رفلکس وتری – گلژی
Download
Report
Transcript رفلکس وتری – گلژی
رفلكس وتري _ گلژي
Golgy-tendon Reflex
اندام وتري گلژي در داخل وتر عضالت بالفاصله بعد از
قرار گرفته
محل اتصال آنها به فيبرهاي عضالني
فيبر عضالني
اند كه به طور متوسط 10-15
به طور سري به هر اندام وتري_ گلژي متصل است كه
تحريك اين اندام بوسيله تانسيون حاصل از فيبرهاي
عضالني است .لذا اختالف عمده دوك عضالني و
دستگاه وتري گلژي اين است كه دوك عضالني طول
نسبي عضله را تعيين و اندام وتري گلژي تانسيون عضله
را تعيين مي كند .
رفلكس كشش ي معكوس :اگر عضله را تا حدي بكشيم كه
ناراحتي ايجاد شود و اين كشش ادامه يابد عضله مهار و در نتيجه
شل مي شود .رفلكس ي كه در اين مرحله وارد عمل مي شود ،
.
است
معكوس
كشش ي
رفلكس
گيرنده هايي كه در اين رفلكس دخالت دارند از نوع گيرنده هاي
كشش ي به نام دستگاه وتري گلژي ( golgi tendon
) organاست .از اين اندام فيبرهاي حس ي I βخارج و با يك
نورون مهاري واسطه اي سيناپس كرده و نورون مهاري باعث مهار
αموتو نورون شده و عضله شل مي شود .
اين رفلكس يك رفلكس حفاظتي است كه از
كنده شدن عضالت از استخوان جلوگيري مي
كند .رفلكس وتري _ گلژي يك رفلكس دو
سيناپس ي است پس جزء رفلكسهاي پلي
سيناپتيك است .
رفلكس عقب كشيدن() withdrawal Ref.
كه عمدتا" بر اثر يك محرك دردناك ايجاد
مي شود ،لذا به آن رفلكس Pain Reflexيا
nociceptive Reflexهم گويند .
در اين رفلكس عضالت آنتاگونيست يعني flexorو
extensorدخالت داشته كه عصب گيري آنها هم
دو
مخالف هم مي باشد كه در آن مثال" در عضالت
وارد شود
طرف بازو كه وقتي يك محرك دردناك
يك حالت عصب گيري متقابل يا reciprocal
innervationايجاد مي شود كه عضله Fيك طرف
flexو طرف ديگر extendمي شود يعني تحريك Fيك
طرف تحريك Eطرف ديگر است كه همزمان Eطرف اول
و Fطرف دوم مهار مي شوند .
به عبارت ديگر تحريك عضله extensor
يك طرف با مهار عضله flexorهمان طرف
هم زمان است
اين عمل عقب كشيدن با شدت تغيير درجات
متفاوت دارد يعني با شدتهاي متفاوت ممكن است
عضالت يك طرف مثال" يك دست و با شدت بيشتر
دو دست و يا اگر شدت محرك دردناك خيلي زياد
باشد مثال" دو دست باشد عصب گيري متقابل
متقاطع يا crossed reciprocal
innervationاست ( مثل شكل باال ) .
اگر تحريك خيلي بيشتر شود تحريكات به اندامهاي
ديگر هم ميرسد به اين صورت كه اگر تحريكي از پا
وارد كنيم در يك طرف پا Eو در طرف ديگر پا Fمي
گيريم و چون شدت زياد است دست همان طرف E
و دست طرف مقابل Fمي شود اين وضعيت در
نخاع به اين دليل است كه سطح اتكاء موجود را
در محيط خودش بيشتر كند و به تعادل شخص
كمك كند .
ذ
: Spinal Shockاگر قطع عرض ي از نخاع
بدهيم شوك نخاعي حاصل مي شود كه تمام
قطع
رفلكسهايي كه مركزشان در زير ناحيه
شده است از بين مي رود ،مثال" قطع در T11
رفلكسهايي مانند knee jerkيا ankle jerkو
يا تخليه مثانه و ركتوم از بين ميروند كه بعد از مدتي
مصدوم از تاثير شوك خارج و رفلكسها به صورت
Hyper Reflexiaايجاد می شود.
در
علت آن است كه مراكز اين رفلكسها
نخاع است ولي كنترل شدت و ضعف آن از
طريق مراكز باالست يعني مثال” اگر فعاليت α
مراكز
و γموتو نورون از طريق
اگر
باال ↑ يابد ← ↑ رفلكس و
↓ يابد ← ↓ رفلكس خواهیم دید.
دالیل برگشت رفلكس ها پس از قطع نخاع
و دليل : Hyper Reflexia
super sensitive )1شدن گيرنده ها در سطح نخاع
كه محروم شدن گيرنده ها از نوروترانسيترها است سبب
حساسيت زياد آنها مي شود .اين حالت را حساسيت زياد
متعاقب قطع عصب يا denervation super
sensitivityگويند .بنابراين چون قطع عصب شده
N.T.به محل گيرنده كم مي رسد ← گيرنده تشنه N.T.
← سوپر سنستيو مي شود كه در اصطالح گويند كه
رسپتورها خود را Up Regulateكرده است وبر عكس
آن را Down Regulateگويند .
) 2خارج شدن شاخه هاي جانبي از اعصاب قطع شده
نخاع يا Sproutingايجاد مي شود .البته در موقع
قطع به دليل تجمع نوروگلياها ( سلولهاي محافظ ) التهاب
ايجاد كه از عمل ريشه دوانيدن جلوگيري مي كند كه با
دارو
شود.
مي
جبران
مصرف
) 3بعد از قطع نخاع پتانسيل استراحت منفي تر در موتو
نورونهاي αو γحدود -75ميلي ولت بعد از قطع نخاع
است لذا مشكل تر دپوالريزه مي شوند.
( Mass Reflexiaرفلكس دسته جمعي ) در افراد قطع
نخاع اگر بعد از خروج از شوك نخاعي يك رفلكس آن را كه در
زير ناحيه قطع است تحريك كنيم مثال" withdrawal R
يك سري رفلكسهاي ديگر هم در فرد مشاهده مي شود كه به
آن رفلكس دسته جمعي گويند مثال" اين فرد اگر صفحه گرمي
هم دست را مي كشد و يك
به دستش بخورد
هم مشاهده مي شود كه از
سري رفلكسهاي ديگر
para plegicكه از ناحيه تحتاني
اين اثر در بيماران
بدن فلج هستند استفاده مي شود كه در mass reflexia
رفلكسهاي تخليه مثانه و ركتوم هم فعال مي شود .
Postural reflexيـا رفلكسهاي مربوط
به اندام هاي حركتي :تنوس طبيعي عضالت
خود يك postural reflexاست كه تنوس
طبيعي سبب اعمال حركتي خوب مي شود .
رفلكس راه رفتن يا walking reflexيا گام
برداشتن :اين رفلكس مركزش در نخاع است .اگر در
حيوان ارتباط مغز و نخاعي قطع شود حيوان را مي
توان روي پا نگه داشت و بدون دخالت مغز راه برد و
حتي اين حيوان را مي توان وادار به دويدن كرد .
positive supporting reactionيا رفلكس
نگهدارنده مثبت :در حيوان قطع نخاع حيوان را مي توان در
حال ايستاده قرار داد به نحوی كه اگر کف پای حيوان را
روی زمين قرار دهیم ،فشار وارد به کف پاها سبب سخت
شدن عضالت پا شده و حيوان مي ايستد .اگر پاي حيوان را
در كف صافی قرار دهیم پايش و كف صاف را شروع به
حركت دادن كنيم (مانند تردمیل) ،حيوان به آرامي آنرا
واكنش مغناطيس ي يا
دنبال مي كند كه در اصطالح
Magnetic Reactionگويند .
رفلكس خم كننده ( رفلكس هاي عقب كشيدن )
اين رفلكس يك رفلكس چند سيناپس ي است كه
در جواب به يك تحريك آسيب رسان و معموال" دردناك
پوست يا بافتهاي زير پوستي و عضله بوجود مي آيد .
جواب حاصله عبارت از انقباض عضله خم كننده و مهار
عضالت راست كننده است به نحوي كه قسمت تحريك
از استيمولوس عقب
شده خم شده و
كشيده مي شود .
اگر يك تحريك قوي به يك اندام داده شود ،
جواب حاصله نه فقط تا شدن و به عقب
كشيده شدن آن اندام بلكه همچنين راست شدن
اندام مخالف است .اين جواب راست كننده
متقاطع يك قسمت مناسب رفلكس عقب
كشيدن است .
بطور كلي ،در حيوان نخاعي يا در حيوان بدون مخ
،تقريبا" هر نوع استيمولوس حس ي خود آگاه كه
موجب انقباض شديد
به اندام وارد شود
آن اندام مي شود كه
عضالت خم كننده
بدين ترتيب آن اندام را از استيمولوس دور مي
كند .اين عمل موسوم به رفلكس خم كننده (
) flexor reflexاست .
خستگي رفلكس ها :ميوگرام يك رفلكس
خم كننده كه شروع سريع رفلكس ،
مرحله خسته شدن و باالخره تخليه
متعاقب را بعد از خاتمه استيمولوس
رفلكس خم كننده بعد از چند ثانيه شروع
در
به خسته شدن مي كند كه
نتيجه احتماال" خستگي پيش رونده انتقال
سيناپس ي در مدارهاي رفلكس ي است .
اثر ديگر مرتبط با خستگي رفلكس ي ،اثر برگشت يا
reboundاست يعني بالفاصله بعد از پايان يك
رفلكس ،ايجاد رفلكس دوم از همان نوع براي مدت
زمان معيني مشكلتر از حال طبيعي است .ولي بعلت
عصبي شدن متقابل پاسخ رفلكس هاي عضالت مخالف
در طي همان مدت آسانتر است اين پديده برگشت يكي
از مهمترين مكانيسمهايي است كه حركات ريتميك
به انجام مي
مورد نياز براي راه رفتن توسط آن
رسند .
مثال :اگر رفلكس خم كننده در پاي چپ
ايجاد شود ،به دست آوردن رفلكس
خم كننده ديگري براي چند ثانيه بعد از آن
مشكلتر است در حاليكه ايجاد رفلكس راست
كننده متقاطع در همين پا بسيار آسان تر
است .
اين گروه رفلكسها که رفلكسهاي وضعي و
حركتي نخاع است شامل:
) 1واكنش نگاهدارنده مثبت يا positive supporting reaction
)2پديده magnet reaction
) 3رفلكسهاي بپاخاستن نخاعي يا cord righting reflex
) 4رفلكس گام برداشتن ريتميك هر اندام
) 5گام برداشتن متقابل در اندامهاي مخالف
) 6گام برداشتن ضربدري در چهار اندام( رفلكس درجا زدن mark time
) reflex
) 7رفلكس چهار نعل يا galloping reflexو
) 8رفلكس خاراندن يا scratch reflex
)9رفلكس تونيك گردن neck tonic reflex
)10رفلكس درست يا صحيح كردن موقعيت بدن در فضا postural
righting reflex
رفلكسهاي نخاعي كه موجب اسپاسم عضالني
مي شوند :
) 1اسپاسم عضالني ناش ي از شكستگي استخوان
) 2اسپاسم عضالت شكم در التهاب صفاق
) 3قولنجهاي عضالني يا muscle clamp
رفلكسهاي خود مختار :
) 1تنوس رگي بر اثر گرما يا سرما
) 2تعريق بر اثر گرم شدن سطح پوست
) 3رفلكسهاي روده اي _ روده اي كه برخي اعمال گوارش را
كنترل مي كند .
) 4رفلكسهاي صفاقي _ روده اي كه حركات معده را در
جواب به تحريك صفاق مهار مي كند .
) 5رفلكسهاي تخليه اي براي خالي كردن مثانه و كولون .
مراكزي كه بر روي رفلكسهاي كشش ي
عضالني اثر دارند :
مراكزي
عضالني
كه
بر
روي
اثر
رفلكسهاي
كششي
دارند:
)1قسمت تحتاني بصل النخاع :كه داراي اثري مهاري
است .قطع اين ناحيه سبب مهار حركت ها و رفلكسهاي
كشش ي مي گردد و معني ديگر اينكه جمع جبري سيگنالهاي
ارسالي از مراكز باالتر مثبت است و تحريكي .لذا اگر از
قسمت پائين بصل النخاع قطع ايجاد شود ،عضالت شل
مي شود .
) 2اگر در قسمت فوقاني بصل النخاع قطع ايجاد
شود :كه در باالي vestibular N.است ،مي
بينيم كه رفلكسهاي كشش ي شديد شده و تنوس
عضالت ↑ يافته اند پس هسته هاي دهليزي و بخش
هاي فوقاني بصل النخاع داراي اثرات تحريكي است .
اين اثرات از طريق دو سيستم رتيكولو اسپينال و
وستيبولو اسپينال اعمال مي شود .
) 3قطع بين sup.و inf.كوليكولوس در مزانسفال (
مغز مياني ) :اين دو هسته اولي در بينائي و دومي در شنوايي
تاثير دارند .اگر از بين اين دو قطع ايجاد شود ،افزايش
تنوس عضالت ايجاد كه به صورت spasiticityمي باشد
اين نوع قطع را decerebrate rigidityگويند .اگر
بيماري اينچنين spasiticityداشت ،ممكن است بعلت
تحريك زياد و شديد هسته هاي دهليزي باشد .
) 4قطع در زير تاالموس يا قطع در
: sub thalamicمشاهده مي شود كه
مي
اثرات تنوس و سختي عضالني كم
شود پس اين ناحيه داراي اثرات مهاري است .
) 5قطع :sub corticalاگر درناحيه internal
capsuleقطع ایجاد ويا كورتكس برداشته شود مقدار سختي
عضالت كمتر مي شود و لذا مناطقي در نواحي زير كورتكس
( (Sub corticalاست كه مهاري است مثل basal
.gangliaمثال" كساني كه پاركينسون دارند كه در اين ناحيه
اختالل وجود دارد بنابراین عضالتشان سخت مي شود .
) 6خود كورتكس :كه داراي اثرات مهاري است تا
اين ناحيه هنوز جمع جبري تحريكي است ولي با اين
ناحيه جمع جبري تحريكي و مهاري صفر شده و لذا
در كورتكس مناطق تضعيف كننده يا
suppressiveهستند كه در همه جاي
كورتكس به ويژه در نواحي حركتي مراكز
suppressor areaوجود دارد .