توسعه درون زا و مفاهیم از شهر ایرانی اسالمی یازدهمین نشست شهر ایرانی اسالمی شهرداری اصفهان دکتر سید غالمرضا اسالمی عضو هیات علمی دانشگاه تهران 1393.5.30
Download
Report
Transcript توسعه درون زا و مفاهیم از شهر ایرانی اسالمی یازدهمین نشست شهر ایرانی اسالمی شهرداری اصفهان دکتر سید غالمرضا اسالمی عضو هیات علمی دانشگاه تهران 1393.5.30
توسعه درون زا و مفاهیم از شهر
ایرانی اسالمی
یازدهمین نشست شهر ایرانی اسالمی
شهرداری اصفهان
دکتر سید غالمرضا اسالمی
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
1393.5.30
آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم هاي كوچك مسئله ندارند
2 Hs
How the process
How the quality
9 Ws
1.
2.
3.
4.
5.
6.
7.
8.
9.
Who
Whom
Whose
Why
When
Where
Which
What
Whether
اینشتن برای دوچیز حدی متصور نیست :یکی
اندازه جهان و دیگری جهالت انسان .البته او در
مورد اولی مطمئن نیست!
خالقیت تعیین و تحدید کننده حد و مرز
جهالت انسان است و نه توسعه علم او
العلم نقطه کثرها الجاهلون
(نقل قول از حضرت علی علیه السالم)
مدل فکری
رویکرد و روش پژوهش
روش های پژوهش
رویکرد مشابه سازی و مدلسازی مفهومی
تعامل اجتماعی
انسان ،اجتماع ،محیط مصنوع و محیط طبیعی
نظریه های برخاسته از زمینه
راهبردها و راهکار
سامانه های باز و بسته
فلسفه ،نظریه پردازی،
مبانی نظری معماری ،تجربیات و نظرات معماران
اهداف ،مدل ،برنامه و طرح
توسعه کیفی
انواع توسعه و توسعه درون زا
(DEVELOPMENT)
كيفي
(GROWTH)
(PROGRESSION)
(EVOLUTION)
توسعه
رشد كمي
پيشرفت
تكامل
اراده ،اختیار و علم
زمان مفهومی
مدیریت های چهارگانه
Resolving the Problems
دفع مشکل
Absolving the Problems
رفع مشکل
Solving the Problems
گشودن مشکل
Dissolving the Problems
حل مشکل
گرایش
توجه
اهداف
مدیریت
پژوهش
سیاست
حل مشکل
شخصیت
آیندهنگار
ایدهآلیست
رشد کیفی
قاطع
پژوهش کیفی
انقالبی
حالل مشکل
خالق
آیندهنگر
مناسبساز
توسعه ّ
کمی
لیبرال
پژوهش ّ
کمی
اصالحگر
گشاینده مشکل
استثمارگر
حالنگر
قانع
بقا
محافظهکار
پژوهش ّ
کمی
مدیر بحران
رافع مشکل
مرمتگر
گذشتهنگر
چارهساز
احیاء
عکسالعمل
پژوهش کیفی
مدیر بالینی
دافع مشکل
دوبارهساز
عمق نظریه ها و سطح پدیدارها
عمق فرهنگی و سطح تمدنی
تجربه ای عملی در افقی سازی تشکیالت دولتی
طراحی درون زا
نقل قول جبران خلیل جبران
" آنگاه معماري برخاست و گفت اي پير خردمند ما را از خانه و كاشانه بگوي ،پيامبر گفت :پيش از
آنكه خانه اي در حصار شهر بنا كني نخست آالچيقي در صحراي خيال بنا كن .زيرا چنانكه جسم تو
هر شام هنگام گرگ و ميش به خانه شهر باز مي گردد روح سرگردان تو ،آن غريب دور از وطن ،نيز
به پناهگاهي نياز دارد .خانه تو بدن بزرگتر توست .گسترش جسم توست .آن نيز مانند تو در آفتاب
پرورش مي يابد و در آرامش شب به خواب مي رود و خوابش نيز بدون رويا نخواهد بود .آيا خانه شما
خواب نمي بيند و در اين خواب شهر را به سوي بيشه و بلنداي تپه ها ترك نمي كند؟ كاش مي
توانستم خانه هاي شما را در دستم نگاه دارم و همچون دهقان بذر افشان آنها را در جنگل ها و
چمن زارها بكارم .كاش دره ها بيابان هاي شما و كوره راه هاي خرم صحرايي كوچه هاي شما بود و
شما يكديگر را در باغ هاي انگور مي جستيد و رايحه زمين جامه شما را عطر آگين مي كرد .اما دريغ
كه هنوز وقت آن نرسيده است .نياكان شما از ترس شما را گرد هم آوردند و آن ترس اندك زماني
ديگر دوام خواهد كرد و ديوارهاي شهر باز هم چندي خانه شما را از باغ و مزرعه جدا خواهند داشت
....خانه شما نبايد لنگر كشتي شما باشد .بلكه بايد چون دكلي استوار كشتي شما را در دريا
هدايت كند .خانه شما نبايد همچون اليه اي پر زرق و برق از مرهم بر روي زخم نشيند بلكه بايد
چون پلك چشم باشد كه حافظ بينايي شماست .شما نبايد بال هايتان را ببنديد تا بتوانيد از درهاي
خانه عبور كنيد و نبايد قد خم كنيد تا سرتان به سقف خانه اصابت نكند و نه بترسيد از نفس كشيدن
مبادا ديوار خانه شكاف بردارد و فرو ريزد .شما نبايد در گورهايي كه مردگان براي زندگاني ساخته اند
زندگي كنيد و خانه شما هر چند شكوهمند و چشمگير باشد اسرار دلهايتان را نگاه نخواهد داشت و
آرزوهايتان را پناه نخواهد داد .زيرا آن چه كه در شما بي منتهاست تنها در خانه آسمان اقامت دارد
كه درهايش مه صبحگاهي و پنجره هايش آوازها و سكوت شبانه است( ".صفحه) 63-60 :
منطق چارلز سندرس پیرس ۱۹۲۳
منطق پیرس و فرآیند تبدیل نظر به عمل
استنتاج استقرائی
تعامل سنت و مدرن در ایران و غرب
معمار ،معماری ،مردم و دستگاه های حامی
فرآیند تولد و مرگ ساختمان
حدود مداخالت مردم و متخصص در معماری
سهراب سپهری
من هنوز غریزی بودم و نقاش ی من کار غریزه بود .شهر من رنگ نداشت .قلم مو نداشت .در
شهر من موزه نبود .گالری نبود .استاد نبود .منتقد نبود .باسمه نبود .فیلم نبود .اما
خویشاوندی انسان و محیط بود .تجانس دست و دیوار کاهگلی بود .فضا بود .طراوت
تجربه بود .می شد پای برهنه راه رفت و زبری زمین را تجربه کرد .می شد انار و مورال تازه
ای را طرح ریخت .می شد با خشت دیوار خو گرفت .معماري شهرمن آدم را قبول داشت.
دیوار کوچه همراه آدم راه می رفت و خانه همپای آدم شکسته و فرتوت می شد .همدردی
ارگانیک داشت .شهر من الفبا را از یاد برده بود اما حرف می زد .جوالنگاه قریحه بود .نه
جای قدم زدن تکنیك .در چنین شهری ما به آگاهی نمی رسیدیم .اهل سنجش نمی شدیم .
شکل نمی دادیم .در حساسیت خود شناور بودیم .دل می باختیم .شیفته می شدیم و
آنچه می اندوختیم پیروزی تجربه بود .
وهم و خطای ذهن
)(Illusion
رویکردی اسالمی ،شبکه ای و غایت انگارانه به چگونگی اعمال
مدیریتی آینده نگار در حل مشکالت شهرهای ایران از طریق واکاوی
مدل های توسعه با جریان حرکت از پائین به باال ،در نهایت افقی،
مبتنی بر استعدادهای بالقوه مردمی و فرهنگی که در آن ساز و کاری
علمی ،مشارکتی و پایدار از طریق فعال سازی تحولی درون زا و پویای
اکتسابی یکایک شهروندان در به سطح آوری و پدیدار
فطری ،غریزی و
ِ
شدن تمدنی با هویتی خودی میسر شود توصیه می گردد.
با تشکر و آرزوی توفیق