسبت به مردم رأفت ورحمت دارد‪.‬‬
‫نكته ها ‪:‬‬
‫مراد از تسخیر موجودات آن است كه همه در مسیر كام گیري و منافع بشر قرار داده شده ‪،‬‬
‫مثال خورشید مسخر ماست یعني از او بهره مند مي شویم ‪.‬‬
‫نام بردن از كشتي در كنار نعمت هاي زمیني به خاطر نقش مهم آن است ‪ ،‬همین امروز نیز‬
‫اگر یك روز كشتي ها متو ّقف شوند‪ ،‬چرخ اقتصاد دنیا فلج مي شود‪.‬‬
‫پيام ها ‪:‬‬
‫‪ -1‬مطالعه ي آفرینش ‪ ،‬هم ایمان آفرین است و هم عشق آفرین ‪.‬‬
‫ارتباطات(‪)19‬‬
‫‪ -2‬تسخیر جهان هستي ‪ ،‬به اراده ي خداست ‪( .‬ان ّّّللا ّ‬
‫سخر لكم )‬
‫‪ -3‬انسان مي تواند بر زمین و پدیده هاي آن غالب شود و حق ّ مشروع اوست ‪ّ ( .‬‬
‫سخر لكم )‬
‫(انسان شریف ترین پدیده هاي زمین است )‪.‬‬
‫‪ -4‬سیر طبیعت ‪ ،‬در مسیر اراده ي خداوند است ‪( .‬تجري بامره )‬
‫‪ -5‬آسمان و اجرام آن ساقط شدني است و خداوند آنها را نگاه داشته است ‪( .‬یمسك )‬
‫‪ -6‬برپائي نظام آفرینش و مصونیّت آن از فروپاشي به حفظ دائمي خداوند نیازمند است ‪.‬‬
‫(یمسك )‬
‫‪ -7‬قوانین طبیعي ‪ ،‬مانع اراده ي الهي نیست ‪( .‬االّ باذنه )‬
‫‪ -8‬دلیل الطاف الهي ‪ ،‬رأفت و لطف اوست ‪( .‬ان ّّّللا بال ّناس لرؤف رحیم ) رام بودن طبیعت‬
‫براي انسان ‪ ،‬حركت كشتي در دریا و امنیّت زمین از برخورد كرات آسماني به آن جلوه‬
‫هاي رأفت و رحمت گسترده الهي است ‪ّ ( .‬‬
‫سخر لكم ‪ ...‬تجري في البحر ‪ ...‬یمسك السماء‬
‫‪ ...‬لرؤف رحیم )‬
‫‪ -9‬همه ي مردم مورد لطف خداوند هستند‪( .‬بال ّناس لرؤف ‪)...‬‬
‫ارتباطات(‪)19‬‬
‫‪-10‬رابطه مسلمان ها با يکديگر(يگانگی ووحدت)‬
‫• سوره آل عمران آيه ‪: 103‬‬
‫ف َبی َْن‬
‫ّللا َجمِیعًا َوالَ َت َفرَ قُو ْا َو ْاذ ُكرُو ْا ِنعْ َم َة ّ ِ‬
‫• َواعْ َتصِ مُو ْا ِب َحب ِْل ّ ِ‬
‫ّللا َعلَ ْی ُك ْم إِ ْذ ُكن ُت ْم أَعْ دَ اء َفأَلَ َ‬
‫َ‬
‫ار َفأَن َق َذ ُكم ِّمنْ َها َك َذل َِك ُی َبیِّنُ ّ‬
‫ّللاُ‬
‫قُلُ ِ‬
‫وب ُك ْم َفأصْ َبحْ ُتم ِب ِنعْ َم ِت ِه إِ ْخ َوا ًنا َو ُكن ُت ْم َعلَ َى َش َفا ُح ْف َر ٍة م َِّن ال َن ِ‬
‫ون‬
‫لَ ُك ْم آ َیا ِت ِه لَ َعلَ ُك ْم َت ْه َت ُد َ‬
‫• ترجمه ‪:‬‬
‫• وهمگى به ریسمان خدا چنگ زنید وپراكنده نشوید ونعمت خدا را بر خود یاد كنید‪ ،‬آنگاه‬
‫كه دشمنان یكدیگر بودید‪ ،‬پس خداوند میان دلهایتان الفت انداخت ودر سایه نعمت او‬
‫برادران یكدیگر شدید‪ ،‬و بر لب پرتگاهى از آتش بودید‪ ،‬پس شما را از آن نجات داد‪ .‬این‬
‫گونه خداوند آیا ت خود را براى شما بیان مىكند‪ ،‬شاید هدایت شوید‪.‬‬
‫• نكته ها ‪:‬‬
‫• حضرت علىّ علیه السالم مىفرماید‪ :‬قرآن‪ ،‬حبل ّ‬
‫ّللا است واز امام صادقعلیه السالم نقل‬
‫ّللا» ما اهلبیت‪ ،‬حبل ّ‬
‫شده است كه فرمود‪« :‬نحن حبل ّ‬
‫ّللا هستیم‪ .‬و در روایت دیگرى‬
‫آمده است‪ :‬علىّ بن ابىطالبعلیهما السالم حبل ّ‬
‫ّللا است‪ .‬تألیف دلها تنها به دست خداست‪.‬‬
‫بین قلوبكم» قرآن خطاب به پیامبر مىفرماید‪« :‬لو اَ َ‬
‫االرض َجمیعا ً ما‬
‫نفقت ما ِفى‬
‫ف َ‬
‫«فالّ َ‬
‫ِ‬
‫اَلّ َ‬
‫قلوبهم» اگر همهى سرمایههاى زمین را خرج كنى نمىتوانى بدون خواست او‬
‫فت َ‬
‫بین ِ‬
‫بین دلها ایجاد الفت نمایى‬
‫ارتباطات(‪)20‬‬
‫‪ -2‬محور وحدت باید دین خدا باشد‪ ،‬نه نژاد‪ ،‬زبان‪ ،‬ملّیت‪ ،‬و‪« . ...‬بحبل ّ‬
‫ّللا»‬
‫‪ -3‬از بركات و خدمات اسالم غافل نشوید‪« .‬اذ كنتم اعداء فالّف بین قلوبكم»‬
‫‪ -4‬وحدت‪ ،‬عامل اخوّ ت است‪« .‬فأصبحتم بنعمته اخوانا ً»‬
‫‪ - 5‬ا ّتحاد‪ ،‬نعمت بزرگ الهى است «فاصبحتم بنعمته»‬
‫‪ -6‬تفرقه و عدوات‪ ،‬پرتگاه و گودال آتش است‪« .‬شفا حفرة من النار»‬
‫ّللا‪...‬یبین ّ‬
‫‪ -7‬نعمتهاى خداوند ‪،‬آیات او هستند‪« .‬واذكروا نعمت ّ‬
‫ّللا لكم آیاته»‬
‫‪ - 8‬یادآورى نعمتهاى الهى عامل عشق و زمینهساز هدایت است‪« .‬واذكروا نعمت ّ‬
‫ّللا‪ ...‬لعلكم‬
‫تهتدون»‬
‫کنترل‬
‫مفهوم و اهمیت كنترل‬
‫تعاريف كنترل‬
‫كنترل را به گونههاي مختلف تعریف كردهاند‪ .‬یك تعریف از كنترل ميتواند این عبارت باشد‪:‬‬
‫كنترل فرآيندي است كه مديران از طريق آن تطابق عمليات انجام شده را با فعاليتهاي‬
‫برنامه ريزي شده ميسنجند‪.‬‬
‫به عبارت ديگر‪:‬‬
‫كنترل تالشي است سيستماتيك براي رسيدن به اهداف استاندارد‪.‬‬
‫طراحي سيستم باز خور اطالعات‪،‬‬
‫مقايسه اجزاي واقعي با استانداردهاي از پيش تعيين شده‬
‫انحرافات احتمالي‬
‫و سنجش ارزش آنها بر روند اجرايي كه در برگيرنده حداكثر كارآيي است‪.‬‬
‫کنترل(‪)2‬‬
‫فرآيند كنترل‬
‫كنترل را ميتوان طي چهار مرحله انجام داد‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫مرحله اول‪:‬تعیین استاندارد یا ضابطه براي كنترل‬
‫مرحله دوم‪ :‬سنجش عملكرد در برابر استانداردها‬
‫مرحله سوم‪ :‬تشخیص انحرافات و تحلیل علل آنها‬
‫مرحله چهارم‪ :‬اقدامات اصالحي‬
‫کنترل(‪)3‬‬
‫انواع كنترل‬
‫• كنترل پیش برنده یا آینده نگر‬
‫• كنترل غربالي‪ ،‬بله یا خیر‪ ،‬یا حال نگر‬
‫• كنترلهاي پس از عمل یا گذشته نگر‬
‫ويژگيهاي كنترل مؤثر‬
‫سیستمهاي كنترل مؤثر و قابل اطمینان ویژگيهاي مشترك زیر را دارند‪:‬‬
‫دقت‬
‫اطالعات براي اجرا باید دقیق باشد؛ زیرا ارزیابي دقت اطالعات یكي از عمدهترین عناصر در فرآیند‬
‫كنترل است كه مدیر باید به آن توجه داشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬به موقع بودن‬
‫گزارشهاي كنترل عملكرد باید هر چه سریعتر در اختیار مدیر قرار گیرد تا بتواند اقدامات اصالحي را‬
‫به موقع انجام دهد‪.‬‬
‫‪ -3‬مبتني بر هدف و برنامه باشد‬
‫براي حصول اطمینان از اجراي شایسته استراتژيها‪ ،‬خط مشيها و برنامهها كنترل باید مبتني بر كسب‬
‫هدف انجام شود‪.‬‬
‫کنترل(‪)4‬‬
‫‪ -4‬كنترل بايد معقول و قابل درك باشد‬
‫اگر كنترل بخواهد مورد قبول بوده و به طور مؤثر اجرا شود‪ ،‬افراد مسئول كنترل و همچنین افراد‬
‫ذيربط باید شناخت كاملي از هدف و مكانیزم آن داشته باشند‪.‬‬
‫‪ -5‬سيستم كنترل بايد مقرون به صرفه باشد‬
‫كنترل مستلزم صرف هزینه و زمان است ‪ .‬بنابر این هزینه اجراي كنترل باید كمتر یا حداقل برابر فواید‬
‫حاصل از سیستم كنترل باشد؛ لذا تعیین هزینههاي كنترل مشكل است‪ ،‬ولي با به حداقل رساندن آن‬
‫ميتوان به این هدف رسید‪.‬‬
‫‪ -6‬كنترل بايد در نقاط استراتژيك انجام شود‬
‫از آنجا كه كنترل تمام جنبههاي فعالیتهاي كاركنان نه ممكن است و نه ضروري‪ ،‬پس كنترل باید در‬
‫نقاط استراتژیك انجام شود‪ ،‬تا تأثیري حیاتي بر نتایج گذارد‪ .‬نقاط استراتژیك اغلب مناطقي را كه از‬
‫استانداردها انجراف دارند‪ ،‬یا انحرافاتي كه صدمات شدید را موجب ميشوند‪ ،‬شامل ميگردد؛ لذا‬
‫كنترل این نقاط موجب كارآیي بیشتر ميشود‪.‬‬
‫‪ -7‬كنترل بايد عيني باشد‬
‫كنترل مؤثر نیاز به سیستم اندازهگیري عیني و دقیق دارد‪ .‬معیار عیني را ميتوان در مورد كیفیت‪،‬‬
‫كمیت‪ ،‬زمان و هزینه عملیات به كار برد‪.‬‬
‫کنترل(‪)5‬‬
‫‪ -8‬انعطاف پذيري كنترل‬
‫كنترل باید آنقدر قابلیت انعطاف داشته باشد كه بتواند در مقابل تغییرات سازمان‪ ،‬برنامهها‪ ،‬شرایط‬
‫كاري و محیط خارجي قابل تطبیق باشد‪.‬‬
‫‪ -9‬كنترل بايد با تفاوتهاي فردي قابل تطبيق باشد‬
‫سیستم كنترل باید ویژگيهاي فردي و نیازهاي افرادي كه عملكرد آنان باید اندازهگیري شود‪ ،‬مرتبط‬
‫باشد‪ .‬اگر استانداردهاي گزارشهاي كنترل از نوعي یا به شكلي نباشد كه مدیر بتواند بفهمد‪،‬‬
‫مطمئنا ً نميتواند آن را به كارگیرد‪.‬‬
‫‪ -10‬كشف كنندگي‬
‫كنترل باید خاصیت كشف انحرافات از استانداردها و اقدامات اصالحي را داشته باشد؛ به عبارت‬
‫دیگر كنترل باید هدف اصالحي داشته باشد‪.‬‬
‫‪ -11‬كنترل بايد متناسب با پست سازماني باشد‬
‫مدیر تولید و مدیر فروش هر یك به سیستم كنترل جداگانهاي نیاز دارند‪ .‬سیستم كنترل باید به گونهاي‬
‫طراحي شود كه با نیازهاي هر یك از آنان متناسب باشد‪.‬‬
‫‪ -12‬تجديد نظر‬
‫سیستم كنترل هر چند وقت یك بار باید مورد تجدید نظر قرار گیرد‪ .‬تجدید نظر از جنبههاي‬
‫اقتصادي‪ ،‬عینیت‪ ،‬به موقع بودن‪ ،‬منعطف بودن كه تمام موارد فوق باید انجام شود تا معلوم شود‬
‫آنچه باید مورد سنجش قرار ميگرفت‪ ،‬انجام شده یا خیر؟ چنین تجدید نظري ممكن است به‬
‫اصالح استانداردها و تغییر سیستم گزارش دهي منجر شود‪.‬‬
‫کنترل(‪)6‬‬
‫خالصه اینكه بهترین سیستم كنترل آن است‪:‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫عملكرد را به طور مؤثر‪،‬‬
‫سریع و با صرفه مورد سنجش قرار داده‪،‬‬
‫انحرافات را نشان دهد و به اقدامات اصالحي در جهت كسب اهداف بینجامد‪.‬‬
‫چنین سیستم كنترلي باید با توجه به ویژگيهاي هر سازمان و هر یك از مدیریتهاي‬
‫تخصصي آن طراحي گردد‪.‬‬
‫کنترل(‪)7‬‬
‫تحليل قرآني نظارت‬
‫در مدیریت رحماني‪ ،‬هم افراد و هم فرآیندها كنترل ميشوند‪ .‬البته افراد از دو جهت كنترل‬
‫ميشوند؛‬
‫یكي از جهت تخلفات و خطاها‪،‬‬
‫و دوم از جهت كیفیت عملكرد و اجراي برنامهها‬
‫‪ .‬جهت اول‪ ،‬در مدیریت منابع انساني‪ ،‬تحت عنوان «انضباط»‬
‫و جهت دوم‪ ،‬در بحث نظارت‪ ،‬كه در زمره وظایف مدیریت است‪ ،‬بحث ميشود‪.‬‬
‫به عنوان نمونه به چند آيه توجه كنيم‪:‬‬
‫‪ )1‬ـ سوره سبا آيه ‪10‬‬
‫ج َبا ُل أَوِّ ِبى َم َع ُه َو َ‬
‫الطی َْر َوأَلَ َنا لَ ُه ْال َحدِیدَ‬
‫َولَ َق ْد َءا َت ْی َنا دَ اوُ دَ ِم َنا َفضْ الً َیا ِ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫«و همانا داوود را از سوى خود فضیلتى دادیم (و گفتیم‪ ):‬اى كوهها! با او (در تسبیح خدا) هم‬
‫نوا شوید و (اى) پرندگان! (همراهى كنید) و آهن را براى او نرم كردیم‪» .‬‬
‫کنترل(‪)8‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫نكتهها‪:‬‬
‫شاید توبه و نالهى كوهها با داوود‪ ،‬همان تسبیح آنها باشد‪« .‬انا ّ‬
‫سخرنا الجبال معه یس ّبحن‬
‫بالعشى و االشراق»‬
‫خداوند به حضرت داوود علیه السالم دوازده فضیلت داده است‪:‬‬
‫علم الهى‪« .‬و لقد آتینا داود و سلیمان علما»‬
‫نبوّ ت و رسالت‪« .‬آتاه ّ‬
‫ّللا الملك و الحكمة»‬
‫كتاب آسمانى‪« .‬آتینا داود زبورا»‬
‫خالفت‪« .‬یا داود ا ّنا جعلناك خلیفة فى االرض»‬
‫استوارى حكومت‪« .‬ش ّددنا ملكه»‬
‫امكانات فراوان‪« .‬اوتینا من كل شىء»‬
‫حكمت‪« .‬آتیناه الحكمة و فصل الخطاب»‬
‫ّ‬
‫بالحق»‬
‫قضاوت‪« .‬فاحكم بین ال ّناس‬
‫نرم شدن آهن در دست او‪« .‬اَلَ ّنا له الحدید»‬
‫فهمیدن سخن پرندگان‪ُ « .‬علّمنا منطق الطیر»‬
‫هم صدایى كوهها و پرندگان با او‪« .‬یا جبال اوّ بى معه و ّ‬
‫الطیر»‬
‫فرزندى مثل سلیمان‪« .‬وهبنا لداود سلیمان»‬
‫کنترل (‪)9‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫در حدیث مىخوانیم كه خداوند به داوود فرمود‪ :‬تو بنده خوبى هستى اگر از بیت المال مصرف‬
‫نكنى! او چهل روز گریه كرد تا خداوند آهن را بهدست او نرم و مشغول زرهبافى شد و هر روز یك‬
‫زره به قیمت هزار درهم مىبافت و تا سیصد و شصت زره بافت‪.‬‬
‫پيام ها‪:‬‬
‫خداوند‪ ،‬به بندگان برگزیدهى خود‪ ،‬عطایاى ویژهاى مىدهد‪« .‬و لقد آتینا داود م ّنا فضالً»‬
‫هستى‪ ،‬شعور دارد و مورد خطاب الهى قرار مىگیرد‪« .‬یا جبال اَوّ بى»‬
‫مناجات موجودات‪ ،‬امرى حقیقى است‪ ،‬نه مجازى‪« .‬اوّ بى معه»‬
‫دنیا و آخرت قابل جمع است‪( .‬نبوّ ت و تصرّ ف در هستى براى داوود جمع شد)‪« .‬ال ّنا له الحدید»‬
‫اولیاى خدا‪ ،‬والیت تكوینى و قدرت بر تصّرف در هستى دارند‪« .‬ال ّنا له الحدید»‬
‫استفاده از طبیعت ارزش است‪« .‬فضالً‪ ...‬و ال ّنا له الحدید»‬
‫كسى كه دل خود را براى خدا نرم كند‪ ،‬خداوند هم آهن را براى او نرم مىكند‪« .‬اوّ بى‪ ...‬ال ّنا له‬
‫الحدید»‬
‫ذوب آهن‪ ،‬سابقهى دیرینهاى دارد‪« .‬ال ّنا له الحدید»‬
‫اولیاى خدا با صنعت ارتباط داشتند‪« .‬ال ّنا له الحدید»‬
‫کنترل (‪)10‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫‪ )4‬ـ سوره يونس ‪/‬آيه ‪61‬‬
‫ون ِمنْ َع َم ٍل إِالَ ُك َنا َعلَ ْی ُك ْم ُ‬
‫َو َما َت ُكونُ فِي َشأْ ٍن َو َما َت ْتلُو ِم ْن ُه مِن قُرْ‬
‫شهُو ًدا إِ ْذ‬
‫آن َوالَ َتعْ َملُ َ‬
‫ٍ‬
‫ض َوالَ فِي ال َس َماء َوالَ أَصْ َغ َر مِن‬
‫ُون فِی ِه َو َما َیعْ ُزبُ َعن رَ ب َ‬
‫ُتفِیض َ‬
‫ال َذرَ ٍة فِي األَرْ ِ‬
‫ِّك مِن م ِّْث َق ِ‬
‫ین‬
‫َذل َِك َوال أَ ْك َب َر إِالَ فِي ِك َتا ٍ‬
‫ب م ُِّب ٍ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫«و (تو) در هیچ حال (و اندیشهاى) نیستى و هیچ بخشى از قرآن را نمىخوانى و (شما‬
‫مردم) هیچ عملى را انجام نمىدهید‪ ،‬مگر آنكه آنگاه كه وارد آن (كار) مىشوید‪ ،‬ما بر‬
‫وزن ذرّ هاى‪ ،‬نه در زمین ونه در آسمان از پروردگارت پوشیده‬
‫شما گواهیم وچیزى به‬
‫ِ‬
‫نیست و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر نیست‪ ،‬جز آنكه در كتاب روشن ثبت است‪» .‬‬
‫نكته ها‪:‬‬
‫«كتاب مبین»‪ ،‬لوح محفوظ یا علم وسیع خداوند به همهى موجودات هستى است كه هم‬
‫اعمال انسان را شامل مىشود و هم اشیاى كوچك و بزرگ را در زمین و آسمان‪.‬‬
‫امام صادق علیه السالم فرمود‪« :‬هرگاه پیامبر این آیه را مىخواند‪ ،‬به ش ّدت مىگریست‪.‬‬
‫»‬
‫کنترل (‪)11‬‬
‫•‬
‫پيام ها‪:‬‬
‫•‬
‫همهى كارهاى پیامبر اكرمصلى ّللا علیه وآله مهّم است‪ ،‬چون الگو و اسوه است‪( .‬تعبیر‬
‫به شأن‪ ،‬نشانهى مهم بودن كار است) «ما تكون فى شأن»‬
‫ح ّتى رسول خداصلى ّللا علیه وآله هم زیر نظر است‪« .‬وما تكون‪...‬اال ك ّنا علیكم‬
‫شهوداً»‬
‫ت منفى آن‪،‬‬
‫در تالوت قرآن باید مواظب بود غلط خوانده نشود‪ ،‬چون عالوه بر تبعا ِ‬
‫گواهانى كار ما را زیر نظر دارند‪« .‬ماتتلوا‪...‬اال ك ّنا علیكم شهوداً»‬
‫شأن» هم بر گفتار «تتلوا» وهم بر كردار اوست‪« .‬‬
‫خداوند‪ ،‬هم شاهد بر افكار بشر‪ٍ « ،‬‬
‫عمل اال ك ّنا علیكم شهودا»‬
‫ال تعملون من‬
‫ٍ‬
‫اعمال مردم قرار دارد‪( .‬در این آیه‪ ،‬گواه‬
‫تالوت قرآن‪ ،‬در ردیف مقام رسالت وهمهى‬
‫ِ‬
‫وشاهد بودن خدا بر سه چیز مطرح شده‪ :‬همهى امور پیامبر‪ ،‬همهى كارهاى مردم‬
‫وتالوت قرآن‪ ،‬واین تعبیر نشانهى اهمیّت تالوت قرآن است)‪.‬‬
‫اعمال ماست‪ ،‬پس مهلتى كه به ما مىدهد‪ ،‬نشان غفلت‬
‫جهان محضر خدا و او شاهد بر‬
‫ِ‬
‫یا عدم احاطهى او نیست‪« .‬ك ّنا علیكم شهوداً»‬
‫هم خدا و هم فرشتگان شاهد بر اعمال بشرند‪« .‬ك ّنا علیكم شهوداً»‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫کنترل (‪)12‬‬
‫•‬
‫توجّ ه به حضور خداوند‪ ،‬موجب شرم و حیا از او مىشود‪« .‬شهوداً»‬
‫•‬
‫علم خداوند به دور و نزدیك‪ ،‬كوچك و بزرگ‪ ،‬ظاهر و باطن‪ ،‬یكسان است‪« .‬مثقال‬
‫ذرّ ة‪ ،‬فىاالرض‪ ،‬فى السماء‪ ،‬اصغر‪ ،‬اكبر»‬
‫•‬
‫مطابق این آیه‪ ،‬خداوند بر كار رسول خدا(ص)و یاران او نظارت دارد و پس از این‬
‫كه سنگیني كار را بر آنان دید‪ ،‬تخفیف ميدهد‪ .‬بر این اساس‪ ،‬نظارتها باید تأثیر و‬
‫نتیجه فوري داشته باشند تا نظارت شوندگان دلگرم باشند‪ .‬بنابراین‪ ،‬با نظارت است كه‬
‫ميتوان كارها را به دقت سنجش كرد و حق را به حقدار داد‪ .‬كاستيها را زدود و در‬
‫عملكردها تعادل ایجاد كرد‪.‬‬
‫نامه امام(ع) به مالك اشتر‪ ،‬استاندار مصر‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫این نامه‪ ،‬طوالنيترین نامه نهجالبالغه و معروفترین آنها نزد خاص و عام است و‬
‫مجموعه آن باید به عنوان دستورالعمل حكومت ارایه شود؛ ولي ما چون در طول این‬
‫كتاب‪ ،‬بارها از آن استفاده كردهایم‪ ،‬اكنون به بیان بخشها و ابعاد نظارتي آن بسنده‬
‫ميكنیم‪.‬‬
‫حضرت در بخشي از این نامه‪ ،‬به مالك فرمان ميدهد كه‪« :‬خواستههاي نابهجاي خود را‬
‫در هم بشكند و به هنگام وسوسههاي نفس‪ ،‬خویشتنداري را پیش گیرد؛ زیرا نفس اماره‪،‬‬
‫همواره انسان را به بدي وادار ميكند‪ ،‬مگر آن كه رحمت الهي شامل حال او شود‪:‬‬
‫همچون حیوان درندهاي با مردم نباش‪ ،‬كه خوردن آنان را غنیمت شماري؛ زیرا آنان دو‬
‫گروه بیش نیستند‪ :‬یا برادران ایماني تو هستند یا انسانهایي همچون تو‪.‬‬
‫هرگز از عفو و بخششي كه كردهاي‪ ،‬پشیمان مباش و هیچگاه از كیفري كه نمودهاي‪ ،‬به‬
‫خود مبال‪.‬‬
‫باید آنان كه از رعیت عیب جوترند‪ ،‬از تو دورتر باشند؛ زیرا مردم عیوبي دارند كه والي‬
‫در پوشاندن آن عیوب‪ ،‬از همه سزاوارتر است‪ .‬درصدد نباش كه عیب پنهاني آنان را به‬
‫دست آوري‪ ،‬بلكه وظیفه تو آن است كه آن چه برایت ظاهر گشته‪ ،‬اصالح كني و آن چه‬
‫از تو مخفي است‪ ،‬خدا درباره آن حكم ميكند‪.‬‬
‫نامه امام(ع) به مالك اشتر‪ ،‬استاندار مصر(‪)2‬‬
‫•‬
‫بنابراین‪ ،‬تا آنجا كه توانداري‪ ،‬عیوب مردم را پنهان ساز تا خداوند عیوبي را كه دوستداري‬
‫بر مردم فاش نشود‪ ،‬مستور دارد‪( .‬با رفتار خوب) عقده آنان را كه كینه دارند‪ ،‬بگشا و اسباب‬
‫دشمني و عداوت را قطع كنو از آن چه برایت روشن نیست‪ ،‬غفلت نكن‪ .‬در تصدیق سخن‬
‫چینان تعجیل مكن؛ زیرا آنان گرچه در لباس خیرخواهان جلوهگر شوند‪ ،‬خیانت ميكنند‪.‬‬
‫•‬
‫هرگز نباید افراد نیكوكار و بدكار‪ ،‬در نظرت مساوي باشند؛ زیرا این كار سبب ميشود كه‬
‫افراد نیكوكار در نیكيهایشان بيرغبت شوند و بدكاران در عمل بدشان تشویق گردند‪ .‬هر كدام‬
‫از اینان را مطابق كارش پاداش ده‪.‬‬
‫•‬
‫سزاوار است به آنان كه بیشتر مورد احسان تو قرار گرفتهاند‪ ،‬خوشبینتر باشي و برعكس‪ ،‬به‬
‫آنان كه مورد بدرفتاري تو واقع شدهاند‪ ،‬بدبینتر‪.‬‬
‫•‬
‫میدان امید سران سپاهت را توسعه بخش و پي در پي آنان را تشویق كن و كارهاي مهمي را كه‬
‫انجام دادهاند‪ ،‬برشمار؛ زیرا یادآوري كارهاي نیك آنان شجاعانشان را به حركت بیشتر وادار‬
‫َ‬
‫شاءّللا‪ .‬سپس باید زحمات‬
‫ميكند و آنان كه در كار كندي ميورزند‪ ،‬به كار تشویق ميشوند؛ ان‬
‫هر كدام از آنان را به دقت بداني و هرگز زحمت و تالش كسي از آنان را به دیگري نسبت‬
‫ندهي و ارزش خدمت اورا كمتر از آن چه هست‪ ،‬به حساب نیاوري و همچنین حقارت و‬
‫كوچكي كسي سبب نشود كه خدمت پر ارجش را كوچك به حساب آوري‪.‬‬
‫نامه امام(ع) به مالك اشتر‪ ،‬استاندار مصر(‪)3‬‬
‫•‬
‫اعوان و انصار خویش را سخت زیر نظر بگیر‪ ،‬اگر یكي از آنان دست به خیانت زد و‬
‫مأموران سرّ ي تو (جاسوسان) متفقا ً چنین گزارش دادند‪ ،‬به همین مقدار از شهادت قناعت‬
‫كن و او را زیر تازیانه كیفر بگیر و به مقدار خیانتي كه انجام داده‪ ،‬او را كیفر كن‪.‬‬
‫•‬
‫سپس او را در جایگاه خواري و مذلت بنشان و نشانه خیانت را بر او قرار ده و گردنبند‬
‫ننگ و تهمت را به گردنش بیفكن ( او را به جامعه چنان معرفي كن كه عبرت دیگران‬
‫گردد)‪.‬‬
‫•‬
‫خراج و مالیات را دقیقا ً زیر نظر بگیر‪ ،‬به گونهاي كه صالح مالیات دهندگان باشد‪...‬‬
‫بیچارگي و فقر آنان به علت آن است كه زمامداران به جمع اموال ميپردازند و به بقاي‬
‫حكومتشان بدگمانند و از تاریخ زمامداران گذشته عبرت نميگیرند‪.‬‬
‫•‬
‫نامههاي سرّ ي و نقشهها و طرحهاي مخفي خود را در اختیار كساني بگذار كه داراي‬
‫اساسيترین اصول اخالقي باشند‪ ،‬كساني كه موقعیت و مقام‪ ،‬آنان را سست و مغرور‬
‫نسازد‪ ،‬كه در حضور بزرگان و سران مردم‪ ،‬با تو مخالفت و گستاخي كنند و در اثر‬
‫غفلت در رساندن نامههاي كارمندانت‪ ،‬به تو و گرفتن پاسخهاي صحیحش از تو كوتاهي‬
‫كنند‪.‬‬
‫نامه امام(ع) به مالك اشتر‪ ،‬استاندار مصر(‪)4‬‬
‫•‬
‫بازرگانان و پیشهوران و صنعتگران‪ ،‬مردمي سالمند و از نیرنگ و شورش آنان بیمي نیست‪.‬‬
‫آنان صلح دوست و آرامش طلبند؛ اما باید از وضع آنان‪ ،‬چه آنان كه در مركز فرمانداري تو‬
‫زندگي ميكنند و چه آنان كه در گوشه و كنار هستند‪ ،‬جست و جو و بازرسي كني؛ ولي بدان كه‬
‫با همه آن چه گفته شد‪ ،‬در میان آنان گروهي تنگنظر و بخیل‪ ،‬آن هم به صورت زشت و قبیح‬
‫آن هستند كه همواره در پي احتكار مواد مورد نیاز مردم و تسلط یافتن بر همه معامالتند و این‬
‫موجب زیان توده مردم و عیب و ننگ بر زمامداران است‪ .‬از احتكار به شدت جلوگیري كن كه‬
‫رسول خدا(ص)از آن منع فرمود‪ .‬باید معامالت با شرایط آسان صورت گیرد‪ ،‬با موازین عدل و‬
‫نرخهایي كه نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار و هرگاه كسي پس از نهي تو از‬
‫احتكار‪ ،‬به چنین كاري دست بزند‪ ،‬او را كیفر كن و در مجازات او بكوش؛ ولي این مجازات‬
‫نباید بیش از حد باشد‪.‬‬
‫•‬
‫فردي مورد اطمینان‪ ،‬كه خدا ترس و متواضع باشد‪ ،‬برگزین تا وضع مردم طبقه پایین را به تو‬
‫گزارش دهد‪ .‬سپس با آن گروه به گونهاي رفتار كن كه به هنگام مالقات پروردگارت‪ ،‬عذرت‬
‫پذیرفته باشد‪.‬‬
‫•‬
‫براي مراجعان خود‪ ،‬وقتي مقرر كن كه به نیاز آنان شخصا ً رسیدگي كني‪ .‬مجلس عمومي و‬
‫همگاني براي آنان تشكیل ده و درهاي آن را به روي هیچ كس نبند‪ .‬به خاطر خداوندي كه تو را‬
‫آفرید‪ ،‬تواضع كن و لشكریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دور ساز‪ ،‬تا هر كس با‬
‫صراحت و بدون ترس و لكنت‪ ،‬سخنان خود را با تو بگوید‪.‬‬
‫نامه امام(ع) به مالك اشتر‪ ،‬استاندار مصر(‪)5‬‬
‫•‬
‫هیچگاه خود را در زماني طوالني از رعیت پنهان مدار؛ زیرا دور بودن زمامداران از‬
‫چشم رعایا‪ ،‬خود موجب نوعي محدودیت و بياطالعي از امور مملكت است‪ .‬این چهره‬
‫پنهان داشتن زمامداران‪ ،‬آگاهي آنان را از مسایل نهاني قطع ميكند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬بزرگ در‬
‫نزد آنان كوچك و كوچك در نزد آنان بزرگ‪ ،‬كار نیك‪ ،‬زشت و كار زشت‪ ،‬نیكو و حق به‬
‫باطل آمیخته ميشود؛ زیرا زمامدار به هر حال بشر است و اموري كه از او پنهان است‪،‬‬
‫نميداند‪ .‬از سوي دیگر‪ ،‬حق همیشه عالمت مشخصي ندارد‪ ،‬تا بشود راست را از دروغ‬
‫تشخیص داد‪.‬‬
‫•‬
‫هرگاه رعایا به تو گمان بد برند‪ ،‬افشاگري كن و عذر خویش را درباره آن چه موجب‬
‫بدبیني شده‪ ،‬آشكارا با آنان در میان بگذار و با صراحت‪ ،‬بدبیني آنان را بر طرف ساز‪.‬‬
‫هرگز صلحي را كه از جانب دشمن پیشنهاد ميشود و رضاي خدا در آن است‪ ،‬رد مكن‬
‫كه در صلح‪ ،‬براي سپاهت آسایش و تجدید نیرو و براي خودت آرامش از هم و غمها‬
‫براي ملتت امنیت است؛ اما زنهار‪ ،‬زنهار‪ ،‬از دشمنت پس از پیمان صلح‪ ،‬سخت بر حذر‬
‫باش؛ زیرا دشمن گاهي نزدیك ميشود كه غافلگیر سازد‪ .‬بنابراین‪ ،‬دوراندیشي را به كار‬
‫گیر و در این موارد‪ ،‬روح خوشبیني را كنار بگذار‪.‬‬
‫نامه امام(ع) به مالك اشتر‪ ،‬استاندار مصر(‪)6‬‬
‫•‬
‫زنهار‪ ،‬از ریختن خون به ناحق بپرهیز؛ زیرا هیچ چیز در نزدیك ساختن كیفر انتقام‪،‬‬
‫بزرگ ساختن مجازات‪ ،‬سرعت زوال نعمت و پایان بخشیدن به زمامداري‪ ،‬همچون‬
‫ریختن خون ناحق نیست و خداوند سبحان در دادگاه قیامت‪ ،‬پیش از هر چیز در میان‬
‫بندگان خود‪ ،‬درباره خونهایي كه ریخته شده‪ ،‬دادرسي خواهد كرد‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫زمامداريات را با ریختن خون حرام تقویت مكن؛ زیرا آن را تضعیف و سست ميكند‪،‬‬
‫بلكه بنیاد آن را ميكند و آن را به دیگران منتقل ميكند و هیچگونه عذري نزد خدا و نزد‬
‫من در قتل عمد پذیرفته نیست؛ زیرا كیفر آن قصاص است و اگر به قتل خطا مرتكب‬
‫گشتي و شمشیر و تازیانه و دستت به ناروا كسي را كیفر كرد‪ ،‬مبادا غرور زمامداري‪،‬‬
‫مانع از آن شود كه حق اولیاي مقتول را بپردازي و رضایت آنان را جلب كني‪.‬‬
‫•‬
‫بر تو واجب است كه همواره به یاد حكومتهاي عادالنه پیش از خود باشي‪ .‬همچنین توجه‬
‫خود را بر روشهاي خوب یا اثري كه از پیامبر رسیده و یا فریضهاي كه در كتاب‬
‫خداوند آمده‪ ،‬معطوف دار‪ .‬به خطوطي از حكومت كه در روش من مشاهده كردهاي‪ ،‬اقتدا‬
‫كن و براي پیروي از این عهدنامه‪ ،‬كه با آن حجت خود را بر تو تمام ساختهام‪ ،‬كوشش‬
‫كن كه اگر نفس سركش بر تو چیره شد‪ ،‬عذري نزد من داشته باشي ‪.‬‬
‫نامه امام(ع) به مالك اشتر‪ ،‬استاندار مصر(‪)7‬‬
‫•‬
‫من از خداوند بزرگ‪ ،‬با آن رحمت وسیع و قدرت عظیمش بر انجام همه خواستهها‪ ،‬ميطلبم كه‬
‫من و تو را موفق دارد تا رضاي او را به دست آوریم و كاري كنیم كه نزد او و خلقش معذور‬
‫باشیم‪ ،‬همراه با مدح و ثناي نیك در میان بندگان و آثار خوب در شهرها و تمامیت نعمت و‬
‫فزوني شخصیت در پیشگاه او و نیز از او ميخواهم كه زندگي من و تو را با سعادت و شهادت‬
‫پایان بخشد كه ما هم به سوي او باز ميگردیم‪ .‬و سالم و درود بر پیامبر خدا و دودمان پاكش‬
‫باد‪ ،‬سالمي فراوان و بسیار‪ .‬والسالم»‪.‬‬
‫• نكته پایاني نامه مالك اشتر‪ ،‬بسیار جالب است كه امام(ع)مالك را در رفتار حكومتي‪ ،‬به پیروي‬
‫از قرآن و رسول خدا(ص)و نیز شیوه معصومانه خود سفارش ميكند كه این ميتواند براي ما‬
‫قابل توجه باشد و از آغاز این تحقیق‪ ،‬همواره اصرار ما بر این بوده كه باید شیوه حكومتي و‬
‫الگوي نظام اداري را از حكومت پیامبر اكرم (ص)و آیات قرآن گرفت‪.‬‬
‫• از این تأسي و سفارش به آن‪ ،‬متوجه ميشویم كه شیوه نظارتي حضرت علي (ع)خود‪ ،‬اقتباس‬
‫شده از شیوه رسول خدا(ص) (ص)است‪ .‬از این رو‪ ،‬اگر از نظام نظارتي رسول خدا(ص)‬
‫(ص)بخشي از نامهها به دست ما نرسیده است‪ ،‬جاي نگراني نیست؛ زیرا معیاري كه حضرت‬
‫علي(ع)در پایان نامه خویش به مالك اشتر ارایه دادهاند‪ ،‬معلوم ميكند كه نظامهاي نظارتي‬
‫معصومان‪ ،‬مانند نور واحد هستند و تفاوتي با هم ندارند و همه از وحي گرفته شدهاند‪.‬‬
‫• صراحت‪ ،‬صداقت‪ ،‬قاطعیت‪ ،‬عدم تبعیض‪ ،‬عدم هراس‪ ،‬عدم مسامحه و مالحظه در عدالت‪،‬‬
‫انضباط در بیت المال و مؤاخذات آن‪ ،‬براي مدیران جامعه اسالمي‪ ،‬بسیار جالب و قابل اقتباس‬
‫است‪ .‬از این رو‪ ،‬تنها دیدن این نامههاي پیاپي‪ ،‬بدون هیچ تحلیلي‪ ،‬ميتواند مفید باشد‪.‬‬
‫اوصاف مديريت‬
‫آیات‬
‫‪ - 1‬علم و شناخت‬
‫«و قال لهم نبیّهم انّ َ‬
‫ّللا قد بعث لكم طالوت ملكا ً قالوا اَنى یكون له الملك علینا و نحن ّ‬
‫احق‬
‫بالملك منه و لم یؤت سعة من المال قال انّ ّ‬
‫ّللا اصطفاه علیكم و زاده بسطة فى العلم و‬
‫الجسم» بقره‪247 ،‬‬
‫و پیامبرشان به آنها گفت‪ :‬خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث و انتخاب كرده‬
‫است‪ ،‬گفتند چگونه او بر ما حكومت كند با اینكه ما از او شایسته تریم و او ثروت زیادى‬
‫ندارد؟وپیامبرشان به آنها گفت خداوند او را بر شما بر گزیده و او را در علم و قدرت‬
‫جسم وسعت بخشیده است ‪.‬‬
‫‪ - 2‬تخصّص و تعهّد‬
‫الف ‪ -‬حضرت یوسف علیه السالم مىگوید‪« :‬اجعلنى على خزائن االرض ا ّنى حفیظ علیم»‬
‫یوسف‪55 ،‬‬
‫مرا سرپرست خزائن سرزمین مصر قرار ده كه نگهدارنده و آگاهم ‪.‬‬
‫ب ‪ -‬عاصف برخیا گوید‪« :‬انا اتیك به قبل ان تقوم من مقامك و ا ّنى علیه لقوى امین» نمل‪،‬‬
‫‪39‬‬
‫من آن را نزد تو مىآورم پیش از آنكه از مجلست برخیزى و من نسبت به این امر توانا و‬
‫امینم ‪.‬‬
‫ج ‪ -‬دختران شعیب به پدر گفتند‪« :‬انّ خیر من استأجرت القوىّ االمین» قصص‪26 ،‬‬
‫یكى از آن دو دختر گفت‪ :‬پدرم او را استخدام كن زیرا بهترین كسى است كه مىتوانى استخدام‬
‫كنى‪ ،‬هم نیرومند است و هم مورد اعتماد‪.‬‬
‫اوصاف مديريت(‪)2‬‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫•‬
‫برنامههاى مدیریت‬
‫الف ‪ -‬آمادگى در برابر تهاجم دشمنان‬
‫«و اع ّدوا لهم مااستطعتم من قوّ ة و من رباط الخیر» انفال‪60 ،‬‬
‫هر نیرویى در قدرت دارید براى مقابله با دشمنان آماده سازید و همچنین اسبهاى ورزیده‬
‫براى میدان نبرد ‪.‬‬
‫ب ‪ -‬عدالت ورزى در حكم‬
‫«و اذا حكمتم بین الناس ان تحكموا بالعدل» نساء‪58 ،‬‬
‫و هنگامى كه میان مردم داورى مىكنید به عدالت داورى كنید ‪.‬‬
‫«و ان حكمت فاحكم بینهم بالقسط انّ َ‬
‫ّللا یحب المقسطین» مائده‪42 ،‬‬
‫اگر میان آنها داورى كنى با عدالت داورى كن كه خدا عادالن را دوست دارد ‪.‬‬
‫ج ‪ -‬حمایت از مستضعفان‬
‫«و ما لكم ال تقاتلون فى سبیل َ‬
‫ّللا والمستضعفین من الرّ جال و النساء والولدان»‬
‫نساء‪75 ،‬‬
‫چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكانى كه به دست ستمگران تضعیف شدهاند‬
‫پیكار نمىكنید ‪.‬‬
‫اوصاف مديريت(‪)2‬‬
‫روایات‬
‫‪ - 1‬جهاد با نفس‬
‫قال علىعلیه السالم ‪« :‬خیر االمراء من كان امیراً على نفسه»‪.‬‬
‫بهترین حاكمان كسانى هستند كه حاكم بر نفس خویش هستند ‪( .‬غررالحكم)‬
‫‪ - 2‬شرح صدر‬
‫قال علىعلیه السالم ‪« :‬الة الریاسة سعة الصدر»‪.‬‬
‫سعه صدر وسیله ریاست است ‪( .‬نهج البالغه ‪ /‬حكمت ‪)176‬‬
‫‪ - 3‬دانش‬
‫قال رسول َ‬
‫ّللاصلى ّللا علیه وآله وسلم ‪« :‬ما ولّت امة امرها رجالً و فیها اعلم منه ا ّال لم یزل‬
‫امرهم یذهب سفاالً حتى یرجعوا الى ما تركوه»‪.‬‬
‫هر امّتى كار زمامدارى خود را به مردى واگذار كند در حالى كه داناتر از آن مرد وجود‬
‫نداشته باشد همیشه كار آن امت رو به پستى و انحطاط مىرود تا اینكه آن امت از كارى‬
‫كه كردهاند برگردند‪( .‬امالى طوسى ‪)172 /‬‬
‫اوصاف مديريت(‪)3‬‬
‫‪ - 4‬شناخت حق و عمل به معروف‬
‫قال الباقرعلیه السالم ‪« :‬ان بقاء المسلمین و بقاء االسالم ان تصیر االموال عند من یعرف فیها الحق‬
‫و یضع فیها المعروف و انّ من فناء المسلمین و فناء االسالم ان تصیر االموال عند من ال یعرف‬
‫فیها الحق و ال یضع فیها المعروف»‪.‬‬
‫همانا بقاء مسلمین و بقاء اسالم آن است كه اموال در نزد كسانى كه حق را مىشناسند قرار گیرد و‬
‫معروف را در جاى خود قرار دهند و همانا فناء مسلمین و فناء اسالم آن است كه اموال را در‬
‫نزد كسانى كه حق را نمىشناسند قرار دهند و معروف را در جاى خود قرار دهند ‪( .‬مستدرك ‪/‬‬
‫‪)393 / 2‬‬
‫‪ - 5‬تشویق و تنبیه‬
‫قال علىعلیه السالم ‪« :‬و ال یكوننّ المحسن و المسىء عندك بمنزلة سواء فان ذلك تزهیداً الهل‬
‫االحسان فى االحسان و تدریبا ً الهل االساءة على االساءة»‪.‬‬
‫هرگز نیكوكار و بدكار در نظرت یكسان نباشند زیرا نیكوكاران در نیكوكارى بى رغبت و بدكاران‬
‫در بدكارى تشویق مىشوند ‪( .‬سفینة البحار ‪)641 / 2 /‬‬
‫‪ - 6‬عدم سوء استفاده از امكانات‬
‫قالعلیه السالم ‪« :‬ان عملك لیس لك بطعمة و لك ّنه فى عنقك امانة»‪.‬‬
‫به درستى كه كار تو طعمهاى برایت نیست كه از آن استفاده كنى بلكه این مسؤولیت امانتى در نزد‬
‫تو است ‪( .‬بحار‪)33/512/‬‬
‫اوصاف مديريت(‪)4‬‬
‫‪ - 7‬احیاى حق و از بین بردن باطل‬
‫قال علىعلیه السالم ‪« :‬اما بعد فال یكن ّ‬
‫حظك فى والیتك ما ال تستفیده و ال غیظا ً تشفیه و لكن اماتة‬
‫باطل و احیاء حق»‪.‬‬
‫به وسیله این والیت و حكومت مبادا بخواهى بهرهاى عاید تو بشود كه از آن استفاده نمىكنى یاخشم‬
‫خود را شفا بخشى بلكه به وسیله حكومت باطل را بمیران و حق را زنده كن‪.‬‬
‫(بحار ‪)338 / 40 /‬‬
‫‪ - 8‬لطف و محبت به مردم‬
‫قال علىعلیه السالم ‪ ...« :‬واشعر قلبك الرحمة للرعیة و المحبة و اللطف بهم و ال تكونن علیهم سبعا ً‬
‫ضاریا ً تغتنم اكلهم فانهم صنفان اما اخ لك فى الدین و اما نظیر لك فى الخلق»‪.‬‬
‫مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار بده و با همه دوست و مهربان باش مبادا هرگز مانند‬
‫حیوان شكارى باشى كه خوردن آنان را غنیمت دانى زیرا مردم دو دستهاند‪ ،‬گروهى برادر دینى‬
‫تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش مىباشند‪( .‬بحار‪)33/600/‬‬
‫‪ - 9‬پرداختن به امور مهم‬
‫قال علىعلیه السالم ‪« :‬من اشتغل بغیر المه ّم ضیّع االه ّم ان رأیك ال ی ّتسع لكل شىء ففر ّغه للمه ّم»‪.‬‬
‫كسى كه به كار غیر مهم بپردازد كار مهمتر را ضایع مىسازد نظریه تو براى همه كارها گنجایش‬
‫ندارد پس آن را براى كارهاى بسیار مهم مشغول ساز ‪( .‬غرر الحكم)‬
‫اوصاف مديريت(‪)5‬‬
‫‪ - 10‬نسپردن منصب به افراد ضعیف‬
‫قال رسول َ‬
‫ّللاصلى ّللا علیه وآله وسلم ‪« :‬یا اباذر! ا ّنى احبّ لك ما احبّ لنفسى ا ّنى اراك‬
‫ضعیفا ً فال تأمرنّ على اثنین و ال تولّین مال یتیم»‪.‬‬
‫پیامبر به ابوذر فرمود‪ :‬یا اباذر! تو را ضعیف و ناتوان مىبینم و براى تو دوست دارم‬
‫آنچه براى خودم دوست دارم فرمانروایى بر دو نفر را نپذیر و متولى مال یتیم مباش ‪.‬‬
‫(سفینة البحار ‪)121 / 1 /‬‬
‫اشاره‬
‫توجه به محرومین؛ حضرت علىعلیه السالم پیرمردى را دیدند كه از مردم سؤال مىكند‪.‬‬
‫حضرت فرمودند‪ :‬این شخص كیست؟ گفتند‪ :‬او نصرانى است‪ .‬حضرت فرمود‪ :‬تا جوان‬
‫بود از او كار كشیدید و بهره بردید اكنون كه پیر و ناتوان شده است او را منع مىكنید‪ ،‬از‬
‫بیت المال او را تأمین كنید؛ «استعملتموه حتى اذا كبر و عجز منعتموه؟ انفقوا علیه من‬
‫بیت المال»‪( .‬وسائل ‪)49 / 11 /‬‬