نظریه فرهنگی ماکس وبر

Download Report

Transcript نظریه فرهنگی ماکس وبر

‫ماکس وبر‬
Max Weber
‫زندگینامه‬
‫ماکس وبر در ‪ 21‬آوريل ‪ 1864‬در شهر ارفورت زاده شد‪.‬‬
‫پدر او سياستمدار بورژواي آملاني بود که از گردش و اداره امور سياس ي کشور خرسند به نظر‬
‫مي رسيد و مادر وي زني پايبند به مذهب و سرشار از حس وظيفه شناس ي کالونيستي بود‪.‬‬
‫وبر دوره دانشجویی خود را در برلین گذراند‪.‬‬
‫در سال ‪ 1897‬وبر مشاجره شدیدی با پدرش داشت و پدرش یک ماه بعد فوت کرد‪ .‬همین واقعه‬
‫تاثیر ژرفی بر روان وبر گذارد و حتی مدتی او را در بیمارستان روانی از دنیای دانش دور کرد‪.‬‬
‫تا اینکه از سال ‪ 1903‬به تدریج مطالعات خود را از سر گرفت‪ .‬در سال بعد توانایی کامل خود را‬
‫بازیافت و با قدرت به مطالعات خود ادامه داد‪ ،‬با این حال او فقط در سالهای پایانی عمر به‬
‫تدریس بازگشت‪ .‬در نهایت وبر در سال ‪ 1920‬درگذشت‪.‬‬
‫آثار و نظریه های ماکس وبر‪:‬‬
‫ً‬
‫دوره اول ‪ :‬تا سال ‪ 1897‬است که شامل کارهای عمدتا تاریخی وبر است‪.‬از جمله‪:‬‬
‫رساله دکترای حقوق‪ ،‬تحت عنوان «تاریخ بنگاههای تجاری در قرون وسطی» درسال ‪1889‬‬
‫رساله احراز صالحیت استادی ‪ ،‬تحت عنوان « تاریخ کشاورزی روم » درسال ‪1891‬‬
‫گزارش درباره وضعیت کارگران روستایی در آملان شرقی درسال ‪1891‬‬
‫گرایش های موجود در تحول وضعیت کارگران روستایی در آملان شرقی درسال ‪1894‬‬
‫روابط تولیدی در کشاورزی جهان‬
‫خواستگاه رشد بورژوازی‬
‫دوره دوم ‪ :‬وبر پس از هفت سال بیماری روانی و پس از غلبه برآن در بازهزمانی‬
‫‪1904‬تا ‪ 1919‬است وآثار اصلی جامعه شناسانه اش را در سه حوزه می نویسد‪:‬‬
‫الف‪ -‬حوزه مذهب‪ :‬اخالق پروتستانی و روحیه سرمایه داری ‪1905‬‬
‫اخالق اقتصادی مذاهب جهانی ‪ 1915‬و جامعه شناس ی دین ‪1916‬‬
‫ب‪ -‬حوزه روش شناس ی‪ :‬مقالهای در باب برخی مقوالت جامعه شناس ی تفهمی‬
‫‪1913‬‬
‫ج‪ -‬حوزه جامعه شناس ی عمومی و سیاس ی‪ :‬شهر در گذر زمان ‪ ،‬دانشمند و سیاستمدار و‬
‫مقاالت اقتصاد و جامعه ‪1919‬‬
‫زمینه فکری ‪ ،‬کلیات اندیشه و جامعه شناس ی وبر‬
‫وبر به اصالت فرد معتقد بوده و فردگراست ‪.‬‬
‫انسان را موجودی خالق و اعمال او را ارادی ‪ ،‬آگاهانه و معنیدار می داند‪.‬‬
‫وبر بر روش استقرایی (از جزء به کل رسیدن) در مقابل روش قیاس ی (از کل به‬
‫جزء رسیدن) تأکید داشت‪.‬‬
‫ماکس وبر برای تبیین پدیده های اجتماعی به درون انسانها فکر و ذهنیت آنان‬
‫توجه می کند و از این جهت در مقابل ساخت گرایان که در تبیین پدیدههای‬
‫اجتماعی به بیرون از انسانها و ساختار توجه دارند؛ قرار میگیرد‪.‬‬
‫وبر ریشه تحوالت اجتماعی را در ارزشها‪ ،‬عقاید و افکار انسانها جستجو می‬
‫کند ‪ .‬البته این به معنای رابطه یک جانبه و تعیینی بین ذهن و عین نیست و با‬
‫دقت در تبیین هایی که وبر بعمل آورده مشخص می گردد که وی تأثیرات بین‬
‫عین و ذهن را متقابل می بیند‪.‬‬
‫نظریه کنش‬
‫ماکس وبر از پیشتازان جامعه شناس ی خرد است‪.‬‬
‫وی معتقد است این افراد هستند که به جامعه شکل می دهند و در مقابل نظریه پردازانی همچون‬
‫کنت‪ ،‬دورکیم و مارکس قرار میگیرد که معتقد بودند؛ این جامعه است که به افراد شکل می‬
‫بخشد‪.‬‬
‫وبر جامعه و تاریخ را محصول تعامالت انسانی می داند و جامعه شناس ی را علم شناخت کنش‬
‫اجتماعی تعریف کرده است‪.‬‬
‫کنش درنگاه وبر به معنای عملکردی معقول واندیشنده است کنش ذاتا معقول است؛ یعنی در آن‬
‫تعقل و اندیشه وجود دارد‪ .‬بر این اساس وبر چهار نوع کنش را از یکدیگر متمایز می کند‪:‬‬
‫‪ .1‬کنش عقالنی معطوف به هدف‬
‫‪ .2‬کنش عقالنی معطوف به ارزش‬
‫‪ .3‬کنش عاطفی‬
‫‪ .4‬کنش سنتی‬
‫نظریه کنش‬
‫کنش عقالنی معطوف به هدف‪:‬کنش ی که هم ابزار و هم اهداف در آن عقالنی است‪.‬‬
‫به عبارت دیگر در این نوع کنش‪ ،‬هدف کنشگر استفاده از بهترین ابزار برای رسیدن به اهداف‬
‫است‪.‬هدف در این نوع کنش ارزش برون ذاتی دارد‪ .‬یعنی ارزش آن صرفا ابزاری است‪.‬‬
‫به عنوان مثال‪:‬کنش های افراد در یک بنگاه اقتصادی برای دست یابی به حداکثر سود یک کنش‬
‫عقالنی است ‪.‬‬
‫کنش عقالنی معطوف به ارزش ‪:‬کنش ی است که هدف آن رسیدن به یک ارزش ذاتی وغایی است‪.‬‬
‫در این نوع کنش‪ ،‬هدف کنشگر استفاده از ابزارهای معقول برای رسیدن به اهدافی آرمانی و ارزش ی‬
‫است‪.‬کنش های انسان دوستانه (کمک به فقرا) یا کنش های مذهبی یک کنش عقالنی معطوف به‬
‫ارزش است ‪.‬هدف در کنش عقالنی معطوف به ارزش درون ذاتی است‪ ،‬یعنی هدف این نوع کنش در‬
‫ذات آن نهفته است و جنبه ی ابزاری ندارد‪.‬‬
‫نظریه کنش‬
‫کنش عاطفی‪ :‬کنش هیجانی و دفعی است که در آن کنشگر سعی دارد یک رفتار احساس ی نسبت به‬
‫یک موقعیت نشان دهد‪.‬‬
‫این نوع کنش بر خالف کنش های دیگر به صورت ناگهانی و هیجانی رخ می دهد‪.‬‬
‫در اینجا منبع و منشا کنش‪ ،‬احساسات فرد است‪.‬‬
‫کنش سنتی‪ :‬این کنش بر گذشته ازلی استوار است ‪.‬‬
‫به عبارت دیگر در اینجا به صرف اینکه کنش به جامانده از تاریخی است‪ ،‬پس واجد ارزش محسوب‬
‫می شود‪.‬‬
‫در واقع این کنش‪،‬کنش ی است که در آن رفتارهایی به جهت تکرارهای مداوم آن تبدیل به طبیعت‬
‫ثانویهی افراد شده است و از این رو ممکن است کنش های سنتی جنبه ی عادتی برای کنشگر‬
‫داشته باشد ‪.‬‬
‫بوروکراس ی و قدرت‬
‫نظریه بوروكراس ی وبر بر پایه اندیشههای او درباره قدرت و اقتدار استوار است‪.‬‬
‫بهنظر وی سازمانهای بوروكراتیك هنجارها ‪ ،‬مقررات و قوانینی دارند و دستوراتی صادرمیكنند كه‬
‫اطاعت از آنها برای اجرای وظایف سازمان ضروری است و برای وادار كردن افراد به اطاعت‪ ،‬با‬
‫استفاده از روش پاداش و تنبیه‪ ،‬انضباط را برقرار میكنند‪.‬‬
‫تمایل او به ارایه چنین نظریه ای از عالقه او به یافتن جواب سوال هایی ازقبیل‪:‬‬
‫«چرا افراد از دستورات تبعیت می کنند؟»‬
‫«چرا افراد کارهایی را که به ایشان واگذار میشود انجام می دهند؟» ناش ی می شد‪.‬‬
‫بوروکراس ی و قدرت‪:‬‬
‫به نظر ماکس وبر اعمال قدرت به سه طریق در سازمانها مشروعیت مییابد‪ ،‬او‬
‫برای یافتن جواب این مسله‪ ،‬میان زور و اقتدار و اختیار تفکیک قایل شد‪.‬‬
‫در نظامی که اقتدار حاکم باشد‪ ،‬مرئوسان صدور دستورات از طرف روسا را‬
‫قانونی تلقی میکنند‪.‬‬
‫وبر سازمانها را برحسب چگونگی مشروعیت یافتن اقتدار در آنها تقسیمبندی‬
‫کرد ‪:‬‬
‫سه گروه تحت عنوان «کاریزماتیک»‪« ،‬سنتی» و «عقالیی _ قانونی» قرارداد و‬
‫اظهار داشت هریک از این روش های اعمال اقتدار در یک نوع سازمان تجلی می‬
‫یابد‪.‬‬
‫اقتدار کاریزماتیک‬
‫این اقتدار مبتنی بر ویژگی های منحصر به فرد شخص ی است ‪.‬‬
‫این اقتدار کیفیت انقالبی دارد و درصدد ایجاد دگرگونی عاطفی‪ ،‬ذهنی و‬
‫وجودی در بین طرفداران شخص کاریزماست‪.‬‬
‫این نوع جنبش معموال در شرایط بحرانی اجتماعی به وجود می آید‪.‬‬
‫اقتدار کاریزماتیک موقتی است و بعد از یک دوره زمانی عادی می شود‪.‬‬
‫به نظر وبر اقتدارکاریزماتیک انقالبی‪-‬درونی است‪ .‬چون که باعث دگرگون‬
‫شدن شخصیت و روحیات پیروان شخص کاریزما می شود‪.‬‬
‫اقتدار سنتی‬
‫در جوامع ما قبل سرمایه داری وجود دارد‪ ،‬این اقتدار ناش ی از تقدس سنت‬
‫است ‪.‬‬
‫معموال موروثی است و مبتنی بر روابط شخص ی می باشد‪.‬‬
‫این اقتدار فاقد نظام اداری مدون و مشخص است‪.‬‬
‫اشکال مختلف پدرساالری در قلمرو اقتدار سنتی قرار میگیرند‪.‬‬
‫این نوع اقتدار محافظه کارانه است ‪.‬‬
‫اقتدار عقالیی _ قانونی‬
‫ریشه در قواعد غیرشخص ی دارد‪ .‬این اقتدار محصول قوانین مشخص و مدون‬
‫است ‪.‬‬
‫در اقتدار قانونی سلسله مراتب کامال مشخص و مبتنی بر روابط غیر شخص ی‬
‫است ‪.‬‬
‫مثل اقتدار موجود در نظام بوروکراتیک‬
‫مدل ایده آل بوروکراس ی‬
‫مهم ترین ویژگیهای مدل ایدهآل بوروکراس ی وبر بهطور خالصه عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ .1‬تخصص ی شدن کارها در حد عالی‪ ( .‬تقسیم کار )‬
‫‪ .2‬ساختار قدرت مبتنی بر سلسله مراتب‪.‬‬
‫‪ .3‬اصول و قواعد شکل یافته رفتار (حاکمیت قوانین و مقررات و غیر شخص ی بودن اداره امور)‬
‫‪ .4‬جدایی اعضای دستگاه اداری از مالکیت سازمان یا وسایل تولید‪.‬‬
‫‪ .5‬استخدام کارکنان بر اساس توانایی و دانش فنی‪.‬‬
‫‪ .6‬ضبط و نگهداری سوابق تصمیمات‪ ،‬اقدامات و مقررات اداری‪.‬‬
‫جامعه شناس ی دین‬
‫وبر با يادآوري اين نکته کارش را آغاز ميکند که ميان برخي وابستگيهاي مذهبي و توفيق در کسب و‬
‫ً‬
‫کار‪ ،‬و مالکيت منابع و سرمايه غالبا پيوستگيهايي وجود دارد‪.‬‬
‫او ميگويد به نظر ميرسد آنهايي که از چنین توفيقي برخوردار شده اند در يک دوره معین تعلق شديد‬
‫به مذهب پروتستاني داشتند‪.‬‬
‫ً‬
‫وبر در مذهب پروتستاني غالبا به بحث سرمايهداري و تحول اقتصادي پرداخته و ويژگي هاي روح‬
‫سرمايهداري را مشخص ساخته است‪.‬‬
‫به عقيدة وبر اگر ميل به دست آوردن پول بدون پشتوانة روحية جستجوگر نظامگر و خرج حساب‬
‫شده آن باشد‪ ،‬يعني همان خويشتنداري در کاربرد پول که باعث شتاب شديد در تحول اقتصادي‬
‫غرب شده‪ ،‬تحول عقالني سرمايهداري يا همان پروتستانيسم اتفاق نميافتد‪.‬‬
‫دین و اقتصاد از نظر وبر‬
‫ماکس وبر هرچند هدف رفتار دینی را چیزی غیر عقالنی‪ ،‬آن جهانی و غیر اقتصادی میداند‪ ،‬اما در باب بررس ی‬
‫پروتستانیسم‪ ،‬از این بیان تا حدود زیادی فاصله میگیرد و اصول ذیل را در باب دین و اقتصاد بیان میکند‪:‬‬
‫• اوال‪ ،‬دین و پدیدههای اقتصادی وابستگی متقابل دارند و کنش متقابل میانشان موجود است‪.‬‬
‫• ثانیا‪ ،‬نه دین و نه اقتصاد به تنهایی نمیتوانند بهطور کام‪ ،‬واقعیتهای زندگی اجتماعی را توصیف کنند‪.‬‬
‫• ثالثا‪ ،‬تنها با درنظر گرفتن دین و نظام اقتصادی به عنوان متغیرها‪ ،‬امکان مطالعه زندگی اجتماعی وجود دارد‪.‬‬
‫در حقیقت‪ ،‬کار وبر درک دین یا تاثیر ارزشها‪ ،‬و باورها بر رفتارهای بشری را به نحوی مثبت و علمی میسر میسازد‪.‬‬
‫او معتقد است که خود دین بهطور نسبی عقالنی است‪ .‬در عین حال‪ ،‬دین خود میتواند سر چشمهای برای رشد‬
‫عقالنیت باشد و یکی از سرچشمههای عقالنیت در جوامع غربی عبارت است از تغییرات فرهنگی ویژهای که اخالق‬
‫پروتستان آن را به ارمغان آورده است؛ اخالقی که اعتقاد به اصالت فرد‪ ،‬سخت کوش ی‪ ،‬رفتار عقالنی و اعتماد به‬
‫نفس را مورد تاکید قرار میدهد‪.‬‬
‫دین و طبقه اجتماعی‬
‫همه گروه هاي تشكيل دهنده جامعه نبايد به يك میزان احساسات ديني از خود نشان دهند‪.‬‬
‫براي مثال‪:‬‬
‫دهقانان مانند اعضاي جوامع ابتدايي به جادو بيشتر از دين گرايش دارند‪.‬‬
‫طبقات جنگجو و نجيب زاده نیز تعلق دينيشان محدود به دفع شر و شكست نظامي و جلب نوعي پشتيباني الهي در‬
‫صحنه هاي نبرد و تضمین ورود رزمندگان به بهشت در هنگام مرگ است‪.‬‬
‫مأموران حكومتي و ديوان ساالران نیز بيشتر به حفظ نظم و انضباط و امنيت توجه دارند و دين را وسيله‬
‫سودمندي براي دستيابي به اين هدفها مي انگارند‪.‬‬
‫بازرگانان ثروتمند و سرمايهداران نیز عالقه به رستگاري اخالقي ديني را چندان از خود نشان نميدهند‪ .‬عالقمندي‬
‫آنها به چیزهاي دنيوي‪ ،‬پيگیري هدفهاي مادي اين جهاني و رضايت خاطر كلي آنها از موقعيتشان‪ ،‬از تعلق آنها به‬
‫قضاياي آن جهاني‪ ،‬روحاني و اخالقي جلوگیري مي كند‪.‬‬
‫اما اين طبقات متوسط و پايین به ويژه طبقه متوسط پايین در مناطق شهري هستند كه حامالن واقعي دينهاي‬
‫اخالقياند‪ .‬آنها پذيراي كوششهاي تبليغي رهبران‪ ،‬بدعتگذاران و واعظان ديني طبقه متوسط پايیناند‪.‬‬
‫حذف دین‬
‫از نظر وبر اگر عقالنیت در جامعه پدید آمد و به حد باالی خود رسید دیگر ضرورتی برای وجود دین‬
‫در کار نیست و عقالنیتی که روزی دین به آن کمک میکرد دیگر نیازی به هیچ مشروعیت مذهبی‬
‫ندارد‪.‬‬
‫در این حال‪ ،‬احتمال بسیاری وجود دارد که دین به تدریج خود را کنار بکشد‪.‬‬
‫نقد وبر‬
‫متاسفانه به دلیل اینکه وبر بیشتر تمایل داشته است تا دین را بر اساس ساختارهای اقتصادی‬
‫جوامع دینی توصیف کند‪ ،‬کمتر به حقایق و آموزه های دینی توجه کرده است‪ .‬این مساله درمورد‬
‫مطالعات وبر درباره دین اسالم به وضوح روشن است‪ .‬گرچه درباره سایر ادیان نیز همین اشتباه را‬
‫مرتکب شده است‪.‬‬
‫شما به آن چیزی می رسید که به آن باور دارید‪.‬‬
‫جایگاهی که امروز دارید‪،‬‬
‫ریشه در باوری دارد که داشته اید‪.‬‬