بخوان و بیندیش تدوین : منیر نادری آموزگار پایه دوّم کالغ باهوش یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود . یک روزکالغی که در آسمان.
Download
Report
Transcript بخوان و بیندیش تدوین : منیر نادری آموزگار پایه دوّم کالغ باهوش یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود . یک روزکالغی که در آسمان.
بخوان و بیندیش
تدوین :منیر نادری
آموزگار پایه دوّم
کالغ باهوش
یکی بود یکی نبود غیر از خدای
مهربون هیچکس نبود.
یک روزکالغی که در آسمان در حال پرواز بود ،
احساس تشنگی کرد .
او به سمت زمین آمد تا آبی برای نوشیدن پیدا
کند .
.کالغ گلدانی را دید که تا نیمه از آب پر شده بود
ناگهان گلدانی را دید .داخل آن را نگاه کرد
ودیدکه تا نیمه آب دارد.
او بر لبه ی گلدان نشست و سعی کرد آب
بنوشد .اماهر کاری کرد ،منقارش به آب
داخل گلدان نرسید .
بنابراین تصمیم گرفت که گلدان را هل دهد تا
آب بروی زمین بریزد و از آن بنوشد .
ماهر چه سعی کرد ،نتوانست گلدان را
ا ّ
حرکت دهد.
ناگهان فکری به خاطرش رسید .
او چندین قلوه سنگ را در گلدان ریخت .
کالغ به راحتی از آب گلدان نوشید و به
پرواز خود ادامه داد .
حاال فکر کن و
بگو......
چه شد که کالغ
توانست آب بنوشد؟