آز سیر کتاب خوانی استاد شهید مرتض ی مطهری تیر و مرداد 1391 رمضان 1433 گراش ، مسجد الغدیر اسالید :2 «آزادی معنوی »2 کتاب آزادی معنوی فصل اول / بخش دوم انسان.

Download Report

Transcript آز سیر کتاب خوانی استاد شهید مرتض ی مطهری تیر و مرداد 1391 رمضان 1433 گراش ، مسجد الغدیر اسالید :2 «آزادی معنوی »2 کتاب آزادی معنوی فصل اول / بخش دوم انسان.

‫آز‬
‫سیر کتاب‌خوانی استاد شهید مرتض ی مطهری‌‬
‫تیر و مرداد ‪1391‬‬
‫رمضان ‪1433‬‬
‫گراش‪ ،‬مسجد الغدیر‬
‫اسالید ‪:2‬‬
‫«آزادی معنوی‌‪»2‬‬
‫کتاب آزادی معنوی‬
‫فصل اول‌‪ /‬بخش دوم‬
‫انسان ‪ ،‬يك موجود مركب‬
‫اين مطلب را كه انسان يك شخصيت ‌و موجود مركب است ‪ ،‬اديان ‌و فلسفه ها تاييد كرده اند‪ ،‬علما ‌و حتی روانشناسها تاييد‬
‫غیر قابل ترديد‪.‬‬
‫كرده اند‪‌ ،‬و مطلبی است ‌‬
‫قرآن درباره خلقت انسان (اختصاصا درباره انسان ) چنین مى فرمايد ‪:‬‬
‫فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعواله ساجدين‬
‫در ا ‌و دميدم ‪‌ ،‬بر ا ‌و سجده بريد‪ .‬م ‌یگ ‌ويد اين‬
‫به فرشتگان مى گويد‪ :‬وقتی كه خلقت اين موجود را تكميل كردم ‌و ‌از روح خود چیزى‌ ‌‬
‫موجود يك موجود خاكى است‪ ،‬من ا ‌و را ‌از خاك مىآفرينم ‪ ،‬يك موجود طبيعى ‌و مادى است‪ .‬ولى همین موجود آفريده شده ‌از آب ‌و‬
‫خاك ‪ ،‬همین موجودى كه داراى جسم ‌و جسدى است مانند حيوانهاى ديگر‪،‬‬
‫و نفخت فيه من روحى‬
‫در ا ‌و مى دمم‪‌ ،‬لزم نيست كه ما معناى روح خدا را بفهميم كه نفخه الهی ‌و آنچه خدا ا ‌و را روح خود ناميده‬
‫‌از روح خودم چیزى‌ ‌‬
‫غیر خاكى هم وجود دارد‪.‬‬
‫چیز ‌‬
‫در اين موجود خاكى يك ‌‬
‫است چيست‪ .‬اجما ‌ل مى دانيم كه ‌‬
‫پيغمبر اكرم فرمود‪:‬‬
‫‌‬
‫در سرشت آنها تنها شهوت را نهاد‪،‬‬
‫در سرشت آنها تنها عقل را نهاد‪ ،‬حيوانات را آفريد ‌و ‌‬
‫خداوند فرشتگان را آفريد ‌و ‌‬
‫در سرشت ا ‌و هم عقل را نهاد ‌و هم شهوت را‬
‫انسان را آفريد ‌و ‌‬
‫گفت پیغمبر که خالق مجید‬
‫خلق عالم را سه‌گونه آفرید‬
‫آزادی معنوی ‪2‬‬
‫× آزادى معنوى برخالف آزادى اجتماعى ‪ ،‬آزادى انسان خودش از خودش است‬
‫× در عصر امروز نياز بشر به آزادى معنوى از اعصار گذشته اگر بيشتر نباشد كمتر نيست‪.‬‬
‫بعض ی ‌از افراد وقتی برخى ‌از شغلها به آنها پيشنهاد مى شود‪ ،‬مى گويند اين شغل دو ‌ن شان من است‪ .‬پست است‪ ،‬مث ‌ال مىگويى‬
‫كار پستی است‪ ،‬حمالى كن‪ ،‬مىگويد پست است‬
‫كارگرى‌ كن‪ ،‬بيل بزن‪ ،‬مىگويد اين ‌‬
‫در این‌باره مىفرمايد‪:‬‬
‫حضرت علی ‌‬
‫هر چه هم كه ت ‌و آن را پست گمان كنی‪ ،‬پست ‌تر ‌از اينكه دست طمعت پيش ديگرى‌ در ‌از باشد نيست‬
‫هر كارى‌‪‌ ،‬‬
‫« ‌‬
‫اتقل ذا مكسب يزرى فقصد الناس ازرى‬
‫چیزى‌ ‌از اين پست ‌تر نيست كه ت ‌و به قصد مردم بروى‪ ،‬به اين قصد بروى كه ‌از مردم چیزى‌ بگیرى‌‪.‬‬
‫انت ما اشتغنيت عن غیرك اعلى الناس قدرا‬
‫برتر هستی‪».‬‬
‫نياز باش ی ‪‌ ،‬از همه مردم ‌‬
‫مقدار كه ‌از ديگران بى ‌‬
‫‌‬
‫ت ‌و همین‬
‫حضرت علی هم‌چنین می‌فرماید‪:‬‬
‫احتج الى من شئت تكن اسیره ‪ .‬استغن عن من شئت تكن نظیره ‪ ،‬احسن الى من شئت تكن امیر‬
‫هر كه دلت مى خواهد‪،‬‬
‫نياز باش ‌از ‌‬
‫اگر نيازمند كس ی شدى ت ‌و برده ا ‌و هستی ‪ ،‬بى ‌‬
‫هر كس ی مى خواهى باش ‪ ،‬اما بدان ‌‬
‫يعنی نيازمند ‌‬
‫ديگر نوعى رقيت ‌و بردگى است ‪ ،‬اما چه‬
‫امیر ا ‌و هستی ‪ .‬پس نيازمند به افراد ‌‬
‫هر كه دلت مى خواهد‪ ،‬ت ‌و ‌‬
‫مثل ا ‌و هستی ‪ ،‬نيكى كن به ‌‬
‫ى است‪.‬‬
‫جو ‌ر بردگى است ؟ بردگى تن است ؟ نه ‪ ،‬بردگى روح است ‪ ،‬بردگى معنو ‌‬
‫الطمع رق‌ موبد‬
‫در اين زمينه مطالب ‌و مسائل زياد است‪.‬‬
‫باز هم ‌‬
‫طمع ‪ ،‬بردگى هميشگى است يعنی ‌از بردگى بدتر‪ ،‬طمع داشتن است ‪ ،‬كه ‌‬
‫در عین اينكه تن انسان آزاد است‪.‬‬
‫ديگر هم هست‪‌ ،‬‬
‫غیر ‌از بردگى تن يك بردگى ‌‬
‫بنابراين شما مى توانيد بفهميد كه ‌‬
‫ديگر هم هست كه آزادى تن نيست‬
‫ديگر هم هست كه آن‪ ،‬بردگى تن نيست‪ .‬نوعى آزادى ‌‬
‫نوعى بردگى ‌‬
‫آزادی معنوی ‪2‬‬
‫سخنان علی علیهالسالم در رابطه با آزادی معنوی‬
‫نیز جمله‌ای دارد که می‌فرماید‬
‫در این رابطه ‌‬
‫حضرت علی‌ علیه السالم ‌‬
‫دار مقر‬
‫ممر ‌ل ‌‬
‫دار ‌‬
‫الدنيا ‌‬
‫بشر گذشتنگاه است نه قرارگاه ‪ .‬بعد مى فرماید‪:‬‬
‫دنيا براى ‌‬
‫‌و الناس فيها رجالن‬
‫در دنيا د ‌و صنف مى شوند‪:‬‬
‫مردم ‌‬
‫رجل باع نفسه فيها فاوبقها ‌و رجل ابتاع نفسه فاعتقها‬
‫در اين گذشتنگاه دنيا مى آيند د ‌و دسته اند‪ .‬بعض ی مى آيند خودشان را مى فروشند‪ ،‬برده مى كنند ‌و‬
‫در اين باز ‌ار دنيا‪‌ ،‬‬
‫مردم كه ‌‬
‫ديگر مى آيند خودشان را مى خرند‪ ،‬آزاد مى كنند ‌و مى روند‪.‬‬
‫مى روند ‪.‬بعض ی ‌‬
‫بشر مى گويد من همان طور‌ كه نبايد بنده ‌و برده امثال خودم باشد (نه تنم بنده ‌و برده امثال خودم باشد ‌و نه روحم)‪ ،‬نبايد‬
‫‌‬
‫اسیر مال دنيا باشد‬
‫روحم بنده ‌و ‌‬
‫در همین جاست كه انسان به يك نكته عاليتر برمىخورد‪ ،‬مىگويد اص ‌ال بندگى مال دنيا يعنی چه ؟‬
‫‌‬
‫مگر مال دنيا قدرت دارد كه انسان را بنده خودش بكند؟! مال دنيا يعنی ثروت‪.‬‬
‫‌‬
‫ثروت يعنی چه؟ يعنی طال‪ ،‬نقره‪ ،‬خانه‪ ،‬ملك‪ ،‬زمین ‌و اين جور‌ چیزها‪.‬‬
‫مگر اينها قدرت دارند كه برده گیرى‌ كنند؟!‬
‫‌‬
‫مگر جماد ‌و مرده قدرت دارد كه يك زنده را برده خودش بكند؟! نه‪.‬‬
‫من انسانم‪ ،‬زندهام‪ ،‬آن جماد است‪ ،‬مرده است‪‌ .‬‬
‫پس حقيقت مطلب چيست ؟‬
‫در وجود انسان تصرف بكند وقتی انسان خوب مساله را مى شكافد مى بيند اين خودش است كه خ ‌ودش را‬
‫اص ‌ال جماد نمی تواند ‌‬
‫در خودش به نام حرص ‪ ،‬قوه اى است به نام طمع ‪ ،‬قوه اى است به نام شهوت ‪،‬‬
‫برده كرده است مى بيند يك قوه اى است ‌‬
‫قوه اى است به نام خشم ‪ ،‬اين شهوت است كه ا ‌و را برده كرده است ‪ ،‬اين حشم است كه ا ‌و را برده كرده است ‪ ،‬اين حرص‬
‫است كه ا ‌و را برده كرده است ‪ ،‬اين طمع است كه ا ‌و را برده كرده است ‪ ،‬اين هواى نفس است كه ا ‌و را برده كرده است ‪.‬‬
‫آزادی معنوی ‪2‬‬
‫بردگى مال و ثروت‬
‫اگر گفته اند ‌از مال دنيا‬
‫در حد ذات خودش مذمتی ندارد‪‌ ،‬‬
‫بشر به حقيقت مطلب پى مى برد‪ ،‬مى بيند مال ‌و ثروت دنيا ‌‬
‫اينجا ‌‬
‫بترس كه ت ‌و را برده نگیرد ‌و بنده خودش نكند‪ ،‬مال ‌و ثروت نمی تواند مرا بنده بكند‪ ،‬اين خود من هستم كه خودم را بنده ‌و برده‬
‫مى كنم‪.‬‬
‫ه ‌و الذى خلق لكم ما فى الرض جميعا‬
‫در خدمت من است‬
‫در اين زمین است براى شما آفريد‪ ،‬م ‌یبيند پس مال ‌و ثروت بنده ‌و برده من است‪ ،‬ا ‌و ‌‬
‫اوست خدايى كه آنچه ‌‬
‫خاطر افزون طلبی يعنی چه؟‬
‫‌‬
‫ديگر بخل يعنی چه؟ افزون طلبی به‬
‫در خدمت او‪ ،‬پس ‌‬
‫نه من ‌‬
‫دو درجه دارد‪:‬‬
‫دو مقام دارد‪‌ ،‬‬
‫انسان ‌‬
‫‪ .1‬درجه دانى ‪ ،‬درجه حيوانى‬
‫‪ .2‬درجه عالى ‪ ،‬درجه انسانى‬
‫بشر را حفظ كنند‪.‬‬
‫پيغمبران آمدهاند كه آزادى معنوى‌ ‌‬
‫اسیر‬
‫اسیر خشم انسان بشود‪‌ ،‬‬
‫اسیر شهوت انسان بشود‪‌ .‬‬
‫يعنی نگذارند شرافت انسان‪ ،‬انسانيت انسان‪ ،‬عقل ‌و وجدان انسان‪‌ ،‬‬
‫منفعت طلبی انسان بشود اين معنی آزادى معنوى‌ است‪.‬‬
‫ى را مى خواهد مىدويد دنبالش‪ ،‬شما اسیريد‪ ،‬برده ‌و‬
‫ى را مى خواهد مى دويد دنبالش‪ ،‬شكم يك چیز ‌‬
‫اگر ديديد تا چشم يك چیز ‌‬
‫‌‬
‫بنده هستيد‪.‬‬
‫آزادی معنوی ‪2‬‬
‫قرآن مى گويد‪:‬‬
‫افرايت من اتخذ الهه هواه‬
‫آيا ديدى آن كس ی را كه هواى نفس خودش را خداى خودش قر ‌ار داده است ‪ .‬بنده هواى نفس شده است ؟‬
‫من حقيقى انسان‪ ،‬آن من انسانى است‪.‬‬
‫در هيچ موجودى به اندازه انسان‪ ،‬اين تضاد ‌و ضديت درونى ‌و داخلى حكومت نمی كند‪.‬‬
‫مظهر اصل تضاد است‪‌ .‬‬
‫‌‬
‫انسان واقعا‬
‫جان گشـاده سوی بال بال‌ها‬
‫میل جان اندر ترقی و شـرف‬
‫تن زنده اندر زمــین چـنگال‌ها‬
‫میل تن در کسب اسباب و علف‬
‫اگر مى خواهى واقعا آزاد باش ی ‪ ،‬روحت را بايد آزاد بكنی‪.‬‬
‫‌‬
‫يكى ‌از آنها گفت‪:‬‬
‫نظر من بىقيمت است‪.‬‬
‫در ‌‬
‫در نفس خودم اين حالت را احساس مى كنم كه اص ‌ال تمام دنيا ‌و مافيها ‌‬
‫يا رسول‌ هللا! من ‌‬
‫نظر من ط ‌ال ‌و سنگ يكى است‪ ،‬يعنی هيچ كدام ‌از اينها نمیتواند مرا به سوى‌ خودش بكشد‪ .‬نمیخواهد بگويد كه استفاده‬
‫در ‌‬
‫الن ‌‬
‫در اينكه من را به سوى‌ خودش بكشاند يكى است‪.‬‬
‫من ‌از ط ‌ال ‌و ‌از سنگ يك جور‌ است‪ ،‬بلكه قدرت ط ‌ال ‌و قدرت سنگ ‌‬
‫رسو ‌ل اكرم نگاهى به ا ‌و كرد ‌و فرمود‪:‬‬
‫اذا انت صرت حرا‬
‫حا ‌ل من مى توانم به ت ‌و بگويم كه مرد آزادى هستی ‪ .‬پس واقعا آزادى معنوى‌ خودش يك حقيقتی است‪.‬‬
‫قضاوت انسان درباره خود‬
‫انصاف يعنی چه؟‬
‫در جايى كه خودش‬
‫در مسائل مربوط به خود مىتواند بى طرفانه درباره خودش قضاوت كند ‌و احيانا ‌‬
‫آدم با انصاف يعنی آدمى كه ‌‬
‫صادر كند‬
‫‌‬
‫مقصر است حكم عليه خودش‬
‫‌‬
‫در‬
‫نفر ‌‬
‫در دنيا سراغ داريد كه مىبينيد يك ‌‬
‫چقدر انصافها ‌‬
‫‌‬
‫چیز ديگرى‌ نيست‪.‬‬
‫جز اينكه شخصيت واقعى انسان مركب باشد ‌‬
‫اين ‌‬
‫مورد خودش انصاف مىدهد‪ ،‬ديگرى‌ را ‌بر خودش ترجيح مىدهد‪ ،‬اقر ‌ار مىكند كه حق با ديگرى‌ است ‌و فضيلت با ديگرى‌ است؟‬
‫آزادی معنوی ‪2‬‬
‫من انسانى و من حيوانى‬
‫انسان گناه مرتكب مى شود‪ ،‬بعد خودش را مالمت مى كند‪.‬‬
‫در عین حال موقعش كه مىشود‪ ،‬وجدانى كه خيال‬
‫دولتهاى استعمارى‌ افراد را طورى تربيت مىكنند كه وجدان در آن‌ها بمیرد‪‌ .‬‬
‫در آن روشن ‌و زنده است‬
‫باز يك چراغ كوچكى ‌‬
‫مىكنند مرده است ‪‌ ،‬‬
‫قرآن هم مى گويد‬
‫‪‌ :‬ل اقسم بالنفس اللوامة‬
‫در انسان نفس لوامه آفريده‪ ،‬انسان خودش واعظ خودش مىشود‪.‬‬
‫خدا ‌‬
‫امیراملومنین مىفرمايد ‪:‬‬
‫من لم يجعل هللا له واعظا من نفسه لم ينفعه موعظه غیره‬
‫صادر مىكند ‌و قضاوت‬
‫‌‬
‫انسان خودش خودش را موعظه مى كند‪ ،‬خودش خودش را مالمت مىكند‪ ،‬خودش عليه خودش حكم‬
‫مىكند‪ .‬انسان خودش را محاسبه مىكند؛ جزء دستورهاى عجيب مسلم دينی ما «محاسبه النفس» است‪ ،‬مىگويد ‌از خودتان‬
‫حساب بكشيد ‪:‬حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا‬
‫‌از خودتان حساب بكشيد ‌و انسان بايد ‌از خودش حساب بکشد‪.‬‬
‫‌و زنوا انفسكم قبل ان توزنوا‬
‫در قيامت بسنجند‪ ،‬وزن كنند‪ .‬انسان ‪ ،‬خودش خودش را وزن‬
‫خودتان را وزن كنيد‪ ،‬بسنجيد قبل ‌از آنكه شما ‌و اعمال شما را ‌‬
‫مىكند‪ ،‬مىسنجد‪ ،‬خودش ‌از خودش حساب مىكشد‪ .‬انسان خودش را مجازات مى كند‪.‬‬
‫همه اينها دليل ‌بر اين است كه انسان شخصيت مركبی دارد‪ .‬اين شخصيت مركب‪ ،‬قسمت عالى دارد كه قسمت انسانى اوست ‌و‬
‫قسمت دانى دارد كه قسمت حيوانى اوست ‪.‬‬
‫آزادى معنوى يعنی قسمت عالى ‌و انسانى انسان ‌از قسمت حيوانى ‌و شهوانى او آزاد باشد‪.‬‬
‫آزادی معنوی ‪2‬‬
‫مالمت وجدان‬
‫حضرت علی می‌فرماید‪:‬‬
‫ستغفار چند اصل دارد‪ :‬د ‌و ركن دارد‪ ،‬د ‌و شرط قبو ‌ل ‌و د ‌و شرط كمال ‌و مجموعا شش اصل كه حال من برايتان عرض مىكنم ‪:‬‬
‫‌‬
‫ا‬
‫‪.1‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪.3‬‬
‫‪.4‬‬
‫‪.5‬‬
‫‪.6‬‬
‫استغفار اين است كه انسان واقعا ‌از گذشته تیره ‌و سياه خودش پشيمان باشد‪.‬‬
‫‌‬
‫اولین ركن‬
‫در آينده آن گناه گذشته را مرتكب نشود‪.‬‬
‫تصميم بگیرد كه ‌‬
‫ق مردم را ‌بر عهده ‌و ذمه دارد ادا كند‪.‬‬
‫اگر حقو ‌‬
‫اينكه ‌‬
‫در آن د ‌و‬
‫اگر فرايض الهی را ترك كرده است جبران كند‪ ،‬قضا كند‪ .‬تا اينجا محل شاهد من نيست ‌و محل شاهد من ‌‬
‫اينكه ‌‬
‫آخر است‪.‬‬
‫تاى ‌‬
‫در‬
‫اگر مى خواهى توبه تو‪ ،‬توبه اصيلى باشد‪ ،‬توبه اساس ی ‌و واقعى باشد‪ ،‬بايد به سراغ اين گوشتهايى كه ‌از معصيت ‌و ‌‬
‫‌‬
‫معصيت روييده است بروى ‪ ،‬آنچنان با غصه ها ‌و اندوه ها ‌و توبه ها آنها را آب كنی كه پوست بدنت به استخوان بدنت‬
‫بچسبد‪.‬‬
‫جز لذت معصيت نچشيده است ‪ ،‬مدتى بايد رنج طاعت را به آن بچشانى‪.‬‬
‫ين تنی كه عادت كرده است معصيت كند ‌و لذتى ‌‬
‫آزادی معنوی ‪2‬‬
‫مجازات انسان‬
‫ى‬
‫ى است‪ ،‬اص ‌ال تزكيه نفس يعنی آزادى معنو ‌‬
‫بزرگترين برنامه انبياء آزادى معنو ‌‬
‫قد افلح من زكيها ‌و قد خاب من دسيها‬
‫گر‬
‫جز ‌از آزادى اجتماعى سخن نمی گويند‪‌ ،‬از آزادى معنوى‌ دي ‌‬
‫عصر ما اين است كه همواره مى گويند آزادى‪ ،‬اما ‌‬
‫‌‬
‫بزرگترين خسران‬
‫حرفى نمیزنند ‌و به همین دليل به آزادى اجتماعى هم نمیرسند‪.‬‬
‫عصر ما يك جنايت بزرگ كه به صورت فلسفه ‌و سيستمهاى فلسفى مطرح شده است اين است كه اساسا درباره انسان‪،‬‬
‫در ‌‬
‫‌‬
‫شخصيت انسانى ‌و شرافت معنوى‌ انسان هيچ بحث نمیكنند‪ ،‬نفخت فيه من روحى فراموش شده است‪ ،‬مىگويند اص ‌ال چنین‬
‫چیزى‌ وجود ندارد‪ ،‬انسان يك موجود د ‌و طبقهاى نيست كه طبقه عالى ‌و طبقه دانى داشته باشد‪ ،‬اص ‌ال انسان يا يك حي ‌وان هيچ‬
‫هر فرد براى‬
‫جز تالش كردن ‌‬
‫چیز ديگرى‌ نيست‪ ،‬يعنی زندگى ‌‬
‫جز تنازع بقا ‌‬
‫فرق‌ نيم كند‪ ،‬يك حيوان است‪ ،‬زندگى تنازع بقاست ‌و ‌‬
‫چیز ديگرى‌ نيست!‬
‫خود ‌و جنگيدن براى منافع خود ‌‬
‫آزادی معنوی ‪2‬‬
‫آزادى معنوى ‪ ،‬بزرگترين برنامه انبياء‬
‫بینش مطهر‬
‫سیر کتاب‌خوانی استاد شهید مرتض ی مطهری‌‬
‫تیر و مرداد ‪1391‬‬
‫رمضان ‪1433‬‬
‫گراش‪ ،‬مسجد الغدیر‬
‫دوشنبه‌شب‌ها و جمعه‌شب‌ها‬
‫برای شرکت در جلسات مجازی این طرح به آدرس زیر بیایید‪:‬‬
‫‪http://Achomnet.ir/BinesheMotahar‬‬
‫تنظیم اسالید‪:‬‬
‫محمدامین نوبهار‬
‫‪Email: [email protected]‬‬