Transcript دریافت
تعريف معاد:
الف) تعريف لغوي
ب) تعريف اصطالحي
مبادي حبث معاد
داليل وجود معاد .1دليل حركت جوهري .2تجرد نفس .3برهان
اخالقي .4برهان دردجاودانگي
حقيقت انسان .1جوهر جسماني .2عرض قائم به جسم .3جوهر مجرد
.4جوهر مركب از ماده و صورت
تناسخ ملكي و ملكوتي :ملكي اتصالي و انفصالي ،دو دليل ابطال :الف)
تعلق دو نفس به بدن واحد ب) بازگشت امر بالفعل به بالقوه
اعدام و اعاده معدوم :اعدام به معني پراكندگي اجزاء ،اعدام به معني
نيستي مطلق
ديدگاهها در مورد اعاده معدوم :اعاده عين معدوم محال است ،اعاده مثل
معدوم ،معاد و اعاده معدوم
لذت و الم :ديدگاهها :امور بديهي ،ادراك مالئم با طبع،نتيجه ادراك.
ثواب و عقاب ،اتم لذت و الم همراه با تعظيم و تحقير ،ويژگيهاي لذت و
الم اخروي از حيث كيفي و كمي ،بحث خلود و جاودانگي ثواب و عقاب
معاد روحاين
بهشت و جهنم :جسماني و روحاني
مراتب هستي .1 :عالم ماده و طبيعت .2 ،عالم برزخ يا مثال مقداري(عالم
خيال منفصل) .3عالم عقول :عقول عرضي يا مثل ،عقول طوليه
معاد روحاني :هو الحشر الي هللا و صفاته و افعاله االبداعيه
قواي نفس انسان :نظري و عملي
مراتب ادراك نظري :عقل هيوالني ،عقل بالملكه ،عقل بالفعل و عقل مستفاد.
معاد روحاين
مراتب عقل عملي .1تجليه .2تخليه .3تحليه 4فناء في هللا
مراتب فناء .1 :فنا در افعال :محو .2فناي در صفات :طمس .3فناي در
ذات :محق
طبقه بندي انسانها در زندگي اخروي:
الف) سابقون:احرار .1مقربون كامالن در حكمت نظري و عملي .2غير
مقربين كامل در حكمت نظري و ناقص در حكمت عملي
ب) اصحاب يمين :ابرار :متوسط در حكمت نظري و عملي ،كامل در
حكمت عملي وناقص در حكمت نظري
ج) اصحاب شمال:اشرار ،اهل عذاب :ناقص در حكمت عملي و نظري
علل حمروميت از سعادت
نقصان جوهری درنفس که توقف نفس در حالت قوه و هيوالنی است
ظلمت و ناشايستگی های درونی که ازگناه زياد وپيروی از شهوات
حاصل می شود
توجه بيش از حد به اذكار و عبادات و اعمال بدني به جاي تفكر
پيروی مقلدانه از عقايد مقبول مردم و با حسن ظن به همه افکار
نگريستن بين انسان و حق فاصله ايجاد می کند و مانع کشف حقيقتی
می شود که خالف تقليد و تلقين باشد.
جهل به اصول و مبانی تحصيل معارف و چگونگی ترکيب و امتزاج
وترتيب آنها؛ مانع از علم به حقايق می شود.
معاد جسماين
نتيجه :محال بودن معاد جسماني
مبناي ابن سينا :انكار عالم مثال
مباني مالصدرا:
بر اساس اصالت وجود ،حقيقت موجود همان هستی او و ماهيت تابع و
فرع بر آن است
تشخص هر موجودي به وجود است
تشكيكي بودن حقيقت وجود
جوهر در وجود جوهری خود تحول ذاتی و درونی دارد و اجزاء
حرکت ،تحقق بالفعل ندارد .بلکه حرکت؛ امر واحد متصل غير قاری
است که هيچ منافاتی با وحدت شخصی ندارد
حقيقت هر امری که مرکب از ماده و صورت است؛ به صورت اوست
نه به ماده
وحدت جوهر نفساني و اشتداد وجودي نفس كه موجب قوت ادراك مي
شود
هويت و تشخص بدن به نفس است؛ نه به جسم و ماده
قوه خيال؛ جوهری است که به بدن يا عضوی از اعضاء قائم نيست ،ودر جهتی از جهات اين عالم ماده واقع نشده است .بلکه مجرد از اين
عالم بوده و در عالم جوهری که واسطه بين دو جهان عقل و جبروت و
طبيعت و ناسوت است ،قرار دارد
اتحاد مراتب ادراكي از جمله حس و خيال در عوالم باالتر وجودي
صور مقداری و أشکال و أعراض جسمانی هم چنانکه در تحقق از
ناحيه فاعل ،محتاج به ماده و قابل اند ،می توانند بدون مشارکت ماده،
صرفا ً از فاعل و جهات ادراکی آن صادر شوند
عوالم با کثرت غير قابل حصر؛ در سه مرتبه و عالم محصورند ،انسان
در هر عالمي جسم و اعضائي متناسب با آن عالم پيدا مي كند.