زندگی‌نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی گردآورنده: مهرسا متشکری حکیم

Download Report

Transcript زندگی‌نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی گردآورنده: مهرسا متشکری حکیم

‫زندگی‌نامه حکیم‬
‫ابوالقاسم فردوس ی‬
‫گردآورنده‪:‬‬
‫مهرسا متشکری‌‬
‫در سال ‪ 329‬هجری‌ به‬
‫پاژ ‌از توابع «طابران توس» ‌‬
‫حکیم فردوس ی در روستای ‌‬
‫در عهد کودکی ‌و جوانی‬
‫دنیا آمد‪ .‬پدرش ‌از دهقانان توس بود‪‌ .‬از احوال ا ‌و ‌‬
‫در دست نیست ولی مشخص است که فردوس ی ‌از همان ابتدای‬
‫اطالع درستی ‌‬
‫کار که به کسب علم ‌و دانش پرداخت‪ ،‬به خواندن داستان هم عالقمند شد ‌و‬
‫‌‬
‫مخصوصا‌ به تاریخ ‌و اطالعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید‪.‬‬
‫بقایای روستای پاژ‬
‫فکر به نظم د ‌ر آوردن‬
‫همین عالقه به ایران ‌و تمدن کهن ایرانی بود که ا ‌و را به ‌‬
‫متو ‌ن باستانی ‌و دینی ایرانیان به صورت شاهنامه انداخت‪ .‬چنان که ‌از گفته‬
‫در جستجوی‌ این کتاب بوده است ‌و پس‬
‫در شاهنامه ‌بر می آید‪ ،‬مدتها ‌‬
‫خود ا ‌و ‌‬
‫ی ‌و اوستایی ‌و کتیبه های کهن ایرانی آنها را به صورت‬
‫‌از یافتن نسکهای پهلو ‌‬
‫در آورد ‌و نزدیک به س ی سال ‌از بهترین‬
‫داستانهای شیرین ‌و آموزنده شاهنامه ‌‬
‫کار کرد‪.‬‬
‫ایام زندگی خود را وقف این ‌‬
‫او خود می گوید‪:‬‬
‫بس ی رنج بردم بدین سال س ی‬
‫عجم زنده کردم بدین پارس ی‬
‫پی افکندم از نظم کاخی بلند‬
‫که از باد و باران نیابد گزند‬
‫بناهای آباد گردد خراب‬
‫ز باران و از تابش آفتاب‬
‫در‬
‫آغاز کرد ‌و ‌‬
‫در سال ‪ 370‬یا ‪ 371‬هجری‌ قمری‌ سرودن شاهنامه را ‌‬
‫فردوس ی ‌‬
‫کار هم خود فردوس ی ثروت ‌و دارایی قابل توجهی داشت ‌و هم بعض ی‬
‫اوایل این ‌‬
‫ی می‬
‫‌از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران عالقه داشتند ا ‌و را یار ‌‬
‫یشتر‬
‫در حالی که فردوس ی ب ‌‬
‫کردند ولی به مرو ‌ر زمان ‌و پس ‌از گذشت سالهایی‪‌ ،‬‬
‫فقر ‌و تنگدستی شد‪.‬‬
‫دچار ‌‬
‫شاهنامه را سروده بود ‌‬
‫َ‬
‫اال ای برآورده چرخ بلند‬
‫چه داری به پیری مرا مستمند‬
‫چو بودم جوان برترم داشتی‬
‫به پیری مرا خوار بگذاشتی‬
‫به جای عنانم عصا داد سال‬
‫پراکنده شد مال و برگشت حال‬
‫خاطر عالقه خودش آغاز کرد؛ اما چون‌‬
‫‌‬
‫فردوس ی سرودن شاهنامه را صرفا‌ به‬
‫فکر افتاد که آن را‬
‫کار رفته رفته ثروت ‌و جوانی را ‌از دست داد‪ ،‬به ‌‬
‫در طی این ‌‬
‫‌‬
‫به پادشاهی بزرگ تقدیم کند ‌و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید‬
‫در پیش‬
‫قدر ا ‌و را خواهد شناخت‪ ،‬شاهنامه را به نام ا ‌و کرد ‌و راه غزنین را ‌‬
‫‌‬
‫گرفت‪.‬‬
‫آمیز شاعران بیش ‌از تا ‌ریخ ‌و‬
‫اشعار ستایش ‌‬
‫‌‬
‫اما سلطان محمود که به مدایح ‌و‬
‫قدر سخن فردوس ی را ندانست ‌و ا ‌و را‬
‫داستانهای پهلوانی عالقه داشت‪‌ ،‬‬
‫چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد‪ .‬علت این که شاهنامه مورد پسند‬
‫هر حال سلطان محمود‬
‫سلطان محمود واقع نشد‪ ،‬درست معلوم نیست‪ .‬به ‌‬
‫شاهنامه را بی ارزش دانست ‌و ‌از رستم به زشتی یاد کرد‪.‬‬
‫در تاریخ آمده است که چند سال بعد‪ ،‬محمود به مناسبتی فردوس ی را به یاد آورد ‌و ‌از‬
‫‌‬
‫فکر جبران گذشته افتاد ‌و فرمان‬
‫شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد ‌و به ‌‬
‫‌‬
‫ی که با آن‬
‫رفتار ‌‬
‫داد تا ثروت فراوانی را برای ‌او ‌از غزنین به توس بفرستند ‌و ‌از ‌او دلجوئی کنند‪ .‬اما چنان که‬
‫شاعر را ‌از توس‬
‫‌‬
‫نوشته اند‪ ،‬روزی‌ که هدیه سلطان را ‌از غزنین به توس می آوردند‪ ،‬جنازه‬
‫پدر‬
‫در حیات ‌‬
‫دختر به جا مانده بود‪ ،‬زیرا پسرش هم ‌‬
‫بیرون می بردند‪‌ .‬از فردوس ی تنها یک ‌‬
‫دختر فردوس ی هم این هدیه سلطان محمود را‬
‫فوت کرده بود ‌و گفته شده است که ‌‬
‫نپذیرفت ‌و آن را پس فرستاد‪.‬‬
‫شعر است که ‌از عهد سامانی ‌و‬
‫شاهنامه نه فقط بزرگ ترین ‌و ‌پر مایه ترین مجموعه ‌‬
‫ظهر شکوه‬
‫یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارس ی ‌و بارزترین م ‌‬
‫‌‬
‫غزنوی‌ به‬
‫‌و رونق فرهنگ ‌و تمدن ایران قدیم ‌و خزانه لغت ‌و گنجینه ادبـیات فارس ی است‪ .‬فردوس ی‬
‫طبعی لطیف داشته‪ ،‬سخنش ‌از طعنه ‌و هج ‌و ‌و دروغ ‌و تملق خالی بود ‌و تا می توانست‬
‫در وطن دوستی سری‌ ‌پر شور‌‬
‫بکار نمی برد‪ .‬ا ‌و ‌‬
‫الفاظ ناشایست ‌و کلمات دور‌ ‌از اخالق ‌‬
‫داشت‪ .‬به داستانهای کهن ‌و به تاریخ ‌و سنن قدیم عشق می ورزید‪.‬‬